گروه فرهنگی مشرق- جریان شناسی رجال حکومتی، نحوه تربیت و به قدرت رسیدن شان و اینکه تحت تاثیر چه عوامل داخلی و بیرونی مسیر خاصی را انتخاب می کنند همواره در میان تاریخ پژوهان مورد توجه بوده و هست. ماجرا وقتی مهم تر می شود که این رجال به صورت زنجیره در آمد و به عنوان یک نسل تاثیرات مشترک بر روی سیاست، اقتصاد و مولفه های دیگر تاریخی یک ملت می گذارند.
نسل جدید و جوان تحصیل کرده غرب و ظهورشان در سیاست ایران یک بار در دوره مشروطه و بار دیگر در اواخر دهه سی و تمام دهه چهل و بار دیگر پس از انقلاب اسلامی مورد توجه قرار گرفته اند؛ که هر کدام ویژگی ها و تاثیرات خاصی را بر سیاست ایران گذاشته اند. مشرق در گفت و گو با یعقوب توکلی تاریخ پژوه، به بررسی و مقایسه دو نسل اخیر پرداخته است که قسمت اول این گفت و گو را چندی پیش در مشرق خواندید، اینک قسمت دوم این گفت و گو را که اشاره ای به نسل دیگری از این تحصیل کردگان غرب این بار پس از انقلاب دارد بخوانید.
مشرق:به هر حال در دهه های آخر حکومت پهلوی کسانی روی کار می آیند که نظام اقتصادی ایران را تغییر می دهند و به نوعی به دنبال حاکمیت تکنوکراسی در ایران هستند یعنی گذر از نظام سنتی موجود که بر اساس کشاورزی شکل گرفته است و نظام اجتماعی هم روستا ها را به صورت جدی در خود جای داده است و برای آن ها نقش قائل است و این روستا ها در حقیقت قلب اقتصاد ایران را تشکیل می دادند؛ این نظام به سمت شکل گیری نظام جدید تغییر می کند که این نظام جدید به هر حال تکنیک گرا است و مبانی ان هم؛ حالا کاری نداریم که بیمار یا غیر بیمار یا وابسته بود یا خیر، مبانی آن هم بر اساس نسخه جدید اقتصاد غرب بود، یعنی ظهور سرمایه داری جدید که حالا ممکن است سرمایه داری بیماری باشد..
توکلی: سرمایه داری وابسته، اصلا مشهور است به سرمایه داری وابسته!
مشرق: به هر حال نظام سرمایه داری است و شامل حاکم شدن اقتصاد بازار و اقتصاد سیاسی جدیدی است که تا به حال در ایران به آن شکل وجود نداشته است.
توکلی: البته این اقتصاد سیاسی جدید در ایران یک شکل تقسیم منابع داخل نیز دارد. این را "فرد هالیدی" به خوبی توضیح می دهد او می گوید که اقتصاد سیاسی جدید در این دوره، به نوعی نظام توزیع جدیدی را نیز پایه گذاری کرد؛ این نظام توزیع سرمایه را در اقتصاد سیاسی جدید بین چند قشر تخصیص داد؛ یکی سراغ یهودی ها رفت، به سراغ ارامنه رفت و در دیگر مورد، بهایی ها و زرتشتی ها. یعنی رژیم آمد شریان های اصلی اقتصادی را سپرد به دست یهودی هایی که در پیوند با اسرائیل بودند. نتیجه این شد که وقتی منابع اصلی بازار به دست این ها افتاد؛ بازار مذهبی در ایران و حتی بازار غیر مذهبی به این سمت رفت که برود با جامعه ای که مخالف حضور این اقشار است متحد بشود.
ببینید بخش دوم این نظریه ممکن است خیلی متقن نباشد، اما این که فرد هالیدی می گوید که رژیم پهلوی آمد و منابع اقتصادی در دست یهودی ها و طرفداران اسرائیل در ایران قرار داد، این حرف خیلی سنگینی است. او آمار گرفته است؛ این حرف خیلی بزرگ است.
مشرق: حالا یک پل بزنیم به بعد از انقلاب. بعد از انقلاب از سال 60 و 61، یک اتفاقات جدیدی افتاد. آدم های جدیدی به عرصه سیاسی وارد می شوند که اتفاقا این ها هم تحصیلکرده های آمریکا هستند، اشرافی هم نیستند، نمی دانم این کتابی را که در گفت گو با چند نفر از رجال اقتصادی ایران پس از انقلاب تدوین شده به نام" اقتصاد سیاسی ایران" را دیده اید یا خیر، افرادی مانند مرحوم "نوربخش" روغنی زنجانی، دکتر نیلی، دکتر نجفی و چند نفر دیگر از این دست هستند که در این کتاب دیدگاه هایشان را ارائه داده اند. این ها طیفی هستند که بعد ها به عنوان طیف اقتصاد کارگزارانی در ایران شناخته شدند.
ساختار اقتصادی که این ها تعریف می کنند در بسیاری موارد شباهت هایی با آن تکنوکراسی قبل از انقلاب دارد... نمی خواهیم بگوییم که این دقیقا این دوره مانند آن دوره پیش از انقلاب است. اما جالب است که در اوایل دهه هفتاد هجری شمسی و در سال های پس از جنگ شرکت های نفتی وارد ایران می شوند که برخی شان مانند شرکت شل، شرکت های یهودی- انگلیسی هستند..
توکلی: ببینید من برای این دوره تعریف دیگری دارم. من در یک سخنرانی مبسوط در جمع بچه های جامعه اسلامی در شهر ری این مطلب را کاملا توضیح دادم. من معتقد به ظهور عثمانیسم سیاسی و اقتصادی در این دوره هستم. یعنی آن نیهلیسم یک چیز دیگر است و این عثمانیسم یک چیز دیگر؛ یعنی این عثمانیسم یک مرحله ای از پایبندی هایی را دارد و در عین اینکه این پایبندی ها را دارد می خواهد راحت هم باشد. با همه هم ارتباط داشته باشد.
این اقتصاد اجازه می دهد که یک اشرافیتی ظهور کند. این اقتصاد هم اشرافیت دارد منتها اشرافیت خاص خودش را دارا است.
مشرق: اما هیچ کدام از افراد جزئی از طبقه اشراف نبودند!
توکلی: اتفاقا اشرافی بودند. منتها اشرافیت آنها متفاوت است. من برای این دوره درگیر این نسل بودیم.
در این دوره از یک طرف حزب اللهی ها را به دنبال درست کردن فکل بد حجاب ها فرستادند و از یک طرف هم بچه پولدارها وام های سنگین گرفتند، ماشین هاشان درجه یک شد خانه هایشان آنچنانی شد، از یک طرف هم نوامیس مردم به سمت فرهنگ این جماعت کشیده شدن و در نهایت چفیه روی دوش من و شما انداختند و فرستادند توی خیابان که با این وضعیت فرهنگی برخورد کنیم و بعد می دیدیم که وقتی برخورد می کنیم ما محکوم می شویم. بعضی از این حرکت هایی که برخی راه انداختن از سر اخلاص بود؛ اما من خودم یادم هست که آن موقع از این مساله بسیار ناراحت بودم که چرا این ها ما را بازی میدهند.
من این عثمانیسم را یک سیستم به هم پیوسته ای می بینم.
مشرق: اما این سیستم هنوز هم بر اقتصاد و ساختارها حاکم هستند، اساسا نرم افزاری که هنوز اقتصاد ما بر اساس آن حرکت می کند هنوز به همان سیستم مربوط است، این طور نیست؟
توکلی: به همین خاطر است که که من معتقدم که نسل بچه مسلمان های ما باید به سبب قدرت نرم افزاری و تئوریک برتری پیدا کنند. وقتی برتری پیدا کنیم خیلی از عرصه ها را می توانیم تصاحب کنیم.
مشکل اینجاست که ما جاهایی به مواضع اصلی خودمان[مواضع انقلاب] نپرداخته ایم.ما قدرتمند ظاهر نشدیم. نباید تعارف کنیم با هم.
مشرق: درباره این عثمانیسم کمی بیشتر بحث کنیم؛ آیا این عثمانیسم با بنیان های تفکر لیبرالیسم اقتصادی دهه چهل و پنجاه ایران ارتباطی پیدا می کند؟
توکلی: در دهه چهل و پنجاه لیبرالیسم اقتصادی بر اساس ضرورت های سرمایه داری بنا شد، اما اینجا و در حوزه عثمانیسم یک شکل دیگری رخ داده است اینجا و بعد از انقلاب بر اساس بوجود آمدن یک اقلیت نیرومند برای به حرکت در آوردن چرخه صنعتی و اقتصاد کشور بنا شد و کلمه حقی بود که باطل از آن اراده شد. اینها آمدند تا بر اساس مدل ژاپن خانواده هایی مثل میتسوبیشی، میتسویی، هندا و ... را تقویت کنند و یک اقلیت نیرومند ثروتمند ایجاد شود که این اقلیت نیرومند ثروتمند اقتصاد جامعه را به دنبال خودش بکشاند.
مشرق: این الگوی ژاپنی نظر چه کسی بود؟
توکلی: عمدتا نظر عادلی بود، او کتاب"بازسازی ژاپن بعد از جنگ" را ترجمه کرده بود؛ ایشان سفیر ایران در ژاپن هم بودند، که عملا اقتصاد کشور افتاد دست این چند نفر، در آن زمان آقای محتشمی در مجله بیان این الگو را نقد کردند و صریحا به آن انتقاد کردند.
این الگو را این گروه پی گرفتند ولی جالب این است که در داخل ایران به جای اینکه به سمت تولید برویم به رفتارهای ضد توسعه دست زده شد و به سمت تصاحب زمین پیش رفتند. یعنی به طور مثال سیل هایی که در گرگان به وقوع می پیوندد به دلیل تصرف هایی است که در دهه هفتاد در جنگ های آن منطقه صورت گرفته است؛ خیلی ها به نام پسرهای یکی از مقامات بلندپایه تمام شد ولی چندان هم معلوم نیست، اما از آنجا این تبدیل به سنتی شد که هر کس هر جا خواست غارتی بکند به نام پسر های آن مقام خاص این کار را می کرد.
من به یاد دارم که می خواستند مقداری از زمین های جزیره "عاشورا ده" را به مبلغ متر مربعی 500 ریال واگذار کنند؛ چند هکتار؟ 200 هکتار از قراری 100 میلیون تومان واگذار کنند که تاسیسات ساخته شود و دیگران هم بیایند تا آنجا آباد شود. من از مسوول این کار پرسیدم آخر 50 تومان که نمی شود، گفت جزیره و شوره زار است، گفتم که پس محیط زیست چه می شود، گفت همه جای دنیا محیط زیست وجود دارد؛ این پرنده اگر می خواهد اینجا تخم بگذارد برود و اینجا تخم بگذارد.به شوخی به او گفتم حالا که قیمت خوب است و مشکلی هم نیست ده هکتار از این زمین ها به من می فروشی؟ گفت نه! گفتم چرا؟ گفت ما این زمینها را به این آدم های خاص به این قیمت می فروشیم که به اسم این افراد دیگران را برای سرمایه گذاری به اینجا بکشانیم تا باقی زمینها را چند ده هزار تومان بفروشیم.
مساله این است که ما نرم افزار و ذهنیت اقتصاد اسلامی را جمع بندی نکردیم.
کد خبر 64145
تاریخ انتشار: ۸ شهریور ۱۳۹۰ - ۰۰:۳۹
- ۰ نظر
- چاپ

من معتقد به ظهور عثمانیسم سیاسی و اقتصادی در این دوره هستم. این عثمانیسم یک مرحله ای از پایبندی هایی را دارد و در عین اینکه این پایبندی ها را دارد می خواهد راحت هم باشد. با همه هم ارتباط داشته باشد.این اقتصاد اجازه می دهد که یک اشرافیتی ظهور کند.