این نظرسنجی که از یک نمونه 1005 نفری از مردم ایران با سلایق سیاسی مختلف انجام شده، نشان میدهد که میزان حمایت 71 درصدی از برجام در نخستین روزهای امضا توسط ایران و 1+5 در ماه آگوست (چند هفته بعد از امضای برجام) به حدود 43 درصد رسید. این میزان حمایت در آخرین بررسی به 27 درصد کاهش پیداکرده است.
همچنین طبق این نظرسنجی حمایت از رئیسجمهور روحانی از 61 درصد در ماه اوت گذشته به 40 درصد کاهش پیداکرده است.
در بخشی دیگر از نظرسنجی، 64 درصد مردم معتقدند افزایش تعامل اقتصادی با کشورهای غربی به وضعیت اقتصادی کشور کمک میکند و درعینحال بیش از 58 درصد بهترین روش برای بهبود اوضاع اقتصادی را سرمایهگذاری بر روی تولید ملی که دائماً از سوی رهبر ایران مورد تأکید قرار میگیرد را، راهحل پیشرفت اقتصادی میدانند.
مدیریت ابهام در فضای پسابرجام
اما چه چیزی باعث شده تا اعتماد مردم ایران به پایبندی آمریکا برای اجرای تعهداتش در برجام کاهش پیدا کند. هرچند بدبینی مردم ایران نسبت به آمریکا دارای سابقه تاریخی است اما امضای برجام میان ایران و 1+5 برخی اقشار مردم را متقاعد کرده بود که آمریکا درصدد است تا رفتار گذشته خود نسبت به ایران را تغییر دهد اما در فاصله صد روز پس از اجرای برجام رفتاری از سوی مقامات آمریکایی مشاهده میشود که کاملاً فرضیه تغییر رویه آمریکا را با چالش جدی مواجه کرده است.
رفتار پسابرجامی آمریکا نهتنها در داخل کشورهای سؤالات فراوانی را در ذهن مردم ایجاد کرده است بلکه حتی خود مردم آمریکا نیز تکلیفشان در قبال ایران پسابرجام بهواسطه رفتار متناقض کاخ سفید نمیدانند.
نشریه امنیتی «lawfare» در مقالهای به قلم «جک گولد اسمیت» به تناقضات میان تحریمهای جامع ایران در سال 2010 و همچنین برجام اشاره میکند و اینطور عنوان میکند که ایالات 50 گانه درخصوص رفتارشان با ایران دچار تردید هستند.
وی به نامه وزارت امور خارجه به فرماندار ایلی نویز (نامهای که احتمالاً به دست سایر فرمانداران نیز رسیده است) اشاره میکند و مینویسد: نکته قابلتوجه این نامه، این است که هیچ اجباری در قبال تغییر رفتار با ایران نیست و تنها وزارت امور خارجه فرمانداران را تشویق به تغییر رفتار میکنند و این حداقل چیزی است که برای اجرای درست برجام لازم است.
در واقع دولت آمریکا بهنوعی به مدیریت ابهام در قبال ایران مشغول است. از سویی رفتاری که مستقیماً نقض برجام باشد انجام نمیدهد اما با استفاده از نقاط ضعف توافق میان ایران و 1+5 به نوعی ابهامزایی میکنند که هزینه تجارت با ایران را تا نقطه بهصرفه نبودن بالا میبرد.
از سایر اقدامات ایالاتمتحده که بهصرفه نبودن تغییر رفتار با ایران کمک میکند میتوان به تصویب قانون محدودیت ویزا برای سفر به ایران، محدود کردن ایران برای دسترسی به دلار در معاملات جهانی و توقیف غیرقانونی دو میلیارد دلار از داراییهای ایران در آمریکا اشاره کرد.
تحریم بیوقفه ایران از سال 1978 تا بعد از اجرای برجام
دومی عاملی که به کاهش اعتماد مردم به پایبندی آمریکا به تعهداتش در برجام کمک کرده است روند بیوقفه تحریمها و نقض تعهدات آمریکا از 1978 تاکنون بوده است. در واقع مردم ایران در دوران صد روزه پسابرجام بهخوبی متوجه شدهاند که تغییر رفتاری در مقامات ایالاتمتحده وجود ندارد و برجام نهتنها یک نقطه عطف نیست بلکه تنها محدودیتهای جدیدی را برای کشور ایجاد کرده است.
یک روز بعد از اجرای برجام آمریکا تحریمهای جدیدی را علیه ایران اعمال کرد. در بیانیه وزارت خزانهداری آمریکا عنوانشده است که این یازده فرد و شرکت به دلیل «ایفای نقش در انجام خرید به نمایندگی از برنامه موشکهای بالستیک ایران» در فهرست تحریمها قرارگرفتهاند.
در واقع بهمحض پایان ظاهری تحریمها به بهانه هستهای فاز جدید به بهانه موشکی آغاز شد. نکته بسیار ساده اما قابلتوجه این است که دامنه تحریم یک کشور محدود است و قطعاً در آیندهای نهچندان دور تحریمهای آتی به بهانه موشکی برجام را نقض خواهند کرد.
جدول تحریمهای ایران در iran project
رنگ سبز تحریمهای غیرهستهای را نشان میدهد
شامل موارد |
تحریم کننده |
سال |
بلوکه کردن داراییهای ایران برای آزادی دیپلماتهای آمریکایی |
آمریکا |
1979 |
تحریم انتقال داراییهای ایران توسط مؤسسات بانکی و غیر بانکی |
آمریکا |
1981 |
محدود کردن توان نظامی ایران، مقابله با تروریسم و صدور انقلاب |
آمریکا |
1984 |
مقابله با گسترش توانایی نظامی ایران، ایجاد محدودیت مالی و مقابله با نفوذ منطقهای ایران |
آمریکا |
1987 |
محدود کردن قدرت نظامی ایران و جلوگیری از نفوذ منطقهای |
آمریکا |
1992 |
مقابله با آنچه حمایت ایران از تروریسم نامیده میشود و جلوگیری از نفوذ منطقهای |
آمریکا |
1995 |
مقابله با پتانسیل نفت و گاز ایران و محدود کردن بودجه برای مقابله با ظرفیت استراتژیک ایران در منطقه |
آمریکا |
1996 |
محدود کردن توان موشکی ایران |
آمریکا |
2000 |
جلوگیری از تجارت شهروندان آمریکایی با ایران به بهانه حمایت ازآنچه تروریسم نامیده میشود |
آمریکا |
2001 |
توقف گسترش صنعت هستهای و مقابله با توسعه موشکهای بالستیک |
آمریکا |
2005 |
به بهانه توسعه سلاحهای کشتارجمعی |
آمریکا |
مارس 2006 |
هستهای |
شورای امنیت |
جولای 2006 |
هستهای |
شورای امنیت |
دسامبر 2006 |
موشکی، هستهای، مالی و افراد |
اتحادیه اروپا |
فوریه 2007 |
تسلیحات |
شورای امنیت |
مارس 2007 |
به بهانه بیثبات کردن عراق |
آمریکا |
جولای 2007 |
هستهای |
شورای امنیت |
مارس 2008 |
تأکید بر تحریمهای سابق |
شورای امنیت |
سپتامبر 2008 |
افراد به بهانه حقوق بشر |
اتحادیه اروپا |
آوریل 2010 |
تسلیحات، هستهای و افراد و شرکتها |
شورای امنیت |
ژوئن 2010 |
نفت و گاز، بیمه، بنزین به بهانه سلاح کشتارجمعی و هستهای |
اتحادیه اروپا |
جولای 2010 |
حقوق بشر در ایران |
آمریکا |
سپتامبر 2010 |
نقض حقوق بشر در سوریه |
آمریکا |
آوریل 2011 |
بخش مالی و نفت ایران |
آمریکا |
نوامبر 2011 |
نفت ایران |
آمریکا |
دسامبر 2011 |
مالی، نفت و گاز، بیمه، پتروشیمی و طلا به بهانه هستهای |
اتحادیه اروپا |
ژانویه 2012 |
مسدود شدن اموال ایران |
آمریکا |
فوریه 2012 |
سوئیفت |
اتحادیه اروپا |
مارس 2012 |
تحریم افراد به بهانه نقض حقوق بشر |
آمریکا |
آوریل 2012 |
تحریم به بهانه هستهای |
آمریکا |
می 2012 |
تحریم مؤسسات مالی خارجی دخیل در فروش نفت ایران |
آمریکا |
جولای 2012 |
بلوکه کردن درآمد نفتی ایران |
آمریکا |
آگوست 2012 |
گاز و کشتیسازی |
اتحادیه اروپا |
اکتبر 2012 |
نقض حقوق بشر در سوریه |
آمریکا |
اکتبر 2012 |
انرژی، کشتیرانی، فلزات گرانبها و حملونقل |
آمریکا |
ژانویه 2013 |
صنعت خودرو و مسدود کردن داراییهای ایران |
آمریکا |
ژوئن 2013 |
جدول فوق سه نکته را کاملاً واضح و روشنبیان میکند:
1. منطق تحریم جمهوری اسلامی در دوران قبل از سال 2002 و آغاز جنگ روانی غرب علیه برنامه هستهای ایران تغییر نکرده است و همواره حقوق بشر، مقابله با نفوذ منطقهای، توسعه موشکهای بالستیک و سپس برنامه هستهای مهمترین بهانه غرب برای مقابله با گسترش نفوذ منطقهای و بینالمللی جمهوری اسلامی بوده است.
2. فشار به منابع درآمدی جمهوری اسلامی از جمله صنعت نفت و محدود کردن دسترسی ایران به نظام مالی بینالمللی منطقی مستقل از برنامه هستهای دارد و پیش از آن نیز به بهانههای دیگر ادامه داشته است لذا با حلوفصل موضوع هستهای ایران به بهانهای دیگر با قوت ادامه پیدا خواهد کرد و عملاً برجام تأثیری در تغییر رفتار ایالاتمتحده ندارد. تحریمهای اعمال شده از جانب آمریکا و اتحادیه اروپا در صد روز پس از برجام بهخوبی بر این موضوع صحه میگذارد.
3. هدف اصلی غرب مقابله با نفوذ منطقهای ایران است. روشی که قبل از سال 2002 با منطق مقابله با توان موشکی ایران دنبال میشده است و بعد از سال 2015 نیز دوباره با همان بهانه از سر گرفته خواهد شد.
4. درآمد جمهوری اسلامی باید با هر ابزار ممکن محدود شود. برای مثال تا قبل بهانهتراشی هستهای در سال 2002 بیشتر تحریم بانکها و مؤسسات تجاری و همچنین تحریم نفتی ایران به بهانه مقابله با نفوذ منطقهای و حمایت از تروریسم انجام میشد.
عدمتغییر در اوضاع اقتصادی مردم
مردم هیچ تحولی که نشاندهنده تغییر اساسی در اوضاع اقتصادی آنها باشند در پسابرجام ندیدند و حتی طبق آمارها برخی شاخصهای اقتصادی از بدتر شدن شرایط در فضای پسابرجام خبر میدهند. برای مثال نرخ بیکاری در طول سال 2016 به بیشترین میزان در چهار سال گذشته افزایش پیداکرده است.
عمده تفاوت در اقتصاد اقشار پردرآمد ایران رخداده است. طبقهای که در دوران تحریم نیز چندان با چالشهای اقتصادی روبرو نبودند و عمده دغدغه آنها در نداشتن حسابهای ارزی و تفاوت در قیمت خودروهای فوق لوکس خلاصه میشد. درحالیکه بخش اعظمی از جامعه ایران منتظر تغییر در روند تأمین مایحتاج اساسی خود است واردات بیسابقه خودروهای عضلانی و لوکس آمریکایی توجه رسانههای خارجی از جمله رویترز را به خود جلب کرده است.
رویترز در گزارشی به جلب توجه خودروهای آمریکایی در خیابانهای شهرهای بزرگ ایران پرداخته است و مینویسد: تا قبل از پیروزی انقلاب ایران در سال 1978، بازار این کشور محل جولان خودروهای لوکس آمریکایی بود. خودروهایی که خرید و پلاک کردن آنها تا پیشازاین مقدور نبود اما بهتازگی بهراحتی در خیابانهای تهران و سایر شهرهای ایران تردد میکنند.
هرچند شوق سوارشدن به خودروهای لوکس آمریکایی در پسابرجام در طبقهای خاص دوچندان شده است اما قطعاً این قشر محدود نماینده خوبی برای ایجاد تغییر واقعی در اقتصاد کشور نیستند. نظرسنجی دانشگاه مریلند نیز نشان میدهد هرچند چنین تغییرات سطحی برای مؤثر نشان دادن برجام به مذاق برخی سیاسیون خوش میآید اما واقعیتی که اکثر مردم با آن دستوپنجه نرم میکنند کاملاً متفاوت است.
در دوران گذار از تحریمهای هستهای به تحریمهای جدید به بهانه موشکی و حقوق بشر محدود کردن درآمد نفتی ایران از طریق طرح مشترک عربستان و آمریکا برای بیثبات کردن بازار نفت پیگیری میشود. طرحی که سبب میشود که مردم حتی در همین زمان محدود نیز نتوانند از مزایای برجام استفاده کنند.
سقوط بیسابقه قیمت نفت در دوران پسابرجام
عواملی وجود دارد که ثابت میکند بیثباتی فعلی و روند ابلهانه موجود در بازار نفت بیش از جنبه اقتصادی متأثر از دخالت سیاستمداران و جنگ قدرت میان برخی قدرتهای منطقهای و بینالمللی است.
توافق 14 ژوئیه 2015 بین ایران و غرب بر سر پرونده هستهای این امکان را فراهم آورد تا ایران سهم ازدسترفته بازار نفت خود را دوباره احیا کند. ایران در سال 2008 توانست میزان تولید روزانه نفت خود را به حدود 4.3 میلیون بشکه در روز برساند اما این رقم بعد از قوت گرفتن تحریمهای هستهای در خوشبینانهترین حالت از 2.5 میلیون بشکه در روز تجاوز نکرد.
این روند هرچند مشکلات فراوانی در حال تأمین مالی پروژههای عمرانی و زیرساختی ایران فراهم آورد اما عایدی بیشتری را از تولید نفت در شرایط فعلی بازار نصیب ایران میکرد. با قیمت فعلی جهان نفت کشورمان برای درآمد مشابه سال 2012 یعنی اوج تحریمها باید حدود ده میلیون بشکه صادرات نفتی داشته باشد؛ اما کاهش تقاضای این ماده خام ناشی از فرارسیدن فصل گرما در نیمکره شمالی و کاهش رشد اقتصادی چین و سایر کشورهای عمده خریدار نفت این امکان را عملاً غیرممکن کرده است.