سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌
*******

 
 
از پُل‌که گذشت... !
 
حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:
1- این نوشته در پی نادیده گرفتن تلاش سه ساله تیم محترم هسته‌ای کشورمان نیست و قصد آن ندارد که زبان و قلم به ملامت آنان بگرداند که چرا آزموده را آزموده‌اند و با کم‌توجهی نزدیک به بی‌توجهی نسبت به هشدارهای مستند و پی‌درپی منتقدان دلسوز، برنامه هسته‌ای کشورمان را به نقطه‌ای کشانده‌اند که امروزه شاهد آنیم و به جای شمارش دستاوردهای مذاکرات که آنهمه درباره آن داد سخن داده بودند، باید از دست‌داده‌ها را بشماریم! مروری گذرا بر مسیر طی شده در سه سال گذشته که موضوع یادداشت پیش روی است می‌تواند عبرت‌انگیز باشد و از تکرار ماجرا که «خسارت محض» گویاترین واژه‌ برای توصیف آن است، پیشگیری کند. اگرچه، به گونه‌ای که اشاره خواهد شد و با عرض پوزش همراه با خسته نباشید به تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای باید گفت کشتی هسته‌ای کشورمان در امواج پرتلاطم نیرنگ‌ها به ناخدای دیگری نیاز دارد که دشمن‌شناس و موج‌آشنا باشد... و دراین‌باره گفتنی‌هایی هست.

2- در آخرین دقایق پنج‌شنبه شب 13 فروردین‌ماه 94، وقتی مذاکرات هسته‌ای میان ایران و کشورهای 5+1 به توافق لوزان منجر شد و آقای ظریف و خانم موگرینی در یک کنفرانس خبری بیانیه مشترکی را قرائت کردند، موج گسترده‌ای از تقدیرها و تحسین‌ها سراسر کشور را فرا گرفت؛ «کلید چرخید، ایران خندید»! «دنیا به احترام ایران ایستاد»!  «آغاز عصر ایرانی»! «جهان تغییر کرد»! «انفجار امید»! «پیروزی بدون جنگ»! «حصر ایران شکست»!  «قدرت‌های بزرگ دنیا در برابر ایران تسلیم شدند»! و... همان هنگام با مراجعه به متن توافق لوزان به وضوح دیده می‌شد که حریف کلاه‌ گشادی برای برنامه هسته‌ای کشورمان تدارک دیده است، این واقعیت تلخ!  با آنهمه  تعریف و تمجید  نه فقط ناهمخوان که در تناقض آشکار بود و بر این باور بودیم که «اسب زین شده را داده‌ایم و افسار پاره تحویل گرفته‌ایم» و روز شنبه 15 فروردین ماه که اولین نسخه روزنامه بعد از پایان تعطیلات نوروزی منتشر می‌شد، تیتر «برد-برد نتیجه داد، هسته‌ای می‌رود و تحریم‌ها می‌ماند»!  را برای گزارش کیهان از توافق لوزان برگزیدیم و یادداشت روز کیهان را با عنوان «دستاوردها یا از دست‌داده‌ها»؟!  به تشریح توافق یاد شده اختصاص دادیم. در بخشی از یادداشت روز کیهان 15 فروردین‌ماه 94 آمده بود؛
* آقایان ظریف و عراقچی اعضای محترم تیم هسته‌ای کشورمان تا آخرین دقایق قبل از اعلام نتیجه مذاکرات تصریح می‌کردند که آنچه قرار است منتشر شود «بیانیه‌مشترک‌مطبوعاتی» است. گفتنی است، بیانیه در تعریف حقوقی آن یک سند توضیحی یا توصیه‌ای است که اجرای مفاد آن الزام‌آور نیست و چنانچه تعهد و الزامی در آن باشد، دیگر «بیانیه» نخواهد بود، بلکه نام آن «توافق» است ولی انتشار این - به قول آقایان بیانیه- نشان داد سند یاد شده حاوی تعهداتی است که ایران ملزم به اجرای آن است.
* در بندهای مربوط به ایران در متن اصلی توافقنامه، از عبارت «IRAN  HAS  AGREED  TO...- ایران موافقت کرده است که...» استفاده شده است و باید پرسید در کدام فرهنگ رسمی و شناخته شده حقوقی یا سیاسی، AGREEMENT مفهوم و معنایی غیر از «توافق» دارد؟ بنابراین چرا در مواجهه با مردم، این «توافقنامه» را بیانیه- DECLARATION- قلمداد کرده‌اید؟!
* تأکید شده بود که فردو مرکز تحقیق و توسعه باشد و در آن دستکم 1000 دستگاه سانتریفیوژ برای غنی‌سازی به کار گرفته شود اما، آقایان موافقت کرده‌اند که در این مرکز حداقل برای 15 سال نه‌فقط غنی‌سازی اورانیوم صورت نپذیرد بلکه هیچگونه فعالیت تحقیق و توسعه‌ای که مرتبط با غنی‌سازی اورانیوم باشد نیز انجام نشود و معلوم نیست دیروز جناب رئیس‌جمهور با چه توجیهی در گزارش تلویزیونی خود از حفظ تحقیق و توسعه در فعالیت هسته‌ای کشورمان به مردم خبر می‌دهد؟!
* در توافقنامه لوزان تعهد کرده‌اند که از حدود 20 هزار سانتریفیوژ فعال فقط تعداد 5060 دستگاه آنهم از نوع IR-1 که نسل اول سانتریفیوژهاست در تاسیسات نطنز استفاده شود و متعهد شده‌اند دستکم برای مدت 10 سال از سانتریفیوژهای پیشرفته مدل‌های 2 و 4 و 5 و 6 و 8 که دستاورد دانشمندان هسته‌ای کشورمان است استفاده‌ای نشود! آیا می‌توان از این تعهد که به معنای از دست دادن دستاوردهاست با عنوان دستاورد لوزان یاد کرده و به آن افتخار کرد؟!
*ایران در توافق لوزان متعهد شده است که حداقل برای مدت 15 سال ذخایر اورانیوم غنی شده خود را از 10 هزار کیلوگرم کنونی به 300 کیلوگرم کاهش دهد و 9700 کیلوگرم دیگر را اکسیده کرده و از تیپ اورانیوم غنی شده خارج کند، آیا کاهش 9700 کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده از ذخایر کشورمان که حاصل زحمات شبانه‌روزی و ایثار و شهادت دانشمندان هسته‌ای است، درخور تقدیر است یا...؟!
 در همان یادداشت پیش‌بینی شده بود که تحریم‌های تعلیق - و نه لغو - شده نیز در اولین بازه زمانی مجددا برقرار خواهد شد و آمده بود گام بعدی حریف انگشت اعتراض به توان موشکی ایران اسلامی است چرا که چالش هسته‌ای فقط تابلوی هسته‌ای دارد و اصل ماجرا، تقابل دشمن با اقتدار جمهوری اسلامی ایران است.

3- همین جا گفتنی است که آنچه در گزارش آن روز کیهان و گزارش‌های فراوان بعدی آمده بود و امروزه بی‌کم و کاست تحقق یافته است، مسائل پیچیده‌ای نبود که کشف آن به اذهان پیچیده و درک عمیق نیاز داشته باشد، بلکه فقط مروری گذرا بر متن توافق لوزان و محتوای برجام به وضوح نشان می‌داد که ماجرا با آنچه دست‌اندرکاران توافق هسته‌ای در تعریف و تمجید از آن بر زبان و قلم دارند، فاصله‌ای پرناشدنی دارد و در نگاه اول نمی‌توان باور کرد که واقعیت تلخ توافق لوزان و متن خسارت‌آفرین برجام از نگاه آنان دور مانده باشد. بنابراین بزرگنمایی‌ها و اظهارات اغراق‌آمیز دوستانمان در توصیف توافق هسته‌ای را در خوشبینانه‌ترین حالت می‌توان برخاسته از ساده‌اندیشی و یا اعتماد غیرقابل توجیه آنها به حریف دانست که اولا؛ با صراحت بر دشمنی خود با ایران اسلامی تاکید ورزیده است، ثانیا؛ هیچ فرصتی را برای توطئه و کینه‌توزی علیه کشورمان از دست نداده است. ثالثا؛ بارها نشان داده است که به هیچ عهد و پیمانی پایبند نیست و...
برخی از دولتمردان محترم تنها به بزرگنمایی توافق هسته‌ای و سند اجرایی آن - برجام - اکتفا نکردند و ضمن آن که برجام را «آفتاب تابان»!  «معجزه قرن»!  «فتح‌الفتوح»!  و... معرفی می‌کردند، هرگونه انتقادی را با بدگویی و اهانت به منتقدان پاسخ می‌گفتند.
اشاره به آنهمه اغراق و بزرگنمایی درباره برجام و اینهمه ناسزا و درشت‌گویی که نثار منتقدان شده است برای گلایه نیست بلکه وقتی آن اغراق‌ها و این ناسزاها را کنار هم گذاشته و با نتیجه امروز برجام مقایسه کنیم، به این نتیجه قطعی می‌رسیم که دولت محترم در هر دو مورد با اشتباه فاحشی روبرو بوده است - با این توضیح که از دست‌داده‌های برجام را دستاورد تلقی کرده و هشدار منتقدان دلسوز را، به حساب دشمنی با دولت نوشته است! اما، از سوی دیگر و از آنجا که هر دو مورد یاد شده نه فقط یک بار و دو بار و سه بار، بلکه به فراوانی تکرار شده‌اند، بدیهی است که نمی‌توان و نباید آن را فقط در حد و اندازه یک خطای معمولی ارزیابی کرد، و باید پذیرفت که دولت محترم در چالش هسته‌ای به بیراهه رفته است و این مسیر نیاز جدی به تجدیدنظر اساسی و بنیادین دارد و البته این پرسش نیز به طور جدی در میان است که آیا دست‌اندرکاران کنونی که در سلامت آنان تردیدی نیست، توان حرکت در مسیر بعدی را دارند؟

4- در پیدایش نتیجه تلخ برجام و دستاورد تقریبا هیچ آن که امروزه با آن روبرو هستیم، نمی‌توان برخی از مسئولان، مشاوران و از جمله نمایندگانی که با عجله و در فاصله 20 دقیقه‌ای اجرای آن را بدون توجه به گزارش مستند کمیسیون ویژه بررسی برجام تصویب کردند، بی‌تقصیر دانست. برخی از آنان، امروزه که طشت بدعهدی و غیرقابل اعتماد بودن آمریکا با سر و صدا از بام افتاده است، به گونه‌ای درباره این ماجرای تلخ اظهارنظر می‌کنند که انگار نه انگار در پدیدآوردن این نتیجه زشت و پلشت نقش موثری داشته‌اند. این جماعت  نیز وظیفه دارند همراه با سایر دست‌اندرکارانی که به هشدارهای مستند منتقدان بی‌توجهی کرده و ماجرای هسته‌ای را به نقطه کنونی رسانده‌اند، در مقابل ملت پاسخگو باشند.

5- اقدام اخیر آمریکا در تمدید 10 ساله تحریم‌های ضدایرانی موسم ISA (IRAN  SANCTIONS  ACT)  همانگونه که دست‌اندرکاران هسته‌ای نیز بر آن تاکید دارند، نقض آشکار برجام است؛ چرا که تحریم‌های ISA  مربوط به فعالیت‌های تجاری، حوزه انرژی، نظامی و بانکی مرتبط با برنامه هسته‌ای و موشکی ایران بوده است. و حال آن که در مقدمه برجام (بند ه‍ ) تاکید شده است؛ «برجام موجب لغو جامع کلیه تحریم‌های شورای امنیت، سازمان ملل متحد و همچنین تحریم‌های چندجانبه و ملی مرتبط با برنامه هسته‌ای ایران است» در ماده 21 برجام آمده است «ایالات متحده مطابق این توافق، اعمال تحریم‌های مشخص شده در پیوست 2 را با اثربخشی همزمان با اجرای اقدامات توافق شده مرتبط با برنامه هسته‌ای ایران به نحو مشخص شده در پیوست 5 متوقف می‌کند و به این توقف ادامه خواهد داد».
در ماده 24 برجام آمده است «اتحادیه اروپایی و نیز آمریکا، فهرست کامل و جامعی از تحریم‌ها یا اقدامات محدودکننده مرتبط با هسته‌ای را مشخص و لغو خواهد کرد».
در ماده 26 برجام تاکید شده است «ایالات متحده با حسن‌نیت، نهایت تلاش خود را برای دوام این توافق (برجام) و پیشگیری از ایجاد تداخل در تحقق برخورداری ایران از لغو تحریم‌ها به کار خواهد گرفت... و دولت ایالات متحده در چارچوب قانونی رئیس‌جمهور و کنگره از بازگرداندن یا تحمیل مجدد تحریم‌های پیوست 2 خودداری می‌کند».

6- تمدید 10 ساله تحریم‌ها علیه ایران را، مجلس نمایندگان باتفاق آراء و تنها با یک رأی مخالف و مجلس سنای آمریکا باتفاق آراء  با یک رأی غایب به تصویب رسانده‌اند، یعنی هر دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه در خصومت با ایران اسلامی کاملا اتفاق نظر داشته‌اند، بنابراین برخی از دوستان که اصرار دارند میان این دو حزب بازی کنند و آن دو را متفاوت تلقی می‌کنند باید بپذیرند که آب در هاون کوبیده‌اند. و به عنوان مثال، آیا این اظهارنظر یکی از اعضای تیم اسبق مذاکره‌کننده خنده‌دار نیست که درباره آثار برجام می‌گوید؛ « این زلزله سیاسی که به خاطر مذاکرات هسته‌ای بین ایران و آمریکا رخ داده در تاریخ یکصد ساله آمریکا استثنایی است... شکافی که در داخل حاکمیت اسرائیل رخ داده نیز استثنایی است. شکاف در روابط آمریکا و اسرائیل به دلیل مذاکرات هسته‌ای بی‌نظیر است و...»!

7- این روزها برخی از جریانات نه چندان سالم سیاسی ادعا می‌کنند که اگرچه اوباما اعلام کرده است، مصوبه سنا را امضاء می‌کند ولی رئیس‌جمهور آمریکا مطابق قوانین این کشور می‌تواند اجرای آن را برای 3 تا 6 ماه نادیده بگیرد و اصرار دارند که در صورت استفاده اوباما از اختیار اغماض - WAIVE - مصوبه سنا نقض برجام تلقی نمی‌شود!  و حال آن که قانون یاد شده در صورت استفاده اوباما از آن به معنای لغو مصوبه نیست بلکه فقط آن را برای 3 تا 6 ماه به تأخیر می‌اندازد. و تعجب‌آور است که جماعت مورد اشاره هنوز هم در پی فریب ملت و بزک کردن چهره منفور و عهدشکن آمریکا هستند.

8- و بالاخره اثبات این واقعیت را که آمریکا قابل اعتماد نیست، می‌توان و باید اصلی‌ترین دستاورد مذاکرات دانست و از این روی چاره کار بازگشت به توانمندی‌های مثال‌زدنی خود است که شرح آن به فرصت دیگری نیاز دارد و این وجیزه را با بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در تاریخ 94/1/20 به پایان می‌بریم؛
«‌به طرف مقابل اعتماد نکنید. به لبخند او فریب نخورید. به وعده نقد که می‌دهد - وعده‌نقد، نه عمل نقد- اعتماد نکنید. چون وقتی خرش از پل گذشت، برمی‌گردد و به ریش شما می‌خندد! اینها اینقدر وقیحند.»
 

اشتباهات روحانی در برجام

رضا سراج در وطن امروز نوشت:
با تصویب تحریم‌های 10 ساله (ISA) عملکرد روحانی و جریان غربگرا در برجام به مرحله قضاوت و محاسبه «هزینه/ فایده» رسیده است. در این میان 6 اشتباه اساسی آقای روحانی در برجام قابل‌شناسایی است:

1- فریب استراتژیک و اشتباه محاسباتی
2- سهل‌اندیشی در اعتماد به وعده‌های آمریکا
3- واگذار کردن تمام مزیت‌های رقابتی ایران
4- عجله در توافق و اجرای تعهدات ایران در برجام
5- عدم اخذ تضمین‌های محکم برای چانه‌زنی
6- باز گذاردن دست آمریکا برای اقدام علیه ایران

آقای روحانی که سابقه ناکامی در مذاکرات غیرمستقیم از طریق اروپایی‌ها با آمریکا را در کارنامه هسته‌ای خود داشت، سعی کرد مستقیم با آمریکا مذاکره کند. روحانی با دل بستن به وعده‌های وزیر خارجه آمریکا مبنی بر آزادی تمام دارایی‌های توقیف‌شده ایران و رفع تحریم‌ها ظرف 3 ماه پس از آغاز مذاکرات، عملاً در دام فریب استراتژیک آمریکایی‌ها گرفتار شد. روحانی با اشتباه محاسباتی و سهل‌اندیشی در اعتماد به آمریکا، بدون ستانده از طرف‌های مقابل، تمام مزیت‌های رقابتی ایران را ‌پای جمع‌بندی مذاکرات و توافقی تعجیلی ریخت و بدتر از آن، با عجله و شتاب غیرمنطقی به اجرای تعهدات ایران در برجام مبادرت ورزید. روحانی با خارج کردن مواد غنی‌سازی شده، برچیدن چند هزار سانتریفیوژ، تعطیلی فردو و اراک، عدم اخذ تضمین لازم و مطمئن و همچنین عدم تناظر اقدامات طرفین، عملاً هیچ قدرت چانه‌زنی در مقابل آمریکا در دستان ایران باقی نگذاشت. روحانی حداقل تا هشت و نیم سال آینده و عادی شدن پرونده ایران، عملاً دست آمریکایی‌ها را برای هرگونه اقدامی باز گذاشته و ایران از هیچ مستمسکی برخوردار نیست.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار فرماندهان نیروی دریایی ادعاهای طرف آمریکایی درباره تمدید تحریم‌های 10ساله علیه ایران را از اشکالات توافق هسته‌ای دانستند که بر اثر عجله برای زودتر رسیدن به توافق و در نتیجه غفلت از جزئیات روی‌داده است.

ایشان فرمودند: «در مذاکرات هسته‌ای بحث‌های فراوانی راجع به تحریم‌ها شد اما اکنون در کنگره آمریکا مساله تحریم‌ها را مطرح می‌کنند و مدعی‌اند اینها تحریم نیست بلکه تمدید است! بروز این مشکلات ناشی از عجله در انجام کار است. وقتی عجله داریم که کار را زودتر تمام کنیم و به‌ جایی برسانیم، از جزئیات غفلت می‌کنیم و گاهی غفلت از یک امر جزئی، موجب ایجاد رخنه در آن کار می‌شود». نتیجه آنکه در میان اشتباهات آقای روحانی، عجله در توافق و اجرای تعهدات ایران، مهلک‌ترین اقدام ایشان بود. اکنون با تصویب کنگره و تمدید تحریم‌های 10 ساله ایران، در شرایط نقض برجام قرار گرفته‌ایم. حالا مردم از یک‌سو منتظر تمهیدات آقای روحانی و جریان غربگرا هستند، از سوی دیگر به این قاعده می‌رسند که آزموده را آزمودن خطاست.
 
 
تحریم های 10 ساله و احتمالات پیش رو

محمد سعید احدیان در خراسان نوشت:
تحریم های 10 ساله آمریکا با اجماع دموکرات ها و جمهوری خواهان علیه ایران تمدید شد و بر اساس چند بند از برجام و همانطور که آقای ظریف وزیرخارجه ایران در سال 94 در جلسه علنی مجلس با صراحت اعلام کردند، این اقدام نقض صریح برجام است. حال سوالی که این روزها زیاد از ما پرسیده می شود این است که تحولات آینده در این زمینه چگونه رقم خواهد خورد؟
پیش از ورود به بحث  اصلی، ضروری است  نکته بسیار مهمی مطرح شود و آن نکته این است  که پیام اجماع تقریبا کامل هر 2 حزب در تمدید تحریم ها، این است که هرگونه امید داشتن به بخشی از بدنه حاکمیت آمریکا خطایی راهبردی است. لذا ما در مواجهه با این کشور نباید تردیدی به خود راه دهیم که با کشوری دشمن روبرو هستیم و ضعف نشان دادن در برابر دشمن، مقدمه پیشروی و امتیازخواهی بیشتر است. به همین جهت نوع واکنش ما به تمدید تحریم های 10 ساله از این نظر اهمیت دارد که در صورت عدم واکنش متناسب، طرف مقابل را به اقدامات سخت تر بعدی تشویق خواهیم کرد. مخصوصا دولت آینده آمریکا بطور جدی مترصد واکنش ما خواهد بود و در صورتی که تصویر یک کشور منفعل و ضعیف را از خود به نمایش بگذاریم، باید منتظر اقدامات شدیدتر بعدی باشیم.اما در پاسخ به سوال اصلی، درباره اتفاقات احتمالی پیش رو، چون متغیرهای متعددی در منظر ما قرار می گیرد، تنها می توان از «احتمالات» و «سناریوی احتمالی» آینده سخن گفت.
اولین متغیر، واکنش دولت اوباما است که 3 گزینه پیش روی خود می بیند.

 گزینه اول عبارت است از «امضای قانون جدید و  اجرای کامل آن». احتمال انتخاب این گزینه توسط اوباما به نظر کم است  اما در صورت وقوع این احتمال، چاره ای برای ایران نمی ماند که ذره ای وقت را تلف نکرده، و با رها کردن خود از قید و بندهای برجام پاسخ نقض اساسی برجام توسط آمریکا را بدهد و هر چه زودتر خود را از نظر هسته ای در جایگاهی قرار دهد که طرف های مقابل از نقض عهد خود پشیمان شوند.
گزینه دوم دولت اوباما این است که مصوبه جدید را وتو کند و چون این مصوبه دوباره با رای بیش از دو سوم تصویب می شود، وتوی اوباما بی اثر خواهد شد، اما پس از آن اجرای  تحریم های هسته ای که مطابق برجام تا کنون متوقف شده را دوباره متوقف کند. (توجه شود فرض این که دولت اوباما تحریم های غیرهسته ای را نیز متوقف کند، به دلیل بعید بودن آن در نظر گرفته نشده است)  و گزینه سوم این است که مصوبه جدید را امضا و آن را تایید کند اما دستور توقف تحریم های هسته ای را بدهد. به عبارت دیگر در گزینه دوم و سوم تحریم های هسته ای دوباره متوقف می شود اما با این تفاوت که در سناریوی دوم،  اوباما اول مصوبه کنگره را وتو می کند و بعد از نهایی شدن، دستور توقف تحریم ها را صادر می کند اما در گزینه سوم  ،مصوبه را همان ابتدا بدون اعلام مخالفت تایید می کند و دستور توقف تحریم ها را هم صادر می کند.  ممکن است این سوال مطرح شود که چون در هر 2 صورت مصوبه کنگره تبدیل به قانون می شود پس  وتوی دولت آمریکا چه اهمیتی دارد؟ پاسخ این است که در برجام دولت آمریکا متعهد شده هرگونه امکان خود برای جلوگیری از بازگرداندن تحریم های هسته ای را به کار گیرد لذا دولت اوباما طبق برجام موظف است که از این امکان خود «حتما» استفاده کند .بنابراین در صورتی که  مصوبه را امضا و آن را تایید کند، به روشنی نشان داده که موافق قانون بوده است. در این حالت توجیهی برای عدم امکان و نداشتن اختیارات، قابل پذیرش نیست، در نتیجه سطح و نوع واکنش ایران در قبال هر کدام از گزینه های فوق باید متفاوت باشد.

حال باید مروری بر سناریوهای احتمالی ایران داشته باشیم. تکلیف واکنش ایران به انتخاب گزینه اول توسط اوباما  روشن شد؛ به گونه ای که در این صورت چاره ای برای ایران باقی نمی ماند جز این که با واکنشی حداکثری، نشان دهد ایران درحفظ منافع ملی خود کوچکترین تردیدی به خود راه نمی دهد اما چگونگی واکنش ایران به 2 احتمال دیگر چندان ساده نیست.
در صورتی که اوباما گزینه دوم را انتخاب کند (مصوبه را وتو کند و بعد از نهایی شدن، دستور توقف تحریم ها را بدهد) هیات نظارت بر برجام باید بین چند مسئله تصمیم «بهینه» را انتخاب کند. ممکن است هیات نظارت بر برجام به این جمع بندی برسد، که علیرغم وضع دوباره تحریم های غیر هسته ای  که مطابق حق شرط و تفسیر ما از برجام، مساوی نقض برجام است، اما  چون دولت آمریکا هم از حق وتوی خود استفاده کرده است و هم دستور توقف تحریم های هسته ای را داده، پس مطابق تفسیر اولیه از برجام، نقض اساسی برجام صورت نگرفته است. لذا با توجه به آنچه گفته شد اگر هیات نظارت بر برجام به جمع بندی فوق برسد، این احتمال تقویت می شود که  یا ایران واکنشی نشان ندهد یا سطح و شدت واکنش به گونه ای باشد که اقدام متقابل ایران، نقض اساسی برجام محسوب نشود.
این احتمال هم به طور جد وجود دارد که هیات نظارت بر برجام اولا با توجه به نقض صورت گرفته در تمدید تحریم های 10 ساله ثانیا بدعهدی های متعددی که آمریکایی ها پیش از این در رفع تحریم ها در عمل داشتند و ثالثا برای ضعف نشان ندادن و جلوگیری از امتیازخواهی های بعدی، ایران از حق شرطی که  در تایید برجام توسط رهبر انقلاب گذاشته شد (و مطابق  آن هر تحریم جدید حتی غیرهسته ای نقض برجام محسوب می شود) استفاده کند و واکنشی جدی تر در حد عدم انجام تعهدات اصلی از خود نشان دهد.

احتمال دوم یعنی واکنش جدی تر آن هم در حد عدم انجام برخی تعهدات اصلی هسته ای، در صورتی که اوباما گزینه سوم را انتخاب کند، بیشتر خواهد شد. یعنی اگر اوباما از همان ابتدا بدون استفاده از حق وتو مصوبه کنگره را تایید کند و فقط دستور توقف تحریم های هسته ای را بدهد، ایران مجبور به واکنش شدیدتر می شود چرا که نه فقط کنگره (که ممکن است دولت آمریکا مدعی شود از اختیارات من خارج است) بلکه خود دولت نیز رسما مهر تایید بر این قانون ناقض صریح برجام زده است و طبیعی است منافع ملی برای جلوگیری از امتیازخواهی بعدی ایجاب می کند که واکنش قوی تری توسط ایران صورت گیرد. مخصوصا آنکه سکاندار دولت بعدی آمریکا، ترامپ خواهد بود و  زبان تهدید در او تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت.
در هرصورت به نظر می رسد ایران در محاسباتش درباره نشان دادن یا ندادن واکنش یا سطح و شدت آن، علاوه بر این که به نوع رفتار دولت اوباما و ضرورت ارائه تصویر غیرمنفعل از خود برای نباختن قافیه در آینده  نظر خواهد داشت، به این مسئله نیز توجه جدی می کند که متغیر بسیار مهم در این عرصه،«بازی مقصر سازی» و نوع برداشت  دیگر بازیگران این عرصه خواهد بود. علی الخصوص اروپا که با رئیس جمهور شدن ترامپ زمینه واگرایی جدی بین آن ها و دولت آینده آمریکا وجود دارد و در نتیجه بازی مقصر سازی فقط در جایگاه بین المللی ایران تاثیرگذار نخواهد بود؛ بلکه با عدم همراهی اروپایی ها در بازگرداندن تحریم ها، ما به ازای اقتصادی مهمی خواهد داشت.بخش زیادی از این که اوباما چه تصمیمی می گیرد و ایران متناسب با آن چه واکنشی نشان خواهد داد و اروپا چه موضعی  خواهد گرفت، بر می گردد به متغیرهای مختلف و رایزنی های مفصلی که قاعدتا پشت درهای بسته در حال انجام است.  

 
 
يك قانون در 2 دولت
 
 حسن رشوند در جوان نوشت:
اقداماتي كه دولت تدبير و اميد در بحث مذاكرات هسته‌اي در يك سال پيش به ويژه در مذاكرات دوجانبه با طرف امريكايي انجام داد، بي‌شباهت به اقدام دولت كارگزاران در فاصله سال‌هاي 1368 تا 1372 و قبل از تصويب قانون «داماتو»، نبود. پس از ارتحال حضرت امام(ره)،  جرياني كه تصور مي‌كرد با خاتمه جنگ مي‌تواند كشور را به سمت مذاكره با امريكا سوق دهد، رفتارهايي از خود بروز داد كه در همان سال‌ها مورد انتقاد صريح رهبر فرزانه انقلاب كه تازه سكان هدايت جامعه را پس از ارتحال حضرت امام(ره) عهده‌دار شده بودند، قرار گرفت. در آن سال‌ها سخن از طرح بازسازي و بهبود رابطه با امريكا و مذاكره مستقيم با امريكا توسط برخي سرپل‌هاي داخلي مطرح بود و كساني همچون شعله‌سعدي و ديگران، با مديريت بخشي از جريان‌ حاكم در دولت وقت، فضاي كشور را به بهانه اينكه جنگ تمام شده و كشور بيش از هر زمان ديگر نيازمند بازسازي روابط با امريكا براي شتاب بخشيدن به عرصه سازندگي و پيشرفت است و اين مهم از نگاه آنها بدون توافق با كدخدا صورت نخواهد گرفت، بحث مذاكره و توافق با امريكا را در دستور كار قرار دادند و طرف امريكايي هم با طرح «جيمز بيكر» و «لورنس ايگل برگر» مبني بر خارج كردن ايران از ليست كشورهاي حامي تروريسم در سال‌هاي 1370 تا 1372، قصد داشتند فضاي جديدي را در دولت سازندگي براي پياده‌سازي برنامه‌هاي خود در ايران دنبال كنند و درست در همان سال‌ها بود كه رهبر معظم انقلاب با هشدار نسبت به رفتار غرب در ايران و طرح اين موضوع كه غرب به دنبال تهاجم فرهنگي در ايران است و نبايد از اقدامات هدفمند دشمن غافل بود، نگاه جامعه را به اين موضوع سوق دادند كه نبايد از اقدامات دشمن غفلت كرد.

در اسفند 1372، دولتمردان سازندگي ديدند كه افرادي همچون «مارتين ايندايك» و «آنتوني ليك» براي ايجاد محدوديت‌هاي جديد و تحريم‌هاي مضاعف عليه ايران تلاش جديد خود را آغاز كردند و به دنبال آن، در دولت كلينتون در سال 1374 (1995 ميلادي)، يك سناتور امريكايي به نام «داماتو» طرحي را در سنا و كنگره امريكا به تصويب رساند كه براساس آن، تحريم خريد نفت و هرگونه معامله‌گري و پولي از ايران ممنوعيت انتقال اعتبارات و مبادله ‌ارز، ممنوعيت نقل و انتقال هرگونه دارايي متعلق به ايران و ايرانيان، ممنوعيت صدور پروانه صادرات محدود، ممنوعيت ورود كالاها و خدمات ايراني به امريكا و محروميت شركت‌هاي امريكايي با شركت‌هايي كه بخشي از سهام آنها امريكايي است، ممنوع شد. در همان مقطع رهبر معظم انقلاب در يك موضع‌گيري روشن و قاطع دو نكته را بيان فرمودند: «1ـ محاصره اقتصادي امريكا، انتقام‌گيري امريكا از ايران از حركت اسلامي است كه براي آنها اين حركت اسلامي مضر است 2 ـ عدم كارايي محاصره اقتصادي و اينكه اين محاصره نه تنها نمي‌تواند به اين انقلاب و نظام ضربه بزند، بلكه حتي نمي‌تواند جلوي ساطع شدن نور حقيقت اين انقلاب را در سراسر جهان بگيرد.

امروز كه رفتار امريكايي‌ها را پس از 20سال از تصويب قانون «داماتو» بررسي و مرور مي‌كنيم و شرايط امروز و دولت مستقر تدبير و اميد را با دولت كارگزاراني و فرآيندي كه در مذاكرات هسته‌اي نهايتاً توافق برجام رقم خورد مي‌سنجيم، به درستي مي‌بينيم آنچه در آن مقطع اتفاق افتاد و خوش‌بيني‌هايي كه دولت كارگزاران در سال‌هاي 1368 تا 1374 به امريكا داشتند و تصور مي‌كردند با مذاكره و كنار آمدن با كدخدا مي‌توانند مشكل كشور را حل كنند، امروز نيز در قضيه توافق هسته‌اي و برجام و خوش‌بيني به امريكا و پايبندي آنها به تعهدات در برجام يك‌بار ديگر درست از جايي ضربه خورديم كه قبلاً آن را تجربه كرده بوديم.

حالا اين محدوديت‌ها و ممنوعيت‌هايي كه امريكايي‌ها عليه ايران اسلامي به تصويب رسانده‌اند، هر نامي مي‌خواهد داشته باشد، چه قانون «داماتو» باشد يا به تعبير دولتي‌هاي خوشبين قانون ايسا (isa) نام داشته باشد، مهم آن است كه تحريم‌هاي 10ساله امريكا عليه ايران يك‌بار ديگر تمديد شد و سناتورهاي امريكايي با يك همگرايي كامل با اعضاي كنگره، بدون هيچ مخالفي، تصويب قانوني را در سنا تمديد كردند كه براساس آن، حداقل ايران در فروش نفت خام، خدمات بيمه‌اي، مشاركت در سرمايه‌گذاري‌هاي پتروشيمي و فروش فرآورده‌هاي پتروشيمي تحريم شده است و از اين پس نبايد و نمي‌تواند در اين حوزه‌ها فعال باشد. حالا حق داريم بگوييم اتفاقي كه در سال‌هاي اوليه دهه 70 رخ داد و رفتاري كه امريكايي‌ها در آن سال‌ها نسبت به ايران داشتند، بار ديگر تكرار شد و دولت تدبير و اميد همان مسير خوش‌بيني را كه دولت كارگزاران در آن سال‌ها طي كرد، دنبال نمود و نتيجه نيز همان شد كه در آن سال‌ها رقم خورد.

صرف‌نظر از اينكه تمديد قانون ايسا (isa) توسط رئيس‌جمهور مستعجل اوباما امضا بشود يا نشود، بايد به اين نكته توجه داشت كه امريكايي‌ها با احساسات و صداقت ميليون‌ها ايراني بازي كردند و درست در زماني كه ما يك كيلو بالاتر از سقف آب سنگين تعهد نموده خود براي نگهداري را از كشور خارج مي‌كنيم، آنها با بي‌تعهدي تمام و مضحكه قرار دادن يك‌سال مذاكرات فشرده هسته‌اي و توافق انجام شده، قانوني را تمديد كردند كه حداقل با اين همه خوش‌بيني آقايان، انتظار آن نمي‌رفت. اگرچه تمديد اين مصوبه در حال حاضر بر عزم محافظه‌كاران امريكايي براي افزايش فشار بر ايران دلالت دارد، اما دولت ترامپ مي‌تواند بدون پاره كردن و پشت پا زدن به برجام كه گذشتن از آن براي او بسيار مشكل خواهد بود، تحريم‌هاي جديدي را بر پايه همين قانون تمديد شده به كنگره پيشنهاد كند كه شايد در داخل نيز برخي بدشان نيايد پس از برجام،‌اين مباحث نيز دنبال شود كه برنامه موشكي ايران و سخنان برخي مسئولان كشور مبني بر اينكه ژاپن پس از جنگ با فاصله گرفتن از نظامي‌گري، روند پيشرفت را به طور برق‌آسا دنبال كرد، در همين راستا ارزيابي مي‌شود.

بنابراين آنچه پنج‌شنبه گذشته در تمديد قانون ايسا (isa) در زمان استقرار دولت تدبير و اميد اتفاق افتاد با آنچه در تصويب قانون داماتو در دولت كارگزاران در سال 1374 رخ داد، شرايط يكساني دارد و هر دو حاصل وادادگي و خوش‌بيني است كه هر دو دولت در اين مقاطع بدان دل بسته بودند و هزينه آن را از جيب ملت پرداخت كرده و مي‌كنند.
 
 
تمدید قانون ناکارآمد

حسن بهشتی‌پور در ایران نوشت:
نمایندگان قانونگذاری امریکا در حالی بر قانون تحریم‌های 10 ساله ایران مهر تأیید زدند که این اقدام در مغایرت با برجام تعریف می‌شود. ایران و گروه 1+5 بر اساس یکی از بندهای مهم برجام(ح) متعهد شده‌اند که برجام را با حسن نیت و در فضای سازنده برمبنای احترام متقابل اجرا نمایند و از هرگونه اقدام مغایر با نص، روح و هدف برجام که سبب تخریب اجرای موفق آن گردد، خودداری نمایند. همچنین در این چارچوب قرار شده که کشورهای 1+5 از تحمیل الزامات، مقررات و آیین‌نامه‌های تهدیدآمیز به جایگزینی تحریم‌ها و اقدامات محدودیت‌سازی که تحت پوشش برجام قرار می‌گیرد، خودداری کنند. این در حالی است که در جایی دیگر از برجام (بند ﻫ) تصریح شده است که توافق هسته‌ای به لغو جامع همه تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل و همچنین تحریم‌های چندجانبه و ملی مرتبط با برنامه هسته‌ای ایران می‌انجامد که اقداماتی را در حوزه دسترسی به تجارت، فناوری و تأمین انرژی شامل می‌شود. بنابراین طبق این بند، تحریم‌های مرتبط با موضوع هسته‌ای و نه مرتبط با ایران متوقف می‌شود. در این بخش، اگر تمامی تحریم‌های چندجانبه و ملی مرتبط با ایران درج می‌شد، به تأمین تمامی خواسته‌های ایران می‌انجامید اما چون قرار بر آن نبوده که طرفین بر سر موضوعی غیر از مسأله هسته‌ای با یکدیگر مذاکره کنند، طبیعتاً تحریم‌های غیر از موضوع هسته‌ای در دایره لغو یا توقف تحریم‌ها قرار نگرفته است. اما این امر به آن معنا نبود که چون موضوع مذاکره فقط بر اساس مسأله هسته‌ای تعریف شد، تحریم‌ها هم فقط به این مسأله محدود شود، بلکه هدف ایران از مذاکره و رسیدن به توافق آن بود که ابزار تحریم از دست آنها گرفته شود اما امریکایی‌ها علناً می‌خواستند ساز و کارهای تحریم را حفظ نموده و همچنان از آن به عنوان اهرم فشار استفاده کنند.

این در حالی است که امریکا طبق یکی از بندهای اصلی مرتبط با تحریم‌ها در برجام (بند چهار ص 54)، متعهد می‌شود برنامه اجرای کل تحریم‌های مرتبط با موضوع هسته‌ای را به نحو مطلوب متوقف و اقدام قانونی یا مقتضی برای لغو یا توقف آنها را پیگیری نماید و به این ترتیب فرامین اجرایی مربوط به تحریم‌ها را صادر کند. حالا بخشی از این فرامین اجرایی مربوط به تحریم حوزه نفت و گاز ایران بوده است. بنابراین وقتی قانون داماتو که سرمایه‌گذاری افزون بر 20 میلیون دلار در حوزه نفت و گاز ایران را تحریم می‌کند تمدید می‌شود، به مفهوم آن خواهد بود که دوباره بخش‌های انرژی ایران محدود می‌شود و  آن هم برای دیگران نه فقط برای خود امریکایی‌ها. بنابراین تمدید قانون داماتو آن هم در شرایطی که اوباما طی 6 ماه گذشته به فرامین اجرایی بخوبی عمل کرده است و دستور توقف تحریم‌ها را داده است، نقض برجام محسوب می‌شود. اگر اوباما آن را وتو کند، در راستای همین فرامین این کار را انجام می‌دهد و اگر نکند، این امکان را می‌گذارد که دوباره نقض غرض شود.

اما نکته دیگری که وجود دارد، این است زمانی که بیل کلینتون، رئیس جمهوری وقت امریکا قانون داماتو را تصویب کرد، هیچ کشور اروپایی از آن تبعیت نکرد زیرا هیچ یک از آنها توجیه نبودند که امریکا چرا می‌خواهد چنین فشارهایی را به ایران تحمیل کند. اکنون نیز ما در شرایطی قرار داریم که امریکا نمی‌تواند هیچ وجه قانونی را برای توقف سرمایه‌گذاری دیگران در ایران مستند قرار دهد زیرا هم قطعنامه‌های شورای امنیت و قطعنامه‌های شورای حکام آژانس بین‌المللی لغو شده و هم موضوع پی‌ام‌دی کاملاً منتفی شده پس اساساً بهانه‌ای برای تحمیل دوباره این تحریم‌ها از سوی امریکا وجود ندارد. بنابراین توجه داشته باشیم داماتو همچنان که در سال 96 کارایی نداشت، الان هم کارایی ندارد.

نکته بعدی این است که ما چه اقدامی کنیم؟ ما باید اقدامی متناسب و متناظر با اقدام کنگره امریکا انجام دهیم. نباید شتاب کرده، دست به اقدامات رادیکالی بزنیم. زیرا استراتژی دولت ترامپ احتمالاً آن است که ایران را در موقعیتی قرار دهد که برجام را نادیده بگیرد حال آنکه این کار هزینه‌های زیادی را به کشور نقض کننده وارد می‌کند. از این رو باید گام‌های خود را هوشمندانه و ناظر به اقدامات امریکا برداریم.

 
 بوی خوش نفت

احمد غلامی در شرق نوشت:
نفت سیاسی‌ترین کالای جهان است و در ایران هم نفت بیش از هرجای دیگر سیاسی است. گاه با محمد مصدق بوی استقلال‌طلبی می‌دهد، گاه با احمدی‌نژاد بوی حیف‌و‌میل، یا با رضاشاه و پسرش بوی توسعه قهری. بی‌تردید نفت ازجمله کالاهای اقتصادی است که به‌هیچ‌‌وجه قابل واگذاری به مکانیسم بازار نیست، خاصه در ایران که درصد بالايي از بودجه کشور با احتساب قیمت نفت بسته می‌شود و این کالا را بیش از پیش حیاتی و سیاسی می‌کند. از دیرباز این‌گونه بوده است؛ زمانی که ابوالحسن ابتهاج با حمایت قاطعانه شاه سازمان برنامه‌وبودجه را بنیان گذاشت، به ساماندهی پول نفت که رسید، حباب بختش ترکید و شاه تصمیم گرفت نفت را در اختیار نخست‌وزیری وقت، منوچهر اقبال قرار دهد. شاه هرگز تمایلی به داشتن «دولتی در درون دولت» نداشت؛ ازاین‌رو انتقال اختیارات و مسئولیت‌های رئیس سازمان برنامه به نخست‌وزیری بیانگر این نکته بود که شاه می‌خواهد کنترل برنامه‌ریزی و توسعه اقتصاد ایران را خود در دست داشته باشد. شاه می‌دانست ایران کشور ژئوپلیتیک نفتی است. مرز آبی طولانی در جنوب و مرز خاکی وسیع در شمال با همسایگانی که صاحب نفت و گاز فراوان‌اند، به ایران موقعیت ویژه‌ای داده است.

نفت، ابوالحسن ابتهاج را از عرش به فرش انداخت. او در ٢٥ بهمن ١٣٣٨ نامه‌ای به شاه نوشت و بر استعفای خود که پیش‌تر داده بود تأکید کرد. شاه تصمیم قطعی‌اش را برای موافقت با استعفای ابتهاج در آخرین دیدارش در ٢١ بهمن ١٣٣٨ گرفته بود. دیداری که با وساطت حسین علاء صورت گرفته بود و پس از این دیدار شاه و ابتهاج به مدت ١٨ سال همدیگر را ملاقات نکردند. ابتهاج در خاطراتش می‌نویسد: «من مطالبی را که طی سال‌ها در مورد اینکه حق نداریم درآمدهای نفتی را در مواردی غیر از پروژه‌هایی که زندگی روزانه مردم را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد مصرف کنیم به شاه گفته بودم، برایش تکرار کردم. سپس اضافه کردم که اگر ما مجبور باشیم بین مخارج نظامی و توسعه یکی را انتخاب کنیم، مانند گذشته بی‌درنگ توسعه را انتخاب خواهیم کرد. اگر درآمدهای نفتی را به‌درستی با ازخودگذشتگی برای تغییر در شرایط زندگی مردم مصرف کنیم و مردم ایران هم دریابند که مردانی وجود داشته‌اند که مصمم به بهبود شرایط زندگی آنها بوده و با حسن‌نیت، درستکاری و فداکاری کامل تلاش کرده‌اند، نه‌فقط شرایط مادی ایران و نیز روش زندگی میلیون‌ها نفر از مردم دگرگون خواهد شد، بلکه برای تغییر شرایط نیازی به نیروی نظامی نخواهیم داشت.

مردم ایران باید از ما پشتیبانی کنند، نیرویی که از هر نیروی نظامی برای کشور مهم‌تر است»,١
هیچ دولتی حتی دولت‌های انقلابی چون دولت هاشمی، احمدی‌نژاد و روحانی نیز از این قاعده مستثنی نیستند، بلکه آنان بیش از هر دولتی به مردم وابسته و مستظهرند. اگر سیاست ایران منهای نفت معنایی ندارد، دولت‌های انقلابی هم بدون مردم معنا ندارند. اینک که دولت حسن روحانی در ادامه‌ موفقیت‌های بین‌المللی پس از برجام به دستاوردهای بزرگی در اوپک نایل آمده، ناگزیر است به انتظارات مردم پاسخی درخور بدهد. اوپک بالاخره پس از هشت سال اقدام به کاهش تولید نفت کرد. این اقدام موجب می‌شود تا قیمت نفت خام افزایش یابد و چون ایران، لیبی و عراق از این قاعده مستثنی هستند و حتی ایران می‌تواند نفت خود را ٩٠هزار بشکه در روز افزایش دهد. بی‌شک درآمد ١٠ میلیارددلاری ساليانه حاصله از این فروش می‌تواند تغییری جدی در وضعیت اقتصادی دولت بدهد، پس انتظار گشایشی در وضعیت مردم دور از انتظار نیست. بی‌دلیل نیست که وزیر نفت ایران با مخالفان داخلی خود با اعتماد‌به‌نفس بیشتری حرف می‌زند: «در چندین‌ماه گذشته کشور بر این حرف ایستاد که ما باید به شرایط قبل از تحریم بازگردیم و در اوپک نیز ما بر این حرف ایستادیم که باید سهم ایران از بازار پس گرفته شود. برخی هم در داخل به این موضوع انتقاد کردند و حتی کاریکاتور من را با عنوان مفت‌فروش کشیدند. اما ما موفق شدیم سهم خود را از بازار نفت پس بگیریم».
بی‌تردید این سخنان بیش از آنکه بیانگر موفقیتی اقتصادی باشد که هست، موفقیتی سیاسی را به رخ می‌کشد؛ اما نباید فراموش کرد که براساس اعلام اوپک طی هشت سال ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد ایران از طریق صادرات نفت ٥٧٨ میلیارد دلار درآمد داشته است؛ یعنی طبق آمارهای منتشرشده، درآمد هشت‌ساله نفتی دولت احمدی‌نژاد بیش از دولت‌های سال ١٣٦٠ تا ١٣٩٢ بوده است.
شاید بتوان گفت دولت روحانی دوره تازه‌ای را آغاز کرده است. با اقدام اوپک اعتمادبه‌نفس به کابینه بازمی‌گردد؛ اعتمادبه‌نفسی که بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا تا حدودی از دست رفته بود. از سوی دیگر مخالفان نیز درصدند این موفقیت را تخفیف داده یا آن را نادیده انگارند. هرچه باشد، دولت روحانی به اثبات رسانده که در ادامه دیپلماسی هسته‌ای اینک در زمینه دیپلماسی نفتی نیز موفقیتی دیگر به ارمغان آورده است. اگر کاهش قیمت نفت برای روسیه و عربستان صرفه اقتصادی دارد، برای دولت ایران هم صرفه اقتصادی و هم اهمیت سیاسی دارد. براساس تحلیل کارشناسان نفتی، عربستان چاره‌ای جز پذیرش کاهش قیمت نفت نداشته و ناگزیر تن به اقتصاد منهای سیاست داده است. روسیه نیز در افزایش ١٠ دلاری قیمت نفت در هر بشکه به‌مراتب بیش از افزودن ٣٠٠ هزار بشکه به تولید آن کشور با قیمت ٤٠ دلار در هر بشکه سود خواهد برد. بر کسی پوشیده نیست که این ٣٠٠ هزار بشکه در اقتصاد روسیه آب‌باریکه‌ای بیش نیست.
اما در ایران اوضاع کمی فرق خواهد کرد. مقامات ایرانی پس از این، بیش از آنکه به جنبه اقتصادی این موفقیت اشاره کنند، که خواهند کرد، به این موفقیت سمت‌وسوی سیاسی می‌دهند تا منتقدان و مخالفان دولت را هرچه‌بیشتر وادار به عقب‌نشینی کنند. خاصه آنکه چیزی به انتخابات دوره دوم ریاست‌جمهوری باقی نمانده است و این موفقیت در کشاندن مردم پای صندوق رأی و تجدیدمیثاق دوباره با دولت روحانی بی‌تأثیر نخواهد بود.

از این پس دولت روحانی در مواجهه با منتقدان دست‌بالا را خواهد داشت، البته دست‌بالایی که بسیار شکننده است. چون اعضای اوپک به‌خصوص غیراوپکی‌ها همواره ثابت کرده‌اند که به منافع خودشان بیش از هرچیز دیگر می‌اندیشند و در موقع لزوم عهدشکنان قابلی هستند. با این اوصاف، چنان‌که نیویورک‌تایمز نیز گزارش داده است، این اتفاق رویداد بزرگی است و اگر کوچک به نظر می‌رسد، به این دلیل است که شاید کشورهای غیراوپک مانند روسیه کاهش تولید نفت را رعایت نکنند، کشورهایی که سابقه خوبی در پیروی از توافقات اوپک ندارند. به هر تقدیر نفت، دست‌کم در تاریخ ما کالایی سیاسی بوده و هست و امروز نیز با توافق اخیر دوباره به صحنه سیاسی بازگشته است، چه‌بسا دولت روحانی در آستانه انتخابات پیش‌رو، این گشودگیِ مقطعی را در جهت گشودگی سیاسی و اقبال مردمی به‌کار گیرد. 
 
 
ايران رهبر كاهش توليد
 
عباس ملكي در اعتماد نوشت:
از نگاه اقتصاد سياسي، بين‌الملل، حوادث و اتفاقات رخ داده در ماه‌هاي گذشته، اين احساس را تقويت مي‌كند كه در سال ٢٠١٧ قيمت نفت برنت ميان ٥٠ تا ٥٥ دلار نوسان مي‌كند. در عين حال بايد به نقش رهبري ايران در اوپك و همچنين راضي كردن روسيه به پيوستن به طرح كاهش توليدات هم اشاره كرد؛ نقشي كه پيش‌تر عربستان سعودي ايفا مي‌كرد.

افزايش قيمت نفت در سال آينده و سطح بين‌المللي، به افزايش قابل توجه سود چهار شركت نفتي مهم شل، توتال، بي‌پي و اكسون موبيل منجر خواهد شد؛ چرا كه علاوه بر افزايش قيمت نفت، تقاضا هم در سال آينده افزايش پيدا مي‌كند. همچنين ظهور ترامپ دو تحول عمده براي امريكا و جهان خواهد داشت، يكي خط لوله كي استون بهره‌برداري مي‌شود كه به معناي آن است كه روزانه ٦٠٠ هزار بشكه نفت خام ايالات متحده از اين راه تامين مي‌شود و اين كشور را نسبت به واردات نفت از كشورهاي ديگر بي‌نياز مي‌كند. به بيان ديگر با اجراي اين طرح، امريكا نياز خود به نفت را از طريق كشورهاي نيمكره غربي، از جمله كانادا، مكزيك، اكوادور و ونزوئلا تامين مي‌كند. همچنين به نظر مي‌رسد استخراج نفت و گاز از طريق سنگ‌هاي رسوبي هم با توجه به افزايش قيمت نفت شتاب گيرد و امريكا در اين زمينه سرمايه‌گذاري بيشتري كند. در دو سال گذشته شاهد كاهش تعداد دكل‌هاي نفتي در اين كشور بوديم اما به نظر مي‌رسد ترامپ با افزايش سرمايه‌گذاري در اين بخش و نفت و گازهاي غيرمتعارف ديگر، سعي در افزايش اشتغال در ايالات متحده را داشته باشد.


به هر روي، صنايع نفت و گاز در سال آينده دوباره رونق خواهند گرفت. اين روند در اقتصاد ايران هم تاثيرات شگرفي خواهد داشت. ايران داراي دو منبع طبيعي است، يكي گاز كه در جهان رتبه اول را دارد و ديگري نفت كه در رتبه چهارم آن است. به همين دليل اقتصاد ايران بايد به اين دو بخش توجه بيشتري كند و سياستگذاري‌هاي لازم جهت شكوفايي در آن را انجام دهد. در ميان بخش‌هاي مختلف اين حوزه هم، ميادين مشترك از اهميت ويژه‌اي برخوردار است، زيرا ايران با ٩ كشور همسايه ميادين مشترك دارد و بايد در بخش نفت اولويت بيشتري براي ميادين مشترك با عراق و براي بخش گاز هم توجه بيشتر به پارس جنوبي و گنبد شمالي كرد و از اين راه سرمايه‌هاي لازم براي كشور را جذب كرد.
در طرف ديگر توافق كشورهاي عضو اوپك براي كاهش توليد نفت نيز از جهاتي قابل بررسي است، هر چند كه پيش از پرداختن به آن بايد نكته‌اي را بيان كرد. برخي نگاه حداكثري به اوپك دارند، به اين معنا كه اين سازمان را مانند كارتلي مي‌بينند كه در دراز مدت بايد بازار نفت خام و قيمت آن را در دست گيرد و اصطلاحا همه‌كاره بازار شود. در مقابل عده‌اي هم به اوپك نگاه حداقلي دارند و فكر مي‌كنند در نهايت نمي‌تواند نقشي داشته باشد؛ هر دوي اين نگاه‌ها اشتباه است، اوپك زماني كه به مساله بقاي اقتصاد كشورهاي عضو مي‌رسد نقش موثري پيدا مي‌كند؛ چرا كه بيشتر اعضاي اين سازمان اقتصاد وابسته به نفت دارند بنابراين هر گاه قيمت و سهم بازار به جايي مي‌رسد كه كشورها در شرايط دشوار قرار مي‌گيرند، كوشش‌هاي همگرايانه بيش از پيش مي‌شود. در اين ميان مهم اين است كه كدام كشور نقش رهبري را بازي كند و منافع خود را در اين قمار با ريسك رو به‌رو كند. از گذشته‌هاي دور گهگاه عربستان چنين نقشي را برعهده گرفته است. به‌طور مثال در سال ١٩٧٦ در مقابل ابتكار دولت شاهنشاهي ايران كه قصد افزايش قيمت را داشت، ايستاد و با ظرفيت اضافي خود توانست ثبات قيمت را حفظ كند و يكي از عوامل سرنگوني رژيم شاه را فراهم كرد. يا در سال ١٩٨٦ كه قيمت نفت به حدود ٩ دلار رسيد، باز هم عربستان بود كه با رهبري خود توانست ديگر اعضا را مجاب كند كه با كاهش توليد، به افزايش قيمت‌ها ياري رسانند.


اكنون وضعيت تغيير كرده و اين‌بار به جاي سعودي‌ها ايران ابتكار عمل و رهبري را به دست گرفت. ايران براي همگرايي كشورهاي گوناگون قدم گذاشت و سياست خارجي و ديپلماسي كشور در اين زمينه موفق عمل كرد. ايران با پيش‌بيني درست از اقتصاد جهان، علاوه بر همكاري با اوپك، با روسيه هم مشورت كرد تا نتيجه‌اي خوب حاصل شد؛ نتيجه‌اي كه در ماه‌هاي آينده مي‌تواند اقتصاد كشور را رو به بهبود ببرد.
نكته حايز اهميت اين است كه در سال‌هاي گذشته كشش نفت خام كم شده، و علاوه بر نفت نامتعارف، انرژي‌هاي تجديدپذير مانند انرژي خورشيدي و بادي مطرح شدند، هر چند سهم امروز آنها كمتر از ٥ درصد انرژي‌هاي موجود است. علاوه بر اين امروز نسبت به دهه ٧٠ ميلادي تفاوت ديگري دارد. مجموع دستاوردهاي بشري تا جايي پيشرفت داشته كه صدها نوع و روش از چگونگي صرفه‌جويي و بالابردن بهره‌وري و بازدهي انرژي در سراسر جهان اختراع شده است و به همين دليل مصرف سوخت در خودروها به مراتب كمتر از ميزاني است كه ٤٠ سال قبل بود. در ايران نيز حدود ٢٥ درصد خودروها از گاز طبيعي فشرده استفاده مي‌كنند. درنتيجه مي‌توان گفت قيمت نفت در سال آينده بيشتر از هفته‌هاي قبل و كمتر از روز پنجشنبه خواهد بود و رقم ٥٠ تا ٥٥ دلار براي قيمت نفت خام برنت، رقمي دست‌يافتني به نظر مي‌رسد.


درس دشمن‌شناسی
 
در سرمقاله صبح نو آمده است:
تصویب طرح تمدید تحریم 10 ساله ایران در سنای آمریکا پس از تایید آن در مجلس نمایندگان این کشور پرده دیگری از ماهیت خباثت‌آمیز و عهدشکن آمریکا را کنار زد. گرچه این دشمنی نزد ملت ایران با سوابق نهان و آشکار رفتار آمریکایی‌ها دیر زمانی عیان و مسجل است اما کسانی که سعی کردند دستکش مخملی را به‌جای دست چدنی دشمن به افکار عمومی بقبولانند، باید پاسخگوی رفتار خود باشند. رهبر معظم انقلاب در سه سال گذشته، هم در ضمن مذاکرات و هم در طول زمان اجرای برجام، بارها و بارها با اظهارات صریح خود بی‌اعتمادی به آمریکا و غیرقابل اعتماد بودن آن کشور را بیان کردند و منتقدان بسیاری نه از سر مخالفت با دولت که از سر دلسوزی و دشمن‌شناسی، به مواضع منتقدانه خود ادامه دادند اما پاسخ همه این هشدارها و انذارها چیزی جز توجیه دشمنی‌ها و نقض عهدهای مکرر دشمن و نیز زبان شماتت و توهین رییس‌جمهور نسبت به منتقدان نبوده است. اما در‌عین‌حال، برجام با همه تلخی‌هایش یک فایده بسیار روشن و شفاف دارد و آن هم اینکه برجام درس فراموش‌نشدنی به همه آنهایی داد که سعی داشته و دارند تا چهره دشمن را بزک و دشمنی او را توجیه کنند. اینک جای انتظار از دولت است که در برابر این بدعهدی آمریکا موضعی شفاف بگیرد و به این دشمنی و جسارت به ملت ایران پاسخی درخور بدهد. 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس