کد خبر 910196
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۷ - ۰۸:۲۱
عروسک

دختر نوجوان که 6 سال قربانی رفتارهای شیطانی پسر عمویش شده و از ترس سکوت کرده بود وقتی دریافت خانواده‌اش او را مقصر این اتفاق می‌دانند از خانه فرار کرد.

به گزارش مشرق، «ترلان» 14 سال داشت که عروسک و ساک کوچک لباسش را برداشت و در حالی که بدنش زیر مشت و لگد پدر و برادرانش سیاه و کبود شده بود، از خانه فرار کرد. این آغاز سرگردانی‌های دختر نوجوان بود. هیچ جایی برای رفتن نداشت و از طرفی می‌ترسید به کسی اطمینان کند. با گام‌های آهسته از گوشه خیابان حرکت می‌کرد که ناگهان خودروی گشت پلیس کنارش متوقف شد. «ترلان» نمی‌دانست باید چه واکنشی نشان دهد، اگر همراه مأموران می‌رفت احتمال اینکه او را به خانواده‌اش تحویل دهند زیاد بود اگر هم فرار می‌کرد بیشتر گرفتار می‌شد. در حالی که اشک‌هایش سرازیر شده بود، به ناچار همراه افسر پلیس سوار خودرو شد. وقتی مأموران دریافتند وی از خانه فرار کرده او را تحویل مرکز مشاوره دادند.

بیشتر بخوانید:

غش کردن مرد هوسران هنگام بازسازی صحنه جنایت +عکس

دو قاتل متجاوز و کودک آزار قصاص شدند +عکس

دخترک مقابل کارشناس مشاور نشست، دست‌هایش هنوز می‌لرزید و صدایش در میان هق هق گریه محو بود. در حالی که عروسکش را در آغوش می‌فشرد گفت: «پدر و برادرانم می‌گویند من آبرویشان را برده‌ام. هر چه توضیح دادم من مقصر نیستم هیچ کس حرفم را باور نمی‌کرد. پسر عمویم داوود هم که ناپدید شده است. فقط عروسکم شاهد اتفاقات سیاهی بود که برایم رخ داده اما او هم که همه چیز را دیده نمی‌تواند حرف بزند. چند ماه است که پدر و برادرانم نمی‌گذارند از خانه بیرون بیایم و تا حرف می‌زنم مرا به باد کتک می‌گیرند. می‌گویند تو آبروی خانواده را برده‌ای اما من هیچ گناهی ندارم. هیچ‌کس باورش نمی‌شود.»
دخترک در شرح ماجرا می‌گوید: 8 سال داشتم که آن اتفاق تلخ رخ داد. آن زمان درکم از دنیای اطراف در حد تعریف‌های مادر و خواهرانم بود. همیشه همه می‌گفتند آبرو مهم است. دو خواهرم با گرفتن چند سکه طلا به خانه بخت رفته بودند.

همه فکرم آن بود که روزی بزرگ شوم و مانند آنها سکه طلا بگیرم و در زندگی خوشبخت شوم. تازه آن موقع مجبور نبودم از صبح تا غروب سر زمین کشاورزی کار کنم. در حاشیه شهر کرمانشاه با پدربزرگ و مادربزرگمان در یک خانه زندگی می‌کردیم. بعد از ازدواج خواهرانم تنها مانده بودم. پدر و مادرم از صبح تا غروب روی زمین کار می‌کردند و مادربزرگ تنها مونس و همدمم بود. اما بعد از مرگ عموی معتادم و ازدواج مجدد همسر او، دو پسرعمویم نیز به خانواده ما اضافه شدند و وظایفم سنگین‌تر از قبل شد. اما بدبختی‌ها از آنجا شروع شد که پدر بزرگ و مادربزرگم نیز به فاصله کوتاهی از یکدیگر فوت کردند و من ماندم و پسر عموهایی که دیگر عضو رسمی خانواده شده بودند. پدرم به برادرزاده‌هایش اطمینان کامل داشت و روزها که همراه مادرم و برادرانم به سر مزرعه و زمین کشاورزی می‌رفت مرا به امید آنها در خانه می‌گذاشت غافل از اینکه...

«ترلان» که کابوسی قدیمی را مرور می‌کرد، بی‌محابا اشک می‌ریخت: «پسر عمو داوود 10 سال از من بزرگتر بود. او همیشه مراقبم بود اما گاهی وقتی هیچ کس در خانه نبود، کارهایی می‌کرد که مرا آزار می‌داد. می‌دانستم که او نباید تا این حد به من نزدیک شود اما کسی نبود که به من بگوید باید چه کار کنم. هر روز وقتی خانواده‌ام آماده رفتن می‌شدند، از ترس به خود می‌پیچیدم. حتی چند باری از مادرم خواستم مرا نیز با خود ببرند اما پدرم دعوایم کرد و در خانه ماندم و... هر روز که می‌گذشت آزارهای داوود بیشتر می‌شد. یک روز عروسکی برایم خرید و به من داد. می‌گفت اگر به کسی راجع به رفتارش حرفی بزنم آبروی خانواده‌ام می‌رود. من هم که از بچگی یاد گرفته بودم آبروداری کنم به سکوتم ادامه دادم.

از آن روز تنها محرم اسرارم عروسک کوچکی بود که پسر عمو داوود برایم خریده بود. چند هفته بعد یک روز پسر عمویم مرا ترک موتورش نشاند و به خانه دیگری برد. فیلمی را گذاشت و مرا به زور کنارش نشاند و مجبورم کرد نزدیکش بمانم. آن روز بلایی سرم آمد که به جز عروسکم هیچ کس باور نمی‌کند. کم کم تبدیل به یک آدم عصبی شده بودم .هر چه می‌گذشت بیشتر احساس می‌کردم با همکلاسی‌هایم فرق دارم. نمی‌توانستم مانند آنها بازی کنم و شاد باشم. اما هیچ کس از من نمی‌پرسید که چرا گوشه‌گیر شدم، چرا نمی‌خندم و...
6 سال تمام مانند عروسکم سکوت کرده و تنها اشک می‌ریختم تا اینکه یک روز پسر عمو داوود مرا به خانه‌اش برد و در یکی از اتاق‌ها زندانی‌ام کرد. نمی‌دانستم قرار است چه بلایی سرم بیاید. هوا تاریک شده بود که به نظرم رسید افرادی به خانه وارد شدند. هر چه صدای قهقهه خنده پسر عمو داوود و دوستانش بیشتر می‌شد، ترس من هم چند برابر می‌شد. گوشه‌ای کز کرده بودم. هیچ راه فراری نبود که ناگهان متوجه چرخیدن کلید در قفل در شدم. دوست پسر عمو داوود در چارچوب در ظاهر شد و در را پشتش بست و...

حدود 4 روزی در آنجا محبوس بودم. باید راهی برای فرار پیدا می‌کردم. فریاد می‌زدم و به در و پنجره می‌کوبیدم. بعد از چند ساعت همسایه‌ها وارد خانه شدند و مرا پیدا کردند.

خبری از پسر عمو داوود نبود. پدرم وقتی مرا دید صورتش پر از خشم و نفرت بود. هیچ کس از من نپرسید چه بلایی سرم آمده. پدر و برادرانم با مشت و لگد به جانم افتادند و... دیگر چیزی نفهمیدم. از آن روز به بعد حتی حق نداشتم پایم را از خانه بیرون بگذارم. آنها مرا مایه ننگ خانواده می‌دانستند اما من جز عروسکم هیچ شاهدی برای اثبات بیگناهی‌ام نداشتم. چند ماهی فقط ناسزا شنیدم، کتک خوردم و تحقیر شدم. دیگر نمی‌توانستم شرایط را تحمل کنم به همین خاطر از خانه فرار کردم. فکر می‌کنم این‌طوری خانواده‌ام هم کمتر عذاب می‌کشند...»

نگاه کارشناس

ستوان دوم زهرا کاکایی، کارشناس ارشد مرکز مشاوره معاونت اجتماعی پلیس کرمانشاه گفت: خانواده‌ها قبل از آنکه انگشت اتهام را به سمت فرزند نشانه بروند و او را مورد تحقیر و سرزنش قرار دهند باید بدانند در بیشتر موارد آنها مقصر نیستند و حتی اگر به خطا رفته باشند، ناخواسته به انحراف رفته اند. بنابراین بهتر است پیش از هر اقدام تربیتی در قبال فرزندانمان با آنها دوست بوده و سعی کنیم آنها را آگاه کنیم.

منبع: روزنامه ایران

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 17
  • در انتظار بررسی: 2
  • غیر قابل انتشار: 2
  • IR ۰۹:۴۵ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
    59 0
    پسرعموی نمک نشناس باید اعدام بشه.مادر بی خیال.که دختر بچه ی بد بختش رو با ی شیطان تنها گذاشته نتیجش شده نابودی زندگی دخترش .
  • دیدگا IR ۰۹:۵۴ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
    55 0
    انگار همه چیز برعکس شده... اون پدر و برادر رو باید از سقف آویزون کرد و به بدترین روش مجازات کرد! پدری که باید دخترش رو مثل پروانه ها مراقبت کنه باعث شده چنین بلایی سرش بیاد!
  • IR ۱۰:۱۵ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
    36 0
    چه پسر عموی نمک نشناس و کثیفی باید مجازات شود
  • IR ۱۰:۳۱ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
    8 0
    باز هم....
  • IR ۱۰:۳۵ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
    20 0
    مجازات سريع و روشن بدن هيچ گذشتي براي اين آشغالي كه اسمش پسر عمو هست.از اين دختر حمايت شود.دختر مثل گل هست مواظب باشيد.پدر و مادر اين دختر چه جوابي براي مراقبتشان به خدا دارند.اگر فقط توان توليد بچه را داريد و در ساير مسائل ناتوان هستيد خواهش ميكنم در توليد بچه اقدام نكنيد.
  • وحید IR ۱۱:۴۵ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
    8 0
    از این موارد، فراوان است؛ جهلِ خانواده ها بیش از هرچیز مزید بر علّت می شود و نتیجه اش نابودی روح و روان این قبیل کودکان معصوم است. آقایان کارشناسی که در طول شبانه روز بجای 24 ساعت، 48 ساعت حضور دارند! لطفاً این موارد را نیز به خانواده ها تذکر بدهند و به جامعه بیاموزانند که امثال این دختر و زنان قربانی، نیاز به حمایت خانواده و دولت و جامعه دارند نه کتک و قتل و زندان.
  • IR ۱۲:۵۴ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
    4 4
    اتفاقآ خانواده های روستایی خوب می دونن که پسر نامحرم رو با دختر تنها نباید گذاشت اینها یا عمدا این کارو کردن یا کل ماجرا این نیست.
    • IR ۱۳:۰۶ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
      8 4
      برعکس تو روستا ها خیلی چیزها رعایت نمیشود
    • IR ۱۳:۴۶ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
      7 1
      به اون پسر عموی نامرد اعتماد داشتن و اینم بچه بوده و شاداب ..احتمالا پسر عموِمشکل روانی هم داره
    • IR ۱۴:۵۸ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
      6 0
      نه دوست عزیز اوضاع روستاها خیلی خرابتر از اونیه که فکرشو میکنی دولت چسبیده به شهرها اونم فقط چند شهر بزرگ در صورتی که جمعیت کسایی که تو روستا زاد و ولد میکنن داره بیشتر میشه و فرهنگشون هم خرابببب توی خونه روستایی آب نیست ولی ماهواره هست .
    • IR ۱۸:۰۱ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
      6 1
      ۱۴۵۸ اوضاع روستا خراب هست ولی بالاخره در یک محیط کوچک که اکثرا اقوام هستن بیشتر رعایت میکنن متاسفانه این دختر در سن خیلی کم _هشت سالگی _دوست داشته عروس بشه و مثل خواهراش یا یک یا دو سکه از خونشون بره و حتما این آرزوش رو از روی کودکی به پسر عموش هم گفته و احتمالا رفتار خواهرانش و هلهله های عروسی هم در رویایی که دختر در سر داشته تاثیر داشته و کودکانه و از روی غریزه رفتاری داشته که بعدهابا تکراراون رفتارها ترسیده و دچار وحشت و سکوتش شده ..مراقب رفتارتان در مقابل چشم کودکان باشید ...
  • IR ۱۳:۳۴ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
    10 2
    اگر احكام اسلامى رو جدى بگيريم و محرم و نامحرم رو رعايت كنيم و با پسرخاله و پسرعمو و پسر ... به بهونه فاميل بودن صميمى نشيم اين بلاها سرمون نمياد خدا كه بد بنده هاش رو نميخواد ولى ما فكر ميكنيم عقلمون بيشتر از پيامبر و خدا ميرسه!!!!
    • IR ۱۴:۴۶ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
      12 2
      رفتارپدروبرادراش خوب نبوده باعث شده از هرمردی بترسه و گوش بفرمانشون بشه ، قبول کنید شیوه ی دفاع رو به دختران ایران یاد نمیدن هیچ ، بلکه با ترساندن از آبرو و برادر و پدر باعث میشن سکوت کنن که منجر به فاجعه و سوء استفاده نامحرمان واقعی از دختران می شود‌
  • IR ۱۴:۰۰ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
    7 0
    پسر عموشو پیدا کنید بدین به من قول می دم در برابر چشم همه با لبخند بند بند بدنشونو از هم ببرم تا درک کنه چه جنایتی کرده اون دوست مادر..... همینطور
  • IR ۱۴:۵۰ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
    9 0
    لعنت بر آن پدر لعنت خدا بر آن برادر با پسرعمو کاری ندارم چون شیطان کارش کثافت کاری ست و ملعون بوده و خواهد بود .
  • IR ۱۵:۲۷ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
    9 2
    اینکه می گن «خلوت نامحرم ها ممنوع»، برای همین است! آقایان روش فکر، چه جوابی دارند؟! الان زیباکلام بود معلوم نبود چه سفسطه بازی هایی که نمی بافت!
  • رسول ترک IR ۱۶:۰۴ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۱
    6 0
    :/چقدر نامرد

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس