به گزارش مشرق، حسین شریعتمداری در ستون یادداشت روز شماره امروز کیهان نوشت: دیروز ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه که برای شرکت در اجلاس سران کشورهای صادرکننده گاز به تهران آمده بود، در اقدامی بیسابقه و معنیدار، بلافاصله پس از ورود، به دیدار رهبر معظم انقلاب رفت. این اقدام پوتین که در ایران بیسابقه و در جهان به سختی میتوان برای آن نمونه مشابهی یافت، در حالی است که براساس پروتکلها و اصول تعریف شده در عرف دیپلماتیک، رهبران و رؤسای جمهور کشورها برای مراسم رسمی استقبال از سوی کشور میزبان اهمیت ویژهای قائلند تا آنجا که چگونگی مراسم استقبال و همخوانی آن با شأن و جایگاه خود را قبل از سفر به دقت ارزیابی میکنند و چنانچه مراسم پیشبینی شده برای استقبال، آنگونه که انتظار دارند، نباشد و بخش یا جزئی از آن را دون شأن خود تلقی کنند از انجام سفر نیز منصرف میشوند. از این روی چشمپوشی پوتین از استقبال رسمی و حرکت بیفاصله او برای دیدار رهبر معظم انقلاب، حیرت آمیخته با نگرانی محافل و رسانههای آمریکایی و اروپایی را به دنبال داشت. متن مذاکرات دو ساعته رئیسجمهور روسیه و رهبر انقلاب که ساعاتی پس از این دیدار منتشر شد، نشان داد که هم اقدام پوتین هوشمندانه و هدفمند بوده است و هم نگرانی آمریکا و متحدانش بیعلت نبوده است و در این باره گفتنیهایی هست؛
1- بهانه سفر پوتین به ایران و موضوع اعلام شده آن، شرکت در اجلاس سران کشورهای صادرکننده گاز بوده است بنابراین، انتظار آن بود که حضور در اجلاس یاد شده که مقدمه ضروری آن، پذیرش استقبال رسمی است، اولویت سفر رئيسجمهور روسیه باشد ولی اقدام غیرمنتظره و بیسابقه او در چشمپوشی از مراسم استقبال رسمی و حرکت بلافاصله برای دیدار با رهبر معظم انقلاب، به وضوح حاوی این پیام بود که شرکت در اجلاس سران کشورهای صادرکننده گاز، موضوع و برنامه اصلی سفر پوتین نیست. محافل غربی این پیام را خیلی زودتر از آنچه انتظار میرفت، دریافت کرده و نگرانی خود از موضوع «غیرگازی» این سفر و دیدار بیرون از عرف دیپلماتیک آن را پنهان نکردند. بیبیسی در تفسیری بدون اشاره به اجلاس سران کشورهای صادرکننده گاز که موضوع اعلام شده سفر پوتین بود، گفت؛
«اهمیت سفر پوتین به ایران را باید کیلومترها آن سوتر از تهران و در سوریه دید. هماهنگی و همکاری مسکو و تهران در سوریه، حالا به یک جبهه مهم و تأثیرگذار بدل شده و غرب را نگران کرده است. اصلیترین نگرانی غرب این است که اتحاد ایران و روسیه، جبههای نو در مسائل جهانی و منطقهای گشوده است که در آن غرب دیگر حرف اول را نمیزند.»
2- پوتین میداند که معادلات و مناسبات منطقه را جبهه گسترده مقاومت اسلامی رقم میزند. جبههای که از غرب آسیا تا شمال آفریقا را فراگرفته و نقشه آمریکا و متحدان غربی، عبری و عربی آن را برای سلطه و غارتگری ملتهای مظلوم این پهنه، با چالشی شکننده روبرو کرده است. رئیسجمهور روسیه به وضوح دیده و باور کرده است که هدایت این جبهه گسترده مقاومت به گونهای مستقیم و غیرمستقیم، از سوی رهبر معظم انقلاب صورت میپذیرد و بینش و منش حضرت ایشان است که در این عرصه حرف اول را میزند، این برداشت به پوتین توصیه میکند که روسیه برای حضور موثر و ایفای نقش در معادلات منطقه باید به کانون اصلی تصمیمگیری در این عرصه روی آورد.
