کد خبر 469311
تاریخ انتشار: ۲۸ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۳:۳۴

بسیجی عاشق کربلاست وکربلا را تومپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نامها،نه؛ کربلا حرم حق است وهیچ کس را جز یاران امام حسین علیه السلام راهی به سوی حقیقت نیست( شهید آوینی)

به گزارش مشرق، به مناسبت فرا رسیدن ماه مهر و هفته دفاع مقدس مثنوی یاد یاران به دلیر مردان 8 سال دفاع مقدس تقدیم می‌گردد.

                               مثنوی یاد یاران

کوچه‌ها از بوی باران گشته مست - ماه عشق و عاشقی‌ها گشته است
دل هوای کربلا را کرده باز - عطر و بوی لاله‌ها دارد نماز
فاش مستی می‌کند، پیمانه راز -لاله می‌روید ز خونِ واله باز
پرچم سبز ولا در اهتزاز - فصل خون را می‌رسد ماهی فراز
می‌وزد جان را نسیمی دلنواز - بوی زهرا آید از سمت حجاز
عاشقی را تا زند نقش خیال - ماه مهر آید ز ره شوریده حال
از شقایق‌ها کند تا زنده یاد - سرمۀِ خون می‌کشد در چشم باد
عطر ناب کربلا ،مِهر آورد - پردۀِ غفلت به دل‌ها می‌دَرَد
بغض باران بسته راهم بر نفس - کربلای جبهه دل دارد هوس
ای نسیم آشنای از جنوب - هان خبر داری چه از مردان خوب
از قدح نوشان صَهبای ولا - رهسپاران دیارِ کربلا
کرده سجاده به می رنگینِشان - عاشقی بر فاطمه آیینشان
آن سبکباران ساحل‌های نور - گشته مست از بادۀِ ناب حضور
آن گذشته بی عصا از رود نیل -گشته بر تیغ غم زهرا قتیل
ای صبا آور خبر از کوی عشق - غرقه اندر خون شده گیسوی عشق
بر سر نی سر سواران را بگو - غرقه در خون جسم چمران را بگو
هِمَّت آن سردار خیبر را بگو - باده نوش چشم حیدر را بگو
داغ هِمَّت بر دل ما تازه کن - عاشقی را قِصّه پرآوازه کن
آن شهید دشت مجنون را بگو - باکری مفقود گلگون را بگو
او که جسمش را ملائک برده‌اند - وز لبش صهبای گلگون خورده‌اند
ای صبا با ما بگو از درد عشق - قصه گو از هِمَّت آن شبگرد عشق
از به خاک افتادن مردان مرد - در شب تار شلمچه کوچه گرد
گو خبر داری چه از عُشاق یاس - تا به‌پای جان حرم را داده پاس
برده از کف دوریِ یاران قرار - ای صبا ما را خبر آور ز یار
عطر و بوی جبهه‌ها آور به ما - شور و شوق کربلا بر پا نما
عرشیان و فرشیان را دل رَبا - از شهیدان نَفخه ای آور صبا
تا شو دل زنده از آن بوی عشق - نفخه ای آور صبا از کوی عشق
زان مسیحایی نفس‌های غریب - ای صبا آور شمیم عِطرِ سیب
زان همیشه کربلای بی غروب - بوی زهرا آور از خاک جنوب
تا مشام جان بگیرد بوی یاس - دل شود با آه و آتش هم جناس
ای به درد عشق زهرا مبتلا - السلام ای وارثانِ کربلا
السلام ای بی کفن‌ها گشته خاک - ای به عشق فاطمه گشته هلاک
ای مَقامت را ملائِک در حَسَد - السلام ای یار مفقوُد الجَسَد
ای شده مفقود در گُلگَشت عشق - السلام ای لاله‌های دشت عشق
تکه‌تکه ،پاره تن‌ها السلام - مانده ای دور از وطن‌ها السلام
تشنه لب‌ها سر بریده السلام - غرقه در خون آرمیده السلام
بند و زندان جهان وارسته‌ها - السلام ای دست و بازو بسته‌ها
تا که گویم بر شهیدان السلام - عطر و بوی کربلا گیرد مشام
شور و شوق عاشقی دارد سرم - می‌زند سر شعله از بال و پرم
می‌زند در سینه دل شور ولا - گَشته درد عاشقی را مبتلا
سِرِّ هستی گشته دل را برملا - صبر و طاقت برده از دل کربلا
یاد یاران می‌کنم آیینه را - می‌زنم آتش به خرمن سینه را
هم سُرای چشم زینب در دمشق - می‌سرایم لاله‌ها را سوگِ عشق
بس دلم دارد هوای کربلا - می‌دهد آیینه را اشکم جلا
شور و شوق جبهه‌ها دارد سرم - می‌چکد خونِ دل از چشم ترم
هم نشین اشک و آه و ناله‌ها - دل پریشانِ غم آلاله‌ها
کربلایی در درون دل به پاست - دل پریشان فراق لاله‌هاست
گشته از شرم به‌جا ماندن خِجِل - یاد یاران می‌کند آشفته دل
زُلف لیلا را رها در باد عشق - یاد فکه، یاد مجنون، یاد عشق
یاد یاران بریده دل ز غِیر - غرقه شبنم یاد نرگس‌ها به خِیر
غرقه در خون، پاره تن، فرهاد عشق -- فکه هر دم میزند فریاد عشق
بوی دود و بوی آتش بوی یاس - اشک سرخ لاله زار از ظلم داس
جبهه بود و عاشقی و وصل یار - جلوۀِ آیینه‌های بی غبار
گَشته گم در راه دور انتظار - سربدارانی همه حیدر تبار
باده بود و لاله بود و شور عشق - رهزن موسی، قَبَس در طور عشق
با خمینی آن یگانه پیر دِیر - روزگار عاشقی یادش به خِیر
هفت شهر عاشقی را کرده سیر - یاد همت یاد شیرودی به خیر
جبهه بود و باده و ساقی و خُم - گشتن دل در خَمِ یک طُرّه گُم
ساقی‌اش زهرا و کوثر باده‌اش - رهروان کربلا دلداده‌اش
های جبهه شور عیاری چه شد - با ولایت عهد بر یاری چه شد
کو برادرهای مه روی مرا ؟ - کو هزاران غزل‌گوی مرا ؟
ای دوکوهه رهسپارانت چه شد ؟ - وقت رفتن رقص بارانت چه شد؟
ای شب حمله بگو از رمز و راز - بوی باران در شبستان نماز
ای شب حمله چه کردی یار من - کین چنین آشفته غم بازار من
لاله لاله گَشته پَرپَر بهر حق - می‌زند سَر، شمس خون‌بار از شَفَق
کربلا را سِرّ نداند کس جز او - کز لبانش می‌چکد خون گلو
هرکه دارد در سَرَش شورِ وَلا - تا شود مَحرم به حُرم کربلا
گو بشو دست از تمام هرچه هست - سَر کِش آن مینای پرخونِ اَلَست
غوطه زن در بحر خون آلود خویش - بی‌سر و پا کربلا را ره به‌پیش
بی‌سر و بی‌پا و دستان را خوشا - غرقه در خون پیش یار مَه ووش آ
هر که بر دست خود آمد سر به دار - غرقه در خون هرکه شد در پیش یار
ره دهندش در حریم وَصل او - تشنه لب او را که بُرَّندَش گلو
کربلا یعنی حریمِ عشق یار - هرکه‌ای را ره نباشد این دیار
لا شوی باید به اِلّا هویِ او - گُم شوی یا در خم گیسویِ او
تا توانی ره بیابی این حَرَم - ترک سر باید کنی اول قَدَم
لا نگردی تا در این درگاه عشق - تا مَسوزی پا به سَر از آهِ عشق
مُحرِم آنانی که در این درگه‌اند - کی به کوی کربلایت ره دهند؟!
گرچه ما را دل زجا ماندن شکست - بر دل ما یاد یاران را خوش است
در غم یاران زنم بر سینه دست - کربلا را دل پریشان گشته است
ای دریغا روزگار عاشقی - شد خزان فصل بهار عاشقی
نوبهاران شد، خزان آمد به دشت - عاشقی را روزگار خوش گذشت
شد خزان آن فصل خون بر لاله‌ها - بی‌بها شد اشک چشم ژاله‌ها
کس نمی‌گوید سخن از لاله‌ای - بر لبی دیگر نروید ناله‌ای
گرچه تنهایم به شهر بی‌کَسی - داغ یاران بر دل تنگم بَسی
غم سُرای چشم بانوی دَمِشق - دل‌خوشم با یاد شبگردان عشق
بی‌کس و تنها به شهر زور و زَر - یاد یاران می‌کنم با چشم تَر
یاد ایام شقایق می‌کنم - یاد شبگردان عاشق می‌کنم
گشته مست از بادۀ آوینی‌ام - شاعر گل‌واژه‌های دینی‌ام
زنده تا یاد شهیدان را کنم - کربلا را مثنوی بر پا کنم
ظلم زندان سکندر را چه باک - عشق زهرا گو کند ما را هلاک
ای همیشه قوم وارث بر یزید - گو به دار عشق زهرایم کشید
با لب تشنه گلویم را دَرید - بر سر نی گو سرم را آورید
شیعه را خوش بر سر نی رفتن است - دِینِ زهرا را به‌جا آوردن است
عهد و پیمان با شهیدان بسته‌ایم - از فریب کوفیان دل خسته‌ایم
ما ولی را در بلا کی وا نهیم؟! - کی امام عاشقان تنها نهیم ؟!
جبهه‌ها را یاد آن یاران مست - با ولایت بسته دل، عهد اَلَست

به امید ظهور یار....-25 شهریور ماه 1394 - منصور نظری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 3
  • جانباز ۱۹:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۸
    1 0
    طیب الله انفسکم برادر زنده کردن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست خدا اجرتون بده چون از دل بر امده لاجرم بر دل نشیند
  • شباویز ۰۸:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
    1 0
    شهید بزرگوار همت فرمودند کربلا رفتن خون می خواهد که اینگونه توسط این شاعر بزرگوار مصداق شده است هرکه دارد در سَرَش شورِ وَلا - تا شود مَحرم به حُرم کربلا گو بشو دست از تمام هرچه هست - سَر کِش آن مینای پرخونِ اَلَست غوطه زن در بحر خون آلود خویش - بی‌سر و پا کربلا را ره به‌پیش بی‌سر و بی‌پا و دستان را خوشا - غرقه در خون پیش یار مَه ووش آ هر که بر دست خود آمد سر به دار - غرقه در خون هرکه شد در پیش یار ره دهندش در حریم وَصل او - تشنه لب او را که بُرَّندَش گلو واقعا بسیار زیبا سروده شده این شعر برادران مداح لطفا روی این شعر تاثیر گذار اهنگ سازی کنن و یک مدیحه ثرایی جاودانه از اون بسازن اقای اهنگران لطفا برای شهدا یک حماسه دیگر بسازید جنگ تموم نشده برای شما

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس