خدایا می‌دانم که کم‌کاری از من است. خدایا می‌دانم که من بی‌توجهم. خدایا می‌دانم که من بی‌همّتم. خدایا می‌دانم که من قلب امام زمان را رنجانده‌ام. امّا خود می‌گویی که به سمت من بازآیید. آمده‌ام خدا کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکرهای مادی نجات یابم.

گروه جهاد و مقاومت مشرق شهید محمدحسن خلیلی معروف به «رسول»، هنوز بیست و هفت سالش تمام نشده بود که در روز ۲۷ آبان سال ۹۲ خبر شهادتش را از جبهه سوریه آوردند. وی متولد ۱۳٦۵ بود. پدرش رمضانعلی خلیلی هم از جانبازان دوران دفاع مقدس است. آنچه می خوانید، دلنوشته ای از اوست:

اواخر سال ۸۱ و اوایل سال ۸۲ بود که من و پدر و مادرم از کرج به تهران آمدیم. چه روزهایی که در کرج داشتم. چه دوستان و خاطره‌هایی که در آنجا داشتم. دل کندن از آنها خیلی مشکل بود. دوستانی مثل مرتضی که مثل برادر بزرگم بود و خیلی چیزها از او یاد گرفتم، دوستانی مثل فرید صفری که چه کارها و روزهایی با هم گذراندیم، سیامک فریادرس، اتابک قجری. بروبچه‌های پایگاه شهید قرهی و چه شبها و چه روزهایی. خدا را شکر دوستان و محیط خوبی در اطراف من بود. امّا، امّا چرا خوب استفاده نکردم. نمی‌دانم! دوستان باتقوا، مذهبی، وفادار، امانتدار و .... من کوتاهی کردم و به خوبی از آنها بهره نبردم تا بتوانم مثل آنان پاک و باتقوا باشم. خدایا می‌دانم نمی‌توانم به عقب برگردم. به یادآوردن آن لحظه چقدر شیرین است. اما گذشته و حال من در تهران هستم و نتوانسته‌ام با خودم کنار بیایم و خودم را بهتر از آنچه بودم بکنم. باتقوا و مؤمن. خدایا کمکم کن. تنها امیدم تویی خدا. خوشا به حال شهدا. هروقت خاطره شهدا یا بعضی وقت‌ها که تلویزیون تصاویر شهدا و خاطره یا وصیت‌نامه آنها را پخش می‌کند، حال یک مقدار تغییر می‌کند. به حال آنها به عمل آنها به وقت‌شناسی آنها به عبادت و ... آنها غبطه می‌خورم.

دوست دارم مثل شهدا باشم. با اخلاق، ایمان، محبت، کیّس، شجاعت، مردانگی. اما کو؟ کو همت، کجاست همت من و شهید همت که واقعاً نامش برازنده اوست.

«کجایند مردان بی‌ادّعا»
خدایا می‌دانم که کم‌کاری از من است. خدایا می‌دانم که من بی‌توجهم. خدایا می‌دانم که من بی‌همّتم. خدایا می‌دانم که من قلب امام زمان را رنجانده‌ام. امّا خود می‌گویی که به سمت من بازآیید. آمده‌ام خدا کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکرهای مادی نجات یابم. به من هم مثل شهدا شیوه گذراندن این فانی و محل گذر را بیاموز. به من هم معرفت امام زمانم را عنایت فرما. به من هم معرفت اهل بیت علیهم السلام را بده. خدایا کمکم کن که تمام وجودم و اعضای بدنم و اعمال من برای تو و رضای تو باشد. خدایا به من شیوه نزدیک شدن به بارگاه خودت و گنجینه معرفت اهل بیت را بیاموز تا بتوانم هم به دیگران کمک کنم و هم خودم را نجات دهم و به نردبان شهادت دست یابم.
اگه یه روز فرشته‌ها بگن چی می‌خوای از خدا
دست‌هام باز می‌کنم و می‌گم با خواهش و دعا
شهادت شهادت همه آرزومه
شهادت شهادت رویای ناتمومه
خدایا عاقبت ما را با شهادت ختم به خیر بگردان.
ساعت ۱۱:۵۵ دقیقه شب شنبه (جمعه شب)   2/12/83
منبع: کیهان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 4
  • غیر قابل انتشار: 0
  • هادی ۰۱:۰۹ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۸
    3 0
    اگه یه روز فرشته ها بگن چی میخوای از خدا..لبامو باز میکنمو میگم به خواهش و دعا.. شهادت،شهادت همه آرزومه شهادت شهادت رویای ناتمومه.. آقامحمدحسن دست مارم بگیر
  • ۰۲:۳۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۱
    3 0
    صلوات

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس