تبانی

سه میهمان برگزیده سعید حفظی‌فر، دکتر محمد احسانی و دکتر میثم هاشم‌خانی، به مدت دو ساعت، درگیر بحث در مورد موضوع پیچیده‌ای شدند که برای به جنون کشیدن سالم‌ترین آدم‌ها نیز کافی است.

به گزارش مشرق، آنها سه نفر بودند؛ باتجربه، مسلط بر بحث و آماده برای ورود به دالان پیچ در پیچ موضوعی که برای گم شدن در راهروهای پیچ در پیچش، کافی بود ثانیه‌ای چشمت را از مسیر پیش رویت برداری. اقتصاد فوتبال ایران، میزگردی برگزار شد. سه میهمان برگزیده سعید حفظی‌فر(کارشناس و مربی فوتبال)، دکتر محمد احسانی (استاد دانشگاه) و دکتر میثم هاشم‌خانی (اقتصاددان)، به دفتر روزنامه آمدند و به مدت دو ساعت، درگیر بحث در مورد موضوع پیچیده‌ای شدند که برای به جنون کشیدن سالم‌ترین آدم‌ها نیز کافی است. اقتصاد در فوتبال ضد اقتصادی ایران را چگونه باید تعریف کرد؟ چطور می‌شود از ساده‌ترین معادله‌ها و راهکارهای اقتصادی لازم برای پیشبرد این فوتبال صحبت کرد وقتی افرادی بر راس کار قرار گرفته‌اند که معنا و مفهوم هیچ‌کدام از این معادله‌ها را درک نمی‌کنند؟ اقتصاد فوتبال هم مثل فوتبال دو بخش عمومی و تخصصی دارد. همه می‌دانند که اقتصاد فوتبال را باید با بلیت‌فروشی و حق پخش و فروش محصولات به پیش برد اما در جایی که حق پخش نمی‌دهند، بلیت‌فروشی می‌شود هدیه به شرکت‌هایی که در برنامه نود وصف‌شان رفت و فروش محصولات سال‌هاست به افسانه تبدیل شده، اقتصاد فوتبال را باید چگونه به بحث نشست؟ کارشناسان دعوت شده به میزگرد برای این پرسش پاسخ‌های بسیار مناسبی دارند.

خلاصه:

سعید حفظی‌فر(کارشناس و مربی فوتبال):

فوتبال ایران را فوتبالی دولتی ارزیابی می‌کنند اما حقیقتش مدل فوتبالی که در ایران داریم را در هیچ جای دیگری از دنیا مشاهده نمی‌کنیم! یعنی مشخص نیست که این فوتبال دولتی دقیقا از روی چه الگویی ساخته شده. اگر الگویی داشته معرفی کنید

دیدید که حدود یک ماه قبل وزیر ورزش ناچار شد تاکید و تایید کند که در ورزش فساد هست اما آنقدری که می‌گویند نیست! اینکه بگوییم کمتر از حدی است که بیان شده و بیاییم برایش رقم بتراشیم که حداکثر اینقدر میزان میلیارد تومان بیشتر فساد نداریم، یعنی اینکه تا این حد فساد ایراد ندارد

در فوتبال امروز ایران هم بدون تعارف ما دعوای سنت و مدرنیته داریم. سنت خواهان حفظ همین وضع بلبشویی است که داریم و مدرنیته خواهان پیشرفت فوتبال است. در کشورهایی مثل ایران بخش‌های سنتی‌تر جامعه به فوتبال نگاه خوش ندارند

دکتر محمد احسانی (استاد دانشگاه):

دولت باید تعریف کند که من تا 10 سال آینده به این باشگاه سالی 10 میلیارد تومان هدیه می‌دهم به این شرط که 40 درصدش صرف زیرساخت شود، 20 درصد صرف تیم‌های پایه و مابقی خرج باشگاه بزرگسالان شود! این‌طوری باشگاه در یک دوران 10 ساله هم زیرساخت‌ها را تقویت کرده، هم تیم‌های پایه را ساخته و هم به سمت خودکفایی پیش رفته است

فوتبال حرفه‌ای مشتری‌مدار است. ورزشگاه خوب، غذای خوب، دسترسی خوب، امکانات خوب، بازی خوب، خدمه خوب، کادر خوب و در نتیجه پول بلیت خوب. پول اسپانسر خوب. حق پخش خوب

فوتبال ساده است. دولت اگر فوتبال خوب می‌خواهد باید شاخص‌های ‌ای‌اف‌سی و فیفا را رعایت کند. با قاطعیت هم باید دست آدم‌های مخالف‌خوان را از فوتبال قطع کند. در درازمدت این فوتبال است که از حذف هر عنصر اضافه و سنگین‌کننده‌ای سود می‌برد


دکتر میثم هاشم‌خانی (اقتصاددان):

ساختار اقتصادی فوتبال ایران بسیار پرفساد، ناکارآمد و ناعادلانه است! پرفساد است چون بخش اعظم خلاقیت و توان مدیران و انرژی آنها صرف لابی کردن برای جذب بودجه از نهادهای دولتی می‌شود! آنها جای درآمدزایی دنبال گرفتن ارتباط با مشاوران دولتی هستند تا بتوانند از رانت آنها بودجه‌ای به دست بیاورند!

سوال من این است؛ چرا باشگاه‌ها دنبال درآمد بازیکن‌سازی نیستند؟ چرا باشگاه‌ها روی مساله کپی‌رایت یا حق امتیاز کار نمی‌کنند؟ چرا برای بحث حق پخش راهکارهای مختلفی را به صدا وسیما پیشنهاد نمی‌کنند؟ چرا دنبال مباحثی مثل توریسم ورزشی نیستند؟ چرا به بحث‌های مربوط به درآمدزایی فکر هم نمی‌کنند؟

بحث کلی من این است که مدیران ما نوعا حرف‌گوش‌کن و بدون ریسک هستند. همیشه پیرو دستوری می‌مانند که به آنها می‌رسد. این سیستمی از مدیریت است که نه بازدهی دارد و نه کارآمد است

*****************************

از آنجا که هر سه به مباحث اقتصادی حاکم بر فوتبال و همچنین شرایط و وضعیت فوتبال ایران آشنایی کامل دارید طرح هر گونه سوالی را امر بیهوده‌ای می‌دانیم. بحث روز فوتبال ایران اقتصاد فوتبال است. در این زمینه به بحث و تبادل نظر می‌پردازیم. آقای دکتر احسانی شروع با جنابعالی.

 احسانی: ببینید خرده‌سیستم از سیستم اصلی تاثیر می‌پذیرد. اقتصاد ورزش یا اقتصاد فوتبال خرده‌سیستمی از سیستم اقتصادی کل کشور است. بنابراین باید سیستم اقتصادی کشور را تعریف کنیم که خصوصی است یا دولتی و بعد برسیم به اقتصاد فوتبال. بعد هم باید بررسی کنیم که آیا نظام جامع باشگاهداری داریم یا نه؟ بررسی کنیم که مدیران ما چگونه انتخاب می‌شوند؟ جایگاه‌شان چیست؟ نظام ارزشیابی آنها چگونه است؟ فرمول درآمدزایی در فوتبال را هم باید بررسی کنیم.

در اقتصاد جهانی فوتبال راه‌های درآمدزایی بسیار ساده و مشخص است. درآمدزایی از طریق فروش البسه، محصولات و فرآورده‌های تولیدی باشگاه یک راه است. حق پخش تلویزیونی بخش دوم است. شاید بد نباشد که این را بیان کنم که حق پخش دیگر مثل سابق اولین منبع درآمد باشگاه نیست. اسپانسرشیپ آنقدر پیشرفت کرده که در بسیاری از باشگاه‌ها سهم اول درآمدزایی را دارد. فروش بلیت هم هست.

حالا اقتصاد فوتبال ایران را بررسی کنیم؟ کدام تیم ایرانی در چنین چارچوب درآمدزایی قرار می‌گیرد؟ هیچ کدام‌شان. بدون تعارف اقتصاد فوتبال ایران شیر بی‌یال و دم و اشکم است! نه منابع درآمدی مشخص دارد، نه مخارجش مشخص و بیان شده است، نه شکلش دولتی است نه رسمش خصوصی است، نه ساختارش مشخص است و نه آدم‌هایش شفاف انتخاب می‌شوند و نه ساختار شفافی دارد. از نظر حقوقی شما نمی‌توانید درک کنید با چه ساختاری طرفید؟ بالاخره این باشگاه دولتی است یا خصوصی؟

در بسیاری از کشورها ساختار اقتصادی‌شان دولتی است اما شفاف عمل می‌کنند. تعریف دارند. اینجا هیچ چیزی سر تعریفش نیست. کمک‌هایی از دولت می‌رسد که اصلا مشخص نیست روی چه حسابی توزیع می‌شوند؟ دولت باید تعریف کند که من تا 10 سال آینده به این باشگاه سالی 10 میلیارد تومان هدیه می‌دهم به این شرط که 40 درصدش صرف زیرساخت شود، 20 درصد صرف تیم‌های پایه و مابقی خرج باشگاه بزرگسالان شود! این‌طوری باشگاه در یک دوران 10 ساله هم زیرساخت‌ها را تقویت کرده، هم تیم‌های پایه را ساخته و هم به سمت خودکفایی پیش رفته است. خب ما این نگاه را در فوتبال ایران نمی‌بینیم. ما یکجا فوتبال صنعتی را داریم که از بودجه دولتی ارتزاق می‌کند. یکجا استقلال و پرسپولیس را داریم که اصلا در تملک وزارت ورزش هستند یعنی اصلا دولت اجازه ندارد به اینها پول بدهد.
حالا این حرف‌ها را زدیم. تکلیف مدیران را هم مشخص کنیم. اصلا مشخص هست که یک مدیر را چگونه انتخاب می‌کنند؟ سیستم ارزیابی عملکردش چیست؟ یک مدیر می‌آید و چک می‌دهد و مدیر بعدی باید پاس کند. یعنی اصلا بدهی را برای نفر بعدی جا می‌گذارند. این ماحصل نظام جامع باشگاهداری ماست. بی‌نظامیم و بدون تعریف و بدون کارکرد و بدون تفاوت گذاشتن بین مدیران موفق با مدیران ناموفق.

 حفظی‌فر: در مورد بحث‌هایی که مطرح شد، باید این نکته تکمیلی را عرض کنم که ضوابط اقتصاد دولتی در فوتبال ما رعایت نمی‌شود. فوتبال ایران را فوتبالی دولتی ارزیابی می‌کنند اما حقیقتش مدل فوتبالی که در ایران داریم را در هیچ جای دیگری از دنیا مشاهده نمی‌کنیم! یعنی مشخص نیست که این فوتبال دولتی دقیقا از روی چه الگویی ساخته شده. اگر الگویی داشته معرفی کنید. اگر خودش قرار بوده الگو شود که قطعا نشده! با این وضع اقتصادی باشگاه و این وضعی که می‌بینیم و این اخباری که هر روز از محرومیت بازیکنان و باشگاه‌های ما منتشر می‌شود، چه جای دفاعی برای این فوتبال باقی می‌ماند؟ در تمام دنیا اثبات شده که خصوصی‌سازی تجربه موفقی است. ما هم در قانون اساسی اصل 44 را داریم که روی همین محور می‌چرخد. چرا این بحث در ایران به جایی نمی‌رسد؟ به خاطر اینکه منافع گروهی آدم‌های دولتی در فوتبال یا معادن سودده یا کارخانه‌های بزرگ و در این است که واگذار نشوند! الان واگذاری معادن به بخش خصوصی در دستور کار است اما معادنی که پر سودند واگذار نمی‌شوند.

فوتبال هم همین است. در فوتبال غیرخصوصی یک بودجه‌ای پرداخت می‌شود برای اینکه مدیر و تیمش از این بودجه بهره‌مند شوند. در بخش خصوصی این بهره‌مندی‌ها وجود ندارد. ما نه‌تنها 40 سال است اندر خم کوچه خصوصی‌سازی مانده‌ایم بلکه برای اصلاح امر هم نمی‌کوشیم. هیچ حرکتی برای خصوصی‌سازی نمی‌کنیم. خود اهالی فوتبال هم باید این کار را انجام دهند که نمی‌کنند. فدراسیون فوتبال ایران وظیفه‌اش راهبری فوتبال ایران به سمت پیشرفت و موفقیت است اما درنهایت تعجب کارش این شده که هر سال به‌ ای‌اف‌سی گزارش دروغ بدهد که این تیم‌ها خصوصی هستند، تراز مالی مثبت دارند و سود می‌دهند. بعد برای ما قیافه می‌گیرند که ما با همین دروغ‌ها توانستیم مجوز بگیریم. یعنی اگر اسم این کار «تحمیق گروهی» نیست پس چیست؟ سرخودمان را کلاه می‌گذاریم نه سر ‌ای‌اف‌سی را! نتیجه تداوم همین دروغ را در وضع امروز باشگاه‌داری ایران می‌بینیم. باشگاه‌ها ورشکسته، اهالی فوتبال بی‌امید و وضع نتایج افتضاح!

 هاشم‌خانی:  در مورد اقتصاد فوتبال در کشور، باید ابتدا به بحث هویت اشاره کنیم. آن چیزی که در تئوری‌های نوین اقتصادی به‌عنوان ویژگی‌های مثبت و منفی اقتصاد خصوصی و دولتی داریم را در فوتبال چطور می‌بینیم؟ این‌گونه می‌بینیم که فقط ویژگی‌های منفی اقتصاد خصوصی و دولتی در فوتبال ایران عیان می‌شود. به هر حال هر کدام از این سبک‌های اقتصادی محاسن و معایبی دارند اما فوتبال ایران به شکل بسیارعجیبی، این قابلیت را دارد که تنها و تنها بخش‌های منفی هر دو شیوه اقتصادی را جذب خود کرده است.

خاستگاه فوتبال دولتی را هم باید بررسی کنیم. ساختار اقتصادی فوتبال ایران بسیار پرفساد، ناکارآمد و ناعادلانه است. پرفساد است چون بخش اعظم خلاقیت و توان مدیران و انرژی آنها صرف لابی کردن برای جذب بودجه از نهادهای دولتی می‌شود! آنها جای درآمدزایی دنبال گرفتن ارتباط با مشاوران دولتی هستند تا بتوانند از رانت آنها بودجه‌ای به دست بیاورند!

مشاوران و معاونان خود را نه برمبنای توانایی‌های ورزشی که بر مبنای لابی‌های سیاسی و اقتصادی جذب می‌کنند. همچنین فوتبال ایران معدن و ماوای بخش خصوصی‌ای شد که در پرونده‌های فساد اسمشان بر سر زبان‌ها افتاد. از آریا بگیرید تا بابک زنجانی. همه اینها در فوتبال دخیل بودند و در حقیقت همه اینها وارد فوتبال شدند که وجهه اجتماعی پیدا کنند.

اما ساختار اقتصاد فوتبال ایران ناکارآمد است. یعنی ثروت تولید می‌کند و لابی‌من تولید می‌کند اما اشتغال تولید نمی‌کند. باشگاه‌های بزرگ دنیا این توان را دارند که هزاران شغل را در سرتاسر جهان ایجاد کنند. از تولید لباس و توپ و... بگیرید تا توریسم ورزشی و هتلینگ. از طرف دیگر باشگاه باید تولید ثروت مالیات‌دار کند. اینجا تولید مالیات نداریم یعنی ثروت افزوده‌ای ایجاد نمی‌شود که مالیاتی مضاعف تولید شود. آورده مالیاتی ندارد. سودهایی که در فوتبال ایجاد می‌شود مصنوعی است.

اما از سوی دیگر اقتصاد فوتبال ایران ناعادلانه است. یعنی به‌شدت دولتی است. بر مبنای ایجاد استعداد تیم‌های دولتی تشکیل نمی‌شوند. تیم‌های دولتی در جایی ایجاد می‌شوند که یک صنعت دولتی وجود دارد. نتیجه این می‌شود که فوتبال دولتی برخوردار از سرمایه مناسب تنها جایی ایجاد می‌شود که صنعت دولتی وجود دارد نه سرمایه انسانی. فوتبال بر مبنای سرمایه دولتی به جایی نمی‌رسد. فوتبال بر مبنای سرمایه انسانی است که شانس پیشرفت دارد اما به سرمایه دولتی هم نیازمند است.

تامین مالی حقوق‌های بعضی بسیار بالای ورزشکاران در اقتصاد فوتبال ما عموما بر مبنای مالیات صورت می‌گیرد نه تولید ثروت. در اقتصادهای توسعه‌یافته این پول از درآمدهای باشگاه فراهم می‌شود. مثلا از فروش محصول یا بلیت یا حق پخش. در ایران چنین امری را شاهد نیستیم. دستمزدهای کلان از بودجه دولتی پرداخت می‌شود و این منطقی و عادلانه نیست.

آنچه برایتان باز کردم شرایط فعلی فوتبال ایران است. اینکه چه کارهایی می‌شود انجام داد را در نوبت بعدی بحث مطرح می‌کنم.

آقای احسانی بحث را به این سمت ببریم که عدم تولید ثروت در باشگاه، به کم‌کاری باشگاه‌های ما برمی‌گردد یا ساختار تولید ثروت در کشور ما ایراد دارد؟

 احسانی: ما یک اقتصاد مولد داریم و یک اقتصاد مصرفی. چون نفت و گاز داریم اقتصادمان مصرفی است. پول نفت و گاز باید صرف امور زیربنایی شود اما به آن صورت نمی‌شود. در دیگر کشورها حواس‌شان بیش از کشور ماست. پس اینجا اشکال داریم. دلیل این اشکال در چیست؟ در ساختار. هم اقتصاد ما مشکل ساختاری دارد و هم ورزش ما. شما همین فدراسیون فوتبال را ببینید. ساختار مناسب ندارد. برنامه‌ریزی ندارد. منابع انسانی و بودجه طبق برنامه ندارد. نظارت و کنترل ندارد. نتیجه‌ای هم غیر از این نباید بگیرد. مدیریت ما هیاتی است که در هیچ جای دنیا نمونه‌اش را نمی‌بینیم و در هیچ‌جا جواب نمی‌دهد. حالا برویم سر سوال اصلی که ورزش ما این‌طوری نبود. چه کردیم که به اینجا رسید؟

این‌گونه به این سوال پاسخ می‌دهم که وقتی دانشکده فنی و مهندسی در تهران ساخته شد، معمارها و بناها مسخره‌شان می‌کردند که ما ساختمان‌های یک طبقه و دوطبقه را از این آقایان بهتر می‌سازیم چون تجربه داریم. درست هم می‌گفتند. روی بنای یک طبقه بهتر بودند اما وقتی قرار شد ساختمان 10 طبقه شود، مهندسی نیاز بود که مقاومت مصالح خوانده باشد. با ساختن ساختمان‌های 10 طبقه روی بناهای سنتی ساختمان فرو می‌ریخت اما ساختمان‌های بلندمرتبه مهندس‌های تحصیلکرده سالم می‌ماند.

اختلاف بین این دو در حقیقت در یک ساختمان بلندمرتبه و پروژه‌های عظیم مشخص می‌شود. حالا همین مثال را به ورزش بیاوریم. ورزش حرفه‌ای آدم حرفه‌ای می‌خواهد که نساخته‌ایم. تماشاچی حرفه‌ای می‌خواهد که پرورش نداده‌ایم. مدیر حرفه‌ای می‌خواهد که نداریم.

چرا نداریم؟ چون درکی از فوتبال حرفه‌ای نداریم. هر وقت درک کردیم فوتبال حرفه‌ای یعنی چه، آن وقت می‌توانیم تازه به ابعاد عقب ماندن ساختاری خودمان پی ببریم.

فوتبال حرفه‌ای مشتری‌مدار است. ورزشگاه خوب، غذای خوب، دسترسی خوب، امکانات خوب، بازی خوب، خدمه خوب، کادر خوب و در نتیجه پول بلیت خوب. پول اسپانسر خوب. حق پخش خوب. از هر کدام از دوستان سوال بکنید که خانواده خودشان را برای غذا بردن به کدام یک از این دو رستوران می‌برند؛ رستوران گران و خوب یا رستوران بی‌کیفیت و ارزان، طبیعتا انتخاب آنها اولی است. حالا شما خودت را حرفه‌ای تصور کن. یک ورزشگاه خوب و تمیز و صندلی‌گذاری داری که مردم به آن دسترسی راحت دارند. جای پارکش مشخص است. حمل‌ونقل به راحتی صورت می‌گیرد. بازی‌های برگزار شده داخل این ورزشگاه با کیفیت است. زمین‌ها عالی است. خب می‌توانی بلیت را گران‌تر بفروشی، حق پخش را بالاتر ببری، تبلیغات را گران کنی.

حالا بیا در عالم واقعیت. ورزشگاه‌ها فرسوده و با دسترسی افتضاح است. زمین‌ها بد هستند، بازی‌ها چنگی به دل نمی‌زنند، رفتارها بی‌کیفیت است. پس نتیجه چنین وضعی به اقتصاد ختم نمی‌شود!

شما می‌خواهید یک اتوبان بسازید مدیر پروژه را از کنار اتوبان انتخاب نمی‌کنید. مدیر حرفه‌ای می‌خواهید. ورزش هم همینطور. فوتبال هم همچنین. مدیر حرفه‌ای الزاما مدیر ورزشی نیست. الان پرز را در رئال مادرید ببینید! ایشان مدیر حرفه‌ای ساختمان‌سازی است. در راه‌اندازی پروژه‌های ساختمانی بسیار حرفه‌ای است. او برای رئال کلی مدیر ورزشی حرفه‌ای آورده که در گرفتن تصمیم کمکش کنند.

مشکل اصلی ما این است که با ورزش حرفه‌ای برخورد نمی‌کنیم. قانون حق پخش یک قانون حرفه‌ای است. قانون حق امتیاز یک قانون حرفه‌ای است. وقتی رعایت نمی‌کنیم نتیجه‌اش این می‌شود که ثروت تولید نمی‌شود. باشگاه لباس می‌زند اما نمی‌تواند لباسش را بفروشد. باشگاه اسپانسر می‌گیرد اما نمی‌تواند از اسپانسر انتظارات حداکثری داشته باشد. اینها دلیلی ندارد غیر از اینکه کار حرفه‌ای پیش نمی‌رود. کار اشتباه پیش برود نتیجه‌اش می‌شود همین.

عرایضم در این بخش را با این چند کلمه به پایان می‌رسانم؛ تا حرفه‌ای برخورد نکنیم حرفه‌ای جواب نمی‌گیریم. فیفا و ‌ای‌اف‌سی افق‌ها و بایدها و نبایدها را مشخص کرده‌اند. اگر کسی می‌خواهد بداند باید در فوتبال چه کارهایی انجام شود کافی است به دستورالعمل‌های این نهادها توجه شود. ما توجه نداریم و در نتیجه فوتبال حرفه‌ای نداریم.

 حفظی‌فر: بحث فساد در فوتبال مطرح شد. دو سه هفته قبل بود که بحث دستورالعمل رئیس‌جمهور به وزیر ورزش مطرح شد. یکی از مباحث ارتقای سلامت اداری و مبارزه با فساد بود. موارد بی‌شمار دیگری هم البته مطرح شد که برای پرهیز از اطاله کلام به آن اشاره نمی‌کنم اما واقعا فرامین مفیدی بود.

حالا می‌خواهم به نکته دیگری اشاره کنم. سازمان جهانی شفاف‌سازی و مبارزه با فساد اداری، دستورالعمل‌هایی برای سازمان‌های مختلف دارد که با همین فرمایشات رئیس‌جمهور مو نمی‌زند. دقیقا همین نکات گفته شده و خواستار این است که کشورها و نهادهای بین‌المللی از این دستورالعمل‌ها تبعیت کنند تا مشکلات در این حوزه کاهش یابد.

این دو مورد را داشته باشید و به این سوال فکر کنید که چطور در زمینه مبارزه با فساد و شفافیت در تصمیم‌گیری، هم دستورالعمل‌هایش موجود است و هم رئیس‌جمهور دستور صادر می‌کند و هم قبل از رئیس‌جمهور، دیگر مقامات مسئول هم از این نوع بخشنامه‌ها داشته‌اند اما درد درمان نمی‌شود!

دیدید که حدود یک ماه قبل وزیر ورزش ناچار شد تاکید و تایید کند که در ورزش فساد هست اما آنقدری که می‌گویند نیست! خب این غلط است! یعنی چه؟ فساد نباید باشد. اینکه بگوییم کمتر از حدی است که بیان شده و بیاییم برایش رقم بتراشیم که حداکثر اینقدر میزان میلیارد تومان بیشتر فساد نداریم، یعنی اینکه تا این حد فساد ایراد ندارد!

بعد هم نکته دیگری که باید در این مورد مطرح شود این است که شاید در مقایسه با دیگر حوزه‌ها، فساد در فوتبال کمتر باشد اما درد اصلی است. درد اصلی فوتبال ایران فساد مالی است که در تصمیم‌گیری‌های اصلی و اثرگذار، تاثیر منفی می‌گذارد.

برای اصلاح این وضعیت باید یک سری دستورالعمل‌ها اجرا شود. در این میان نیروهایی، آدم‌هایی، شخصیت‌هایی، مسئولانی هستند که مقاومت می‌کنند. اگر مقاومت آنها جواب بدهد، فوتبال همینی که هست می‌ماند. اگر مقاومت آنها شکسته شود فوتبال ما پیشرفت می‌کند.

اگر این دستورالعمل‌ها اجرا شود فوتبال ایران متحول می‌شود. اگر این دستورالعمل‌ها اجرا نشود درجا می‌زنیم. مهم این است که درک کنیم ساختار فعلی به جایی نمی‌رسد. درک کنیم که گزینه‌های زیادی پیش روی ما نیست.

الان کار به جایی رسیده که حتی اهل فن می‌گویند باید فوتبال را تعطیل کنیم و چند سال تخریبش کنیم و از نو بسازیمش! نیازی به این کارها نیست. مثبت‌اندیش باشیم. ساختار نیاز به تغییر دارد نه تخریب. ساختار را درست کنیم مشکلات کاهش می‌یابند. گزینش‌ها براساس شایسته‌سالاری نیست. گزینش‌ها براساس روابط سالم صورت نمی‌گیرد. اگر این اتفاق رخ دهد همه‌چیز فرق می‌کند. اگر انتخاب‌ها درست باشد، شاهد تغییرات فراوانی خواهیم بود. تغییراتی که به سود فوتبال ایران هستند. مشکلات فوتبال ایران در این است که آدم‌هایی که باید برای فوتبال ایران تصمیم بگیرند درست انتخاب نمی‌شوند. در نتیجه درست تصمیم نمی‌گیرند. در نتیجه اتفاقات درست رخ داده نمی‌شود. این یک مدار باطل است.

 هاشم‌خانی: من احساس می‌کنم می‌شود کمی جزئی‌تر در مورد برخی فعالیت‌های اقتصادی امکان‌پذیر در باشگاه‌ها صحبت کرد. تربیت بازیکن به نیت ترانسفر کردن، از آن دسته اموری است که در فوتبال ایران هم امکان‌پذیر است. یعنی هرچقدر که بگوییم قوانین اجازه نمی‌دهند که حق پخش یا حق امتیاز درستی به فوتبال تعلق بگیرد، این یک مورد که در دسترس باشگاه‌ها هست. می‌توانند بازیکن بسازند و بفروشند و سود کلانی هم ببرند. نمی‌بینیم که باشگاه‌های ایرانی آن‌گونه که باید دنبال چنین چیزی باشند. چرا نمی‌بینیم؟ چون همه باشگاه‌ها خریدارند. کسی فروشنده نیست. همه بازیکن‌ها دارند به صورت آزاد منتقل می‌شوند. باشگاهی بازیکن را از باشگاه دیگر نمی‌خرد یا دست‌کم اکثر انتقال‌ها به صورت آزاد است.

سوال من این است؛ چرا باشگاه‌ها دنبال درآمد بازیکن‌سازی نیستند؟ چرا باشگاه‌ها روی مساله کپی‌رایت یا حق امتیاز کار نمی‌کنند؟ چرا برای بحث حق پخش راهکارهای مختلفی را به صدا وسیما پیشنهاد نمی‌کنند؟ چرا دنبال مباحثی مثل توریسم ورزشی نیستند؟ چرا به بحث‌های مربوط به درآمدزایی فکر هم نمی‌کنند؟

من بحثی را در مورد حضور بانوان در ورزشگاه دارم. اصلا کار به این ندارم که ورود خانم‌ها به ورزشگاه قانونی هست یا نیست. من بحثم چیز دیگری است. من به این موضوع از منظر اقتصادی نگاه می‌کنم. فقط فکر کنید که خانم‌ها می‌توانستند وارد ورزشگاه شوند. ببینید چقدر سکوهای خالی پر می‌شد؟ چقدر بلیت فروخته می‌شد؟ چقدر می‌شد به آنها محصولات فروخت؟ ظرفیت حضور بانوان در ورزشگاه را در نظر بگیرید. ظرفیت بلیت‌فروشی از سکوهای خالی را هم در نظر بگیرید.

حالا سوال من اینجاست؛ چرا برای هیچ‌کس هیچ‌کدام از این مباحث واقعا مهم نیست؟ شاید در ظاهر روی یک یا دو مورد تلاش‌هایی بکنند اما جدی دنبال چیزی نیستند. چرا؟ چون درآمد از لابی به دست می‌آید.

اینجا درآمد از این راه به دست می‌آید که شما بگردید و آدم‌هایی را پیدا کنید. الان یک مدیرعامل برای انتخاب کردن آدم‌هایش دنبال این است که کسانی را دور و برخود بگمارد که بتوانند لابی کنند. لابی کنند برای پیدا کردن اسپانسر و گرفتن بودجه‌های غیر قانونی. اکثر آقازاده‌ها در فوتبال یا در باشگاه‌های ورزشی آشنایانی دارند. کسی دنبال درآمدزایی نیست. همه دنبال لابی کردن هستند. یک چارچوبی به رسمیت شناخته شده که نه‌تنها درست نیست بلکه چارچوب درست را هم پس می‌زند. اگر کسی دنبال این باشد که از راه درست کار کند هم در این ساختار غلط راه به جایی نمی‌برد.

حالا می‌خواهم چند راهکار برای اصلاح ساختار پیشنهاد کنم. اینکه این راهکارها تا چه اندازه مورد استقبال قرار می‌گیرد را نمی‌دانم. اینکه این راهکارها چقدر با قوانین موجود در حوزه ورزش همخوانی دارد یا اجرایی است را نمی‌دانم. اما فکر می‌کنم این سه راهی که در ذهن من است می‌تواند آغاز تغییراتی باشد که فوتبال نیاز دارد.

برای حل مشکلات فوتبال، مشکل ‌انگیزه مدیران باشگاه حل شود. برای اصلاح ‌انگیزه‌های مدیران سه بخش خاص سراغ دارم که تا سال 1400 قابل اجراست.

اول؛ الزام حضور همه باشگاه‌های لیگ برتر و دسته اول در بورس یا فرابورس. بورس استاندارد پذیرش قابل اعتنایی دارد. حداقل اینکه سه ماه یکبار شرایط شرکت‌ها بررسی می‌شود. مکلفید که حتما کارنامه مالی خود را انتشار دهید. فرابورس البته برای برخی از باشگاه‌ها بهتر است. برای پذیرش در بورس باید سه سال سوددهی داشته باشید. به همین خاطر احتمالا اکثر باشگاه‌های ما در بورس پذیرفته نمی‌شوند اما فرابورس فرصتی است برای مشخص شدن حساب و کتاب‌ها. ساختار بورس و فرابورس شفافیت دارد. این داشتن شفافیت برای قدم‌های بعدی بسیار مهم است.

اما گام دومی که باید برداشته شود؛ فرمول کمک‌های دولتی به باشگاه‌ها باید به صورت شفاف اعلام و کمک‌ها کاملا از طریق یک نهاد پرداخت شود. وزارت ورزش یا فدراسیون‌ها یا نهادهای مختلف حق پرداخت پول به باشگاه‌ها به صورت مستقل را نداشته باشند و این پول به یک نهاد تعلق بگیرد که با فرمول‌های مشخصی این پول را بین باشگاه‌ها تقسیم کند. مثلا تیم‌هایی که بالای جدول هستند درصد مشخصی دریافت کنند. تیم‌هایی که در رتبه‌های پایین‌تر هستند دریافتی‌های کمتری بگیرند. نوعی نظام پاداش و جریمه اعمال شود. به این ترتیب ‌انگیزه باشگاه‌ها برای درآمدزایی از طریق کسب امتیاز داخل زمین بیشتر از قبل می‌شود. وقتی نگذاریم لابی کردن‌ها برای باشگاه‌ها سودده باشد، سیستم غلط کنار می‌رود و باشگاه‌ها ناچار می‌شوند به سیستم درست بازگردند. فرمولی که به مدد آن به باشگاه‌ها کمک‌های مالی تعلق پیدا می‌کند باید شفاف باشد تا زمینه‌ساز رانت و فساد مضاعف نشود. کمک‌های نهادهایی نظیر وزارت ورزش یا شهرداری‌ها و شوراهای شهر به باشگاه‌ها باید ممنوع یا از طریق این نهاد صورت بگیرد. این‌گونه شفاف‌سازی صورت می‌گیرد. فرض کنیم شورای شهری بخواهد به تیم شهرش کمک کند. می‌شود راهکاری اندیشید که این کمک در حساب‌های آن سازمان نظارتی ثبت شود. در مورد سیستمی صحبت می‌کنیم که باشگاه‌ها را به شفافیت کامل وادار کند.

اما سومین قدم که از قدم‌های دیگر دشوارتر است اما چاره‌ای جز انجامش نیست را باید یک جراحی اقتصادی نام‌گذاری کرد. ممنوعیت کامل اسپانسرینگ شرکت‌هایی که حتی یک درصد سهام دولتی داشته باشند بزرگ‌ترین قدم است. فقط شرکت‌های صد درصد خصوصی توان اسپانسر شدن را داشته باشند. این کار ترویج خصوصی‌سازی است. اگر حتی یک باشگاه بتواند این قانون را دور بزند تمام سیستم زمین می‌خورد.

ما باید برای ایجاد انگیزه برای مدیران شرایط را تغییر دهیم. اصلاح ‌انگیزه کمک می‌کند تا شرایط بهتری داشته باشیم. سه پیشنهاد خودم را دوباره مرور می‌کنم. حضور باشگاه‌ها در بورس یا فرابورس خیلی مهم است. کمک‌های مالی دولتی باید سازماندهی شوند و از طریق شایستگی به باشگاه‌ها برسند نه از طریق رانت.

عرضم را در این قسمت این‌گونه به پایان می‌رسانم که طرح بنده خام، ایراددار و قابل‌اصلاح است. این فقط یک ساختار است. اگر مسئولان می‌خواهند، بهترش را طراحی کنند و پیش ببرند اما باید افق دیدی داشته باشیم که در 1400 به این موضوع برسیم.

 احسانی: من در تکمیل این بحث وارد شوم و یک بار دیگر حرف بزنم. قانونی داریم که دولت را از کمک به ورزش حرفه‌ای نهی می‌کند. چرا این قانون اجرا نمی‌شود؟ تعریف باشگاه هم به صراحت مشخص شده. هم فیفا و هم‌ ای‌اف‌سی باشگاه و ساختار و وظایفش را تعریف کرده‌اند. باز هم از اجرای این تعاریف سر باز می‌زنیم.

مساله مهمی در فوتبال ایران داریم که قانون‌گریزی است. قوانین محترم شمرده نمی‌شوند. چرا؟ دلیلش ساده است. منافع عده‌ای در انجام نشدن قانون است. دقیقا مثل شکل مار و اسم مار است. دکان خیلی‌ها بسته می‌شود اگر قوانین در فوتبال رعایت شوند. ما فوتبال را داریم با شکل مار پیش می‌بریم.

وقتی باشگاه پاری‌سن‌ژرمن، نیمار را با آن رقم نجومی گرفت، فیفا اعتراض کرد. با این همه نیمار دارد برای این تیم بازی می‌کند. چرا؟ چون باشگاه از قبل همه بررسی‌ها را انجام داده بود و همه موارد را در نظر داشت وگرنه فیفا اجازه نمی‌داد. همین الان هم فیفا و یوفا این تیم را سخت زیرفشار برده‌اند که از هزینه‌ها کم کند. سال‌ها قبل رئال پول کلانی را به فیگو داد و او را از بارسا گرفت. یا رونالدو یا دیگر بازیکنان پرتغالی را. پشت خرید این همه بازیکن پرتغالی گران‌قیمت یک ایده اقتصادی قرار دارد. پرتغال و اسپانیا هم مرز هستند. برای هر بازی رئال، هزاران هوادار از پرتغال می‌توانند بیایند و هتل‌ها و رستوران‌ها و صندلی‌های ورزشگاه را پر کنند. این هواداران می‌توانند از فروشگاه باشگاه لباس بخرند. حضور این هواداران باعث می‌شود که باشگاه بتواند برای تبلیغات دور زمین از شرکت‌های پرتغالی سفارش بگیرد. پشت هر حرکت اقتصادی مناسب در فوتبال ایده‌های زیادی وجود دارد. ایده‌هایی که بسیار زیرکانه هستند.

در لیگ اسپانیا و انگلیس همیشه چهار تیم برای قهرمانی می‌جنگند و به ندرت تیم پنجمی می‌تواند وارد کورس با آنها شود اما سود نبرد. آنها به جیب تیم‌های دیگر هم می‌رود.

در بازاریابی ورزشی سود تیمی مقوله بسیار جذابی است. در عین حال متفاوت از بازاریابی صنعتی باید این مقوله را دنبال کنید.

 همان‌طور که عرض کردم در بازاریابی ورزش سود در مقوله وسعت کار تیمی است. اگر 10 کارخانه کفش داشته باشیم و دو تای آن ورشکست شوند هشت کارخانه دیگر سود می‌برند.

اگر لیگی داشته باشیم با20 تیم و چهار تیم کم شوند، حق پخش، بلیت‌فروشی و فرصت‌های درآمدزایی مشابه کم می‌شوند. در نتیجه در فوتبال سود در حضور پرشمارتر است. ورشکستگی یا حذف چند تیم باعث کاهش جذابیت لیگ هم می‌شود. فروش بلیت و حق پخش و قیمت تبلیغات دور زمین و موارد مشابه تحت تاثیر تعداد تیم‌ها هم هست. اینکه جام جهانی را با تیم‌های بیشتری برگزار می‌کنند دلایلی از این دست دارد. برگردیم به معضل قوانینی که داریم و اجرا نمی‌کنیم. قوانینی هم هست که یا داریم و اجرا نمی‌کنیم یا نداریم و باید داشته باشیم. چرا فوتبال پایه نابود شده؟ چون مربیان ‌انگیزه ندارند. حق رشد به مربی نمی‌دهند. حق کشف به مربی نمی‌دهند. قانون حق رشد را همه جای دنیا داریم. اینجا داریم؟ اجرا می‌کنیم؟ نتیجه‌اش می‌شود دلال بازی در فوتبال پایه. مربی باید کرایه زمین و هزینه تیم را از بازیکنان ثروتمند تامین کند. خب مربی کم‌انگیزه می‌شود. بازیکنان فقیر بااستعداد می‌مانند بیرون و بازیکنان بی‌استعداد پولدار می‌آیند داخل.

اجازه بدهید نکته‌ای را به صراحت عرض کنم. همین فوتبالی که الان داریم با همین وضعی که دارد درآمدزاست. بلد نیستند و نمی‌گذارند درآمدزایی صورت بگیرد. تازه اگر خرابش نکنند.

من سال‌ها در فوتبال مسئولیت اجرایی داشتم. در فدراسیون بوده‌ام و در وزارتخانه هم حضور داشتم. با دانشگاهی جماعت مخالفت می‌کنند. چرا؟ چون علم سخت است. در همه جای دنیا بدنه همه کارها را دانشگاهیان تشکیل می‌دهند غیر از اینجا.

به جمع‌بندی بحث مربوط شده بپردازیم. دوستان سخنان پایانی خود را بیان کنند.

 حفظی‌فر: فوتبال مدرنیته است و با سنت دعوا دارد. در فوتبال امروز ایران هم بدون تعارف ما دعوای سنت و مدرنیته داریم. سنت خواهان حفظ همین وضع بلبشویی است که داریم و مدرنیته خواهان پیشرفت فوتبال است.

در کشورهایی مثل ایران بخش‌های سنتی‌تر جامعه به فوتبال نگاه خوش ندارند. یعنی فوتبال از مظاهری است که مورد پسند و تایید بخش‌های سنتگرای جامعه نیست. این در حالی است که فوتبال به ذات امر ساده‌ای است و می‌تواند بدون ایجاد هزینه‌های اجتماعی کارش را پیش ببرد. من یادم هست جلال طالبی داشت در مورد هزینه‌های قبل از انقلاب تیم دارایی حرف می‌زد. می‌گفت: سال 56، تیم دارایی 6 میلیون هزینه کل فصلش بود و هشت میلیون درآمدش از بلیت‌فروشی! یعنی تیمی مثل دارایی توانسته از بلیت‌فروشی به سود برسد. قوانین در آن زمان حرفه‌ای بودند و اجازه کسب درآمد حرفه‌ای را می‌دادند. همین حالا هم اگر آن‌طور که بحثش شده، درآمدزایی بلیت‌فروشی به تیم‌ها برسد می‌شود کمی کمک‌حال باشگاه‌ها بود در درآمدزایی.

ما قوانینی داریم که به درد می‌خورند اما سال‌ها طول می‌کشد تا جا بیفتند یا اجرا شوند. در فوتبال از این اجرا نکردن قوانین ضربه می‌خوریم. بازی تاسوعا یادتان هست؟ دیدید که برگزار شد و آب هم از آب تکان نخورد. دیدید که صد هزار تماشاگر عاشق، آزادی را حسینیه کردند. من حرفی را می‌زنم که نمی‌دانم خوشایند کسی هست یا نه ولی باور دارم ورود بانوان به ورزشگاه هم مشکل‌ساز نخواهد شد. مردم عاقل و باغیرتی داریم. می‌شود برای ورود خانم‌ها به ورزشگاه‌ها برنامه‌ریزی درستی داشت.

از 1962 فوتبال دچار یک تحول سیاسی شد. در آن سال کیسینجر بحث‌هایی را در مورد تمرین دموکراسی بین مردم و به قول خودش مسابقه آبی و قرمز داشت. در جریان این بحث‌ها مشق دموکراسی بین مردم جدی شد. مکالمه و دیالوگ بین هواداران گروه‌ها و احزاب یا دسته‌های مختلف باب شد.

فوتبال پیشروترین پدیده در مورد آموزش مکالمه بین مردم است. وقتی بین مردم مکالمه ایجاد شود، خیلی اتفاقات رخ می‌دهد.

دو هفته پیش آقای فردوسی‌پور در برنامه 90 مدیران استقلال را کنار هم جمع کرد و چیزهایی را نشان داد که نباید. خیلی‌ها به او انتقاد کردند که تیم را وارد حاشیه کرد اما من از منظر دیگری به این موضوع نگاه می‌کنم. جدا کدام پدیده را داریم که بتواند این‌گونه به خودافشاگری دست بزند و اینقدر محبوب بماند؟ فوتبال بسیار پیشرو شده. من نمی‌دانم چرا دوستان رسانه‌ای به زیبایی‌های فوتبال نگاه نمی‌کنند. نمی‌دانم چرا؟ ما پرچمدار دموکراسی هستیم. باعث افتخار است که فوتبال حتی دردهایش را هم فریاد می‌زند. ما حتی فساد فوتبالی‌مان شفاف‌تر از فساد در حوزه‌های دیگر است.

 احسانی:  نقدهای ما باید همراه با راهکار باشد. من عرایضم را با این جملات به پایان می‌رسانم. ما فوتبال را نساخته‌ایم. فوتبال یک پدیده جهانی است. باید مثل جهان باشیم. نمی‌توانیم خودمان را صاحب فوتبال بدانیم و برایش قوانین وضع کنیم. الان اعضای فیفا از اعضای سازمان ملل پرتعدادتر هستند. چرا؟ چون فوتبال فراگیرتر از سیاست است.

فوتبال ساده است. دولت اگر فوتبال خوب می‌خواهد باید شاخص‌های ‌ای‌اف‌سی و فیفا را رعایت کند. با قاطعیت هم باید دست آدم‌های مخالف‌خوان را از فوتبال قطع کند. در درازمدت این فوتبال است که از حذف هر عنصر اضافه و سنگین‌کننده‌ای سود می‌برد.

مثالی بزنم؛ در 1966، سر الف رمزی مربی محبوب انگلیسی‌ها در آستانه جام جهانی به میزبانی انگلیس، جیمی گریوز بهترین مهاجم تیمش را به دلیل بی‌انضباطی خط زد. همه انگلیس پشت گریوز جمع شدند که ما به این آدم نیاز داریم اما رمزی گفت: اگر نتیجه می‌خواهید گریوز بیاید و من بروم. اگر فوتبال می‌خواهید گریوز بیرون باشد. زورشان به او نرسید و همان تیم هم قهرمان جهان شد.

ما باید از آدم‌ها بگذریم تا اصول سرجایش بماند. رانت‌ها حذف شوند. دولت رانت‌ها را از فوتبال حذف کند، فوتبال زنده‌تر می‌شود.

 هاشم‌خانی: نکته جدیدی ندارم که به این مطلب اضافه کنم. به جای اینکه روی موارد متعددی برای توجیه ضعف‌های فوتبال کار کنیم، روی تقویت ریشه‌ها کار کنیم. تغییر ‌انگیزه‌ها در فوتبال غوغا می‌کند. حداقل دانش اقتصاد همیشه روی همین موضوع بحث دارد.

مخدرهای مکرر دولتی دارد فوتبال را نابود می‌کند. این مخدرها چیزی جز سرمایه‌های دولتی نیستند که اصلا به آنها نیازی نیست.

در مورد مقاله‌ای که در مورد نیاز دولت به یک کی‌روش اقتصادی نوشته بودم، توضیح کوچکی بدهم حسن ختام این بحث باشد. بحث کلی من این است که مدیران ما نوعا حرف‌گوش‌کن و بدون ریسک هستند. همیشه پیرو دستوری می‌مانند که به آنها می‌رسد. این سیستمی از مدیریت است که نه بازدهی دارد و نه کارآمد است. سیستم بهتر، سیستم هدف‌گذاری اختیارات است. به مدیر اختیار تام بدهیم که هدف لازم را محقق کند. دیگر نیازمند تایید بالا و پایین نباشد. دیگر درگیر بوروکراسی نباشد. نظرش را با اقتدار اعمال کند. برای مدیران هدف بگذاریم و به آنها اقتدار بدهیم. کی‌روش موفق شد چون کوتاه نیامد. هدفش را می‌خواست و به آن رسید. مسیر خودش را طی کرد و ایران را هم با خود پیش برد.

منبع:‌ فرهیختگان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس