هیلاری کلینتون انتخابات سال 88 در ایران را یکی از مهمترین رویدادهای آن سال عنوان کرده و تلویحا به ساختگی بودن ماجرای تقلب اشاره می کند.

به گزارش مشرق، مؤسسه سیاست پژوهی تمدن اسلامی  در گزارش فصلی خود به تشریح «راهبردهای احتمالی ایالات متحده آمریکا در داخل و خارج از کشور بر اساس نتیجه انتخابات ریاست جمهوری 2016 »  پرداخته است.

پنجاه و هشتمین انتخابات ریاست جمهوری امریکا در حالی آبان ماه سال 95 برگزار می‌شود که محیط بین‌المللی نسبت به چهار سال گذشته، تغییرهای شگرفی را تجربه کرده است. ازاین‌رو، طبیعی است که امریکا نیز با دغدغه‌ها و مسائل جدیدی دست به گریبان است که رییس‌جمهور آینده باید برای آن‌ها برنامه داشته باشد. در همین زمینه نگاهی به مواضع نامزدهای انتخابات پیش رو و همچنین تحلیل فضای اجتماعی این کشور می‌تواند در ترسیم فضایی که احتمالا در آینده نزدیک با آن مواجه خواهیم بود، موثر باشد. آینده‌پژوهی انتخابات ریاست جمهوری 2016 ایالات متحده نهایتا این فرآیند را به ذهن متبادر می‌سازد که جهان و نظام بین‌الملل در حال خروج از سیستم تک قطبی به سمت «یک - چندقطبی» است و این مساله می‌تواند در صورت تنظیم سیاست‌های صحیح، به یک زمینه برای ارتقای جایگاه بین‌المللی کشورهایی نظیر جمهوری اسلامی ایران تبدیل شود.

 راهبردهای احتمالی ایالات متحده آمریکا در داخل و خارج از کشور بر اساس نتیجه انتخابات ریاست جمهوری 2016

مقدمه

نظام بین الملل جنگ سرد بر مبنای ساختار دوقطبی ایالات متحده و شوروی بنا شده بود و تجزیه و تحلیل رویدادهای مهم بین المللی بر اساس نوع تعامل یا تقابل این دو ابرقدرت امکانپذیر بود. شوروی در سراسر دوران جنگ سرد تلاش نمود که موازنه قدرت را در برابر ایالات متحده آمریکا در عرصه نظام بین-الملل حفظ نماید. رقابت دو ابرقدرت برای کسب نفوذ بیشتر در جهان و رقابتهای تسلیحاتی تنها بخشی از این فعالیتها بود. نظام بین المللی مبتنی بر محور شرق و غرب، به تقسیم جهان و به ویژه اروپا پرداخت. طرح مارشال و پیمان ناتو در طرف غرب و طرح کمکون و پیمان ورشو در طرف شرق تلاش هایی در جهت ایجاد نوعی موازنه قدرت میان دو ابرقدرت در عرصه نظام بین الملل جنگ سرد بودند اما سوء عملکرد نظام اقتصادی سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی، جامعه شوروی را با بحران سیستمیک وخیمی روبرو ساخت، که در نهایت رهبران شوروی را مجبور به ایجاد تغییرات اساسی کرد، تغییراتی که کم کم در کنار دیگر عوامل ،زمینه های فروپاشی شوروی و بلوک شرق را در عرصه نظام بین الملل فراهم ساخت.

در دوره انتقالی پس از فروپاشی ساختار دو قطبی جنگ سرد، مباحث فراوانی در مورد ماهیت و آینده ساختار نظام بین الملل در محافل آکادمیک مطرح شده است. نظام تک قطبی، نظام سلسله مراتبی و نظام یک چندقطبی از جمله مفاهیمی بود که برای تبیین وضعیت موجود و چشم انداز نظام بین الملل مورد استفاده قرار گرفت. به همین جهت یکی از ویژگی های اصلی نظم پساجنگ سرد و پسایازده سپتامبر، دغدغۀ آن درباره ساختار نظام بین المللی معاصر می باشد که در قالب آن چگونگی توزیع قدرت میان قدرت های بزرگ مطرح میگردد. آنچه که تقریباً اجماعی کلی دربارة آن وجود دارد این است که یکی از عوامل تعیین کننده و اصلی نظم موجود، مربوط به نقش محوری ایالات متحده آمریکا و تمایل این کشور به مداخله در روند کلی حفظ نظم در نظام بین الملل معاصر است. این نظم که آن را «نظم هژمونیک» می نامیم، مبتنی بر یک جانبه گرایی آمریکاست ، دارای مشخصات زیر است:

 

ü     قدرت هژمون در نظام بین المللی در موقعیت اقتصادی برتری قرار دارد و دارای غالب منابع مادی است؛

ü     قدرت هژمون بر اساس منافع خودخواهانه اش، در پی تأمین منافع امنیتی،اقتصادی و ایدئولوژیکی خودش میباشد؛

ü     با توجه به برتری هژمون در زمینه نظامی و اقتصادی نسبت به سایر دول در نظام بین المللی، به تنهایی بزرگترین قدرت در این نظام است و بنابراین نظام بین الملل بر محور قطبیت آن میباشد؛

ü     قدرت هژمون به طور هدفمند، برتری قدرت خود را به منظور ثبات نظام بین المللی اعمال می کند؛

ü     اگر نظامی هژمون محور شود، عملکرد سیستم مانع از بروز آنارشی شده و ساختار سلسله مراتبی در آن شکل می گیرد.

ü     قدرت هژمون در این نظم تلاش می کند اهداف خود را در ابتدا در قالب ایده ها طرح وسپس با توجه به بازخورد مثبت و منفی آن، عملیاتی سازد.

 

ایالات متحده به دنبال خاتمه جنگ جهانی دوم در سال 1945 و به طور خاص، پس از اتمام جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 تبدیل به یگانه هژمون موجود در عرصه روابط بین‌الملل شد. پس از آن تا سال 2008 میلادی این رژیم تک قطبی ساختار خود را حفظ کرد ولی بحران اقتصادی که در این سال رخ داد، علاوه بر تبعاتی که بر اقتصاد این کشور داشت، زمینه را برای تغییر بافت فضای جهانی و تحول در نظام امنیتی بین‌الملل را نیز فراهم کرد؛ تا جایی که بسیاری از کارشناسان از سررسید تاریخ انقضای «رژیم امنیت هژمونیک» به رهبری ایالات متحده سخن می‌گویند.

 

این مساله لزوما ناظر بر پایان قدرت آمریکا نیست؛ بلکه این نوع نگاه را در پیش چشم اندیشمندان و سیاستمداران قرار می‌دهد که فضا برای ظهور یک قدرت بین‌المللی فراهم است که می‌تواند موجب احیای هژمون واشنگتن و یا ظهور قدرت‌های جدید مانند چین شود و یا حتی باعث تشکیل یک رژیم امنیتی جدید در سطح بین‌الملل باشد. موقعیت هژمونی شامل مراحل پیدایش، کارکرد و تداوم آن است و در صورت تحقق یک وضعیت هژمونی، مادامی که قدرت هژمونی با زوال و سقوط رویارو نشده، می تواند تأثیر زیادی بر نوع و کارکرد آن در نظام بین‌الملل داشته باشد.

 

در تحلیل فضای انتخابات ریاست جمهوری 2016 ایالات متحده باید این مساله مهم را در نظر داشت که آمریکا در حال تجربه نوعی زوال سیاسی در ساختار خود است؛ موضوعی که «فرانسیس فوکویاما»، نظریه‌پرداز مطرح آمریکایی در حوزه روابط بین‌الملل در شماره آگوست نشریه معتبر «فارین افرز» به آن اشاره کرد و در توضیح آن نوشت: «من معتقدم که آمریکا در حال رنج کشیدن از نوعی زوال سیاسی است. نظام بررسی و ایجاد تعادل ایالات متحده توسط گروه‌های قدرتمند مالی به شدت قطبی شده است که من نام آن را وتوکراسی می‌گذارم که به معنی ممانعت دولت از اقداماتی است که اساسا یک دولت برای خروجی مناسب باید آنها را انجام دهد. بحران‌های مکرر در زمینه بودجه، رکود بروکراتیک و فقدان نوآوری سیاسی، نشانه‌هایی از نوعی بی‌نظمی در اداره کشور است که ما شاهد آن هستیم. به نظر می‌رسد که انتخابات ریاست جمهوری 2016 در حال تایید این تحلیل است. حزب بزرگ جمهوی‌خواه، کنترل خود بر نامزدها را از دست داده تا دونالد ترامپ روی کار بیاید. در حزب دموکرات هم هیلاری کلینتون با طوفان برنی سندرز روبرو شد که تمام اعتبارش را زیر سوال برد.»

 

ناکارآمدی هر دو نامزد اصلی دو حزب بزرگ ایالات متحده در زمینه کاری خود و بالا بودن درصد عدم مقبولیت آنها در میان مردم، زنگ خطری برای استمرار یکه‌تازی واشنگتن در عرصه سیاست است که نظریه‌پردازانی چون فوکویاما هم نسبت به آن هشدار داده‌اند. از این منظر، باید تاکید داشت که هیچکدام از این دو نامزد توانایی پیاده‌سازی خواسته‌های عمومی و داخلی مردم آمریکا را نیز ندارند و این اصلی‌ترین مساله و بحران برای نظام سیاسی آمریکاست که پس از تجربه 200 سال آزمون و خطای دموکراسی و در شرایطی که گمان می‌رفت ایرادات این سیستم حکومتی شناسایی و راهکارهای عیب‌یابی و عیب‌پوشی آن نیز در اختیار است، چگونه به وضعیت فعلی دچار شده است.

 

«پل کریگ رابرتز»، تحلیلگر ارشد نشریه «وال استریت ژورنال» هم در تایید این وضعیت در همین ماه نوشته است: «نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری هیچ یک از مشکلات بنیادین و جدی را مورد بررسی قرار نخواهند داد و هیچ یک از برنامه های حزبی، شامل طرحی برای نجات آمریکا نخواهد بود. آز و طمع بی حد و حصر که ماهیتی کوتاه مدت دارد، همچنان آمریکا را به سمت زوال خواهد راند. واشنگتن هم در حوزه اقتصادی و هم سیاسی مسیر اشتباهی را در پیش گرفت. واشنگتن به جای استفاده از دیپلماسی، به تهدید و اعمال زور روی آورد. همانطور که ریچارد آرمیتاژ معاون وزیر امور خارجه آمریکا به رئیس جمهور پاکستان پرویز مشرف گفته بود «کاری را که به شما گفته شده انجام دهید، وگرنه جوری شما را بمباران می کنیم که به عصر پارینه سنگی بازگردید.» واشنگتن از یک طرف نسبت به کشورهای ضعیف قلدری بی حد و حصری دارد و از طرفی کشورهای قدرتمند همچون روسیه، چین و ایران را با تحریم های اقتصادی و اقدامات نظامی مورد تهدید قرار می دهد. در نتیجه بخش اعظمی از جهان غیر غربی در حال دست برداشتن از دلار آمریکا به عنوان ارز جهانی است و شماری از کشورها در حال سازماندهی یک سیستم پرداخت مالی، بانک جهانی و صندوق بین المللی پول برای خود هستند. برخی از اعضای ناتو نیز در حال بازاندیشی درباره عضویت خود در سازمانی هستند که واشنگتن  در حال سوق دادن آن به سوی درگیری با روسیه است. ظهور سریع و غیرمنظره قدرت چین بیشتر مدیون آزمندی سرمایه داری آمریکایی است. مدیران شرکت های آمریکایی زیر فشار وال استریت و وسوسه «امتیازات عملکردی»، با منتقل کردن مشاغل دارای ارزش افزوده و بسیار پربازده به خارج از کشور که در مقایسه با آمریکا دارای نیروی کار ارزان تری است، معیارهای زندگی رو به رشد آمریکا را به حالت توقف درآوردند. همراه با مشاغل، فناوری و دانش کسب و کار نیز از آمریکا خارج شد. به این ترتیب ظرفیت های آمریکا به چین داده شد. مثلا شرکت اپل نه تنها مشاغل بلکه تولید خود را نیز به خارج از کشور منتقل کرده است. صرفه جویی در هزینه های کارگری، به سود شرکت ها، دستمزد ها و پاداش های مدیران و سود سرمایه سهامداران تبدیل شده است. یکی از پیامدهای این اتفاق، وخامت توزیع درآمدها در آمریکا و تمرکز درآمدها و ثروت ها در دست عده ای معدود بود. دمکراسی طبقه متوسط به یک الیگارشی تغییر شکل داده است. همانطور که اخیرا رئیس جمهور اسبق جیمی کارتر گفته، آمریکا دیگر یک دمکراسی نیست، یک الیگارشی است.»

 

مساله قابل توجه اینجاست که علاوه بر کارشناسان آمریکایی، حتی تحلیلگران ایرانی - آمریکایی نیز به این مساله معترفند که هیچکدام از دو گزینه نهایی نمی‌توانند مطلوب سیستم حکومتی ایالات متحده باشند. «فرشته پزشک»، کارشناس مسائل آمریکا در تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی نوشته است: «دو قطبی بودن شدید کشور و سیستم غیر مستقیم انتخاباتی آمریکا (Electoral College)، عملا رقابت معنادار را محدود به ۱۱ ایالت کرده است. مشارکت بالای گروه‌های جمعیتی مختلف در روز انتخابات در این ۱۱ ایالت می‌تواند تضمین‌ کننده پیروزی هیلاری کلینتون در این انتخابات باشد. برای رسیدن به این هدف در زمان باقی‌مانده تا انتخابات، کلینتون و حامیانش باید بتوانند مردم را متقاعد کنند که هیلاری هم خشم و نگرانی‌های آنها را درک می‌کند و هم می‌توان به او اعتماد کرد تا کشور را به سوی آینده‌ای روشن‌تر پیش‌ ببرد. گرچه به نظر می‌رسد با توجه به میزان عدم محبوبیت هیلاری کلینتون و عدم اعتماد عمومی به او، حتی در صورت پیروزی نیز برای بسیاری از مردم هیلاری تنها انتخابی میان بد و بدتر باشد.»

با پیش‌فرض قرار دادن این تحلیل و در نظر گرفتن ضعف اجرایی و شخصیتی هر دو نامزد اصلی که نهایتا یک نفر از میان آنها به عنوان رئیس‌جمهور آتی ایالات متحده انتخاب می‌شود، وضعیت روابط تهران – واشنگتن را نیز می‌توان به نحوی متفاوت تحلیل کرد. عدم دارا بودن شخصیت کاریزماتیک در راس کاخ سفید، می‌تواند فضا را برای نقش‌آفرینی موثرتر بازیگران پنهان فراهم کند.

از آنجایی که ساختار سیاسی آمریکا به صورت مشروع و قانونی اجازه فعالیت گروه‌های لابی‌گر را داده است، می‌توان اینگونه انتظار داشت که نقش رسمی واشنگتن در تنظیم مناسبات جهانی کمرنگ و نقش غیررسمی گروه‌های لابی‌گر افزایش خواهد یافت.

 

در این زمینه «ناصر هادیان»، استاد غربگرای روابط بین‌الملل دانشگاه تهران نیز به این نکته اشاره کرده و در مصاحبه با یکی از نشریات کشور گفته است: «رابطه لابی اسرائیل در آمریکا با هر دو حزب، خوب است. یعنی چیزی را به شانس واگذار نمی‌کند و در هر دو حزب نفوذ دارد و پول خرج می‌کند و زیرساخت‌های محکمی دارد. با هیلاری کلینتون هم رابطه خوبی دارند و مانند گذشته تأثیرگذاری خودشان را در خاورمیانه خواهند داشت و سیاست مهار ایران را به‌شدت ادامه خواهند داد. عربستان هم به همین صورت و شاید از لحاظ‌هایی هم بیشتر و تندتر از اسرائیل باشد. عربستان اکنون بیشتر به دنبال وقوع جنگ و در نهایت تجزیه ایران است. البته نفوذ عربستان خیلی کمتر از نفوذ اسرائیل در واشنگتن است، اما آنها هم پول و لابی خودشان را دارند و فشار خود را می‌آورند. نکته مهم این است که این دو کشور با دشمن‌قلمدادکردن ایران و فشار واردکردن در مورد ایران، دنبال بروز یک تغییر استراتژیک در منطقه هستند که با این تغییر، اسرائیل می‌تواند بسیاری از مشکلات خود را حل کند، ازجمله مسئله مشروعیتی که همیشه در منطقه داشت را به‌ دنبال نزدیکی با عربستان حل می‌کند و به عبارتی ایران جایگزین اسرائیل و دشمن اصلی اعراب و از همه مهم‌تر عربستان می‌شود. الان این موضوع در حال بررسی است و ممکن است سیاست خارجی آمریکا کاملا حامی این پروژه شود. در این پروژه کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس با نزدیک‌شدن به اسرائیل، داعش را بی‌اهمیت نشان می‌دهند و ایران را به‌عنوان پشتوانه اصلی تروریسم معرفی می‌کنند که باید با آن برخورد شود. این جابه‌جایی استراتژیک، یعنی جابه‌جایی دشمن اصلی منطقه از اسرائیل به ایران، بسیار خطرناک است.»

 

در مجموع می‌توان اینگونه ارزیابی کرد که ضعف هر دو نامزد اصلی انتخابات، اساسا کشورهای هدف به ویژه جمهوری اسلامی ایران را وضعیت و جایگاهی قرار داده که باید بدون توجه به نتیجه نهایی، استراتژی سیاست خارجی خود در برابر ایالات متحده را بر مبنای «تخاصم و ابهام محتمل» تنظیم کنند. طبیعی است که رویکرد اجرایی هر کدام از افراد در مسند ریاست جمهوری متفاوت است اما آنچه مدنظر این تحلیل است، عدم قطعیت و وجود نوعی انسجام و یکپارچگی در سیاست‌های اعلامی نامزدهاست.

 

1-   دیده‌بانی (Monitoring)

پنجاه و هشتمین انتخابات ریاست جمهوری امریکا در حالی آبان ماه سال 95 برگزار می‌شود که محیط بین‌المللی نسبت به چهار سال گذشته، تغییرهای شگرفی را تجربه کرده است. از این ‌رو، طبیعی است که امریکا نیز با دغدغه‌ها و مسائل جدیدی دست به گریبان است که رییس‌جمهور آینده باید برای آن‌ها برنامه داشته باشد. با این‌حال در شرایط کنونی، تدوین راهبرد برای کشوری هم چون امریکا بسیار دشوارتر از گذشته است؛ چراکه برخلاف گذشته، این کشور با هیچ تهدید مستقیمی روبه‌رو نیست. در طول جنگ سرد هر نوع تلاشی به رقابت با اتحاد جماهیر شوروی نسبت داده می‌شد. با فروپاشی پیمان ورشو و شوروی نیز ترویج و توسعه ارزش‌ها و نهادهای غربی در حوزه نفوذ شوروی سابق، به کانون تمرکز سیاست‌های امریکا بدل شد.

 

پس از واقعه یازده‌ سپتامبر سال 2001، جنگ‌جهانی علیه تروریسم به شاه‌بیت تعامل امریکا با متحدانش در برابر موضع‌گیری در قبال دشمنان مختلف بدل شد. امروز امریکا با هیچ تهدید مستقیمی رو‌به‌رو نیست. با این‌حال دولتمردان کاخ‌سفید موج گسترده و متنوعی از چالش‌های مختلف را پیش روی خود می‌بینند که اقتدار و سلطه جهانی این کشور را به چالش کشیده است:

 

v    روسیه به‌عنوان رقیب دیرینه امریکا در پی بازیابی قدرت و نفوذ خود، نقش فعالانه‌ای را در معادلات جهانی ایفا می‌کند

v    چین با تقویت موقعیت داخلی خود به دنبال تقویت نفوذ در محیط پیرامونی و مناطق مختلف است

v    ایران با گذار از مرحله تحریم‌ها، به مقتدرترین بازیگر منطقه جنوبغربآسیا بدل شده است

v    القاعده و داعش، مجموعه وسیعی از گروه‌های افراطی را در گستره وسیعی از آفریقا و آسیا سازمان‌دهی کرده‌اند

v    پیامدهای تغییرهای آب‌وهوایی بیش از هر زمان دیگری ملموس است

v    فضای مجازی به میدان نبرد جدیدی برای نیروهای منظم و غیرمنظم تبدیل شده است

v    گسترش مسافرت‌های بین‌المللی، موجب شده تا در زمان کوتاهی، بیماری‌های خطرناکی همچون ابولا و زیکا به‌سرعت در مناطق مختلف شیوع یابند.

 

برآیند مسائل یادشده یادآور این نکته است که همزمان با تغییر شتابان فناوری و روند انتقال قدرت به کنشگران جدید و به‌ویژه بازیگران غیردولتی، نظم جهانِ تک‌قطبیِ مطلوب امریکا نیز در حال فروپاشی است و رییس‌جمهور آینده امریکا برای حفظ جایگاه این کشور، ناگزیر باید راهکارهای مؤثری را برای آن‌ها پیش‌بینی کند. همان‌طور که مشاهده می‌شود اغلب این مسائل حول سیاست‌خارجی و امنیت ملی متمرکز هستند.

 

2-   روندپژوهی (Trend Study)

هدف اصلي روندپژوهي همانند هر روش ديگر در آينده پژوهي ، تجويزهاي آينده‌ساز است. در کنار اين تجويزها، خوراک روش‌هاي ديگر آينده پژوهي هم فراهم مي‌شود تا در ادامه فرايند، تجويزهاي عميق‌تر و راهگشاتري ارائه شوند. روندپژوهي داده‌هاي خام و پردازش شده در ديده‌باني را دريافت مي‌کند و با استنباط روابط بين آنها، به حجم انبوه داده‌ها نظم، معنا و جهت مي‌دهد.

 

بر همين مبنا، محورهاي اصلي مورد بحث در جريان برگزاري انتخابات مقدماتي رياست جمهوري ايالات متحده که توسط هر کدام از کانديداها بيان شده، مورد تحليل قرار گرفته و ساختارهاي نظري و اجرايي آنها از منظور دو کانديداي نهايي يعني دونالد ترامپ و هيلاري کلينتون ارائه شده است. اين مواضع برگرفته از سخنراني‌هاي رسمي اين افراد و بر مبناي استخراج تحليلي بولتن شوراي روابط خارجي آمريکاست.


2-1 چین

هیلاری کلینتون:

ü     افزایش همکاری در زمینه‌های مشترک مورد علاقه

ü     بازسازی متحدان در شرق آسیا با تمرکز بر ژاپن و کره جنوبی

ü     افزایش توان مقاومتی در برابر حملات سایبری چین

ü     برخورد جدی با نقش حقوق بشر در چین

دونالد ترامپ:

ü     افزایش حضور نظامی آمریکا در و اراف سواحل جنوبی چین

ü     تنبیه چین بخاطر اقدامات ناعادلانه تجاری

2-2 توانایی دفاعی

هیلاری کلینتون:

ü     افزایش و تقویت متحدان نظامی

دونالد ترامپ:

ü     گسترش خدمات نظامی

ü     حذف سقف از بودجه نیروهای نظامی

2-3 مهاجرین

هیلاری کلینتون:

ü     اجازه صدور مدارک شهروندی برای مهاجرین

ü     اجازه صدور بیمه تامین اجتماعی برای مهاجرین

ü     تمرکز بر روی اخراج مجرمین و نه همه مهاجرین

ü     اجازه ورود سالیانه 65 هزار مهاجر سوری به خاک ایالات متحده

دونالد ترامپ:

ü     گسترش شناسایی الکترونیکی در مرزها

ü     ممانعت از ورود مسلمانان به خاک آمریکا

ü     طراحی یک سیستم اخراج مهاجرین بدون گذرنامه

ü     گسترش دیوار و مرزهای مصنوعی در مناطق مهاجرپذیر

ü     خاتمه دادن به طرح اعطای حق طبیعی شهروندی

ü     خودداری از اعطای بودجه به شهرهای مهاجرپذیر

2-4 ایران

هیلاری کلینتون:

ü     کنترل ایران توسط قرارداد هسته‌ای (برجام)

ü     اعمال مجدد تحریم‌ها در صورت هرگونه نقض برجام

ü     تامین جایگاه نخست تسلیحاتی اسرائیل در منطقه

دونالد ترامپ:

ü     کنترل ایران توسط قرارداد هسته‌ای (برجام)

ü     اعمال مجدد تحریم‌ها در صورت هرگونه نقض برجام

در زمینه مساله ایران و به عنوان یک نمونه موردی می‌توان به تقابل دو طیف اصلی انتخابات در ماجرای انتقال بخشی از پول‌های بلوکه شده از ایالات متحده به جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد.

 

ماجرا از آنجا شروع شد که پس از انجام عملیات تبادل چند تبعه آمریکایی زندانی در ایران، روزنامه «وال استریت ژورنال» آمریکا به جزئیات پرداخت مقداری پول به ایران در جریان این عملیات اشاره کرد. در بخشی از این گزارش آمده بود که این پول‌ها که به یورو و فرانک سوئیس بوده است، در بسته‌های جعبه‌ای چوبی بارگیری شده و در یک هواپیمای بی نام و نشان، همزمان با آزاد شدن چهار زندانی آمریکایی از زندان های ایران، به تهران فرستاده شد.

انتشار این گزارش، جنجال جدیدی در آمریکا و در آستانه برگزاری دور نهایی انتخابات ریاست جمهوری به راه انداخت و جمهوری‌خواهان با حمله به اوباما او را به باج دادن به ایران بابت آزادی چند نفر متهم کردند. البته اوباما با رد باج دادن به ایران، اعلام کرد این پول در قالب یک توافق کلی با ایران برای بستن پرونده سی و چند ساله توقیف اموال ایران در آمریکا به این کشور پرداخت شده است و ارتباطی به برجام و مساله آزادی زندانیان آمریکایی از ایران نداشته است. جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا نیز در واکنش به این انتقادهای جمهوریخواهان اظهاراتی مشابه اوباما داشت و اتهام باج دادن به ایران را رد کرد. در این میان، دونالد ترامپ در توئیتر شخصی خود به شدت از این مساله انتقاد کرد و نسبت به نمایش فیلم لحظه انتقال پول به ایران خواستار عذرخواهی دولت اوباما شد. پس از این اقدام، «تیم کین»، نامزد معاونت هیلاری کلینتون در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در اظهاراتی گفت: «من نمی دانم او (ترامپ) واقعا از چه فیلمی صحبت می کند. این ویدئویی است که وجود ندارد. او شاید موضوع را با داستان ایران کنترا در 35 سال پیش یا چیزی شبیه به آن اشتباه گرفته است.»

 

همه این فشارها و هجمه‌ها به ترامپ باعث شد تا او از موضع ابتدایی خود عقب‌نشینی کند و در یک توئیت جدید بنویسد که در این زمینه اشتباه کرده است اما با وجود اظهارنظر جدید ترامپ مبنی بر اینکه «فیلمی که دیده است مربوط به بازگشت چهار زندانی آمریکایی با هواپیما از ایران به ژنو بوده است» اما برخی رسانه های آمریکایی پس از عقب‌نشینی او از اظهاراتش، اعلام کردند که فیلم مربوط به خالی کردن 400 میلیون دلار نقد از هواپیما در فرودگاه تهران پیشتر در تلویزیون ایران نمایش داده شده بود. وب سایت شبکه خبری سی‌ان‌ان و وب سایت دیلی‌میل انگلیس با انتشار گزارشی در این باره نوشتند با وجود اعتراف ترامپ به اشتباه خود اما ویدئوی هواپیمای حامل این پول ها در تاریخ 15 فوریه سال جاری در برنامه ای تحت عنوان «قاعده بازی» در تلویزیون دولتی ایران نمایش داده شده است و در این فیلم بسته‌های چوبی حاوی پول از هواپیما تخلیه می‌شوند. به نوشته دیلی‌میل، اگر ترامپ فقط چند ساعت صبر می‌کرد، می‌توانست به جای اقرار به اشتباه در توئیتر بگوید: دیدید! من که گفته بودم.

 

2-5 داعش

هیلاری کلینتون:

ü     مبارزه با داعش در قالب یک ائتلاف از کشورهای غربی و عربی

ü     برقراری منطقه پرواز ممنوع در برخی نقاط سوریه

ü     افزایش حملات هوایی آمریکا

ü     مسلح کردن جنگجویان کرد و سنی عرب

ü     اجازه به نیروهای ضرب آمریکا برای همکاری با متحدان

ü     ممانعت از حضور گسترده نیروهای نظامی آمریکا در عراق و سوریه

دونالد ترامپ:

ü     افزایش نیروهای نظامی زمینی آمریکا در عراق و سوریه

ü     مبارزه با داعش در قالب یک ائتلاف از کشورهای غربی و عربی

ü     برقراری منطقه پرواز ممنوع در برخی نقاط سوریه

ü     افزایش حملات هوایی آمریکا

2-6 امنیت ملی

هیلاری کلینتون:

ü     تعطیلی زندان گوانتانامو

ü     جلوگیری از استفاده از شکنجه در زندان‌ها

ü     تاکید بر سختگیری‌های امنیتی مبتنی بر دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا

دونالد ترامپ:

ü     باز نگهداشتن زندان گوانتانامو

ü     تایید استفاده از شکنجه در زندان‌ها

ü     ممانعت از ورود مسلمان‌ها به خاک ایالات متحده

ü     ممانعت از ورود عمومی مهاجرین به خاک ایالات متحده

2-7 روسیه

هیلاری کلینتون:

ü     اعمال تحریم علیه روسیه به دلیل دخالت در امور اوکراین

ü     کمک به کشورهای اروپایی برای رهایی از وابستگی انرژی به روسیه

ü     گسترش سیستم موشکی آمریکا در شرق اروپا

دونالد ترامپ:

ü     استفاده از کشورهای اروپایی برای اعمال فشار به روسیه به دلیل دخالت در امور اوکراین

ü     برقراری رابطه دوستانه با ولادیمیر پوتین برای کنترل چین

2-8 کره شمالی

هیلاری کلینتون:

ü     افزایش تحریم‌ها به دلیل تست موشک اتمی کره شمالی در سال 2016

ü     فشار به چین برای فشار به کره شمالی به منظور تعطیل کردن برنامه تسلیحات اتمی این کشور

ü     توسعه سیستم موشک‌های قاره‌پیما با همراهی متحدانی نظیر ژاپن و کره جنوبی

دونالد ترامپ:

ü     فشار به چین برای فشار به کره شمالی به منظور تعطیل کردن برنامه تسلیحات اتمی این کشور

 

3-   چشم‌انداز

نشریه «وال استریت ژورنال» در گزارشي تحليلي – آماري به بررسي وضعيت آراي الکترال در انتخابات رياست جمهوري سال‌هاي اخير پرداخته که نتايج جالب توجهي دارد. در اين گزارش با اشاره به وضعيت ايالت‌هاي مختلف در زمينه راي به دموکرات‌ها و جمهوري‌خواهان، به ارائه گرافيکي آمارهاي رسمي اقدام کرده است.

 راهبردهای احتمالی ایالات متحده آمریکا در داخل و خارج از کشور بر اساس نتیجه انتخابات ریاست جمهوری 2016

همانطور که در تصوير بالا مشخص شده، ايالت‌هاي بيشتري در سال‌هاي اخير گرايش به جمهوري‌خواهان پيدا کرده‌اند؛ در حالي که ميزان گرايش به دموکرات‌ها افت شديدي داشته و منحصر به ايالت‌هاي بزرگ نظير واشنگتن و نيويورک بوده است.

روش تحليل تصوير فوق را مي‌توان با تصوير زير شرح داد:

 راهبردهای احتمالی ایالات متحده آمریکا در داخل و خارج از کشور بر اساس نتیجه انتخابات ریاست جمهوری 2016

روند تغيير راي الکترال دو جناح اصلي سياسي در ايالت‌هاي مختلف آمريکا از سال 1980 تا 2012

 

 

 

 

 

 

 

بر اساس اين گزارش، مي‌توان اين انتظار را داشت که روند صعودي جناح جمهوري‌خواه که از سال 1980 آغاز شده و به دليل يک عامل ناگهاني – يعني حضور يک سناتور جوان و سياه‌پوست در جريان رقابت‌هاي انتخاباتي – دچار توقف شده بود، مجددا فعال شود و رئيس‌جمهور بعدي را از اين حزب به کاخ سفيد بفرستد.

 

علاوه بر اين تحليل، بايد در نظر داشت که بنا بر شرايط خاص اين دوره از رقابت‌هاي انتخاباتي و انقلابي که «برني سندرز»، نامزد سوسياليست دموکرات در فضاي اجتماعي آمريکا ايجاد کرد، اکنون اين تهديد براي نامزد اصلي دموکرات‌ها وجود دارد که بخش مهمي از آراي جوانان و تحول‌خواهان حزب را از دست بدهد. اهميت اين مساله را مي‌توان با تحليل آماري آراي انتخابات رياست جمهوري سال 2012 معين کرد.

 

نفرت طرفداران دموکرات سندرز از کلينتون

 راهبردهای احتمالی ایالات متحده آمریکا در داخل و خارج از کشور بر اساس نتیجه انتخابات ریاست جمهوری 2016

 

انتخابات ریاست‌جمهوری 2012 ایالات متحده آمریکا، پنجاه و هفتمین انتخابات ریاست‌جمهوری در تاریخ این کشور بود که در روز سه‌شنبه مورخ ششم نوامبر ۲۰۱۲ ( ۱۶ آبان ۱۳۹۱ ) برای انتخاب چهل و پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا به همراه معاون او برگزار شد و به پیروزی باراک اوباما انجامید. نگاهي به ميزان آراي کسب شده از سوي باراک اوباما در برابر ميت رامني مشخص مي‌کند که اوباما توانست با حدود 66 ميليون راي سراسري، کرسي رياست جمهوري را حفظ کند.

 راهبردهای احتمالی ایالات متحده آمریکا در داخل و خارج از کشور بر اساس نتیجه انتخابات ریاست جمهوری 2016

 

با نگاهي به وضعيت آراي نامزدهاي هر دو حزب در انتخابات مقدماتي (پرايمري) و تاکيد بر اين مساله که حاميان برني سندرز شامل افرادي است که کلينتون را نماد فساد ساختاري در اين کشور مي‌دانند و به هيچ عنوان حاضر به پذيرش حمايت سياسي از او به عنوان نامزد نهايي حزب دموکرات نيستند، بايد تاکيد کرد که بخش قابل توجهي از آراي سندرز اگر به سبد راي نامزد نهايي جمهوري‌خواهان يعني ترامپ ريخته نشود، قطعا به سمت کلينتون نيز متمايل نخواهد شد و اين به معناي از دست رفتن حداقل 10 ميليون راي است. لازم به تذکر است که تفاوت رايي که توانست اوباما را پيروز انتخابات دور گذشته کند، تنها شش ميليون راي بود.

خشم و عصيان طرفداران سندرز در کنوانسيون ملي دموکرات‌ها و هو شدن او توسط حاميانش در زماني که حمايت خود را از هيلاري کلينتون اعلام کرد، احتمال اقدامات ضدحزبي حاميان سندرز را افزايش داده است؛ تا جايي که برخي افراد از راي به ترامپ براي نمايش ناخشنودي خود به حضور مجدد کلينتون‌ها در کاخ سفيد خبر داده‌اند.

 راهبردهای احتمالی ایالات متحده آمریکا در داخل و خارج از کشور بر اساس نتیجه انتخابات ریاست جمهوری 2016

اين وضعيت در طرف مقابل و در جناح جمهوري‌خواه به گونه‌اي ديگر است. اگرچه عدم حمايت رسمي برخي بزرگان حزب از ترامپ، واکنش‌هاي رسانه‌اي مختلفي را به دنبال داشت اما نمايش وحدت در ميان راي دهندگان در اين حزب، موفقيت درخشان‌تري نسبت به دموکرات‌ها داشت. ترامپ توانسته خود را به عنوان خواست و نظر مردم به نخبگان حزبي ديکته کند و اين همان برگ برنده‌اي است که مي‌تواند آراي ديگر نامزدهاي حزب در دوره مقدماتي را نيز به حساب او واريز کند. حتي در حالت بدبينانه نيز که برخي از جمهوري‌خواهان از راي به ترامپ خودداري کنند، اين اطمينان وجود دارد که کسي به سمت هيلاري کلينتون نخواهد رفت.راهبردهای احتمالی ایالات متحده آمریکا در داخل و خارج از کشور بر اساس نتیجه انتخابات ریاست جمهوری 2016

بر مبناي اين تحليل آماري و رياضي، شانس برگزيده شدن دونالد ترامپ در انتخابات پيش رو بيشتر از رقيب دموکرات خود است؛ مساله‌اي که توجه به روند تغيير آراي الکترال نيز مويد آن است.

 

از سوي ديگر بايد توجه داشت که نظم هژمونيک جهان در سال‌هاي اخير دچار خدشه جدي و شديد شده و هيچ قدرت برتر (سوپر پاور) و دست بالايي وجود ندارد که بتواند ضمن تحکيم سلطه خود بر عرصه روابط بين‌الملل، زمينه را براي ضمانت اجرايي صلح و امنيت جهاني فراهم کند. تأکید اصطلاح هژموني بر آن است که طبقه مسلط نه تنها از نظر سیاسی و اقتصادی جامعه را زیر نظارت دارد، بلکه شیوه خاص نگر خویش به جهان و انسان و روابط اجتماعی را نیز چنان همه‌گیر می‌کند که به صورت «عقل سلیم» در می‌آید و آنانی که زیر تسلط هستند، این نگرش را همچون پاره‌ای از «نظم طبیعی» جهان می‌پذیرند؛ در صورتي که در دهه اخير، نظم هژمونيک مبتني بر هژمون‌انگاري ايالات متحده افول جدي داشته و هم اکنون به جاي وجود يک قدرت برتر، شاهد فعاليت چندين قدرت هم سطح در جهان هستيم.


 راهبردهای احتمالی ایالات متحده آمریکا در داخل و خارج از کشور بر اساس نتیجه انتخابات ریاست جمهوری 2016

نظم هژمونيک بر محور آمريکا که اکنون از ميان رفته است

اين مساله زماني که به عنوان يک عامل تاثيرگذار در فرآيند انتخاب رئيس‌جمهور جديد آمريکا وارد شود، مي‌تواند يک خروجي ضدقاعده و خط شکن نظير دونالد ترامپ داشته باشد. ترامپ نشان داده که به دليل عدم سابقه سياسي خود تعلق خاطر زيادي به چارچوب‌ها و قوانين خطي سياست بين‌الملل ندارد و به دنبال ايجاد تحول در ساختارهاي ارتباطي ايالات متحده در سطح جهان است. اين همان چيزي است که مي‌تواند زمينه را براي برهم خوردن اين يکدستي در سطح جهان فراهم کند و مجددا شرايط ظهور يک هژمون جديد – که مي‌تواند شامل خود ايالات متحده باشد يا نباشد – را در سطح بين‌المللي ايجاد کند. در حقيقت، خلاء قدرتي که هم اکنون در جهان وجود دارد و فضاي بين‌المللي را تحت‌الشعاع خود قرار داده است، نياز به يک چهره جديد و غيرسياسي دارد که فرآيندهاي ثابت در سياست‌هاي جهاني کاخ سفيد را دستخوش تغييرات اساسي کند.

يادآوري خودداري دولت اوباما از دخالت نظامي مستقيم و سراسري در مساله بحران سوريه مي‌تواند در اين زمينه راهگشا باشد؛ اقدامي که مي‌توانست به احياي نظم هژمونيک – البته با مخاطرات احتمالي آن براي منافع آمريکا – منجر شود اما اوباما و اساسا دموکرات‌ها کسي نبودند که توانايي و جسارت اقدام به آن را داشته باشند. پس مي‌توان اينگونه نتيجه گرفت که همانطور که جرج دبليو بوش با نظريه «جنگ عليه تروريسم» خود، نظام امنيتي و صلح جهاني را دستخوش تغيير – فارغ از مثبت يا منفي آن – کرد، حالا اين وظيفه مي‌تواند بر عهده دونالد ترامپ گذاشته شود.

 

4-   اولویت‌های پابرجا

اولويت‌گذاري هنگامي اهميت پيدا مي‌کند که گزينه‌هاي متعددي براي يک ساختار و نظام در برابر يک پيامد و رويداد وجود داشته باشد و ساختار به دنبال تامين بخشي از گزينه‌هاي مدنظر خود و همه آنها باشد. انديشيدن به مثال‌هاي مختلف اولويت‌گذاري، از اهميت آن در رقم زدن موفقيت نظام و ساختار  پرده بر مي‌دارد. نظام هميشه با اين مساله روبرو است که زمان و منابع محدود خود را براي کدام يک از گزينه‌هاي پرشمار يا نامحدود اختصاص دهد. در صورتي که فوريتي براي انتخاب بين راه‌ها وجود نداشته باشد و فرصت کافي موجود باشد، فرآيند انديشيدن به راه‌هاي بديل آغاز مي‌شود.

طبيعي است که جمهوري اسلامي ايران به عنوان يک نظام و ساختار سياسي و حکومتي، نقش موثري بر روند برگزاري انتخابات رياست جمهوري آمريکا و مسير آن به سمت برگزيده شدن يک نامزد ندارد و اصطلاحا در اين عرصه «بازيگر فعال» نيست و همين موضوع سبب مي‌شود تا اولويت‌هاي ايران در اين زمينه صرفا توصيفي و نه تجویزی باشد. (شايد ماجراي تاثيرگذاري رفتار ايران بر فرآيند کنار رفتن «جيمي کارتر» از رياست جمهوري و روي کار آمدن «رونالد ريگان» با محوريت مساله تسخير لانه جاسوسي به عنوان مدعاي نقض اين پيش فرض از سوي مخاطبين مطرح شود که بايد در جواب گفت که ماجراي تسخير سفارت آمريکا در تهران يک مساله نادر و ناگهاني و غيرمنتظره بود که در علم آينده‌پژوهي از آن با عنوان «پيشامد شگفت‌انگيز» ياد مي‌شود. قطعا در حالت کنوني هم در صورت وقوع يک پيشامد شگفت‌انگيز – نظير لغو برجام توسط ايران يا درگيري نظامي تهران با تل آويو و موضوعات غيرمحتملي از اين دست – ايران مي‌تواند به بازيگر فعال در انتخابات رياست جمهوري 2016 ايالات متحده تبديل شود ولي در حال حاضر و در حالت عمومي و طبيعي، تهران نقش تاثيرگذاري بر اين فرآيند ندارد.)

بر اين اساس، اولويت‌هايي که به صورت گزينه مطلوب درباره دولت آينده آمريکا براي ايران متصور است، بايد بر اساس اسناد بالادستي و مصوبات شوراي عالي امنيت ملي تعيين شود. آنچه در ادامه مي‌آيد، صرفا يک مثال بر اساس تحليل‌هاي خبري و سياسي است و لزوما ارتباطي با اولويت‌هاي واقعي کشور در اين زمينه که بايد توسط مراجع عالي تعيين شود، ندارد.

 

 راهبردهای احتمالی ایالات متحده آمریکا در داخل و خارج از کشور بر اساس نتیجه انتخابات ریاست جمهوری 2016

 

اولويت‌هاي توصيفي ايران درباره دولت آينده آمريکا

در صورت صحيح دانستن اولويت‌هاي فوق و با استناد به مواضع کانديداهاي دو حزب اصلي سياسي اين کشور که در بخش ديده‌باني مورد پايش قرار گرفت، مي‌توان نتيجه موردنظر و مطلوب براي انتخابات رياست جمهوري 2016 آمريکا را تعيين کرد. بايد توجه داشت که در صورت بازيگر فعال بودن ايران در اين انتخابات، روند آينده‌پژوهي مي‌بايست به سمت توصيه و تجويز به منظور آينده‌سازي و تامين سناريوي مطلوب پيش مي‌رفت اما همانطور که اشاره شد، ايران نقش موثري در اين عرصه ندارد و به همين دليل صرفا به توصيف پرداخته مي‌شود و جايي براي تجويز سياست‌ها به منظور تحقق سناريوي موردنظر وجود ندارد.

5-   سناریونویسی

هدف از سناریونویسی، کنترل عدم قطعیت آینده است. در سناریو، ابتدا عوامل و محرک‌های اصلی تغییر محیط در ارتباط با موضوع موردنظر، شناسایی و سپس با بررسی و ترکیب اثر آنها، سناریوهایی از آینده ترسیم می‌شوند. بر همین اساس، درباره نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به نظر می‌رسد که تنها دو گزینه محتمل وجود دارد؛ در صورتی که با کمی دقت در نظام سیاسی ایالات متحده می‌توان دریافت که یک حالت سوم بر مبنای همان تحلیلی که در ابتدای این نوشتار به آن اشاره شد، قابل در نظر گرفتن است. لازم به تذکر مجدد است که به دلیل عدم بازیگر فعال بودن ایران در این مساله، مطلوبیت آینده قابل تجویز و توصیه (حداقل در این پژوهش) نیست و نیاز به اطلاعات و اسناد بالادستی و همچنین نظر مدیران ارشد شورای عالی امنیت ملی دارد. به همین دلیل، سناریوهای زیر تنها به منظور شفاف‌سازی وضعیت‌های احتمالی و همچنین ارائه یک چشم‌انداز روشن برای تسهیل در تصمیم‌گیری‌های آتی مطرح شده‌اند. در واقع می‌توان گفت موارد مطرح شده نه سناریو بلکه آینده‌های بدیل قابل فرض هستند.

برای نامگذاری سناریوها و به منظور ملموس بودن تبعات هر کدام از آنها، از نماد ملی ایالات متحده آمریکا که «شمایل عقاب سر سفید» است، استفاده شده تا هم بتواند نگاه نخبگان را به سمت تبعات اجرایی شدن سناریوی فوق جلب کند و هم خوانندگان عمومی را نیز متوجه ماهیت سناریوی مذکور کند.

 

 

 

 

 

 

5-1 سناریوی ابهام و سردرگمی

این سناریو ناظر بر ضعف هر دو نامزد اصلی است و شرایط را به گونه‌ای در نظر می‌گیرد که هر کدام از این دو نفر بر مسند ریاست جمهوری تکیه بزنند، شرایط به سمت نوعی عدم قطعیت و عدم راهبرد مشخص حرکت می‌کند و به نوعی ادامه روند فعلی بدون دارا بودن محاسن آن نظیر شخصیت رئیس‌جمهور فعلی در منظر افکار عمومی است.

عدم کاریزما و سردرگمی در تصمیم‌گیری، شرایط را به سمتی پیش برده است که رئیس‌جمهور ایالات متحده که از آن به عنوان قوی‌ترین فرد جهان نام برده می‌شود، توانایی اتخاذ تصمیمات راهبردی برای تنظیم روابط خارجی و مناسبات داخلی کشور را ندارد. اقدامات جنجالی و نمایشی، تصمیمات خلق‌الساعه و درگیری فرسایشی به مخالفین داخلی و رقبای خارجی، سه ضلع مثلثی هستند که سیاست آمریکا را تبدیل به فضای ملوک‌الطوایفی کرده است. همین مساله علاوه بر دامن زدن به مناقشات داخلی و نارضایتی عمومی، شرایط را برای تاثیرگذاری لابی‌های فعال در ساختار سیاسی ایالات متحده فراهم کرده است.

عدم تبعیت متحدین خارجی واشنگتن (نظیر عربستان، ترکیه، رژیم صهیونیستی و ...) از کاخ سفید، کنترل و مدیریت این مجموعه‌ها را در اختیار لابی‌ها قرار داده است و سیاست خارجی آمریکا به جای هدایت از سوی رئیس‌جمهور، در دست اتحادهای پولی و سیاسی قرار دارد. تقدم منافع فردی (به معنای یک واحد، نه لزوما یک فرد) بر منافع ملی آمریکا، اصلی‌ترین نتیجه وضعیت کنونی است. بر همین مبناست که سیاست واحدی در موضوعات خارجی در دستور کار آمریکا قرار ندارد و بنا به خواست گروه‌های فشار، گاهی بر نعل کوبیده می‌شود و گاهی بر میخ.

در زمینه ارتباط با ایران نیز سیاست‌های دوگانه‌ای وجود دارد. مذاکره در کنار تهدید به جنگ، فشار منطقه‌ای در کنار دعوت به همکاری، فعالیت‌های مخرب همسایگان ایران، کشاندن سطح درگیری تهران – تل آویو به گروهک‌های تکفیری، دیدار رئیس‌جمهور آمریکا با مسئولین ایران و مذاکره دوجانبه تهران – واشنگتن، همه از احتمالاتی هستند که با درصد مساوی ظرفیت وقوع امکان تحقق دارند.

با کمی اغراق، می‌توان این شرایط را با زمان ریاست جمهوری «بیل کلینتون» مقایسه کرد؛ زمانی که برخی اقدامات برای بازگشایی مناسبات سیاسی با ایران از سوی برخی مشاوران کاخ سفید صورت گرفت ولی همزمان، شدیدترین تحریم‌ها و اقدامات تنبیهی علیه ایران از سوی دولت ایالات متحده اتخاذ شد.

 

 

5-2 سناریوی عقابِ پیرِ زخم خورده

این سناریو، انتخاب «هیلاری رادهام کلینتون» به ریاست جمهوری ایالات متحده و برگزیده شدن او به عنوان نخستین رئیس‌جمهور زن آمریکا بعد از نخستین رئیس‌جمهور سیاه‌پوست این کشور را مدنظر قرار می‌دهد.

کلینتون با وجود سابقه سیاسی طولانی مدتی که در عرصه مناصب اجرایی در آمریکا دارد، به دلیل ضعف در کارنامه خود با نارضایتی گسترده عمومی مواجه است. به طور خاص، سه پرونده اساسی «استفاده از پست الکترونیک شخصی برای تبادل اطلاعات محرمانه، انجام عملیات نظامی در لیبی و حمایت از ایده تهاجم نظامی به عراق توسط دولت جرج بوش»، سیاهی کارنامه او را به طور گسترده جلوی چشم ناظرین بیرونی قرار داده و همین موضوع، بخش عمده‌ای از مردم – حتی در حزب دموکرات – را در جایگاه مخالفت با او قرار داده است. نارضایتی عمومی از کلینتون به عنوان نماد ساختار حاکم بر کشور، زمینه را برای احیای جنبش‌های نظیر «اشغال وال استریت» فراهم می‌کند.

از سوی دیگر، نگاهی به سابقه فعالیت‌‎های سیاسی او نشان می‌‎دهد که دارای بینش فوق‌العاده‌ای در زمینه تصمیم‌گیری در شرایط حساس و بحرانی نیست و معمولا در این موارد اشتباه تصمیم می‌گیرد. هیلاری کلینتون دارای اندیشه سیاسی و راهبردی منسجمی نیست و همین مساله نقش مشاوران او به ویژه «تیم کِین»، معاون اول رئیس‌جمهور را در هدایت سیاست‌های کاخ سفید پررنگ می‌کند.

ضعف و عدم چالاکی کلینتون در عرصه سیاسی، او را از سلف دموکراتش متمایز می‌سازد. به عنوان مثال، باراک اوباما از ابتدای آغاز به فعالیت خود در کاخ سفید مسیر مشخصی را برای نحوه تعامل با ایران ترسیم کرد؛ ابتدا فشارهای بی‌سابقه اقتصادی، سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی به تهران وارد کرد و سپس با دست بالا وارد مذاکره شد. چنین رویکردی در کلینتون دیده نمی‌شود و بر همین مبنا، او به سمت تقلید نه چندان ماهرانه از همین برنامه پیش می‌رود؛ یعنی ادامه پیگیری تعهدات برجام.

با این حال، باید در نظر داشت که کلینتون برخلاف اوباما و کری، در بخش افراطی حزب دموکرات قرار می‌گیرد و خاطره زخم خوردن از ایران در دوران ریاست جمهوری شوهرش را نیز همراهی می‌کند. به همین دلیل در فرآیند اجرای توافق هسته‌ای، شاهد چنگال کشیدن بر چهره ایران هم هستیم. در واقع باید اینگونه گفت که اگرچه کلینتون نمی‌تواند رهبر تعارض و تقابل با ایران به منظور به زانو در آوردن تهران باشد اما وضعیت به حالت دوران پسابرجام در دوره ریاست جمهوری اوباما نیز نیست و او از هر فرصتی برای تخریب منافع ملی ایران استفاده می‌کند.

اگر اوباما سیاست «مهار به علاوه تعامل گزینشی» را در دستور کار خود داشت، کلینتون به سمت «مهار به علاوه تعامل حداقلی» حرکت می‌کند؛ به ‌سرعت کار خود را در مورد ایران شروع می‌کند و ادامه عملیاتی‌شدن برجام را به دست گرفته و در اجرای آن و موضوعات دیگری که با ایران دارند، سخت می‌گیرد.

 

 

5-3 سناریوی جوجه عقاب‌ها گرسنه‌اند

این سناریو، انتخاب «دونالد جونیور ترامپ» به ریاست جمهوری ایالات متحده و وضعیت سیاسی آمریکا در این دوران را مدنظر قرار می‌دهد.

ترامپ با شعارهای عامه‌پسند و غیرسیاسی توانست رای مردم را به سمت خود جلب کند و راهی کاخ سفید شود. به همین دلیل، توجه به مسائل داخلی در اولویت اقدامات او قرار دارد. بازتعریف قوانین و مناسبات اقتصادی، جلوگیری از ورود مهاجرین به این کشور و سخت‌گیری در زمینه اشتغال آنان، سخن گفتن از دغدغه‌های معمولی و نه سیاست‌های راهبردی و تلاش برای احیای سبک زندگی آمریکایی، از جمله کارهایی است که او برای تامین نظر مردم و بهینه‌سازی فضای اجتماعی انجام می‌دهد.

وضعیت نامناسب اجتماعی در آمریکا و شرایط نابسامان اقتصادی که حاصل تسلط سیاست‌های نئولیبرالی بر این کشور است، مردم را به ستوه آورده و ترامپ که به عنوان فردی خارج از ساختار توانسته راهی راس هرم ساختار شود، به دنبال تخریب ساختارهاست. درگیری با کنگره بر سر قوانین مختلف، یکی از نمودهای ضدساختارگرایی ترامپ است.

معطوف شدن توجه دونالد ترامپ به مسائل داخلی، موجب می‌شود تا سیاست خارجی در اولویت پایین‌تری قرار بگیرد و همین مساله به کاهش دخالت آمریکا در مسائل جهانی می‌انجامد. اگرچه او به دنبال محدود کردن قدرت چین با توسل به همراهی با روسیه است اما اساسا راهبرد مشخص و مدونی برای پیگیری سیاست خارجی وجود ندارد. با این حال باید در نظر داشت که ناکامی ترامپ در تحقق خواسته‌های مردم این کشور در زمینه مسائل داخلی نظیر اقتصاد و شرایط زندگی، می‌تواند در سیاست خارجی سرریز شود و او برای جبران ناکامی‌های داخلی، دست به ماجراجویی‌های غیرمترقبه در فضای جهانی بزند.

در صورت وقوع شرایط اضطراری در داخل آمریکا، عدم سیاستمدار بودن ترامپ او را به سمت دستاویزهای بین‌المللی می‌کشد؛ همانطور که «جرج دبلیو بوش» اقدام به تهاجم نظامی ناگهانی به عراق کرد؛ با این تفاوت که وضعیت فعلی کشور بسیار نامناسب‌تر از دوران بوش است. خودمحوری ترامپ کار را برای سایر سیاستمداران سخت کرده و او با اتخاذ تصمیماتی که خودش آنها را مناسب می‌داند و با اتکا به سابقه مدیریت تجاری موفق خود، به دنبال کسب نظر و جلب رضایت مردم به هر قیمتی است.

غیرقابل پیش‌بینی بودن ترامپ از یکسو و عدم مشروعیت و مقبولیت بین‌المللی او از سوی دیگر، کار را برای ایجاد یک اتحاد منسجم علیه ایران بسیار سخت و تقریبا غیرممکن می‌کند. به همین دلیل او چاره‌ای جز بازگشت به سمت سیاست‌های یک‌جانبه واشنگتن علیه ایران که در دو دهه اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اتخاذ شده بود، ندارد. همین مساله اگرچه می‌تواند احتمالی برای منجر شدن به همراهی متحدین منطقه‌ای ایالات متحده با او در نظر گرفته شود اما شخصیت حقیقی ترامپ امکان وقوع چنین طرحی را از میان می‌برد.

 

 

 

 

سناریوهای انتخابات ریاست جمهوری 2016 ایالات متحده آمریکا

 

یکی به میخ، یکی به نعل

عقاب پیر زخم خورده

جوجه عقاب‌ها گرسنه‌اند

سیاست خارجی

-         پر ابهام و متناقض

-         عدم کنترل توسط کاخ سفید

-        نقش پررنگ لابی‌ها

-        استمرار سیاست‌های اوباما در زمینه همگرایی با متحدین

-        افزایش فشار بر روسیه با حمایت از اروپا

-        مدارا با چین

-        مهار ایران و سخت‌گیری برای اجرای برجام

-        ایجاد شکاف میان آمریکا و متحدین

-        افزایش تنش با چین

-        همراهی با روسیه

-        سخت‌گیری برای اجرای برجام

-        کاهش ارتباطات استراتژیک با همسایگان

اقتصاد

ادامه وضعیت فعلی

ادامه وضعیت فعلی با طعم حمایت از سرمایه‌داران

-         کاهش روابط اقتصادی با چین به منظور بهبود اقتصاد داخلی

-        تلاش برای ایجاد شغل برای آمریکایی‌ها، نه مهاجرین

هژمونی آمریکا

کاهش اقتدار هژمونیک

کاهش اقتدار هژمونیک

-         برهم خوردن نظم هژمونیک جهان

-        کاهش اعتبار و مشروعیت کاخ سفید در جهان

 

 

 

 

 

 

6-   پیشامد شگفت‌انگیز

در هر پژوهشی از جنس آینده‌نگاری باید توجه داشت که امکان وقوع پیشامدهای شگفت‌انگیز که شرایط را به طور کلی تغییر می‌دهند نیز وجود دارد. پیشامدهای شگفت‌انگیز در حقیقت موارد و رویدادهایی با احتمال وقوع بسیار پایین و تاثیرگذاری بسیار بالا هستند.

 

هیچ قطعیتی وجود ندارد اما نباید این سناریو را نیز نادیده گرفت که هیلاری کلینتون به دلیل تحلیل سران حزب مبنی بر عدم توانایی برای کسب پیروزی در انتخابات، مجبور به کناره‌گیری از رقابت‌ها شده است و جای خود را به کسی خواهد داد که از شانس بیشتری در برابر یک نامزد ضدساختار در حزب جمهوری‌خواه برخوردار باشد. نه! اشتباه نکنید؛ نام این فرد «برنی سندرز» نیست.

اگرچه سندرز از محبوبیت فوق‌العاده‌ای در میان جوانان برخوردار است و حتی تا نزدیکی زمین زدن کلینتون در رقابت‌های مقدماتی انتخابات هم پیش رفت اما پیرمرد سوسیالیست فرد مناسبی برای پیشبرد اهداف حزب لیبرال دموکرات نیست. حتی این احتمال وجود دارد که برنامه‌ریزی برای کنار کشیدن هیلاری کلینتون در همان زمان هم صورت گرفته بود اما اگر این اتفاق در آن زمان می‌افتاد، قطعا سندرز به عنوان گزینه اصلی مطرح می‌شد؛ در حالی که حالا می‌توان با خیال راحت به دست راست رئیس‌جمهور فعلی نگاه کرد و نام «جو بایدن» را به میان آورد.

 

مدرکی مبنی بر وجود این سناریو در دست نیست و تمام این مطالب بر اساس تحلیل‌ ارائه می‌شود اما بد نیست نگاهی هم به مطلب رسانه وابسته به وزارت امور خارجه بریتانیا داشته باشیم که درباره احتمال کنار رفتن کلینتون از دور رقابت‌ها نوشته است: «سه نفر ممکن است به عنوان نامزد حزب دموکرات مطرح شوند؛ برنی سندرز رقیب اصلی خانم کلینتون در مبارزات مقدماتی، جو بایدن معاون باراک اوباما رئیس جمهور فعلی و تیم کین کسی که خانم کلینتون به عنوان معاونش برگزیده است. البته برنی ساندرز و تیم کین هیچکدام در جایگاهی ویژه قرار نخواهند داشت. در ماه‌های گذشته که تحقیقات اف بی آی درباره ای میل های افشا شده خانم کلینتون در جریان بود، این احتمال مطرح شد که اگر خانم کلینتون متخلف شناخته شود، مجبور به کناره گیری از رقابت انتخاباتی خواهد شد. در آن زمان نام جو بایدن بیش از همه به عنوان جانشین او مطرح بود. در هر حال اگر کسی بجز تیم کین به عنوان جانشین خانم کلینتون انتخاب شود او سمتش به عنوان معاون رئیس جمهور آتی را حفظ خواهد کرد. اگر این اتفاق بیفتد، زمان آن مهم است. کنگره آمریکا برای اینکه فرد جدید فرصت تبلیغات انتخاباتی داشته و مبارزه انتخاباتی عادلانه باشد، می تواند تاریخ انتخابات را به تعویق بیندازد.»

 

نوشتن درباره جو بایدن و علت انتخاب احتمالی او، نیاز به پژوهشی جداگانه دارد اما شاید در این اوضاع گرفتاری واشنگتن در جهان و بحران‌های متعددی که گریبان کاخ سفید را گرفته، یک جمله برای توصیف معاون اول باراک اوباما و علت برگزیده شدن او به عنوان جانشین هیلاری کلینتون برای ادامه رقابت‌های انتخاباتی در برابر یک رقیب ساختارشکن به نام دونالد ترامپ، این جمله باشد که «بزرگترین نقطه قوت جو بایدن، بزرگترین نقطه ضعف اوباماست: سیاست خارجی!»

 

 

 

 

 

ضمیمه

(رویکرد هیلاری کلینتون در برابر ایران در زمان مسئولیت در وزارت خارجه دولت اوباما)

 

شنیدن نام «کلینتون»، حافظه جمعی ایرانیان را به سال‌ها قبل می‌برد؛ یعنی دقیقا سال 1995 میلادی که بمب خبری منفجر شد و «بیل کلینتون»، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده اذعان کرد که یک رسوایی اخلاقی با یکی از کارمندان دفترش به نام «مونیکا لوینسکی» داشته است. در همان زمان هم شنیدن نام «هیلاری رادهام کلینتون» به عنوان همسر کسی که بزرگترین رسوایی جنسی قرن را به نام خود ثبت کرده بود، توجه خیلی‌ها را به خود جلب کرده بود.

 

حالا حدود 20 سال از آن روزها می‌گذرد و هیلاری به همراه همسرش مجددا در صدر اخبار سیاسی ایالات متحده قرار گرفته‌اند؛ البته اینبار دیگر خبری از رسوایی اخلاقی نیست – یا حداقل، فعلا نیست – و او قرار است تاریخ را با ورود خود به اتاق بیضی کاخ سفید تغییر دهد و تبدیل به نخستین رئیس‌جمهور آمریکا شود. البته این نخستین باری نیست که او فارغ از عنوان تشریفاتی بانوی اول وارد کاخ سفید می‌شود؛ چرا که در دولت نخست باراک اوباما، او سکان هدایت وزارت خارجه ایالات متحده را برعهده داشت.

 

هيلاري كلينتون در حالي وزير خارجه آمريكا شد كه باید او را ميراث‌دار و تداوم‌دهنده ناكامي‌هاي جنگ‌طلبان آمريكا خواند. وی از جمله سناتورهايي بود كه در سال 2003 به جنگ عراق راي مثبت داد و به عنوان نامزد دموكرات انتخابات رياست جمهوري آمريكا مدعي شد كه بيت ‌المقدس بايد پايتخت غيرقابل تقسيم اسرائيل باقي بماند.  از سوی دیگر، هيلاري نه تنها از كمك‌هاي بدون قيد و شرط به رژيم‌هاي سركوبگر حمايت كرد، بلكه وي تمايل بسيار كمي براي كنترل تسليحاتي از خود بروز داد كه عمدتا غيرنظاميان بيگناه را هدف قرار می‌داد. وی همچنين از تاييد پيمان‌هاي بين‌المللي خودداري كرد كه استفاده از مين‌ها را ممنوع اعلام می‌كردند. کلینتون همچنین از ديوار حائل اسرائيل در سرزمين‌هاي اشغالي حمايت كرد؛ ديوار حائلي كه دادگاه بين المللي لاهه آن را نقض قوانين بين‌الملل و حقوق بشر دانست.

 

نگاهی به فعالیت‌های سیاسی کلینتون نشان می‌دهد که او از جنگ لذت می‌برد و حاضر است برای دستیابی به این لذت از هر اقدام جنایتکارانه‌ای حمایت کند؛ مساله‌ای که باعث شده تا برخی رسانه‌های غربی لقب «بانوی جنگ» یا «الهه‌ی جنگ» را برای او انتخاب کنند که دارای کنایه‌ای نسبت به مقایسه هیلاری با «مارگارت تاچر»، نخست وزیر اسبق بریتانیاست که رسانه‌ها لقب «بانوی آهنین» را برای او انتخاب کرده بودند.

 

هیلاری؛ دشمن ایران

چند ماه پیش بود که شبکه سعودی «العربیه» گزارش داد «هیلاری کلینتون، یکی از نامزدها دموکرات انتخابات ریاست جمهوری 2016 آمریکا، ایران را عامل همه کشمکش ها در منطقه می‌داند. هیلاری کلینتون که بیشترین بخت را برای کسب نامزدی نهایی حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دارد، به شدت به ایران و دخالت های این کشور در امور دیگر کشورها حمله کرد. کلینتون ایران را به حمایت از گروه های شرور در خاورمیانه متهم کرد و آن را مسئول کشمکش ها در این منطقه دانست.کلینتون بر بی اعتمادی به ایران و عدم پایبندی این کشور به قطعنامه ها و توافقنامه های بین المللی تاکید کرد. کلینتون در تبلیغات انتخاباتی خود متعهد شده است در صورت پیروزی در انتخابات با قاطعیت با ایران برخورد کند.

 

او می‌گوید توافق هسته ای انگیزه ها و رویکردهای واقعی ایران را نشان داد.کلینتون به تهران هشدار داد به همه گزینه ها از جمله گزینه نظامی در صورت نقض توافق هسته ای متوسل خواهد شد. هیلاری از دولت باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا خواست با تخلفات ایران هر چند کوچک به سرعت برخورد کند؛ زیرا خط مشی واشنگتن در شرایط کنونی برای مهار تهران در برابر هر نوع نقض توافق در آینده سرنوشت ساز خواهد بود.»

 

بانوی اول سابق کاخ سفید در دیگر سخنرانی‌های خود نیز تاکید دارد که آمریکا باید بر سه موضوع تمرکز کند: اجرای دقیق مفاد توافق، بازداشتن ایران و گروه‌های مورد حمایتش از فعالیت و تقویت متحدان واشنگتن در منطقه. او همچنین توافق هسته‌ای را «محکم» توصیف کرده و می‌گوید «نباید آن را رد کرد؛ زیرا این توافق تمام راه‌های دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای را مسدود خواهد کرد.» کلینتون در عین حال گفته است: «این توافق سرآغاز یک گشایش دیپلماتیک بزرگتر نیست. ما نباید انتظار داشته باشیم که این توافق به تغییر رفتار آنها منجر شود.»

از سوی دیگر، مطرح‌ترین کاندیدای مرحله مقدماتی انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ در حزب دموکرات در سخنانی عصبی و توهین‌آمیز افزوده است که «این یک رژیم بی‌رحم و ستمگر است که دستانش به خون آمریکایی‌ها و دیگر از جمله مردم خودش آلوده است. تجمعات سیاسی‌ در ایران آکنده از شعار مرگ بر آمریکاست. رهبرانش از محو کردن اسرائیل از نقشه جهان صحبت می کنند.»

البته سخنان ضدایرانی کلینتون محدود به این اظهارات نیست. دشمنی وزیرخارجه پیشین آمریکا با مردم ایران زمانی آشکارتر می‌شود که وی در سخنرانی خود در «اندیشکده بروکینز» بر نقشش برای تحریم علیه مردم ایران صحه گذاشت. کلینتون توضیح داد که او و همکارانش در دولت آمریکا با سفر به کشورهای مختلف، بیش از یکصد کشور جهان را با تحریم سرسختانه ایران همراه کردند. هیلاری کلینتون همچنین در ادامه سخنانش به حمایت از اسرائیل پرداخت و گفت: «آنها عهد می‌کنند که اسرائیل را نابود کنند. ما هرگز نمی‌توانیم این صحبت ها را جدی نگیریم. به خصوص که ایران موشک‌های پیشرفته برای حزب الله لبنان می‌فرستد و (آیت‌الله) خامنه‌ای استراتژی مشخصی برای نابود کردن اسرائیل ارائه می‌کند و درباره این صحبت می‌کند که چطور اسرائیل تا ۲۵ سال آینده وجود نخواهد داشت.»

 

کلینتون در یکی از مناظرات انتخاباتی هم گفت: «فکر نمی‌کنم هنوز بتوان به عادی‌سازی روابط فکر کرد. چون در مورد ایران هنوز کارهای زیادی مانده که باید به پایان برسانیم. آنها باید دست از ایجاد بی‌ثباتی در خاورمیانه که به هرج‌ومرج بیشتر انجامیده، بردارند. آنها باید از سوریه خارج شوند، باید از حمایت از حزب‌الله لبنان و حماس دست بکشند. باید از انتقال موشک به غزه که می‌تواند علیه اسرائیل استفاده شود، خودداری کنند. هنوز کارهای زیادی مانده قبل از آنکه بتوان در مورد عادی‌سازی روابط با ایران سخن گفت».

 

او همچنین شعار تکراری «جلوگیری از دستیابی ایران به بمب اتم» و «روی میز بودن گزینه نظامی» را مطرح کرد و گفت: «آمریکا هرگز به شما اجازه نخواهد داد که به بمب هسته‌ای برسید. در مقام رئیس جمهوری هر اقدامی که لازم باشد برای محافظت از آمریکا و متحدانمان انجام خواهم داد و اگر ایران بخواهد که به سلاح هسته‌ای دست پیدا کند من در توسل به گزینه نظامی تردیدی از خود نشان نخواهم داد.»

 

شاید همین سخنان ضدایرانی خانم کلینتون است که باعث شده لبخند رضایت بر لبان سران لابی صهیونیستی در آمریکا بنشیند و او را به عنوان مطلوب‌ترین گزینه خود در انتخابات ریاست جمهوری آتی معرفی کنند.

 

چند روایت معتبر ازکلینتون و فتنه 88

اما نقطه عطف فعالیت‌های ضدایرانی هیلاری کلینتون را باید در جریان اغتشاشات خیابانی در تهران در سال 1388 و به دنبال اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم دانست؛ انتخاباتی که به گفته خود کلینتون، نتیجه تلخی برای کاخ سفید – با روی کار آمدن مجدد احمدی‌نژاد - داشت ولی تلاش شد تا با دامن زدن به آشوب‌های خیابانی، از آن به نفع منافع آمریکا استفاده شود. شاید بهترین راوی این ماجرا خود خانم کلینتون و فصل ایران در کتاب خاطرات او باشد.

 

کلینتون در ابتدای این بخش از خاطرات خود آورده است: «شش ماهه دوم سال 2009 با تحولات غیرمنتظره بسیاری همراه بود که شکل مباحثات بین المللی را در مورد ایران به شدت تغییر می دادند.»

 

هیلاری کلینتون انتخابات سال 88 در ایران را یکی از مهمترین رویدادهای آن سال عنوان کرده و تلویحا به ساختگی بودن ماجرای تقلب اشاره می کند و می نوسید: در ابتدا، مسئله انتخابات ایران پیش آمد. در ماه ژوئن، احمدی نژاد به عنوان پیروز انتخابات ریاست جمهوری معرفی شد که از هر جهت اگر نتیجه تقلبی تمام عیار محسوب نمی شد، به شدت ناامید کننده بود.»

 

وی ادامه می دهد: جمعیت وسیعی برای اعتراض به نتیجه انتخابات، در خیابان های تهران و در سرتاسر کشور تجمع کردند. تظاهرات شدت گرفت و به آن لقب «جنبش سبز» داده شد. میلیون ها ایرانی در نمایش بی سابقه اعتراض به خیابان ها ریختند. نیروهای امنیتی این اعتراض ها را با خشونت شدید پاسخ دادند. شهروندانی که راهپیمایی های صلح آمیز داشتند، مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و به طور گسترده دستگیر شدند. تصویر ویدیویی زن جوانی که به ضرب گلوله کشته شد، ترس و وحشت شدیدی در سراسر جهان ایجاد کرده بود.

 

وی در این بخش از خاطرات خود به تشکیل اتاق فکر در کابینه آمریکا برای چگونگی برخورد با این واقعه اشاره کرده و می گوید: در کابینه دولت اوباما در مورد چگونگی واکنش به بحث و مناظره نشستیم. من در این گفتگو ها در زمان آغاز اعتراضات گفتم: «ما همانند دیگر کشورهای جهان بر روند اتفاقات در حال وقوع در تهران نظاره گر خواهیم بود و منتظر می مانیم تا ببینیم مردم ایران چه تصمیمی می گیرند. به طور قطع امیدواریم نتیجه، بازتابی از اراده و خواسته ملت ایران باشد.»

 

افشای ارتباط آمریکا با برخی رابط هایش در ایران نیز یکی دیگر از نکات قابل تامل این بخش از خاطرات کلینتون است؛ «رابط هایمان در ایران ما را ترغیب کردند تا حد امکان در این زمینه سکوت کنیم. آنها نگران بودند که اگر آمریکا در حمایت از معترضان سخنی بگوید و یا اینکه سعی کنیم در امور مداخله کنیم، این مسئله سبب شود رژیم ایران اعتراض ها را تحت عنوان توطئه خارجی بی اعتبار کند. بسیاری از تحلیلگران اطلاعاتی و کار شناسان ایران با این مسئله موافق بودند. با این حال، وسوسه شدیدی برای ایستادگی و اعلام حمایتمان از ملت ایران و ابراز انزجار از شیوه های رژیم وجود داشت. این نقشی بود که مناسب آمریکا و همگام با ارزش های دموکراتیک این کشور بود.»

 

وی ادامه می دهد: «رئیس جمهور پس از گوش سپاری به همه این بحث ها و مناظرات از روی اکراه تصمیم گرفت بهتر است با وارد نکردن آمریکا در میانه بحران، مطابق آرمان های ملت ایران عمل کنیم. این یک تصمیم تاکتیکی دشوار بود که با دید باز گرفته شد.»

کلینتون در ادامه دلیل جالبی را برای عدم موافقت اوباما با ورود مستقیم آمریکا به میانه بحران بیان می کند؛ «به رغم برخی گمانه زنی ها در آن زمان، دلیل تصمیم این نبود که رئیس جمهور خواستار تعامل با رژیم ایران است و نه ایستادگی در مقابل آن. مسئله این بود که می خواستیم طبق باورمان در مورد صلاح معترضان و برای دموکراسی عمل کنیم.»

 

وزیر خارجه وقت آمریکا پشت صحنه های آشوب در ایران را نیز اینگونه روایت می کند؛ «در پشت صحنه، گروه من در وزارت خارجه به طور مداوم با فعالان در ایران در ارتباط بودند و برای جلوگیری از تعطیل شدن توئیتر، به طور فوریتی مداخله کردند؛ قطع شدن توئیتر به معنای از بین رفتن یکی از وسایل اصلی ارتباطی معترضان بود.»

 

ابراز تاسف هیلاری کلینتون نسبت به عدم دخالت جدی و وسیع تر آمریکا در آشوب های سال 88 شاید بخش دیگر قابل توجه خاطرات وی باشد؛ وزیر خارجه سابق آمریکا در این باره می گوید: «اگر به گذشته بنگریم، مطمئن نیستم که خودداری ما از اقدام، انتخابی درست بوده باشد. (خودداری ما از مداخله) رژیم را از سرکوب جنبش سبز باز نداشت و مشاهده این روند به شدت دردناک بود. پیام های معترضانه آمریکا احتمالا تغییری در نتیجه ایجاد نمی کرد و حتی ممکن بود آن را تسریع کند؛ اما اکنون دیگر هیچگاه نمی فهمیم که در آن زمان توانایی ایجاد تغییر را داشتیم یا نه؟! من متاسفم که در آن زمان اعتراض خود را شدید تر اعلام نکردیم و دیگر کشور ها را (به اعتراض) ترغیب نکردیم. در دوران پس از سرکوب (مخالفان) در ایران در راستای تجهیز مخالفان طرفدار دموکراسی به ابزار و فناوری هایی برای مقابله با فشار ها و سانسورهای دولت، تلاش کردم.»

وی به صراحت از پول های خرج شده توسط آمریکا برای حمایت از جنبش سبز برای زنده ماندن آن، سخن گفته و می نویسد: «در چند سال پس از آن، ما ده ها میلیون دلار سرمایه گذاری کردیم و بیش از پنج هزار فعال (طرفدار دموکراسی) را در سراسر جهان آموزش دادیم.»

 

 

محورهای عملیاتی احتمالی کلینتون علیه ایران

بر طبق آنچه در سایت شورای راهبردی روابط خارجی ایالات متحده آمده، تاکنون سیاست‌های اعلامی هیلاری کلینتون درباره اتخاذ رویکرد احتمالی نسبت به جمهوری اسلامی ایران در صورت پیروزی در انتخابات و راهیابی به کاخ سفید، بر سه محور زیر استوار بوده است:

 

-        کنترل ایران توسط قرارداد هسته‌ای (برجام): کلینتون در یکی از سخنرانی‌های خود ضمن حمایت از برجام، روش خود را عدم اعتماد و راستی‌آزمایی معرفی کرده و درباره این توافق گفته است: «راهبرد من، عدم اطمینان به تهران و بازرسی دقیق فعالیت‌های آن است. من فکر می‌کنم که ایران به دنبال تست رئیس‌جمهور بعدی خواهد بود تا ببینید تا چه اندازه می‌تواند نقض پیمان کند. اگر من در کاخ سفید باشم، اجازه چنین کاری را نخواهم داد.»

-        اعمال مجدد تحریم‌ها و اقدام نظامی در صورت هرگونه نقض برجام: هیلاری کلینتون درباره احتمال نقض برجام از سوی ایران هم تاکید کرده که کوچکترین موضوع را تحمل نخواهد کرد و «اگر ایران کوچکترین گامی به سمت بازسازی برنامه هسته‌ای خود بردارد، لحظه‌ای در استفاده از عملیات نظامی علیه این کشور شک نخواهم کرد. ایران به هیچ عنوان حق هرگونه غنی‌سازی ندارد.»

 

-        تامین جایگاه نخست تسلیحاتی رژیم صهیونیستی در منطقه: حمایت مطلق از تسلیح گسترده اسرائیل به سلاح‌های روز آمریکایی نیز در دستورکار هیلاری کلینتون قرار دارد. او در یکی از سخنرانی‌های خود گفته است: «زمانی که رهبر ایران از عدم وجود اسرائیل در 25 سال اینده صحبت می‌کند و ایران سلاح‌های پیشرفته به حزب‌الله لبنان ارسال می‌کند، نباید از کمک همه جانبه به تل‌آویو خودداری کنیم. جنگنده‌های اف35 ما باید در اختیار اسرائیل قرار بگیرد.»

 

حالا بهتر می‌توان درباره روحیه ایران‌ستیزی هیلاری کلینتون صحبت کرد و عیار ادعاهای غیر مستندی که او را به دلیل عضویت در حزب دموکرات و تقابل با جمهوری‌خواهان، فردی معتدل و مناسب برای همکاری با تهران معرفی می‌کنند، سنجید.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 3
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • ۲۱:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۷/۲۸
    0 0
    حیف امریکا باتمام قدرت, پیشرفت, ثروتش, که باید اشخاص ابلحی همانند هیلاری دروغگو,ترامپ دیوانه ادارش کنن,واقعا حیف این همه سرمایه که به جای توسعه علمی صرف هزینه های مثل جنگ بیهوده گسترش تروریسم شده من اگه جای این دو احمق بودم قطعا باصرف بودجه هنگفت در علم فناوری امریکارو از این جهت به ابرقدرتی دست نیافتنی تبدیل میکردم مریخ به تسخیر امریکا در میاوردم
  • ۱۲:۲۸ - ۱۳۹۵/۰۷/۲۹
    0 0
    فناوری امریکا از ژاپن عقب افتاده و در حال حاضر رتبه دومه و امیدوارم همین دیوانه ها امریکارو تبدیل به خاورمیانه کنن تا دیگه نتونن به کشورهای دیگه زورگویی کنن
  • ۱۰:۱۱ - ۱۳۹۵/۰۸/۰۱
    0 0
    خوب بود

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس