***
اصلاحطلبان حکم نماز بیوضو را نمیدانند...
«محمدعلی ابطحی» فعال اصلاحطلب و رئیسدفتر رئیس جمهور در دولت اصلاحات به تازگی در بخشی از یک گفتوگو با اشاره به چیزی به نام «اختلاف نظر میان اشخاص و احزاب سیاسی با رهبری نظام» اظهار کرده است:
«بعضا احتمال دارد یک رویاروییهایی هم در داخل کشور شکل گرفته باشد و با توجه به کثرت نظر و سلیقه البته که این موارد طبیعی است اما با توجه به جایگاه رهبری، ایشان هستند که باید تصمیم بگیرند قالب روابط خود را چگونه تعریف کنند نه احزاب.»
به گزارش جماران، وی همچنین میگوید: احزاب در این لایه و طبقهای که هستند، طبیعتا نمیتوانند تصمیم گیرنده چگونگی روابط رهبری با دیگران باشند اما آنچه مسلم و بدیهی است تقویت ارتباط گروه و جناحهای مختلف با مقام اول کشور است. باید بر این اجماعی که همواره داشتهاند، بایستند ولی نتیجه گیری نهایی به تصمیم و نظری بر می گردد که مقام معظم رهبری تنظیم میکنند.[1]
*ماجرای «رابطه مستقیم اصلاحطلبان با مقام معظم رهبری در پساهاشمی» را نخستین بار «حسین مرعشی» سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی در یک مصاحبه مطرح کرد.
پس از او نیز محمدرضا تابش، محمد هاشمی و کسان دیگری هم در این رابطه سخن گفتند.
اما باید اشاره کرد که این مسئله اولین بار توسط «عباس عبدی» و در سال 91 مطرح شد.
او در مصاحبهای با اشاره به دیدار 3 چهره اصلاحطلب با رهبری انقلاب اینطور گفته بود که این دیدارها بایستی در سطح بالاتری برگزار شوند و رئیس دولت اصلاحات بایستی انجام دهنده این کار باشد.[2]
به تازگی نیز مجید انصاری، معاون حقوقی رئیسجمهور طی اظهاراتی ضمن اشاره به اینکه خودش گاهی گزارشهایی را حضوراً به مقام معظم رهبری تقدیم میکند، گفته است: شخصا عقیدهام این است که این رابطه در حد بایسته و شایسته نیست و حتما باید با یک سازوکاری هم درون جبهه اصلاحات که بتوانند نظرات مجموعه را جمعبندی و پیشنهادات و اطلاعات را با یک راهکار سازمانیافتهای منتقل کنند و هم انشاءالله دفتر مقام معظم رهبری بتواند یک سازوکاری تعیین کند تا رسمیتر و گستردهتر جریان اصلاحطلب بتواند با رهبرشان در تماس باشد.[3]
این اظهارات در حالی مطرح میشود که مقام معظم رهبری در صورت صلاحدید دیدارهایی را با برخی معاریف گروهها و طیفهای سیاسی داشته و دارند.
کما اینکه معظمله در سال 88 جلسهای مفصل را با نمایندگان ستادهای انتخاباتی نامزدها برگزار کردند و یا در سال 91 نیز در یک دیدار، اسحاق جهانگیری، عبدالواحد موسوی لاری و مجید انصاری را به حضور پذیرفتند.
در این رابطه اما باید تأکید کرد که اگر اصلاحطلبان چنین دیداری را واجب میدانند پس حکماً در جریان هستند که مقدمه واجب نیز واجب است و کسی نمیتواند بدون وضو نماز مقبول بخواند.
به این معنی که نمیشود کسانی که برخی از آنها بازداشتیهای فتنه سال 88 بوده و به اتهام تبلیغ علیه نظام دستگیر شدهاند و یا کسانی که هنوز از فتنه سال 88 که خط قرمز بودن آن مورد تأکید صریح و مداوم مقام معظم رهبریست، برائت نجستهاند؛ بدون رعایت هیچ آداب و ترتیبی خود را برای دیدار با رهبر نظام محق بدانند.
جالب آنکه در جریان اخیر متأسفانه شاهد کذبگویی هم بودهایم.
به این ترتیب که محمد هاشمی، اخوی مرحوم هاشمی در یک مصاحبه با اشاره به لزوم رابطه مستقیم اصلاحطلبان با رهبری نظام اینطور گفت که ما زمانی به اطلاع مقام معظم رهبری رساندیم که اصلاحطلبان قصدی برای تحریم انتخابات ندارند و این قضیه یک برچسبزنی معاندانه است. اما این در حالی است که اسناد و گفتههای مصرّحی از اصلاحطلبان وجود دارد که حضور در انتخابات مجلس نهم را تحریم کردهاند.
بدیهست مادام که جریان خاص دست از ناراستی بر نمیدارد و مادام که قصدی برای توبه از فتنه سال 88 ندارد؛ رابطه مستقیم با مقام معظم رهبری و اثراتش برای آنها میتواند کأنلمیکن تلقی شود...
***
لیلاز: استیضاح آخوندی از بیرون دیکته شده و «بچهبازی سیاسی» است!
سعید لیلاز، فعال اقتصادی و سیاسی اصلاحطلب و از اعضای حزب کارگزاران سازندگی، روز سهشنبه گذشته طی یادداشتی که در روزنامه الکترونیکی امید ایرانیان (نزدیک به محمدرضا عارف) منتشر شد، در واکنش به اعلام خبر استیضاح عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی توسط نمایندگان مجلس نوشت:
استیضاح وزیر راه و شهرسازی دوباره مطرح شده است این طرح فارغ از این که او چه پاسخی به پرسشها بدهد و تا چه اندازه مدیریتش موفق ارزیابی شود تنها ایجاد مزاحمت و زحمت برای دولت یازدهم و شخص رئیس جمهور است یعنی حربه و تاکتیکی از سوی جناح مخالف است. به عبارت دیگر این طرح دستورالعملی سیاسی است که از بیرون مجلس به نمایندگان طراح استیضاح ابلاغ شده در نتیجه آن روند تا زمان انتخابات ادامه خواهد داشت و متوقف نمیشود!
وی همچنین میافزاید: در مجموع هم به نظر میرسد مجلس دهم به عنوان یک مجلس عاقل به خوبی از موقعیت کشور آگاه است و از بچه بازیهای سیاسی فاصله خواهد گرفت.
لیلاز میگوید: به نظر من اکثریت عاقل مجلس موفق خواهد شد مانع از طرح استیضاح در صحن علنی شود و حتی اگر چنین موفقیتی هم به دست نیاید همین اکثریت به آن رأی منفی خواهد داد.
این فعال اصلاحطلب در بخش دیگری از مطلب خود با اشاره به «علی لاریجانی» تصریح میکند: در این میان نمیتوان از نقش شخص رییس مجلس هم غافل شد آقای لاریجانی نشان داده که توانسته بدون تبدیل کردن مجلس به دنباله روی محض دولت ، نقش حمایتی خود را هم ایفا کند و امید میرود در ادامه هم این مدیریت موفق که بر هیات رئیسه مجلس و صحن مجلس حاکم است مجلس دهم را در مسیر منافع ملی به پیش براند و به همین دلیل شخصاً چندان نگران این شرایط و نتیجه طرح استیضاح نیستم.[4]
*اینکه نمایندگان مجلس قصد دارند یکی از پرحاشیهترین وزرای دولت یازدهم که در ماجرای قطار سمنان نیز مسئولیت مستقیم دارد را استیضاح کنند؛ نهتنها بچهبازی نیست بلکه حکماً یک اقدام عاقلانه و برخاسته از مطالبه عمومی است.
در ظاهر امر نیز به نظر میرسد ملاک عاقل بودن یک مجلس به زعم چهرههای جریان سیاسی خاص، عملکرد آن مجلس و پاسخگویی نمایندگان به مطالبات به حق مردم نباشد بلکه ملاک، همسو بودن رأی نمایندگان با ستاد جریان خاص است زیرا مثلاً خانم فائزه هاشمی زمانی در اشاره به مجلس سابق (نهم) گفته بود که «مجلس نهم عقل ندارد»! و یا شخص سعید لیلاز صحبتی دارد مبنی بر اینکه «مجالس اصولگرا از زمان شاه هم بدترند»!
سعید لیلاز که به اظهارات شاذ در میان اصلاحطلبان شهره است زمانی در گفتوگو با نشریه «تجارت فردا» عنوان کرده بود که «بیشتر اصلاحطلبان سواد اقتصادی چندانی ندارند».
او در سال 92 هم گفته بود: «روحانی قهرمان عدالتپروری است».
«کاهش تورّم مواد غذایی به واسطه مکالمه تلفنی روحانی و اوباما» و «پیشبینی افزایش 100 درصدی دریافتهای ارزی ایران پس از توافق ژنو در سال 92» نیز از دیگر اظهارات شگفتانگیز لیلاز هستند.
اشاره سعید لیلاز در یادداشت فوقالذکر به حمایتهای لاریجانی از وضع موجود و دولت رئیسجمهور روحانی نیز محل تأملات جدیست...
***
میگویند هنر برای «مردم» نیست؛ نمایش هنر با عکسهای پیرمرد لخت، رقّاصی و سیاهنمایی!
«حسین پاکدل» نویسنده و کارگردان تئاتر، در بخشی از گفتوگو با شماره سهشنبه گذشته روزنامه شرق درباره هنر تئاتر اظهار کرده است:
«هنر نمایشی گران و محدود است، نمیتواند به شکل گسترده تأثیر بگذارد. اما تئاتر هنر نخبگان و قشر مرجع است. در همه دنیا، تئاتر جدی روی قشری تأثیر میگذارد که انسانهای مرجع هستند و خودشان خلق اندیشه و فکر میکنند. برای همین تئاتر محدودیت دارد.»
او همچنین میگوید: واقعیت این است که متأسفانه و با هزار دریغ و درد، از موارد استثنا که بگذریم، نمایندههای مجلس و وزرای ما غالبا با فرهنگ و هنرشان زیست نمیکنند. یا تلقیشان از مقوله فرهنگ و هنر با آنچه در بستر جامعه جاری است، فرسنگها فاصله دارد. شما به من بگویید نمایندگان مجلس یا وزرا یا سیاستمردان ما چه میزان خود را در معرض تنفس هوای فرهنگ و هنر قرار میدهند. اصلا چقدر حاضرند برای خرید اثر هنری برای دفتر، خانه و زندگیشان هزینه کنند. یا چقدر حاضرند بروند در صف بایستند، بلیت بخرند و فیلم و تئاتر یا کنسرت ببینند. بهعنوان عادت و نیاز مطلقا تئاتر نمیبینند. چه بشود که عده معدودی از آنها دعوت شوند و بروند برای دیدن اثری سفارشی.[5]
*سوگمندانه بایستی اشاره کنیم که چند سالیست یک جریان که از قضا صاحب دستانی دراز هم هست! بر مفهومی به نام «هنر» چنبره انداخته و به زعم خود اقدام به خصوصیسازی هنر در پایتخت ایران کرده است.
منظور ما شخص آقای پاکدل نیست اما اظهار نظر ایشان مبنی بر اینکه «تئاتر هنر نخبگان است»، شاید برخاسته از همین روش مرسوم شده باشد...
جریانی که ذکر آن رفت، چند سالیست که در تهران بزرگ بعنوان امالقرای جهان اسلام، تلاش کرده است تا همه شعوب هنر اعم از هنرهای تجسمی، تئاتر، سینما، شعر، کتاب و... را به انحصار خود در بیاورد.
هنر را در بخش غیر گیشهای آن، مفهومی بورژوازی و غیر قابل فهم برای قاطبه مردم جلوه دهد و دست آخر نیز دیدگاههای خاص خود در هنر که چیزی جز آشفتگی، مرگ خدا و اومانیسم در «زندگی» و لیبرالیسم و اجنبیپرستی را در «سیاست» ترویج نمیکند؛ بسط دهد.
شاید از همین روست که شاهد تأسیس گالریهایی هستیم که جز نقاشان و مخاطبان خود کسی را راه نمیدهند.
برخی تئاترها ساز و کار نمایش و قیمت بلیط خود را به گونهای تنظیم میکنند که امکان تماشای عمومی و احتمال حضور شهروندان با درآمد پایین در سالنها کمتر باشد و از طرفی شاهد رخدادهای عجیبی به اسم هنر هستیم که هیچ تعریف وثیق و توجیه مدللی را نمیتوان درباره آنها ارائه کرد.
نمایش عکسهای یک پیرمرد لخت و عور[6]، تابلوهایی با محتوای اروتیک، تئاترهایی با مضامین فمینیستی و گاهی هم ناسزا به نظام و حکومت، کنسرتهای پر حاشیه، شعرهای مشوّق هوسرانی، رقص زنان در برخی نمایشها[7] و...
دست آخر نیز شاهدیم که هنرمندانی مثل آقای پاکدل بیان میکنند که تئاتر برای همه نیست و هنر نخبگان است!
و افکار عمومی هم نظاره میکند که چطور فقط برخی اسبدارها، صاحبان ماشینهای اِسیووی، ملّاکین، خارجرفتهها و... با تفرعن، هنر را متعلق به خود میپندارند.
تنها در اشاره به همین معنا باید گفت که آیا مرحوم سمندریان، بعنوان پدر تئاتر ایران نیز حاضر بود اعجاز نور و صحنه را منوط به یک قشر خاص کند و هنری که فلاسفه یونان آنرا برای مردم لازم و بلکه واجب میدانستند را برخاسته و متعلق به یک خاص و بالاشهریها عنوان کند؟!
این حرفها نه گلایه که درد است...
که هنر واقعی که میبایست به قول امام راحل عظیمالشأن(ره) دمنده روح تعهد در انسانها و مقوّم دین و زندگی مردم باشد اما در پایتخت ایران به چنین ورطهای افتاده است و هر روز نیز عدهای هستند که تلاش کنند آنرا بیشتر به عمق بکشانند.
در اشاره به صحبتهای آقای پاکدل مبنی بر اینکه مسئولان تئاتر نمیبینند و کنسرت نمیروند نیز قابل تصریح است که اگرچه یک سوی انتقاد ایشان درست است و مسئولان امر (حتی با اینکه زمانی حسین صفارهرندی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت نهم از مقامات دولتی خواست که تئاتر را جدی بگیرند و به دیدن آن بروند) در کشور توجهی بایسته به لزومات یک زندگی شخصی توأم با هنر ندارند اما سمت دیگری هم در صحبتهای ایشان هست که البته ناگفته مانده و علت و علل انتقاد آقای پاکدل را میتوان در آن جست...
به ضرس قاطع باید گفت که بخش اعظمی از تولیدات هنری در تهران بزرگ به هیچ وجه مناسبتی با خانواده و اخلاق و سیاستورزی اصولی ندارند.
فیلمهای سینمایی که نوعاً بدون هیچ اغراقی پر است از سیاهنمایی و فقر و عشق مثلثی و روابط حرام!(پر واضح است که اگر بحث فروش گیشه و مجوز نبود؛ سینما هم متعلق به قشر بالاشهری عنوان میشد)
سناریوهای تئاترها هم گاهی آنقدرها زننده است که یک خانواده اخلاقمدار فقط با تحقیق قبلی و چکاپ سوابق نویسنده تئاتر میتواند به دیدن یک تئاتر برود و مطمئن باشد که صحنهها و دیالوگهای خلاف شأن و عرف و اخلاق را نمیبیند و نمیشنود.
وضعیت گالریهای هنری نیز متأسفانه نور علی نور است. کار به جایی رسیده است که حتی برخی تابلوها و عکسها و لندآرتها را نمیشود به دیگران نشان داد...!
نمایشگاههای عکس بعضاً راه به سیاهنمایی بردهاند و مخاطب نمیتواند متوجه شود عکاس از افغانستان جنگزده عکاسی کرده است یا از ایران؟!
کنایههای سیاسی به نظام و انقلاب اسلامی هم که در برخی تئاترها و فیلمها بیداد میکند و هرکس نداند حتما آقای پاکدل خوب به این معنا واقف است.
در چنین فضایی آیا واقعا حسین پاکدل انتظار دارد که قاطبه مردم و مسئولان متدین ایران به چنین هنری دل ببندند و از آن استقبال کنند؟!
پر واضح است که چنین انتظاری بیجاست و سخن ابتدای حسین پاکدل اکنون بهتر معنی میشود که چرا عدهای کمکم دارند اظهار میکنند هنر فقط برای یک قشر خاص است و مردم چیزی از آن نمیفهمند...؟!
***
1_http://www.irna.ir/fa/News/82429708/
2_http://www.entekhab.ir/fa/news/97070
3_http://sharghdaily.ir/News/115065
4_http://omidiraniannewspaper.ir/detail/7549
5_ http://sharghdaily.ir/News/114987
6_ http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13950201001290
7_ http://www.mashreghnews.ir/fa/news/129446