گروه ديگر، جواناني بودند كه در سالهاي 32 به بعد در پيادهروهاي خيابان نادري دور هم جمع ميشدند و از صبح تا شب شعر ميگفتند و در رابطه با شعر نو بحث ميكردند. اين گروه كه من نيز در آن بودم، شامل افرادي چون نصرت رحماني، محمد زهري، منوچهر شيباني، اسماعيل شاهرودي، فرخ تميمي، كارو و دو سه نفر ديگر ميشد.
او در ادامه افزود: در اين گروه چندنفره هر روز صبح ما در محل «تئاتر نو» در كافه فيروز جمع ميشديم و به خواندن و بحث كردن در رابطه با شعر نو ميپرداختيم؛ چنانكه به اين گروه پيادهنظام شعر نو گفته ميشد. محمد زهري كه كتاب اولش«جزيره» را منتشر كرده بود، سردستهي ما بود. همچنين نصرت رحماني كه كتاب «كوچ» از او به چاپ رسيده بود. پس از آن نيز ما هم مجموعه شعرهايي منتشر كرديم و در واقع ميتوان گفت شروع واقعي شعر نو از همين اين دوره رخ داد. پس از آن، شاعراني چون يدالله رؤيايي، منوچهر آتشي و رضا براهني در شعر نو ثابت شدند، البته از ما شعرهاي بهتري ميگفتند؛ ولي شروع واقعي شعر نو با آنها نبود.
مفتون اميني در ادامه اظهار كرد: همان جمعي كه در پيادهروهاي نادري و كافه فردوسي به بحث و دفاع از شعر نو ميپرداختند، غالبا بعد از كودتاي 32 مرداد مورد تعقيب قرار گرفتند؛ چرا كه شعر اين افراد حركتي براي آغاز سياسي شدن شعر نو بود. البته اگر هم شعر نو سياسي نميشد، اينقدر توسعه نمييافت و رو نميآمد. در اين دورهي زماني بود كه همهي موضوعهايي كه در شعر دستمايه قرار ميگرفتند، مانند عشق، خشم و... به سرعت عمومي ميشدند. در اين دوره بود كه من مجموعهي شعر «درياچه» را منتشر كردم كه بيشتر شعرهاي آن در قالب چهارپاره بود؛ آن زمان چهارپاره نيز شعر نو محسوب ميشد.
بعدها نيز براهني به خاطر اينكه در استانبول تحصيل كرده بود و تئوريهاي شعر نو را خوب ياد گرفته بود، آنها را وارد شعر نو كرد، البته او هم پس از مدتي چيز جديدي براي ياد دادن نداشت و براي همين مدام مجبور بود مطالعه كند؛ در ادامه هم به خاطر اينكه موضوع اصلي آغشته به عداوت و گرفتار دستهبنديهاي مختلف شده بود، اصل موضوع در آن گم شد. سياسي شدن شعر در ابتدا به نفع شعر بود؛ ولي بعدها به ضرر شعر تمام شد.
اين شاعر دربارهي آيندهي شعر نو و شاعران جوانتر و ادامهدهندهي شعر نو نيز عنوان كرد: بين سالهاي دههي 70 عدهاي با عنوان شعر پستمدرن شروع به شعر سرودن كردند كه كارشان هياهويي بيش نبود. آنها كارهاي عجيب و غريبي ميكردند و نامش را شعر پستمدرن گذاشته بودند كه جرياني انحرافي در شعر بود. البته قبل از اين افراد، نوع بهتر اين نوع شعر را كساني چون هوشنگ چالنگي، علي باباچاهي و بهزاد خواجات گفته بودند. از دههي 90 به بعد نيز اين قالب شعري شكست خورد و امروز جوانان شعرهايي ميگويند كه در عين سادگي حرفهاي بسيار عميقي ميزنند كه اين نوع شعر بهترين نوع شعر است. به طور مثال، وقتي گروس عبدالملكيان ميگويد: «يك ماهي مرده رودخانه را با خودش ميبرد»، جملهي سادهاي است كه فهميدنش ژرفانديشي زيادي ميطلبد. يا شاعران ديگري مانند رسول يونان كه بسيار خوب شعر ميگويند. اين شاعران جوان در عين اينكه شعرهايشان كوتاه است و ظاهري ساده دارد؛ اما از باطني پرمعني برخوردارند.
اما در مقابل، كساني هستند كه معتقدند شعر پستمدرن ميگويند و از آن دفاع ميكنند؛ در حاليكه شعر اين افراد قابل دفاع نيست؛ زيرا زماني كه يك شعر خوب باشد، بايد همهي مردم دنيا بتوانند از آن استفاده كنند؛ ولي شعر اين افراد دستور و گرامري ندارد؛ پس چگونه ميتوان آن را ترجمه و به ديگران منتقل كرد؟
مفتون اميني در پايان، شاعران جوان را نيز به مداومت در كار و سرودن شعر سفارش كرد و گقت: نبايد در تشويق شاعران جوان كه خوب هم شعر ميگويند، دچار افراط و تفريط شد؛ تنها تشويق آنها انتشار كتابشان است كه بايد مداوم باشد.
مفتون اميني زادهي 21 خردادماه سال 1305 در شاهيندژ است و تا به حال از او، مجموعههاي شعري همچون «درياچه»، «كولاك»، «انارستان»، «عاشيقلي كروان»، «فصل پنهان»، «يك تاكستان احتمال»، «سپيدخواني روز»، «عصرانه در باغ رصدخانه»، «شب 1002»، «من و خزان و تو» و «اكنونهاي دور» منتشر شده است.