به گزارش مشرق، برنا نوشت: دستان هم را بگيريد و با هم بنشينيد و با هم بخنديد و به هم عشق بورزيد. اينجا کلاس درس نيست. ناظم، معلم و استاد هم نداريم.
جمله هايي که ژيلا صادقي مجري جوان و خوش چهره برنامه مي گويد.
جمله هايي که با سرعت بيان مي شود و اگر تمرکزت را براي ثانيه اي از دست بدهي، حتي يک کلمه از حرف هايش را نمي فهمي.
فاطمه دختري 17ساله که از منطقه 11آمده است مي گويد: اي کاش از مجري بهتري استفاده مي کردند.
صادقي با کلاه و شال قرمزي که روي شانه هايش انداخته، شادي اش را با هر حرکتي به مخاطب انتقال مي دهد.
فاطمه شاهبندي دختري 17 ساله که از منطقه 19 آمد و با خاله اش سوسن صبوحي در اين همايش شرکت کرده مي گويد: دو سال در خانه شهرياران جوان فعاليت کردم، اما مادرم فعاليت بيشتري دارد.
در طول سال تحصيلي فعاليتم کم مي شود، ولي قطع نمي شود، حداقل 2 ساعت در روز، در برنامه هاي شهرداري شرکت مي کنم.
مسابقه محله با مسعود روشن پژوه انجام مي شود، دختران به صف مي شوند و هر کدام با حرف قبلي اسم جديدي مي سازند و اگر اسم تکراري باشد حذف مي شوند؛ هيجان مسابقه به حدي است که بچه ها با گفتن هر اسمي جيغ بلندي مي کشند و در آخر، به 7 نفر هديه داده مي شود.
"دينا مثل تو نداره، نداره و نمي تونه بياره"،آهنگي است که تمام دختران را به شوق مي آورد، سالن يکپارچه جيغ مي شود موج مکزيکي راه مي افتد، کنترل کردن 1800 دختر جوان کار سختي است اما ماموران و مسوولان که خود جوانند، اين کار را به خوبي انجام مي دهند اگر بازور و اخم و اجبار نشد، با خنده و اشاره امکان پذير است.
ليلي رشيدي و کارتون زي زي گولا نشان داده مي شود، دختران ديگر نمي توانند بنشينند. رشيدي در مقابل موج احساسات قرار مي گيرد و البته آن را به بهترين شکل جواب مي دهد. دختري از وسط سالن داد مي زند: ليلي دوستت دارم.
"خانه مادربزرگه هزار تا قصه دارد، خانه مادربزرگ حرف هاي تازه داره" با خوانده شدن اين شعر به ياد چه کسي مي افتيد؟
مريم سعادت بازيگري است که هيچ کس نمي تواند فراموشش کند.
مهرابه شريفي نيا هم دعوت شده است، مهرابه مي گويد :اينجا پر از احساس جواني است.
دوپسر 15 ،16 ساله در مجلس هستند که با هر آهنگي بلند مي شوند و... در طبقه دوم ، در جمع دختران، 20 پسر جوان نشسته اند و البته نمي شود حضور اين تعداد را ناديده گرفت، چون قرار بوده اين برنامه دخترانه باشد.
مهدي باق بيگي بازيگر نقش مجيد هم در جمع حضور دارد، از دوران جواني و خاطرات خود مي گويد.
دختران جوان با پايين آمدن هر بازيگري به دنبال آنها مي دوند و عکس مي گيرند.
فيلم هاي شمعي در باد، بچه هاي ابدي نشان داده مي شود و پوران درخشنده با تشويق زياد روي سن مي آيد.
درخشنده مي گويد: خيلي خوشحالم که دختران توانسته اند 65درصد قبولي دانشگاه را به خود اختصاص دهند، اين قبولي يعني آگاهي و آگاهي يعني در دست داشتن ايران.
همراه با درخشنده، علي احمدي فر، زيبا هاشمي، افسانه پارکرو که بازيگران جواني هستند به روي سن مي روند. پوران با علي روبوسي گرمي مي کند که باعث مي شود، دختران دست بزنند.
جوايز اهدا مي شود به هر فرد يک ربع سکه بهار آزادي و لوح افتخار.
زيبا هاشمي بازيگري که به همراه پوران آمده و تا پايان جلسه در سالن مي ماند.
صادقي مجري برنامه مي گويد: مگر مي شود با اين آهنگ موزون يک تکاني به خود ندهيم. مجري اين حرف را مي زند و درست روي سن، چرخي مي زند، دستانش را در هوا تکان مي دهد.
عبدالهي مدير موسسه خانه شهرياران جوان مي گويد: خانه شهرياران جوان بدون حضور شما جوان جز خاک و آجر و در و پنجره نيست.
حاج آقا دهنوي هم بر روي سن مي آيد، همه به پا مي خيزند، اما در همين لحظه موسيقي آهنگين و ضربي نواخته مي شود. به خاطر آهنگ دست ها محکم زده مي شود و بعضي از دختران، شيطنت هاي لفظي مي کنند و حاج آقا لب هاي خود را مي گزد.
حاج آقا دهنوي مي گويد: دختران از طريق گوش ارضاء مي شوند و به همين خاطر است که اگر با کسي حرف بزند زود گول مي خورند ولي پسران از طريق ديدن ارضا مي شوند و اين در تمام جهان ثابت است.
دختران و زنان بايد هميشه مطيع مرد باشند و اين اطاعت خوشبختي و شادي زندگي مي شود.
الهام صالحي و زهرا زندي پور دو دختري هستند که در بيشتر برنامه هاي خانه ي شهرياران جوان شرکت مي کنند.
زهرا: در خانه شهرياران جوان فعاليت داشتم و براي همين دعوتم کردم.
الهام: مربي کودکستان هستم و از اين طريق با خانه شهرياران جوان آشنا شدم.
در ميان هياهو و صداي دست هاي بلند، آهنگي شنيده مي شود: من يک پرنده ام آرزو دارم، تو با من باشي...
اين صدا را که مي شنوم متوجه مي شوم امير خواجه اميري آمده و دختران از شوق نمي دانند چه کنند.