کتاب الف لام خمینی - کراپ‌شده

یکی از پرسش‌های رایج خبرنگاران از امام خمینی چرایی سازش‌ناپذیری او بود. خبرنگار خبرگزاری رویترز انگلیس امروز بیست و پنجم آبان از آیت الله پرسید که چرا راه حل میانه را نمی‌پذیرند؟

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق،‌ کتاب «الف لام خمینی» اثر هدایت‌الله بهبودی که انتشارات موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی آن را منتشر کرده و برای نخستین بار در سی و یکمین نمایشگاه کتاب تهران به دست علاقه‌مندان رسید، اثری روان و خوش‌خوان از کودکی بنیانگذار جمهوری اسلامی تا چند ماه پس از انقلاب اسلامی است.

برابری شاه و نفت

هرچند تعطیلی کارخانه‌ها و اعتصابات ادارات و سازمان‌ها همه‌گیر شده بود،‌اما آنچه که در پیکره صنعت نفت ایران می‌گذشت، اهمیت ویژه‌ای برای ایالات متحده آمریکا داشت. یکی از گزارش‌های هر روزه و دقیق سفارت آمریکا در تهران به وزارت امور خارجه کشورش، درباره نفت بود. گویی نبض نمایندگان سیاسی آمریکا، با میزان استخراج و صدور نفت بالا او پایین می‌شد. هر چند جیمی کارتر، رئیس جمهور آمریکا، چند روز پس از روی کار آمدن دولت نظامی در ایران از شاه به عنوان یک دوست و متحد وفادار یاد کرده بود، اما حقیقت چیز دیگری می‌گفت. آنچه برای آمریکا اولویت و اهمیت داشت، شخص شاه نبود، بلکه نفتی بود که به واسطه وجود محمدرضا پهلوی استخراج شده، به سوی صنایع تشنه و غول‌پیکر جهان اول رفته، سیرابشان می‌کرد. شاه ایران، نه تنها این موضوع را می‌دانست، بلکه در گفت‌وگو با هفته‌نامه آبزرور، آشکارا بدان اعتراف کرد. او گفت که اگر من نباشم، اروپا در کمتر از سه ماه خواهد مرد و دیگر نفتی از تنگه هرمز گذر نخواهد کرد. او تأکید نمود که کشورهای صنعتی با وجود من امکان بقا خواهند داشت و تلویحاً گفت که اگر می‌خواهند بمانند، من هم باید بمانم.

یکی از وظایف اصلی دولت نظامی چیرگی بر اعتصاب گسترده صنعت نفت، راه‌اندازی آن، استخراج و صدور نفت به هر قیمت بود. نخستین کار این دولت اشغال مهم‌ترین مناطق این صنعت، اعم از پالایشگاه‌ها، چاه‌های فعال و پایانه‌های بارگیری توسط نظامیان بود. اقدام بعدی تهدید کارکنان و کارگران به اخراج از کار و رانده شدن از خانه‌های سازمانی بود. دولت نظامی گام پسین را با دستگیری صدها نفر کارکنان دست از کار کشیده برداشت. در این روزها تولید نفت به حدود دو میلیون بشکه در روز رسیده بود که آن هم توسط نیروی دریایی ارتش استخراج می‌شد.

امام خمینی در بیست و چهارم آبان، آگاه از تأثیر فلج‌کننده اعتصاب در تأسیسات نفتی و فشار دولت نظامی در بازگرداندن اعتصاب‌کنندگان به کار، در پیامی به کارگران و کارمندان شرکت ملی نفت ایران نوشت که هر ساعت از اعتصاب شما ارزشمند و کوبنده است؛ ارزشمند برای ملت غارت شده ایران و کوبنده حاکمانی که بر تخت لرزان نشسته‌اند. او از همه گروه‌ها خواست که پشتیبان این «اعتصاب مقدس» باشند و کارگران و کارمندان زیان‌دیده و دست از کار کشیده را یاری کنند. در این پیام، آمریکا و حاکمان نظامی ایران چنین تهدید شدند: «آمریکا باید بداند اگر بخواهد با فشار خود دولت نظامی را سرپا نگاه دارد و مردم بی پناه ما را هر روز و هر شب زیر رگبار گلوله مزدوران خود قرار دهد و اگر بخواهد با تهدید و ارعاب هر چه بیشتر کارمندان محترم و کارگران محروم شرکت نفت را که خواستار رفتن شاه شده‌اند زیر فشار خود قرار دهد، طرح‌هایی برای چاه‌های نفت داده می‌شود تا مخازن پربهای ما برای نسل‌های آتیه باقی بماند.» امام در پایان پیام خود از روحانیان خواست به یاری اعتصاب‌کنندگان صنعت نفت رفته، با وجوهات شرعی به جبران خسارت‌های وارد شده به ایشان برآیند.

بیشتر پرسش‌هایی که خبرنگاران رسانه‌ها امروز از آیت الله پرسیدند، جنبه اقتصادی و نفتی داشت. خبرنگار رادیو تلویزیون آلمانی زبان سوئیس از استقلال اقتصادی آینده ایران پرسید. امام وابسته شدن اقتصاد ایران به خارج از کشور را از جمله پیامدهای اجرای اصلاحات ارضی دانست و گفت که نابودی کشاورزی، واردات مواد اولیه غذایی در برابر صدور نفت، خرید بی‌رویه سلاح‌های جنگی در برابر فروش نفت ارزان، اقتصاد کشور را متکی به نفت کرده، از هم گسیخته است؛ و وابسته کردن اقتصاد از خیانت‌های شاه به ایران بوده است. آقای خمینی به خبرنگار روزنامه آلمانی دنیای سوم گفت که درآمد حاصل از نفت باید صرف رفاه حال مردم فقیر شود؛ توزیع عادلانه ثروت وضع توده‌ها را بهبود خواهند بخشید. او افزود بنای سیاست اقتصادی در جمهوری اسلامی، تأسیس صنایع بنیادی و مادر و زنده کردن کشاورزی خواهد بود.

پرسش‌های سیاسی نیز مربوط به ایران بدون شاه و در واقع سرنوشت نفت ایران در نبود شاه بود. چه بر سر ایران می‌آید؟ آیا ایران از نفوذ آمریکا رها می‌شود؟ آیا آمریکا حاضر می‌شود با تغییراتی که در ایران رخ می‌دهد، موقعیت خود را در خلیج فارس به خطر بیندازد؟

آیت الله به خبرنگار ویکلی مگزین گفت که ایران بدون شاه، یک ایران خوب خواهد شد؛ انهم وقتی نفوذ ابرقدرت‌ها از سر این کشور برداشته شود، ایران از آن ایرانی خواهد شد؛ و این یعنی یک ایران خوب. او افزود، خطری که منطقه را تهدید می‌کند، پشتیبانی لجوجانه آمریکا از شاه است. ما می‌دانیم که دولت‌های صنعتی به نفت این منطقه... نیاز دارند. لکن ما به ملت متکی هستیم و جمهوری اسلامی یک جمهوری متکی به ملت است که باید آزاد و مستقل باشد و به جایی پیوسته نباشد. ما نیازهای آنها را با مصالحی که داریم و در مواقع خودش به نحوی که احترام متقابل بین دول مزبور و ما باشد، ان شاء الله برآورده می‌کنیم و نفت را آن طوری که مشتریان نفت با رعایت و حفظ مصالح ما بخواهند به آنها می‌دهیم؛ و اگر خطری باشد از ناحیه خود آنها خواهد بود که می‌خواهند با بی عدالتی با ما رفتار کنند، نه از ناحیه ما که می‌خواهیم با عدالت و احترام متقابل عمل کنیم.»

آخرین سؤال رادیو تلویزیون آلمانی زبان سوئیس درباره دیدار علی امینی و محمدرضا پهلوی بود. امینی، دیروز بیست و سوم آبان برای دومین بار با شاه ملاقات و گفت وگو کرده بود. در این دیدار پیشنهاد نخست‌وزیری بار دیگر به او داده شده بود و امینی خروج شاه از ایران و تشکیل شورای سلطنت را برای آرام کردن احساسات برافروخته مردم مطرح کرده بود. گفته شد، امینی از فرماندهی شورای سلطنت بر ارتش نیز سخن رانده بود که با مخالفت شاه روبرو شده بود. امام در جواب گفت که هیچ راهی برای ماندن شاه وجود ندارد. آرامش ایران در گرو برکناری او است، کسی نمی‌تواند او را نجات دهد؛ چاره ای جز رفتن ندارد. ابرقدرت‌ها هم چاره ای ندارند، جز این که با ملت ما مخالفت نکنند که اگر مخالفت کنند، برای آنها بدتر خواهد شد.

بررسی سخنرانی‌های امام خمینی نشان می‌دهد که او هر ادعا و گفته شاه را بی‌پاسخ رها نمی‌کرد؛ نه تنها رها نمی‌کرد بلکه آن را از زوایای گوناگون تجزیه و تحلیل نموده، با استدلال رد می‌کرد؛ و این کار را نه یک بار، بلکه بارها تکرار می‌نمود. او ابایی از تکراری شدن حرف‌هایش نداشت. پیگیری‌های پایان‌ناپذیرش با رسیدن به نتیجه‌ای که برخوردار از حجت عقلی و شرعی بود، آغاز می‌گردید و بی آنکه نقطه پایانی به خود ببیند ادامه می‌یافت. در چنین مرحله‌ای، برگرداندن نظر و تبدیل دیدگاهش محال یا نزدیک به آن بود. این ویژگی را باید در شمار مهم‌ترین خصیصه‌های رهبری او در دوره براندازی سلسله پهلوی دانست.

آیت الله در سخنرانی امروزش / بیست و چهارم آبان گفت که آنچه که شاه در تجزیه شدن کشور ایران پس از برکناری‌اش رشته بود، پنبه شده است. محمدرضا پهلوی در گفت‌وگو با جریده آبزرور گفته بود که بدون او ایران تجزیه خواهد شد. پیش از آن نیز بارها گفته بود در نبود او ایران، ایرانستان می‌شود؛ قدرت‌های بزرگ، هر منطقه‌ای را به کام خود شیرین بیابند، خواهند بلعید. در واقع شاه می‌گفت که توانسته‌ام با برقراری تعادل در روابط با ابرقدرت‌ها، تمامیت ارضی ایران را حفظ کنم. آیت الله این موضوع را از زاویه‌ای متفاوت تبیین کرد و پرسید که تجزیه ایران به سود قدرت‌های بزرگ است یا به زیانشان؟ و پاسخ داد؛ وقتی در کمین تجزیه ایران نشسته‌اند، پس به نفع آنها است؛ و نتیجه گرفت، اگر شاه سرنگون گردد، منافع ابرقدرت‌ها با پاره پاره شدن ایران تأمین می‌شود. سپس پرسید: «اگر رفتن شما به نفع آن‌هاست و اگر شما بروید (ایران) تجزیه می‌شود، پس چرا از شما این قدر تأیید می‌کنند؟ کارتر... هر وقت یک صحبتی پیش می‌آید، می‌گوید. این باید باشد.» همه قدرت‌های سیاسی، نظامی و صنعتی جهان در ماندگاری شاه هم نظر هستند. «یعنی آنها نمی‌فهمند، تو می‌فهمی؟ پس معلوم می‌شود که ایران با بودن شما تجزیه است.» و اضافه کرد، در حقیقت، تبدیل سلطنت به جمهوری اسلامی یعنی جلوگیری از تجزیه ایران؛ همه مردم ایران، یک صدا، حکومت پادشاهی را رد می‌کنند؛ این خواست همگانی، تجزیه نیست، یکپارچگی و همگرایی است؛ این صدا از کردستان گرفته تا بلوچستان و از خراسان گرفته تا خوزستان شنیده می‌شود. «وقتی بنا شد یک ملتی همه‌اش حکومت اسلامی بخواهد، این دیگر تجزیه بردار است!؟ این را می‌شود

گفت تجزیه!؟ [نه. این تبلیغات است.]

پیراسته در پاریس

آراء برگشت‌ناپذیر امام خمینی در برکناری شاه و سرنگونی سلطنت، مانند پنجه‌ای که بر گلوی نظام پادشاهی انداخته شده باشد، در حال گرفتن نفس هیأت حاکمه ایران بود. نه تنها ناظران سیاسی داخلی و خارجی، بلکه محمدرضا پهلوی نیز می‌دانست که دولت نظامی توان باز کردن راه تنفس حکومت نیمه‌جانش را ندارد. از این رو کوشش‌های آغاز شده برای گذشت آیت الله از فروپاشاندن نظام پادشاهی همچنان ادامه داشت. ما از جزئیات این تلاش‌ها آگاه نیستیم، اما یادکرد همواره امام از این موضوع در سخنرانی‌هایش، می‌گوید که این تقاضا از راه‌های گوناگون از او می‌شده است. طراحی این کار بیشتر از مسیرهای غیرمستقیم بود.

این روزها ساواک قم در حال مذاکره با روحانیان موجه، زندان رفته و صاحب رأی در میان مردم بود. کمترین سود این کار، آگاهی دستگاه امنیتی از دیدگاه‌های نزدیک به نظرات رهبر انقلاب و جستن راهی برای کوتاه آمدن او از نابودی حکومت شاه بود.

اقدام دیگری که از زبان سندها به گوش می‌رسد، تصویرسازی‌های نگران‌کننده برای شماری از روحانیان شناخته شده در کشورهای شیعه‌نشین و واداشتن آنان به دیدار، مکاتبه با مکالمه با آیت الله خمینی و انتقال آن دلواپسی‌های بیمناک بود. از این نمونه، مکاتبه ابوطالب جوهری / علامه طالب جوهری، روحانی شیعه سرشناس پاکستانی با آقای خمینی است. او، بیست و پنجم آبان در نامه‌ای به رهبر انقلاب ایران نوشت که ادامه رویه کنونی پایان روشنی ندارد؛ هر چه زودتر باید تغییر روش داد؛ رشته کارها از دست آیت الله بیرون افتاده به نام او، دیگران بهره‌برداری می‌کنند. «جوهری در جهت اثبات مدعای خود از آیت الله خواست تا فتوا دهد که در نقطه‌ای از ایران مردم دست از اعتصاب و تظاهرات بردارند تا به وضوح ببیند که مردم فقط جنبه‌های منفی گفتار او را گرفته و از جنبه‌های مثبت پیروی نکرده و به سخنان او ترتیب اثر نخواهند داد.»

اطلاع کامل نمایندگی ساواک در پاکستان از جزئیات نامه و فحوای گنجانده شده در آن، نشان دهنده زمینه سازی سازمان اطلاعات و امنیت کشور در پیش انداختن ابوطالب جوهری است.

خبر دیگری که روایت کننده ناکامی حکومت شاه در برقراری ارتباط با امام خمینی است، فرستادن سید مهدی پیراسته، سفیر سابق ایران در عراق، به فرانسه بود. پیراسته پیش از سفر به پاریس با آقای سید مرتضی پسندیده ملاقات کرده بود. خویشاوندی دور پیراسته با خاندان خمینی و نگاه نسبتاً مثبت آقای پسندیده به او، این گمان را پیش آورده بود که چه‌بسا بتواند به حضور آقای خمینی رسیده، تغییری، هر چند اندک، در شیوه مبارزه او بدهد.

فرستندگان پیراسته نمی‌دانستند که امام از ملاقات او با برادرش خبر داشته، آن را تقبیح کرده بود. «شنیدم پیراسته را راه دادید و با او ناهار میل کردید. شما نمی‌دانید این‌ها برای شما خوب نیست؟ صدای دوستان بلند شدها حضرتعالی لازم است عواطف سابق را که با بعضی داشته‌اید، حالا برای خاطر وضع خطیری که دارید کنار بگذارید.»

سرنوشت پذیرش پیراسته در نوفل‌لوشاتو از این جمله پیدا است، اما چگونگی رفتار او در پاریس می‌گوید که اندازه چنین مأموریتی نبوده است. نماینده ساواک در فرانسه نوشت که طی چند روز اخیر سید مهدی پیراسته در پاریس مشاهده شده و گفته می‌شود که در تلاش است تا با خمینی نزدیک شود و تماس برقرار کند. گفته شده مشارالیه برای این مقصود طوری وانمود می‌کند که برای تماس با خمینی از تهران مأموریتی به او محول شده و نحوه عمل وی طوری است که چنانچه مأموریتی داشته باشد، در اجرای آن موفق نخواهد گردید، زیرا هم تظاهر می‌کند و هم با عناصر بی اعتبار در تماس می‌باشد.»

گفتنی است یکی از پرسش‌های رایج خبرنگاران از امام خمینی چرایی سازش‌ناپذیری او بود. خبرنگار خبرگزاری رویترز انگلیس امروز بیست و پنجم آبان از آیت الله پرسید که چرا راه حل میانه را نمی‌پذیرند؟ پاسخ داد که «راه حل میانه یعنی تسلیم در برابر رژیم شاه راه حل میانه یعنی پیوستن به رژیم شاه؛ و این کار نه تنها بن‌بست را از بین نمی‌برد، بلکه کامل می‌کند؛ و ملت کسانی را که به این راه حل‌ها گوش می‌دهند؛ نه تنها نفی می‌کند، بلکه خائن می‌شمارد.»

هشدار نفتی

یکی از موضوعاتی که امام خمینی در چند سخنرانی اخیرش کالبدشکافی کرد، اصل سی و پنجم متمم قانون اساسی بود. این اصل می‌گوید «سلطنت ودیعه‌ای است که به موهبت الهی از طرف ملت به شخص پادشاه مفوض شده.» او ملت را یک مفهوم بالفعل خواند، نه مقوله‌ای بالقوه، متعلق به گذشته یا آینده. اگر این موهبت الهی[!] چند ده سال پیش از طرف مردم به یک پادشاه داده شده باشد، مربوط به آن سلطان، آن زمان و آن ملت بوده؛ ربطی به این پادشاه، این زمان و این مردم ندارد؛ با وجود این از ابتدای مشروطه تاکنون به این اصل عمل نشده است؛ مردم، مقام پادشاهی را به سلطان وقت تفویض نکرده‌اند. «ملت ایران الآن ماها هستیم که موجود هستیم. در تمام ایران بگردید ببینید که کی رأی داده است به ایشان تا این که ماده قانون منطبق باشد که عبارت است از این که سلطنت موهبتی است الهی که ملت اعطا می‌کند به شخص سلطان.»

آیت الله گفت که اصل سی و پنجم متمم قانون اساسی، همچون بسیاری از اصول هجرت دیگر آن معطل است؛ محمدرضاشاه بدون رأی مردم بر تخت نشسته؛ کشور که نه، یک ده پیدا نمی‌شود که ساکنین آن به سلطنت او رأی داده باشند. آقای خمینی نتیجه گرفت که سلطنت شاه غیرقانونی است؛ و چون به زور حکومت کرده، یاغی است و باید محاکمه شود. روی سخن او به سمت مجلس شورای ملی برگشت و گفت که از آغاز مشروطه تاکنون انتخابات درست و آزاد برگزار نشده است. از چند وکیل راه‌یافته به مجلس در شهری چون تهران بگذریم، نام بقیه نمایندگان که از صندوق بیرون آمده یا به دست وزارت جنگ بوده، یا دولت و یا سفارت‌خانه‌ها؛ بنابراین همه قراردادهایی که در بیست و چهار دوره قانون‌گذاری از تصویب مجلس شورای ملی گذشته، برخلاف قانون اساسی و غیر قانونی است. اگر چنانچه یک حکومت ملی اسلامی تشکیل شد و این قراردادها را مطالعه کردند و دیدند یک قراردادی مفید حال ملت است، خوب آنها را امضاء می‌کنند و جنبه قانونی پیدا می‌کند. آیت الله از این جهت، به دولت‌هایی که از ادامه حکمرانی محمدرضا پهلوی حمایت می‌کنند هشدار داد و افزود که پیمان‌ها و مقاولات قدرت‌هایی که در ماندن شاه اصرار می‌ورزند، در حکومت آینده مورد بررسی قرار گرفته، حتی اگر به سود کشور هم باشد، لغو می‌گردد. «اگر آمریکا زیاد اصرار در این باب کند، دیگر با او قراردادی بسته نخواهد شد. از حالا باید موضع خودش را احراز کند... هر کدام از این دولت‌ها از حالا باید حسابشان را درست کنند با مملکت ایران هشدار امام، یک تهدید اقتصادی، آن هم در چگونگی فروش نفت به کشورهای صنعتی و حامیان شاه بود که در سخنرانی امروزش، بیست و ششم آبان، ابراز کرد.

رهبری انقلاب اسلامی ایران از خانه‌ای کوچک در پیرامون پاریس، موضوعی بود که از چشم برخی خبرنگاران پنهان نمی‌ماند. روزنامه حریت ترکیه در گزارشی که امروز چاپ کرد نوشت که خمینی در برابر سلاح‌های حکومت شاهنشاهی، از دو دستگاه ضبط صدا و یک دستگاه تکثیر بهره می‌برد؛ مردم ایران با شنیدن صدا و یا پیام او شهامت بیشتری می‌یابند. این روزنامه از قول امام نوشت که پس از تشکیل جمهوری اسلامی روابط برادرانه‌ای با ترکیه خواهیم داشت. دیگر مصاحبه امروز آیت الله با خبرنگار خبرگزاری لیبی بود. یکی از پرسش‌های این خبرنگار در مورد پیمان نامه کمپ دیوید بود، انور سادات، رئیس مصر و مناخیم بگین، رئیس دولت اسرائیل در شهریور 1357، با حضور جیمی کارتر، رئیس جمهور آمریکا، نخستین پیمان صلح را در کمپ دیوید، محل استراحت رؤسای جمهور آمریکا، امضاء کرده بودند. محمدرضا پهلوی مشوق سادات در این کار بود. اردشیر زاهدی، سفیر ایران در آمریکا، هنگام اعلان رسمی این پیمان در کاخ سفید، تبریک دولت شاهنشاهی ایران را به امضاء کنندگان ابلاغ کرده بود. پاسخ آیت الله چنین بود: «من جدا او [= انور سادات] را محکوم می‌کنم.» خبرگزاری آسوشیتدپرس، ده روز پیش پرسش یکسانی از امام کرده بود و آیت الله قرارداد کمپ دیوید را حربه‌ای برای مشروعیت دادن به تجاوزات اسرائیل دانسته بود؛ پیمانی که به نفع اسرائیل و زیان اعراب و فلسطین تمام خواهد شد.

زیر پوست نوفل‌لوشاتو

این روزها بانو قدس ایران با حضور دختر بزرگش، صدیقه، روزهای بهتری را در نوفل‌لوشاتو می‌گذراند. صدیقه مصطفوی، همسر شهاب‌الدین اشراقی، به همراه فرزندانش به فرانسه آمده بودند. رفت و آمد به اندرونی آیت الله آغاز شده بود؛ البته نه به شلوغی و ازدحام بیرونی، میهمانان بانو قدس ایران کم نبودند.

بیشتر دوستداران، کمتر کنجکاوان، برخی خبرنگاران و اندکی جاسوسان، خواستار آگاهی از نیمه دیگر زندگی امام خمینی بودند. این گفته شده خانم ثقفی از گفت وگو با رسانه‌ها پرهیز داشت. کوله تجربه او از قم و نجف بسیار بزرگ بود؛ از این رو وقتی مجبور می‌شد در باب سیاست سخنی بگوید، به این که آقا مجتهد است و باید به تکلیف شرعی خود عمل کند، بسنده می‌کرد و یا در نهایت می‌گفت: صلاح مملکت خویش خسروان دانند.

زبان فرانسه‌ای که او در نوجوانی آموخته بود با ورود به پاریس کارایی خود را نشان داده بود. از فرودگاه نوفل‌لوشاتو در کار خواندن تابلوها، نام خیابان‌ها و اماکن عمومی بود و پرسش‌هایش، راهنما و همراهش را به تعجب واداشته بود. همچنان که وقتی پاسخ یک فرانسوی میهمان را به زبان خودش می‌داد، با چانه آویزان دیگران روبرو می‌شد: زن آخوند و ... بانو قدس ایران با گرمی، متانت و سادگی از میهمانان پذیرایی می‌کرد. آنان با دیدن ویژگی‌هایی جون اصالت، خوش‌پوشی، وقار، بی‌ریایی، استقبال و بدرقه خوب، با خشنودی اندرونی را ترک می‌کردند.

آن طرف، مهدی عراقی که در نظر چند تن از دانشجویان ایرانی علاقه‌مند به تاریخ معاصر ایران بیان کتابی ناگفته آمده بود، در کار گفتن مشاهدات سیاسی خود از سی و هفت سال سپری شده بر ایران بود. انجمن دانشجویان مسلمان پاریس 1320 به بعد بودند. آنان پس از کارهای روزانه عراقی، او را از نوفل‌لوشاتو به پاریس برده، در خانه نسیم، به پای خاطرات او می‌نشستند. جلسه نخست از ساعت ده شب تا چهار پنج صبح روز بعد ادامه یافته بود. صداقت، حافظه خوب، طمأنینه و آرامش، خوشرویی، امکان پرسش و پاسخ نشست‌ها را زنده و شاداب می‌کرد.

در بیست و هفتم آبان، حسن روحانی برای چهارمین بار از انگلیس به فرانسه آمد و خود را به نوفل‌لوشاتو رساند. غروب نزد امام رفت و پول‌هایی که به عنوان سهم امام به او رسیده یا داده شده بود، تحویل داد؛ پوند انگلیس، فرانک فرانسه، فرانک سوئیس، مارک آلمان. «امام سؤال می‌کردند که این پول‌ها چیست و به کدام کشور تعلق دارد؟ خدمت ایشان، انواع آنها و مقدار هر یک از آنها را توضیح دادم. بعد هم گزارش کوتاهی از برنامه‌های دانشجویان در انگلیس، تظاهرات و اجتماعات آنها دادم. احساس کردم امام از انجام تظاهرات و نوع شعارها خیلی راضی بودند. بعد هم خدمتشان عرض کردم در جلسات دانشجویی یکی از سؤالاتی که مطرح می‌شود، بحث حقوق زنان در نظام اسلامی است. ابتدا امام فرمودند: در این مقطع، موضوع اصلی، سقوط رژیم شاه است. عرض کردم به هر حال برای همراهی همه مردم با انقلاب باید به این شبهات پاسخ داده شود. عرض کردم ما به سهم خودمان پاسخ می‌دهیم، ولی بیان حضرتعالی در این زمینه بسیار مهم است و شبهات را رفع می‌کند. امام فرمود: زن‌ها همه حقوق خودشان را در حکومت اسلامی خواهند داشت. در حکومت اسلامی مقام و جایگاه زنان بهتر حفظ خواهد شد.»

امام خمینی، شنبه، 27 آبان، در دیدار با دو پزشک ایرانی شاغل در آمریکا شنید که پزشکان بسیاری از ایران به آمریکا مهاجرت کرده، یا پس از پایان تحصیلات تخصصی در آنجا ماندگار شده‌اند. موقعیت ایران رغبتی برای بازگشت آنان به وطن پدید نمی‌آورد. کودکان این پزشک‌های با فرهنگ آمریکا بالیده، حتی به زبان فارسی نمی‌توانند حرف بزنند. آیت الله این خبر را در سخنان کوتاهی به اطلاع دیگران رساند و گفت: «امیدواریم که این نهضتی که در ایران پیدا شده است و تمام اهالی ایران که به پا خاسته‌اند و آزادی و استقلال می‌خواهند، ان شاء الله حاصل بشود و این نیروهای عظیمی که از ایران در خارج هست برگردند به مملکت خودشان و در آنجا به آب و خاک خودشان خدمت بکنند.»

جمعیت چشمگیری در نوفل‌لوشاتو گردهم آمده بود. روز تعطیل بود و بنا به گفته شاهدان، ایرانیانی از کشورهای اروپایی، عربی و آمریکا حاضر بودند. آیت الله به آنان گفت که نهضت فعلی ایران، ادای تکلیف در برابر دستورهای خداوند متعال است؛ نتیجه آن را نمی‌دانیم؛ ممکن است به هدف‌هایی که ترسیم کرده‌ایم، برکناری شاه، سرنگونی سلطنت و برپایی جمهوری اسلامی، برسیم؛ ممکن است نرسیم. قیام در برابر حاکم غاصب، همان کاری که علی علیه‌السلام در برابر معاویه و حسین علیه‌السلام مقابل فرزند او یزید، کرد، تکلیف شرعی است؛ آن دو امام، به نتیجه نرسیدند، ولی تکلیف خود را ادا کردند. آقای خمینی این را هم گفت که احتمال دست‌یابی به هدف‌هایی که گفته شد، زیاد است، حتی بیشتر از احتمال، [تقریباً] حتمی است؛ اما «بر فرض این که حال ما نتوانیم، زورمان به او نرسد، همان است که حضرت امیر هم نتوانست.» همه آنانی که جان خود را در این راه از دست دادند به تکلیف الهی خود عمل کردند. او در انتقاد از کسانی که می‌گفتند: این همه کشته شدند، پس چه شد؟ افزود که حکومت در برابر خواست مردم زانو زده است.

او توجه منتقدان را به دگرگونی‌های یک سال گذشته در ایران جلب کرد؛ پاشیده شدن حزب رستاخیز، تغییر تاریخ؛ به زمانی توجه داد که با عربده یک پاسبان، دکان‌های بازاری بزرگ بسته می‌شد و اکنون که دولت و حکومت نظامی توان سرکوب مردم را ندارند؛ به پادشاهی اشاره کرد که «أنا ربکم الأعلی»ی او تبدیل به «غلط کردم» شده است؛ و گفت که این رخدادها [بسیار باشتاب] و پله پله انجام شده است؛ و امید است برسد به کنار زدن محمدرضا پهلوی و کندن ریشه سلطنت از خاک ایران؛ و این‌ها مقدمه‌ای است برای برپایی حکومت عدل اسلامی؛ و آرزوی ما رسیدن به همین است. آیت الله این را هم تکرار کرد که ما نخواهیم توانست زمامداری چون علی علیه‌السلام بجوییم؛ اما دنبال حاکمی هستیم که «خائن نباشد، ملت را این طور تفریط نکند، این طور نفت را ندهد... به آمریکا و عوض آن پایگاه برای آمریکا در اینجا درست کند، یک همچون اشخاص شریفی در ایران زیاد است. در اروپا، در میان ایرانی‌هایی که آمده‌اند این جا زیادند... برای آمریکا در این جا درست کند... یک همچو حکومتی پیدا می‌شود و یک همچون اشخاص شریفی در ایران زیاد است. در اروپا،‌در میان ایرانی‌هایی که آمده‌اند اینجا زیادند... ما این‌ها را برای حکومتان شاء الله انتخاب می‌کنیم.»

تکان عیدانه

بیست و هشتم آبان، عید غدیر و رویدادهای ایران تحت تأثیر این روز بود. مردم بیش از چند روز گذشته به تظاهرات، گردهم آیی و راهپیمایی پرداختند و در نفی حکومت محمدرضا پهلوی فریاد زدند. در شهری چون شیراز رویارویی مأموران مسلح با مردم تند و خشونت‌آمیز بود. آنان به روی شهروندانی که در مسجد حبیب بودند، آتش گشوده، دست کم سه تن را در دم کشتند. دولت نظامی با کمک نیروهای مسلح، گروه‌هایی را از سازمان‌های مرتبط و افرادی که در برابر پول خاضع بودند، ساماندهی کرده، در تأیید حکومت، اجتماعات و تظاهراتی راه انداخت. نماد مذهبی این تجمعات ساختگی، عکس منسوب به علی علیه‌السلام بود که در کنار عکس‌های شاه، همسر و پسرش به چشم می‌خورد؛ اما مهم‌ترین کار هیأت حاکمه برای این روز برنامه‌ریزی سفر فرح دیبا به نجف و دیدار با آیت الله سید ابوالقاسم خویی بود. احتمالاً پیشنهاد چنین دیداری از طرف یکی از روحانیان وابسته به حکومت که در حوزه علمیه قم به درس و بحث اشتغال داشت، داده شده بود. همسر شاه یک روز پیش از عید غدیر به عراق رفت. رسانه‌ها هدف سفر او را زیارت مراقد ائمه علیهم السلام یاد کردند؛ اما هدف اصلی دیدن آقای خوبی بود. این ملاقات نمی‌توانست بدون هماهنگی با محارم نسبی آیت الله خویی روی داده باشد؛ و نیز این رویداد می‌توانست با آشکار کردن دیدگاه‌های دور از هم دو مرجع تقلید، خمینی و خویی، به شکاف و رویارویی مقلدان ایشان و دادن فرصت بیشتر به حکومت برای گریز از بن‌بست کشانده شده به آن بینجامد، اما شرایط برای نمایاندن آن گسل و این فرار آماده نبود.

باید روحانیان پیرو امام خمینی واکنش تندی به این ملاقات نشان دادند؛ انتشار اطلاعیه در محکومیت دیدار و نگرفتن شهریه آقای خویی از طرف طلبه‌های علوم دینی، از جمله واکنش‌ها بود. آیت الله خویی، گویی که در برابر اقدامی انجام شده قرار گرفته باشد، روزها بعد، در دو اطلاعیه کوشید جلوی بهره‌برداری حکومت را از این دیدار بگیرد.

آن شب، خبر این دیدار به نوفل‌لوشاتو رسید. تصویر تمام قدی از تأثیر این خبر در آنجا داده نشده، اما می‌توان تصور کرد که همه دوستداران انقلاب، از این ماجرا تکان خورده باشند. برخی از جوان‌ها فتوا به وابستگی آیت الله خویی دادند. بعضی مبارزان سرد و گرم چشیده نتوانستند خبر را از گلوی ذهنشان پایین دهند. افرادی هم شکیبایی کردند تا واکنش امام خمینی را ببینند و بشنوند؛ اما نه چیزی دیدند و نه شنیدند.

آیت الله آن روز در دو سخنرانی خود درباره عید غدیر و شرایط حاکم اسلامی و ویژگی‌های زمامداری علی علیه‌السلام گفت و قیام آن امام علیه معاویه را سرمشق قیام مردم ایران علیه شاه دانست. او در لابه‌لای سخنرانی نخست خود با اشاره به ادعای شاه در رسیدن به دروازه تمدن بزرگ گفت که «اول مرتبه تمدن، آزادی ملت است. مملکتی که آزادی ندارد، تمدن ندارد. یک مملکتی که استقلال ندارد... نمی‌شود گفت... متمدن. مملکت متمدن آن است که آزاد باشد؛ مطبوعاتش آزاد باشد؛ مردم آزاد باشند در اظهار عقاید و رأیشان.» آقای خمینی در سخنرانی دوم، بنیان نهضت اسلامی ایران را «قیام الله» خواند؛ قیام «مثنی و فرادی»؛ خیزشی بی وحشت از نبود یا کمبود هوادار؛ برپاخاستنی بی‌زیان؛ قیام مردانی بسان ابراهیم و موسی و محمد علیهم السلام. او افزود که قیام مردم ایران نه تنها در برابر شاه که در مقابل ابرقدرت شرق و غرب است؛ و سپس اطمینان داد که این قدرت‌ها توان سرکوب انقلاب اسلامی را ندارند؛ چرا؟ چون خداوند این دو را روبروی هم قرار داده؛ هر یک بخواهد حرکتی کند، با نشر دیگری مواجه خواهد شد. آنگاه به گفته اخیر لئونید برژنف، صدر هیأت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی، اشاره کرد. او دیروز گفته بود که شوروی با هر مداخله خارجی در امور ایران مخالف است و آمریکا را از دخالت در مسائل جاری ایران پرهیز داده بود. آیت الله گفت که هر چند اظهارنظر برژنف در حد حرف است، اما نشان از تقابل ابرقدرت‌ها دارد و هر ملتی باید سرنوشت خود را به دست خود رقم بزند؛ و بار دیگر ابراز داشت، ملتی که خواستار استقلال و آزادی است، وحشی نیست؛ متمدن است؛ آنانی که استقلال و آزادی را از ملت گرفته‌اند، وحشی و مرتجع هستند.

آنان که چشم‌به‌راه واکنش آیت الله به ملاقات همسر شاه با آقای خویی بودند، روز بعد، بیست و نهم آبان، نیز حرفی مرتبط با این موضوع از او نشنیدند. او ترجیح داد به جای دامن زدن به رخدادی که نتیجه‌ای جز شکستن یکپارچگی ملت نداشت، به سست کردن هر چه بیشتر پایه‌های حکومت شاه ادامه دهد. «این نهضت را نگه دارید آقایان؛ تکلیف همه است؛ تکلیف من آخوند است؛ تکلیف آن آقا است؛ تکلیف شما بازاری یا کارگر یا دانشمند است این همه تکلیف داریم که این نهضتی که در ایران پیدا شده، دامن به آن بزنیم. با این نهضت شما می‌توانید استقلال خودتان را بگیرید و می‌توانید آزادی برای خودتان تهیه کنید.»

ارتباط با همه مردم

دیدار راسل ویستون کر با امام خمینی باید در چنین روزهایی انجام شده باشد. وی نماینده مجلس عوام و عضو حزب کارگر انگلیس بود. راسل کر به دلیل جانبداری از مبارزان سیاسی ایران، طرف توجه دانشجویان ایرانی شاغل در انگلیس بود. گفته شده او با وساطت کمال خرازی به پاریس آمد تا با امام گفت‌وگو کند. او عضو یک هیأت سه نفره بود که به تقاضای قضات ایران، اوضاع ایران را بررسی می‌کردند. پرسش‌هایی که او درباره انقلاب اسلامی ایران کرد نکته تازه‌ای نداشت. کر گفت تبلیغات فراوانی در آمریکا و انگلیس می‌شود که پیروزی خمینی، یعنی بازگرداندن ایران به پانصد سال گذشته. امام هم گفت که آزادی‌خواهی و استقلال طلبی ارتجاع نیست؛ حکومت اسلامی خواهان ترقی و تمدن است؛ وابستگی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ارتجاع است. مرتجع حقیقی شاه ایران است. نماینده مجلس عوام پس از طرح سؤالاتی درباره حقوق بشر و آزادی زنان و شنیدن جواب، پرسید که چرا رابطه تنگاتنگی با جبهه ملی ندارید؛ رهبران آن جبهه در بیشتر موارد رهبری شما را پذیرفته‌اند. آیت الله گفت که ملت ایران مرا به رهبری پذیرفته است؛ من رهبر جبهه ملی نیستم. او افزود که با تمام ایرانیان رابطه یکسانی دارم. ارتباط یک رهبر سیاسی مذهبی با یک حزب و تشکیلات خاص درست نیست. من با تمام ملت رابطه برقرار می‌سازم. رابطه خاص، مخالف مصالح است.» کر نظر امام را درباره دولت انگلیس نیز پرسید و چنین پاسخ گرفت که بدبختی ملل شرق و نیز ایران، ناشی از حضور و دخالت انگلیس، شوروی و آمریکا در این بخش از کره خاک بوده و هست... سلسله پهلوی توسط این دولت‌ها به ملت ایران تحمیل شد. البته ما جنگی با ملت انگلیس نداشته و نداریم... دولت‌ها متعدی هستند. پس از پیروزی اگر با حسن نیت و احترام با ما رفتار کنند، ما هم همین قسم رفتار خواهیم کرد.»

به پیشباز محرم

امام خمینی با آگاهی از کارکرد ماه محرم، در اول آذر، پیامی به مردم ایران نوشت و از ماه پیش رو، به عنوان ماهی که خون بر شمشیر پیروز شده بود، یاد کرد. در ایران تشکل‌های مذهبی، هیأت‌ها، تکیه‌ها، مساجد، حسینیه‌ها، روحانیان و خطبا و بالاخره همگان، چشم‌به‌راه رسیدن این پیام بودند. دانستن دیدگاه‌ها و خواست‌های رهبر انقلاب برای همه اهمیت داشت. او در طلیعه پیام خود، یادآور گردید که امام حسین علیه‌السلام در چنین ماهی راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخته بود؛ به ما یاد داده بود، اگر ستمگر زمان‌بر مسلمین حکومت جائرانه می‌کند، در مقابل او، اگرچه قوای شما ناهماهنگ باشد، بپاخیزید و استنکار کنید و اگر کیان اسلام را در خطر دیدید، فداکاری کنید و خون نثار نمایید.» آیت الله شاه ایران را مصداق این حاکم ستمگر دانست که باید سرنگون شود. او دولت نظامی را غیرقانونی و غیرشرعی خواند و از مردم خواست از هر راهی که می‌توانند با آن مخالفت کنند؛ از جمله ندادن مالیات. به احتمال زیاد امام شنیده بود که دولت نظامی توانسته است با یاری ارتش و تهدید کارکنان تأسیسات نفتی، استخراج و صدور نفت را افزایش دهد.

پس از آغاز اعتصابات سراسری در صنعت نفت، تولید نفت به پایین‌تر از دو میلیون بشکه در روز رسیده بود، ولی در اواخر آبان و اوایل آذر به حدود چهار میلیون بشکه افزایش یافت. او نوشت که «آیا کارگران و کارمندان شرکت نفت می‌دانند که اسلحه‌ای که سینه جوانان عزیز ما را می‌شکافد و زنان و مردان و کودکان ما را به خاک و خون می‌کشد، از پول همین نفتی است که با زحمت جانفرسای آنان خارج می‌شود؟ آیا آنان می‌دانند که قسمت مهم نفت اسرائیل، دشمن سرسخت اسلام و غاصب حقوق مسلمین را شاه تأمین می‌کند؟ اگر دولت یاغی با فشار به کارکنان نفت بخواهد این خیانت را ادامه دهد ممکن است تکلیف نفت برای همیشه معین شود.» این دومین باری بود که امام زبان و قلم به تهدید نفتی می‌گشود. او از روحانیان، گویندگان و واعظان شهرها خواست که از مجال محرم هجرت برای روشنگری هرچه بیشتر مردم سود جویند و به آنانی که برای تبلیغ به روستاها می‌روند توصیه کرد، شایعه [بازگشت نظام ارباب و رعیتی را تکذیب کرده، به اهالی بگویند که اسلام هوادار دهقانان است؛ آن که کشاورزی را نابود کرده، شاه و برنامه اصلاحات ارضی او بوده است.

«دولت اسلامی طرفدار سرمایه‌دارها و مالکین بزرگ نمی‌باشد.» آیت الله از خوانندگان پیام خود خواست که برای برگزاری مجالس سوگواری محرم از شهربانی و ساواک اجازه نگیرند و اگر جلوگیری کردند «در میادین و خیابان‌ها و کوچه‌ها اجتماع کنید و مصائب اسلام و مسلمین و خیانت‌های رژیم شاه را برملا نمایید.» او به کسانی که با سکوت خود و یا گرایش به هیات حاکمه می‌کوشند شاه را نجات دهند یادآور شد کار از کار گذشته و شاه رفتنی است؛ او را نمی‌توانید نجات دهید؛ و اگر هم نجات یابد به شما وفادار نخواهد بود. آیت الله در پایان نوشت که آوای انقلاب بزرگ ایران در کشورهای اسلامی هم طنین انداز شده است و «امید است با دست توانای شما، پرچم پرافتخار حکومت اسلامی در تمام اقطار به اهتزاز درآید. این است مسئلت من از خداوند تعالی.» او با این جمله، آرزو و هدف بزرگ خود را از رهبری قیام مردم ایران آشکار کرد. این پیام با شتاب و در زمانی کوتاه در ایران پخش گردید. تهدید نفتی امام رسانه‌هایی چون رادیو فرانسه و رادیو بی‌بی سی را واداشت که درباره آن سخن گویند.

حق الناس

آیت الله خمینی از پانزدهم آبان تا امروز/ دوم آذر، در بیشتر سخنرانی‌هایش گفته‌های محمدرضا شاه پهلوی را هنگام گماردن دولت نظامی، تجزیه و تحلیل می‌کرد و هر بار به گوشه‌ای از آن می‌پرداخت. او در این کار، هم سنگ فرش حکومت اسلامی را کنار هم می‌چید و هم ستون‌های کاهگلی نظام پادشاهی را فرومی‌ریخت. آیت الله از تکرار آن چینش و این فروریزی ابایی نداشت. چه‌بسا از اسباب دوباره گویی ها، رسیدن خبرهایی از تأثیرپذیری برخی از رجال سیاسی یا مذهبی از سخنان شاه بوده باشد. ساده اندی‌شانی که سخنرانی آن روز شاه را پذیرفته، او را شایسته دریافت فرصتی تازه دانسته بودند، کم نبودند. در بین ساده‌انگاران مذهبی، شاه توبه کرده، خواستار بازگشت شده بود. از این رو به امام خمینی خرده گرفته می‌شد که چرا مواضع خود را تعدیل نمی‌کند و از شرط برکناری شاه و سرنگونی سلطنت پهلوی کوتاه نمی‌آید. آقای خمینی همواره استدلال می‌کرد که این توبه نیست؛ فریب است؛ و با استناد به کار کرد شاه در دوره‌های گذشته می‌گفت که اگر توان استبداد خود را بازیابد، خشن‌تر از گذشته و بدتر از پیش فرمانروایی خواهد کرد. او در سخنرانی امروز خود گفت که اگر شاه توبه کرده و در تدارک جبران گذشته است، چرا با روی کار آوردن دولت نظامی به کشتار مردم ادامه می‌دهد؟ چه کسی باور می‌کند قتل عام روزانه مردم ایران به دستور او نباشد؟ چه کسی می‌پذیرد که به مسلسل بستن مردم در روز هفدهم شهریور با اشاره سرانگشت او نبوده است؟ چطور می‌توان باور کرد تجهیز چماق داران و انداختن آنها به جان مردم کار او نباشد؟ آیت الله افزود که اقرار به اشتباه و توبه موازین و شرایطی دارد که یکی از آنها بازگرداندن حق الناس است.

او چگونه می‌تواند ده‌ها سال عمر یک مبارز را که پشت میله‌های زندان گذشته بازگرداند؟ کسانی که وقتی به زندان افتادند موی سر و رویشان سیاه بود و اکنون سفید شده است؟ و بی آنکه نام ببرد، از مهدی عراقی گفت. «یکی از همین جوان‌هایی که الان در اینجا هست... و من سابقه دارم با او وقتی دست مرا می‌گرفت، دست من تو دست او غرق می‌شد؛ یک قوهای داشت که من دستم توی دستش می‌رفت؛ می‌فهمیدم که چه جور قوه‌ای است. حالا وقتی با من مصاحفه می‌کند، یک آدم ضعیفی است.» ابوالفضل توکلی بینا صحنه دیدار عراقی و آیت الله را به خاطر سپرده بود. آن روز وقتی آقای خمینی، عراقی را پس از چهارده پانزده سال در نوفل‌لوشاتو دید، «دست مهدی را گرفت، فرمود: مهدی آن بازوها کو؟ خوب؛ مهدی خیلی قوی بود. بعد از سیزده سال زندان تکیده شده بود.»

گفت وگوی مطبوعاتی امروز امام خمینی با روزنامه السفیر لبنان بود. خبرنگار این روزنامه از موضع دولت آمریکا نسبت به نهضت ایران که آن را حرکتی علیه نوگرایی می‌خواند، پرسید. امام گفت که ما نوگرایی آمریکا را با کودتای 28 مرداد 1332، بازگرداندن شاه و اجرای اصلاحات آمریکایی که به نابودی کشاورزی و تبدیل ایران به بازار مصرف گردید، دیده‌ایم. آیا حضور ده‌ها هزار مستشار آمریکایی، بردن نفت، دادن سلاح و تأسیس پایگاه و تبدیل ایران به ژاندارم خلیج فارس نوگرایی است؟ آمریکا باید چنین اتهامی به انقلاب اسلامی ایران بزند، چراکه همه منافعش در خطر است. خبرنگار پرسید که آیا دخالت آمریکا در ایران را بعید می‌دانید؟ آیت الله پاسخ داد که در موقعیت کنونی، نقش آمریکا کمتر از دخالت مستقیم در امور ایران نیست. او در برابر این پرسش که واکنش انقلاب اسلامی در برابر پیمانهای خارجی چیست؟ چنین پاسخ داد: «ما هرگز داخل درهای بسته زندگی نمی‌کنیم، ولی این درها را نیز برای استعمارگران بازنمی نماییم که اکنون شاه چنین کرده است. روابط خارجی ما بر اساس حفظ آزادی، استقلال و حفظ مصالح و منافع اسلام و مسلمین است و بر این اساس با هر کشوری که مایل باشد با احترام متقابل عمل می‌کنیم.»

ایران و ثبات منطقه

آنچه در بیست و نهم آبان در مشهد مقدس رخ داده بود، سرآغاز وقایعی شد که پیش از فرارسیدن ماه محرم همچنان کوره مبارزه را گرم نگاه داشت. در آن روز مأموران حکومت نظامی در تعقیب گروه‌هایی از مردم مشهد که دست به تظاهرات زده بودند، وارد حرم امام رضا علیه‌السلام شدند و فراریان را به گلوله بستند. ظاهراً در این ماجرا کسی کشته نشد، ولی تیراندازی در بارگاه آستان قدس رضوی برای هیأت حاکمه گران تمام شد. پس‌ازاین رخداد اعلامیه‌های زیادی در محکومیت شکستن حرمت آن بارگاه منتشر گردید که از آن جمله، پیام امروز سوم آذر امام خمینی به مردم ایران بود. وی این اقدام را تجدید جنایت قتل عام مسجد گوهرشاد دانست و به همه گروه‌های اجتماعی هشدار داد که چنانچه شاه مهلتی دوباره یابد آثار شریعت» را از بین خواهد برد؛ پس «لازم است با هر وسیله ممکن به سقوط این دستگاه جبار قیام» کنید. آیت الله پنجم آذر را به همین مناسبت عزای عمومی اعلام کرد. پیش از این آقای سید حسن قمی آن روز را تعطیل عمومی و عزا اعلام کرده بود. پس از آن نیز آقایان گلپایگانی، مرعشی نجفی و شریعتمداری در اطلاعیه مشترکی پنجم آذر را روز تعطیل و سوگ یاد کردند. افزون بر این روحانیان تهران در اعلامیه‌ای با یکصد و پانزده امضاء بر محکومیت تعرض به آن مکان مقدس تأکید کردند.

آیت الله خمینی در نشست امروز خود با دیدارکنندگانش به تعرض نظامیان به مردم پناه جسته به صحن و سرای امام رضا علیه‌السلام اشاره و این گفته جیمی کارتر را که کشور ایران نگهدار ثبات منطقه است، بررسی کرد. او گفت، این حرف درستی است؛ یک ایران مستقل و قدرتمند حافظ ثبات منطقه است، نه یک ایران وابسته و تحت اداره آمریکا. تزلزل و بی‌ثباتی امروز ایران نتیجه وابستگی به قدرت‌های سیاسی دنیا و دخالت آنان در امور کشور است، ملت ایران اکنون دنبال دستیابی به استقلال و ایجاد ثبات حقیقی در منطقه است و این با حکومتی به دست می‌آید که بنیانش بر اراده مردم باشد. «یک ایران آزاد ما می‌خواهیم؛ یک ایران مستقل... یک ایران قدرتمند... یک ایرانی ما می‌خواهیم که خود ملت بایستد و خود ملت اداره کند مملکت را...»

در این روز، یا شاید روزی پیش و پس آن، فاروق قدومی، رئیس دفتر سیاسی سازمان آزادی‌بخش فلسطین، با امام خمینی دیدار کرد و نامه یاسر عرفات، رئیس آن سازمان را به آیت الله داد. قدومی پس از ملاقات گفت که حمایت ما از مخالفان شاه ایران به علت روش او در برابر مساله فلسطین است. چند روز بعد آقای خمینی در نامه‌ای به ابوجهاد/ خلیل الوزیر، عضو کمیته مرکزی سازمان، از ابراز همدردی او و سازمان متبوعاش با مردم ایران تشکر کرد. خبرگزاری سوریه خبر دیدار قدومی با امام خمینی را مخابره کرده بود و سفارت ایران در دمشق آن را به آگاهی وزارت امور خارجه رسانده بود. شاید نامه‌ای که قدومی به امام داد از طرف ابوجهاد بوده، نه یاسر عرفات. به هر حال آیت الله مواضع خود را در قبال فلسطین به ابوجهاد یادآور گردید و نوشت که امید دارد نهضت اسلامی ایران در کنار برادران مسلمان فلسطین به آرمان‌های انسانی و اسلامی خود دست یابد و پرچم پیروزی را بر فراز مسجد اقصی برافراشد؛ و این امید را مربوط به ابتدای دوره ای دانست که مبارزه خود را با شاه آغاز کرده بود. «اینجانب در طول مبارزات با شاه جانی، اسرائیل را محکوم و یکی از مواد مخالفت با شاه را کمک به اسرائیل دشمن اسلام و انسانیت قرار دادم.» گویا در آن نامه سازمان فتح آمادگی خود را برای در اختیار گذاشتن هر امکانی جهت پیروزی مردم ایران اعلام کرده بود. آیت الله ضمن تشکر از این موضوع افزود که اگر به قدرت برسیم از نهضت فلسطین پشتیبانی خواهیم کرد؛ «و اکنون نیز نفت را که مایه حیات اسرائیل غاصب است و شاه با دست خیانت کار خود برای ادامه جنگ با مسلمین به روی آنها گشود، قطع نمودم. ما در صورت تشکیل جمهوری اسلامی از یهودیان ایرانی که به فلسطین هجرت کرده و در شرایط تبعیض بسیار ناگواری تحت استثمار یهودیان اروپایی و آمریکا بسر می‌برند دعوت خواهیم کرد که به وطن خود برگردند و آزادانه و محترمانه به زندگی خود ادامه دهند و از تعدیاتی که در زمان حکومت‌های جور بر آنان شده مصون خواهند بود.»

منبع: فارس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 4
  • در انتظار بررسی: 1
  • غیر قابل انتشار: 5
  • IR ۰۹:۵۳ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۹
    19 2
    شاه رفت. ولی استبداد تو خون ایرانی هاست. خود به خود استبداد و دیکتاتوری میسازن
    • IR ۱۳:۳۸ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۹
      2 0
      مشکل ایران راس حکومت ها نیست دو قرن هست در ایران به راس حمله می کنه مشکل ایران بخش میانی هست حکومت ها عوض میشن ولی بخش میانی و بخش متوسط جامعه خیر بخش میانی قدرت همیشه هست چون تشکیل شده از میلیون ها نفر دولتی و وابسته به دولت که نمیشه اونها رو تغییر داد با هر حکومتی...بیس اون هم فرهنگ حاکم بر ایران هست در دو سه قرن اخیر..
  • IR ۱۰:۰۱ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۹
    10 1
    ایران بدون شاه اما با حفظ تفکر شاهانه و اشرافیت البته بدتر هم می شود و مقاماتی که ظاهرا شاه نیستند در استخر شهبانو جان می دهند.
    • امیر IR ۱۱:۰۸ - ۱۳۹۷/۰۳/۳۰
      0 1
      برای غارت گران بیت المال بست نشینی میکنند..خطوط قرمز برای قانون شکنان وضع میکنند.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس