3

ترامپ، پمپئو و بولتون، پیش از این هم نشان داده اند که کوته اندیشی و کم خردی در عرصه سیاسی و بین الملل را با قیل و قال می پوشانند.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

*************


گمشده مشترک برجام و بازار و سیل

محمد ایمانی در کیهان نوشت:

۱- در مقابل پیشامدهای مهم می‌توان طیفی از رفتارها و رویکردها را تصور کرد: «غافلگیری، پیش‌بینی و پیشگیری، آینده‌نگری و آینده‌پردازی و آینده‌سازی». ممکن است گفته شود برخی اتفاقات، پیش‌بینی‌پذیر نیست. اما آیا امکان تجربه‌اندوزی و درس‌آموزی برای اتفاقات مشابه در آینده هم نیست؟ امیرمومنان علی علیه‌السلام در نامه ۳۱ نهج‌البلاغه به امام حسن علیه‌السلام فرمود «برای امور پیش نیامده، به واسطه آنچه واقع شده استدلال کن؛ چرا که امور دنیا شبیه هم هستند».


۲- رهبر انقلاب اسفند ۹۷ در دیدار اعضای مجلس خبرگان، چند دوگانه را درباره نوع مواجهه با چالش‌ها و حوادث برشمردند. اینکه؛ فعّال باشد یا منفعل؟ عکس‌العمل باشد یا پیشدستی و ابتکار؟ از سر ناامیدی و ترس یا سرشار از امید و شجاعت؟ توام با تدبیر و حزم یا همراه با سهل‌انگاری و سهل‌اندیشی؟ نگاه جامع و توامان به تهدیدها و فرصت‌ها یا بزرگ کردن یکی و غفلت از دیگری؟ رفتاری صرفاً احساسی و یا با مهار احساسات در هر دو صورت موفقیت و ناکامی؟ توام با شناخت نقاط قوت خود و ضعف‌های دشمن یا فاقد شناخت؟ همراه عبرت‌آموزی و تجربه‌اندوزی یا گزیده شدن چند باره از یک سوراخ؟


۳- بارندگی، فرصت است یا تهدید؟ قطعاً فرصت است اما همین بارندگی وقتی مدیریت نشود، سیلاب می‌سازد و بحران می‌آفریند. مشابه این ماجرا، داستان نقدینگی است. سرمایه مالی به خودی خود تهدید نیست، بلکه فرصت هم هست. چنانکه برخی مدیران ما در پنج سال گذشته به هر دری زدند تا سرمایه خارجی جذب کشور کنند؛ و حال آنکه حجم نقدینگی به عنوان سرمایه داخلی، از ۴۳۰ هزار میلیارد در سال ۹۲ به ۱,۷۷۲ هزار میلیارد تومان در پایان پاییز سال گذشته رسید و مانند سیلی ویرانگر، بازار ارز و طلا و خودرو و مایحتاج عمومی را درنوردید.

اگر همین سیل نقدینگی مورد اهتمام و مدیریت قرار می‌گرفت، می‌توانست بالغ بر ۸۰ درصد نیاز کشور برای سرمایه‌گذاری و رونق اقتصاد و تولید را تامین کند. نقدینگی در حالی به اقتصاد ما آسیب زد که برخی عرصه‌های تولید، تشنه اندک سرمایه برای احیای خود بودند. به بیان دیگر، این مدیریت است که مشخص می‌کند فرصت‌ها بسوزند و تبدیل به تهدید شوند، و یا مقدمه پیشرفت باشند.

قبیل همین بی‌تدبیری‌هاست که موجب می‌شود علی صوفی وزیر دولت اصلاحات و عضو شورای سیاستگذاری اصلاح‌طلبان، اسفند ۹۷ در گفت‌وگو با برنامه دست‌خط تصریح کند «دولت آن اعتباری را که در انتخابات ۹۶ داشت، به سرعت از دست داد. محبوبیت آقای روحانی خیلی پائین آمده و زیر ۱۰ درصد است». (البته که در این میان نباید نقش حاشیه‌سازی و آدرس‌های گمراه‌کننده افراطیون مدعی اصلاحات در سوء مدیریت پدید آمده را فراموش کرد)


۴- بخشی از مدیریت اجرایی در ادوار مختلف به ویژه چند سال اخیر، دچار عوامی‌گری، جوسازی و جو گرفتگی در تشخیص تهدیدها و فرصت‌ها شده است. وقتی برای برخی سیاستمداران، قدرت و پیروزی در انتخابات، همه چیزشان می‌شود، از یک سو به عوام‌فریبی یا دست‌کم عوام‌زدگی و عوام‌گرایی تن می‌دهند که متعاقباً آنها را ناچار به دنباله روی از رفتارهای خلاف مصلحت (ناشی از انتظارات غلط خودساخته) می‌کند؛ و از سوی دیگر وادار می‌سازد در گماشتن مدیران، به قبیله‌گرایی و شراکت سیاسی بیشترین بها، و به کفایت و شایستگی کمترین بها را بدهند. خروجی این انتصاب‌ها در میان‌مدت، غنیمت‌اندوزی، بی‌تفاوتی به مسئولیت، بی‌تدبیری، تضییع فرصت‌ها و جلب تهدیدهاست.

پوپولیسم غالباً مجالی برای رصد آینده باقی نمی‌گذارد. به عنوان مثال، وقتی چنین القا شد که چاره رونق اقتصاد در امتیاز دادن به کدخدای آمریکایی است و از این تلقین، گلوله برفی انتظارات نادرست ساخته شد، آنگاه طبیعی است که همین برساخته تبلیغاتی، قبل از هر چیز، قدرت چانه‌زنی تیم مذاکره‌کننده را با خود بردارد و ببرد. و بعد پنج سال که نگاه می‌کنید، مشتی چک بلامحل طرف غربی بر جا مانده باشد و تعهدات خارجی یکطرفه‌ای که بر دوش وعده‌دهندگان رونق اقتصادی سنگینی می‌کند.


۵- انحراف از اولویت‌بندی اقتصادی- دیپلماتیک، وقتی بیشتر به چشم می‌آید که توجه کنیم حجم صادرات ما به کشور عراق در یک سال گذشته، ده برابر صادرات به اروپا بوده است. در حالی که اروپا ضمن نقض برجام، با آمریکا در تحریم و فشار بر ایران همراهی می‌کرد، دولت عراق در عمل به تحریم‌ها «نه» گفته است.

اگر کوتاه کردن دست عناصر اجاره‌ای آمریکا از عراق و سوریه توسط نیروهای مقاومت نبود، آیا فرصت ثبات و امنیت و گسترش تجارت خارجی و دهن‌کجی به تحریم‌های آمریکا پدید می‌آمد؟ و آیا نباید علت عقده‌گشایی شیطان بزرگ علیه سپاه پاسداران را درک کرد؟

همین فرزندان ملت در قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا (ص) بودند که سال گذشته، دو پروژه بزرگ پالایشگاه «ستاره خلیج فارس» و چهار فاز از پروژه پارس جنوبی را به سرانجام رساندند و کمر تحریم‌ها را شکستند. این خدمتگزاری بی‌ادعا کجا و برخی مدیران‌اشرافی فشل اما پر هزینه کجا که تعطیلات خود را در غرب می‌گذرانند بلکه بعضاً خانواده و فرزندانشان همان جا اقامت دارند و حتی ترکش و گرد و غبار تحریم هم به آنها نمی‌رسد.

۶- ما در چند سال اخیر، نه از پوپولیسم هیجانی بلکه از پوپولیسم هوشمند منتهی به خط نفوذ دشمن خسارت دیدیم. پوپولیسم سازمان‌یافته رسانه‌ای همچنان‌که به راهبرد تهدید زدا و فرصت ساز ایران در منطقه شلیک می‌کرد، متولی تروریسم اقتصادی و دامن زدن به التهاب کاذب در بازار هم بود؛ عملکردی که مورد اعتراض و هشدار روسای بانک مرکزی و سازمان برنامه و بودجه، و وزیر اقتصاد قرار گرفت.

از این منظر، فضای مجازی با همه ظرفیت‌های مثبتش و به اعتبار سقوط برخی مدیران در تله دشمن، تبدیل به مجرای ویرانی ادراکات و محاسبات صحیح ملی شده است. به عنوان یک نمونه، در چند سال اخیر که معضل خشکسالی و بی‌آبی در مناطق مختلف کشور به ویژه خوزستان و اصفهان و آذربایجان (دریاچه ارومیه و مناطق پیرامونی) شدت گرفت و به برخی تنش‌های سیاسی منتهی شد، موج سیاسی- رسانه‌ای وسیعی شکل گرفت، مبنی بر اینکه کم‌آبی، نتیجه سدسازی است. یعنی توانمندی مهم ملی که ایران را تبدیل به یکی از قدرت‌های بزرگ سدسازی و مهار و مدیریت آب در دنیا می‌کرد، به عنوان تهدید و خسارت معرفی شد.

باید سال‌ها سپری می‌شد و معضل سیلاب اخیر پدید می‌آمد تا بخشی از اهمیت سدهای ساخته شده آشکار گردد. اکنون کارشناسان بالاتفاق می‌گویند اگر سدهای ساخته شده در استان خوزستان و برخی مناطق دیگر نبود، چندین شهر پر جمعیت و صدها روستا با نابودی رو به رو می‌شد و تلفات و خسارت‌ها می‌توانست ده‌ها برابر شود.

۷- توان آینده‌نگری و پیش‌بینی و محاسبه، شرط ضروری مدیریت است. پذیرفتنی نیست مثلاً رئیس‌دفتر رئیس‌جمهور بگوید «پیش‌بینی نمی‌کردیم آمریکا از برجام خارج شود»؛ حال آنکه بسیاری از کارشناسان، نسبت به سرانجام خوش‌بینی و اعتماد بلا وجه به دشمن هشدار می‌دادند و متاسفانه پاسخی جز اهانت و تهمت نمی‌شنیدند.

در مقابل این هشدارها پیاپی گفته می‌شد امضای وزیر خارجه آمریکا تضمین است و همه تحریم‌ها با اجرای توافق، یکباره برداشته می‌شود. متاسفانه اتفاق ناگوار مشابهی در حوزه مدیریت اقتصادی رخ داد و دولت با وجود هشدار کارشناسان، بالغ بر ۱۸ میلیارد دلار ذخیره ارزی کمیاب را به قیمت ۴,۲۰۰ تومان به فرصت‌طلبان و رانت‌خواران واگذار کرد.

چرا فعالان اقتصادی توانستند ماجرا را پیش‌بینی کنند اما حسگرها و رادار دولت فاقد ارزیابی درست بود؟ مشابه همین رانت ارزی در حوزه سکه و خودرو نیز فراهم شد. اما متاسفانه اکنون که قریب یک سال از آن خسارت بزرگ می‌گذرد، هنوز نه یک گزارش ملی از سوی دولت و مجلس تدوین شده، نه مدیران مقصر بازخواست شده‌اند و نه دولت، دست کم یک عذرخواهی رسمی کرده است.

در این روند، غافلگیری در مقابل سیل و خسارت‌های آن، آخرین خروجی مدلی از مدیریت است که «سیاست‌زدگی، قبیله‌گرایی، حاشیه‌سازی، برج‌عاج‌نشینی و تمایز از متن زندگی مردم»، بر سر عزل و نصب‌ها و برنامه‌ریزی‌ها و اولویت‌بندی‌هایش سایه انداخته است. لایروبی اقتصاد و سیاست و فرهنگ و رسانه از چنین مدیریتی یا دست‌کم لایروبی رویکردهای غلط آن، حتماً به اندازه لایروبی مسیل‌ها و آبراه‌ها اهمیت دارد.

۸- حضور یا غیاب مدیران کجا اهمیت دارد؟ در روزهای خوشی و سخنرانی و خطابه و تبلیغات یا روزهای دشوار و ناگوار در کنار مردم؟ بهمن ۹۶ هنگامی که طبق پیش‌بینی‌های هواشناسی، برف سنگین، تهران و اتوبان‌های منتهی به آن را دربر گرفت، مردم بحران زده، نه شهردار وقت را در کنار خود یافتند -که گفته می‌شد در کیش است- و نه وزیر پرگو و بی‌عمل راه و شهرسازی آن روز را. در سیل اخیر هم در حالی که قریب یک هفته از سیل سنگین گلستان و مازندران می‌گذشت، از برخی مدیران تعطیلات رفته هیچ خبری در متن حادثه نبود.

۹- آقای روحانی در چند ماه اخیر دست‌کم دو بار، مورد اعتراض مردم استان‌های حاشیه خزر قرار گرفت. یک‌بار به‌خاطر همین سیل و سیلاب بود که زندگی آنان را فرا گرفت اما خبرهای مربوط به رئیس‌جمهور از کیش و قشم می‌آمد؛ و نوبت قبلی، آذر ماه ۹۷ که رئیس‌جمهور به هم‌استانی‌های خود وعده داد برای مبارزه با کم‌آبی و بیابان‌زدایی، آب را از خزر به سمنان خواهد برد. اکنون آیا نمی‌توان برای بلندپروازی چهار ماه قبل آقای رئیس‌جمهور -به شرط بلندهمتی و کار و تلاش- تدبیر و برنامه‌ریزی کرد؟ بارندگی شدید و سیلاب، سالی چند بار در همین سه استان شمالی و همچنین برخی استان‌های جنوبی و غربی، موجب خسارت‌های شدید می‌شود؛ و حال آنکه ما غالباً در دهه اخیر با مشکل کم آبی و پیشروی بیابان و بحران ریزگردها دست به‌گریبان بوده‌ایم.

۱۰- از فناوری‌های جدید، و امکانات ماهواره‌ای و همچنین امکان مهار و استخدام بارندگی‌های شدید که بگذریم، ما در طول چند هزار سال گذشته سرآمد ملت‌ها در مهار و ذخیره‌سازی آب بوده‌ایم که مهندسی پیچیده قنات از جمله آنهاست. حتماً راه‌حل‌های دم‌دستی و فوری وجود ندارد اما موفقیت‌های بزرگ همواره با تحمل رنج تدبیر و اهتمام به اجرای آن به‌دست آمده‌اند. چرا به جای آرزوی بردن آب خزر به سمنان، نتوانیم مهار و استفاده بهینه از بارش رحمت الهی در برخی فصل‌های سال را به فرصت بیابان‌زدایی، تعدیل آب و هوای کشور، گسترش پوشش گیاهی و مهار بیابان، افزایش کشت و زرع و باغداری، افزایش تولید نیرو، و رونق اقتصادی تبدیل کنیم؟ آیا بدین ترتیب به‌جای اعتراض مردم سیل‌زده و مردم گرفتار کم آبی، نمی‌توان دعا و حمایت و همراهی آنها را جلب کرد؟ همچنان‌که گفته شد، موضوع نقدینگی، «تهدید- فرصت» مشابهی در عرصه اقتصادی است.

«ما» ایرانیان و زندگی پس از سیل

علی ربیعی در ایران نوشت:

معمولاً قضاوت در مورد ملت‌ها در نقاط حساس و به تعبیری بحرانی جوامع صورت می‌گیرد. تاریخ جامعه فقط متشکل از تقویم روزهایی نیست که ورق خورده بلکه اتفاق‌های مهمی است که رقم زده می‌شود و در حافظه تاریخی یک ملت مانا می‌شود.

در بحران‌ها است که روحیات یک جامعه و ارزش‌های نهفته در آن فرصت بروز و ظهور می‌یابد. کفایت یک جامعه و میزان آمادگی آن برای گذار از مرحله شرایط سخت، ویژگی‌های آن جامعه را متجلی می‌کند. من فکر می‌کنم سیل کم سابقه و بی‌نظیر در تاریخ معاصر ایران از جمله اتفاق‌هایی است که قسمتی به یاد ماندنی از تاریخ این مملکت را می‌سازد.

در این دست بحران‌ها است که جامعه و ملت ما می‌توانند با نقش‌هایی که ایفاگر می‌شوند، مورد قضاوت آیندگان قرار گیرند. مطالعات نشان می‌دهد، در بحران‌ها کنش جمعی، گروهی و حتی فردی به خوبی نمود پیدا می‌کنند و می‌توانند به عنوان داستان‌هایی ماندگار باقی بمانند

بخشی از فرهنگ داستان‌سرایی در مواقع بحرانی شکل می‌گیرد. حتی افسانه‌های ملی نیز، نوعی داستان‌سرایی غیر واقعی برگرفته از شرایط کشور در مقاطع بحرانی خاص است که نمونه آن را می‌توان در تاریخ ملل و اقوام مختلف یافت.

در سیل اخیر ما می‌توانیم با کنش‌های صحیح فردی و اجتماعی خود سال ۹۸ و دهه ۹۰ ایران را به عنوان یک فصل تاریخی شاخص از ارزش‌های ایرانیان و روح جمعی رقم بزنیم. سیل اخیر با درگیر کردن چندین شهر و تهدید زندگی تعداد کثیری از هموطنان، سبب از بین رفتن ثروت ملی و فردی و ایجاد خسارات فراوان گردید. با در نظر داشتن نیاز امروز مناطق بحران زده به کنش «ما» ایرانیان، به برخی از کنش‌های فردی و جمعی که امروز نیازمند آن هستیم، اشاره می‌کنم.

در سیل اخیر، کنش‌هایی از ایرانیان مشاهده شد که ما بدون شک باید در جهت تقویت و نهادینه کردن این کنش‌ها حرکت کنیم. معمولاً در وقوع بلایا و مصائب یک جامعه، حس ارزشمند ایثار، از جان گذشتگی و فداکاری انسان‌ها تجلی می‌یابد.

در ورای آسیب‌ها، اندوه‌ها و غم‌ها آنچه بعد از این حوادث طبیعی تلخ در ذهن مردم مانا می‌شود کنش‌هایی از جنس حس انسان دوستی جامعه، غمخواری ملی و رویش وجدان‌های جمعی معطوف به مهربانی است. سرازیر شدن سیل غمخوارگی ملی و مهربانی فراگیر در کنار سیل مخرّب، ارزش‌هایی است که باقی می‌مانند.

از جمله جلوه‌های این کنش‌های ارزشی و انسانی در سیل اخیر، موارد متعددی را شاهد بودیم: جوان سی و شش ساله مسجد سلیمانی که جان خود را برای کمک به خودروی گذری در منطقه تله بزان در روز ششم فروردین از دست داد یا آن عده از امدادگران داوطلب در گمیشان که در قایق واژگون شده جان باختند و زیبایی‌های غم‌انگیز در ورای حوادث طبیعی خلق کردند.

در بحران اخیر شاهد قهرمانان بی‌نام و نشان زیادی هستیم. تعمیرکاران موبایل که در شیراز برای ارائه سرویس رایگان به مسافران آگهی می‌دادند. مردمی که در خانه‌های خود را به روی میهمانان سیل زده نوروزی گشودند. روحانی اهل سنت که در گل ولای سیل آق‌قلا آستین همت بالا زده بود. مکانیک‌ها و صافکارهایی که در آق قلا و شیراز سرویس مجانی به سیل زدگان عرضه می‌کردند.

اینها همان ریزعلی‌های خواجوی امروز هستند که متأسفانه رسانه رسمی آنها را «ریز» می‌بیند و به تصویر نمی‌کشد. در صورتی که رسانه‌ها باید در جهت نهادینه‌سازی و حمایت از این کنش‌ها، مشارکت جدی داشته باشند. من فکر می‌کنم مشکلات بزرگ، پس از فروکش کردن سیلاب رخ می‌نمایند. شغل‌های از دست رفته، ثروت‌های نابود شده، زمین‌ها، احشام و دام‌های از بین رفته، خانه‌های فرو رفته در گل و لای، افراد مصیبت زده و تألمات روحی آغاز راه است.

مرحله پس از بحران، مرحله بسیار مهم و در خور تأملی است که با عملکرد درست در این مرحله می‌توان با دانش افزایی برای آینده و گرفتن خروجی برای رفتن به مرحله پیش از بحران و ایجاد شرایط پیشگیری از بحران از تکرار حوادثی مشابه در آینده جلوگیری کرد.

ضروری‌ترین اقدام در مرحله پس از بحران، توجه به آلام روحی افراد بحران دیده است. این افراد خصوصاً کودکان، سالخوردگان، زنان باردار و خانواده‌های مصیبت دیده تا مدت‌ها دچار اضطراب‌های روحی و ترس از وقوع مصیبت می‌شوند. به گونه‌ای که با هر بارش اندکی، اضطراب بر وجودشان مستولی می‌شود. متأسفانه در خصوص این مرحله، برنامه‌ریزی علمی و قابل قبولی انجام نمی‌شود.

در همین راستا، مدتی که در بهزیستی مسئولیت داشتم سعی کردم در این سازمان، تیم‌های مشاوره پس از بحران را ساماندهی کنم. به دلیل اهمیت این مرحله، پیشنهاد می‌کنم تیم‌های مددکاری روانی شکل گرفته و به مناطق بحران زده اعزام شوند تا افراد مصیبت دیده و همچنین خانواده‌های داغدار در مسیر مشاوره درمانی روانی قرار گیرند. من این امر را کم اهمیت‌تر از بازسازی‌ها نمی‌دانم.

من فکر می‌کنم در شرایط کنونی، دولت باید از نهادهای مدنی برای ایفای نقشی پررنگ‌تر در مقابله با بحران، حمایت بیشتری به عمل آورد. می‌توان با فراخوان دادن به خیریه‌ها و NGO‌ها، بستر حضور فعال مردم را برای عبور از بحران فراهم کرد. پس از زلزله کرمانشاه با یک تصور غلط که من ریشه آن را درک نکردم فعالیت چهره‌ها، افراد و گروه‌های مرجع را در کمک‌رسانی با علل نامعلوم محدود کردند.

اتفاقاً حضور این گروه‌ها به نوعی موجب «احساس توجه» حادثه دیدگان را در میان آنها تقویت می‌کند. حضور مردم از آلام روحی کاسته و سبب همبستگی اجتماعی فزاینده خواهد شد. چنین حرکتی، از تنش‌های پس از بحران به نحو چشمگیری می‌کاهد و ارتباط فرهنگی بیشتر و عمیق تری را رقم می‌زند. همچنین سبب خروج از حالت منزوی بودن و کاهش احساس بی‌پناهی سیل‌زدگان خواهد شد.

مردم باید به این باور برسند که در این شرایط، کمک آنها، یک کمک‌رسانی عادی مالی در شرایط طبیعی نیست بلکه کمک آنها، کمک به آینده تاریخی ایران است. همه ما پیرزن روستایی باصفایی را به خاطر داریم که با چند تخم مرغ خانگی، به یاری رزمندگان دوران دفاع مقدس آمد. یاد کودکی که کاپشن خود را به سیل‌زدگان تقدیم کرد در ذهن ما ماندگار است.

ما به تکرار چنین حرکت‌هایی نیاز داریم. «ما» ایرانیان در طول تاریخ، همواره چنین بوده‌ایم. ارزش‌هایی همچون از خودگذشتگی، سایه سار بودن، پل شدن برای عبور دیگران، شانه زیر بار دیگران گذاشتن، دستگیری و رسیدگی به هموطن باید پررنگ‌تر شود. بگذاریم سیل غمخوارگی و همدلی ملی، پرجوش و خروش در ایران ادامه مسیر دهد و در این روزهای سخت یاور هم باشیم و گلیم همدیگر را از آب بیرون بکشیم.

در میان این کنش‌های ایجابی که اشاره کردم ما همچنین نیازمند پیشگیری کردن از وقوع برخی از کنش‌هایی هستیم که نمایشی، اعتماد سوز و بیشتر شبیه تسویه حساب‌های سیاسی است. آنها که در گل و لای سیل اخیر در پی دنبال کردن مقاصد سیاسی خود هستند و برای به دست آوردن یک منفعت کوتاه مدت، دولت و یا یک جریان سیاسی را تخریب می‌کنند از این نکته غافل هستند که نفع کوتاه مدت و ناچیز آنها، اثرات درازمدت در تاریخ باقی می‌گذارد.

این افراد که با پاشیدن بذر ناامیدی و بی‌کفایت قلمداد کردن دیگران در پی حصول منافع خود هستند فراموش کرده‌اند که آثار کارهایشان در درازمدت به زیان فرهنگ‌سازی مثبت و کاهنده اعتماد عمومی به کنش جمعی همراهانه مردم در عبور از بحران است.

رونق تولید و عبور از ۲ لبه قیچی رکود

مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:

نام گذاری امسال به عنوان «رونق تولید» از سوی رهبر انقلاب، با طرح بحث های فراوانی درباره چگونگی حمایت از تولید و ایجاد رونق اقتصادی همراه بود. نگاه به نام گذاری سال های اخیر توسط ایشان نشان می دهد، مهم ترین بخش از اجزای اقتصاد کشور که باید در جنگ اقتصادی و شرایط تحریم مورد توجه قرار گیرد، بخش تولید است.

حتی در شرایط فعلی که معیشت مردم تحت فشار تورم قرار گرفته است و بحث ها درباره سیاست های توزیعی مطرح است، باز هم بخش مهمی از بهبود معیشت به رونق تولید بر می گردد. براساس آمار رسمی، حدود ۱۴ میلیون کارگر رسمی (تحت پوشش تامین اجتماعی) وجود دارند که با افراد تحت پوشش، معیشت حدود نیمی از جامعه را رقم می زنند.

معیشت این بخش از جمعیت تا حد زیادی وابسته به رونق فعالیت واحدهای اقتصادی است و رونق هر چه بیشتر این واحدها علاوه بر اینکه جلوی ریزش شغلی و بیکار شدن کارگران را می گیرد، امکان پرداختی بیشتر به نیمی از جامعه را فراهم می آورد.

بنابراین به موازات سیاست های توزیعی از جمله سامان دهی یارانه ارزی و تبدیل ارز ۴۲۰۰ تومانی برای واردات کالاهای اساسی، پرداخت یارانه به اقشار هدف و پرداخت مستقیم یارانه انرژی به خانوارهای نیازمند، رونق تولید نیز می تواند به طور مستقیم نیمی از جامعه را با دریافتی بیشتر و جلوگیری از سقوط به ورطه بیکاران مواجه کند.

به این ترتیب رونق تولید، یکی از مهم ترین سیاست های بازسازی قدرت خرید خانوارها پس از سونامی قیمت ها در سال ۹۷ است. با این حال پرسش این است که افق بخش تولید از منظر رونق یا رکود در سال ۹۸ چگونه است؟


در ادبیات علم اقتصاد، بخش تولید، تحت تاثیر دو عامل دچار رکود می شود. نخست، رکود از منظر عرضه و دوم، رکود از منظر تقاضا؛ رکود از منظر عرضه به این معناست که واحدهای تولیدی، با سختی در امکان تولید کالا مواجه می شوند.

این سختی بر اثر افزایش قیمت مواد اولیه و کمبود آن و به طور کلی هر عامل دیگری که موجب افزایش هزینه های تولید شود، رخ می دهد. در حقیقت افزایش قیمت، قبل از مصرف کننده، خود را در فرایند تولید نشان می دهد و تولید کننده ای که با ارز ۳,۸۰۰ تومان در سال ۹۶، اقدام به واردات مواد اولیه می کرده است، در سال ۹۷ و امسال باید با ارزی که اکنون ۹ تا ۱۳ هزار تومان است (نرخ های سامانه نیما و بازار آزاد) اقدام به واردات مواد اولیه کند. حتی تولید کننده ای که مواد اولیه اش را از داخل تهیه می کند، با افزایش بیش از دو برابری قیمت مواد اولیه از جمله انواع فلزات از آهن آلات و فولاد گرفته تا مس و آلومینیوم و مواد پتروشیمی مواجه شده است.

همچنین امسال با افزایش دستمزدها تا حدود ۴۰ درصد، باید افزایش قیمت بیشتری را متحمل شود. طبیعتاً بخشی از این افزایش هزینه ها از طریق افزایش قیمت فروش محصولات جبران شده یا می شود اما نگاهی به فاصله تورم تولید کننده و مصرف کننده نشان می دهد که تورم در بخش تولید بیشتر است.

براساس اعلام مرکز آمار، تورم نقطه به نقطه تولید کننده در پایان آذر سال گذشته، به ۵۶ درصد و تورم نقطه به نقطه مصرف کننده در همان زمان به ۳۷ درصد رسیده بود. این فاصله نشان می دهد که رشد هزینه های تولید از رشد قیمت ها بیشتر بوده است و این علامت تشدید رکود است.


همزمان ما با رکود از ناحیه تقاضا مواجه شده ایم. درخور یادآوری است که اقتصاد ایران با رکود سنگین از ابتدای دهه ۱۳۹۰ مواجه بوده است. حتی در سال هایی که با رشد اقتصادی مثبت مواجه بوده ایم، این رشد بیشتر مربوط به افزایش قیمت و صادرات نفت در دوره برجام و رشد شرکت های دولتی و بزرگ بوده است و بخش اعظم اقتصاد ایران و فعالان اقتصادی هیچ نشانی از رونق را طی هشت سال اخیر تجربه نکرده اند.

بخشی از رکود به ویژه در سال های ۹۳ تا ۹۵ مربوط به انتظارات ناشی از برجام بود. گره زدن اقتصاد ایران با برجام و انتظارات غیرواقعی مردم برای گشایش های فراوان پس از توافقات سیاسی، موجب شده بود تا تقاضا برای خرید کاهش یابد و بسیاری از خریداران در بخش های مسکن و خودرو و بسیاری از فعالان اقتصادی برای خرید مواد اولیه تولید، منتظر بهبود شرایط و کاهش قیمت ها بمانند، انتظاری که محقق نشد. اکنون نیز با دو عامل مواجه هستیم که رکود در بخش تقاضا را موجب شده است.

انتظارات برای تعیین تکلیف ماجرای تحریم ها (که البته این انتظار با توجه به قطع امید از سازوکار اروپا و قطعی شدن اینکه باید تحریم ها را ناکارآمد کرد کمتر شده است) و از آن مهم تر، کاهش قدرت خرید. رشد شدید قیمت ها، قطعاً موجب کاهش میزان خرید می شود.

افزایش دستمزدها با گذشت چند ماه از رشد قیمت ها و به میزان کمتر از تورم نقطه به نقطه (تورمی که به صورت واقعی تر، قدرت خرید را نشان می دهد) عملاً موجب شده است که تقاضا برای خرید کاهش یابد. بنابراین رکود از منظر تضعیف بخش تقاضا نیز تشدید می شود.


اکنون پرسش این است که برای رسیدن به رونق تولید از مسیر این دو قیچی رکودی، چه می توان کرد؟ پاسخ به ظرفیت های اقتصاد ایران بر می گردد. در همین شرایط سخت، افزایش نرخ ارز با همه سختی ها و هزینه های سنگینی که به جا گذاشته است، می تواند فرصتی برای داخلی سازی بخش قابل توجهی از کالاهای وارداتی باشد. بسیاری از مواد اولیه و واسطه ای در بخش تولید و بسیاری از محصولات وارداتی حتی لوکس، قابلیت تولید در داخل را با کیفیتی نزدیک دارد. برنامه ریزی برای حمایت از تولید کالاهای داخلی مشابه خارجی، می تواند رکود در بخش عرضه را کاهش دهد.

علاوه بر این موارد، فرصت جراحی اقتصادی در داخل برای توزیع بهتر یارانه ارزی و انرژی می تواند قدرت خرید خانوارهای نیازمند و متوسط را بیشتر کند. توزیع یارانه ارزی در قالب پرداخت پول نقد به مردم یا عرضه مستقیم کالاهای اساسی به اقشار مختلف و همچنین افزایش قیمت انرژی برای خانوارهای پرمصرف و ثروتمند و توزیع منابع به دست آمده بین اقشار نیازمند می تواند رکود در بخش تقاضا را نیز تا حد زیادی درمان کند.


طبیعتاً اقدامات مهم دیگری در قالب اصلاح قوانین و بهبود فضای کسب و کار برای رونق تولید وجود دارد که باید مدنظر قرار گیرد اما در هر صورت فارغ از این اقدامات که بعضاً در بلند مدت اثرگذار است، در کوتاه مدت، اصلاح نظام یارانه ای در بخش ارز و انرژی به نفع اقشار نیازمند و متوسط و حمایت موردی از صنایعی که قابلیت جایگزینی با واردات دارد، می تواند اقتصاد ایران را از رکود در بخش تولید به رونق تولید رهنمون سازد.

دوست روزهای بحرانی

میکائیل دیانی در وطن امروز نوشت:

یکشنبه ۱۸ فروردین: پرواز ساعت ۴ بود، باید سریع به فرودگاه می‌رسیدم. به پیک موتوری اصرار می‌کردم که عجله کن. پرسید: برای چه؟! گفتم قرار است با گروهی برای گزارش از مناطق سیل‌زده عازم خوزستان شوم؛ این را که گفتم گاز موتورش را گرفت. جلوی فرودگاه موقع پیاده شدن گفت: کرایه نمی‌خواهد؛ شاید این را هم از ما قبول کنند. گفتم: قبول می‌کنند ان‌شاءالله.


هواپیما بالای اهواز در حرکت است؛ کارون پر از سیلاب است و جاده‌های ساحلی کنارش را هم پر کرده اما مسیر سیلاب روان است و آسیبی به شهر نزده است. خودروها در شهر در حال حرکتند و اثری از بحران در اهواز نیست اما کمی آن طرف‌تر در دشت حمیدیه تا چشم کار می‌کند آب است. روستاها و نخلستان‌ها و مزارع زیر آب رفته.

بعضی از روستایی‌ها در فاصله چند صد متری تا چند کیلومتری روستاهای‌شان چادر زده‌اند و منتظرند اما آب با سرعت به سمت آنها پیشروی می‌کند. تخلیه موقعیت‌شان پیش از اینکه وضعیت بحرانی شود و آنها در حلقه آب محاصره شوند بسیار مهم است. نیروهای نظامی می‌گویند اعلام تخلیه داده‌اند و در حال فراهم کردن شرایط هستند اما برخی قبول نمی‌کنند تخلیه کنند و همین روند امدادرسانی و مدیریت بحران را دچار خلل کرده است!


در همین حال، انفجار در دیوار مرزی هورالعظیم تا حدودی روند حرکت آب به سمت سوسنگرد را کند کرده است.


دوست روزهای بحرانی


ایران در روزهای بحرانی به سر می‌برد و پس از مازندران، گلستان و لرستان حالا بحران سیل عظیم به سمت خوزستان در حرکت است. جمعیت تحت تاثیر خوزستان قابل مقایسه با سیل‌زدگان پیشین نیست و این حجم بحران را چند برابر می‌کند اما در این بین کمک دولت عراق به ایران می‌تواند بخشی از حجم بحران را کم کند.


سیل رودخانه کرخه به سمت دشت آزادگان، شهرهای سوسنگرد، هویزه، رفیع، حمیدیه و بستان در حرکت است و می‌تواند تمام این شهرها و روستاهای اطراف آنها را کامل زیر آب ببرد که جمعیتی بیش از ۲۰۰ هزار نفر را تحت‌الشعاع این سیلاب قرار می‌دهد اما تمهیدات لازم بین ایران و عراق و کمک دولت این کشور برای انتقال سیلاب به خاک این کشور می‌تواند از حجم آسیب به مناطق یادشده بکاهد.


مهم‌ترین نقطه مشترک ایران و عراق برای انجام این عملیات، تالاب هورالعظیم بود که بخش کوچکی از آن در داخل ایران و بخش بزرگ‌ترش در خاک کشور عراق است.


کلان‌تالاب هورالعظیم در غرب استان خوزستان در انتهای رود کرخه در منطقه مرزی دشت آزادگان بین ۲ کشور ایران و عراق واقع شده است. این تالاب در بخش ایرانی مشترکاً در شهرستان‌های دشت آزادگان و هویزه استان خوزستان واقع شده که هدایت آب به سمت هورالعظیم می‌تواند فرصت تخلیه شهرها را بیشتر کند و حجم خسارات را کاهش دهد.


در چند روز گذشته هماهنگی‌هایی بین ایران و عراق صورت گرفت و پس از موافقت بغداد، روز شنبه دیوار مرزی هورالعظیم توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در چند نقطه منفجر شد تا جریان آب به سمت بخش غربی هورالعظیم در عراق گسیل شده و روند حرکت آب به سمت سوسنگرد کمتر شود. به گفته مقام‌های مسؤول، اگر این اقدام صورت نمی‌گرفت همان روز شنبه سوسنگرد زیر آب می‌رفت.


همکاری‌های عراق با ایران در چند سال گذشته باعث شده بود آمریکا از خارج و جریان غربگرا در داخل تمام تلاش خود را جهت تفرقه‌افکنی بین ۲ ملت انجام دهند اما ایران و عراق در مبارزه با داعش، همپیمان بودند و پس از آن حالا بی‌اعتنا به تحریم‌ها به سمت قراردادهای تجاری گسترده رفته‌اند؛ سفر روز شنبه نخست‌وزیر عراق به ایران در همین راستاست.

سال گذشته روزنامه‌های زنجیره‌ای تلاش بسیاری کردند آتش تفرقه بین ۲ ملت گسترده شود اما اتحاد مردم ایران و عراق در راهپیمایی عظیم اربعین این حرکت را خنثی کرد. حالا و در شرایط بحرانی که به گفته علی لاریجانی، رئیس مجلس، صلیب سرخ حتی یک دلار هم به هلال‌احمر ایران کمک نکرده است و کشورهای غربی و تابعه آمریکا از کمک به ملت ایران خودداری می‌کنند، عراق نشان داد دوست روزهای بحران است، اگر چه برخی نمی‌خواهند!


گفتنی است با ورود سیلاب به هورالعظیم که سال‌ها از تب بی‌آبی و خشکی می‌سوخت، این تالاب احیا می‌شود و نگرانی ساکنان اطراف هور برای فعالیت صید و صیادی و فعالیت‌های گردشگری برطرف می‌شود، از طرف دیگر جلوی کانون ریزگردهای خوزستان تا حدود زیادی گرفته می‌شود.


هزینه‌های تحریم سپاه برای امریکا

هادی محمدی در جوان نوشت:

مدتی است که اتاق‌های فکر مشارکت‌کننده در تصمیم‌سازی کاخ سفید مشغول ارزیابی از راهبرد فشار و تحریم امریکا علیه ایران هستند. این بررسی‌ها در کنار نشست‌های تخصصی در کنگره بر این گزاره تأکید دارند که راهبردهای ترامپ بی‌نتیجه بوده و سیاست‌های ایران در مسیر مطلوب امریکا برای تسلیم در قبال فشارها قرار ندارد.

جناح‌های افراطی و لابی صهیونیستی، طرفدار تحریم‌های بیشتر هستند تا نتیجه بگیرند و مقامات رژیم صهیونیستی نیز علناً بر آن اصرار می‌ورزند. جناح دیگری از سیاستمداران و نظامیان امریکایی توصیه کرده‌اند که باید کانال‌های ارتباطی و مذاکراتی با ایران فعال شود و برای جلوگیری از بی‌خاصیت شدن تحریم‌ها، یک راه‌حل میانه برای مذاکره و توافق با ایران، ضروری است.


حاصل این نگاه‌ها، اجرای موازی هر دو دیدگاه است و پیام‌های بی‌رمق و ناپخته امریکایی که به‌سادگی می‌توان به فریبکارانه بودن آن پی برد، دستاوردی برای کاخ سفید نداشته و اکنون ترامپ در شرایطی است که به‌رغم نگرانی شدید برای دچار شدن به شرایط اوباما و بی‌اثر شدن و ناکارآمد شدن تحریم‌ها در مسیر تحقق خواسته‌های ترامپ، ناچار ژست تحریمی جدید گرفته و فرار به جلو را در دستور کار قرار داده است.


کاخ سفید در این اقدام مأیوسانه، امیدوار است هر جریان مقاومتی در منطقه و جهان را به اتهام ارتباط و همکاری با سپاه، تحت فشار قرار دهد و بدین ترتیب از نفوذ و قدرت منطقه‌ای ایران و سپاه بکاهد.


حال آنکه تحریم و اتهام سپاه به صفت تروریسم، به‌جز باورناپذیر بودن و رسوایی برای پذیرش، اقدامی غیرقانونی است چرا که یک نهاد حکومتی را به تروریسم متهم می‌کند و قواعد جاریه و حقوقی بین‌المللی را وارد یک شوک خواهد کرد. پیامد و واکنش به این رویکرد ترامپ، در سطح داخلی ایران، به پرانگیزه شدن نهادهای قانونی و حقوقی ایران برای قرار دادن مؤسسات حکومتی امریکا در لیست تروریسم منجر می‌شود که دلایل و مصادیق محکمه پسند و فراوانی برای آن وجود دارد و می‌تواند تا مرز مجوز برای برخورد با آن‌ها و یا دستگیری عوامل متهم به جنایت جنگی علیه بشریت یا تروریسم، به پیش برود.

این رویکرد اکنون با تکیه بر موضع رهبری و درخواست از مجلس شورای اسلامی برای تقابل همتراز با دشمنی و عداوت امریکا، وارد مرحله جدیدی شده و در یک انسجام و همگرایی ملی، واکنش‌سازی خواهد کرد. نکته جالب این است که حتی لیبرال‌های سیاسی و فرهنگی هم در این واکنش، نقش فعال خواهند داشت. از این مهم‌تر اینکه در پیامدهای منطقه‌ای، تمامی جریان‌های نهضتی و مقاومت و مرتبط با ایران و یا سپاه، در یک صلابت جدید و همگرایی مؤثر به اتهام و فشار و تحریم‌های کاخ سفید واکنش نشان خواهند داد.

در واقع ترامپ برای خروج از بن‌بست‌های موجود در عراق، سوریه، یمن، فلسطین و لبنان و پاشنه آشیل اصلی خود، یعنی موجودیت رژیم صهیونیستی و حتی حفظ دیکتاتوری‌های همپیمان، اتهام تروریستی به سپاه را برگزیده و نتیجه آن، بن‌بست‌های بیشتر در مقابل امریکا و ترامپ خواهد بود.

اولین واکنش پرهزینه برای ترامپ، فعال‌تر شدن طرح اخراج امریکا از عراق خواهد بود که به‌زودی باید منتظر آن در پارلمان عراق باشیم. ترامپ به خوبی می‌داند که شیشه عمر رژیم صهیونیستی در ساده‌ترین شکل در اختیار مقاومت منطقه‌ای است و ترامپ قادر نیست در رویکرد جدید خود، دایره گسترده‌ای را بپیماید.

دستور اجرایی جدید ترامپ، مجوز قانونی برای ناامن شدن هرگونه حضور نظامیان و جاسوسان امریکا در عراق و سوریه، لبنان و منطقه را خواهد داد و تمامی مسیرهایی را که از جاده سعودی باز کرده، خواهد بست.

دنیا و یک تقابل دوسویه خطرخیز

علیرضا صدقی در ابتکار نوشت:

این روزها دنیا با یکی از پیچیده‌ترین و نامعمول‌ترین دوگانه‌های سیاسی اجتماعی در طول تاریخ و به‏ویژه تاریخ معاصر روبه‌رو شده است. دوگانه‌ای که بیش از هر چیز به رویکردی پست‌مدرن در تحولات سیاسی می‌ماند. ناظران و تحلیلگران حوزه‌های سیاسی و اجتماعی در ماه‌های اخیر از یک‏سو با پدیده قدرت‏یافتن جریان‌های راست‌گرا در جای‌جای دنیا روبه‌رو هستند و از سوی دیگر با بهت و حیرت بازگشت «شبه‌کودتاهایی با شیوه‌های چپ‌گرا» را مشاهده می‌کنند.

نمونه نخست را می‌توان در کشورهای گوناگونی از آمریکا تا اروپا و آسیا تا آفریقا نظاره کرد و نمونه دوم در کشورهایی نظیر ونزوئلا و لیبی قابل مشاهده است. دنیایی که از یک طرف آرام آرام به تسخیر راست‌گراهایی مانند ترامپ در آمریکا، سپاستین کورتس در اتریش، ژائیر بولسونارو در برزیل و شخصیت‌های موثر حزب آلترناتیو برای آلمان در می‌آید و در سوی دیگر شاهد بروز شبه‌کودتاهایی به رهبری خوآن گوآیدو در ونزوئلا و خلیفه حفتر در لیبی است.


بروز این پدیده عجیب و البته نه‌چندان میمون در دنیای معاصر، هر تحلیلگر نظام بین‌الملل و تاریخ‌شناسی را متحیر و نگران می‌کند.


شواهد و قرائن نشان می‌دهد که دو لبه تیز و برنده «راست‌گرایی افراطی» و «چپ‌گرایی افراطی» بیش از هر زمان دیگری به یکدیگر نزدیک شده‌اند و هر لحظه بیم آن می‌رود که هر آینه «عقلانیت»، «گفت‌وگو»، «مسامحه» و «دیپلماسی نرم» را از دمِ تیغ بگذرانند و کار را به سمت‏وسویی هدایت کنند که دیگر هیچ عقل سلیمی پذیرای آن نیست.


اقدامات بی‌سابقه رهبران کاخ سفید در مواجهه با کشورهایی نظیر ایران، حکایت از آن دارد که تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان ایالات متحده بسیار بیش از گذشته سودای جنگ در سر دارند. بی‌گمان باید به دونالد ترامپ لقب «مرد اولین‌ها» را داد. به رسمیت شناختن بلندی‌های جولان تحت حاکمیت رژیم اشغالگر قدس، انتقال سفارتخانه این کشور به بیت‌المقدس، دیدار با رهبر کره شمالی و تلاش برای قراردادن نام نهاد نظامی رسمی یک کشور سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

در لیست گروه‌های تروریستی، تنها بخشی از «اولین‌» هایی است که توسط دولت ترامپ صورت گرفته است. گرچه به این لیست بلندبالا می‌توان کشیدن دیوار مرزی با مکزیک، خروج یکجانبه از برجام و خروج از موافقنامه پاریس را هم اضافه کرد. اما نباید فراموش کرد که این‌ها اولین‌هایی هستند که هرکدام می‌توانند برای به‏آتش‏کشیدن یک منطقه کافی باشند.


همراهان و همفکران ترامپ در دیگر کشورها هم دست‏کمی از او ندارند. آن‌ها هم با تقویت روحیه نژادپرستی و نهادینه‏ساختن ریسیسم در جوامع گوناگون در این تنور می‌دمند و جرقه‌هایی جدی در برافروختن جنگ می‌زنند.


در این هنگامه، جریان‌هایی با توسل به شیوه‌های اجرایی و عملیاتی چپ افراطی هم در حال تسخیر برخی کشورها به‏ویژه در حوزه کشورهای در حال توسعه و جهان سوم هستند. جریان‌هایی که در روش و شیوه بسیار شبیه به کودتاهای نظامی و شبه‌نظامی عمل می‌کنند. از قضا این جریان‌ها مانند طیف مقابل که از بستر انتخابات به قدرت رسیده‌اند، از حمایت‌های گروه‌هایی از مردم جوامع متبوع‌شان هم بهره‌مند هستند.


آنچه بیش از هرچیز نگران‌کننده و هشداردهنده می‌نماید، همین اقبال نسبی عمومی به این جریان‌ها و صاحبان قدرت دست راستی‌ها است. بررسی سیر تحولات و روند مناقشات در نقاط مختلف نشان می‌دهد که دنیا با سرعتی نه‌چندان آرام به سمت یک تقابل دوسویه بسیار رادیکال و خطرخیز پیش می‌رود؛ تقابلی که برخوردهایی جدی و اساسی را در پی دارد.


نکته بسیار حائز اهمیت در این تقابل را می‌توان در منطق تمامیت‌خواه، نژادپرستانه و غیرعقلائی آن‌ها جست‌وجو کرد. چه اینکه تجربه سال‌های اخیر نشان داده است، چه صاحبان قدرت دست راستی‌ها و چه کودتاچیان، اهل گفت‌وگو و مدارا و حل‏وفصل مسائل در بستر دیپلماتیک و مبتنی بر مناسبات تعریف‌شده بین‌المللی نیستند. آن‌ها تلاش می‌کنند تا به هر وسیله‌ای دست بالا در مناسبات داشته باشند و برای رسیدن به این مقصد هر اقدامی را مجاز و ممکن و مشروع می‌دانند. در این صحنه است که تصویری به غایت خشن، بنیادگرایانه و غیرمردمی را می‌توان بازتاب داد.


به نظر می‌رسد اندیشمندان سیاسی و اجتماعی در نقاط مختلف دنیا باید بیش از هرچیز بر آگاهی‌بخشی به مردم در سطوح متکثر و متنوع تمرکز کنند. باید از تمام ظرفیت‌های موجود به نفع عقلانیت و مدارا بهره گرفت و اجازه نداد این دو لبه تیغ بیش از این به یکدیگر نزدیک شوند.


بدون تردید بقاء ثبات، امنیت، آرامش و صلح در جامعه جهانی بیش از هرچیز به اقدام موثر و قابل اعتنای نخبگان دانشگاهی و غیردانشگاهی وابسته است.

تازه‌ترین اشتباه احمق‌ها

سید محمد بحرینیان در رسالت نوشت:

این روزها احتمال قرارگرفتن نام سپاه در فهرست سازمان‌های تروریستی قوت گرفته است. رئیس جمهور سبک مغز آمریکا و حلقه مشاوران او که چندین بار از سوی مقام معظم رهبری، «احمق های درجه یک» لقب گرفته اند، نپختگی و کم عقلی را به جایی رسانده اند که روند تضعیف و تحدید جایگاه و هیمنه جهانی آمریکا که از دوران جورج بوش پدر آغاز شده و در دولت بوش پسر، سرعت گرفته بود، روی دور تند بیفتد.


۱. ترامپ، پمپئو و بولتون، پیش از این هم نشان داده اند که کوته اندیشی و کم خردی در عرصه سیاسی و بین الملل را با قیل و قال می پوشانند. امروز کمتر کارشناس سیاسی حتی در دنیای غرب پیدا می شود که اقداماتی از جنس انتقال سفارت آمریکا در فلسطین اشغالی به شهر بیت المقدس را به ضرر منافع ملی آمریکا نداند. دولت آمریکا با این کار، غیر از آنکه سود و منفعتی به دست نیاورده و تنها عده‌ای صهیونیست تندرو را راضی کرده، عملاً اسرائیل را به سمت پرتگاه سقوط هل داده است. جالب تر آنکه هیچ کشور موثری در عرصه بین الملل هم در این عرصه با آمریکا همراهی نکرده است.


۲. اینک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که نیرویی میهنی و ملی و در طراز ارتش های کشورهای دیگر است، از سوی دولت آمریکا، تهدید به قرارگرفتن در فهرست سازمان های تروریستی می شود. باید دقت کرد که این مسئله به معنای تحریم نیست، چه اینکه نام عده ای از مقامات سپاه پیش از این هم در فهرست تحریم ها آمده بود و البته اهمیت چندانی هم نداشت، اما تروریست خواندن یک نیروی نظامی رسمی با تشکیلات وسیع و یگان های متعدد و متنوع، عملاً به این معنی است که دولت فعلی آمریکا، ارزشی برای جان سربازان خود در منطقه غرب آسیا قائل نیست؛ چه اینکه اگر ارتش آمریکا، سپاه را تروریست خطاب کند، جمهوری اسلامی نیز ارتش آمریکا را نیرویی متجاوز و مزاحم در منطقه ای هزاران کیلومتر دورتر از مرزهایش می داند و عملاً هر سرباز ارتش آمریکا، هدفی متحرک برای نیروهای مسلح ایران خواهد بود.


۳. ایالات متحده، در ابتدا داعش را به راه انداخت و از آن حمایت اطلاعاتی، تسلیحاتی و مالی کرد. حتی هیلاری کلینتون، وزیر پیشین خارجه آمریکا در کتاب خاطراتش نوشت که ما می خواستیم داعش را در مصر راه اندازی کنیم اما در نهایت به عراق و سوریه رسیدیم.


حالا پس از چند سال که دولت های رسمی سوریه و عراق با حمایت‌های جمهوری اسلامی بر داعش فائق آمده اند، آمریکا هم داعیه مبارزه با تروریست ها پیدا کرده و در ائتلاف مضحکی موسوم به ائتلاف علیه داعش، تلاش دارد برای خود چهره ای ضد تروریستی بسازد. جالب تر آنکه مهد تامین مالی اغلب تروریست های منطقه یعنی عربستان سعودی هم عضوی از این ائتلاف ضد تروریستی است.


۴. تحلیل نگارنده آن است که فضاسازی برای قرار دادن نام سپاه در فهرست سازمان های تروریستی، صرفاً جنگ روانی است و این همه سر وصدا، از شدت استیصال دولت آمریکا در منطقه است. کیست که نداند طبل هرچه صدایش بلندتر باشد، توخالی تر است و حتی اگر چنین اتفاقی برای سپاه بیفتد، این به معنای آن نیست که در عرصه واقعی، خطری متوجه این نهاد مقدس است. عرصه درگیری نظامی، قواعد و اقتضائات خاص خودش را دارد و اگر دولت آمریکا توان چنین رویارویی در منطقه با سپاه را داشت، پنهانی دعوت به مذاکره نمی‌کرد و با ارسال پیام های متعدد به سپاه قدس، به دنبال تامین امنیت و حفظ جان سربازانش نبود.


۵. و اما بند پایانی تبریکی است به فرماندهان ارشدی همچون سرلشکر جعفری و سرلشکر سلیمانی و خداقوت به یکایک نیروهای پاسدار که آن قدر در عرصه های مختلف خوش درخشیده اند که دشمن را به این درجه از دریوزگی و استیصال رسانده اند. امروز چه در مسئله تامین امنیت داخلی، چه در حوزه اقتدار منطقه ای، چه در عمران و سازندگی، چه در حوزه های علم و فناوری و چه در حوزه امدادرسانی به مردم در بلایای طبیعی، نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می درخشد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • AE ۱۱:۳۸ - ۱۳۹۸/۰۱/۱۹
    5 3
    خدا با ماست.آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.
  • IR ۱۳:۰۲ - ۱۳۹۸/۰۱/۱۹
    32 4
    همه ایرانیان وطن خودرا دوست دارند همه ایرانیان به وطن خود عشق می ورزند همه ایرانیان به ایرانی بودن افتخار می کنند ایران مال ایرانی است تصمیم در مورد ایران حق ایرانی است اگر قرار باشد کشور دیگری درمورد ایران تصمیم بگیرد آن کس فقط ایرانیان هستند وبس دخالت در امور ایرن ممنوع می باشد از اول انقلاب هدف ایران این بوده که هیچ کشوری حق دخالت ندارد

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس