سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
پویش پیشرفت در دولت دوازدهم
کافی است توجه داشته باشیم که فلان مدعی سرشکسته خروج از حاکمیت، پس از دنده عقب گرفتن از غلط زیادی خود، در مصاحبه با نشریه حزب اشرافی میگوید «مهمترین هدف ما تعمیق شکاف در حاکمیت و جلوگیری از وحدت میان اصولگرایان تندرو با سایر اصولگرایان است».
سال های جنگ است. کشور در شرایط سختی قرار گرفته است. کمبود بنزین و مواد خوراکی جدی شده است. بنزین به صورت سهمیه ای بین رانندگان تاکسی توزیع می شود تا در جبهه با چالش مواجه نشویم. مردم هم شرایط را خوب درک کرده اند. برخی از مردم از خوراک خود می زنند تا برای رزمندگان آذوقه بفرستند. در آن روزها، حتی امام خمینی(ره) از شرایط سخت سخن می گفتند: «در این پیروزی که به دست آوردیم ما استقامت داشته باشیم، پایداری داشته باشیم. جنگ ها کمبودی دارد ... جنگ ها گرسنگی دارد، جنگ ها گرانی دارد، جنگ ها خرابی دارد.... خداوند میفرماید: استقامت کنید، پایدار باشید. از اینکه بنزین کم است نباید بلرزید.»
در سال های جنگ مسئله ایران روشن بود. ایران با کمبود عرضه مواجه بود. کمبود عرضه ای که ناشی از تحریم غربی ها و از بین رفتن ظرفیت های تولیدی بود. در شرایط جنگ، معنای اقتصاد مقاومتی روشن بود. مردم باید کمتر مصرف می کردند و امساک می نمودند تا منابع محدود کشور صرف نیازهای متعدد کشور شود. لذا نقش مردم در جنگ که مسئله اصلی عرضه بود، کم مصرف کردن بود.
اما شرایط این روزهای کشور متفاوت است. ایران دیگر با مشکل عرضه مواجه نیست. ظرفیت تولیدی کشور به گونه ای است که تنها از بخش اندکی از آن استفاده می شود. حتی واردات کالاها و خدمات نیز مهیاست. اما تقاضایی در خور این عرضه وجود ندارد. تولیدکنندگان زیادی هستند که به دلیل نبود مشتری تعطیل می شوند. حتی برخی از واردکنندگان نیز به میزان گذشته فعالیت نمی کنند. این مسئله باعث شده که نرخ رشد اشتغال پاسخگوی نیازهای نیروی کار کشور نباشد.با این حال نباید فراموش کنیم که در شرایط رکود، عرضه باید خود را با تقاضا تعدیل کند، اما این مسیر بلندمدت است. آنچه در این یادداشت بر آن تاکید می شود، مسئله ای کوتاه مدت است و تنها بر نقش مردم تاکید می کند. حالا که درک کردیم که مسئله فعلی ما کمبود تقاضاست، نقش مردم در تحقق اقتصاد مقاومتی متفاوت از دوران جنگ می شود.
اگر در دوران جنگ امساک از مصرف، به نفع کشور بود، این روزها مصرف کردن و خرج کردن به نفع کشور و اقتصاد مقاومتی است. ممکن است با شنیدن این جمله بگویید که «کو پول که خرج کنیم!». اما این توصیه برای کسانی است که به صورت نسبی درآمد دارند و به اقتصاد مقاومتی هم ایمان دارند و می خواهند گامی بردارند. کسانی که درآمدهای خوبی دارند، خوب است که خوب خرج کنند تا بازار تا اندازه ای از رکود خارج شود. برای روشن شدن بحث اجازه بدهید، یک مثال بزنیم.فرض کنید آنتن تلویزیون منزل شما خراب شده است. شما می توانید نصف روز زمان بگذارید تا آن را تعمیر کنید. در مقابل می توانید یک تعمیرکار بیاورید تا با پرداخت حق الزحمه آن کار را به وجه احسن انجام دهد. آنچه روشن است، این هزینه شما زمینه ساز درآمد برای فرد دیگر و ایجاد قدرت خرید جدیدی می شود. قدرت خریدی که خود می تواند زمینه ساز تولید و توزیع دیگری شود.
اما قطعا وقتی می خواهیم مبالغی را هزینه کنیم، باید به دنبال کالاهایی بگردیم که ایرانی باشند. البته نباید گمان ببریم که اگر یک کالای غیرایرانی را تهیه کنیم، به تولید ملی ضربه می زنیم. ممکن است در موارد زیادی خرید یک کالای غیر ایرانی (که مشابه ایرانی ندارد)، کمک قابل توجهی به اقتصاد کشور کند. مثلا خرید یک یخچال فریزر غیر ایرانی می تواند ثمرات زیر را برای اقتصاد داخلی داشته باشد. این محصول نیاز به خدمات پس از فروش دارد. این محصول به تعمیر کار نیاز دارد. به حمل بار نیاز دارد.
پس اگر توان مالی مناسب دارید و به فکر اقتصاد مقاومتی هستید، سعی کنید در روزهای پایانی سال بیشتر خرج کنید و بیشتر برای کالاهای داخلی هزینه کنید تا نظام تولید و توزیع کشور، با این اقدام تکانی بخورد و وضعیت رکود اندکی آرام شود.
حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:
برای مرحوم هاشمی، هزاری هم ویژهنامه دربیاوری و ذیل تصاویر آن مبارز قدیمی، هزاری هم تیتر درشت بزنی، آن اندازه به دردش نخواهد خورد که من اینجا از مخاطبان یادداشتم بخواهم تا گرم مطلب نشدهاند، فاتحهای نثار روحش کنند که قطع به یقین، رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت، به این «قرائت» بیش از آن «سیاست» نیاز دارد، بخصوص حالا که دستی کوتاه از دامن دنیا دارد.
این از نکته اول! و اما زنجیرهایها جوری در وصف مرحوم هاشمی زبان به تملق باز میکنند، تو گویی ما یادمان رفته چیزهایی که علیه همین شخص ایشان مینوشتند! نه فقط در روزنامه، بلکه کتاب هم منتشر میکردند! دوره سراسر اخلاق(!) دوم خرداد، کافی بود یکی در جایی، بار سفر اخروی بسته باشد! چنان انگشت اتهام را متوجه مرحوم هاشمی میکردند و چنان دور از الفبای انصاف، علیه ایشان مینوشتند که نه حدی داشت و نه حسابی! 2 نکته مستتر است در همین نکته دوم یادداشت. اولا: مرحوم هاشمی حتی در همان عصر دوم خرداد هم عاری از اشکال و اشتباه نبود لیکن زنجیرهایها، به شهادت مندرجاتشان، بیش از آنکه منتقد خطاهای آقای هاشمی بوده باشند، تخریبکننده و تهمتزننده به ایشان بودند! ثانیا: هم آن روز که در مقام حمله به هاشمی، اتهامات هرگز ثابتنشده به او زدند، کارشان نادرست بود و هم امروز که در لباس دوستی، القاب و عناوین عجیب و غریب نثار او میکنند! اینکه معصوم میفرمایند: «جاهل را نمیبینی، الا در حال افراط یا تفریط» یکی هم یعنی اینکه زنجیرهایها را نمیبینی، الا در حال افراط «عالیجناب سرخپوش» یا تفریط «سردار فلان و بهمان»! نکته بعدی، نحوه مواجهه جریان انقلابی با آقای هاشمی است.
من و ما، هرگز به مرحوم منظور، آن اتهامات زشت دوم خردادی را نزدیم، بلکه برای حرف خود، مصداق روشن داشتیم. هم موضوع سخن را دقیقا معلوم میکردیم و هم غالبا موضع منطبق با آن موضوع را اتخاذ میکردیم! چه در مقام دفاع از هاشمی و چه در مقام نقد او، هرگز رویه زنجیرهایها را پیشه نکردیم! 40 سال دیگر هم از درگذشت هاشمی گذشته باشد، ما باز پای دفاع خود از هاشمی برابر اتهامات درشت دوم خردادیها خواهیم ایستاد، همچنان که پای نقد خود به مواضع ایشان، مثلا در سال 88! ما همچنان که سال 92 نشان دادیم همواره برابر رای مردم و منتخب مردم، مواجهه محترمانه داشتیم و از همگان نیز همین مواجهه را انتظار داشتیم، لذا آقای هاشمی را به قانون و حق و معیار میسنجیدیم، نه برعکس! بر اساس همین سنجش، هر جا که لازم بود از ایشان دفاع کردیم و هر جا که نه، نه! دقت کنید! ما کی و کجا به آقای هاشمی تاختیم که به عنوان مثال، چرا بعد از سوم خرداد، همان جنگی که امام برای یک ذره و یک روزش هم نادم و پشیمان نبود، ادامه پیدا کرد؟! من در این متن، کاری به موضع شخص مرحوم هاشمی درباره آنچه گفتم ندارم اما فراموش نکردهایم که در دوره دوم خرداد، دوم خردادیها، ذیل همین بحث، چقدر فرمانده جنگ را و چقدر خود جنگ را نکوهش و سرزنش کردند! حالا با 4 تا تیتر درشت «حماسه اکبر» که ما دچار فراموشی نمیشویم! طرفه حکایت اینجاست؛ برای زدن جبهه و جنگ و امام و شهدا، روزی اگر تخریب آقای هاشمی جواب میداد، زنجیرهایها باکی از این تخریب نداشتند؛ روزی هم اگر، حمایت از آقای هاشمی جواب میداد، هکذا! برای زنجیرهایها، اساسا خود مرحوم هاشمی موضوعیت نداشت! و هنوز هم ندارد! در مواجهه با دیگران هم همین گونهاند! هیچکس را نه برای خودش میخواهند و نه البته برای خدا! نه آن روز که «عالیجناب سرخپوش» مینوشتند، نیت الهی داشتند و نه امروز که «سردار مصلحت»! نگاه زنجیرهایها به عناصر میدان سیاست، تابعی از همان نگاه دشمن به خود زنجیرهایهاست! خواستن آدمها یا نخواستن آدمها بر اساس همه چیز جز خدا! و جز اصول! و جز ارزشها! و جز قانون! هاشمی آدم بدی میشود، اگر فتنهگران 78 را «الواط» بخواند و آدم خوبی، اگر فتنهگران 88 را نه! غالبا همیشه و غالبا با همه، همینطور رفتار میکنند زنجیرهایها! پای تخته بشدت روسیاه روزنامهشان «ضربدر» را عمدتا میگذارند جلوی نام خوبها! یا جلوی کار خوب! کافی است تو بد شوی، تا حمایتت کنند و کافی است تو خوب شوی تا با چماق بایکوت ایشان مواجه شوی، اگر نه حالا با چماق تخریب! به نفع رسواشدگان تقلب اگر موضع بگیری، هوایت را در حد 6 ستون در صفحه نخست خود دارند اما خدا نکند موضع بگیری علیه فلان حرف غلط وزیر امور خارجه! اینجا میشوی همان آدم بد که تا مدتها میروی در لیست سیاه حضرات! با این اوصاف، باید هم فردای شهادت سردار مظلوم ما، وقیحانه تیتر بزنند «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد»! و باید هم رنگ لوگوی خود را بر پرچم تکفیریهای لعین، ست کنند! کلا هماهنگی زنجیرهایها با مواضع بد است و آدمهای بد! «ادبیات منقلی» را به خوبی و در جهت مثبت، پوشش میدهند اما همان فرد اگر روزی روزگاری، سخنران مراسم یومالله 23 تیر 78 باشد، با آن روی دیگر زنجیرهایها روبهرو میشود! دوستی با مواضع بد آدمها و دشمنی با مواضع خوب آدمها، اصلا و اساسا همه کسبوکار زنجیرهایهای نامحترم است! مرحوم هاشمی اگر تحلیل غربیها در خطبه نمازجمعه را محکوم کند، میشود آدم بد اما با فتنهگران علیه انتخاباتی با مشارکت 85 درصدی مردم اگر همراهی کند، میشود آدم خوب! پرونده به این روسیاهی دارند و آنوقت، رزمندگان دفاع مقدس را با «سربازان وحشی قوم آتیلا» قیاس میکنند! گفت: «کافر همه را به کیش خود پندارد»! سربازان وحشی قوم آتیلا، امروزهروز، مصداقی به روشنی همین زنجیرهایها ندارند که هم در لوگو و هم در تیتر یک، همصدایی با وحشیترین تروریستهای عالم میکنند! و با افراد و اشخاص و عناصر، دقیقا عین وحشیها برخورد میکنند! فرد وحشی، تمرد از قانون را حمایت میکند؛ زنجیرهایها هم! فرد وحشی، لگدپراندن به 40 میلیون رای مردم را خوب و درست تصور میکند؛ زنجیرهایها هم! مرز وحشیگری با غیر آن، قلم دست گرفتن نیست، که سلمانرشدی ملعون هم چاقوکش سر گردنه نبود! مرز وحشیگری با غیر آن، در ترس از خداوند منان است!
القصه! همه این نکات که نوشتم، مقدمهای بود برای این نکته اصل کاری! در ورای رخدادها، چه خوب اگر دنبال سخن خدا با خود باشیم! اگر دست آقای هاشمی از دنیا کوتاه شد، دست ما نیز کوتاه خواهد شد! حواسمان هست؟! هیچ به مرگ، اندیشه میکنیم که تا چه حد به ما نزدیک است؟! من دیروز داشتم به بچههای روزنامه میگفتم که این ویژهنامههای زنجیرهایها، اصلش را بخواهی و راستش را بخواهی، «ویژهنامه مرگ» است که چقدر به ما نزدیک است! گیرم آنها اسم دیگری رویش بگذارند و تیتر دیگری برایش بزنند و چیز دیگری درونش بنویسند اما جز این نیست که جملگی «ویژهنامه مرگ» است! ما اصحاب رسانه، چه داریم برای ارائه به خدا؟! زنجیرهایها چه دارند؟! تهمت زشت دیروز «عالیجناب سرخپوش» در وصف همان که امروز «سردار» میخوانندش؟! وقتی از خوب یا بد و از سیاستمدار گرفته تا غیر آن، بازگشت همه به سوی خداست، وای بر ما! وای بر ما که برای آنچه مینویسیم و آنچه نه، باید جواب پس بدهیم! «عالیجناب سرخپوش» چرا؟! «سردار» چرا؟! و این نوشته چرا؟! اینکه ناخدای باخدای کشتی انقلاب، اشک میریزند هنگام توصیه به «عبور از سیمخاردار نفس»، یکی هم یعنی آماده باید باشیم من و ما، ایضا شما زنجیرهایها، برای روزی که به جای روزنامه فردا، باید کارنامه دیروز را ارائه دهیم! آهای دوستان! اینکه خواندید، سرمقاله همه سالنامههایی است که این روزهای اخیر درآوردید! عاقبت دیدم حیف است «ویژهنامه مرگ»، سرمقالهای غیر از تنبه و هشدار نسبت به امر حتمی مرگ داشته باشد! پس مهم نیست مرگ کدامیک از ما زودتر باشد؛ مهم آن است که بدانیم مرگ برای همه ما برنامهها دارد! مرحوم هاشمی، خودش ختم سیاست بود! خوب است حالا که دستی کوتاه از دامن دنیا دارد، برایش فاتحه بفرستیم! راستی! کدامیک از ما میتوانیم ضمانت دهیم همین بهار پیش رو را خواهیم دید؟! و اصلا همین فردا را؟! و همین یک لحظه بعد را؟! خدایا! رحمی... رحمی!
غلامرضا انبارلویی در رسالت نوشت:
عباس دیلمیزاده در ایران نوشت:
روزهای آخر اسفندماه هر سال زمانی است که اجلاس CND با حضور نمایندگان دولتها، سازمانهای غیردولتی و اعضای جامعه مدنی در وین برگزار میشود. در آستانه اجلاس امسال خبر خوشی از مجلس شورای اسلامی به گوش رسید که میتواند برگ برنده امسال ایران در این اجلاس باشد. خوب به یاد دارم که در یکی از نشستهای اجلاس CND سال گذشته که سازمانهای مردمنهاد و گروههای حقوق بشری در آن حضور داشتند، مسأله مجازات اعدام در کشورهای مختلف مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت.
من هم در این جلسه حضور داشتم. امیدوار بودم که در این نشست به سیاستهای کلان و مواضع کلی نهادهای مدنی کشورهای مختلف در مورد مجازات اعدام پرداخته شود اما با چشم خود دیدم که بخش اعظم وقت جلسه را به موضوع اعدام در جمهوری اسلامی ایران اختصاص دادهاند. در نشستها و جلسات دیگر هم مشاهده کردم که گروههای مختلف سعی میکردند با بزرگنمایی توجه نهادهای مدنی وجامعه بینالمللی را به مسأله اعدام قاچاقچیان در ایران معطوف کنند.
این بزرگنمایی به حدی بود که قوانین جمهوری اسلامی ایران را روی پردهای به نمایش گذاشته بودند و تلاش داشتند کشورمان را به نقض حقوق بشر محکوم کنند. ما در جلسات خیلی تلاش کردیم که شرایط منطقه و کشورمان را برای سازمانهای غیردولتی تشریح کنیم و توضیح دهیم که شرایط ایران با کشورهای دیگر متفاوت است. توضیح دادیم که بسیاری از قاچاقچیان مواد مخدر مسلح هستند و باکی هم برای استفاده از اسلحه برای رسیدن به اهدافشان ندارند. از آمار شهدایی که در راه مبارزه با مواد مخدر جانشان را از دست دادهاند، سخن گفتیم اما این دفاعیات چندان سودمند نبود. چون برخی با تکیه بر قوانین جمهوری اسلامی در حوزه اعدام قاچاقچیان تلاش میکردند وجهه کشورمان را خراب کنند و تمام تلاشهایی را که جمهوری اسلامی ایران در زمینه مبارزه با قاچاق مواد مخدر و جلوگیری از ترانزیت مواد به کشورهای دیگر انجام میدهد، تحت الشعاع آمار اعدام قاچاقچیان قرار دهند.
ما استدلال میکردیم که اگر قرار بود تمام قاچاقچیان مواد مخدری که بر اساس قانون محکوم به اعدام شدند، حکم شان اجرا شده باشد آمار اعدامها باید چند 10 برابر بیش از ارقام اعلامی می بود و توضیح میدادیم که حکم اعدام فقط برای عده محدودی اجرا میشود اما آنها باز با تکیه بر قانون حرف ما را بی اثر میکردند و دیدگاههای مغرضانهشان را مطرح میکردند. بعد از پایان این جلسات احساس ما این بود که عدهای تلاش میکنند با بزرگنمایی اعدامها، به طرق مختلف ایران را در جامعه بینالملل محکوم کنند.
حالا خبر خوشی رسیده است که بر اساس مصوبه دیروز کمیسیون قضایی حکم اعدام از مجازاتهای در نظر گرفته شده برای حمل مواد مخدر از هر نوع و با هر حجمی حذف میشود. بحث تغییر قانون چند سالی بود که مطرح شده بود و مخالفان و موافقان زیادی داشت اما خوشبختانه بعد از مطرح شدن دیدگاههای علمی بهترین نتیجه حاصل شد و راه بر سوء استفاده گروههایی که قصد تخریب جمهوری اسلامی را دارند، بسته شد. این اقدام مجلس را باید به فال نیک بگیریم و منتظر بازخورد مثبت جامعه مدنی و نهادهای بینالمللی در این حوزه باشیم.
همچنین این تغییرات میتواند باعث شود که اعتماد نهادهای غیردولتی و نهادهای مدنی به کشور ما افزایش پیدا کند و برنامههای کاهش تقاضا در جمهوری اسلامی ایران مورد حمایت نهادهای بینالمللی قرار گیرد. خوشحالم امروز که در کمیسیون مواد مخدر در وین شرکت میکنم، در مقابل تهدیدها با شرایط بهتری روبهرو خواهیم بود.
بهار سال ٩٦، دو انتخابات برگزار میشود؛ انتخابات دوره دوازدهم ریاستجمهوری و انتخابات دوره پنجم شورای اسلامی شهر و روستا. این دو، هر کدام به تنهایی از اهمیت بالایی برخوردار است. اما در این یادداشت، به ریاستجمهوری پرداخته میشود. درباره انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم، گفتنیهای زیادی وجود دارد، اما فعلا به موقعیت حسن روحانی برای دوره دوم ریاستش بر قوه مجریه اشاره میشود. گروهها، احزاب سیاسی و مردم علاقهمند به شرکت در سرنوشت خود، نظراتی دارند.
هر کدام درباره دکتر روحانی و عملکرد او و شرایط وی در انتخابات دوره دوازدهم نظرات گوناگونی دارند که لازم است به آن توجه شود تا افق آینده تا حدودی روشنتر شود.
١- در میان گروههای سیاسی، یک طیف جناح راست، نهتنها ذرهای به موفقیت دکتر روحانی فکر نمیکنند، بلکه از آمدن او در خرداد ٩٢ هم بهشدت در رنجاند. اگرچه وی از درون جناح اصولگرا وارد عرصه رقابت برای نشستن بر صندلی ریاستجمهوری شد، اما بخش افراطی این جناح، بدون اینکه منتظر عملکرد او پس از ورود به کاخ ریاستجمهوری شود، سر ناسازگاری با او گذاشتند و تا امروز که نزدیک به چهار سال از آن تاریخ میگذرد، لحظهای از مخالفت با او دست برنداشتند و همه سخنان و عملکرد و رفتار وی و همراهانش را با بدترین عبارات به سخره گرفتند. این دسته پرمدعا از اینکه سایه محبتآمیز رئیس دولتی مانند احمدینژاد و به تبع آن فردی از جنس احمدینژاد، دیگر بر سرشان نیست، رنجیدهخاطر و نیز دچار غصه ازدسترفتن منافعشان شدهاند، بنابراین تمامی تلاش رسانهای خود را روی جلوگیری از ورود افراد دیگری غیر از همفکر خودشان، از جمله حسن روحانی متمرکز کردهاند. این گروه درحالحاضر چند نامزد برای رودررو قراردادن با دکتر روحانی دارند.
٢- گروهها و دستههای اصولگرایی معمولی در برخورد با روحانی به تندی افراطیون نیستند، اما تمایلی به ادامه ریاست وی بر قوه مجریه در دوره دوم ندارند. چهرهها، احزاب و تشکلهای شاخص اصولگرایی، در این بخش تعریف میشوند. حزب مؤتلفه اسلامی، جبهه پیروان امام و رهبری، جامعه روحانیت مبارز، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، یکسری از انجمنهای اسلامی و... علاقهمندند که اشخاصی مانند میرسلیم، قالیباف، رئیسی و نظایر اینها در قامت ریاستجمهوری بایستند و در انتخابات آتی، رقیب دکتر حسن روحانی شوند. این اصولگرایان به ریاستجمهوری فعلی انتقاداتی دارند، اما چندان امیدوار نیستند که نامزدهای خود بتوانند بهتر از روحانی عمل کنند. ضمنا این گروه و دستهها، در اینکه بتوانند روی یک نفر ائتلاف کنند، اختلاف دارند. هرکدام دلشان میخواهد دیگران را ذیل حزب یا تشکل خود ببینند و نامزد آنها را بپذیرند، اما بعضی از اختلافنظرهای اصولی آنان، مانع چنین همبستگی و ائتلافی میشود. این گروه از سیاسیون، البته به دلیل رفتاری که در سال ٨٤ در دفاع از احمدینژاد داشتند، امید چندانی به رأی اکثریت مردم ندارند. به همین دلیل پیشبینی میشود افراد یا احزابی از آنان، هنگام در تنگنا قرارگرفتن از ائتلاف یا ناامیدی از رأی مردم، به هواداری از حسن روحانی درآیند و جبهه رئیسجمهور فعلی را برای دوره دوم قویتر کنند.
٣- اصولگرایان معتدل یا به تعبیر امروزی اعتدالیون. اینها نقش مهمی در کاندیداکردن و رأیدادن به حسن روحانی در خرداد ٩٢ داشتند. بنابراین کاملا روشن است که در اردیبهشت ٩٦ نیز پشت سر او بایستند و مردم را به رأیدادن به روحانی تشویق و ترغیب کنند. تشکل شاخص این دسته از اصولگرایان، حزب اعتدال و توسعه است که تعداد درخورتوجهی از اعضای برجسته آن در کابینه حسن روحانی حضور دارند. در میان اصولگرایان معتدل، چهرههای برجستهای مانند علیاکبر ناطقنوری، علی لاریجانی، آیتالله ابراهیم امینی و نظایر اینها در انتخابات آتی به روحانی رأی خواهند داد.
٤- اما اصلاحطلبان اگرچه بعضا نامزدی در سایه هستند که اگر به دلایلی حسن روحانی در صحنه نبود، نامزد در سایه را وارد صحنه کنند، اما درحالحاضر، به جز دکتر روحانی، به کس دیگری که مقابل وی بایستد، فکر نمیکنند. بدیهی است که اصلاحطلبان در شرایطی که نامزدهای آنان بتوانند خود را در معرض آرای مردم قرار دهند، در میان طیف گسترده خود، چهرههای شاخص و لایق فراوانی دارند که به ریاستجمهوری او امید داشته باشند، اما اکنون که نزدیک به دو ماه دیگر به انتخابات مانده است، ایجاد چنین شرایط مطلوبی فراهم نیست، بنابراین یکپارچه، روی کسی که تا حدود زیادی اهداف و شعارهای اصلاحطلبان را پیگیری میکند، یعنی حسن روحانی، متمرکز شدهاند. از طرفی، اگر روحانی، رئیس قوه مجریه نشود، افرادی از جناح مقابل سکان محترم مدیریت اجرائی را به دست میگیرند. در این صورت معلوم نیست سرنوشت ملک و ملت چه خواهد شد.
حجتالاسلاموالمسلمین عبدالله نوری که از چهرههای شاخص اصلاحطلبی است، در گفتوگویی که چند روز قبل با روزنامه «شرق» داشت، درباره وضعیت فعلی اصلاحطلبان و حمایت آنان از دکتر روحانی در انتخابات پیشرو، نکاتی را یادآور شد که درخورتوجه است. وی در بخشی از گفتوگوی مفصلش با «شرق» گفته است: «ما باید به واقعیت خارجی نگاه کنیم. شرایط کشور فوقالعاده پیچیده است. در چنین شرایطی، برای اصلاحطلبان تأمین حقوق بنیادیتر، مانند حق حیات و بهرهبردن از شرایط زیستی و معیشتی حداقلی نسبت به برخی حقوق دیگر، مانند آزادیهای سیاسی از اولویت بیشتری برخوردار است. حمایت جریان اصلاحات از آقای روحانی هم با اینکه چهبسا با ایشان در برخی زمینهها مرزبندی داشته باشد، به همین معناست که با نبود وی چه کسی قرار است سکاندار این کشتی در این دریای مواج باشد؟ اگر میگوییم اعتدال، به این دلیل است که اعتدال را مرحلهای از اصلاحطلبی میدانیم» (شرق- ١٥/١٢/٩٥، ص٦).
در این تحلیل که سه موضوع شرایط بینالمللی، ترجیح معیشت مردم بر آزادیها و همبستگی اعتدال و اصلاحات، مطرح است، آقای عبدالله نوری نیز مانند بسیاری از چهرههای سرشناس و شخصیتهای اثرگذار اصلاحطلب، موقع انتخابات از حسن روحانی حمایت خواهد کرد.
آقای نوری، البته معتقد است اصلاحات موردنظر اصلاحطلبان در نیمه دوم ٧٠، به مرور بازنگری شده و بعضی توقعات حداکثری به حداقل رسیده و همین امر آنان را به اعتدالیون نزدیک کرده است. البته پیش از آن آقای نوری میگفت که اصلاحات هزینه دارد. اما بسیاری از اصلاحطلبان حاضر نیستند هزینههای آن را تحمل کنند. به نظر میرسد همین نگاه، ایشان را نیز به نوعی معتدل کرده است. وی در همان گفتوگو گفته است: «درواقع عملکردی که ما از جریان اصلاحات میبینیم، این است که آنها تا حدود زیادی از درون، خود را بازنگری و آسیبشناسی کرده و در مسیر تأثیرگذارتری گام برداشتهاند» (همان) و نیز گفته است: «برداشت من این است که ایران از لحاظ شرایط داخلی و خارجی، در شرایط بسیار سختی قرار دارد.
براساس چنین برداشتی و البته احساس مسئولیت در قبال ایران و اسلام است که فکر میکنم همه علاقهمندان به این آب و خاک در هر جایگاه و مقامی باید هرچه بیشتر در جهت میانهروی، همبستگی، تفاهم و گفتوگوی ملی حرکت کنند، یعنی اگر تا دیروز اصلاحطلبان، اصلاحات حداکثری یا ساختاری را مطالبه میکردند که ممکن بود مورد توافق قرار نگیرد و بر سر تحقق آن، چالش ایجاد شود، امروز به این نتیجه رسیدهاند که به حداقلها قناعت کنند، برای اینکه شاید بتوان برای بهبود اوضاع کشور یک گام به جلو برداشت. برایناساس چنانچه دولت معتدلی روی کار آمده باشد و برای وزارتخانهها از ما نظرخواهی کند، به او توصیه خواهیم کرد از انتخاب افرادی که مورد حساسیت هستند، بپرهیزد و از نیروهای اصلاحطلب یا اصولگرای معتدل که نسبت به آنها حساسیت منفی نباشد، استفاده کند. تا شاید به دلیل هماهنگی بیشتری که با مراکز قدرت دارند، چالشها به حداقل برسد و بیشتر بتوانند به کشور خدمت کنند» (همان).
غیر از عبدالله نوری، اصلاحطلبان دیگری هم هستند که روش اعتدالگونه در سیاست و در اعمال مدیریت را میپسندند. تأکید بر اعتدال در هنگامه گزینش مدیریت قوه مجریه، تأکید بر این است که از گفتار و رفتار چالشبرانگیز و تحریککننده پرهیز شود تا همزمان با تنظیم روابط دیپلماتیک در سطح بینالمللی، در داخل نیز زمینه گفتوگوی ملی فراهم شود؛ گفتوگوی ملی یا همبستگی عمومی که در حوزه جریانات سیاسی مخالف همدیگر، به مثابه پرهیز از دشمنیهای نامأنوس با فرهنگ اسلامی و بیتوجهی به قانون، تلقی میشود.
نتیجه اینکه در انتخابات پیشرو، دلواپسان با نبود روحانی خوشاند. اعتدالیون و اصلاحطلبان با حضور او موافقاند و جمعی از اصولگرایان مخالف تندروی، در میانه راه ماندهاند که چه کنند؛ روز ٢٩ اردیبهشت سال آینده به تندروها نزدیک شوند یا به سمتوسوی اعتدالیون و اصلاحطلبان حرکت کنند.