
به گزارش مشرق، استعمار نو در ايران براي سلطه يابي و نفوذ انبوهي از رجال سياسي و نخبه هاي فرهنگي را نياز داشت كه با داشتن قيافه و ظاهري همانند و هم شكل مردم اين خطه بتوانند در فراموشخانه ها و انجمن هاي اخوت الفباي سياست را بياموزند. در لژهاي برادران معمار نقش افكني هاي دسيسه آميز را ياد بگيرند و در مدارس خواص به عنوان نخبه وبر گزيده جامعه بيچاره و فقر زده فخر فروشي كنند. انتخاب آنان از قبل انجام شده بود اما فقط نياز به تربيت آنان بود!
در سال 1317 قمري « مدرسه علوم سياسي » توسط دو نفر فراماسون « مشيرالدوله » و « مشيرالملك » تا سيس مي گردد هدف اين مدرسه جذب « نخبگان » و يا بهتر گفته شود تربيت « نخبه » براي ايران با داشتن روح و باورهاي فرهنگي غربي و ترويج استعمار و كرنش در برابر آن بود!در اين مدرسه « اردشير جي ريپورتر » « محمد علي فروغي » « رجبعلي منصور » « انتظام الملك » و « اديب السلطنه سميعي » درس مي دادند و از درون اين مدرسه است كه برجسته ترين مهره هاي انگليس و آمريكا بيرون آمدند و در رژيم پهلوي به كارگزاران درجه اول سياسي و فرهنگي كشور و روساي دانشگاه ها تبديل شدند.
مديران و معلمين مدرسه فقط براي اين انتخاب شده بودند كه شاگردان را از طريق وطن پرستي منحرف و به خدمتگذاري اجانب تشويق كنند در سر كلاس موضوع درس را كنار گذارده و راجع به اصل مقصود صحبت مي كردند.
« اسماعيل رائين » در كتاب خود با نقل قول آورده است : « روز ديگر سيد ولي الله خان نصر هم كه تشريح درس مي داد..در سر درس فرمودند : ايران مثل خزه اي است كه به ديوار استخر چسبيده باشد و دولت انگليس به منزله آن ديوار است كه اگر نباشد خزه وجود خارجي ندارد! »
اين روش تعليم و تربيت و به اصطلاح نخبه پروري در طول دوران حاكميت رژيم گذشته جريان داشته است مدارس خاص در تهران و در صورت نياز در مغرب زمين آماده اين امر بودند.
يكي از شازدگان و به اصطلاح نخبه شدگان امروزين پسر ولي اله خان یا همان سيدحسين نصر است. وی عضو دفتر فرح پهلوی ومشاور شاه بود و حتی گفته می شود پیام شاه را به مردم که همانا شنیدن صدای انقلاب بود ، وی نوشت. او از مظاهر تفسیر اسلام اشرافی و از عناصر انقلاب مخلمین در جایگاه تئوریسین و متفکر دینی قرار داشته و دارد . سید حسین نصر حتی اسلام را نیز از دانشگاه هاروارد آموخته است.
دو سال پیش در جشنواره حکمت سینوی که می خواست جایزه نوبل ایرانی از جیب بیت المال باشد ، یک صد هزار دلار پول بی زبان از ثروت مردم فقیر تحویل سید حسین نصر شد تا شاید التیامی بر زخمانش از مصادره اموالش در ایران بعد از انقلاب اسلامی باشد و آخرین حضور سید حسین نصر در ایران در شنبه 26 آذر ماه در نخستین کنفرانس جهانی " از بلخ تا قونیه " از طریق تله کنفرانس بود تا نشان داده شود ریشه های اسلام آمریکائی هنوز زنده اند و بنا به نوشته روزنامه 26 آذر " ایران" ؛ قلبشان با " ایران " و مردم " ایران " است!!!