به گزارش مشرق، دگرگونیهای پدیدآمده در تهران در دو سده اخیر، گویی چکیدهای از کنش کلان ایران در دوره مدرن به شمار میآید. این شهر به دلایلی گوناگون، در کمتر از ٥٠٠ سال، از یک روستای گمنام به کلانشهری بدل شده است که همه گذشته خود را به گونهای به فراموشی سپرده است؛ تا آنجا که از آن روستا و شهر کوچک بعدی، نیز از مردمان و فرهنگ و اجتماع آن، کمتر نشانی میتوان جست. از دسترفتن یا فراموشی گذشته یک منطقه و مردمان آن، پدیدهای خطرآفرین به شمار میآید.
با چنین فراموشی، هویت یک جامعه مخدوش میشود. آسیبهای گوناگون اجتماعی، نخستین دستاورد خدشههایی به شمار میآید که بر هویت یک جامعه وارد آمده است. تهران در چنین شرایطی جای دارد. این شهر بزرگ اکنون در منظومهای از مسائل مهم گرفتار آمده است. شناخت و بازشناسی سیر دگرگونی جامعه و فرهنگ تهران در دو سده اخیر دستاوردهایی گوناگون برای پژوهشگران برای حل مسألههای تهران امروز خواهد داشت.
گفتوگو با علی بلوکباشی، مردمنگار و پژوهشگر فرهنگ عامه با این هدف انجام پذیرفته است. این نویسنده و پژوهشگر برجسته تاکنون در زمینه تاریخ و فرهنگ تهران بسیار پژوهیده و آثاری گوناگون در این حوزه نگاشته است. او به ویژه با نوشتاری با نام «تهران، ساختار اجتماعی» برای دانشنامه ایران در دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، تصویری روشن از دگرگونیهای اجتماعی در تهران دو سده اخیر ارایه کرده است.
جناب بلوکباشی! دگرگونیهای بنیادین تهران در دهههای اخیر موجب شده است این شهر بخشی مهم از گذشته خود را از دست داده، به فراموشی بسپارد. اگر از برخی بناها و نشانههای بازمانده تاریخی بگذریم، تهرانی که امروز میشناسیم گویی شهری بدون پیشینه است. این که در گذشته چه شهری بوده، چه مردمانی در آن میزیستهاند و ساختار اجتماعی آن چگونه بوده است، برای بسیاری در روزگار کنونی روشن نیست؛ در حالی که میدانیم فرهنگ و جامعه، خلقالساعه شکل نمیگیرند و بر بنیادهای تاریخی استوارند و فراموشی آنها میتواند برای آینده یک شهر یا جامعه آسیب بیافریند.
جناب بلوکباشی! دگرگونیهای بنیادین تهران در دهههای اخیر موجب شده است این شهر بخشی مهم از گذشته خود را از دست داده، به فراموشی بسپارد. اگر از برخی بناها و نشانههای بازمانده تاریخی بگذریم، تهرانی که امروز میشناسیم گویی شهری بدون پیشینه است. این که در گذشته چه شهری بوده، چه مردمانی در آن میزیستهاند و ساختار اجتماعی آن چگونه بوده است، برای بسیاری در روزگار کنونی روشن نیست؛ در حالی که میدانیم فرهنگ و جامعه، خلقالساعه شکل نمیگیرند و بر بنیادهای تاریخی استوارند و فراموشی آنها میتواند برای آینده یک شهر یا جامعه آسیب بیافریند.
آشنایی با ساختار اجتماعی تهران و مردمان آن در گذشته، به همین دلیل دستاویز این گفتوگو به شمار میآید.
برای آگاهی از این مساله باید پیشینه تاریخی این منطقه را از دریچه منابع تاریخی بجوییم. تهران، حدود هشتصد سال پیش آنگونه که یاقوت حموی توصیف کرده، دهی بزرگ از دهات ری با خانههای زیرزمینی بوده است. او به ١٢ محله در آن ده بزرگ اشاره میکند که مردمشان با یکدیگر جنگ و جدال داشتند و به محلههای هم وارد نمیشدند. گروهی از مردم ری چند سده بعد یعنی در دوره صفوی و پیش از برآمدن حصارهای شاه تهماسب یکم بر گرد تهران، به آنجا آمده و سکنا گزیدند.
حسین کریمان در کتاب «تهران در گذشته و حال» بر وجود همان ١٢ محله در تهران، در دوه صفوی تاکید کرده و یادآور شده است که ساکنان محلهها با هم پیوسته در ستیز و دشمنی بودند. همچنین یادآور شده است باغهایی بناهای محلهها را دربرگرفته بودند. نزدیکی تهران به استرآباد و مازندران، موطن ایل قاجار، موجب شد آغامحمدخان قاجار در سال ١٢٠٣ قمری، این شهر چند هزار نفری را به پایتختی برگزیند. اقامت ایلهای هواخواه او به ویژه افشارهای ساکن در ساوجبلاغ و عربهای ورامین نیز در این مساله موثر بود. آنگونه که در کتاب او همچنین «زینت التواریخ» اشاره شده است، شاه قاجار دستور داد «مهندسان، بنایان، نجاران و سنگتراشان مهارتپیشه را از دارالسلطنۀ اصفهان به دارالسلطنۀ طهران» بیاورند.
تهران را در آن دوره آیا شهری با ساختار مشخص اجتماعی میتوان بازشناخت؟
پایتخت اما همچنان ساختار شهری نداشت و دهی همچنان گمنام میان راه دو روستای نامدار آن روزگار یعنی علیآباد و دولاب به شمار میآمد. جمعیت تهران در آن دوره به روایت نگارنده «زینت التواریخ» ١٥ هزار نفر را دربرمیگرفت که بخشی بزرگ از آن سپاهیان آغامحمدخان بودند. نخستین دگرگونی جمعیتی در پایتخت قاجار در همین دوره رخ داد. حدود ١٢ هزار خانوار از شیراز به تهران کوچانده شدند که احتمالا از خانوادههای اهل صنعت و پیشه آن منطقه بودند. ساختار جمعیت پایتخت بدینترتیب دگرگون شد و افزایش یافت. اشتغال مردم نیز از این مساله تاثیر پذیرفت.
این وضعیت تا چه دورهای پابرجا بود؟
دگرگونیهای بعدی تهران در دوره جانشینان بنیانگذار پادشاهی قاجار پدید آمد. از دوره فتحعلی شاه بدینسو، دستههایی از اعیان و اشراف دیگر شهرها به تهران آمدند. در این دورهها همچنین با مهاجرت فزاینده مردم ایالتها و ولایتهای گوناگون ایران به پایتخت روبهرو میشویم. برقراری روابط خارجی و ایجاد سفارتخانههای کشورهای دیگر با گسترش شهر تهران هماهنگ و همزمان شد.
این دگرگونیها موجب شد پایتخت تازه ایران از ویژگیهای یک جامعه شهری برخوردار شود. فرآیند گسترش تهران آرامآرام شتاب گرفت؛ همتراز با آن بناهای بزرگ مذهبی، بازرگانی، بهداشتی و عامالمنفعه در شهر پدیدار شد. همچنین آوردن آب کرج به تهران در دوره محمد شاه قاجار و ساختمانسازی شاهزادگان، دیوانیان و خارجیان، دگرگونی شهر را چشمگیر کرد.
شهر بدینترتیب در دوره یادشده باید شکل منسجم گرفته باشد!
آنگونه که اسناد و مدارک تاریخی نشان میدهند تهران در آن دوره یعنی مشخصا سال ١٢٦٩ قمری، ٥ محله ارگ، عودلاجان، بازار، سنگلج و چالمیدان را دربرمیگرفته است. بیرون حصار و دروازههای تهران نیز آبادیهایی وجود داشت. محله ارگ به دلیل وجود عمارت سلطنتی، وضعیتی ویژه داشت، دیگر محلهها اما بخشهایی همچون گذرها، پاتوقها و کوچهها را در خود جای داده بودند. به عنوان نمونه محله سنگلج، ٦ گذر به نامهای گَلْبَندک یا گلوبندک، قورخانه، افشارها، دباغخانه، دربْ خونگاه یا درخونگاه و گذر پایین داشت. هر گذر نیز چند کوچه را دربرمیگرفت.
آیا دادهها و آمارهایی وجود دارد که بدانوسیله بتوان تصویری از سازوکار اجتماعی محلهها به دست آورد؟
بله! آمار حسن اخضرعلیشاه در سال ١٣١٧ قمری یافتههایی ارزشمند درباره وضعیت شهری و اجتماعی تهران پس از دوره ناصرالدین شاه به ما وامینهد. اخضر علیشاه یکی از خدمتگزاران دولت در دوره مظفرالدین شاه بود که به خواست مختارالسلطنه وزیر وقت نظمیه موظف شد آمار شهر تهران را تهیه کند. او کار خود را سه سال بعد در ١٣٢٠ قمری، چهار سال پیش از پیروزی جنبش مشروطیت ایران به پایان برد.
آمار اخضر علیشاه تصویری تازه از پایتخت قاجار پیش رویمان میگذارد؛ تهران بر این اساس محلههای دولت، سنگلج، بازار، چال میدان و عودلاجان تقسیم شده، هر محله چند پاتوق را دربرمیگرفت. یک کدخدا هر محله را اداره میکرد و یک نایب با چند پلیس بر هر پاتوق نظارت داشت. پاتوقها به نام ادارهکنندگانشان شناخته میشدند.
پاتوقهای سیدجعفر، حاجی عباس و نایب محمد در محله دولت، از آنجمله بودند. درون هر پاتوق چند گذر وجود داشت که نام سرشناسان آنجا را بر خود داشتند. کوچهها نیز چنین بودند؛ در هر گذر چندین کوچه بود که به نام اشخاص سرشناس ساکن در خود شناخته میشدند؛ مانند کوچه صدیق الملک در گذر رحیم در پاتوق نایب رمضان. آنگونه که اسناد نشان میدهند نام گروههای جغرافیایی و قومی یا افراد مشغول در یک صنف نیز بر کوچههای تهران در آن روزگار دیده میشود. کوچههای کردها یا رشتیها و کوچه کلهپزها از آندستهاند.
اساس زندگی مردم در این محلهها چه بود؟ آیا میتوان میان ساکنان محلهها از جنبههای اجتماعی، اقتصادی یا حتی سیاسی تفکیک قایل شد؟
افراد ثروتمند و تنگدست در هر محله در کنار یکدیگر میزیستند. شبکههای خویشاوندی مسلط بر هر محله در آن محله حکم میراندند. سطح درآمد افراد این شبکهها عمدتا یکسان بود. این مساله البته همواره پایدار نبود. اگر افرادی در این میانه از اندازهای مشخص از نظر سطح درآمد میگذشتند، از آن محله رفته، در برخی مناطق یا محلههای ویژه شهر سکنا میگزیدند. این مساله نشان میدهد ساکنان تهران بر پایه مشاغل گوناگون و تحصیلات متفاوت که درآمدهایی کم یا بیش را به دست میآوردند، در محلههای گوناگون شهر میزیستند.
پراکندگی و حضور اعیان چه تاثیری میتوانست در کارکرد محلهها داشته باشد؟
اعیان محلهها سرچشمه اعتبار اجتماعی و اقتصادی آنجاها به شمار میآمدند. شمار آنها و نیز توانایی مالی و اجتماعی این طبقه از جامعه، در کاهش یا افزایش اعتبار محلهها تاثیرگذار بود. اعیان یک محله چنانچه با بهرهگیری از قدرت سیاسی، در ساختار دولتی و دیوانی اشتغال مییافتند، این مساله در افزایش اعتبار محله سکونتشان تاثیر میگذاشت. در برابر، عزل از جایگاه یادشده یا مغضوب شدنشان از سوی دستگاه دیوان، کاهش اعتبار آن محله را در پی داشت.
منابع تاریخی نمونههایی از این مساله را بیان کردهاند؟
بله! منابع تاریخی از محلههایی نام بردهاند که از این دگرگونیهای سیاسی و حکومتی متاثر شدهاند، یعنی عزل یا قتل یکی از اعیان و اشراف میتوانست محلهای را متروک کند. گاه با قتل اعیان یک محله و خرابی خانههای آنها، پیرامونیانشان و بازمانده ساکنان توانمند نیز آن محله را ترک میگفتند و آنجا به انحطاط کشیده میشد. ادوارد پولاک، پزشک اتریشی در دوره ناصرالدین شاه به بخشی از محله عودلاجان اشاره میکند که در عزل میرزا آقاخان نوری از صدارت عظما از رونق افتاد و ویران شد.
هنگامی که میرزا آقاخان نوری در سال ١٢٦٨ قمری صدراعظم شد، خانواده و پیرامونیان وی در آن بخش از محله عودلاجان، عمارتها و خانههای تازه ساخته، آنجا را آباد کردند. مالکان خانهها و عمارتها اما هفت سال بعد در پی عزل میرزا آقاخان، آنجا را ترک گفتند و محله بدینترتیب متروک ماند.
پراکندگی جمعیت در محلهها به ویژه با در نظر گرفتن ویژگیهای طبقاتی افراد که اشاره فرمودید، در واقع شهری یکدست را پیش روی میگذارد؟
اینگونه نیست. شرایط اجتماعی محلهها با یکدیگر البته تفاوت داشت؛ همین مساله شکافهای اجتماعی و اقتصادی میان آنها پدید میآورد. محلههای پایتخت، بر مبنای یک بخشبندی، به دو طبقه پایین و طبقه بالا تقسیم میشدند. هریک از محلهها قشرهایی را در خود جای داده بودند.
به عنوان نمونه، لوطیان در محلههای طبقه پایین همچون چالمیدان جای داشتند. همین شکافها موجب میشد اختلافهایی میان ساکنان محلهها و گذرها پدید آید. این اختلافها در بسیاری موارد ناگزیر بود، زیرا خاستگاه قومی- جغرافیایی و دینی- زبانی ساکنان محلهها و گذرها متفاوت بود.
به عنوان نمونه در برخی محلهها مسیحیان در میان مسلمانان میزیستند و عبادتگاه و دکان و کاروانسرا داشتند. این همزیستی پیروان دو دین البته گاه برخوردهایی را نیز در پی داشت. عودلاجان بزرگترین محله تهران به شمار میآمد.
برخی شاهزادگان و کارکنان دولت در آنجا میزیستند. ارگ، در واقع کوچکترین محله پایتخت بود که البته خاندان سلطنتی، برخی درباریان عمده، امیران، خانها، عالمان و فاضلان را در خود داشت. در این محله شماری ارمنی و یهودی و برخی سفیران کشورهای دیگر هم خانه داشتند.
بسیار خب! جمعیت تهران از نظر قومیتی آیا یکپارچه بود؟
منابع تاریخی میانه دوره قاجار، ساختار جمعیتی دارالخلافه را برایمان روشن میکنند. حدود ٧٥ درصد جمعیت تهرانیتبار در سه محله عودلاجان، چالمیدان و بازار میزیستند. اصفهانیها و آذربایجانیها بیشترین شمار جمعیت غیر تهرانی در پایتخت به شمار میآمدند. بیشتر اینان در محله سنگلج سکنا گزیده بودند.
سنگلج در واقع محله غیر تهرانینشین قلمداد میشد. پیش از آن که تهران توسعه یابد، دستهای بزرگ از مردم که البته بیشتر غیر تهرانی بودند، پشت دروازهها به سرمیبردند. توسعه شهر به ویژه در عصر ناصرالدین شاه که با برداشتن حصارهای شاه تهماسبی همراه شد، آنان را درون تهران آورد.
آیا میتوان با در نظر گرفتن ویژگیهای اجتماعی که اشاره کردید، زیست اجتماعی این شهر و مردماناش را در دو سده گذشته، به دورههایی مشخص بخش کرد؟
تهران از زمانی که به پایتختی قاجارها برگزیده شد تا امروز، به لحاظ ساختار اجتماعی و نظام فرهنگی و اقتصادی، سه مرحله جداگانه را از سر گذرانده است؛ جامعهای با ساختار روستایی، جامعه شهری سنتی و جامعه شهری نوین! تهران در مرحله نخست، ٤ یا ٥ ده را دربرمیگرفت، نظام اقتصاد و فرهنگ روستایی- ایلی در آن حکم میراند و مردم به کشاورزی، باغداری و دامداری اشتغال داشتند.
پیوندها و مناسبات اجتماعی در این مرحله از تاریخ جدید تهران ساده بود و از گونهای قشربندی در جامعههای ایلی- روستایی برمیخاست. حضور دستههایی از ایلها و عشایر گوناگون همچون هداوند، اصانلو، قراچورلو و طایفههایی از شاهسون، قشقایی و بختیاری در پیرامون تهران و پیوند نزدیک آنان با روستاییان و کشاورزان درون شهر کوچک، بر گرایش و شیوه کارکرد آن تاثیر میگذاشت. نظامهای تجارتی، صنعتی، اداری و خدماتی پایتخت، در این مرحله آرامآرام شکل میگرفتند.
نهاد دین و آموزشها و آداب مذهبی در این زمان نیرومند و استوار رفتار میکردند. فرهنگِ برآمده از آموزههای دینی نیز در این دوران ریشهدار و تاثیرگذار بود. مرحله دوم، جامعه تهران را در شرایطی به تصویر میکشد که از نظام فرهنگ اقتصاد روستایی و تولید زراعی و دستی به نظام فرهنگ اقتصادی تولید انبوه ماشینی و صنعتی در حال گذار است.
پیچیدگی در شیوه مالکیت بر زمین و ابزار کار و تولید در حال دگرگونی و شکل ابزار و وسایل و مناسبات اجتماعی و تولیدی، از ویژگیهای این مرحله به شمار میآید. ساکنان تهران بدینترتیب به بازار وابستگی یافتند و روند مبادله کالا گسترش یافت. این دگرگونیها بر خواستها و نیازهای اقتصادی، فرهنگی و آموزشی میافزود. در این دوره با خواستهای تازه اجتماعی روبهرو میشویم. از جنبه مناسبات اجتماعی اما پیوندهای میان اعضای جامعه همچنان نزدیک و چهرهبهچهره بود. این روابط، بیشتر بر بنیاد پیوندهای خانوادگی، خویشاوندی، طایفگی، همسایگی و هممحلی استوار میشد.
این دگرگونیها طبیعتا پیامدهایی در شیوه زندگی اجتماعی مردم پایتخت پدید آورد!
دقیقا! شهرنشینی همواره ساختار خانواده گسترده روستایی را به خانواده با ابعاد کوچکتر دگرگون میکند و در شکل سنتی ازدواجها تغییرهایی پدید میآورد. بوده است. جامعه تهران، این دگرگونی را اما به کندی از سرگذراند. نهاد خانواده و ازدواج با پایداری ویژگی های سنتی، تا مدتها در جامعه شهری تهران بر جای ماند و رفتارها و وظایف افراد خانواده نسبت به یکدیگر همچنان مانند گذشته جلوهای روستاییوار داشت. در مرحله جابهجایی جامعه تهران از روستایی به شهری، برخی دگرگونیها البته آرامآرام پدیدار میشد. به عنوان نمونه آمار ازدواج با خویشاوندان کاهش مییافت؛ هرچند اینگونه ازدواجها تا مدتهای بسیار در میان بخشهایی از مردم اهمیت و اعتبار داشت.
خانواده در این میانه به عنوان مهمترین محور و اساس زندگی اجتماعی در تاریخ ایران در آن روزگار چه جایگاهی داشت؟
خانواده در تهران عصر قاجار، واحد بنیادین اجتماعی به شمار میرفت و گونه گسترده داشت. پشتیبانی از اعضای خانواده و خویشاوندان در زمره تعهدهای مهم اجتماعی برشمرده میشد و خدمت به کانون خانواده، هدف ارزشی اشخاص بود.
جایگاه اجتماعی اشخاص در جامعه، از پیوندهای خانوادگی و خویشاوندی برمیآمد. تعاون، حفظ حرمت سالخوردگان، پاسداری از اجاق خانواده و احترام به اعتقادات و شعائر مذهبی و حفظ آداب و رسوم نیاکان و نگهداشت حقوق اجتماعی افراد دودمان و بزرگان، در زمره ارزشهای اجتماعی و فرهنگی مهم در جامعه قلمداد میشد. این خانواده گسترده همچنین بیشترین نقش را در جابهجایی ارزشهای فرهنگی- رفتاری به اعضای جامعه برعهده داشت.
آنگونه که منابع تاریخی روایت میکنند از میانههای دوره قاجار، آرامآرام اما دگرگونیهایی بنیادین در شیوه زندگی اجتماعی در تهران پدید آمد. این مساله آیا به دورهای دیگر از زیست تهران اشاره دارد؟
بله! این رخدادها در زمانهای روی داد که میتوان آن را مرحله سوم زیست اجتماعی تهران در نظر آورد. شیوه تولید دستی در این مرحله پشت سر گذاشته شد و دوره اقتصاد بازار و تولید صنعتی با تولید انبوه فرارسید. ابزارها و وسایل نوین و روزآمد بدینترتیب به زندگی تهرانیها وارد شدند و جامعه تهران را بهرهمند ساختند.
فعالیتهای اقتصادی بازار، صنعت و فعالیتهای فرهنگی- آموزشی و عرضه خدمات اجتماعی فرهنگی و بهداشتی در این مرحله گسترش یافت. زمینه مناسب برای تحرک مکانی، شغلی و طبقاتی بدینترتیب فراهم آمد.
پیچیدگی تقسیم کار و فراوانی تخصصها از ویژگیهای جامعه شهری تهران در این مرحله به شمار میآید. توقعات و نیازهای اقتصادی و اجتماعی مردم متنوع شد و فزونی یافت. تمایزهای طبقاتی میان گروههای گوناگون جامعه در پی این دگرگونیهای بزرگ پدیدار شد. این مسأله بر زیست محلهها و گذرها نیز تاثیر گذارد.
محلهها و وابستگی محلی بدینترتیب ارزش و اعتبار هویتی خود را از دست دادند. تضاد طبقاتی آرامآرام شکل گرفت. صنایع بزرگ عرصه را بر صنایع کوچک تنگ کرده، سرمایههای کلان سرمایههای فردی را از میدان به دربردند. تجارت خارجی نیز بسیار رونق گرفت.
رخدادهای یادشده بر حوزه زندگی چه تاثیرهایی گذاشت؟
این دگرگونیها در حوزههای اقتصادی و طبقاتی، حوزه فرهنگ را نیز متاثر کرد. زندگی اجتماعی مردم به مرحلهای تازه از زیست خود وارد شد که در آن معیارهای سنتی در رفتار و اخلاق جامعه به سستی گرایید و خانواده نقش عمده و اثرگذار خود را در فرهنگپذیری فرزندان تا اندازه بسیار از دست داد. نهادها و موسسات آموزشی- پرورشی و اجتماعی- فرهنگی و وسایل ارتباط جمعی جایگزین خانواده شدند.
تهران در این مرحله، بیشتر با پدیدههایی چون کتاب، روزنامه، رادیو، تلویزیون، سینما و تئاتر، باشگاههای ورزشی، کافهتریاها، بوتیکها، انجمنهای فرهنگی، هنری و ادبی، سندیکاهای صنفی، کارگری، گروهها و احزاب سیاسی در جامعه شناخته میشود. این نهادهای نوین وظیفه راهبری اعضای جامعه و تعیین الگوهای رفتاری عینی و ذهنی مردم را برعهده گرفته بودند.
این دگرگونیهای تازه آیا در تداوم جریان فرهنگ- اجتماعی گذشته تهران برشمرده میشود؟
ببینید! شکلگیری هر پدیده و نهاد در شهرها و جامعههای سنتی ایران، در تناسب و هماهنگی با ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و نهادهای فرهنگی- آموزشی و دینی- اعتقادی مردم جامعه بود.
این پدیدهها پشتوانه نیرومند فرهنگی داشته، در شکلگیری هویت اعضای جامعه، تقویت روابط اجتماعی و انسجام و تعمیم معیارهای رفتاری مردم و ایجاد الگو برای مردم در رویارویی با تهاجم فرهنگهای بیگانه، نقشی مهم برعهده میگرفتند؛ گویی رشتههایی نهان و آشکار این نهادها را با فرهنگ مردم و جهان درونی و آرمانی آنها میپیوست.
هنگامی که مبادلههای تجارتی، صنعتی، فرهنگی و سیاسی ایران با کشورهای اروپایی رواج و نظام ارتباطات سمعی و بصری گسترش یافت، از ارزش و اعتبار آن نهادها کاست و کاربریهایشان را دگرگون کرد. آن نهادها در جایگاه یک وسیله نیرومند ارتباطی در جامعه سنتی شهر تهران، رشتههای پیوند را میان گروهها و نسلها برپا میداشتند.
جامعه تهران بدینترتیب در مسیر هویتزدایی و از دستدادن مناسبات سنتی و فروپاشی خانواده گسترده افتاد. این شهر در مرحله سوم زیست خود، در گذار از مظاهر فرهنگ خودی به غیرخودی و در جدال میان سنت و تجدد، نمادهای برجسته هویتی خود را رها ساخت و از خودبیگانگی را آزمود. فروپاشی خانواده مردسالار، رواج فردگرایی، حضور زن در عرصه اقتصاد و فروپاشی قدرقدرتی دولت، از ویژگیهای نظام تازه شهرنشینی در تهران به شمار میآید.
منبع: روزنامه شهروند