3

این تحلیل که استراتژی آمریکا در غرب آسیا براساس آن برنامه‌ریزی شده است، مربوط به تحولات اخیر در دوره ترامپ نیست بلکه به پیش از آن بازمی‌گردد.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


روابط راهبردی ایران- چین؛ آمریکا چرا جیغ می‌کشد؟!

محمدحسین محترم در روزنامه کیهان نوشت:

فضاسازی‌ها و حمله به روابط ایران و چین و فروکش کردن نسبی آن بسیار عجیب بود و مهم‌تر اینکه بعد از این فضاسازی‌های رسانه‌های معاند، رسانه‌های جهان برای جلوگیری از ریزش مخاطبان خود به سوی تحلیل منطقی‌تری از چرایی روابط تهران- پکن بعد از شکست برجام و مزایای تفاهمنامه ۲۵ ساله برای دو ملت ایران و چین پرداختند.حال با فروکش کردن نسبی آن فضاسازی‌های جعلی و این اذعان‌ها می‌توان به موشکافی بهتری از چرایی فضاسازی‌ها علیه روابط ایران و چین پرداخت.


۱- با شروع مذاکرات هسته‌ای رهبر معظم انقلاب بیش از هر کسی خطر محصور کردن کشور در مذاکره کانالیزه شده با آمریکا و چند کشور اروپایی و انزوا و تسلیم کامل ایران در نتیجه نگاه خیانتکارانه نفوذی‌ها را درک کردند. ایشان با تبیین «سناریوی نفوذ جریانی و موردی از طریق برجام» برای جلوگیری از یک چالش اساسی در آینده، با اظهار خوشبین نبودن به نتایج مذاکرات هسته‌ای، خصوصی و علنی به رئیس‌جمهور تذکر دادند؛ «علاج مشکلات در داخل کشور» و «گسترش روابط با همسایگان و نگاه درست و منطقی به شرق» است. ایشان با توصیه به دولت برای «گشودن چتر دیپلماسی بر همه جهان و تمرکز نکردن بر روابط با چند کشور محدود» تاکید کردند؛ «دنیا که فقط آمریکا و چند کشور اروپایی نیست؛ با تدبیر و سیاستگذاری درست با دنیا ارتباط برقرار کنید... شرق دنیا یعنی منطقه‌ آسیا امروز مرکز یک قدرت عظیمی است...


هیچ کس نمی‌تواند بگوید دولت و ملت ایران با فلان کشور رابطه برقرار کند و یا با فلان‌جا تجارت نکند!» اما دولت تدبیر و امید با خوشبینی کاذب و نگاه ‌اشتباه به غرب وارد مذاکرات برجامی شد و متوهمانه خود را بی‌نیاز از تعامل با دیگر کشورها و به‌خصوص در شرق دانست و در حال خراب کردن پل‌های پشت سر خود بود. تا جایی‌که این رویکرد غلط و نافی منافع و امنیت ملی موجب ایجاد شک و تردیدهایی در کشورهای دوست شد و سال ۹۳ در سفر آقای روحانی به پکن خود را نشان داد و او برخلاف پروتکل‌های دیپلماتیک بین‌المللی فقط مورد استقبال معاون وزیر امورخارجه و معاون شهردار شانگهای در پایین‌ترین رده دیپلماتیک قرار گرفت! در این شرایط با درایت و تیزبینی و آینده‌نگری حکیمانه رهبری؛ روابط و همکاری‌های ایران با پکن و مسکو در سطح حاکمیت سه کشورِ مهم تحریم شده از سوی آمریکا در غرب و شرق و شمال آسیا وارد مرحله راهبردی شد. رهبر معظم انقلاب در دیدار بهمن ۹۴رئیس‌جمهور چین با ایشان تایید و تاکید کردند: «توافق ایران و چین برای یک روابط استراتژیک ۲۵ ساله، کاملاً درست و حکمت‌آمیز است.»

در آذر ۹۴ نیز که پوتین خارج از تشریفات دیپلماتیک به‌طور مستقیم از فرودگاه به دیدار رهبر معظم انقلاب رفت، ایشان تاکید کردند؛ «تحریم ایران و روسیه از سوی آمریکا یک نقطه ‌اشتراک مهم برای گسترش روابط جهت مهار آمریکاست.» متاسفانه یک هفته بعد از شروع اجرای برجام پیشنهادهای شی‌جین‌پنگ در سفر به تهران، از جمله هدف‌گذاری حجم مبادلات تجاری- اقتصادی۶۰۰ میلیارد دلاری دو کشور در طول ۲۵ سال با همان نگاه ‌اشتباه به غرب از سوی دولت جدی گرفته و پیگیری نشد و به‌ گفته یکی از اعضای کمیسیون اقتصادی مجلس در صحن علنی، حتی سال گذشته که رئیس ‌این کمیسیون در راس هیئتی به چین سفر کرد و بعد از چهار روز مذاکرات فشرده و حصول توافقات بسیار خوبی برگشت و نتیجه را به وزارت خارجه ارائه کرد، ولی ظاهرا برای جلوگیری از ناخشنودی آمریکا! به آن عمل نکردند. با این وجود با آشکارتر شدن شکست وعده‌های آقای روحانی در سایه برجام و امضاء جان‌کری، باز رهبری به کمک دولت آمدند و نماینده ویژه‌ای به پکن فرستادند و بعد از آن سونگ تائو وزیر بین‌الملل حزب حاکم چین به ایران آمد و پیگیر سند همکاری‌های ۲۵ ساله ایران و چین شد. لذا اصل این تفاهمنامه ناشی از درایت و هوشیاری و آینده‌نگری و تیزبینی رهبر معظم انقلاب برای حفظ کشور از خطر اصلی برجام بود و نه ابتکار دولت که حالا بعد از خراب کردن پل‌های پشت‌سرش، بخواهد در میان این فضاسازی‌های مشکوک آن را به‌عنوان تدبیر و عملکرد خود القا کند.


