مشرق- هنگامي که جرج بوش رئيس جمهور نادان امريکا در تاريخ 20 مارس 2003 دستور حمله به عراق را صادر کرد هيچگاه حدس نميزد اين جنگ ممکن است 7 سال به طول انجامد و 4700 سرباز آمريکايي طي آن کشته و بدون پيروزي و با سرافکندگي، از عراقي خارج شوند که ضد آمريکاييتر از عراق 2003 است.
آمريکا در شرايطي به عراق حمله کرد که پنداشته نميشد پيامدهاي اين تجاوز تا 7سال و بلکه دهها سال تأمين اهداف آمريکا را در محاق تعويق ببرد. در مارس 2003 (اسفند 1380) عراق کشوري بسيار ضعيف و فرسوده بود. سياستهاي تجاوزکارانه و ضدمنطقهاي صدام حسين که دو جنگ زيانبار را با حمله به ايران و کويت به منطقه تحميل کرد باعث شد تا جامعه جهاني و شوراي امنيت تحريمهاي اقتصادي و سياسي کاملي را عليه عراق اعمال کنند. اين تحريمها مانع از فروش نفت عراق بطور کامل شد. و تنها نفت عراق زير کنترل و ذيحسابي سازمان ملل فروش ميرفت و پول آن پس از دزديهاي فراوان مقامات سازمان ملل صرف خريد غذا و دارو براي مردم عراق ميشد.
آمريکا و قدرتهاي غربي با ايجاد منطقه «پرواز ممنوع» عملاً منطقه کردستان عراق را از حاکميت صدام و دولت مرکزي خارج کرده و يک دولت سايه دست نشانده در آن منطقه مستقر کردند. طي سالهاي 2000 تا 2003 سرزمين عراق آماج حملات پياپي و متناوب جنگندههاي هوايي آمريکا و انگليس بوده، و رژيم صدام حسين کاري نميتوانست بکند. محدوديتهاي اقتصادي و غذايي و دارويي شديدي که عليه مردم مظلوم عراق توسط غرب به اجرا درآمد، باعث شد تا طي سالهاي 80-1370 بالغ بر يک ميليون نفر از کودکان زير 5 سال و سالخوردگان عراقي جان خود را از دست بدهند.
صدام حسين با ايدئولوژي بعثگرايانه خود آنچنان منزوي شده بود که چاره را در تشبث به اسلام و شعائر اسلامي و عربي تشخيص داد.وي قوانين مدني اسلام را احياء و در سال 1380 قوانين کيفري اسلام را در خصوص مسائل اجتماعي و روابط اخلاقي در کشور حاکم کرد و عبارت مقدس «الله اکبر» را با دستخط خود به پرچم عراق ضميمه کرد.
ضعف رژيم عراق به جايي رسيد که با حمله آمريکا به آن کشور بيش از سه هفته دوام نياورد و فرو ريخت.آمريکا در عراق با مشکل نظامي چنداني از ناحيه مقاومت ارتش صدام حسين مواجه نشد و بسرعت آن کشور را فتح نمود. اما شکست فضاحت بار امريکا در عرصه ديگري رقم خورد.
پيروزي نظامي و شکست استراتژيک
ارتش صدام حسين و رژيم او بسرعت و ظرف کمتر از يک ماه بطور کامل فرو ريخت. اما سياستمداران نادان و ستمگر امريکا عاجزتر از آن بودند که از فروپاشي رژيم عراق دستاوردي براي خود بسازند. آنها با شعار «استقرار ثبات» و «تحکيم دموکراسي» وارد عراق شدند اما نتيجه 7 سال تجاوز براي جامعه عراق اينک 4ميليون عراقي آواره، 800هزار نفر کشته و ميليونها مجروح و دهها هزار زنداني است. يعني بطور ميانگين طي 7 سال اشغال عراق روزانه 400نفر کشته و 1600نفر فرار به خارج از عراق، دستاورد تجاوز آمريکا به اين کشور بوده است.
علاوه بر آن پيامد اين تجاوز براي آمريکا طبق آمار رسمي سرفرماندهي ارتش آن کشور در عراق صدور 4700نفر کشته ميباشد؛ اما آمارهاي واقعيتر و غيررسمي اين تعداد را حدود 13500نفر تخمين زدهاند.
زيان اقتصادي: بحران جهاني
تحليلگران اقتصادي هزينه 7 سال جنگ و تجاوز آمريکا به عراق را بالغ بر يک تريليون دلار برآورد کردهاند که چنانچه هزينه همين اقدامات در افغانستان را به رقم مزبور بيافزاييم از رکود جهاني کمبود نقدينگي رمزگشايي ميشود.
هماکنون کشور عراق، ناامنترين کشور دنيا و حتي ثبات آن بدتر از شرايط داخلي افغانستان است. حدود 37000 نفر از مردم در زندانهاي سياسي و امنيتي هستند و فقر گسترده مردم آنها را در تنگنايي اجتماعي و اقتصادي بيسابقهاي قرار داده است.
4 ميليون عراقي به خارج از کشور گريخته و اين بالغ بر 15? از جمعيت آن کشور است که تنها در اردن 1 ميليون و در سوريه 2/1 ميليون عراقي پناه بردهاند.
هديه آمريکا به جامعه و تاريخ عراق مشتمل بر مجموعه نفرتانگيزي است که مردم آن کشور در انتخابات پارلماني 5 ماه اخير بيشترين رأي را به گروه العراقيه دادند که حامل نهادها و گرايشات شبيه بقاياي رژيم صدام حسين بودند.
فرار، نه خروج
نظاميان آمريکا در حقيقت در مقابل اراده مردم مسلمان و متدين عراق گريختند و اين به منزله پيروزي بزرگ جنبش مقاومت مردم قهرمان عراق است.
آمريکا در تجاوز به عراق به هيچ يک از اهداف و شعارهاي اوليه خود دست نيافت. نه ثبات، نه دموکراسي و نه ارزشهاي سياسي غرب در عراق مستقر شده است. نفرت مردم عراق و تودههاي مسلمان جهان اسلام و عرب از تجاوزات آمريکا در عراق به حدي است که چهرهاي منفور و مستبد همانند صدام حسين امروز در چشم و دل مردم عراق و منطقه به تدريج احيا و محبوب ميشود.
وحدت ملي در عراق مخدوش و منطقه اقليم کردستان عملاً از کنترل دولت مرکزي خارج و اتحاد شيعه و سني بر اثر توطئههاي امريکا و بريتانيا تضعيف شده است. تجاوز آمريکا به عراق حتي اميد و علاقه تودههاي مردم عرب به مبارزه با ديکتاتورهاي فاسد حاکم بر کشورهاي عربي همانند مصر و اردن را کاهش داده و بيم از مواجهه با شرايط مشابه عراق در ميان مردم پديد آمده است.
تجربه فراروي در حالي که به شدت منفي و حاکي از شکست کامل استراتژي آمريکا است، برخي از سياستمداران و نظاميان ابله امريکا شعار حمله به ايران را مطرح ميکنند که به بررسي اين موضوع ميپردازيم که شعار حمله نظامي به ايران، تا چه اندازه يک نيت واقعي و يا تبليغاتي است.
حمله به ايران: کابوس بيپايان
ايالات متحده در حالي آخرين واحد نظاميان از سربازان رزمنده خود را در 19 آگوست (28 مرداد) از عراق خارج کرد که افکار عمومي جهان و مردم آمريکا بر اين باورند که آمريکا در جنگ با عراق شکست خورد و هيچ يک از اهداف اين کشور تحقق نيافت.
در همين حال رئيس ستاد مشترک ارتش امريکا دو هفته پيش، از وجود طرحي براي حمله نظامي به ايران خبر داد. پرسشي که از اينک در مقابل محافل روشنفکري و انديشمندان جهان و مراکز مطالعات سياسي و نظامي و آکادميک پررنگ قرار گرفته، اين است که آيا در کاخ سفيد سياستمداراني عاقل و خردمند تصميمساز هستند، و يا مديراني بيمسئوليت و سفيه؟ ايالات متحده در حالي که با اندامي به گل نشسته و کفشهاي برجا مانده، هنوز نتوانسته از باتلاق دهشتناک جنگ عراق خارج شود؛ چگونه ممکن است مرتکب حماقت ديگري شود و در انديشه جنگ با مقتدرترين و دمکراتترين نظام سياسي منطقه خاورميانه و جهان اسلام باشد؟
ايران، عراق و افغانستان: موقعيتهاي ناهمگون
امريکا در 20 مارس 2003 درحالي به عراق حمله کرد که رژيمي ضعيف و مستأصل بر بغداد مستولي بود. نفت عراق فروش نميرفت و تنها اندکي در چارچوب طرح «نفت در برابر غذا» صادر ميشد. ارتش عراق تازه از دو شکست جنگ با ايران و کويت خارج و به شدت تضعيف شده و روحيهاي براي مقاومت نداشت.
جامعه عراق بسيار فقير شده و سالانه 100هزار کودک و افراد سالخورده از کمبود غذا و دارو جان خود را از دست ميدادند. بخش عمده خاک عراق که عبارت از شمال آن کشور و مناطق کردنشين باشد از حاکميت بغداد خارج و توسط کردهاي متمايل به امريکا اداره ميشد.
افغانستان هم وضعيتي به مراتب بدتر از عراق داشت. اين کشور تحت مسئوليت يک مجموعه ماوراء ارتجاعي به نام طالبان اداره ميشد که حتي وسايل ارتباط جمعي نظير تلويزيون را از حيطه انتفاع خارج کرده و امکان ارتباط و برقراري حاکميت در سراسر کشور را از خود سلب کرده بود. طالبان نه ارتش، نه نيروهاي هوايي و دريايي و نه توان تسليحاتي داشتند. اقتصاد شباني و روابط ماقبل مدرن اجتماعي، ارتباط مردم و دولت را قطع کرده بود.
ايران: ابرقدرت منطقهاي
شرايط کنوني ايران از هيچ جهتي قابل مقايسه با افغانستان 2001 و عراق 2003 نيست.ايران کشوري بسيار پهناور و پرقدرت با جمعيت بيش از 70ميليون نفر است و داراي يکي از مجهزترين قدرتهاي نظامي دنيا و کارآزمودهترين ارتش و سپاه با فناوريهاي روزآمد و بسيار پيشرفته ميباشد.
اين ارتش علاوه بر حدود 1ميليون نفر رزمنده کلاسيک که در قالب سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و ارتش جمهوري اسلامي ايران و هرکدام در سه نيروي زميني، هوايي و دريايي و هوانيروز و رزمندههاي جنگهاي نامتعارف و با تخصصهاي آفندي و پدافندي ميباشند؛ مضافاً حدود 1 ميليون نفر نيروي شبه نظامي فعال با عنوان «بسيج فعال» و آموزش ديده، که کنترل شهرها و روستاها و پايگاههاي اداري و جمعيت را در اختيار دارند را، دارا است.
نيروي زميني چه در سپاه و چه در ارتش مجهز به انواع پيشرفتهترين تانکها و نفربرهاي جهان و موشکهاي نامتعارف همانند انواع شهاب، به ويژه شهاب 3 که با 2500کيلومتر برد و خطاي 2 در 10هزار، است. شهاب 3 از پيشرفتهترين نوع تکنولوژي جهان برخوردار است و قادر است موجوديت رژيم خبيث صهيونيستي و نظاميان آمريکا در منطقه و خاک اروپا را درنوردد. با شروع جنگ و شليک اولين گلوله توسط ارتش متجاوز آمريکا يا انگليس، و يا پديده نامشروع صهيونيستي بيش از 200هزار نيروهاي نظامي غيررزمي و غيرنظاميان آمريکا در عراق و نيروهاي ناتو در افغانستان در دام حملات کراراً تمرين شده سپاه پاسداران و ارتش جمهوري اسلامي ايران افتاده و طي حملات برقآساي زميني و هوايي در اولين ساعات شروع جنگ دهها هزار نفر از متجاوزان غربي در منطقه نابود ميشوند.
براساس برآوردهاي انجام شده، در 8ساعت اول جنگ تلفات دشمن آنچنان فاجعهبار خواهد بود که احتمالاً آمريکا با اعلام آتش بس يکجانبه شکست را بپذيرد و آسيبپذيري رژيم صهيونيستي آنچنان بالا ارزيابي شده که طي 24ساعت پس از حملات موشکي ايران و انجام آفندهاي هوايي، اسرائيل بدست فلسطينيهاي نوار غزه و دولت حماس و حزبالله و يکي از ارتشهاي منطقه تصرف ميشود و آن موجوديت پليد دچار فروپاشي اجتماعي شده و نابود ميگردد.
با فروپاشي ارتشهاي غربي در عراق و افغانستان نظام سياسي دو کشور که هماکنون تمايل دروني و قلبي با آمريکا ندارند دچار تغييرات اساسي شده و غرب در هر دو کشور به زانو در ميآيد.
قدرت نظامي ايران پيشرفتهترين و دقيقترين موشک بالستيک جهان را بنام «فاتح 110» دارا است. ايران در حال حاضر عمدهترين اجراء استراتژي نظامي خود را بر تهاجم و دفاع هوايي عليه حملات هوايي آمريکا و غرب و تهاجم موشکي به اسرائيل و تهاجم هوايي و زميني و دريايي و موشکي عليه ارتشهاي غربي مستقر در منطقه و انسداد تنگه هرمز پايهريزي نموده است. چون غرب براي تهاجم زميني به ايران علاوه بر آنکه از هيچ يک از مرزهاي عراق، افغانستان، ترکيه، روسيه، آذربايجان، نخجوان و خليجفارس و درياي عمان امکان پياده کردن نيرو و تهاجم نظامي ندارد، به لشکرکشي حدود 1 ميليون سرباز رزمنده نياز دارد که محدوديت زمان اجازه اين کار را نميدهد و با استقرار هرمقدار نيرو، طي حملات برقآساي زميني و هوايي ايران، نابود خواهند شد.
علاوه بر موشک شهاب 3 که يک سلاح استراتژيک است، موشک فاتح 110، توفان، کروز، شهاب، ثاقب، ميثاق 1 و 2 و تندر، توسن و زلزال که پرسرعتترين موشک زمين به زمين دنيا جزو تسليحات سازمان رزمي سپاه پاسداران و ارتش ميباشد که ايران را تبديل به يکي از مقتدرترين قدرتهاي نظامي دنيا کرده است.
موشکهاي صياد 1 و 2 که ضدهوايي است و داراي نيروي جاذب به سمت هواپيماهاي دشمن و انحرافناپذير است، غرب را درگير پرتلفاتترين نبرد تاريخ خود خواهد کرد.
موشک دريايي رعد و همچنين کروز که بر روي شناورهاي پرسرعت نصب ميشود، به همراه زيردريايي و پيشرفتهترين قايقهاي تندرو دنيا، هماوردي درياي ايران را خللناپذير ميسازد.
ايران داراي صدها فروند جنگنده بمبافکن و کارآزمودهترين خلبانهاي جنگي است که نظير آنها حتي در هيچيک از اعضاي پيمان ناتو وجود ندارد. راکت «صاعقه» که ابتدا ابري از دود و سپس امواج آتش سوزان نصيب دشمنان ملت ايران ميسازد سلاح سازماني نيروي هوايي ما است.
وحدت ملي؛ ثبات اجتماعي
عراق و افغانستان داراي فقر گسترده و فقدان بهداشت و دارو و سازمان اجتماعي پوسيده، دو جامعه از هم پاشيده بودند. ايران کشوري است ثروتمند و داراي استانداردهاي زندگي پيشرفته و رفاه عمومي و درآمد سرانه نزديک به 5000دلار و توازن اجتماعي بالا وتوزيع متناسب امکانات و اقشار و طبقات اجتماعي کشور آگاهانه قدر امنيت و رفاه خود را ميدانند و در شرايطي نيستند که آرزو کنند يک عامل خارجي شرايط کنوني را برهم زند.
تحريمهاي سازمان ملل و غرب طي سالهاي اخير و تا 5 سال آينده بگونهاي نيست که خللي در سازمان و روابط اجتماعي کشور پديد آورد. کمپانيها و برندهاي برتر دنيا در زمينه پوشاک، غذا و لوازم آرايش و تکنولوژي زيبايي خودرو و رفاهيات شهري براي حضور در ايران تلاش فراوان ميکنند، که حکايت از ثبات، امنيت و رفاه عمومي دارد.
طيفي از طبقه متوسط ممکن است به نحوه مديريت اداري و اجرايي کشور و سهم خود از قدرت انتقاد کنند اما هيچگاه نارضايتي آنها در اندازهاي نيست که از تغييرات توسط قدرتهاي خارجي استقبال کنند.
30? از جمعيت ايران که داراي رفاه فراوان و ترنوور مالي گسترده و داد و ستد قابل توجه و دارايي و املاک فراوان و مطالبات وسيع از اصناف همگن ميباشند، بخوبي آگاهند که فروپاشي روابط قدرت براي هميشه رفاه، ثروت و مکنت آنها را به خطر مياندازد و خواهان زندگي اجتماعي بدون ريسک هستند. و اين به معناي 20ميليون نفر است که عليرغم همه انتقادات به رکود اقتصادي، کمبود نقدينگي، کمبود تسهيلات بانکي و مطالبه سهم بيشتري از قدرت سياسي در مقابل هرگونه تلاش خارجي و داخلي براي فروپاشي مناسبات موجود، ميايستند.
صلح و ثبات؛ انتخاب ملي
نظام جمهوري اسلامي و رهبر فرزانه آن حضرت آيتالله خامنهاي و ملت مسلمان، انقلابي و هوشمند ايران خواهان زندگي در صلح و ثبات و بهرهوري از حقوق بينالمللي و جايگاه شامخ و برجسته در دنيا هستند.
رشد علمي و تکنولوژيک کشور ما 10برابر ميانگين جهان است. و اين را حق طبيعي خود ميدانيم که ايران به عنوان يک قدرت جهاني به رسميت شناخته شود.
غرب با سياهنمايي و تبليغات ابلهانه ميکوشد تصويري عقبمانده و بيثبات و استبدادي از جامعه ما ترسيم سازد. در حالي که تعداد زندانياني که به زعم غرب بخاطر عقايد سياسيشان بازداشت شدهاند به 100 نفر نميرسد.راديو و تلويزيونهاي ضدانقلاب به همراه BBC و VOANews (تلويزيون فارسي آمريکا) ميکوشند تا با مصاحبه با اعضاي خانواده و بستگان آنها و ضدانقلابيون فراري آتش تبليغات عليه ايران را بصورت تصنعي روشن نگاه دارند. از يک زن بدبخت و بيسواد 45ساله روسپي که در قتل شوهرش با مجرمين همدست خود همراهي داشته، چهره يک قهرمان را ترسيم ميکنند و در سراسر جهان براي وي کمپينهاي تبليغاتي و حمايتي برگزار ميکنند، و رئيس جمهور برزيل و فرانسه شخصاً اعلام کردهاند که به وي پناهندگي اعطا ميکنند.
تمام تلاش غرب اين است که سرمايه اجتماعي، مردمي و سياسي جمهوري اسلامي را به هرز ببرد. اين اقدامات به عکس تصويري مخدوش و ناپسند از دمکراسي غربي را ترسيم مينمايد.
البته ترديدي نيست که کجفهمي و سوءمديريت و قصور و تقصيرها و فقدان تدبير در مديران اجرايي و قضايي در تهيه سوژههاي تبليغاتي براي ماشين پروپاگاند غرب مؤثر بوده است.
آيا جنگ محتمل است
امکان جنگي ميان امريکا و متحدين غربي و صهيونيستياش با ايران نامحقق است. امريکا در زمان حمله به افغانستان و عراق توسط رئيس جمهوري ابله و بيماردل اداره ميشد و شبکه فکري نئومحافظهکاران سازمان مديريتي کاخ سفيد را در دست گرفته بودند. جامعه و سازمان نظامي افغانستان و عراق نيز مهياي چنين تهاجمي بود.
آمريکا و کاخ سفيد اينک توسط يک رئيس جمهور دمکرات و فرهيخته و داراي پيشينه خانوادگي اسلامي اداره ميشود. جنگ طلبان از مجموعه مديريتي کاخ سفيد خارج شده و ايران نيز عراق و افغانستان نيست.
اميد است آقاي باراک اوباما خرد پيشه کند و دريابد مسير همکاري با ايران بيش از خصومت و جنگ، معطوف به منافع امريکا است. البته خويشتنداري و خرد همواره منشأ تصميمات زمامداران کاخ سفيد نبوده و چنانچه بلاهت سکاندار سازمان تصميمسازي در واشنگتن شود، درسي پرهزينه و خسارتبار بهره آنها خواهد شد. دعايي را که حضرت محمد(ص) پيامبر صلح و آزادي، به هنگام فتح مکه بر زبان راند را با هم ميخوانيم: «خدايا صلح و آشتي از تو است و به تو باز ميگردد، صلح و آشتي را به سرزمين ما بازگردان.»
در تاريخ 28 مرداد 1389 آمريکا آخرين واحد نيروهاي نظامي خود را که درگير عمليات جنگي بودند از عراق خارج کرد و بدين ترتيب اوباما رئيس جمهور امريکا بر فرايندي نقطه پايان نهاد که «توماس ريک»، روزنامهنگار برجسته آمريکايي، در کتاب خود به نام «قهار» نوشته بود: «