گروه سیاسی مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌
******


ویرایشرمز پيروزي ما در پسا برجام

حنیف غفاری در سرمقاله امروز روزنامه رسالت نوشت: سرانجام پس از 9 سال ، تحريم هاي ظالمانه وضع شده عليه کشورمان در حوزه انرژي هسته اي برداشته شد. لغو تحريم هاي هسته اي ايران نتيجه مقاومت هسته اي ملت ايران در مقابل زياده خواهي هاي غرب ، هدايت هاي رهبر معظم انقلاب و مذاکرات و رايزني هاي هسته اي فشرده دستگاه سياست خارجي کشورمان طي 12 سال اخير بوده است.

با اين حال درخصوص لغو تحريم هاي ايران نکاتي وجود دارد که نمي توان به سادگي از کنار آن گذشت :

1-پس از انتشار دستور العمل هاي لغو تحريم هاي هسته اي ايران در ايالات متحده آمريکا، وزارت خزانه داري اين کشور اعلام کرده است که به وضع تحريم هاي غير هسته اي عليه کشورمان ادامه خواهد داد. از سوي ديگر، اعضاي دو حزب دموکرات و جمهوريخواه کنگره آمريکا ( اعم از مجلس نمايندگان و سنا) جهت وضع تحريم هاي جديد موشکي عليه کشورمان خيز برداشته اند. استمرار تحريم ايران در حوزه هاي مختلف فرمول و مبناي رفتاري مشترک دو حزب اصلي ايالات متحده را تشکيل مي دهد.

در چنين شرايطي نمي توان مدعي شد غرب تحريم ايران را رها کرده يا رها خواهد کرد. از اين رو لغو تحريم هاي هسته اي نبايد به مثابه خداحافظي کشورمان با تحريم تلقي شود. هر چند حدود و ثغور تحريم هاي غير‌هسته اي وضع شده در حال و آينده با تحريم هاي هسته اي تفاوت دارد، اما کليت تحريم ايران به قوت خود پابرجا خواهد ماند.

اساسا يکي از اصلي ترين دغدغه سران ايالات متحده آمريکا در جريان مذاکرات هسته اي سال هاي گذشته و اخير، حفظ هندسه و ساختار تحريم ها و زيرساخت هاي اقتصادي و روبناهاي سياسي آن عليه ايران بوده است. بنابراين يکي از اصلي ترين خطاهاي راهبردي ما در برهه فعلي مي تواند تلقي نادرست از لغو تحريم هاي هسته اي و همسان سازي آن با لغو کليه تحريم ها عليه ايران و خداحافظي کشور با تحريم باشد.

2-توافق هسته اي يک "متغير مستقل و محتوم" نيست و بالعکس، متغيري وابسته به تحولات و وقايع جاري در نظام بين الملل است.از سوي ديگر، اين توافق به لحاظ ماهوي شناور و لغزنده است. خصلت لغزندگي توافق هسته اي به اين معناست که نمي توان آن را به عنوان پديده اي مطلق و غير قابل تغيير در نظام بين الملل مورد شناسايي و تحليل قرار داد. بايد اين باور را در اذهان تقويت کرد که توافق هسته اي مي تواند با سوء رفتار يکي از بازيگران 1+5 تغيير يابد و به نقطه صفر يا حتي قبل از آن باز گردد.

از سوي ديگر، جمهوري اسلامي مسئول کنش و رفتار اعضاي 1+5 در اين معادله پيچيده نيست و صرفا در مسند و مقام واکنش دهي نسبت به رفتارهاي طرف مقابل بر خواهد آمد. کنشگري اعضاي 1+5 نيز متغيري وابسته به منافع آنهاست.در نظريه نئورئاليستي ساختارگرايي "کنت والتز"، اين سيستم و ساختار است که قواعد بازي بازيگران را تعيين مي کند. به عبارت بهتر، مطابق نظرات والتز که به عنوان يک مبنا از سوي بازيگران غربي مورد پذيرش قرار گرفته است، اين ساختار است که بر رفتار بازيگران تاثيرگذار است.

 در اين نظريه، ساختار "گزينشگر" است و ميان بازيگران دست به گزينش و انتخاب مي زند. با اين حال "ساختار" قابليت تغيير دارد و متعاقبا ، گزينشگري آن نيز مي تواند تغيير کند.بر اين اساس ممکن است ساختاري در نظام بين الملل حاکم شود که اساسا نتواند توافق هسته اي را در خود هضم کند و حتي بازي نامتوازن بازيگران غربي، مولد ساختاري راديکال ( در قبال ايران ) باشد. چنانكه وزير امور خارجه کشورمان نيز تاکيد کرده است، نمي توان تضمين داد که رفتارهاي آتي کشورهايي که امروز در حال استقبال از بيانيه مشترک قرائت شده توسط آقاي ظريف و خانم موگريني هستند طي سالها، ماهها و حتي هفته هاي آتي تغيير پيدا نکند.

بنابراين عدم  پايبندي اعضاي 1+5 نسبت به توافق هسته اي با ايران ، يکي از احتمالاتي است که ما بايد در محاسبات خود آن را به صورتي جدي و واقع بينانه لحاظ کنيم. خيز نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري ايالات متحده براي ابطال برجام يا تجديد نظر در توافق هسته اي موضوعي نيست که بتوان آن را سهل يا ناديده انگاشت.

3-در آينده پژوهي توافق هسته اي ما با "آينده محتمل"،"آينده ممکن" و "آينده مطلوب" مواجه هستيم. در بررسي آينده محتمل، ما با کليه گزينه ها و احتمالاتي مواجه هستيم که مي تواند در قبال توافق هسته اي رخ دهد.در اين خصوص عدم پايبندي آمريکا و ديگر اعضاي 1+5 نسبت به توافق هسته اي حکم يک "احتمال" را دارد که بايد حول آن مصلحت انديشي و دورانديشي شود.

در آينده ممکن، ما با احتمالاتي مواجه هستيم که بيش از ديگر گزينه ها امکان تحقق دارند.بايد اين حقيقت را مدنظر قرار داد که اگر احتمال بر هم خوردن توافق هسته اي ميان ايران و اعضاي 1+5 در آينده زياد نباشد، کمتر از امکان تحقق مو به موي کامل توافق هسته اي نيست. ماهيت ايالات متحده آمريکا و حتي تروئيکاي اروپايي به گونه ايست که نمي توان نسبت به پيش بيني بازي آنها در آينده نگاهي مطلق و قطعي داشت.

سرانجام در بررسي "آينده مطلوب" ما با مطلوبيتهاي خود با استناد به منافع ملي کشورمان مواجه هستيم. آينده مطلوب مبتني بر الگوها، اهداف و مولفه هايي است که تحقق آنها تصوير درخواستي ما در قبال پديده هايي مانند توافق هسته اي را کامل مي کند. يکي ديگر از خطاهايي که بايد خود را نسبت به آن مصون نماييم، نشاندن "آينده مطلوب" به جاي "حال واقعي" و پس زدن آينده هاي محتمل و ممکن است. در اين صورت، ما به جاي "واقع بيني دورانديشانه" دچار "ايده آل گرايي بازدارنده" خواهيم شد.

4-جمهوري اسلامي ايران هم اکنون در مرحله اي به نام سنجش اعتمادسازي غرب قرار دارد. اقتضاي عقلاني و راهبردي ما در برهه فعلي ، استفاده از خط کش ها و معيارهايي است که بتوان با آن رفتار تک تک اعضاي 1+5 را در اين خصوص مورد سنجش و ارزيابي قرار داد.در پروسه اعتمادسازي (Trust Making) ما با محاسبه و معيار سر و کار داريم. معيارهاي تعهد پذيري اعضاي 1+5 نسبت به برجام کاملا مشخص است.

لازم است اين معيارها به صورت پارامترهايي جداگانه از دل دو سند "برجام" و " قطعنامه 2231" استخراج شده و به صورت دائمي مورد سنجش و قضاوت ما قرار گيرد.هر اندازه قضاوت و سنجش ما در اين خصوص واقع بينانه تر و سرسختانه تر باشد، امکان عدول اعضاي 1+5 نسبت به اين موارد کمتر خواهد بود.

از سوي ديگر، پروسه اعتمادسازي غرب در اجراي برجام را نبايد با پروسه اي دو طرفه دانست زيرا با وجود اذعان راستي آزمايي ايران و اعتراف آژانس نسبت به صلح آميز بودن فعاليتهاي هسته اي ايران، جايي براي اعتماد سازي ما نسبت به غرب باقي نمانده است. از اين رو بايد اين باور را در مسئولين سياست خارجي کشورمان تقويت کنيم که در اينجا صرفا اعتمادسازي غرب نسبت به ايران اصالت و موضوعيت دارد و نه عکس آن.

"سند برجام" نه به تنهايي نماد پيروزي و نه شکست ما در عرصه بين المللي است . اين نوع مواجهه و رفتار ما نسبت به برجام است که تعيين کننده پيروزي يا شکست ما در اين معادله خواهد بود.از اين رو برجام مي تواند در آينده به نماد پيروزي يا خداي ناکرده نماد شکست ما در معادلات سياست خارجي و اقتصادي کشور باشد.

نگاه واقع بينانه و آينده نگري محاسبه شده ما نسبت به برجام و آمادگي ما براي مواجهه با تمامي احتمالات از جمله کارشکني طرف مقابل و ابطال يا نقض  برجام توسط آمريکا، رمز پيروزي ما در اين بازي خواهد بود.از سوي ديگر، نگاه احساسي و مقطعي ما نسبت به پديده توافق هسته اي و غافل شدن از رصد هوشمندانه رفتار دشمن منجر به افزايش ضريب  آسيب پذيري ما در اين معادله خواهد شد.


ویرایشاجراي برجام و چند نكته راهبردي

يدالله جواني در سرمقاله روزنامه جوان نوشت:
يكم- با اجراي برجام و طبق بيانيه مشترك ظريف و موگريني، تحريم‌هاي مالي و اقتصادي يكجانبه و چندجانبه مربوط به برنامه هسته‌اي ايران برداشته شد و كليه قطعنامه‌هاي پيشين در اين خصوص خاتمه يافت. بدون ترديد كساني كه چنين تحريم‌هايي را عليه ملت ايران وضع كردند و با استفاده ابزاري از شوراي امنيت، چندين قطعنامه ظالمانه عليه جمهوري اسلامي صادر كردند، بر اين تصور بودند كه با اين تحريم‌ها و قطعنامه‌ها، موفق به تسليم كردن ملت ايران و برچيدن برنامه هسته‌اي كشورمان به طور كامل خواهند شد، اما امروز به بركت روحيه مقاومت و ايستادگي ملت هوشمند ايران در پرتو هدايت‌هاي راهبردي رهبر فرزانه انقلاب اسلامي، آنان مجبور شدند ضمن پذيرش حقوق هسته‌اي ايران، تحريم‌ها را بردارند.

اين پيروزي از آن ملتي است كه بيش از يك دهه در برابر زياده‌خواهي‌ها و فشارهاي قدرت‌هاي مستكبر غربي مقاومت كرد و هزينه‌هاي هسته‌اي شدن كشور را پرداخت نمود. اين پيروزي اختصاص به هيچ حزب، گروه و جريان سياسي ندارد. اين پيروزي از آن ملت و نظام به معناي عام كلمه است.

دوم- نقش راهبري راهبردي حضرت امام خامنه‌اي(مدظله‌العالي) براي هسته‌اي شدن كشور، يك نقش كليدي به حساب مي‌آيد. بدون ترديد، اگر نبود چنين راهبري‌هاي راهبردي در طول بيش از يك دهه گذشته، امروز ملت ايران از دانش و فناوري هسته‌اي برخوردار نبود. آگاهان با انصاف، اذعان دارند كه ملت ايران،‌ هسته‌اي شدن كشور را مديون رهبر معظم انقلاب اسلامي مي‌دانند. اين مهم،‌ نقش ولايت فقيه را، در پيشبرد كشور به سمت قله‌هاي عزت و افتخار، با وجود فشارهاي همه‌جانبه دشمنان نشان مي‌دهد.

در فرآيند هسته‌اي شدن ايران كه برخلاف خواست و اراده قدرت‌هاي جهاني تحقق يافت، حقانيت اين كلام امام خميني(ره) اثبات شد كه فرمودند: «پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملكت آسيبي نرسد.» همگان شاهد بودند كه طي يك دهه گذشته، امريكايي‌ها، صهيونيست‌ها و برخي از دولت‌هاي استعمارگر غربي چگونه جمهوري اسلامي را به اقدام‌هاي نظامي تهديد نموده، براي بازداشتن ايران از حركت در مسير هسته‌اي شدن، از همه ابزارها، شيوه‌ها و فشارها استفاده كردند، اما در اين ميان، ملت ايران با تبعيت از ولايت فقيه، اين مسير را تا رسيدن به هدف طي كرد و اكنون جمهوري اسلامي از اعضاي باشگاه هسته‌اي جهان به شمار مي‌آيد.

ملت، جريان‌ها و احزاب سياسي، نخبگان و تمامي مسئولان بايد به اين نقش بي‌بديل ولايت فقيه همواره توجه خاص داشته، عبور از هر مانعي را با راهبري ولي فقيه، ممكن بدانند. اين مهم به همگان تلاش براي تقويت جايگاه ولايت فقيه را گوشزد مي‌نمايد؛ تلاشي كه يك بعد آن مقابله با تخريب‌كنندگان و تضعيف‌كنندگان اين جايگاه است.

سوم- اجراي برجام به معناي پايان دشمني‌هاي غرب و خصوصاً دولت مستكبر ايالات متحده با ايران نيست. امريكا و ديگر دولت‌هاي مستكبر غربي با هويت مستقل و اسلامي ملت ايران مشكلات جدي داشته، اين هويت را برنمي‌تابند. بنابراين مسئولان تحت هيچ شرايطي نبايد در اجراي برجام به طرف مقابل و خصوصاً دولت امريكا اعتماد نمايند. بديهي است كه اعتماد بي‌جا به دشمن خسارت‌هاي جبران‌ناپذيري براي كشور به همراه خواهد داشت.

بر همين اساس اجراي برجام طبق نقشه راه ترسيم شده از سوي رهبر معظم انقلاب اسلامي طي نامه به رئيس‌جمهور، بايد به طور دائم رصد شود.

چهارم ـ بايد به اين نكته توجه داشت كه غرب در برابر پذيرش حقوق هسته‌اي ايران و برداشتن تحريم‌هاي ظالمانه، امتيازات بزرگي را كه همانا محدوديت‌هاي برنامه هسته‌اي جمهوري  اسلامي است به دست آورده، بايد مراقبت كرد تا دوره اين محدوديت‌ها طبق برجام پايان يابد و فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران به شكل عادي و بدون هيچ محدوديتي براي مصارف صلح‌آميز تداوم پيدا كند.

پنجم ـ بايد به اين نكته توجه داشت كه با توافق هسته‌اي و اجراي برجام، تحليل‌هاي نادرست در جامعه شكل نگيرد. مبادا كساني با اهداف خاص سياسي، اينطور تحليل نمايند كه با توافق هسته‌اي، از يك جنگ قطعي عليه جمهوري اسلامي جلوگيري شد. آنچه تاكنون با وجود همه تحريم‌ها و تهديدها، مانع از اقدام نظامي عليه جمهوري اسلامي شده، قدرت دفاعي و قدرت بازدارندگي نظامي ملت ايران بوده است.

اگر نبود قدرت دفاعي معتبر براي ملت ايران طي سال‌هاي اخير،‌در سال 1381 و 1382، امريكايي‌ها به جاي حمله به عراق، به ايران لشكركشي مي‌كردند. اهميت اين نكته راهبردي آن است كه بايد همگان بدانند در برابر قدرت‌هاي شيطاني چون امريكايي‌ها و صهيونيست‌ها، فقط در پرتو ‌قدرت دفاعي و نظامي مي‌توان از استقلال، عزت، تماميت ارضي و منافع ملي دفاع كرد.

ديپلماسي هسته‌اي در يك دهه گذشته با بهره‌مندي از پشتوانه قدرت دفاعي كشور توانست از حقوق ملت ايران دفاع نمايد. اين قدرت را بايد پاس داشت و در تقويت آن كوشيد.

ششم ـ با باز شدن در‌هاي كشور به روي شركت‌ها و كمپاني‌هاي غربي، مسئولان مراقب باشند دچار يك خطاي راهبردي تاريخي نشوند. اقتصاد مقاومتي تحت هيچ شرايطي نبايد فراموش شود.

استفاده از توان خارجي، بايد در راستاي پياده‌سازي اقتصاد مقاومتي و استحكام بخشي به  ساخت دروني قدرت جمهوري اسلامي باشد. بايد مسئولان دولتي به اين نكته توجه داشته باشند كه بسياري از شركت‌هاي غربي، به بازار ايران به چشم يك بازار پرخريدار براي كالاهاي مصرفي و انبار شده خودشان نگاه مي‌كنند. مبادا با يك خطاي راهبردي، توليد داخلي آسيب ببيند و در شرايط جديد، اقتصاد مقاومتي به فراموشي سپرده شود.

 تقويت توليد داخلي، يكي از اركان اقتصاد مقاومتي است. يكي از مخاطرات در شرايط پسابرجام، آسيب ديدن توليدكنندگان داخل كشور، با ورود بي‌رويه كالاهاي مصرفي از خارج است. در دوران پسابرجام، آن وارداتي قابل دفاع است كه به توليد داخل كمك كند و فضاي كسب و كار را بهبود ببخشد و رونق اقتصادي ايجاد نمايد.

ویرایشصحنه‌آرایی خاص برای انتخابات ایران

محمد ایمانی در کیهان نوشت: فرا رسیدن روز اجرای برجام پس از 6 ماه را می‌توان از دو چشم‌انداز هیجانی و عقلانی مورد قضاوت قرار داد. طبیعتا مسائل مهمی که بر سرنوشت یک کشور اثر می‌گذارد تولید هیجان مثبت یا منفی می‌کند اما قبل و بعد از هر هیجانی باید سنجید که این واکنش چه قدر واقعی و چه قدر مجازی و خیالی است. اگر زمانی درباره درستی این گزاره که «حتی مشکل آب خوردن مردم و آلودگی هوا به تحریم‌ها و برجام مربوط است» تردید وجود داشت، اکنون بخشی از این تردید مرتفع شده است.

تعجب نکنید. همین که ضمن دعوت به جشن، مدارس هم تعطیل می‌شوند تا مشکل آلودگی هوا حل شود، نشان می‌دهد میان برجام و تحریم و آلودگی‌ها ربطی - ولو بسیار بعید- برقرار بوده است وگرنه دلیلی نداشت در حالی که در شرایط آلودگی شدیدتر هوا با تعطیلی مدارس مخالفت شد، در شرایط آب و هوایی بالنسبه بهتر، مدارس 2 روز تعطیل شوند.

روزنامه‌هایی که دیروز تیترهایی به بزرگی «شاه‌رفت» و «امام آمد» زدند و نوشتند «تحریم رفت - صبح بدون تحریم- خلاص شدیم-  تحریم خاک شد - فروپاشی تحریم و...»، هر چند 28 ماه است که هر چندوقت یک‌بار جشن می‌گیرند و مردم را به جشن آشتی با آمریکا فرا می‌خوانند اما پیش و بیش از همه از سرانجام این مسیر هراسانند.

 یکی از همین روزنامه‌ها دو روز پیش تصریح کرده بود «تزریق شادی پسابرجام به مثابه چاقوی دو لبه است و نارضایتی حاصل از بی‌ثمر بودن شادی ممکن است گریبان خود دولت را بگیرد». یکی دیگر از همین روزنامه‌ها (هفت صبح) 27 مرداد درباره جشن و هیجان‌های پس از توافق وین هشدار داد «واقعیت این است که 34 روز پس از توافق، جز اخبار نویدبخش برای آینده هیچ اتفاق مهمی در اقتصاد رخ نداده است.

 اخبار مربوط به ورود و خروج هیئت‌های بازرگانی کم‌کم فروکش  می‌کند و همه دیگر می‌دانند نباید منتظر اتفاق خاصی باشند... بخشی از طبقه متوسط هنوز با خبرهای خروج از انزوای بین‌المللی و شایعات پروازهای مستقیم به دنیای غرب و خریدن هواپیماهای مسافربری و کنسرت گروه‌های خارجی در ایران در حال معاشقه هستند اما درست همزمان با این دلدادگی‌ها، بخش‌های فرودست با بدبینی به اتفاقات نگاه می‌کنند.

اگر بهبود اقتصادی در آینده نه چندان دور حاصل نشود، آخرین بارقه‌های اعتماد این طبقه به دولت و ثمره‌های توافق از بین خواهد رفت. اگر دولت موجی از ثمرات ملموس توافق هسته‌ای برای این گروه پرشمار از مردم را تدارک نبیند ممکن است با یک موج سهمگین از افکارعمومی مواجه شود که حتی انتخابات مجلس در اسفند را تهدید کند».

یک غصه بزرگ همین است که برخی طیف‌های سیاسی متاسفانه سرنوشت مسائل مهم را به انتخابات گره زده و بخش عمده مسئولیت‌های دولتی را از منظر انتخابات می‌بینند. نظیر همان سخنان ناپسندی که یک دیپلمات ارشد ما در شورای روابط خارجی آمریکا عنوان کرد مبنی بر اینکه اگر توافق به سرانجام نرسد، مردم در انتخابات آتی مجلس ایران فرصت انتخاب نخواهند داشت یا آن مقام ظاهراً محیط‌زیستی که به بی‌بی‌سی گفت توافق  اهرمی را در انتخابات و در مقابل سایر گروه‌ها در اختیار اصلاح‌طلبان قرار می‌دهد! وقتی اولویت‌بندی این‌گونه شد، توافق به هر قیمت اصل می‌شود و سپس اجرای توافق به هر قیمت ولو با وجود نقض عهد‌های طرف توافق در دستور کار قرار می‌گیرد و به همین دلیل قدرت تأمین کف حقوق ملی محدود می‌شود.

به همین دلیل وقتی 150 مورد تحریم جدید ظرف 28 ماه و حدفاصل توافق موقت ژنو تا توافق وین و سپس تا روز اجرای برجام - در بحبوحه انجام تعهدات ایران - علیه کشور ما تصویب یا اجرا می‌‌شود، مجبور می‌شوند ماجرا را به خدشه در روح توافق تقلیل دهند و خطوط قرمز حداقلی ترسیم شده در سطح نظام را دور بزنند؛ یا گوشمان را بگیرند و نشنویم که طرف اصلی توافق به صراحت می‌گوید بلافاصله پس از انجام تعهدات از سوی ایران، تحریم‌های جدید را با بهانه گوناگون به اجرا می‌گذاریم.

 آنها دوست دارند روی ابرها راه بروند و جانب خیال‌های خوش را از دست ندهند و حقیقت‌ها را نبینند و نشنوند که غیر از محافل آمریکایی، حتی محافل اروپایی هم می‌‌گویند چیدمان برجام به گونه‌ای است که ریسک سرمایه‌گذاری در ایران را همچنان بالا نگه می‌دارد و رئیس‌جمهور آمریکا تنها می‌تواند تحریم‌های هسته‌ای مدنظر را متوقف کند آن هم فقط برای 120 روز و هیچ سرمایه‌گذاری برای مهلت 4ماهه سرمایه‌گذاری نمی‌کند؛ یا این مصوبه مورد حمایت دولت آمریکا که هزینه سفر اتباع 38 کشور به ایران مساوی است با محرومیت از امتیازات ویزایی سفر به آمریکا. یا اینکه تعلیق و توقف یا لغو 13 درصد تحریم‌ها و ابقای 87 درصد آنها و یا احیای همان 13 درصد تحریم‌ها با بهانه‌های جدید، هیچ فرصت پایدار اقتصادی ایجاد نمی‌کند.

با همه اینها کسانی دوست دارند این تلقی را به مردم تلقین کنند که می‌توان بدون استراتژی اقتصادی - به تعبیر رهبر معظم انقلاب اقتصاد مقاومتی- و صرفا با امید بستن به نظر عنایت غرب رونق اقتصادی ایجاد کرد و کام مردم را پس از 28 ماه حلواحلوا گفتن شیرین کرد؛ اگر کسی توانست دنبال سایه بدود و به سر آن سایه برسد، در آن صورت می‌توان دنبال حسن ظن به آمریکا و غرب هم دوید و عاقبت به خیر شد.

واقعیت این است که رویه تنش‌زدایی یکطرفه با آمریکا و غرب در همین 2 سال و نیم اخیر به سودای سود و افزایش درآمد قیمت نفت را به سقوط انفجاری کشاند و درآمد نفتی ما را حداقل به نصف رساند. اعلام روز اجرای توافق به ویژه اگر با اعلام افزایش فروش نفت ایران کامل شود بنابر پیش‌بینی‌ها حتی قیمت نفت را به زیر 20 دلار نیز خواهد رساند.

پس یکی از دستاوردهای نقد برجام، سقوط شدید درآمدهای نفتی ماست! از آن سو آمریکا مصمم است به اعتبار چیدمان آشفته و نامتوازن برجام ریسک سرمایه‌گذاری خارجی در ایران را شدیدا بالا ببرد. خروجی این روند ظرف دو، سه یا 6 ماه آینده چه می‌تواند باشد؟ افزایش درآمدها؟ رونق اقتصادی؟ ایجاد فرصت‌های شغلی بیشتر؟ یا حداکثر گشودن بازار مصرف داخلی به سوی اجناس مصرفی و حتی تجملی خارجی و فشار بیشتر بر تولید و سرمایه‌گذار داخلی؟ آیا جز هدف‌گیری انتخابات مجلس، راهبرد دیگری هم در میان است؟! و آیا وضعیت بغرنج موجود را جز برخی مشاوران مغرض برای دولت به ارمغان آورده‌اند؟ به راستی اکنون کسی پاسخ می‌دهد که آیا واقعا قرار است هر روز 170 میلیون دلار (ماهانه 5 میلیارد و سالانه 60 میلیارد دلار) به کشور بیاید؛

رقمی که ادعا می‌شد زیان هر روز تأخیر در اجرای برجام است؟! ده‌ها سوال مهم از این دست چیزی نیست که با پمپاژ هیجان و جشن و پایکوبی و فراخوان طیف الکی خوش بتوان برای آن پاسخ جور کرد. اثر جشن و هیجان چند ساعت یا حداکثر چند روز است و پس از آن، از شهروند عادی تا کاسب و بازاری و صنعتگر و سهامدار و تولیدکننده می‌پرسند آن وعده‌های رونق و گشایش به کجا ختم شد؟

اما فراتر از برخی شتابزدگی‌ها و اشتباهات در دولت، به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها هم‌‌آهنگ با جریان غربگرا در ایران به پروژه مهم‌تری می‌اندیشند و همین، ماجرای برجام را قدری پیچیده کرده است. 13 مرداد 1394 ارنست مونیز وزیر انرژی آمریکا فاش کرد «توافق (برجام) بخشی از رویکرد امنیتی بزرگ‌تر آمریکا برای خاورمیانه است». ایران در کانون این پروژه قرار دارد و باید اقتدار آن از درون به چالش کشیده شود. قدرت ایران در اسلامی و انقلابی و الهام‌بخش بودن آن است.

متقابلا اگر بشود تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در سطح حاکمیت یا تلقی افکار عمومی را سکولاریزه کرد و میان «سیاست» و «انتخابات» ایران با اسلام ناب و  روحیات انقلابی جدایی انداخت، مقدمات توقع آمریکا برای بی‌ثبات یا ضعیف کردن ایران فراهم شده است. رایج است که سکولاریسم را به «عرفی‌سازی» ترجمه می‌کنند.

به نظر می‌رسد با عنایت به لورفتگی و بدنامی عنوان عرفی‌سازی که نماد ستیزه‌جویی با دین یا مرزگذاری با آن شده، غرب و غربگرایان بر سر پیگیری عنوان رقیق‌تر «متعارف شدن» و «متعارف‌سازی» سیاست و انتخابات ایران (تبدیل شدن به راحت‌الحلقوم و لقمه سهل‌الهضم) به تفاهم رسیده‌اند.

 ردپای این خط را در تحریف امام(ره) و اسلام ناب، سفیدسازی شبکه فتنه، تردیدافکنی در ماهیت شیطان بزرگ و شعار مرگ بر آمریکا، متهم کردن سیاست خارجی جمهوری اسلامی به ماجراجویی و... می‌توان مشاهده کرد. اوباما و کری بارها تصریح کرده‌اند رژیم تحریم‌ها و ساختار اصلی آن برقرار می‌ماند و به تعبیر سخنگوی کاخ‌سفید، تحریم‌های جدید روی میز است و باید رویکرد ایران در حوزه‌های منطقه‌ای، موشکی و تروریسم (حمایت از محور مقاومت) را با تحریم تحت فشار گذاشت.

از درون این فرآیند، پروژه اصلی‌تر سر بر می‌آورد و آن روی میز گذاشتن «انقلاب اسلامی» - و شاخه‌های رشد یافته آن در منطقه - و مذاکره و معامله بر سر آن است! احتمالا با معلوم شدن بی‌سرانجامی وعده لغو تحریم‌ها، باب بحث و فضاسازی در این زمینه گشوده خواهد شد تا علت نافرجامی و زیانباری توافق برای ایران را نزد افکارعمومی به حاشیه یا انحراف بکشانند.

آمریکا اکنون با یک چالش مواجه است. از یک سو از بن‌دندان به بی‌ثبات‌سازی و امتیاز ندادن به ایران معتقد است و از طرف دیگر این نگرانی را دارد که تشدید سوءظن به توافق با آمریکا موجب آسیب استراتژیک برای جریان غربگرا در فاصله 40 روز تا انتخابات پارلمانی و خبرگان شود.

 بنابراین آمریکا مجبور است شیب فشار و سخت‌گیری را فعلا پایین نگه دارد و با اغماض به برخی فضاسازی‌ها و آمد و شدهای تبلیغاتی بنگرد یا حتی در این صحنه‌سازی و صحنه‌آرایی نقش ایفا کند، نظیر دستوری که اوباما به عنوان مجوز فروش هواپیمای مسافربری به ایران صادر کرد.

 تغذیه پفکی و آدامسی بهترین عنوانی است که می‌توان برای بسته (پکیج) فراهم شده از سوی طرفین غربی و غربگرا اطلاق کرد؛ حجیم و پرطمطراق، بدون ارزش غذایی واقعی و دهان پرکن یا دهان شیرین‌کن اما با تأثیر کوتاه مدت! تاکتیک موازی، الصاق این «شیرینی خیالین» به سرنوشت جریان تجدیدنظر طلب در بررسی صلاحیت نامزدها و انتخابات 7 اسفند است.

غربگراها چه پیروز شوند نظیر انتخابات ریاست‌جمهوری 76 و مجلس 78 و چه ناکام بمانند مانند سال 88، چه درون حاکمیت ریشه‌های اقتدار ملی را سست و نابود کنند و چه علیه آن برآشوبند، در هر صورت اسباب ایجاد بی‌ثباتی و ناامن‌سازی در ایران هستند و به همین دلیل نشان شده آمریکایی‌ها به ویژه در 20 سال اخیر بوده‌اند.

مفهوم عنوان میانه‌رو که در این زمینه ترویج می‌شود، ارتجاع نسبت به اصول پیشرو و مترقی انقلاب است. به تعبیر «سارتر» «روشنفکران غربزده» هرگز کوچک‌ترین حرفی برای زدن جز آنچه ما در دهانشان می‌گذاشتیم ندارند بلکه حتی حق حرف زدن را از مردم خودشان هم گرفته‌اند».

یک واقعیت تلخ و تا حدی مبهم در این میان وجود دارد و آن نسبت رئیس‌جمهور و دولت با جریان سرشکسته‌ای است که فتنه‌های 78 و 88 را تدارک کرد و از جمله در سخنرانی 23 تیر 1378 آقای روحانی به عنوان مزدور آمریکا و سرویس‌های جاسوسی غرب معرفی شد. سخنگوی حزب اعتدال و توسعه - که  دبیرکل آن سخنگوی دولت است - 19 دی در مصاحبه با خبر آن‌لاین خبر قابل تأمل و نگران‌کننده‌ای را بازگو کرده است.

«برخی اصلاح‌طلب‌ها در دوران اصلاحات تندروی‌هایی کردند... اینکه اشاره کردید ما به اصلاحات نزدیک شدیم واقعیت این است که آنها به ما نزدیک شدند.اکنون آنها دارند حرف‌های ما را می‌زنند و من خبر دارم که در جلسات خصوصی به ما پیغام می‌دهند که به آقای روحانی بگویید این قدر تند نرود. آنها اکنون از ما معتدل‌تر حرکت می‌کنند.

می‌گویند که دولت تجربه ما را تکرار نکند»! این پیغام خیلی هشدار‌آمیز است که تندرو‌های پیشانی سیاه و مورد مذمت آقای روحانی درگذشته، به رئیس‌جمهور پیغام بدهند این‌قدر تند نرو و تجربه ما را در دولت تکرار نکن! مصادیق این هشدار را در سیاست خارجی، سیاست داخلی، سیاست فرهنگی و اقتصادی دولت می‌توان به وفور پیدا کرد. باید نگران برخی مشورت‌های غلط و آدرس‌های انحرافی بود که می‌تواند به آسیب‌های بزرگ برای منافع ملی و امنیت ملی منجر شود و مانع از ‌نام نیک در تاریخ شود. نباید برای  مصارف کوتاه مدت سیاسی یا انتخاباتی، در هیجان‌های فاقد محتوایی که به ناامیدی و سردرگمی  و نارضایتی ختم می‌شود، دمید.


ویرایشتحریم‌ها نرفته برگشت، چرا؟

مهدی محمدی در سرمقاله امروز روزنامه وطن امروز نوشت: 
یکم- فرا رسیدن روز اجرای برجام قبل از هر چیز حاوی یک درس جامعه‌شناختی بزرگ برای همه کسانی است که هنوز تصور می‌کنند می‌توان جامعه ایرانی را با تولید شوک اداره کرد. اگر به واقعیات پرونده هسته‌ای ایران و مذاکراتی که در 2 سال گذشته انجام شده بنگریم، روز اجرایی شدن برجام مهم‌ترین روز برای ایران است. در این روز است که طرف غربی روی کاغذ تحریم‌های مرتبط با موضوع هسته‌ای را تعلیق می‌کند و این همه چیزی است که قرار بوده از برجام نصیب ایران شود. اما اعلام تعلیق تحریم‌ها از سوی اروپا و آمریکا، شوکی در جامعه ایرانی ایجاد نکرد.

موضوع به قدری جدی بود که رسانه‌های نزدیک به دولت حتی ناچار شدند عکس‌های قدیمی‌تر مربوط به شادی مردم به مناسبتی دیگر را به نام شادی مردم پس از اجرای برجام جا بزنند. اگر هدف دولت از توافق هسته‌ای ـ یا لااقل یکی از مهم‌ترین هدف‌های آن ـ ایجاد سرمایه اجتماعی برای جریان غربگرا بوده باشد، کنش اجتماعی مبتنی بر «کم‌محلی» مردم نشان می‌دهد از دید آنها هنوز گام اصلی و نهایی برداشته نشده است.

شاید از دید دولت کار تمام شده باشد ولی از دید جامعه‌ای که بخشی از حقوق خویش را از دست رفته می‌بیند، مساله تازه آغاز شده است. ذهنیت عمومی جامعه ایرانی زمان کمی را برای دولت روحانی در نظر خواهد گرفت تا با تکیه بر آنچه از برجام به دست می‌آورد، به سمت پیدا کردن راه‌حل‌های واقعی برای مشکلات اقتصادی روزمره مردم حرکت کند.

دولت آشکارا در این حوزه یعنی حوزه تبدیل تعلیق تحریم به رفاه ـ که خود پیش‌تر وعده‌اش را داده ـ فاقد برنامه است و از این پس دیگر در موقعیتی نخواهد بود که دیگران را به عنوان مقصر پدیدار نشدن دورنمای حل مسائل مردم معرفی کند. این مهم‌ترین چالش دوران پسابرجام برای جریان غربگرا در ایران است. این جریان از طریق ایجاد دوقطبی هسته‌ای- معیشت به پیروزی رسید و اکنون خود گرفتار این دوقطبی است.

 در این تردیدی نیست که یکی از اصلی‌ترین هدف‌های طرف غربی از شکل‌گیری برجام افزایش اعتبار جریان غربگرا در ایران و کمک به آنها برای پیروزی سیاسی بر رقیبان‌شان بوده است. این چیزی نیست که آمریکایی‌ها عرضه آن و مقام‌های دولت روحانی تقاضایش را پنهان کرده باشند. منتها مساله این است که آمریکا حتی اگر بخواهد ـ که نمی‌خواهد‌ـ نمی‌تواند بار ایجاد رونق اقتصادی در ایران را به تنهایی به دوش بکشد.

از جایی به بعد دولت روحانی در این راه دیگر نمی‌تواند به دوستان خوبش در واشنگتن تکیه کند و باید مسیر را به تنهایی طی کند. تردیدها دقیقا همین جاست که ظهور می‌کند. آیا روحانی و تیمش حقیقتا خواهان ایجاد رونق اقتصادی هستند یا اینکه باز هم می‌خواهند معیشت مردم را گروگان گرفته و یک دوقطبی جدید با بخشی دیگر از برنامه‌های امنیت ملی کشور خلق کنند؟ اگر واقعا خواهان ایجاد رونق اقتصادی باشند، آیا از برنامه، کفایت و کارآمدی لازم در این حوزه برخوردارند؟ تئوری «میانه‌روهای بی‌کفایت» چقدر جدی است؟ اساسا آیا دولت جز اینکه به سرمایه‌گذاری خارجی در ایران دل ببندد و به تعداد شرکت‌های خارجی که برای عقد قرارداد وارد ایران می‌شوند چشم بدوزد، خود نیز برنامه‌ای برای تبدیل کردن فرصت تعلیق تحریم به یک زیرساخت ماندگار رونق اقصادی دارد؟ اینها سوال‌هایی است که دولت عموما علاقه‌ای به بحث درباره آنها نشان نمی‌دهد. این بی‌علاقگی البته می‌تواند ادامه پیدا کند ولی طبقات رای‌دهنده به روحانی در متن دوقطبی اقتصاد- معیشت، فقط تا میزان اندکی صبر خواهند کرد.  

دوم- اکنون که روز اجرای برجام فرا رسیده، به عقیده من نوبت آن است که دولت رویکردهای تبلیغاتی را کنار بگذارد و با حقیقت توافقی که با غرب کرده کنار بیاید. تا پیش از این، شاید نبرد تبلیغاتی با منتقدان به دولت اجازه نمی‌داد برخی حقایق را ببیند و آن دسته از حقایق هم که دیده می‌شد، جدی نمی‌گرفت.

 اکنون نوبت چالش با منتقدان دیگر به سر آمده است. برجام نه تنها یک توافق انجام شده بلکه یک توافق در حال اجراست و در اینجا حقایق خود را به مجریان تحمیل خواهند کرد، خواه بپسندند و خواه نپسندند. برخی از مهم‌ترین حقایق موجود در ارتباط با توافق هسته‌ای در آینده چنین است:

1- این توافق در بهترین حالت فقط بخش کوچکی از تحریم‌ها را تعلیق می‌کند، نه لغو و همچنان به رغم همه تلاش‌هایی که انجام شده مرز میان تجارت مجاز و غیرمجاز با ایران مبهم مانده است.

2- این توافق یک رژیم بازرسی ویژه را بر ایران تحمیل می‌کند که در صورت اراده غرب می‌تواند به یک مکانیسم بسیار مخوف جمع‌آوری اطلاعات حساس از ایران بدل شود.

3- این توافق فاقد هرگونه مکانیسم داوری مطمئن و مشخص است که بتوان با تکیه بر آن نسبت به وجود ضمانت‌های حداقلی مبنی بر پایبندی طرف مقابل به آن خاطرجمع بود.

4- این توافق عمیقا به محیط سیاست داخلی آمریکا و برخی دیگر از طرف‌های اروپایی گره خورده و می‌تواند به طور بسیار جدی از تغییرات احتمالی در محیط سیاست داخلی این کشورها تاثیر بپذیرد.
5- توافق هسته‌ای هیچ دورنمای روشنی پیش روی برنامه هسته‌ای ایران در یک دهه آینده ترسیم نمی‌کند. 10 سال دیگر، همه چیز به تصمیمی موکول شده که همان موقع اتخاذ خواهد شد و هیچ جای اسناد موجود، یک توافق روشن درباره یک دورنمای قطعی وجود برنامه هسته‌ای صنعتی در ایران وجود ندارد.

این حقایق البته چندان پوشیده و پنهان هم نبوده است. ماه‌هاست که برخی از این نکات به طور مستمر تذکر داده شده و به نوعی در مصوبات شورایعالی امنیت ملی و همچنین فرمان رهبر معظم انقلاب اسلامی هم برای آنها چاره‌جویی شده اما دولت بیش از آنکه این موارد را حقیقتا جدی بگیرد، سعی کرده آنها را دور بزند و در بهترین حالت حفظ ظاهر کند. از این پس، دیگر ادامه این روند ممکن نخواهد بود. دولت بزودی با موارد نقض جزئی یا کلی برجام از سوی آمریکا مواجه خواهد شد که نمی‌تواند نسبت به آنها بی‌تفاوت باشد.

 در کوتاه‌مدت درخواست‌هایی برای دسترسی و بازرسی روی میز دولت قرار خواهد گرفت که آشکارا بی‌ارتباط با وظایف روتین آژانس است و کشور را در معرض انتخاب‌های دشوار قرار خواهد داد. احتمال طرح دعاوی علیه ایران از سوی اعضای برجام با هدف باج‌گیری از ایران در سایر حوزه‌ها بسیار جدی است و دولت بخوبی می‌داند که در صورت بالا گرفتن مساله، شانسی برای پیروزی در مکانیسم‌های فعلی‌ داوری ندارد.

 برای این موضوع باید آماده بود. از همه مهم‌تر، کمتر از یک سال دیگر در بهترین حالت هیلاری کلینتون رئیس‌جمهور آمریکا خواهد بود. من البته عقیده ندارم یک رئیس‌جمهور تندرو در آمریکا از برجام خارج خواهد شد (واقعا چه چیزی بهتر از برجام می‌تواند گیر بیاورد؟!) ولی در این باره تردیدی نیست که یک رئیس‌جمهور دست راستی می‌تواند ابزارهای تعبیه‌شده درون برجام را به نحو بسیار خصمانه‌تری به کار بگیرد.

 برنامه‌ریزی برای کنترل تخاصم تشدید‌شده غرب با ایران پس از برجام، یکی از اصلی‌ترین ضرورت‌های دوران پسابرجام است ولی دولت در ایران انرژی چندانی برای آن صرف نکرده است. نگاه دولت روحانی به آینده به نحو نگران‌کننده‌ای ساده است: آمریکا به برجام نیاز دارد، ما قصد نداریم برجام را نقض کنیم، آنها هم برجام را نقض نمی‌کنند، حوزه‌های همکاری گسترش می‌یابد و در نتیجه، کار به جایی خواهد رسید که به هم زدن توافق برای هیچ‌کدام از 2 طرف صرف نکند! این خلاصه نگاه دولت به آینده است که در یک کلمه می‌توان گفت مفهوم «آمریکا به مثابه دشمن» از آن حذف شده است. ممکن است دولت روحانی کلمه دشمن را چندان نپسندد ولی دیر یا زود با آن رویارو خواهد شد و باید راهبردی برای مواجهه داشته باشد.

سوم- دولت آمریکا آشکارا برای مدیریت دوران پسابرجام یک برنامه دوحزبی تدوین کرده است. اطلاعات بسیار مبسوطی اکنون در اختیار ماست که ثابت می‌کند آمریکایی‌ها ابتدا برنامه خود برای بعد از برجام را نهایی کرده‌اند و سپس خود برجام را. پازل بزرگ‌تری وجود دارد که از دید آمریکا توافق هسته‌ای تنها جزء کوچکی از آن است و اساسا برجام به این دلیل اهمیت دارد که بخشی از آن برنامه کلی است.

دولت در ایران تاکنون نشانه‌های بسیار اندکی از خود بروز داده که بتوان از آن نتیجه گرفت تحلیلی عمیق از این برنامه دارد و خطرات آن را جدی گرفته است. دولت تصور می‌کند با عاملی در حد و اندازه نیاز به برجام می‌تواند رفتار راهبردی دولت آمریکا درباره ایران را کنترل کند اما همین دیروز، در نخستین گام اجرای برجام روشن شد این صرفا یک توهم است. آمریکایی‌ها تحریم‌هایی را که قصد داشتند به بهانه آزمایش موشکی ایران اعمال کنند، دقیقا در روز نخست اجرای برجام، تصویب کردند. مساله اصلی این است که آمریکا مصمم است به ایران بگوید راهبرد اصلی آن در قبال ایران تغییری نکرده است.

در این سو، دولت باید تکلیف خود را با این مساله روشن کند که می‌خواهد از برجام ابزاری برای تغییر راهبرد آمریکا بسازد یا نه؟ و راهبرد اصلی آن در قبال آمریکا چیست و بعد از 5/2 سال چه ارزیابی‌ای از ماهیت آمریکا پیدا کرده است؟ آمریکایی‌ها یک برنامه کاملا روشن برای احیای تحریم‌ها دارند.

 اکنون بیش از 11 طرح و لایحه مختلف روی میز بخش‌های مختلف کنگره است که من تصور می‌کنم ظرف حدود یک سال آینده برای احیای تحریم‌ها در حوزه‌های جدید و با هدف تولید دوقطبی‌های جدید در افکار عمومی ایران اعمال خواهد شد. پیش‌فرض‌های ساده‌دلانه دولت جایی برای بحث جدی درباره روش‌های پیشگیری از اقدامات خصمانه آتی آمریکا باقی نگذاشته است. اساسا ظاهرا وزارت امور خارجه به این مساله به عنوان بخشی از ماموریت خود نگاه نمی‌کند.

مهم‌ترین سوالی که اکنون باید دولت به آن جواب بدهد این است که آیا از این پس و در مقابل هر تحریم جدید از سوی آمریکا، صرفا به اینکه برجام آسیب ‌ندیده دل خوش خواهد کرد یا اینکه یک راهبرد موثر برای متوقف کردن این روند در اختیار دارد؟ با روشی از جمع‌آوری و برچیدن که دولت در یک ماه گذشته در تاسیسات هسته‌ای حیاتی ایران اعمال کرده، می‌دانیم که بازگشت این برنامه دیگر به‌سادگی ممکن نخواهد بود در حالی که آمریکا در همین روز اول اجرای برجام نشان داد بازگشت تحریم‌ها را تا چه حد سهل می‌داند. اساسا آمریکا در حال ارسال این پیام به جامعه جهانی است که تحریم‌ها جایی نرفته است که بخواهد بازگردد.

اصلی‌ترین مساله این است که همه این اقدامات از تلقی آمریکا درباره ماهیت دولت روحانی در ایران نشأت می‌گیرد و مدیریت محاسبات آمریکا در این حوزه ممکن نیست مگر اینکه دولت روحانی در برخی مبانی رفتار خود تجدید نظر کرده باشد.


ویرایش پيش به سوي اجرايي شدن برجام

علي خرم در روزنامه اعتماد نوشت:
آيا مي‌توان گفت بالاخره توافق هسته‌اي به مرحله اجرايي نزديك شد؟ به نظر مي‌رسد با وجود همه مخالفت‌ها و كارشكني‌هاي منطقه‌اي، از اين مرحله عبور كرده‌ايم.

يقيناً مخالفين اجراي توافق هسته‌اي كه در ايران و امريكا از جايگاه قدرت و نفوذ قانوني و سياسي برخوردار هستند قادر بودند مشكلات جدي در راه اجرايي شدن برجام به وجود آورند ولي اراده و تصميم راسخ رهبران دو كشور اجازه نداد مخالفين، موفقيتي كسب كنند و در اين راه هر دو كشور هزينه قابل توجهي صرف كردند تا توافق هسته‌اي به پيش رود.

 اما مخالفين منطقه‌اي بين‌المللي هم به اندازه كافي قدرتمند بودند و تلاش فراواني براي عدم كسب توافق و سپس عدم اجراي آن به عمل آوردند. اسراييل رهبري مخالفين خارجي و حتي مخالفين داخلي امريكا را به عهده گرفت و اطمينان داشت كه قادر خواهد بود همچون ٤ دهه گذشته، سياست خارجي امريكا را در جهت منافع اسراييل شكل دهد.

اسراييل امكانات زيادي در اين راه به استخدام گرفت و از حمايت منطقه‌اي و جمهوريخواهان امريكا برخوردار بود. از نگاه ناظران و تحليلگران بين‌المللي، در چنين شرايطي امكان نداشت اسراييل موفق نشود و پايان آن را شكست دولت اوباما مي‌دانستند ولي دولت امريكا هم برخلاف رويه هميشگي، نه‌تنها با اسراييل همگامي نكرد بلكه با كنترل تمام تحركات و اقدامات اسراييل، اجازه نداد بازهم از سياست خارجي امريكا به نفع خود سوءاستفاده كند و اهداف خود را به خورد سياست خارجي امريكا بدهد.

 روش برخورد دولت امريكا با اسراييل شايد در عرض ٥٠ سال گذشته چنين سابقه‌اي به خود نديده و كسي باور نمي‌كرد امريكا به اسراييل به چشم يك دشمن بنگرد، آن هم در حدي كه تمام ارتباطات تلفني نتانياهو را تحت كنترل خود درآورد. پس از ميدان به در رفتن اسراييل، نوبت به ساير دشمنان منطقه‌اي ايران نظير عربستان رسيد كه شانس خود را به آزمايش درآورند. عربستان به خوبي مي‌دانست چهار دهه است نان دشمني ايران و امريكا را خورده و در صورتي كه چنين فضايي ادامه نيابد، عربستان جايگاه خود را به راحتي از دست خواهد داد و به قدرت درجه دوم در خاورميانه تبديل خواهد شد.

اينچنين بود كه عربستان ديوانه‌وار به حملات نظامي به يمن پرداخت و از كشتار مردم بي‌دفاع اين كشور از هيچ وحشيگري، خودداري نكرد. همچنين در سوريه به بسيج نيروهاي تروريستي عليه دولت بشار اسد پرداخت. اما اين حملات هم افاقه نكرد و شايد عربستان و اسراييل دست به طرحي زدند كه ايران را به طريقي به دام يك محكوميت بين‌المللي بيندازند كه حاصل آن تيره شدن روابط ايران و غرب باشد و به اين ‌ترتيب اعدام شيخ نمر همراه با ٤٦ نفر ديگر صورت گرفت و طبق پيش‌بيني آنان، عده‌اي در تهران داوطلبانه از ديوارهاي سفارت و سركنسولگري عربستان بالا رفتند تا با آتش زدن آن، طرح عربستان و اسراييل را پياده كنند و ايران در صحنه بين‌المللي محكوم شود.

اگرچه اين محكوميت صورت گرفت وليكن با تقبيح موضوع توسط دولتمردان ايران، به عربستان و اسراييل اجازه نداد به همه آنچه مي‌خواستند دست يابند. برخلاف انتظار آنها نه تنها غرب مقابل ايران ناايستاد بلكه درصدد ميانجيگري بين ايران و عربستان برآمد تا بدين طريق به عربستان بفهماند كه جنايات عربستان و نقض شديد حقوق بشر توسط اين كشور را ناديده نگرفته‌اند و ضمنا اجازه نمي‌دهند عربستان و اسراييل دست به خرابكاري در راه پيشبرد توافق هسته‌اي با ايران بزنند. به نظر مي‌رسد آخرين تحركات داخلي و خارجي براي به نتيجه نرسيدن برجام هم بي‌نتيجه ماند. از روز اجراي برجام، تحريم‌ها لغو مي‌شود، دلارهاي بلوكه شده آزاد مي‌شوند و اعراب حاشيه‌ساز هم به حاشيه مي‌روند.

سوالي كه هنوز باقي‌مانده اين است كه آيا پس از اين، توافق هسته‌اي به‌خوبي پيش خواهد رفت؟ آيا تندروها در هر دو كشور ايران و امريكا و در منطقه، قانع مي‌شوند كه به‌جاي كارشكني، دست همكاري به دولت‌هاي‌شان بدهند و براي منافع ملت از توافق هسته‌اي حمايت كنند؟ به‌نظر مي‌رسد اين يك ساده انگاري است اگر فكر شود كه تندروها به اين بسنده كرده و به صف مردم و منافع آنها خواهند پيوست. اگر آنها قصد داشتند به اين صف بپيوندند، حتما قبل از اين مي‌پيوستند. بنابراين بايد انتظار داشت اين تلاش‌هاي منفي كماكان ادامه يابد لذا دولت‌ها هم بايد مصمم و هوشيار اجازه ندهند كارشكني‌ها موثر واقع شوند.

 هم اينك تندروها در امريكا درصدد پيدا كردن راهي براي تحريم‌هاي جديد هستند درحالي كه دولت امريكا درصدد لغو كردن تحريم‌ها عليه ايران است اما با اطمينان مي‌توان گفت تندروها تا زماني كه دولت اوباما برسركار است موفقيتي نخواهند داشت. با اجرايي شدن برجام بايد در انتظار روزهاي شكوفايي سياسي و سپس اقتصادي صنعتي كشورمان باشيم زيرا محدوديت‌ها از ايران برداشته مي‌شود و ديگر كشورها با راحتي قادر خواهند بود با ايران مراوده و همكاري داشته باشند.


ویرایش اعتباري براي ساير مناقشات

یوسف مولایی در روزنامه شرق نوشت:
توافق هسته‌ای از نظر حقوقی می‌تواند بر دعاوی دیگری که علیه ایران در مجامع بین‌المللی مطرح است، تأثیرگذار باشد یا خیر؟ نمی‌توان به‌صراحت از نظر حقوقی اظهارنظر قطعي كرد که این توافق چگونه می‌تواند بر دعاوی موجود تأثیرگذار باشد. این پرونده برای خود یک مجموعه مستقل محسوب می‌شود و مسائل آن مربوط به همین پرونده است، اما مسئله‌ای که وجود دارد، این است که اجرای برجام چقدر می‌تواند به اعتبار و ارتقای جايگاه بین‌المللی ایران در رعایت مقررات و موازین کمک ‌کنند؟ اگر از این دریچه به اين مسئله نگاه کنیم و پاسخ ما به این سؤال مثبت باشد، می‌توان انتظار داشت نوع برخوردها در مجامع بین‌المللی با ایران در دوران پساتحريم متفاوت باشد؛

بر این اساس از نظر حقوقی می‌توان گفت برجام می‌تواند نقطه عطف جدیدی باشد و باعث شود نگاه و رویکرد کشورهای دیگر به مواضع حقوقی ایران تغییر کند. ايران از ابتداي انقلاب و به‌ويژه پس از ماجراي سفارت آمريكا با اين اتهام روبه‌رو بود كه کشوری است که حقوق بین‌الملل را نادیده می‌گیرد و در تنظیم روابطش با سایر کشورها خیلی به استاندارد‌ها، مقررات و موازین بین‌المللی توجه نمی‌کند، اما نحوه مدیریت برجام نشان داد اتفاقا ایران به موارد حقوقی توجه می‌کند و حقوق بين‌الملل را در چارچوب دفاع از منافع ملی خود به کار می‌گیرد و می‌کوشد بین منافع ملی خود و دغدغه‌های بین‌المللی موازنه برقرار كند.

دغدغه کشورهای دیگر صلح و امنیت‌شان بود و دغدغه ایران دفاع از یک حق؛ حقی با ‌عنوان فعالیت صلح‌آمیز هسته‌ای و اینکه حقوق کشور ما در چارچوب معاهده «ان‌پی‌تی» رعایت شود. هنگامي كه اين دو دغدغه در يك مسیر طولاني و پر فراز و نشيب به «برجام» منتهی شد، ایران توانست در راستای احترام به قوانین بین‌المللی، با اعتمادسازی، هم‌زمان از منافع ملی خود نيز به نحو شايسته‌اي پاسداري كند.

اگر برجام به‌صورت کامل اجرا شود و مسير اعتمادسازي ادامه يابد، ایران قادر خواهد بود در شرايط رفع نگراني و دغدغه سایر کشورها، در راستای رسیدن به ساير حقوق خود نيز گام بردارد. بحث برد- برد از نظر حقوقی می‌تواند همین باشد؛ به این معنی که ایران هم‌زمان با توجه به منافع ملي خود، به رعایت قوانین و منافع دیگر کشورها هم التزام دارد و حقوق آنها را نقض نمی‌کند. اعتباری که از طریق پیمودن مسیر اجراي درست برجام نصيب ايران خواهد شد، می‌تواند در آینده در ساير مناقشات به كفه ترازوي ایران افزوده شود و با سنگين‌كردن آن، مانع از به‌كرسي‌نشستن ادعاهایی مانند حمايت از فعالیت‌های تروریستی عليه تهران شود.

در نهایت با شروع گفت‌وگوها و داوری‌های عادلانه، این ادعاها خود به خود به‌دلیل بی‌پایه‌بودن از بین می‌رود و در چارچوب گفت‌وگوها این مسائل قابلیت حذف دارد و در واقع این اعتبار باعث می‌شود بسياري از پیش‌داوری‌ها درباره ایران از بین برود.


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس