کد خبر 13608
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۸۹ - ۱۶:۲۲

قرائت‌هاي شخصي از دين و انتشار نظريات فيلسوفان غربي در حوزه الهيات در اواسط دوران قاجار، سبب شد تا فرصت‌طلبان با سوءاستفاده از فضاي تشکيک جامعه، ادعاي دروغين خود در حوزه مهدويت را مطرح کنند.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، در اواسط دوران قاجار، تلاش‌هاي بسياري (حتي ظاهري) از سوي دربار انجام مي‌گرفت تا کشور هويت ديني خود را حفظ کند؛ اما حضور مستشاران غربي در دستگاه‌هاي اجرايي و فرهنگي، بازگشت دانشجوياني که در اروپا تحصيل کرده بودند، ظهور و بروز گروه‌هاي تجددخواه، فعاليت گسترده فراماسون‌ها و البته پيدا شدن جريان روشنفکري که به نگارش کتاب‌هاي ديني با قرائت و فهم شخصي از دين همراه‌ بود، سبب شد تا فعاليت‌هاي استعماري و اجنبي براي تضعيف اعتقادات مردمي گستردگي بيشتري يابد.
زماني که برخي تحصيل‌کنندگان در فرنگ با کتاب‌هاي جديد ديني و اجتماعي و نظريه‌هاي فلسفي جديد فيلسوفان آلماني و فرانسوي آشنا مي‌شدند و آن را براي اطرافيان خود نقل مي‌کردند، خود به خود اين نظريات انتشار مي‌يافت و سوء‌ استفاده‌کنندگان و فرصت‌طلبان با استفاده از فضاي تشکيک در جامعه، براي تأمين منافع شخصي خود گاه سال‌ها جهد و تلاش در کسب معرفت ديني خود را با ادعاهايي واهي به باد مي‌دادند و در اين بين نزديکان کم‌ايمان آنها و مردمان سست‌بنياد به پيروي از مراد مدعي مي‌پرداختند.
شايد علت ديگر فراگيري ظلم در دوره قاجار بوده باشد که مردمي براي رسيدن به مژده «جهاني عاري از ستم و سرشار از عدالت» دعوت مدعي دروغين را باور مي‌کردند اما بدون شک آنها که ايمان قوي داشتند (يعني تقريباً همه مردم ايران) اين دعوت‌ها را نه تنها نپذيرفتند که به مقابله با آنها پرداختند.
در نوشتار گذشته به معرفي دو نمونه از معروف‌ترين ادعاهاي دروغين که با حمايت مستقيم مالي و معنوي انگليس شکل گرفته بودند، يعني شيخيه (سيد کاظم رشتي) و بابيه (سيد علي‌محمد باب) پرداختيم و در اين مقال قصد داريم تا به معرفي برخي جريان‌هاي مشهور ادعاي دروغين مهدويت در ايران بپردازيم.
البته پيش از آن تأکيد مي‌کنيم که از فرازهاي مهم توقيعي امام عصر (عج) خطاب به علي بن محمد سيمري، مسأله خبردادن از ظهور مدعيان دروغين است. امام مهدي (عج) بلافاصله پس از آنکه آگاهي‌هاي لازم را در زمينه پايان گرفتن دوران نيابت خاصه و شروع غيبت کبري به آخرين نايب خود مي‌دهد، سخن از مسأله اخلال در رهبري به ميان مي‌آورد و مشت دروغ‌گويان افترازني را باز مي‌کند که خود را به جاي امام و نماينده او معرفي مي‌کنند؛ «وسياتي لشيعتي من يدعي المشاهده، الا فمن ادعي المشاهده قبل خروج السفياني والصيحه فهو کذاب مفتر»؛ «و به زودي براي شيعيانم کساني ظاهر خواهند شد که ادعاي مشاهده مرا خواهند کرد، آگاه باشيد هرکس قبل ازخروج سفياني و صيحه آسماني چنين ادعايي کند، مسلماً دروغ‌گو و افترازننده است.»

* بهائيت
پس از اعدام علي‌محمد باب به دستور امير کبير در تبريز، براساس وصايايش، «ميرزا يحيي صبح ازل» جانشين او شد، اما ميرزا حسينعلي برادر بزرگ‌تر وي پس از چند سال تبعيت از صبح ازل او را منزوي، و خود را جانشين و مظهر الهي وعده داده شده توسط باب، معرفي و مسلک جديد بهاييت را تأسيس کرد.
وي با آن‌که متهم به شرکت در ترور نافرجام ناصرالدين شاه و آشوب‌هاي بابيه بود، با حمايت استعمارگران به آساني از ايران خارج شد و بعدها بر اثر بدرفتاري متقابل او و برادرش، وي را به عکاء تبعيد کردند؛ به همين دليل است که فلسطين اشغالي مأوا و مرکز بهاييان از آن زمان تا کنون بوده است.
پس از مرگ وي، عباس افندي برادر بزرگ‌ترش بر اساس وصيت جانشين او شد و لقب عبدالبهاء گرفت. وي سفرهايي به اروپا و امريکا داشت و فرقه بهاييت را از لحاظ محتوايي و سياسي گسترش داد. در سال 1914 ميلادي از طرف انگلستان به دليل خدماتش در اشغال فلسطين، لقب «سر» (Sir) گرفت. پس از او شوقي افندي، نوه دختري حسينعلي بهاء تا 1957 رياست کرد و بر خلاف وعده عبدالبهاء به آمدن 24 ولي امر و وصي الهي در به اصطلاح «دين بهايي» رهبري به يک شوراي 9 نفره به نام بيت‌العدل در اسرائيل محول شد.
حسينعلي بهاء نيز با ادعاي موعود بودن و نيز نبوت و الوهيت، کتاب‌هاي به اصطلاح وحياني به نام «اقدس» و «ايقان» دارد و احکام و عقايد خاص خود را که ناسخ اسلام است در آنها آورده است. اکنون نيز اين فرقه ضاله در ايران و برخي مناطق ديگر فعاليت دارد.

* مدعيان دروغين ديگر
در دهه‌هاي اخير نيز مدعيان و گروه‌هايي خاص بروز کردند؛ از جمله گروه‌هاي مهم آن جريان «ع.ي» است که به نوعي ادعاي مستجاب‌الدعوة بودن و وساطت فيض در زمان غيبت را دارد و با شيوه تفسير قرآن و نيز به اصطلاح عارف‌پروري کار کرده است.
جريان منسوب به «سيد حسن الف» نيز تقريباً با همان جريان به اصطلاح عارف‌پروري، ادعاي ارتباط خاص با امام زمان (عج) در زمان غيبت را عنوان کرده است.
نمونه ديگر جريان «کاظميني بروجردي» است که مدعي زمينه‌سازي خاص ظهور، تطبيق علائم ظهور با حوادث مربوط به خانواده خود و به نوعي نيابت از امام يا ائمه بوده است.
در مجموع مي‌توان گفت که وجه مشترک فکري تمام اين مدعيان و گروه‌هاي خرافه شامل التقاط در اعتقادات، نگاه سکولاريستي به دين و دنيا، تساهل و تسامح شديد ديني ـ مذهبي و همچنين نگاه پلوراليستي مي‌شود که به عنوان جوهره انديشه و عمل آنها هستند.
مي‌توان گفت که اين فرقه‌ها‌، تبلور عيني ادعاي «صراط‌هاي مستقيم» هستند. در اين مسير مدعي متمهد (مدعي دروغين مهدويت) قطب، مرتاض، ساحر، ... و خلاصه هر راهي براي وصول به حقايق متکثر، سفارش مي‌شود؛ و حال آنکه سفارش خداوند «وَلا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِيلِهِ» است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس