«راهی که رفتیم به ترکستان بود» ضربالمثلی است که تمام مردم با آن آشنایی داشته و در موارد زیادی همچون مسئله برقراری ثبات، تأمین امنیت و انجام مذاکرات با گروههای تروریستی مانند طالبان اکنون صادق است.
با وجودی که فصل بهار آغاز نشده اما قرار است دولتمردان کابل با نمایندگان شبهنظامیان و گروههای مخالف دولت در هفته نخست ماه مارس در «اسلامآباد» در کنار میز مذاکره گرد هم آمده و مذاکرات مستقیم را آغاز خواهند کرد.
با این حال ناامنیها مجدداً آغاز شده و طالبان با انجام عملیاتها و انفجارهای متعدد در کابل و چندین ولایت دیگر نشان دادهاند که فصل بهار سال آینده را همانند بهارهای سالهای گذشته با خون و دود و باروت آغاز خواهند کرد.
گستره این ناامنیها، اقدامات هراس افکنانه طالبان و توان دفاعی و تهاجمی دولت و همچنین عدم افشای امکانات نظامی از سوی مسئولان باعث شده که انتظار بهاری ناخوشایندی را داشته باشیم.
انتحار، انفجار و حملات گروهی و در کُل ناامنی و هراس عمومی موضع رسمی طالبان طی سالهای گذشته در قبال دولت و ملت افغانستان بوده و حضور صدها هزار نظامی آمریکا و همچنین تلاشهای انجام شده برای مذاکرات صلح و موارد متعدد دیگر مانند حملات دفاعی و تهاجمی دولت علیه طالبان نتیجه ملموسی در پی نداشته است.
چرایی ناکامی دولت برای مهار فعالیتهای هراس افکنانه طالبان، تداوم حضور نظامیان آمریکایی، انجام حملات وسیع نظامیان افغانستانی و مذاکرات صلح مهمترین مطالبی است که به آن خواهیم پرداخت.
تداوم حضور نظامیان آمریکایی
تداوم حضور نظامیان آمریکایی سوژهای برای تداوم حملات تروریستی طالبان است، طالبان حضور این نظامیان را اشغال افغانستان تلقی کرده ضمن اینکه آنها توانستهاند سربازان تازهنفس بیشماری را در ولایتهای شرقی، جنوبی و حتی شمالی جذب کرده و صفوف خود را تقویت کنند.
با تجدید قوا، طالبان قادر به هراس افکنی بیشتری شده و مناطق مختلفی را تحت تسلط درآورده و حتی قادر به سقوط شهر قندوز شد، اما نتیجه مثبتی از حضور نظامیان آمریکایی دیده نشد، ضمن اینکه باعث همه نابسامانیها هم این نیروها هستند.
چرایی بینتیجه حضور نظامیان غربی با محوریت آمریکاییها در امر مهار تروریستها پرسشی است که اذهان عمومی را به خود مشغول کرده است.
اگر بر این عقیده باشیم که آمریکا توان شکست طالبان را ندارد، در اشتباه محض هستیم، زیرا نظامیانی که در چند روز توانستند تمام دولت طالبانی را ساقط کنند، چطور قادر به سرکوب این گروه در چند منطقه مشخص نیست.
با این وجود، باید اظهارات دهها عضو پارلمان و نمایندگان و بزرگان محلی را به یاد بیاوریم که بارها خطاب به دولت گفته بودند که آمریکا از طریق زمین و هوا از تروریستها حمایت تسلیحاتی به عمل میآورد.
اظهارات مسئولان نظامی سابق آمریکا مبنی بر اینکه برنامه واشنگتن برای افغانستان حضور 50 ساله است کاملا برنامهریزی شده زیرا در غیر اینصورت آمریکا به صورت مستقیم و غیر مستقیم طالبان را تجهیز نمیکرد.
اینکه هدف این برنامه استراتژیک و تداوم حضور آمریکا در افغانستان چیست در کنار سودهای کلان مواد مخدر و معادن افغانستان، به رقابتهای منطقهای واشنگتن با مسکو، دهلینو و همچنین تهران برمیگردد که از بحث ما خارج است، اما ارمغان افغانستانیها تداوم جنگ و خشونت و ناامنی است.
ناکامی نیروهای افغانستانی
افغانستان ارتش و پلیس با روحیه و قدرتمندی دارد که قادر به شکست سدهای مستحکم دشمنان است که بارها با تأمین امنیت روندهای ملی و آزادسازی مناطق مختلف قدرت خود را به نمایش گذاشتهاند.
اما اینکه چرا نیروهای افغانستانی تاکنون قادر به نابودی ریشهای تروریستها از افغانستان نشده و طالبان، داعش، گروه حقانی و سایر گروههای تروریستی همچنان فعالانه میجنگند به دلائل تداوم ناامنی و ناکامی نیروهای افغانستانی در مبارزه با تروریستها برمیگردد که آن را مرور میکنیم.
نخست، عدم تجهیز مطابق تعهدات آمریکا، اصلیترین دلیل ناکامی نیروهای افغانستانی در برابر طالبان است، بر اساس گزارشات متعدد رسانههای محلی، نیروهای افغانستانی زمانی که شکست را پذیرفتند هیچ تسلیحاتی برای تداوم نبرد خود نداشتند.
دوم، حمایت غرب و پاکستان از طالبان بهویژه در خصوص سازماندهی جنگ نیز از دلائل اصلی ناکامی نیروهای افغانستانی است، زیرا بارها سازماندهندگان و رهبران طالبان دستگیر شده و آشکار شد که آنها از افغانستان نبودهاند.
سوم، عدم تلاش برای گسترش همکاری بین نیروهای افغانستانی و مردم در مناطق مختلف نیز سبب ناکامی این نیروها شده است، یعنی در مناطق مختلف بزرگان قومی توسط خارجیها یا فرماندهان شبهنظامیان تطمیع میشوند تا مقابل همکاری مردم با نیروهای افغانستانی را گرفته و راهها و راهکارهای شکست این نیروها را به آنها گزارش دهند.
چهارم، یکی دیگر از مهمترین دلیل ناکامی نیروهای افغانستانی نبود سیاست مشخص و مدیریت مدبرانه برای شکست شبهنظامیان است که این موضوع بارها رسانهای شده است.
شورای عالی صلح
پس از آنکه دولت بارها در مناطق مختلف در سال 1389 شکستهای متوالی را تجربه کرد و شاهد درگیریها و نبردهای سخت با طالبان بود، بالاخره به این نتیجه رسید که راه بُرونرفت از وضع موجود تداوم جنگ نیست، بلکه مصالحه و مذاکره است و به همین دلیل و با توجه به مشورتهای «لویه جرگه» اقدام به تشکیل شورای مستقلی به نام «شورای عالی صلح» کرد.
این شورا با وجودی که تلاشهای ابتداییاش در کنار وجود اشتباهات متعدد، ستودنی بود، اما آن روند ادامه نیافت و با ترور «برهانالدین ربانی» نخستین رئیس آن، کار آغاز شده بدون نتیجه پایان پذیرفت.
اما در کُل عمدهترین دلیل ناکارآمدی و ناکامی این شورا در موضوع مصالحه با طالبان در 2 مورد زیر است.
مشکلات ساختاری درونی
پس از ترور نخستین رئیس این شورا، افرادی که در رأس آن قرار گرفتند که یا طالبان به وی اعتماد نداشت یا مسئولان دولتی وی را نادیده میگرفتند و یا اینکه توانایی جذب نمایندگان طالبان و انجام کارهای مقدماتی مذاکرات را نداشت.
متأسفانه در رأس این شورا کسانی قرار گرفتند که سالهای طولانی با طالبان جنگ کرده و از دشمنان دیرین این گروه به حساب میآمدند لذا چه انتظاری از مصالحه با طالبان باید داشت؟
یکی دیگر از مشکلات این شورا عدم استقلال آن است زیرا رئیس و اعضای این شورا همانند سایر سازمانهای دولتی از سوی دولت انتخاب و انتصاب میشود و به این صورت از استقلال ماهوی و شکلی برخوردار نیست.
مداخلههای بیرونی
یکی از موارد دیگر که مانع پیروزی شورای عالی صلح شده است، ورود بیگانگان یا مقامات دولت کابل که حتی عضو این شورا نیستند، در موضوع مصالحه با طالبان بود.
از سال 1389 تاکنون بارها مشخص شده که حتی کشورهای خارجی ظاهراً در تلاش انجام مذاکرات صلح هستند، در حالیکه این موضوع اساسیترین وظایف شورای عالی صلح افغانستان است.
ورود افرادی که به شورا تحمیل شده بودند اکثراً بدون هماهنگی صورت گرفته بود که از یک طرف مبنا و اهمیت وجودی آنرا کاسته و از سوی دیگر عامل بیتوجهی مسئولان دولتی و طالبان به این شورا میشد که با بیروحیه مسئولان این شورا و ورودهای غیرمسئولانه سبب ناکامی آن شد.
نقشه راه؛ چه باید کرد؟
اینک نشست 4 جانبه صلح پایان یافته و قرار است در هفته نخست ماه مارس مذاکرات طالبان و نمایندگان افغانستان در اسلامآباد برگزار شود، اینکه این نشست برگزار خواهد شد یا خیر و یا نمایندگان اصلی تمام دستههای طالبان با دولت کابل وارد مذاکره خواهند شد یا خیر در هالهای از ابهام است.
اما آن چیزی که از گذشتهها روشن و مبرهن است، نفوذ ویژه آمریکا و پاکستان بر طالبان است، یعنی در صورت که این 2 کشور بخواهند طالبان با دولت کابل وارد مذاکره شده در غیر آن صورت ناامنی و خشونتها همچنان ادامه خواهد داشت.
یکی از بهترین راهکارها برای پایان جنگ دولت کابل با طالبان همان دیدگاه «حامد کرزی» رئیس جمهور سابق افغانستان است که چندی پیش در گفتوگوی اختصاصی با خبرگزاری فارس مطرح کرد و گفت که در مذاکرات صلح باید ایران، هند و روسیه نیز حضور یابند.
این کشورها دقیقاً کشورهایی است که مخالف برنامهها و اهداف درازمدت آمریکا در منطقه هستند و در صورت ورود این کشورها در بحث مذاکرات صلح احتمال به نتیجه رسیدن این مذاکرات بسیار زیاد خواهد بود البته شرایط خاصی دارد. اما چطور؟
ایران، هند و روسیه به خوبی میدانند که پیش از آغاز مذاکرات صلح دولت کابل با طالبان باید با آمریکا و پاکستان وارد مذاکره شده و با توجه به 2 دلیل نخست تداوم ناامنی از واشنگتن خواستار تسلیح نیروهای افغانستانی و اعلام زمان خروج نظامی آن کشور شود.
این کشورها با اعمال فشار و با توجه به جایگاه و قدرت خود توانایی تشخیص و اعلام این موضوع را دارند که راهبرد واشنگتن در قبال افغانستان و منطقه را مشخص کرده و اجازه ندهند تا مسئله صلح و امنیت افغانستان همچنین در ابهام باقی بماند.
در صورت اعلام زمان خروج نظامیان آمریکایی دیگر بهانهای برای تداوم مخالفت طالبان با دولت کابل باقی نمانده و به احتمال زیاد این گروه حاضر به مذاکره و بالاخره مصالحه خواهد شد.
بنابراین ضرورت دارد تا دولت کابل ورود جدیتری به مذاکرات داشته و از تهران، دهلینو و مسکو بخواهد به مذاکرات 4 جانبه وارد شده تا نهتنها بهاری خونین در پیشرو نداشته باشیم بلکه تا حدی زیادی ثبات و آینده افغانستان نیز تضمین شود.