۲- بیشتر خبرسازی‌ها درخصوص سند همکاری‌های راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین برای اولین بار از سایت نفتی انگلیسی «پترولیوم اکونومیست» با دو مقاله تند علیه همکاری‌های ایران و چین یکی در سوم سپتامبر (شهریور ۹۸) و دیگری ۱۲ سپتامبر به قلم شیرین هانتر(طهماسب) عضو اندیشکده‌های وزارت خارجه آمریکا و سازمان سیا و عضو وزارت خارجه ایران در قبل از انقلاب سرچشمه گرفت و حالا بعد از ده ماه با فرمان وزیرخارجه آمریکا آمار و ارقام دروغ این دو مقاله مبنای همه تحلیل‌های بی‌اساس ارائه شده در رسانه‌های بیگانه و برخی رسانه‌های داخلی قرار گرفته است! اینکه پمپئو در حساب توئیتری فارسی خود بنویسد «قرارداد ایران و چین همان ترکمنچای دوم است» و رسانه‌ها و برخی جریانات داخلی همین عنوان را تیتر سخنان و تحلیل‌ها و رسانه‌های خود بکنند بسیار عجیب است و این نشان می‌دهد اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها علیه ایران از طریق نفوذی‌های خود چقدر هماهنگ عمل می‌کنند اما برخی هنوز نمی‌خواهند بفهمند! لذا: اولا کسانی که از سرمایه‌گذاری خارجی به عنوان نجات اقتصاد ایران یاد می‌کردند و با فریبکاری و فضاسازی دروغین برجام را بر ملت ایران تحمیل کردند، حال چرا از سرمایه‌گذاری چین نگران هستند؟! برجام که درها را به روی کشورهای مورد نظر برجامیان یعنی فرانسه، انگلیس و آلمان و آمریکا باز کرد اما آنها در خیانتی آشکار فقط با وعده‌های فریبکارانه کشور را از پیشرفت باز داشتند و به قول رهبر معظم انقلاب «انگیزه‌های دشمنی اروپایی‌ها با جمهوری اسلامی تفاوت اصولی با دشمنی آمریکا ندارد.»

ثانیا ادعا کردند «چگونه می‌خواهید با تکنولوژی چینی کشور را بسازید و مشکل اقتصاد ایران را حل کنید» اما پاسخ ندادند که چگونه با این تکنولوژی مشکل اقتصاد چین با یک میلیارد و چهارصدمیلیون نفر جمعیت حل شده و اکنون این کشور زیر سایه امنیتی که بزرگ‌ترین ارتش جهان فراهم کرده، درحال تبدیل شدن به اقتصاد اول جهان است؟! و چرا ما نتوانیم زیر سایه امنیت ایجاد شده توسط جریان مقاومت با بومی‌سازی این تکنولوژی در مسیر پیشرفت کشورِ هشتاد میلیونی از آن استفاده کنیم؟ جالب اینکه این جماعت غربگرای ضدشرقی همان کسانی هستند که با واردات لوازم آرایشی و غذای سگ و اسپرم گاو و مکمل جنسی از کشورهای اروپایی که به برکت برجام سه برابر شد و حتی خون‌های آلوده از فرانسه به سودهای بادآورده هنگفتی رسیدند و هنگام وارد کردن خودروهای فرانسوی و لاکچری اروپایی که منجر به زمین‌گیر شدن صنعت خودرویی کشور شده، به غیرتشان برنخورد که با این کالاها چگونه می‌خواهند کشور را بسازند!!

ثالثا با فضاسازی علیه این قرارداد در حقیقت می‌خواهند گروکشی نمایند و از قرارداد برجام که حقیقتا فاجعه بار بوده و هست اتهام‌زدایی کنند و با انحراف افکار عمومی از شکست برجام، ترکمنچای بودن آن را از اذهان بزدایند و به‌ جای آن به همکاری‌های ایران و چین مارک ترکمنچای بزنند تا دیگر کسی از برجام به‌عنوان یک قرارداد تحمیلی عهد قاجاری یاد نکند و کسی نتواند در ایران آن را لغو کند! رابعا اما این جماعت با خوش‌رقصی برای کدخدای خود ادعا کردند همکاری‌های بلندمدت تهران- پکن موجب محرومیت ایران از فرصت‌های اقتصادی در آمریکا و اروپا می‌شود!

درحالی که نمی‌توانند پاسخ دهند مگر تاکنون علیرغم برجام هفت ساله و دلبری دولت‌های اصلاحات و روحانی و بعضا دولت سازندگی از آمریکا و اروپایی‌ها، برای کشور فرصت‌های اقتصادی در آمریکا و اروپا ایجاد شده؟! و مگر اصولا در چهل سال گذشته آمریکا اجازه داده کسی با ایران همکاری اقتصادی داشته باشد و مهم‌تر اینکه مگر با وجود تجربه تلخ برجام و تشدید تحریم‌ها، افقی برای همکاری اقتصادی ایران و آمریکا متصور است که چنین ادعایی می‌کنند؟ لذا درد این جماعت دلسوزی برای منافع و امنیت ملی نیست، درد آنها مثل امثال تقی‌زاده‌ها این است که چرا نمی‌گذارید مثل عربستان گاو شیرده‌ای برای آمریکا و غرب باشیم! جالب اینکه چنین ‌اشک تمساحی که برای تفاهم‌نامه ایران و چین می‌ریزند هیچ‌گاه یک صدم آن را برای توافقنامه ذلت‌بار برجام با آن همه خسارت محض نریختند و حال همزمان با ترکمنچای خواندن تفاهم‌نامه ایران- چین برجام را سند افتخار می‌خوانند!


3- هرچند دروغ‌پردازی‌های این روزها چیز عجیب  و نیازمند پاسخگویی نیست اما در اینکه ادعا می‌کنند جمهوری اسلامی اصل نه غربی و نه شرقی را زیرپا گذاشته و می‌خواهد مستعمره و تسلیم چین شود باید گفت اولا پاسخ دهند ۱۲۰ کشوری که با چین همکاری اقتصادی دارند و ۳۰ کشور جهان از جمله عراق در همسایگی ما که همکاری‌های راهبردی با پکن امضا کردند، آیا مستعمره این کشور شدند؟! ثانیا کافی است به سفر آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۶۸ به عنوان رئیس‌جمهور کشورمان به چین توجه شود که چگونه از عزت ملت ایران و استقلال کشور دفاع کردند و در نتیجه آن مواضع حکیمانه نخست‌وزیر چین شخصا برای عذرخواهی به حضور  آیت‌الله‌ خامنه‌ای رسید  و رهبر چین نیز  دو  برابر زمان تعیین شده با رئیس‌جمهور ایران گفت‌وگو کرد.


۴- اصل داستان چیز دیگری است. نگرانی از سرعت گرفتن افول آمریکا و سرعت گرفتن پیشرفت و قدرت جمهوری اسلامی و تلاش آمریکا برای تحت‌الشعاع قرار دادن و جلوگیری از وقوع این دو اتفاق مهم به کمک نفوذی‌های خود است. نشریه نیوزویک می‌نویسد: «توافقات راهبردی ایران با چین و روسیه و عراق از نظر استراتژیک و پراگماتیک یک ائتلاف جهانی علیه سیاست‌های تحریمی و نظم نوین جهانی آمریکا و امری معقول است که توازن قدرت در جهان را تغییر داده و موجب نگرانی واشنگتن شده است.»

کرونا و <هرخانه یک حسینیه>

معصومه ابتکار در روزنامه ایران نوشت:


همه‌گیری کووید۱۹ سبب تغییر و تحولات وسیعی در نگرش‌ها و سبک زندگی در اکثر جوامع بشری شده یا ناگزیر خواهد شد. این تغییرات ناشی از درک واقعیت ناتوانی انسان در مقابل یک ویروس هر چند به ظاهر کوچک و ناچیز است. اثبات این ناتوانی سبب افول جایگاه قدرت‌های ظاهری در دید جوامع و کم ارزش شدن سبکی از زندگی می‌شود که در آن رسیدن به اهدافی مانند ثروت یا قدرت مهم بوده است. امروز همه انسان‌ها در برابر کرونا برابرند و آسیب‌پذیری همگان مشخص شده است. امروز همه دولت‌ها در کنار تدابیر سختگیرانه بهداشتی و توسعه زیرساخت‌ها و خدمات درمانی گرفتار ابعاد اقتصادی و ضرورت جبران لطمات مالی و معیشتی مردم شده و در عین حال با دعوت و جلب مشارکت همه سعی در کاستن از هزینه‌های انسانی و کاهش فشار بر خادمین سلامت دارند.


در ایران هم ستاد ملی کرونا همگام با این رویکرد جهانی تدابیر مؤثر و اقدامات جبرانی قابل توجهی را اتخاذ کرده اما ضرورت بازگشایی فعالیت‌های اقتصادی که برای دنیا به‌خاطر مقابله با فقر محرز است جامعه را در معرض انتشار و شیوع بیشتر ویروس قرار داده و اگر دستورالعمل‌ها، فاصله‌گذاری اجتماعی و استفاده از ماسک رعایت نشود مخاطرات بیشتر می‌شود.


در واقع بین بازگشایی فعالیت‌های اقتصادی و رعایت استانداردهای بهداشتی و پروتکل‌ها باید تعادلی برقرار شود و فعلاً با میزان دانش و اطلاعاتی که از این ویروس در اختیار بشر قرار دارد راه حل دیگری مانند واکسن یا درمان قطعی وجود ندارد. قرنطینه مطلق و حذف هرگونه فعالیت اجتماعی نیز امکانپذیر نیست، بنابراین برقراری تعادل در این وضعیت بخشی بر عهده دولت و بخشی با نقش‌آفرینی مردم ممکن است.


 کووید19 ویروسی است که به سرعت و به راحتی انتشار می‌یابد و طیف وسیع علائم و عوارض آن تازه مشخص شده، به طوری که هنوز برای فهم آن نیاز به مطالعات بیشتری وجود دارد و هنوز ناشناخته محسوب می‌شود. بنابراین سیاست احتیاط و پیشگیری محتاطانه چه توسط دولت و چه توسط مردم منطقی و عقلانی‌ترین راه حل است، چرا که تهدید جان انسان‌ها شجاعت نیست و باید فاصله‌گذاری، استفاده از ماسک، عدم برگزاری و حضور در اجتماعات به نحوی که ریسک در معرض قرار گرفتن آحاد جامعه به حداقل برسد و در عین حال فعالیت‌های ضروری انجام شود تنها راه حل است.


حال کسی که این اصول اولیه و کم‌هزینه نجات‌بخش را سبک زندگی تلقی نکند یا نادیده بگیرد می‌تواند در آسیب رسیدن یا حتی مرگ دیگران با زنجیره انتقالی که نمی‌دانیم به کی و کجا می‌رسد شریک جرم باشد.


تصمیم به برگزاری جشن‌های عروسی یا عزاداری و حتی مراسم مذهبی و معنوی اگر چه بسیار اهمیت دارد، اما در برابر ریسک تهدید جان یک انسان از اعتبار می‌افتد. چرا که همه اینها برای کرامت انسان و عزت و اعتباربخشی به زندگی آدمی است و نمی‌تواند ناقض هدف اصلی خود باشد.


 بنابراین خوب است در این تحولات، سبک مراسم خود را نیز منطبق با مقتضیات متحول کنیم. مثلاً در ماه محرم پیشِ رو، با شعار «هر خانه یک حسینیه» به استقبال محرم برویم که در هر خانه با بررسی اهداف قیام عاشورا و ایثارگری و اصلاحگری اباعبدالله حسین(ع) هم‌اندیشی و عزاداری صورت گیرد یا با بهره‌مندی از فضای مجازی و حضور آنلاین در عزاداری‌ها شرکت کنیم.


امید است با تعادل در نگاه و سبک زندگی در شرایط کرونا و پسا کرونا بتوانیم بار سنگین فشار بر خادمان سلامت و منحنی ابتلا به کرونا را کاهش و جان‌های ارزشمند را با رفتار اجتماعی شایسته نجات دهیم و با مسئولیت‌پذیری بیشتر، شرمندگی کمتری در برابر شهدای سلامت و خانواده‌های آنها داشته باشیم.

از اختاپوس خیالی تا باتلاق واقعی!

امیر عاصف در روزنامه وطن امروز نوشت:

در چند سال گذشته بارها شاهد این بودیم که رسانه‌های رژیم صهیونیستی و ‌آمریکا فعالیت منطقه‌ای جبهه مقاومت را به اختاپوسی تشبیه می‌کنند که سرش در تهران و دست‌هایش به لبنان، سوریه، یمن و... رسیده است.


این موضوع بیش از آنکه رسانه‌ای باشد، تحلیل و ‌شناختی است که تمام این مدت آمریکایی‌ها به خیال‌شان از منطقه غرب آسیا کسب کرده‌ و تمام اقدامات‌شان را بر اساس آن تنظیم کرده‌اند اما آیا این شناخت صحیح است؟


این تحلیل که استراتژی آمریکا در غرب آسیا براساس آن برنامه‌ریزی شده است، مربوط به تحولات اخیر در دوره ترامپ نیست بلکه به پیش از آن بازمی‌گردد؛ بر همین مبنا بود که بعد از توافق برجام، آمریکای اوباما نیز به دنبال برجام ۲ و ۳ رفت که البته موفق نبود. با روی کار آمدن دونالد ترامپ، وی جسورانه‌تر از روسای‌جمهور قبلی آمریکا این موضوع را پیگیری کرد اما با یک تفاوت؛ اوباما معتقد بود اگر ما دست‌های نیابتی ایران را قطع کنیم نهایتا سر اختاپوس تنها باقی خواهد ماند و ما می‌توانیم ضربه نهایی را به ایران بزنیم اما عملکرد ترامپ نشان داد او می‌خواهد با ایجاب اتحاد بین رژیم سعودی و رژیم صهیونیستی و کشورک‌های خلیج‌فارس اتحادی را علیه تهران تشکیل دهد. او معتقد بود اگر سر اختاپوس را هدف قرار دهیم دست‌هایش نیز فلج می‌شود.


با همین رویکرد پس از خروج از برجام به دنبال کارزار فشار حداکثری اقتصادی علیه جمهوری اسلامی رفت اما با این حال دید محور مقاومت در سوریه زمینگیر نشد و حتی به پیشروی‌اش در اطراف جولان اشغالی پرداخت، او دید در فشار حداکثری علیه ایران ناگهان سیدحسن نصرالله اعلام کرده که حزب‌الله لبنان به موشک‌های نقطه‌زن دست پیدا کرده است و همچنین گروه‌های مقاومت در عراق علیه اشغالگری آمریکا دست به اقدام‌های متناسب ‌زده‌اند.


او بر اساس تحلیل «اختاپوس» وارد فاز جدیدی علیه ایران شد، البته نقش پمپئو که پیش‌تر ریاست سازمان جاسوسی آمریکا را برعهده داشت و می‌توان این راهبرد را زاییده آن سازمان دانست هم بی‌تاثیر نبوده است و اینچنین شد که در سحرگاه سومین روز سال جدید میلادی در اقدامی نامتعارف و بزدلانه دست به ترور حاج‌قاسم سلیمانی زدند تا به خیال‌شان مغز متفکر مقاومت را از کار بیندازند. دقیقا مشابه اشتباه رژیم صهیونیستی در ترور حاج عماد!


هر چند هنوز هم ترامپ در سخنرانی‌های انتخاباتی‌اش از این اقدام با عنوان شجاعانه و در راستای قطع ید محور مقاومت نام می‌برد اما در عمل قدرت محور مقاومت در منطقه کم نشد بلکه نفرت آنها از آمریکا بیشتر شد و این اقدام منجر به غیرقانونی شدن حضور تروریست‌های آمریکایی در عراق شد!


تا به حال شنیده‌اید تحلیل غلط نتایج غلطی به دنبال خواهد داشت؟ این دقیقا همان حال و روز آمریکا در غرب آسیا بلکه در ‌جهان است.


اگر بخواهم اشتباهات آمریکا در تحلیل‌شان را در ‌چند بند به طور خلاصه بگویم می‌شود:


۱- محور مقاومت نه بر اساس پول بلکه براساس ایدئولوژی آزادی‌خواهانه بنا شده است.
۲- شبکه‌سازی جبهه مقاومت برخلاف تصور غربی‌ها مویرگی نیست بلکه به صورت جزیره‌ای و در سراسر جهان گسترش یافته است.
۳- آمریکایی‌ها حقیقتی بزرگ را هر چند در زبان به کرات استفاده کرده‌اند اما باور نکرده‌اند: جمهوری اسلامی برای انقلابش شعبه نمی‌زند بلکه آن را صادر می‌کند!
۴- شبکه انسانی مقاومت در جهان هیچ‌گاه شخص‌محور نبوده بلکه اعتقادمحور است.


هر چند موارد فوق نشان می‌دهد محور غربی ـ عبری در شناخت ماهیت مقاومت دچار خطای راهبردی است اما همچنان براساس اشتباه در تحلیل به دنبال پیروزی‌هایی می‌گردد که میسر نخواهد شد.


تا انتخابات آمریکا 100 روز باقی‌ مانده است و ترامپ درصدد آن است که به قول خودش سر اختاپوس را وارد جنگی کند که بتواند به آن ضربه بزند اما در همین حال بعد از انتقام موشکی در عین‌الاسد جرات اقدام مستقیم را ندارد، هر چند در این مدت خرابکاری‌های مختلفی را هم انجام داده که به گردن نگرفته است اما پاسخ‌های متناسب را در جغرافیای خارج از منطقه دریافت کرده است.


حقیقتا هیچ‌کس نمی‌داند ماجرای آتش‌سوزی سریالی در خاک آمریکا چگونه آغاز شد و تا کجا قرار است ادامه پیدا کند اما همزمانی‌اش با مزاحمت‌های منطقه‌ای آمریکا برای ایران این فرضیه را تقویت می‌کند که این حوادث ادامه‌دار ناشی از ایدئولوژی برخاسته از مبارزه با مستکبران است که در عصر حاضر جمهوری اسلامی آن را صادر کرده است.


این چند روز تا انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا روزهای دشواری برای ترامپ خواهد بود. او که می‌خواهد به هر ترتیب مجدد رئیس‌جمهور شود، ممکن است حتی از روش جرج بوش برای در قدرت ماندن استفاده کند. یعنی ایجاد بحرانی بزرگ‌تر برای فرار از ضعف‌های متعدد؛ حتی ممکن است ترامپ برای ماندن در قدرت به قمار بزرگ‌تری دست بزند.


این گزاره‌ها نه بر اساس اطلاعات پنهان بلکه براساس شناخت نگارنده از ایدئولوژی انقلاب اسلامی در برابر خطرات احتمالی است.


الف- اگر آمریکا دست به اقدام مستقیم با رویکرد جنگ چند روزه بزند، پاسخ مستقیم و دردناکی را از جمهوری اسلامی دریافت خواهد کرد که نه بر اساس جغرافیا بلکه بر اساس ملیت حمله‌کننده و منافع او در ‌منطقه خواهد بود.


ب- اگر آمریکا بخواهد با تحلیل اشتباه به جنگ نظامی نامحدود روی بیاورد، هزینه این جنگ آنچنان برایش سنگین خواهد بود که از درون متلاشی خواهد شد. نباید فراموش کرد تصور آنها از شبکه انقلاب اسلامی با واقعیت بسیار متفاوت است، آنها با تصور حمله به سر اختاپوس وارد باتلاقی می‌شوند که تا به حال فکرش را هم نمی‌کردند.


- از سرنگونی هواپیمای سازمان سیا در افغانستان تا حمله به تاسیسات آرامکو در قلب عربستان


- از انفجار و آتش‌سوزی در ناو آمریکایی در جغرافیای سرزمینی آمریکا تا شکست کودتای آمریکا در ونزوئلا


- از قدرتی که رژیم صهیونیستی از ترس آن در ۲ روز گذشته نیروهای خودی را در مرز با لبنان هدف قرار داد تا کابوس بمب‌های کنار جاده‌ای که چندین سال پیش آمریکا را از عراق اخراج کرد.


- از انفجار منافع آمریکا در تمام جهان به دلیل گرمی هوا تا مفقود شدن افسران سیا در قلب اروپا


- از آتش‌سوزی‌های بی‌دلیل در ایالات متحده آمریکا توسط عناصری ناشناس تا...


تمام این اقدامات که هیچ ارتباطی با ایران ندارد شبکه دشمنان ایران را ضعیف کرده است. اکنون این موضوعات را بگذارید کنار نقشه راه رهبر حکیم انقلاب: «اگر غلطی از آنها سر بزند جمهوری اسلامی تل‌آویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد».


اگر آمریکایی‌ها نیک بنگرند درمی‌یابند با اختاپوس طرف نیستند. باتلاقی روبه‌روی آنهاست که هر چه دست و پا بزنند بیشتر فرو می‌روند.


اصلاح‌طلبان اجازه خطا ندارند

جلال جلالی‌زاده در روزنامه آرمان ملی نوشت:

موضوعات مطرح درباره جناح اصلاح‌طلبی را باید از مناظر مختلف مورد بررسی قرار داد. اینکه سرنوشت جناح اصلاحات به کجا منتهی می‌شود؟ آیا شورای سیاستگذاری اصلاحات قدرت و توان تصمیم‌گیری را از دست داده؟ آیا لازم است اصلاح‌طلبان به هر صورت که شده با هر روش و ابزار و ترفندی برای کسب قدرت شرکت کنند؟ آیا وجود و هویت اصلاح‌طلبی تنها منوط به حضور در قدرت است؟ آیا لازم است اصلاح‌طلبان این دوره از انتخابات ریاست‌جمهوری را بدون مشارکت به جناح رقیب واگذار کنند.

به نظر می‌رسد اگر هدف حفظ جناح اصلاح‌طلبی به عنوان یک تفکر و اندیشه باشد که اگر در قدرت هم حضور پیدا نکنند از بین نمی‌رود اما اگر هدف این است که اصلاح‌طلبان در قدرت و فعالیت‌های اجتماعی و مدنی حضور داشته باشند، بخش دیگری است. حال اگر در قدرت حضور نداشته باشند، می‌توانند به عناوین مختلف حضور خود را در جامعه نشان دهند و جبران کنند و در این صورت مسئولیت اعمال انجام‌شده‌ای را که سهمی در آن ندارند برعهده نگیرند.

گاهی در گفت‌وگوهای شخصیت‌های اصلاح‌طلب ملاحظات یا بیم‌هایی وجود دارد که عملا نمی‌توانند بگویند ما باید چکار کنیم؟ درواقع چه کسی مسبب بن‌بستی است که امروز در کشور به‌وجود آمده و کلید حل مشکلات در دست چه کسی است؟ آیا قانون اساسی ما پاسخگو نیست؟ یا مسئولان اجرایی دچار یک نوع بن‌بست شده‌اند و نمی‌توانند بیشتر از این حرکت کنند؟ واقعیت این است که با مشکلات زیادی مواجهیم، بار سنگین معیشت و اثرات آن بر اقشار آسیب‌پذیر مشهود است. به نظر می‌رسد اصلاح‌طلبان باید یک منشور، متد یا برنامه را مشخص کنند و مشخصا نظر خود درباره حل مشکلات کشور را با مردم در میان بگذارند. اصلاح‌طلبی هزینه دارد و نمی‌شود هم اصلاح‌طلب بود و هم روی مُبل و صندلی نشست و لَم داد.

یکی از آفت‌ها اصلاح‌طلبان همین توجیه‌گری است بدون اینکه واقعا قدمی هم برداشته شود. اصلاح‌طلبان طی بیانیه‌ای این سوال را مطرح کنند که چرا قانون اساسی دقیق اجرا نمی‌شود؟ اصلاح‌طلبان هم دچار یک نوع بی‌تفاوتی شده‌اند که به ضرر کشور تمام می‌شود. به هر صورت دلسوزان و عقلای قوم باید راهکارهایی اتخاذ کنند و با طرح پیشنهاد مورد هجمه دیگران واقع نشوند. اصلاح‌طلبان با هدف خدمت به مردم و اصلاح امور از آقای روحانی حمایت کردند و اگر اطرافیان رئیس‌جمهور نسبت به وعده‌های آقای روحانی و حمایت‌های اصلاح‌طلبان ناسپاسی کردند، مقصر اصلاح‌طلبان نیستند.

به نظر می‌رسد افرادی که روحانی را از اصلاح‌طلبان جدا کردند روزی روحانی را هم رها کنند. روحانی می‌توانست به‌عنوان قدردانی از کاندیداهای اصلاح‌طلبی که به خاطر وحدت کنار کشیدند و آرایی که به‌واسطه حمایت آنها جمع کرده بود، به کسانی که کارشکنی می‌کردند، تذکر بدهد و از قدرت پتانسیل و حمایت مردم و اصلاح‌طلبان استفاده کند. اما وقتی خود را جدا کرد، حمایت مردمی را هم از دست داد و مخالفینش و کسانی که سنگ‌اندازی می‌کردند، بهترین فرصت را برای پیشبرد اهداف خود یافتند. صلاح‌طلبان این سخن امام جعفر صادق(ع) را آویزه گوش خود کنند که «آزموده را آزمودن خطاست».


نقش فضای مجازی در فتنه‌ها

سیدعبدالله متولیان در روزنامه جوان نوشت:


تجربه پیش روی ما در کودتای امریکایی و فتنه ۸۸ و فتنه‌های پس از آن نشان می‌دهد که دشمن بیشترین سرمایه گذاری را روی فضای مجازی کرده است. رسانه‌های موجود در فضای مجازی نظیر توئیتر، فیس بوک، اینستاگرام و... در فتنه‌ها نقش کلیدی و محوری دارند. این رسانه‌ها دارای بیشترین ظرفیت در تولید و هدایت بحران و به چالش کشیدن ظرفیت‌های امنیتی کشور هدف را دارا بوده و آثار تخریبی به مراتب فراتر از بمب اتم دارند.

بررسی و تحلیل داده‌های مربوط به فتنه ۸۸ و حادثه آبان ماه ۹۸ گویای این حقیقت است که دشمنان عنود انقلاب اسلامی، متزلزل سازی، براندازی و ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی را به‌عنوان مهم‌ترین هدف خود در چارچوب جنگ نرم و با راهبرد رسانه‌ای تعقیب می‌کنند. راهبرد رسانه‌ای غرب علیه انقلاب اسلامی با بهره گیری از فضای مجازی معطوف به استعدادیابی، حلقه سازی، ساماندهی، سازماندهی، آموزش، انجام مانورهای میدانی، تخریب و زمینه سازی برای تولید اغتشاش و تحریک و تهییج افکار عمومی و... است.

در طراحی مدل‌های جدید براندازی نرم، عصبانی کردن و به میدان اعتراضی آوردن مردم، به‌عنوان مهم‌ترین پیامد جنگ نرم با ده‌ها تاکتیک کوچک و بزرگ نظیر: شایعه پراکنی، بمباران خبری، تنظیم و تکثیر دروغ‌های شاخدار، بزرگ‌نمایی و اصلی سازی موضوعات فرعی و کم اهمیت، التهاب آفرینی، خبرسازی بی اساس و دروغین و بزرگنمایی آن با تاکتیک یک کلاغ چهل کلاغ کردن، اعتراض سازی و پوشش دادن اعتراضات، بحران سازی و بزرگ‌نمایی و انعکاس لحظه‌ای آن‌ها به شبکه‌های معاند در خارج از کشور، اتهام زنی به افراد حقیقی و حقوقی نظام، امنیتی کردن اوضاع اجتماعی، وارونه نمایی، تنفرسازی، القای روحیه یأس و ناامیدی یا روحیه پرخاشگری و تخریب به ملت، مدیریت بحران و سرایت بخشی یک اعتراض و اغتشاش به سایر نقاط و اقشار و صنوف، دعوت به تحصن و اعتصابات صنفی و... تعقیب می‌شود.

عرصه اصلی میدان جنگ نرم در عصر حاضر جنگ رسانه‌ای در فضای مجازی است. فضای مجازی در جنگ‌های نوین دقیقاً مشابه همان سلاح و مهمات جنگ سخت عمل می‌کند و جمهوری اسلامی آماج بیشترین بمباران در فضای مجازی توسط نظام تبلیغاتی غرب بوده و هست. نقطه اوج این آماج را در فتنه و حوادث مدیریت شده آبان ماه ۹۸ شاهد بودیم.

امپراتوری تبلیغاتی غرب در فضای مجازی ایمان، اعتقادات، باورها، امید و اعتماد مردم را نشانه رفته است و با استفاده از تمام ظرفیت دنیای مجازی در پی تخریب باورها، اعتقادات و ایمان مردم و بی اعتماد کردن آنان به نظام است. آنان تلاش می‌کنند حلقه‌های فکری و فرهنگی جامعه را سست و به سوی عقاید اندیشه‌های متناسب با خواسته‌های خود هدایت کرده و با بمباران خبری و تبلیغات گسترده رسانه‌ای نظام سیاسی و اجتماعی را متزلزل ساخته و در ورطه بی‌ثباتی و سقوط قرار دهند. کافی است نگاهی اجمالی به برخی دروغ‌های شاخدار منتشر شده در روزهای اخیر در دنیای مجازی بیندازیم تا به ظرفیت‌های شگفت انگیز فضای مجازی پی ببریم:

موضوع دروغین و مضحک واگذاری کیش به چین، آنقدر قوی بازتاب داده شد که برخی از شخصیت‌های سیاسی نظام، متأسفانه تحت تأثیر پروپاگاندا قرار گرفته و ساده لوحانه علیه نظام موضع گیری کردند و در این میان شوربختانه حتی احدی از نمایندگان مجلس نیز بر این دروغ شاخدار مهر تأیید زد و اگر چه با فاصله کوتاهی به اشتباه خود پی برده و به تصحیح اشتباه پرداخت، اما آثار اشتباه او در افکار عمومی باقی ماند. ماجرای ساختگی، جعلی و دروغین دستگیری و ادعای مضحک شکنجه او توسط یکی از نهادها یکی دیگر از مصادیق دروغ‌پردازی دشمن در فضای مجازی است.

روزانه در فضای مجازی هزاران خبر دروغین توسط مرکز سایبری منافقین در آلبانی و سایر مراکز مجازی دشمن تولید می‌شود و متأسفانه توسط نیروهای خودی به دلیل فقدان سواد رسانه در همین فضا بازتاب و بازنشر یافته و به اهداف دشمن کمک می‌کند. تمام این موارد زنگ خطر و هشدار را نسبت به ظهور و بروز فتنه‌هایی به مراتب پیچیده‌تر و سخت‌تر از فتنه‌های گذشته، زیر گوش مسئولان مربوط به صدا در آورده است که بی‌شک غفلت از آن‌ها ما را در آینده با چالش‌های بزرگ‌تر و خطرناک‌تر مواجه خواهد نمود. برون رفت از این تهدید بزرگ مستلزم برنامه ریزی سریع برای: راه‌اندازی فوری اینترانت ملی، فراهم آوردن زیرساخت‌های لازم برای ایجاد شبکه‌های اجتماعی ملی و رهایی از یوغ شبکه‌های اجتماعی دشمن، مهندسی و مدیریت دقیق و صحیح شبکه‌های اجتماعی موجود، تکیه بر آموزش عمومی سواد رسانه‌ای بوده و استفاده از تمامی ظرفیت‌های رسانه‌ای و فرهنگی کشور در آموزش سواد رسانه به‌ویژه ظرفیت بزرگ بسیج ما را در غلبه بر فتنه‌های آینده کمک خواهد کرد.


جامعه، قربانی سطحی‫نگری جمعی

ژوبین صفاری در روزنامه ابتکار نوشت:


شاید اگر به چند دهه قبل بازگردیم بافت اجتماعی ایران تفاوت‫های بسیاری با امروز داشت. روزگاری فیلم‫هایی چون هامون و یا سگ کشی جزو فیلم‫های پرفروش سال می‫شدند و خیابان انقلاب تهران مملو از مشتاقانی بود که به دنبال کتاب‫های جدید فروشگاه‫ها را رج می‫زدند. هر‫چند به قطعیت نمی‫توان گفت مردم در دهه 70 و 80 از درک عمیق تری نسبت به مسائل برخوردار بودند چرا که معیار دقیقی برای سنجش آن وجود ندارد. با این همه اما این روزها در خبرها آمده است که وزارت ارشاد پروانه ساخت فیلم به یک فعال فضای مجازی داده است.

شخصی که در مصاحبه‫اش در مبتذل‫ترین شکل ممکن می‫گوید هنرمندان حرف مفت زیاد می‫زنند و به زودی جایزه‫ها را درو خواهم کرد. بی‫تردید با دیدگاه مداراگرایانه، ساخت فیلم توسط این افراد نه تنها مانعی ندارد که اگر بدون رانت و با سرمایه بخش خصوصی انجام شود، به اقتصاد سینما هم کمک خواهد کرد. اما مشکل از آنجاست که طی این سال ها بسیاری از بزرگان سینما و یا حتی جوانان مستعد در عرصه سینما به دلایل نامعلوم نتوانستند فیلم بسازند. بنابراین بلامانع بودن فیلم ساختن، در شرایطی قابل توجیه است که این فضا برای همه یکسان باشد.


اما غرض اصلی از این نوشتار پرداختن به فیلم ساختن یا نساختن یک فرد نیست. بلکه روندی است که انگار طی سال‫های گذشته مردم را به سمت نوعی سطحی نگری سوق داده است. این روند نه تنها در عرصه سینما که در موسیقی و حتی سایر حوزه ها از جمله سیاست، اقتصاد و جامعه نیز رخ‫نمایی کرده است. به بیان دیگر جامعه ایران دچار یک معظل بزرگ، آن هم اطلاعات زدگی بیش از حد به وسعت یک اقیانوس و به عمق یک بند انگشت شده است. شاید فضای مجازی به عنوان یکی از متهمان اصلی این مشکل (‫که البته مقصر بودن آن محل تردید و بحث است) توانسته به عنوان آیینه‫ای تقریبا تمام‫نما، از این نوع سطحی نگری در جامعه باشد.
بررسی دلایل این روند البته در جای خود و به طور تخصصی قابل بررسی است. اما اگر بخواهیم نشانه‫های آن را جست‫و‫جو کنیم در عرصه‫های مختلف از جمله سیاست، اقتصاد و فرهنگ بی‫شمارند. از این روست که شاید برخی از اهالی سیاست هم دقیقا بر همین نقطه ضعف سوار بر جریان افکار عمومی می‫شود و البته تصمیم‫هایی می‫گیرد که در بلند مدت اثرات سوء خواهد داشت.


اظهار نظرهای برخی سیاسیون، تصمیم‫های یک شبه اقتصادی و باز کردن فضا برای حضور لمپن‫ها در عرصه فرهنگ و هنر‫، نمونه بارز این نوع از سطحی‫نگری است که از بالا به پایین تزریق می‫شود. غافل از اینکه کور کردن روزنه‫های تفکر در جامعه خواسته یا ناخواسته که از اتفاق از مجرای فرهنگ صورت می‫گیرد؛ دیر یا زود گریبان همان سیاست‫گذاران ذی‫نفع را خواهد گرفت. در‫واقع جامعه سطح‫نگر نمی‫تواند به صورت بلند‫مدت روندها را نظاره و تحلیل کند. این جامعه به شدت کوتاه مدتی می شود همان گونه که همایون کاتوزیان در نظریه ای آن را بسط داده است. در این جامعه تحولات سریع رخ می‫دهد اما هیچ گاه به عمق نمی‫رود. تردیدی نیست که ریشه این اعوجاج جمعی، در سیاست‫گذاری غلط فرهنگی است. سیاست‫گذاری به معنای محدود کردن فضا برای بروز اندیشه های متنوع نیست. از اتفاق یکی از پیامدهای محدودیت در عرصه فرهنگ و البته سیاست همین سطحی‫نگری است.


در‫نهایت اما باید گفت ارائه راهکار نسبت به تغییر مسیر از این معضل باید از مجرای کارشناسان و صاحب‫نظران علوم انسانی عبور کند و شاید یکی از دلایل بروز چنین مشکلاتی به حاشیه راندن عالمان علوم انسانی باشد که البته بسیاری از آن‫ها خود قربانی سطحی‫نگری در سپهر سیاست شده‫اند. قربانیانی که شاید چاره کار دست آن‫ها باشد هرچند که زیر سایه سنگین سطحی‫نگری جمعی صدایشان شنیده نشود.

شل کن سفت کن تلخ کنکور!

سید صادق غفوریان در روزنامه خراسان نوشت:


اصطلاح «شل کن سفت کن» را در پنج ماه گذشته شاید کم نشنیدیم. چه برخی مسئولان و چه احتمالا در این روزها به تکیه کلام رایج بخشی از مردم درباره برخی سیاست های کرونایی تبدیل شده است، سیاست هایی که با تغییرات منطقی و گاهی غیرمنطقی تغییر می کند و همچنین بلاتکلیفی ها و دیر تصمیم گیری برای موضوعات و مسائل جامعه در مواجهه با کرونا.


بدون شک جنجال برگزار شدن یا نشدن «کنکور» در این روزها را می توان از مهم ترین مصادیق «شل کن سفت کن» های مرتبط با کرونا دانست. دلیل اهمیت و حساسیت آن هم قطعا بر کسی پوشیده نیست که چگونه  این کنکور در تمام این سال ها همچون کابوسی هولناک بر پیکر زندگی دانش آموزان سایه انداخته است، کابوسی که در نهایت طی چند ساعت چه بسا سرنوشت جوان ایرانی را تعیین می کند. بماند که خدا می داند چه بر سر روح و روان و انگیزه جاماندگان از قبولی این آزمون می آید. این جملات که همچون زخمی قدیمی بر ذهن و خاطره اغلب ماست، گاهی حتی یادآوری اش هم دشوار و دردناک است.حالا با همه این تفاسیر در کمتر از یک ماه مانده به رویارویی با  این «غول بزرگ»، هنوز هیچ مسئول و سازمان و نهادی  به طور قطع نمی داند سرانجام، «کنکور» برگزار می شود یا نه. اگرچه مخالفان برگزاری، سلامت شرکت کنندگان را دلیل خود بیان می کنند اما در این میان سلامت روانی ناشی از بلاتکلیفی یک میلیون و 50هزار کنکوری و خانواده هایشان شاید دردناک ترین بخش ماجراست که در میان همه این شل کن سفت کن ها گم شده است.  


به این چند اظهارنظر توجه کنید:
* سازمان سنجش: کنکور در زمان اعلام شده برگزار می شود. با تایید ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا، اقدام به افزایش روزهای برگزاری آزمون از 2 روز به 3 روز در آزمون کارشناسی ارشد و از 2 روز به 4 روز در آزمون سراسری شده است. (6مرداد99)


جان‌بابایی معاون درمان وزیر بهداشت: در خصوص شیوه و زمان برگزاری کنکور، ستاد ملی کرونا تصمیم می‌گیرد و هنوز تصمیم قطعی در این خصوص گرفته‌ نشده است. (2مرداد)


حریرچی معاون کل وزیر بهداشت: ممکن است شهریور و پاییز وضعیت بدتر از الان باشد از این رو امکان به تعویق انداختن کنکور وجود ندارد. (6مرداد)


* نادری عضو کمیسیون آموزش مجلس با اشاره به نشست مشترک با وزیر بهداشت: وزیر بهداشت مخالف برگزاری  کنکور کارشناسی در این شرایط است. در این موضوع  اتفاق نظر بین وزارت بهداشت و ما وجود دارد که نهایتاً ما به این نتیجه رسیدیم که کنکور سراسری در حال حاضر و در شرایط فعلی نباید برگزار شود و برگزاری آن در چنین وضعیتی به صلاح نیست اما هنوز تصمیم نهایی را نگرفته‌ایم.


*نامه رئیس کمیسیون بهداشت مجلس به رئیس جمهور: کنکور برگزار نشود (7مرداد)
همه این اظهارنظرها که حاکی از نوعی بلاتکلیفی جدی است، در شرایط 20 روز مانده به موعد کنکور، نشان از نبود برنامه جامع تصمیم سازی در وضعیت بحران است. در این نگاشته مجالش نیست و الا همه می دانیم که نمونه هایی از این دست البته نه با اهمیت کنکور اما در پنج ماه گذشته مصاف با کرونا کم نبوده است، مواردی که نتوانستیم به موقع تصمیم بگیریم و به موقع اجرا کنیم . درد این جاست که سرانجام تصمیم اتخاذ و اجرا می شود اما با تاخیر و تعویق. نمونه کلان آن در این 5ماه همان ماجرای حمایت های اقتصادی است که هنوز هم از اجرای تمام و کمال آن خبر چندانی نیست. نمی خواهیم شرایط ویژه کشور و دشواری های این تجربه سخت و این جمله دیروز وزیر بهداشت را که گفت: «در سخت‌ترین مراحل کنترل و مدیریت بیماری کرونا قرار داریم» نادیده بگیریم اما چرا این تصمیم گیری ها این قدر با تاخیر و در سنگین وزنی انجام می شود؟
نگرانی ما چیست؟


در خصوص این که کنکور برگزار شود یا نه، قطعا نظر کارشناسان کرونا، نظر صائب است و ما خودمان را در مقام اظهارنظر نمی دانیم اما این را هم بر نمی تابیم که چنین موضوع مهمی در مواجهه با کرونا این حجم بلاتکلیفی را بر سرمان فرود آورد. وقتی این سردرگمی برای اصل موضوع یعنی برگزاری آزمون کنکور را می بینیم، نگرانی مان برای تبعات و مسائل فرعی آن بیشتر می شود. مسائلی همچون:


- اگر کنکور برگزار نشود پس چه زمانی برگزار می شود؟
- اگر برگزار شود، چه تضمینی برای سلامت شرکت کنندگان وجود دارد؟
- اگر برگزار نشود، تدبیر آینده چیست؟ تکلیف عقب ماندگی چه می شود؟
- اگربرگزار نشود، تکلیف کنکوری های سال بعد چه می شود؟
- و...


باری! این دغدغه های جدی وجود دارد و از کجا معلوم برای آینده «پسا کنکور99» اگر کنکور برگزار نشود، فکر و برنامه ای طراحی شده باشد؟ این سوالی است که کنکوری ها از آقایان مسئول دارند که مولانا هم چنین گفت:
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید...

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 4
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • IR ۰۹:۵۸ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۸
    7 2
    کنکور همینطوریش با این همه سهمیه وبورس ناحق،تقلبها ومافیاش استرسزا هست،چه برسه هردقیقه وهرروز میخواهید تعطیل وبرگرارش کنید
  • IR ۱۱:۲۹ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۸
    6 3
    لطفا هیچوقت حرفی از حذف کنکور و انتخاب رشتا برحسب سوابق تحصیلی نزنید بخدا قسم میخورم که در مدرسه و دانشگاهی که من درس خوندم بیشتر نمراتی که دانش آموزان و دانشجویان میگرفتن بر اساس فامیل بازیه فقط بشناسنت و بد هونوادو مشکلی نداشته باشن ۲۰ واست رده بعد میبینی یه کودن بدرد نخور رو کردن معدل الف رفته دانشگاه تهران یه آدم درسخون رو فرستان یه شهر خیلی دور افتاده
  • سعید IR ۱۳:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۸
    5 14
    سلام .... اگر کسی میترسه که کرونا بگیره میتونه در کنکور شرکت نکنه کنکور اجباری نیست
    • علی IR ۱۳:۴۴ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۸
      0 13
      دمت گرم بابا از استرس مردیم دفعه قبل که کنکور عقب انداختن ۱ماه نتونستم درس بخونم اینقدر حالم خراب شد تو رو خدا کنکور عقب ندازین

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس