به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، شهید نوید صفری متولد 16 تیرماه 1365 بود. او یکی از پاسداران مستشار در سوریه و از دوستان و همرزمان شهید سعید علیزاده و شهید رسول خلیلی بود. شهید صفری که به تازگی ازدواج کرده بود در 18 آبان ماه سال 96 در عملیات آزادسازی شهر البوکمال در صحرای المیادین در استان دیرالزور سوریه و در سن 31 سالگی به فیض شهادت رسید. شهید صفری وصیت کرده است که پیکر مطهرش را در حرم امام رضا علیهم السلام طواف داده و جوار شهید مدافع حرم رسول خلیلی با لباس پاسداری به خاک بسپارند.
متن یکی از دست نوشتههای شهید که مناجات با خدا در ماه رمضان است، در ادامه قابل مشاهده است:
مناجات باخدا
ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم
آه ای خدابه هرکه غیرِ تو دل بستم عاقبت دیدم که حاصلی ندارد و باز تویی که میمانی. خدایا خود میدانی در حالی به این امر اعتراف میکنم که نه کسی مرا رنجانده و آزار داده و یا خلف وعده کرده و خیانت. در حالی مینویسم که همه به لطف تو بهترین رفتارها و رفاقت را با من دارند. آری خدا اما باید بگویم و گردن من است که بگویم تو فقط میمانی و این تو هستی که مهربانتر از پدر و مادرم هستی و هر که ساعتی و یا روزهایی و یا سالی با او رفاقت کردم و احساس کردم میتوان روی آن حساب کرد. سریع او را از دست دادم. شاید این لطف تو بود و من از این منظر به او نگاه میکنم که تو او را از من گرفتی که من فقط به تو دل ببندم و از این بابت کمال تشکر را دارم.
زیرا تمام این دوستیها قراردادی است و من باید این را بفهمم و این را خیلی فکر کردم تا متوجه شدم. خدایا من هیچ وقت تنها نبودم و هر وقت تنها شدم لحظهای نگذشت که تو همنشین من شدی و تمام تنهایی من را پر کردی. حالا یک همچنین رفیق و دوست خوب را آدم عاقل با چه رفاقت قراردادی میتواند عوض کند؟ هیهات!
خدایا این تو بودی که همیشه مرا دوست داشتی نه من، من که اصلا لایق دوست داشتن تو و حتی اجازه و قادر به دوست داشتن تو نیستیم. من ذره و تو بینهایت که با ذره قادر است عشقی اندازه و در خور بینهایت نشان دهد. تو هنرمند و خالق اثر و بنده حقیر مخلوق و هنر خلق شده. آیا هنر و تابلوی نقاشی میتواند نقاش و خالق و هنرمند خود را دوست داشته باشد. هیات! که این هنرمند و خالق اثر است که تابلوی نقاشی خود را دوست دارد و از نگاه به او لذت میبرد.
خدایا توفیقی عنایت بنده حقیر کن که دل در گرو هیچ غیر تو ندهم ز هر چه غیر تو است استغفرالله! قلبی مشتاق خود و زبانی گویا به ذکر خود به من عطا کن که هیچ وقت از یاد تو غافل نشود و این دل را کرمی فرمایی حرم خداست. آن را شش دانگ برای خود تسخیر کن و اجازه ورود هیچ محبتی غیر محبت خود و اولیا و ائمه معصومین خود قرار نده. خدایا تمام وجودم فدای تو و مهربانیهای تو. تمام هستیام فدای تو و امام آخر تو آن بقیهالله(عج).
خدایا عمرم را بگیر و به عمر آقایم بیفزای. خدایا اعضا و جوارحم را در راه خود فدا کن و استخوانهایم را در راه دین خود خرد کن و ایمان را با گوشت و خون من در آمیز و بعد گوشت و خون من را در راه دین خود فدا کن و خونم را جاری و گوشتهایم را له و خرد کن ولی فقط مرا به غیر خود واگذار مکن که از همه این حالات و اتفاقات سختتر و تحمل ناپذیرتر است. خدایا در آتش بسوزانم ولی از من رو برنگردان و به حق امام رضا(ع) نگذار دشمن من و دشمن خودت به من دسترسی پیدا کند و دلم را و ظرف وجودم را تسخیر کند.
خدایا من به واسطه سیدالشهدا(ع) از دشمن روشنم به تو پناه میبرم و زمانی که در مجالس روضه و سینه زنی ارباب بیکفن حاضر میشوم، اشک دیدهای که به واسطه روضه سرازیر میشود را به صورت برای خوب دیدن و به سینه برای خوب خواستن و به سر برای خوب اندیشیدن میمالم و در آخر در سینه زنیها به یاد غم حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) جانم فدایشان سینه میزنم و به سینه میکوبم و به وسیله سینهای که میزنم لانه و تخم گذاریای که دشمن روشن من در سینه و قلب من کرده است را خراب میکنم و لانه و تخم او را از دل و سینه به بیرون میریزم و خانهاش را خراب میکنم و همیشه به حمدلله مؤثر بوده زیرا مجالس سیدالشهدا(ع) نور است که منشأ آن از حرم ایشان است و نجات است که منشأ آن از کشتی دین است. که منشأ آن از عرش است و ما به تو نزدیک میشویم به واسطه دوستی این پنج تن آل عبا که خامس آنها در نزد آها هم عزیزترین است.
خدایا به تو توکل و توسل و تمسک میجویم و پناه به تو میبرم. پناه بده مرا یا غیاث المستغیثین و یا اله العالمین و یا ولی المومنین...
جمعه 94/4/12 ساعت 19
16 رمضان