گروه جهاد و مقاومت مشرق - شهدا حرفهایشان بیبدیل است و نمیشود به راحتی از کنارشان گذشت حرفهایی که کتابها سخن آموزنده در دل خود دارند.
این سخنان فقط وصیتنامه نیست لوحی است که باید آن را بر قلبمان بیاویزیم تا بدانیم چه چیز با ارزش است چه چیز ارزش چندانی ندارد و کجا و کی باید به پا خواست.
وصیتنامه شهیدان اسدالله حیدری و علی دودانگه در این متن برای مردمانی که با جان و دل کشور را از چنگال دشمن نجات دادهاند، قرار داده شده است تا فرصتی برای تجدیدپیمان با آرمانها امام خمینی (ره) و شهدا ایجاد شود.
شهید اسدالله حیدری روز 19 شهریور سال 1341 در سلطانیه متولد شد و هشتم مهر سال 1361 به شهادت رسید.
وصیتنامه شهید اسدالله حیدری
بسم رب الشهداء و الصدیقین
یاد تمامی شهدای اسلام و سلام بر سید الشهدا حسین (ع) و یارانش و سلام بر اهل بیت ایشان و درود بیکران بر زینب کبری (س) شیرزن کربلا که پیام و خون برادرش را به تمامی جهان رسانید تا آخر یزید و یزیدیان را رسوا و کاخ طاغوتیشان را واژگون کرد و درود بیکران بر مهدی امام عصر (عج) که با انقلاب خود مجری وعده خداوندمتعال و حکومت مستضعفان در روی زمین خواهد بود.
اینجانب به مصداق آیه شریفه «و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیلالله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون؛ کسانی که در راه خدا کشته میشوند مرده مپندارید بلکه زندهاند و در کنار خدایشان روزی میخورند» در این راه قدم نهادهام و شعارم «لا اله الا الله» است و رهبرم خمینی روحالله.
هان ای تمامی کسانی که به هر نحوی با این رهبری یعنی با اسلام واقعی مخالفت میکنید! تک تک این ملت به خروش آمده بر پای خود استوار است، نخواهد گذاشت تا این پیر جماران تا این رهبر تنها باشد خمینی قلب تپنده این ملت مسلمان است شما را به خدا! ای مسلمانان که بارها این شعار را گفتهاید «اماما! اماما! ما اهل کوفه نیستیم طرفدار و مقلد تو هستیم» به این شعارتان برای همیشه جامه عمل بپوشانید نگذارید این رهبر تنها بماند و دلش آزرده شود.
خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزای.
برادران! اگر شهادت نصیب من شد، جنازه مرا اگر توانستید به زادگاه خودم (سلطاینه) ببرید و در کنار قبر برادر شهید احمد جعفری دفن کنید و بر سنگ قبرم کلمه ناکام ننویسید، زیرا تمامی ما پاسداران کام خود را در شهید شدن میدانیم.
سخنی با مادرم
رحمت خداوند بر تو ای مادری که از یازده سال پیش که پدرم فوت کرد، چه زحماتی که برای ما کشیدی و این برای تو افتخار است که فرزند خود را در راه خدا فدا کردی، در این آخرین موقع که به جبهه میآمدم، به شما گفتم و شما گفتید که برو و من به شما گفتم که انشاءالله پیروزی نزدیک است و شما گفتید انشاءالله.
باری اگر اکنون من از دست شما رفتهام برادر بزرگترم حجتالله سلاح مرا برداشته و سپس معرفت الله باشد که تو این افتخار را داشته باشی و بعد از من بتوانی به زیارت حسین شهید که این آرزوی بزرگ تو بود بروی.
و دیگر مادر جان امید است زینبوار پیام تمام شهدای کربلای ایران را به گوش جهانیان برسانی و بر منافقان از خدا بیخبر بگویید که شهدای ما فقط برای اسلام و به خاطر خدا به این درجه رسیدهاند، خداوند شما را در آخرت با زینب کبری محشور بگرداند. خداوند تمامی مسلمانان جهان را در همه جبههها بر کفر پیروز بگرداند. خدایا! به امام امت ما طول عمر با عزت عنایت بفرما تا این پرچم عظیم اسلام که بر دوش است بتواند به دست توانای حضرت مهدی تحویل دهد.