3- نادیده گرفتن مراسم رسمی استقبال و دیدار با رهبر معظم انقلاب که بلافاصله پس از ورود به تهران صورت گرفت، این پیام روشن و خالی از ابهام را در خود دارد که پوتین از موضع رئیسجمهور یک قدرت بزرگ جهانی به ملاقات حضرت آقا نرفته است، بلکه مذاکره و تبادلنظر از موضع متوازن را دنبال میکرده است. این نکته با مراجعه به متن مذاکرات و گفتوگوی ردوبدل شده میان رهبر معظم انقلاب و رئیسجمهور روسیه به وضوح دیده میشود، هر چند بدون مراجعه به متن یاد شده نیز، این واقعیت قابل درک است، چرا که وقتی ایران اسلامی طی سی و چند سال گذشته به رهبری امام راحل(ره) و از آن پس با هدایت و رهبری خلف حاضر ایشان در مقابل تمامی توطئهها، باجخواهیها، تحریمها، حملات نظامی و دهها دسیسه آشکار و پنهان آمریکا و متحدان اروپایی و منطقهای آن نه فقط ایستاده و مقاومت کرده، بلکه به پیروزیها و دستاوردهای غیرقابل تردیدی در این عرصه دست یافته است، بدیهی است که روسیه و یا هر قدرت دیگر جهانی و منطقهای، تنها از موضع متوازن میتواند با جمهوری اسلامی ایران وارد مذاکره شده و به اتخاذ تصمیمهای مشترک دست یابد.
4- برخلاف رئیسجمهور و سایر دولتمردان آمریکایی- از کارتر تا اوباما- که در اوج کینهتوزی و جنایات وحشیانه علیه ایران اسلامی دست سالوس به همراهی با جمهوری اسلامی ایران و همکاری در معادلات و مناسبات منطقه دراز میکنند، پوتین، ابتدا و قبل از دیدار اخیر با رهبر معظم انقلاب، سابقهای از اقدامات عملی در بستر سیاستهای اعلام شده جمهوری اسلامی ایران را با خود همراه کرده است تا مقدمهای قابل قبول و اطمینانآور برای ادامه همکاری باشد و نه مانند دست چدنی پوشیده در دستکش مخملین اوباما که با حیله به سوی ایران دراز شده بود و با درایت ملکوتی رهبر معظم انقلاب، پس زده شد.
حضرت آقا در دیدار پوتین با اشاره به «مواضع و عملکرد رئیسجمهور روسیه به ویژه در یکسال و نیم اخیر» از جدیت وی برای گسترش روابط دوجانبه تقدیر کردند. قید «به ویژه در یکسال و نیم اخیر» اشاره به همان سابقه مقدماتی است که آقای پوتین برای ادامه همکاری با جمهوری اسلامی، همراه خود آورده است. همین جا باید اشاره کرد همکاری ایران و روسیه در مقابله با جنگ نیابتی آمریکا و متحدانش علیه جبهه مقاومت که در سوریه و عراق جریان دارد و یکی از اصلیترین مسائل سرنوشتساز این روزهای منطقه و جهان است، تجربه قابل قبولی برای ادامه تعریف شده این همکاری است. تجربهای که امروزه به کابوس آمریکاییها و متحدان غربی و عبری و عربی آنها تبدیل شده است و به نوشته وال استریت ژورنال «دولت اوباما و متحدان اروپایی و عرب آن را با سراسیمگی به چارهجویی برای دور کردن روسیه از متحد خود، یعنی ایران واداشته است.» و به قول نیویورکتایمز «اگر روسیه با ایران و اسد همراه باشد، امیدها برای رسیدن به یک اجماع بینالمللی - بخوانید آمریکا و متحدانش!- به یأس و ناامیدی بدل خواهد شد.» و دهها نمونه دیگر از این دست.
5- انزوای جمهوری اسلامی ایران در همه عرصهها و مخصوصا عرصههای سیاسی و اقتصادی یکی از اهداف استراتژیک آمریکا و متحدانش در تمامی طول سی و چند سال گذشته بوده است. با این پیشفرض که جمهوری اسلامی ایران در نهایت برای تأمین برخی از نیازهای خود چارهای جز رویکرد به غرب و باج دادن نداشته باشد. این خط استراتژیک آمریکا را یک جریان آلوده داخلی با هماهنگی رسانههای غربی و تعدادی از روزنامههای زنجیرهای تحت مدیریت خود دنبال کرده و میکند. جریان آلوده مورد اشاره که در ماجرای فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 آشکارا در نقش ستون پنجم دشمن دست به وطنفروشی زده بود، این روزها نیز با تساهل غیرقابل توجیه برخی از مسئولان و مراکز داخلی، همان خط دیکته شده را پی گرفته است. این جریان آلوده عمدتا از سه محور مقصود مورد نظر را دنبال میکند. اول؛ بزک کردن آمریکا و سرپوش نهادن بر جنایات و غارتگریهای شیطان بزرگ. دوم؛ القای این توهم که تنها راه برای رسیدن به گشایش اقتصادی، نزدیکی به آمریکا و پرداخت هزینه این نزدیکی، یعنی تندادن به غارتگریهای گذشته آن است! و سوم؛ دور کردن سایر کشورهایی که بیرون از حلقه آمریکا و متحدانش قرار دارند و میتوانند در یک رابطه و معادله دوجانبه و متوازن برخی از نیازهای کشورمان را تأمین کنند و البته در مقابل، مانند همه روابط متوازن دیگر، سهمی از این تعامل نیز داشته باشند.
این روزها، ناخرسندی توأم با عصبانیت و سراسیمگی جریان آلوده مورد اشاره را از روابط دوجانبه و حسابشده ایران و روسیه به وضوح میتوان دید. «ترجیعبند» این جریان که به طور همزمان و هماهنگ از رسانههای داخلی تحت امر آنان و رسانههای تابلودار دشمنان بیرونی تکرار میشود، این است که روسیه قابل اعتماد نیست و احتمال آن که در روابط و معادلات فیمابین عهدشکنی کند وجود دارد! که در پاسخ باید گفت؛ آیا آمریکا و سایر کشورهای غربی که برای ورود آنها لحظهشماری کرده و فرش قرمز پهن میکنید قابل اعتمادند؟! مخصوصا آن که اولا؛ خطوط ارتباطی ایران و روسیه - آنگونه که اشاره شد - کاملا تعریف شده است و ثانیا؛ - به قول جریان یاد شده - بدعهدی و مکر روسیه یک «احتمال» است که در صورت وقوع به آسانی قابل جبران و بازگشت خواهد بود ولی کینهتوزی آمریکا «احتمال» نیست، بلکه واقعیتی غیرقابل انکار و محسوس و ملموس است.
و خدا بر درجات امام راحلمان- رضوانالله تعالی علیه - بیفزاید که در معرفی هدف اصلی این جریان آلوده میفرمودند «خط این بود که اصلا آمریکا منسی (فراموش) بشود. یک دسته شوروی را مطرح میکردند تا آمریکا منسی بشود. یک دسته، اللهاکبر را کنار میگذاشتند و سوت میزدند و کف میزدند، آن هم در روز عاشورا، خط این بود که قضیه مرگ بر آمریکا منسی بشود».
1- بهانه سفر پوتین به ایران و موضوع اعلام شده آن، شرکت در اجلاس سران کشورهای صادرکننده گاز بوده است بنابراین، انتظار آن بود که حضور در اجلاس یاد شده که مقدمه ضروری آن، پذیرش استقبال رسمی است، اولویت سفر رئيسجمهور روسیه باشد ولی اقدام غیرمنتظره و بیسابقه او در چشمپوشی از مراسم استقبال رسمی و حرکت بلافاصله برای دیدار با رهبر معظم انقلاب، به وضوح حاوی این پیام بود که شرکت در اجلاس سران کشورهای صادرکننده گاز، موضوع و برنامه اصلی سفر پوتین نیست. محافل غربی این پیام را خیلی زودتر از آنچه انتظار میرفت، دریافت کرده و نگرانی خود از موضوع «غیرگازی» این سفر و دیدار بیرون از عرف دیپلماتیک آن را پنهان نکردند. بیبیسی در تفسیری بدون اشاره به اجلاس سران کشورهای صادرکننده گاز که موضوع اعلام شده سفر پوتین بود، گفت؛
«اهمیت سفر پوتین به ایران را باید کیلومترها آن سوتر از تهران و در سوریه دید. هماهنگی و همکاری مسکو و تهران در سوریه، حالا به یک جبهه مهم و تأثیرگذار بدل شده و غرب را نگران کرده است. اصلیترین نگرانی غرب این است که اتحاد ایران و روسیه، جبههای نو در مسائل جهانی و منطقهای گشوده است که در آن غرب دیگر حرف اول را نمیزند.»
2- پوتین میداند که معادلات و مناسبات منطقه را جبهه گسترده مقاومت اسلامی رقم میزند. جبههای که از غرب آسیا تا شمال آفریقا را فراگرفته و نقشه آمریکا و متحدان غربی، عبری و عربی آن را برای سلطه و غارتگری ملتهای مظلوم این پهنه، با چالشی شکننده روبرو کرده است. رئیسجمهور روسیه به وضوح دیده و باور کرده است که هدایت این جبهه گسترده مقاومت به گونهای مستقیم و غیرمستقیم، از سوی رهبر معظم انقلاب صورت میپذیرد و بینش و منش حضرت ایشان است که در این عرصه حرف اول را میزند، این برداشت به پوتین توصیه میکند که روسیه برای حضور موثر و ایفای نقش در معادلات منطقه باید به کانون اصلی تصمیمگیری در این عرصه روی آورد.
3- نادیده گرفتن مراسم رسمی استقبال و دیدار با رهبر معظم انقلاب که بلافاصله پس از ورود به تهران صورت گرفت، این پیام روشن و خالی از ابهام را در خود دارد که پوتین از موضع رئیسجمهور یک قدرت بزرگ جهانی به ملاقات حضرت آقا نرفته است، بلکه مذاکره و تبادلنظر از موضع متوازن را دنبال میکرده است. این نکته با مراجعه به متن مذاکرات و گفتوگوی ردوبدل شده میان رهبر معظم انقلاب و رئیسجمهور روسیه به وضوح دیده میشود، هر چند بدون مراجعه به متن یاد شده نیز، این واقعیت قابل درک است، چرا که وقتی ایران اسلامی طی سی و چند سال گذشته به رهبری امام راحل(ره) و از آن پس با هدایت و رهبری خلف حاضر ایشان در مقابل تمامی توطئهها، باجخواهیها، تحریمها، حملات نظامی و دهها دسیسه آشکار و پنهان آمریکا و متحدان اروپایی و منطقهای آن نه فقط ایستاده و مقاومت کرده، بلکه به پیروزیها و دستاوردهای غیرقابل تردیدی در این عرصه دست یافته است، بدیهی است که روسیه و یا هر قدرت دیگر جهانی و منطقهای، تنها از موضع متوازن میتواند با جمهوری اسلامی ایران وارد مذاکره شده و به اتخاذ تصمیمهای مشترک دست یابد.
4- برخلاف رئیسجمهور و سایر دولتمردان آمریکایی- از کارتر تا اوباما- که در اوج کینهتوزی و جنایات وحشیانه علیه ایران اسلامی دست سالوس به همراهی با جمهوری اسلامی ایران و همکاری در معادلات و مناسبات منطقه دراز میکنند، پوتین، ابتدا و قبل از دیدار اخیر با رهبر معظم انقلاب، سابقهای از اقدامات عملی در بستر سیاستهای اعلام شده جمهوری اسلامی ایران را با خود همراه کرده است تا مقدمهای قابل قبول و اطمینانآور برای ادامه همکاری باشد و نه مانند دست چدنی پوشیده در دستکش مخملین اوباما که با حیله به سوی ایران دراز شده بود و با درایت ملکوتی رهبر معظم انقلاب، پس زده شد.
حضرت آقا در دیدار پوتین با اشاره به «مواضع و عملکرد رئیسجمهور روسیه به ویژه در یکسال و نیم اخیر» از جدیت وی برای گسترش روابط دوجانبه تقدیر کردند. قید «به ویژه در یکسال و نیم اخیر» اشاره به همان سابقه مقدماتی است که آقای پوتین برای ادامه همکاری با جمهوری اسلامی، همراه خود آورده است. همین جا باید اشاره کرد همکاری ایران و روسیه در مقابله با جنگ نیابتی آمریکا و متحدانش علیه جبهه مقاومت که در سوریه و عراق جریان دارد و یکی از اصلیترین مسائل سرنوشتساز این روزهای منطقه و جهان است، تجربه قابل قبولی برای ادامه تعریف شده این همکاری است. تجربهای که امروزه به کابوس آمریکاییها و متحدان غربی و عبری و عربی آنها تبدیل شده است و به نوشته وال استریت ژورنال «دولت اوباما و متحدان اروپایی و عرب آن را با سراسیمگی به چارهجویی برای دور کردن روسیه از متحد خود، یعنی ایران واداشته است.» و به قول نیویورکتایمز «اگر روسیه با ایران و اسد همراه باشد، امیدها برای رسیدن به یک اجماع بینالمللی - بخوانید آمریکا و متحدانش!- به یأس و ناامیدی بدل خواهد شد.» و دهها نمونه دیگر از این دست.
5- انزوای جمهوری اسلامی ایران در همه عرصهها و مخصوصا عرصههای سیاسی و اقتصادی یکی از اهداف استراتژیک آمریکا و متحدانش در تمامی طول سی و چند سال گذشته بوده است. با این پیشفرض که جمهوری اسلامی ایران در نهایت برای تأمین برخی از نیازهای خود چارهای جز رویکرد به غرب و باج دادن نداشته باشد. این خط استراتژیک آمریکا را یک جریان آلوده داخلی با هماهنگی رسانههای غربی و تعدادی از روزنامههای زنجیرهای تحت مدیریت خود دنبال کرده و میکند. جریان آلوده مورد اشاره که در ماجرای فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 آشکارا در نقش ستون پنجم دشمن دست به وطنفروشی زده بود، این روزها نیز با تساهل غیرقابل توجیه برخی از مسئولان و مراکز داخلی، همان خط دیکته شده را پی گرفته است. این جریان آلوده عمدتا از سه محور مقصود مورد نظر را دنبال میکند. اول؛ بزک کردن آمریکا و سرپوش نهادن بر جنایات و غارتگریهای شیطان بزرگ. دوم؛ القای این توهم که تنها راه برای رسیدن به گشایش اقتصادی، نزدیکی به آمریکا و پرداخت هزینه این نزدیکی، یعنی تندادن به غارتگریهای گذشته آن است! و سوم؛ دور کردن سایر کشورهایی که بیرون از حلقه آمریکا و متحدانش قرار دارند و میتوانند در یک رابطه و معادله دوجانبه و متوازن برخی از نیازهای کشورمان را تأمین کنند و البته در مقابل، مانند همه روابط متوازن دیگر، سهمی از این تعامل نیز داشته باشند.
این روزها، ناخرسندی توأم با عصبانیت و سراسیمگی جریان آلوده مورد اشاره را از روابط دوجانبه و حسابشده ایران و روسیه به وضوح میتوان دید. «ترجیعبند» این جریان که به طور همزمان و هماهنگ از رسانههای داخلی تحت امر آنان و رسانههای تابلودار دشمنان بیرونی تکرار میشود، این است که روسیه قابل اعتماد نیست و احتمال آن که در روابط و معادلات فیمابین عهدشکنی کند وجود دارد! که در پاسخ باید گفت؛ آیا آمریکا و سایر کشورهای غربی که برای ورود آنها لحظهشماری کرده و فرش قرمز پهن میکنید قابل اعتمادند؟! مخصوصا آن که اولا؛ خطوط ارتباطی ایران و روسیه - آنگونه که اشاره شد - کاملا تعریف شده است و ثانیا؛ - به قول جریان یاد شده - بدعهدی و مکر روسیه یک «احتمال» است که در صورت وقوع به آسانی قابل جبران و بازگشت خواهد بود ولی کینهتوزی آمریکا «احتمال» نیست، بلکه واقعیتی غیرقابل انکار و محسوس و ملموس است.
و خدا بر درجات امام راحلمان- رضوانالله تعالی علیه - بیفزاید که در معرفی هدف اصلی این جریان آلوده میفرمودند «خط این بود که اصلا آمریکا منسی (فراموش) بشود. یک دسته شوروی را مطرح میکردند تا آمریکا منسی بشود. یک دسته، اللهاکبر را کنار میگذاشتند و سوت میزدند و کف میزدند، آن هم در روز عاشورا، خط این بود که قضیه مرگ بر آمریکا منسی بشود».