شهادت امام حسن مجتبی(ع)

چرا که حکومت حق می‌خواهد جامعه آن زمان را که بسیار از اهداف اصلی اسلام و راه پیامبر منحرف شده بود، به راه درست برگرداند. امیرالمومنین بسیار بر این امر تلاش کرد، اما نهایتا موفق نشد و به شهادت رسید.

به گزارش مشرق، بنا به نقلی امام حسن(ع) در روز پنجشنبه، هفتم ماه صفر سال پنجاه هجری رحلت نموده است.مرحوم علامه مجلسی این قول را به شیخ ابراهیم کفعمی صاحب مصباح و بلد الامین نسبت داده است. امام مجتبی(ع) بر اثر زهری که از سوی معاویة بن ابی سفیان توسط جعده به آن حضرت خورانیده شد، در سن 48 سالگی به شهادت رسید.

فاتح جنگ جمل


استاد رجبی دوانی درباره ویژگی‌های دوران امام مجتبی (ع) و شخصیت رهبری ایشان معتقد است:
دوران امامت امام حسن علیه السلام ویژگی‌های خاصی داشت. به طور کلی زندگی ایشان به چند مقطع تقسیم می‌شود؛ اول، از ولادت حضرت تا رحلت رسول اکرم. دوم، دوران امامت پدر بزرگوارشان در دوره ۲۵ سال سکوت امیرالمومنین و پنج سال خلافت ایشان. دوره سوم زندگی امام حسن، دوران امامت ایشان است؛ از زمان شهادت پدر تا شهادت خودشان. آن دوران هم به دو دسته قابل تقسیم است: دوره حکومت داری ایشان و دوره ۱۰ سال کناره گیری از حکومت و صلح اجباری.

یک نکته را باید توجه کرد که در میان مسلمانان امام حسن علیه السلام به گونه‌ای تعریف شده که گویی اهل صلح و سازش بوده است. گویی اهل نفوذ و مرد روزهای سخت و ایستادگی نبودند. باید گفت که چنین چیزی اشتباه است. حتی اهل تسنن هم در تمجید خصائص اخلاقی ایشان بسیار گفته‌اند و همچنین در تمجید رشادت هایشان. در میان بسیاری از راویان اهل تسنن و تشیع آمده که پیغمبر از امام حسن علیه السلام تجلیل کرده و فرمودند: «به واسطه حسن در امت من صلح ایجاد می‌شود». در واقع کناره گیری حضرت حسن از خلافت باعث می‌شود دودستگی در میان مسلمانان ایجاد نشود و امت مسلمان یکپارچه شوند. در این ارتباط سخن‌ها هست که در ادامه خواهم داد.
 
در قصه جنگ جمل، فاتح اصلی نبرد امام مجتبی(ع) است


برای نمونه در باب اینکه حضرت حسن اصولا مردی اهل صلح و سازش نبود و در میدان‌های نبرد جانانه می‌جنگید، مثالی می‌آورم:
در زمان خلافت امیرالمومنین در جنگ جمل، امام حسن علیه السلام نماینده بسیج مردم کوفه جهت مقابله با این فتنه براندازانه هستند. زمانی که جنگ می‌شود، حضرت امیرالمومنین تا جایی که می‌توانستند مانع از بروز جنگ می‌شدند؛ اما وقتی پیمان شکنان جز جنگ و خونریزی و کنارزدن امیرالمومنین چیز دیگری را نمی‌دیدند و رضایت نمی‌دادند، حضرت پا به میدان نبرد گذاشتند. به راستی که در قصه جنگ جمل فاتح اصلی نبرد امام مجتبی(ع) است. زمانی که امیرالمومنین بی باکانه به دل دشمن و صفوف دشمن را بر هم می‌زدند، مالک اشتر به جان حضرت بیمناک شد، اما از آنجا که خود نتوانست مانع حضور حضرت امیرالمومنین درمیدان نبرد شود، از امام حسن (ع) خواست که وارد مذاکره با ایشان شود. امام حسن بسیار تلاش کرد و در نهایت تنها با قسم دادن پدر به روح مادر توانست مانع حضور حضرت علی علیه السلام در میدان جنگ شود. آن حضرت ابتدا نمی‌پذیرفت، اما سپس فرمود: به خدا سوگند که اگر از مادرت یاد نمی‌کردی، هرگز از حرکت نمی‌ایستادم و حتی یک نفر از دشمن را زنده باقی نمی‌گذاشتم؛ اما بدان تا این شتر برپاست و عایشه این مردم را رهبری می‌کند، دشمن استوار است. پس حضرت علی فرزندش محمد حنفیه را به میدان فرستاد و از او خواست که پای شتر را قطع کند تا جنگ خاتمه یابد. ابن حنفیه بسیار برای این کار تلاش کرد، اما موفق نشد. زخمی و ناکام برگشت. سپس، امام حسن از جانب پدر پرچم به دست گرفت و به صفوف دشمن زد، به شتر رسید و با ضربتی شتر را پی کرد و پیمان شکنان یک به یک در رفتند. امام حسن علیه السلام زمانی که برگشت پیروزمندانه به خیمه گاه آمد. حضرت علی رو به محمد حنفیه کرد و گفت: تو تلاشت را کردی و شجاعانه به میدان رفتی، اما اگر تو شجاعت را از پدر به ارث بردی، بدان که حسن این شجاعت را نه تنها از پدر که از مادر هم به ارث دارد.

مردمان زمان امام حسن از حق گریزان بودند


دوره امام حسن مجتبی علیه السلام از سخت‌ترین و تلخ‌ترین مقاطع تاریخ اسلام، بلکه تاریخ بشریت است. موقعیتی که بعد از شهادت امام علی با کوتاهی‌ها و خیانت‌های مردم کوفه پدید آمد و نهایتاً امام علی علیه السلام در اوج مظلومیت و غربت به شهادت رسیدند. پس از ایشان امام مجتبی عهده‌دار مسئولیت خلافت بر مسلمانان شد. ایشان با مردانی مواجه شد که از حق گریزان بودند؛ چرا که حکومت حق می‌خواهد جامعه آن زمان را که بسیار از اهداف اصلی اسلام و راه پیامبر منحرف شده بود، به راه درست برگرداند. امیرالمومنین بسیار بر این امر تلاش کرد، اما نهایتا موفق نشد و به شهادت رسید. حال حسن علیه السلام در این جایگاه قرار گرفته؛ جایگاهی بس بدتر از دوران امام علی. اگر امیرالمومنین زمانی می‌خواست اعلام جنگ کنند و به جنگ معاویه برود، حدود ۹۵ هزار نفر برای جنگ آماده بودند، اما امام مجتبی زمانی به خلافت رسید که هنوز بر امور مسلط نشده بود. معاویه بعد از شنیدن شهادت حضرت علی و خلافت امام حسن (ع) به شدت برآشفت؛ چرا که نیک می‌دانست امام حسن علیه السلام با معنویت و خصایصی که دارد بسیار راحت مردم را علیه او خواهد شوراند. او نیک می‌دانست که امام حسن قطعاً موفق می‌شد حاکمیت معاویه در شام را نابود کند. از همین رو بود که معاویه از شام به کوفه لشکر کشید. حالا امام حسن علیه السلام و هر حکومتی هم جای ایشان بود، در برابر چنین لشکرکشی عکس العمل نشان می‌داد.

چرا مردم کوفه با حسن (ع) علیه معاویه بیعت نکردند؟


امام حسن (ع) از مردم کوفه خواست برای مقابله با این توطئه‌گران آماده شوند. کوفه شهری نظامی بود و نظامیان از حکومت حقوق می‌گرفتند تا در برابر دشمن به جنگ بایستند، اما این اشقیا، این بی وفایان و افراد نابخرد حاضر به بیعت با امام مجتبی نشدند.

تصور مردم کوفه از جنگ‌های خاندان پیامبر، امیرالمومنین و امام حسن علیه السلام جنگ با مسلمانان بود؛ جنگی که غنیمتی در کار نداشت؛ زنان و کودکان را به اسیری نمی‌گرفتند و تنها برای آن‌ها هزینه و کشت و کشتار داشت. اما در صورتی که کوفیان با معاویه بیعت می‌کردند، او آن‌ها را به جنگ با کفار می‌برد. جنگ با رومیان و کفار جنگی بود که غنیمت داشت؛ اسیر گرفتن داشت؛ فتح سرزمین‌های تازه داشت؛ همه این‌ها انگیزه‌ای شد تا مردم کوفه در آن زمان بیعت با معاویه را ترجیح دهند.

فرماندهان رده بالای امام مجتبی(ع) خیانت کردند و نامه‌ها به دشمن نوشتند!


با این وجود برخی شیعیان به امام مجتبی (ع) پیوستند و لشکری شکل گرفت. اما لشکری که شامل پنج، شش جریان و گروه مختلف بود؛ حتی جمعی از خوارج هم در میان لشکر امام مجتبی (ع) بودند. خیلی‌ها بودند که امام حسن را نه به عنوان امام دوم بلکه به عنوان خلیفه پنجم هم نمی‌شناختند و تنها از آنجا که روسای قبایلشان دستور داده بودند، به جنگ با معاویه برخاستند. در واقع آن‌ها باور و ایمانی به امام نداشتند. این بود که وقتی مقابل معاویه قرار گرفتند و وعده‌های او را شنیدند، خیانت کردند. برخی از فرماندهان رده بالای امام مجتبی نامه‌ها به دشمن نوشتند و ابراز کردند که نه تنها کنار معاویه هستند بلکه تنها کافی است او تعیین کند، امام مجتبی را زنده می‌خواهد یا مرده.

پس وقتی امام حسن علیه السلام این خیانت‌ها را دیدند، یقین داشتند که به موفقیت نمی‌رسند. معاویه کسی بود که در دوران پدر بزرگوارشان در جنگ صفین توطئه‌ای کرد و قرآن به نیزه زد و دو دستگی و چنددستگی در لشکر امیرالمومنین به وجود آورد. حال لشکر امام حسن علیه السلام پیش از چنین توطئه‌ای از سوی معاویه، به چنین چند دستگی‌هایی رسیده است؛ لذا امام مجتبی تصمیم گرفت این لشکر ناهمگون را تصفیه کند. سخنانی ایراد فرمود و بر مبنای این سخنان آن‌هایی را که انگیزه مادی داشتند و یا با بی انگیزگی و بی تفاوتی به میدان نبرد آمده بودند، کنار زد.
 
خنجری که از دوست نماها به پای حسن مجتبی (ع) نشست


اما متاسفانه لشکریان امام حسن (ع) اجازه اتمام سخنان او را ندادند؛ شورش کردند، به خیمه گاه او زدند، خیمه اش را غارت کردند و وسایلش را به سرقت بردند. نهایتاً زمانی که حضرت بر اسب سوار شد تا به مدائن پایتخت ایران بیاید، یکی از همین افراد خنجری بر پای مبارک ایشان زد که به استخوان شان رسید و ایشان را بسیار مجروح کرد. جاسوسان به معاویه خبر رساندند که حسن از سوی لشکریانش مجروح شده؛ این جا بود که معاویه برای امام پیام فرستاد که تو با چنین لشکری می‌خواهی با من نبرد کنی؟! معاویه حتی شماری از نامه‌های خائنان را هم برای امام فرستاد. اینجا بود که امام علیه السلام با خیانت لشکریانش بیش از پیش آشنا باشد و معاویه که چنین دید، پیشنهاد کرد امام خلافت را کنار بگذارد و در این میان هر شرطی که بخواهد بگذارد.


 

آخرین سخنان امام حسن با مردم قبل از صلح با معاویه


وقتی امام حسن حرف‌های معاویه را شنید، رو به مردم کرد و به ایشان گفت که مردم معاویه دارد ما را به چیزی دعوت می‌کند که نه خیری برای دنیا دارد و نه آخرت. به راستی که اگر پیشنهاد او را بپذیرید، نانی را که خداوند برای شما مقدر کرده از شما دریغ خواهد کرد. اگر رضای خدا و مرگ با عزت را می‌طلبید، پیشنهاد او را نپذیرید؛ چرا که جز شمشیر بین ما و معاویه نباید باشد. اما این زمان بود که فریاد «دنیا دنیا» از میان لشکریان امام مجتبی (ع) برخاست. گستاخی به جایی رسید که آن‌ها گفتند رضای خدا و مرگ باعزت چیست؟ ما باقی ماندن در دنیا را می‌خواهیم. حتی یک نفر در آن میان به حمایت و دفاع از امام حرفی نزد. امام حسن به نیکی می‌دانست که معاویه باطل است و باید با او مقابله کند. اما با چنین وضعی، قبل از معاویه در صورت بروز چنین جنگی لشکریان او را نابود می‌کنند و اوضاع به طور کامل به دست معاویه می‌افتد. معاویه‌ای که هدفی جز نابودی اصل اسلام نداشت. اینجاست که به درستی تعبیر زیبای رهبر انقلاب محقق می‌شود و شکوهمندترین نرمش قهرمانانه تاریخ صورت می‌گیرد.
 
امام حسن اهل سازش با معاویه نبود؛ اما چاره‌ای جز این هم نداشت


در واقع امام هزینه بالای واگذاری خلافت را پذیرفت تا معاویه به اهداف شومش نرسد. معاویه با شنیدن پذیرش پیمان صلح جا خورد، او اصلاً انتظار چنین چیزی را نداشت و تصور می‌کرد امام حسن علیه السلام صلح نکند و به جنگ برخیزد؛ امام حسین هم در کنارشان قرار گیرد و هر دو در جنگ کشته شوند و کلاً بنیان اسلام و اهل بیت و خاندان اسلام از هم بپاشد. در واقع با صلح امام حسن توطئه معاویه خنثی شد و اهدافش محقق نشد. خط اصیل اسلام که در اهل بیت تجلی داشت، از بین نرفت و حفظ شد. برای همین است که می‌گویم امام حسن اهل سازش نبود، ایشان دنبال صلح نیست؛ اما با وضعی مواجه است که چاره‌ای جز این ندارد.

لحظات آخر عمر مبارک امام حسن علیه السلام چگونه گذشت


جنادة بن ابی امیه می گوید: وارد شدم بر حسن بن علی علیه السّلام در آن مرضی که به آن ارتحال فرمود، و در پیش روی او طشتی بود که در آن خون ریخته بود، و جگر حضرت در اثر زهری که معاویة بن أبی سفیان- خدایش‏ لعنت کند- به آن حضرت خورانده بود قطعه قطعه بیرون می‏آمد، عرض کردم: ای مولای من! چرا خود را معالجه نمی‏کنی؟ فرمود: ای ابا عبد اللَّه مرگ را به چه چیز علاج کنم. گفتم: انّا للَّه و انّا الیه راجعون سپس حضرت به جانب من توجه کرده فرمود: به خدا سوگند این پیمانی است که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله با من فرموده که این امر (امامت) را دوازده نفر پیشوا و امام از فرزندان علی و فاطمه مالک شوند، و هیچ یک از ما نیست جز این که یا به زهر و یا به شمشیر کشته شود (و به مرگ عادی از دنیا نخواهیم رفت) سپس طشت را از نزد حضرت برداشتم و حضرت تکیه فرمود، جناده‏ گوید: به وی عرض کردم: ای فرزند رسول خدا مرا موعظه فرما. فرمود: آری، مهیای مسافرت (آخرت) شو، و توشه‏ آن را پیش از رسیدن اجل فراهم نما، و بدان که تو دنیا را طلب نمایی و مرگ تو را می‏طلبد، و اندوه و غصه روزی را که نیامده در روزی که در آن هستی به خود راه مده، و بدان که در آنچه بیش از قوت خود مال فراهم کنی خزینه‏دار دیگران خواهی بود؛ و بدان که در حلال دنیا حساب و در حرام آن عقاب و در شبهه ناکهایش عتاب (و سرزنش) است.

پس دنیا را مانند مرداری قرار ده، و بگیر از آن به مقداری که تو را بی‏نیاز کند. اگر حلال باشد در آن زهد ورزیده‏ای، (و بیش از احتیاج از این مردار مصرف ننموده‏ای)، و اگر حرام باشد از مرداری برگرفته‏ای (و خوردن مردار در صورت ناچاری به مقدار ضرورت مباح است) و اگر مورد سرزنش و عتاب باشد (یعنی شبهه‏ناک باشد، هموار کردن کمی) سرزنش آسان است. و برای دنیای خود چنان کار کن که گویی همیشه زندگانی خواهی کرد. و برای آخرت طوری کار کن که گویی فردا خواهی مرد؛ و هر گاه بخواهی بدون (داشتن فامیل زیاد) و عشیره عزیز گردی، و بدون داشتن سلطنت (مانند سلاطین) مهابت و بزرگی داشته باشی، از ذلت نافرمانی حق تعالی بیرون آی و به سوی عزّت فرمانبرداریش وارد شد، و هر گاه نیاز و احتیاج تو را به گرفتن رفیقی وادار نمود، با کسی رفاقت کن که گاه همراهیش تو را زینت دهد (یعنی کردار و رفتارش در موقع همراهی با تو نزد دیگران موجب آبروی تو گردد و مانند زینتی برای تو باشد) و هر گاه خدمت او کردی (آبروی) تو را حفظ کند و اگر از او کمک خواستی تو را کمک کند، هر گاه سخن گویی گفتارت را تصدیق کند، و هر زمان بر دشمن حمله کنی تو را تقویت کند، و اگر دست کمک به سویش دراز کردی تو را مدد کند، و اگر در کارت شکستی پیدا شود برطرف کند، و هر گاه نیکی از تو بیند فراموش نکند، اگر دست مسألت به سویش دراز کنی از عطایش محرومت ننماید، و اگر به زبان نیاوری او در عطا پیشدستی کند، و هر گاه سختی‏ها و بلاها به او رو آورد مبتلاشدنش تو را بدحال کند، رفاقت کن با کسی که از ناحیه او به تو گرفتاری و بلایی نرسد، و به واسطه او در روشها انحرافی پیدا نشود، و اگر گاه تقسیم (مال یا غیر آن) میان شما نزاعی درگیر شد تو را بر خویش‏ مقدّم دارد.

جناده گوید: پس نفس حضرت به شماره افتاد و رنگ مبارکش زرد شد به طوری که بر آن حضرت ترسناک شدم، (در این هنگام) حضرت امام حسین علیه السّلام و اسود بن أبی الاسود (یکی از اصحاب رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله) وارد شدند آن حضرت امام حسن را در برگرفت و سر مبارکش و میان دو دیدگانش را بوسید و نزدش نشست، پس مقداری آهسته با هم صحبت کردند، ابو الاسود گفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏ امام حسن علیه السّلام خبر مرگ خود را به برادرش می‏دهد.


چهل حدیث ناب از امام حسن مجتبی (ع)/ سر سفره معرفت کریم اهل بیت


شما می‌توانید چهل حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام   را در ادامه گزارش زیر بخوانید.
قالَ الامامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی علیه الصلوة السّلام:

۱ - مَنْ عَبَدَاللهَ، عبَّدَاللهُ لَهُ کُلَّ شَیْءٍ.
فرمود: هر کسی که خداوند را عبادت و اطاعت کند، خدای متعال همه چیزها را مطیع او گرداند.
[مجموعه ورام ص ۲۲۷] .

۲ - قالَ علیه السلام: وَنَحْنُ رَیْحانَتا رَسُولِ اللهِ، وَسَیِّدا شَبابِ أهْلِ الْجَنّةِ، فَلَعَنَ اللهُ مَنْ یَتَقَدَّمُ، اَوْ یُقَدِّمُ عَلَیْنا اَحَدا.
به دنباله وصیّتش در حضور جمعی از أصحاب فرمود: و ما دو نفر - یعنی حضرت و برادرش امام حسین علیهما السلام - ریحانه رسول الله صلی الله علیه وآله و دو سرور جوانان اهل بهشت هستیم، پس خدا لعنت کند کسی را که بر ما پیشقدم شود یا دیگری را بر ما مقدّم دارد.
[کلمه الامام حسن ج۷ص۲۱۱] .

۳ - قالَ علیه السلام: وَ إنّ حُبَّنا لَیُساقِطُ الذُّنُوبَ مِنْ بَنی آدَم، کَما یُساقِطُ الرّیحُ الْوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ.
فرمود: همانا محبّت و دوستی با ما (اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وآله) سبب ریزش گناهان - از نامه اعمال - می شود، همان طوری که وزش باد، برگ درختان را می ریزد.
[کلمه الامام حسن ج۷ص۲۵]

۴ - قالَ علیه السلام: لَقَدْ فارَقَکُمْ رَجُلٌ بِالاْمْسِ لَمْ یَسبِقْهُ الاْ وَّلُونَ، وَلا یُدْرِکُهُ آلاَّْخِرُونَ.
پس از شهادت پدرش امیرالمؤمنین علیّ علیه السلام، در جمع اصحاب فرمود:
شخصی از میان شماها رفت که در گذشته مانند او نیامده است، و کسی در آینده نمی تواند هم تراز او قرار گیرد.
[احقاق الحق ج۱۱ ص ۱۸۳]

۵ - قالَ علیه السلام: مَنْ قَرَءَ الْقُرْآنَ کانَتْ لَهُ دَعْوَةٌ مُجابَةٌ، إمّا مُعَجَّلةٌ وَإمّا مُؤجَلَّةٌ.
فرمود: کسی که قرآن را - با دقّت - قرائت نماید، در پایان آن - اگر مصلحت باشد - دعایش سریع مستجاب خواهد شد - و اگر مصلحت نباشد - در آینده مستجاب می گردد.
[دعوات راوندی ص۲۴]

۶ - قالَ علیه السلام: إنّ هذَا الْقُرْآنَ فیهِ مَصابیحُ النُّورِ وَشِفاءُ الصُّدُورِ.
فرمود: همانا در این قرآن چراغ های هدایت به سوی نور و سعادت موجود است و این قرآن شفای دل ها و سینه ها است.
[بحار ج۷۵ ص۱۱]

۷ - قالَ علیه السلام: مَنَ صَلّی، فَجَلَسَ فی مُصَلاّه إلی طُلُوعِ الشّمسِ کانَ لَهُ سَتْرا مِنَ النّارِ.
فرمود: هر که نماز - صبح - را بخواند و در جایگاه خود بنشیند تا خورشید طلوع کند، برایش پوششی از آتش خواهد بود.
[وافی ج۴ ص۱۵۵۳]

۸ - قالَ علیه السلام: إنَّ اللهَ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضانَ مِضْمارا لِخَلْقِهِ، فَیَسْتَبِقُونَ فیهِ بِطاعَتِهِ إِلی مَرْضاتِهِ، فَسَبَقَ قَوْمٌ فَفَازُوا، وَقَصَّرَ آخَرُونَ فَخابُوا.
فرمود: خداوند متعال ماه رمضان را برای بندگان خود میدان مسابقه قرار داد.
پس عدّه ای در آن ماه با اطاعت و عبادت به سعادت و خوشنودی الهی از یکدیگر سبقت خواهند گرفت و گروهی از روی بی توجّهی و سهل انگاری خسارت و ضرر می نمایند.
[تحف العقول ص۲۳۴]

۹ - قالَ علیه السلام: مَنْ أدامَ الاْخْتِلافَ إلَی الْمَسْجِدِ أصابَ إحْدی ثَمانٍ: آیَةً مُحْکَمَةً، أَخاً مُسْتَفادا، وَعِلْما مُسْتَطْرَفا، وَ رَحْمَةً مُنْتَظِرَةً، وَ کَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَی الْهُدی، اَوْ تَرُدُّهُ عَنْ الرَّدی، وَ تَرْکَ الذُّنُوبِ حَیاءً اَوْ خَشْیَةً.
فرمود: هر کس فرصت هایی از شب و روز خود را در مسجد قرار دهد یکی از هشت فایده شاملش می گردد: برهان و نشانه ای - برای معرفت -، دوست و برادری سودمند، دانش واطلاعاتی جامع، رحمت و محبّت عمومی، سخن و مطلبی که او را هدایت گر باشد، - توفیق إجباری - در ترک گناه به جهت شرم از مردم و یا به جهت ترس از عقاب.
[تحف العقول ص۲۳۵]

۱۰ - قالَ علیه السلام: مَنْ أکْثَرَ مُجالِسَة الْعُلَماءِ أطْلَقَ عِقالَ لِسانِهِ، وَ فَتَقَ مَراتِقَ ذِهْنِهِ، وَ سَرَّ ما وَجَدَ مِنَ الزِّیادَةِ فی نَفْسِهِ، وَکانَتْ لَهُ وَلایَةٌ لِما یَعْلَمُ، وَ إفادَةٌ لِما تَعَلَّمَ.
فرمود: هر که با علماء بسیار مجالست نماید، سخنش و بیانش در بیان حقایق آزاد و روشن خواهد شد، و ذهن و اندیشه اش باز و توسعه می یابد و بر معلوماتش افزوده می گردد و به سادگی می تواند دیگران را هدایت نماید.
[احقاق الحق ج۱۱ ص ۲۳۸]

۱۱ - قالَ علیه السلام: تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ، فَإنْ لَمْ تَسْتَطیعُوا حِفْظَهُ فَاکْتُبُوهُ وَ ضَعُوهُ فی بُیُوتِکُمْ .
فرمود: علم و دانش را - از هر طریقی - فرا گیرید، و چنانچه نتوانستید آنرا در حافظه خود نگه دارید، ثبت کنید و بنویسید و در منازل خود - در جای مطمئن - قرار دهید.
[احقاق الحق ج۱۱ ص ۲۳۵]

۱۲ - قالَ علیه السلام: مَنْ عَرَفَ اللهَ أحَبَّهُ، وَ مَنْ عَرَفَ الدُّنْیا زَهِدَ فیها.
فرمود: هرکس خدا را بشناسد، (در عمل و گفتار) او را دوست دارد و کسی که دنیا را بشناسد آن را رها خواهد کرد.
[کلمه الامام حسن ج۷ ص۱۴۰]

۱۳ - قالَ علیه السلام: هَلاکُ الْمَرْءِ فی ثَلاثٍ: اَلْکِبْرُ، وَالْحِرْصُ، وَالْحَسَدُ؛ فَالْکِبْرُ هَلاکُ الدّینِ، وَبِهِ لُعِنَ إبْلیسُ. وَالْحِرْصُ عَدُوّ النَّفْسِ، وَبِهِ خَرَجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ. وَالْحَسَدُ رائِدُ السُّوءِ، وَمِنْهُ قَتَلَ قابیلُ هابیلَ .
هلاکت و نابودی دین و ایمان هر شخص در سه چیز است: تکبّر، حرص، حسد.
تکبّر سبب نابودی دین و ایمان شخص می باشد و به وسیله تکبّر شیطان - با آن همه عبادت ملعون گردید.
حرص و طمع دشمن شخصیّت انسان است، همان طوری که حضرت آدم علیه السلام به وسیله آن از بهشت خارج شد.
حسد سبب همه خلاف ها و زشتی ها است و به همان جهت قابیل برادر خود هابیل را به قتل رساند.
[اعیان شیعه ج۱ص۵۵۷]

۱۴ - قالَ علیه السلام: بَیْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ أرْبَعُ أصابِع، ما رَأَیْتَ بَعَیْنِکَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیْکَ باطِلاً کَثیرا.
فرمود: بین حقّ و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه که را با چشم خود ببینی حقّ است؛ و آنچه را شنیدی یا آن که برایت نقل کنند چه بسا باطل باشد.
[تحف العقول ص۲۲۹]

۱۵ - قالَ علیه السلام: ألْعارُ أهْوَنُ مِنَ النّارِ.
فرمود: سرزنش و ننگ شمردن مردم انسان را، آسان تر است از معصیت و گناهی که موجب آتش جهنّم شود.
[کلمه الامام حسن ج۷ص۱۳۸ ]

۱۶ - قالَ علیه السلام: إذا لَقی أحَدُکُمْ أخاهُ فَلْیُقَبِّلْ مَوْضِعَ النُّورِ مِنْ جَبْهَتِهِ.
فرمود: وقتی انسان برادر مؤمن - و دوست - خود را ملاقات نمود، باید پیشانی و سجده گاه او را ببوسد.
[تحف العقول ص۲۳۶]

۱۷ - قالَ علیه السلام: إنَّ اللهَ لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثا، وَلَیْسَ بِتارِکِکُمْ سُدًی، کَتَبَ آجالَکُمْ، وَقَسَّمَ بَیْنَکُمْ مَعائِشَکُمْ، لِیَعْرِفَ کُلُّ ذی لُبٍّ مَنْزِلَتَهُ، وأنَّ ماقَدَرَ لَهُ أصابَهُ، وَما صُرِفَ عَنْهُ فَلَنْ یُصیبَهُ.
فرمود: خداوند شما انسان ها را بیهوده و بدون غرض نیافریده و شما را آزاد، رها نکرده است.
لحظات آخر عمر هر یک معیّن و ثبت می باشد، نیازمندی ها و روزی هرکس سهمیّه بندی و تقسیم شده است تا آن که موقعیّت و منزلت شعور و درک اشخاص شناخته گردد.
[تحف العقول ص۲۳۲]

۱۸ - قالَ علیه السلام: مَنَ لَبِسَ ثَوْبَ الشُّهْرَةِ، کَساهُ اللهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ ثَوْبا مِنَ النّارِ.
فرمود: هرکس لباس شهرت - و انگشت نما، از جهت رنگ، دوخت، مد و... - بپوشد، روز قیامت خداوند، او را لباس آتشین خواهد پوشاند.
[مستدرک الوسائل ج ۳ ص۲۴۵]

۱۹ - سُئِلَ علیه السلام: عَنِ الْبُخْلِ؟ فَقالَ: هُوَ أنْ یَریَ الرَّجُلُ ما أنْفَقَهُ تَلَفا، وَما أمْسَکَهُ شَرَفا.
از حضرت پیرامون بخل سؤال شد؟ در جواب فرمود:
معنای آن چنین است که انسان آنچه را به دیگری کمک و انفاق کند فکر نماید که از دست داده و تلف شده است و آنچه را ذخیره کرده و نگه داشته است خیال کند برایش باقی می ماند و موجب شخصیّت و شرافت او خواهد بود.
[اعیان شیعه ج۱ص۵۵۷]

۲۰ - قالَ علیه السلام: تَرْکُ الزِّنا، وَکَنْسُ الْفِناء، وَغَسْلُ الاْناء مَجْلَبَةٌ لِلْغِناء.
فرمود: انجام ندادن زنا، جاروب و نظافت کردن راهرو و درب منزل، و شستن ظروف سبب رفاه و بی نیازی می گردد.
[کلمه الامام حسن ج۷ص۲۱۲]

۲۱ - قالَ علیه السلام:السِّیاسَةُ أنْ تَرْعی حُقُوقَ اللهِ، وَ حُقُوقَ الاْحْیاءِ، وَ حُقُوقَ الاْمْواتِ .
فرمود: - مفهوم و معنای - سیاست آن است که حقوق خداوند و حقوق موجودات زنده و حقوق مردگان را رعایت کنی.
[کلمه الامام حسن ج۷ص۵۷]

۲۲ - قالَ علیه السلام: ما تَشاوَرَ قَوْمٌ إلاّ هُدُوا إلی رُشْدِهِم .
فرمود: هیچ گروهی در کارهای - اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... - با یکدیگر مشورت نکرده اند مگر آن که به رشد فکری و عملی و... رسیده اند.
[تحف العقول ص۲۳۳]

۲۳ - قالَ علیه السلام: اَلْخَیْرُ الَذّی لا شَرَّ فیهِ: ألشُّکْرُ مَعَ النِّعْمَةِ، وَالصّبْرُ عَلَی النّازِلَةِ.
فرمود: آن خوبی که شرّ و آفتی در آن نباشد شکر در مقابل نعمت ها و صبر و شکیبائی در برابر سختی ها است.
[تحف العقول ص۲۳۴]

۲۴ - قالَ علیه السلام: یَابْنَ آدَمٍ، لَمْ تَزَلْ فی هَدْمِ عُمْرِکَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ اُمِّکَ، فَخُذْ مِمّا فی یَدَیْکَ لِما بَیْنَ یَدَیْکَ .
فرمود: ای فرزند آدم از موقعی که به دنیا آمده ای در حال گذراندن عمرت هستی، پس از آنچه داری برای آینده ات (قبر و قیامت) ذخیره نما.
[کلمه الامام حسن ج۷ص۳۵]

۲۵ - قالَ علیه السلام: إنَّ مَنْ خَوَفَّکَ حَتّی تَبْلُغَ الاْ مْنَ، خَیْرٌ مِمَّنْ یُؤْمِنْکَ حَتّی تَلْتَقِی الْخَوْفَ .
فرمود: همانا کسی تو را - در برابر عیب ها و کم بودها - هشدار دهد تا آگاه و بیدار شوی، بهتر است از آن کسی که فقط تو را تعریف و تمجید کند تا بر عیب هایت افزوده گردد.
[احقاق الحق ج۱۱ ص ۲۴۲]

۲۶ - قالَ علیه السلام: القَریبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ الْمَوَدَّةُ وَ إنْ بَعُدَ نَسَبُهُ، وَالْبَعیدُ مَنْ باعَدَتْهُ الْمَوَدَّةُ وَ إنْ قَرُبُ نَسَبُهُ .
فرمود: بهترین دوست نزدیک به انسان آن کسی است که در تمام حالات دلسوز و با محبّت باشد گرچه خویشاوندی نزدیک نداشته باشد.
و بیگانه ترین افراد کسی است که از محبّت و دلسوزی بعید باشد گرچه از نزدیک ترین خویشاوندان باشد.
[تحف العقول ص۲۳۴]

۲۷ - وَ سُئِلَ عَنِ الْمُرُوَّةِ؟ فَقالَ علیه السلام: شُحُّ الرَّجُلِ عَلی دینِهِ، وَ إصْلاحُهُ مالَهُ، وَ قِیامُهُ بِالْحُقُوقِ .
از حضرت سلام الله علیه پیرامون مُروّت و جوانمردی سؤال شد، فرمود:
جوانمرد کسی است که در نگهداری دین و عمل به آن تلاش نماید، در اصلاح اموال و ثروت خود همّت گمارد، و در رعایت حقوق طبقات مختلف پا بر جا باشد.
[تحف العقول ص۲۳۵]

۲۸ - قالَ علیه السلام: عَجِبْتُ لِمَنْ یُفَکِّرُ فی مَأکُولِهِ کَیْفَ لا یُفَکِّرُ فی مَعْقُولِهِ، فَیَجْنِبُ بَطْنَهُ ما یُؤْذیهِ، وَ یُوَدِّعُ صَدْرَهُ ما یُرْدیهِ.
فرمود: تعجّب می کنم از کسی که در فکر خوراک و تغذیه جسم و بدن هست ولی درباره تغذیه معنوی روحی خود نمی اندیشد، پس از غذاهای فاسد شده و خراب دوری می کند.
و عقل و قلب و روح خود را کاری ندارد - هر چه و هر مطلب و برنامه ای به هر شکل و نوعی باشد استفاده می کند -.
[کلمه الامام حسن ج۷ص۳۹]

۲۹ - قالَ علیه السلام: غَسْلُ الْیَدَیْنِ قَبْلَ الطَّعامِ یُنْفِی الْفَقْرَ، وَ بَعْدَهُ یُنْفِی الْهَمَّ.
فرمود: شستن دست ها قبل از طعام فقر و تنگدستی را می زداید و بعد از آن ناراحتی ها و آفات را از بین می برد.
[کلمه الامام حسن ج۷ص۴۳]

۳۰ - قالَ علیه السلام: حُسْنُ السُّؤالِ نِصْفُ الْعِلْمِ .
فرمود: کسی که عادت سؤال و حالت پرس و جو دارد مثل آن است که نصف علم ها را فرا گرفته باشد.
[کلمه الامام حسن ج۷ص۱۲۹]

۳۱ - قالَ علیه السلام: إنّ الْحِلْمَ زینَةٌ، وَالْوَفاءَ مُرُوَّةٌ، وَالْعَجَلةَ سَفَهٌ .
فرمود: صبر و شکیبائی زینت شخص، وفای به عهد علامت جوانمردی، و عجله و شتابزدگی (در کارها بدون اندیشه) دلیل بی خردی می باشد.
[الامام حسن ج۷ص۱۹۸]

۳۲ - قالَ علیه السلام: مَنِ اسْتَخَفَّ بِإخوانِهِ فَسَدَتْ مُرُوَّتُهُ.
فرمود: کسی که دوستان و برادرانش را سبک شمارد و نسبت به آن ها بی اعتناء باشد، مروّت و جوانمردیش فاسد گشته است.
[الامام حسن ج۷ص۲۰۹]

۳۳ - قالَ علیه السلام: إنّما یُجْزی الْعِبادُ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَلی قَدْرِ عُقُولِهِمْ.
فرمود: همانا در روز قیامت بندگان به مقدار عقل و درک و شعورشان مجازات می شوند.
[الامام حسن ج۷ص۲۰۹]

۳۴ - قالَ علیه السلام:إنَّ النّاسَ عَبیدُ الْمالِ، وَالدّینُ لَعِبُ عَلی ألْسِنَتِهِمْ، یُحیطوُنَهُ مادَرَتْ بِهِ مَعایِشُهُمْ، فَإذا مُحِّصُوا لِلاْبْتِلاءِ قَلَّ الدَّیّانُونَ .
فرمود: همانا مردم اسیر و بنده دنیا و اموال آن هستند، و دین را وسیله رسیدن به أهداف خود قرار داده اند و به هر نوعی که زندگی آن ها تأمین شود حرکت می کنند. بنابر این هنگامی که در بوته آزمایش در آیند، دین داران اندک خواهند شد.
[احقاق الحق ج۱۱ ص ۲۳۴]

۳۵ - قالَ علیه السلام: ألْمِزاحُ یَأْکُلُ الْهَیْبَةَ، وَقَدْ أکْثَرَ مِنَ الْهَیْبَةِ الصّامِت.
فرمود: مزاح و شوخی - های زیاد و بیجا - شخصیّت و وقار انسان را از بین می برد، و چه بسا افراد ساکت دارای شخصیّت و وقار عظیمی می باشند.
[الامام حسن ج۷ص۱۳۹]

۳۶ - قالَ علیه السلام: أللُؤْمُ أنْ لا تَشْکُرَ النِّعْمَةَ.
فرمود: از علائم پستی شخص، شکر نکردن از ولی نعمت است.
[الامام حسن ج۷ص۱۳۹]

۳۷ - قالَ علیه السلام: لَقَضاءُ حاجَةِ أخٍ لی فِی اللهِ أحَبُّ مِنْ إعْتِکافِ شَهْرٍ.
فرمود: هر آینه برآوردن حاجت و رفع مشکل برادرم، از یک ماه اعتکاف، در مسجد - و عبادت مستحبّی نزد من - بهتر و محبوب تر است.
[الامام حسن ج۷ص۱۳۹]

۳۸ - قالَ علیه السلام: إنَّ الدُّنْیا فی حَلالِها حِسابٌ، وَفی حَرامِها عِقابٌ، وَفِی الشُّبَهاتِ عِتابٌ، فَأنْزِلِ الدُّنْیا بِمَنْزَلَةِ المیتَةِ، خُذْ مِنْها ما یَکْفیکَ.
فرمود: چیزهای دنیا اگر حلال باشد حساب و بررسی می شود و اگر از حرام به دست آید عذاب و عقاب دارد و اگر حلال و حرام آن معلوم نباشد سختی و ناراحتی خواهد داشت.
پس باید دنیا (و موجوداتش) را همچون میته و مرداری بشناسی که به مقدار نیاز و اضطرار از آن استفاده کنی.
[الامام حسن ج۷ص۳۶]

۳۹ - قالَ علیه السلام: وَاعْمَلْ لِدُنْیاکَ کَأنَّکَ تَعیشُ أبَدا، وَاعمَلْ لاَِّخِرَتِکَ کَأنّکَ تَمُوتُ غدَا .
فرمود: در دنیا چنان برنامه ریزی کن - از نظر اقتصاد و صرفه جوئی و... - مثل آن که می خواهی همیشه دوام داشته باشی، و نسبت به آخرت به نوعی حرکت و کار کن مثل این که فردا خواهی مُرد.
[الامام حسن ج۷ص۳۷]

۴۰ - قالَ علیه السلام: أکْیَسُ الْکَیِّسِ التُّقی، وَ أحْمَقُ الْحُمْقِ الْفُجُورَ، الْکَریمُ هُوَ التَّبَرُّعُ قَبْلَ السُّؤالِ.
فرمود: زیرک ترین و هوشیارترین افراد، شخص باتقوا و پرهیزکار می باشد؛ أحمق و نادان ترین افراد، کسی است که تبه کار و اهل معصیت باشد؛ گرامی ترین و باشخصیّت ترین افراد، آن کسی است که به نیازمندان پیش از اظهار نیازشان، کمک نماید.
[احقاق الحق ج۱۱ ص ۳۰)

منبع: جهان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 5
  • در انتظار بررسی: 2
  • غیر قابل انتشار: 8
  • IR ۱۰:۵۸ - ۱۳۹۷/۰۷/۲۵
    3 1
    سلام برامام حسن مجتبی(ع)
  • IR ۱۰:۵۸ - ۱۳۹۷/۰۷/۲۵
    3 0
    سلام برامام حسن مجتبی(ع)
  • IR ۱۰:۵۸ - ۱۳۹۷/۰۷/۲۵
    0 0
    سلام برامام حسن مجتبی(ع)
  • IR ۱۴:۰۳ - ۱۳۹۷/۰۷/۲۵
    1 1
    الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
  • IR ۱۵:۴۶ - ۱۳۹۷/۰۷/۲۵
    2 0
    السلام علیک یاحسن ابن علی ایهاالمجتبی علیه السلام الهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم واهلک عدوهم من الجن والانس من الاولین والاخرین

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس