گروه بینالملل مشرق -
باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا به سختی توانست از دام سیاسی که رقبای
جمهوریخواه وی در زمینه اختیاراتش برای امضای توافق هستهای با ایران
برایش پهن کرده بودند فرار کند. وی در این رابطه سعی دارد نشست سرانی را با
دولتهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در نیمه ماه جاری میلادی در کمپ
دیوید برگزار کند. این موضوع در اوج حملات عربستان سعودی به یمن اعلام شد.
تفسیرها و انگیزههای متعددی از این اقدام ذکر شده، اما نقطه مشترک تمامی
این معادلهها این بود که شیوخ حاشیه خلیج فارس به دنبال جلب حمایت آمریکا
هستند ، درست مانند درخواست ملک عبد العزیز مؤسس خاندان آل سعود از روزولت
رئیسجمهور وقت آمریکا در سال 1945 که گفته بود: نفت ما را بگیرید و در مقابل از پادشاهی ما حمایت کنید.
تلاش آمریکا برای جلب حمایت رژیمهای عربی از توافق هستهای
دولتهای خلیج فارس خشم خود را از توافق هستهای احتمالی بین 6 کشور صنعتی و ایران مخفی نکردند، بلکه مخالفت شدید خود را نیز با آن اعلام کردند. آنها به صورت گسترده وارد توطئههای آمریکایی و شرکت در جنگهای نیابت این کشور در منطقه شدند، با این وجود پیشبینیهای آنها به ویژه سرکرده آنها در منطقه یعنی عربستان سعودی در توسل به آمریکا برای امضای توافق استراتژیک نظامی جهت حمایت از این کشور ثابت کرد که تکیه آنها به آمریکا اشتباه بود و بنا به گفته ناظران سیاسی آمریکایی فاقد دقت در بازخوانی سیاسی تحولات استراتژیک و درک واقعی از حجم عقبنشینی آمریکا در تعهد خود در قبال منطقه بوده است.
سفر طولانی جان کری وزیر خارجه آمریکا به تعدادی از کشورهای منطقه قبل از انعقاد نشست سران، شاخصهای بیشتری از ماهیت انگیزههای آمریکایی از طریق اظهارات متوالی در زمینه ضرورت توجه به راهحل سیاسی در یمن و پرداختن به سایر مناطق درگیریها را نشان میدهد. فضای استقبال و خرسندی در میان مخالفان توافق هستهای در داخل و خارج آمریکا وجود دارد، در نیمه هفته گذشته بود که مجلس سنا مصوبه اختیار خود برای بازبینی توافق هستهای با ایران را با اکثریت مطلق تصویب کرد.
بازبینی البته ضرورتاً به معنای داشتن حق رأی نیست، به همین علت خیلی زود مشخص شد که شادی و خوشحالی این عده زمانی کوتاه ادامه پیدا میکند و حدود 150 تن از اعضای مجلس نمایندگان از حزب دموکرات نامهای را برای باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا نوشته و در آن از تلاشهای وی در مذاکرات هستهای به صورت کامل حمایت کردند و اوباما را به ادامه این تلاشها و پیشبرد تمامی راهها جهت رسیدن به امضای توافق تشویق کردند.
این تعداد بالا، چتر حمایتی و پارلمانی مستحکمی برای اوباما ایجاد میکند و باعث میشود وی به راحتی بتواند از حق وتوی خود استفاده کند، این سخن به این معنا است که رقبای وی نخواهند توانست رأی 2 سوم اعضای کنگره را هم برای مخالفت با وی جلب کند.
هدف اول باراک اوباما از دعوت سران کشورهای حاشیه خلیج فارس اطمینان دادن به نگرانیهای آنها در زمینه توافق با ایران و تأکید بر این نکته است که این توافق امنیت آنها را تهدید نمیکند. توافق احتمالی با ایران ، نگرانیهای اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس را برانگیخته بود. دولتهای خلیجفارس همچنین انتظار داشتند که واشنگتن به دنبال ایجاد سپر دفاعی موشکی برای حمایت از تمام منطقه خلیج فارس باشد، منطقهای که یک ناوگان کامل آمریکایی در آن مستقر است و بسیاری از پایگاههای نظامی آمریکایی و اروپایی در آن حضور دارد.
مأموریت
بیان این مطلب به عهده یوسف العتیبه سفیر امارات در واشنگتن گذاشته شد، وی
در نشست ناتو تصریح کرد: دولتهای حاشیه خلیج فارس انتظار امضای ضمانت
امنیتی را دارند که رفتار ایران در منطقه را مورد توجه قرار دهد! ما امروز
نیازمند توافق مکتوب هستیم. توافقی که بتواند تعهد آمریکا به حمایت از
رژیمهای حاشیه خلیج فارس را هم قانونمند کند. هفتهنامه (The Nation) در
این رابطه نوشت که دولتهای حاشیه خلیج فارس آمادگی کامل برای تأیید توافق
هستهای با ایران را دارند و سیگنالهای مشخصی را در این رابطه به واشنگتن
فرستادند، البته در صورتی که آنها بتوانند به سامانههای تسلیحاتی جدید و
پیشرفته و تضمینهای امنیتی و مانورهای مشترک بیشتر در منطقه دست پیدا
کنند.
روزنامه وال استریت ژورنال در این رابطه از نگرانیهای طرف آمریکایی نسبت به پیامدهای توافق هستهای مینویسد و تأکید دارد که این توافق ممکن است به افزایش نظامی سازی منطقه منجر شده و خطراتی را به دنبال داشته باشد. به نوشته این روزنامه تجهیز رژیمهای حاشیه خلیج فارس به سامانههای پیشرفته تسلیحاتی بنا به ملاحظات اسرائیلی با مخالفت قوی در داخل کنگره مواجه خواهد شد. لیندسی گراهام یکی از رهبران حزب جمهوریخواه در این رابطه میگوید: نگرانی شدید من این است که باراک اوباما به کشورهای خلیج فارس تعهد بدهد که در برابر تأیید توافق هستهای از سوی آنها، انواع تسلیحات مدنظر این کشورها را به همراه توافقنامههای امنیتی به این کشورها واگذار نماید، من تمام تلاش خود را برای مانعتراشی در روند ارسال حتی یک گلوله یا جنگنده جدید [ به این کشورها ] به کار خواهم بست.
دیریک
شولیه معاون وزیر سابق دفاع آمریکا در امور امنیت بینالملل در واکنش به
این تلاشها و مطالبات کشورهای خلیج فارس در برابر سفیر امارات گفت که
رسیدن به امضای توافقنامه براساس استانداردهای خلیج فارس براساس تعهدات
موجود با پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در کوتاه مدت انجام نخواهد شد، آنچه
در این رابطه میتوان پیشنهاد داد ارائه برخی راهکارهای ابتکاری است که به
معنی اطمینان بخشیدن استراتژیک به شمار میرود.
با وجود اظهارات صریح طرف آمریکایی، دیپلمات اماراتی توضیحات التماس گونه خود را برای میزبان خود ادامه داد و گفت که نیروهای نظامی کشورهای خلیج فارس به صورت همزمان در دو جبهه فعال هستند، جبهه عراق و سوریه و جبهه یمن. بنابراین حق آنها است که از بهترین تسلیحات برخوردار باشند.
تلاش واشنگتن برای بیرون کشیدن ریاض از باتلاق یمن
فرماندهان پنتاگون با وجود حجم بالای ویرانگری ها و از بین بردن زیرساختها و خسارتهای گسترده انسانی در یمن بر شکست تجاوز عربستان سعودی در تسلیم کردن یمن اتفاق نظر دارند. به ویژه اینکه هیچ ارادهای برای حمله زمینی در یمن وجود ندارد. نگرانیهای آمریکا در ابعاد رسمی و مردمی از فقدان افقی برای طرحهای سعودی، آمریکا را بر آن داشت تا راه حل مذاکره برای بحران یمن شامل تمامی طرفها و گروهها یمنی را پیشنهاد دهد، این موضوع باعث سرخوردگی ریاض شده و این کشور تلاش گستردهای برای ایجاد شکاف در جغرافیای یمن انجام میدهد که بتواند از آن به عنوان چتری برای تجزیه کشور به بهانه بازگشت مشروعیت به آن جا استفاده کند. تمام محاسبات عرصه میدانی برای سعودیها درست از آب درنیامد و ارتش یمن و متحدان آن همچنان مهمترین محورهای شهر عدن را در اختیار قرار دارند تا رشته مقامات ریاض پنبه شود.
در محافل تصمیمسازی آمریکا گفته میشود که
مجموعه عواملی که تحولات آینده یمن را در اختیار دارند، شامل موارد زیر
است: در بعد سیاسی همچنان ماهیت آینده این کشور و نقش مبارزان الحوثی در آن
در معرض بررسی قرار دارد. در ابعاد استراتژیک دقیقترین اهداف تجاوز
عربستان سعودی و نحوه تحقق آنها یا تحقق برخی از آنها بررسی میشود.
نقش دولتهای دیگر خلیج فارس که در ائتلاف عربستان سعودی برای تحقق دستاورد نظامی در یمن حضور دارند از دیگر عوامل موثر بر عرصه درگیری ها در یمن است. در ابعاد بینالمللی باید کشورها و طرفهایی که دولت های حاشیه خلیج فارس به تأیید آنها تکیه کرده اند، ناوگان نظامی خود را به روی اموال نفتی باز کنند. به ویژه اینکه پاکستان تصمیم به عدم مشارکت در جنگ گرفته و با اعزام نیروهای زمینی خود به میدان مبارزه مخالفت کرده است.
تصمیمسازان و
ناظران محافل سیاسی بر این نکته اتفاق نظر دارند که حاکمیت و تصمیم سازی
عربستان سعودی در اختیار افراط گرایان و ماجراجویان قرارگرفته است و عزم
این عده برای رد مطالبات مبارزان الحوثی و خارج کردن آنها از ترتیبات
سیاسی آینده در یمن جزم شده است. این موضوع از موافقت سران کشورهای حاشیه
خلیج فارس در ریاض با طرح عربستان مبنی بر آغاز مذاکرات سیاسی در زمینه
یمن در پایتخت عربستان سعودی قابل مشاهده است، ناظران سیاسی بر روی هیچ
نتیجه مثبتی که از نشست سران ریاض برخاسته باشد، حساب نکردند.
به ویژه اینکه عربستان سعودی پایتخت تصمیم تجاوز بر ضد یمن است، بیشترین موضوعی که آنها توانستند مطرح کنند دعوت به آتش بس انسانی موقت در یمن بود. این در حالی است که میزان کینه و نفرت مقامات سعودی در قبال استقلال یمن تمامی تلاشها و رویکردهای سیاسی برای رسیدن به روش توافقی را ناکارآمد کرده و آنها به دنبال تحقق معادلات خود بدون کوچکترین نتیجهای برای طرف مقابل هستند. این در حالی است که پیچیدگی جغرافیای سیاسی منطقه با توجه به نقش ایران در این درگیری بیش از پیش میشود، به ویژه اینکه قدرت مادی و انسانی تهران قابل مقایسه با تمامی کشورهای حاشیه خلیج فارس نیست و در عین حال نفوذ روزافزونی در منطقه دارد.
تنها گزینهای که برای رهبران ماجراجوی عربستان سعودی باقی مانده حساب کردن بر روی مداخله نیروهای زمینی، چه بومی و چه پاکستانی و سنگالی و .... است. آنها همچنان بر روی نیروهای هوادار عبد ربه منصور هادی رئیس جمهور فراری و یمن حساب کرده اند، این در حالی است که این نیروها با وجود حملات گسترده عربستان سعودی و حمایت خمپارهای و موشکی از آنها بر ضد مواضع ارتش یمن، مناطق تحت تسلط خود را از دست داده اند. به این ترتیب افق عملیاتی نیروهای حامی تجاوز عربستان سعودی به یمن مشخص میشود، افقی که مبتنی بر استفاده از روش جنگ چریکی و اقدام به عملیات تخریبی گسترده بر ضد تأسیسات و زیرساختهای باقیمانده یمن با ادامه روند حملات موشکی است، چرا که جنگهای زمینی همواره مملو از غافلگیری است.
نقش فرانسه در تحولات منطقه ای
تغییر در ترتیب اولویتهای آمریکا در منطقه خلیج فارس موضوعی است که تقریباً همه روزه به آن پرداخته میشود، سوسیالیستهای فرانسوی نیز در این راستا و با توجه به نظریه پر کردن خلأ که آمریکا بعد از عقب نشینی امپراتوری انگلیس از منطقه خلیج فارس آن را به اجرا گذاشت، همین روش را در پیش گرفتند. این در حالی است که این کشور از ماجراجوییهای خود در آفریقا و عراق و سوریه دست خالی خارج شده و از مناطق مهمی در آسیا اخراج شده است. پاریس البته ضرورتاً به دنبال به حاشیه بردن نقش واشنگتن در منطقه نیست، بلکه میخواهد تا حدی که برای آن امکان دارد وارد بازارهای جهانی شود. فرانسه فرصتی تاریخی در بازارهای خلیج فارس دارد، فرصتی که حضور بی سابقه فرانسوا اولاند رئیس جمهور این کشور در نشست سران شورای همکاری کشورهای حاشیه خلیج فارس به دنبال بهره برداری از آن بود.
سیاستهای فرانسه در جهان عرب تا حد زیادی با تصورات کشورهای عربی خلیج برای نفوذ و تسلط بر تصمیم سازیهای دولتهای بزرگ همخوانی دارد. همانطور که اشغال عراق و تخریب لیبی و به فرسایش کشاندن سوریه به صورت مساوی تا بیشترین حد ممکن از سوی دو طرف مورد حمایت قرار گرفت. فرانسه از افزایش مهاجرت عربها و مسلمانان به اراضی خود و فعالیتهای گروههای تروریستی در آن رنج میبرد و به دنبال تشویق دولتهای خلیج فارس برای تعهد به مسائل گذشته و محاصره کردن نیروهای افراطی در داخل سوریه و عراق و لیبی است.
البته موضوع آفریقا به ویژه منطقه سواحل غربی این قاره به صورت مشترک به این کشور و آمریکا تحویل داده شده است. در ابعاد اقتصادی رئیسجمهور فرانسه موفق شد برخی توافقنامه های بزرگ تجاری را به امضا برساند. تحویل 24 فروند جنگنده رافائل با ارزش اعلام شده حدود 7 میلیارد دلار به قطر و امضای توافق نظامی با عربستان سعودی و امارات از جمله این توافق نامهها است. این توافق نامهها در مجموع میتواند شکستهای فرانسه از تبادل گسترده تجاری با روسیه را که در نتیجه تعهد به تحریمهای آمریکا با آن مواجه شده، را جبران نماید.
تطابق رویکردهای عربستان و اسرائیل در یمن
وارونه شدن اولویت سیاستهای کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله عربستان سعودی به صورت لحظه ای و در نتیجه درگیریهای فراگیر با ایران نبود، بلکه ثمره بروز شرایط موضوعی و منطقهای بود که ریاض به دنبال تقویت آن به عنوان ریشههای ارتباطات قومی و عربی و تشویق تمام اقدامات و گامهایی است که برخی از سران عرب برای سازش با اسرائیل برمیدارند. توجه به این نکته لازم است که هیاهوی برخی دولتهای حاشیه خلیج فارس در مورد مالکیت امارات در جزایر سهگانه ایرانی در آبهای خلیج فارس در حالی دنبال میشود که این کشورها در قبال اشغال جزایر سهگانه عربستان سعودی در دریای سرخ از سوی اسرائیل در جریان تجاوز سال 1967 به نام های صنافیر و تیران بزرگ و کوچک سکوت مطلق اختیار کرده اند. عربستان، دولت مصر در زمان جمال عبدالناصر را مسئول شکست نظامی و خارج کردن این موضوع از بررسیهای انجام شده در شبه جزیره عربستان معرفی میکند.
تریبونهای تبلیغاتی تحت سلطه کشورهای خلیج فارس و به ویژه عربستان اولویتهای سیاسی خود را اینگونه تعریف کرده اند که دشمن آنها ایران و حزبالله است و نه اسرائیل. نشریه اینترنتی آمریکایی هافینگتون پست به نقل از یکی از ارکان اطلاعرسانی عربستان سعودی این موضوع را مطرح میکند و میافزاید: موضوع همکاری با اسرائیل برای مهار نفوذ ایران در منطقه واضح است و هیچ ابهامی در آن وجود ندارد و نباید به آن پرداخته شود. آمریکاییها از این موضوع بیاطلاع نیستند که عربستان سعودی و اسرائیل نگرانیهای مشابهی در زمینه توافق احتمالی بین ایالات متحده و ایران دارند.
المیادین می افزاید: ما به دنبال اثبات میزان همکاری گسترده بین دو طرف نیستیم، چرا که این وضعیت دیگر از حالت تحلیل و پیش بینی به اظهارنظرهای صریح و مستقیم و بدون خجالت یا رعایت احساسات قربانیان پروژههای اشغالگرایانه رژیم صهیونیستی در کشورهای عربی تبدیل شده است. ما سعی داریم میزان تطابق منافع 2 طرف را از طریق جدیدترین تحلیلها بررسی کنیم که عربستان سعودی و متحدان آن را به این نتیجه رسانده که بدون توجه به مبانی و ارزشهای ملی به دنبال تجاوز به یمن برآیند.
نشریه هافینگتون پست برای
مقدمه سازی جهت اجلاس سران کمپ دیوید بین اوباما و شیوخ خلیج فارس
توجیهاتی را برای حضور عربستان سعودی و دولتهای شورای همکاری حاشیه خلیج
فارس مطرح کرده و مینویسد این نشست فرصت ممتازی برای توجه واقعی در
دیپلماسی راهبردی مهیا میکند، بنابراین این کشورها باید در نشست مذکور
شرکت کنند، چرا که این نشست افکار سازنده ای در زمینه این استراتژی دارد که
اسرائیل به عنوان شریک کشورهای عربی در مهار ایران به شمار میرود. این در
حالی است که آن ها تسلیم سیاستهای تسلیحاتی واشنگتن شده اند که همواره به
دنبال حفظ برتری نظامی رژیم صهیونیستی در معامله های تسلیحاتی منطقه
است.
به این ترتیب این شرط مشوقی قوی برای عرستان سعودی برای مشارکت در عملیات عادی سازی واقعی با اسرائیل است که فواید آن متوجه ریاض و تل آویو میشود. از آنجایی که خروج کشورهای خلیج فارس از درگیری با اسرائیل به یک واقعیت ثابت و ملموس تبدیل شده، این نشریه آمریکایی می پرسد که چطور ممکن است عربستان سعودی و اسرائیل بتوانند همکاریهای فراگیر خود را ادامه دهند؟ به این ترتیب، این یک اعتراف ضمنی است، نه پیش بینی مناسبات و همکاریهای احتمالی.
امضای این طرح به عربستان سعودی و دیگر دولتهای عربی اجازه عادی سازی روابط با اسرائیل را میدهد که به تصور آنها این موضوع باعث میشود ایرانیها منبع اصلی نفوذ خود در بین اعراب اهل تسنن را از دست بدهند و زمینههای همکاری منطقهای فعال برای مقابله با ایران آماده شود. در ابتدا عربستان سعودی با حمایت از نمایندگان خود در یمن به صورت پشت پرده در این مسیر قدم برمیداشت، اما بعد از شکستهای متوالی، ریاض تصمیم به ورود مستقیم در این جنگ گرفت و به پیامدهای آن اهمیتی نداد.
کمپ دیوید برای خروج عربستان از باتلاق یمن طراحی شده است
میتوانیم بگوییم که برنامه کاری نشست کمپ دیوید با محوریت بحران یمن دنبال میشود، همانطور که در محافل آمریکایی گفته میشود، باراک اوباما سعی دارد دولتهای خلیج فارس را به اتخاذ گزینه حل بحران بر اساس مذاکرات در خارج از ریاض قانع کند. به نظر میرسد تلاشها برای اجرای آتش بس انسانی پلی برای عبور به سمت برون رفت از این بحران است، آن هم در شرایطی که عربستان سیاست جنایتکارانه زمین سوخته را در صعده و مران تا بیشترین حد ممکن پیش برده است.
علاوه بر یمن، موضوع سوریه نیز در این نشست حضور فعال خواهد داشت، چرا که تحولات میدانی این کشور به ویژه بعد از تعیین سریع سرنوشت جنگ قلمون که به اذعان رسانههای صهیونیستی سرنوشت بشار اسد را تعیین میکند، حساستر از پیش شده است. امکان اینکه این نشست بنا به ادعای رسانههای عربی با تصمیمات سرنوشتساز به پایان برسد، زیاد نیست. آنتونی کوردزمن کارشناس آمریکایی نزدیک به محافل پنتاگون و سرویسهای امنیتی این کشور نتایج احتمالی این نشست را در این جمله خلاصه میکند که نشست سران مذکور فرصت اساسی برای کشورهای خلیج فارس و آمریکا ایجاد میکند تا مشارکت استراتژیک مستحکمی را تاسیس کنند و نیاز به اقدام جمعی در سوریه و عراق و یمن را بررسی نمایند.
این کارشناس آمریکایی و سایر مسئولان این کشور میدانند که موضوع تنها منحصر به فقدان اقدامات جمعی صرف نیست، بلکه منظور آنها جستجوی راه حل سیاسی برای خارج کردن عربستان سعودی از بحرانهای پیش رو در نتیجه شکست در تمامی عرصهها به ویژه در یمن بوده است. موضعگیری مجدد نمایندگان منطقه ای آمریکا براساس دستورات مبتنی بر منافع این کشور جهت امضای توافق نهایی با ایران از دیگر مفاهیم منافع آمریکا از برقراری نشست است و دیگران چارهای جز پذیرش آن ندارد.
تلاش آمریکا برای جلب حمایت رژیمهای عربی از توافق هستهای
دولتهای خلیج فارس خشم خود را از توافق هستهای احتمالی بین 6 کشور صنعتی و ایران مخفی نکردند، بلکه مخالفت شدید خود را نیز با آن اعلام کردند. آنها به صورت گسترده وارد توطئههای آمریکایی و شرکت در جنگهای نیابت این کشور در منطقه شدند، با این وجود پیشبینیهای آنها به ویژه سرکرده آنها در منطقه یعنی عربستان سعودی در توسل به آمریکا برای امضای توافق استراتژیک نظامی جهت حمایت از این کشور ثابت کرد که تکیه آنها به آمریکا اشتباه بود و بنا به گفته ناظران سیاسی آمریکایی فاقد دقت در بازخوانی سیاسی تحولات استراتژیک و درک واقعی از حجم عقبنشینی آمریکا در تعهد خود در قبال منطقه بوده است.
سفر طولانی جان کری وزیر خارجه آمریکا به تعدادی از کشورهای منطقه قبل از انعقاد نشست سران، شاخصهای بیشتری از ماهیت انگیزههای آمریکایی از طریق اظهارات متوالی در زمینه ضرورت توجه به راهحل سیاسی در یمن و پرداختن به سایر مناطق درگیریها را نشان میدهد. فضای استقبال و خرسندی در میان مخالفان توافق هستهای در داخل و خارج آمریکا وجود دارد، در نیمه هفته گذشته بود که مجلس سنا مصوبه اختیار خود برای بازبینی توافق هستهای با ایران را با اکثریت مطلق تصویب کرد.
بازبینی البته ضرورتاً به معنای داشتن حق رأی نیست، به همین علت خیلی زود مشخص شد که شادی و خوشحالی این عده زمانی کوتاه ادامه پیدا میکند و حدود 150 تن از اعضای مجلس نمایندگان از حزب دموکرات نامهای را برای باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا نوشته و در آن از تلاشهای وی در مذاکرات هستهای به صورت کامل حمایت کردند و اوباما را به ادامه این تلاشها و پیشبرد تمامی راهها جهت رسیدن به امضای توافق تشویق کردند.
این تعداد بالا، چتر حمایتی و پارلمانی مستحکمی برای اوباما ایجاد میکند و باعث میشود وی به راحتی بتواند از حق وتوی خود استفاده کند، این سخن به این معنا است که رقبای وی نخواهند توانست رأی 2 سوم اعضای کنگره را هم برای مخالفت با وی جلب کند.
هدف اول باراک اوباما از دعوت سران کشورهای حاشیه خلیج فارس اطمینان دادن به نگرانیهای آنها در زمینه توافق با ایران و تأکید بر این نکته است که این توافق امنیت آنها را تهدید نمیکند. توافق احتمالی با ایران ، نگرانیهای اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس را برانگیخته بود. دولتهای خلیجفارس همچنین انتظار داشتند که واشنگتن به دنبال ایجاد سپر دفاعی موشکی برای حمایت از تمام منطقه خلیج فارس باشد، منطقهای که یک ناوگان کامل آمریکایی در آن مستقر است و بسیاری از پایگاههای نظامی آمریکایی و اروپایی در آن حضور دارد.
روزنامه وال استریت ژورنال در این رابطه از نگرانیهای طرف آمریکایی نسبت به پیامدهای توافق هستهای مینویسد و تأکید دارد که این توافق ممکن است به افزایش نظامی سازی منطقه منجر شده و خطراتی را به دنبال داشته باشد. به نوشته این روزنامه تجهیز رژیمهای حاشیه خلیج فارس به سامانههای پیشرفته تسلیحاتی بنا به ملاحظات اسرائیلی با مخالفت قوی در داخل کنگره مواجه خواهد شد. لیندسی گراهام یکی از رهبران حزب جمهوریخواه در این رابطه میگوید: نگرانی شدید من این است که باراک اوباما به کشورهای خلیج فارس تعهد بدهد که در برابر تأیید توافق هستهای از سوی آنها، انواع تسلیحات مدنظر این کشورها را به همراه توافقنامههای امنیتی به این کشورها واگذار نماید، من تمام تلاش خود را برای مانعتراشی در روند ارسال حتی یک گلوله یا جنگنده جدید [ به این کشورها ] به کار خواهم بست.
با وجود اظهارات صریح طرف آمریکایی، دیپلمات اماراتی توضیحات التماس گونه خود را برای میزبان خود ادامه داد و گفت که نیروهای نظامی کشورهای خلیج فارس به صورت همزمان در دو جبهه فعال هستند، جبهه عراق و سوریه و جبهه یمن. بنابراین حق آنها است که از بهترین تسلیحات برخوردار باشند.
فرماندهان پنتاگون با وجود حجم بالای ویرانگری ها و از بین بردن زیرساختها و خسارتهای گسترده انسانی در یمن بر شکست تجاوز عربستان سعودی در تسلیم کردن یمن اتفاق نظر دارند. به ویژه اینکه هیچ ارادهای برای حمله زمینی در یمن وجود ندارد. نگرانیهای آمریکا در ابعاد رسمی و مردمی از فقدان افقی برای طرحهای سعودی، آمریکا را بر آن داشت تا راه حل مذاکره برای بحران یمن شامل تمامی طرفها و گروهها یمنی را پیشنهاد دهد، این موضوع باعث سرخوردگی ریاض شده و این کشور تلاش گستردهای برای ایجاد شکاف در جغرافیای یمن انجام میدهد که بتواند از آن به عنوان چتری برای تجزیه کشور به بهانه بازگشت مشروعیت به آن جا استفاده کند. تمام محاسبات عرصه میدانی برای سعودیها درست از آب درنیامد و ارتش یمن و متحدان آن همچنان مهمترین محورهای شهر عدن را در اختیار قرار دارند تا رشته مقامات ریاض پنبه شود.
نقش دولتهای دیگر خلیج فارس که در ائتلاف عربستان سعودی برای تحقق دستاورد نظامی در یمن حضور دارند از دیگر عوامل موثر بر عرصه درگیری ها در یمن است. در ابعاد بینالمللی باید کشورها و طرفهایی که دولت های حاشیه خلیج فارس به تأیید آنها تکیه کرده اند، ناوگان نظامی خود را به روی اموال نفتی باز کنند. به ویژه اینکه پاکستان تصمیم به عدم مشارکت در جنگ گرفته و با اعزام نیروهای زمینی خود به میدان مبارزه مخالفت کرده است.
به ویژه اینکه عربستان سعودی پایتخت تصمیم تجاوز بر ضد یمن است، بیشترین موضوعی که آنها توانستند مطرح کنند دعوت به آتش بس انسانی موقت در یمن بود. این در حالی است که میزان کینه و نفرت مقامات سعودی در قبال استقلال یمن تمامی تلاشها و رویکردهای سیاسی برای رسیدن به روش توافقی را ناکارآمد کرده و آنها به دنبال تحقق معادلات خود بدون کوچکترین نتیجهای برای طرف مقابل هستند. این در حالی است که پیچیدگی جغرافیای سیاسی منطقه با توجه به نقش ایران در این درگیری بیش از پیش میشود، به ویژه اینکه قدرت مادی و انسانی تهران قابل مقایسه با تمامی کشورهای حاشیه خلیج فارس نیست و در عین حال نفوذ روزافزونی در منطقه دارد.
تنها گزینهای که برای رهبران ماجراجوی عربستان سعودی باقی مانده حساب کردن بر روی مداخله نیروهای زمینی، چه بومی و چه پاکستانی و سنگالی و .... است. آنها همچنان بر روی نیروهای هوادار عبد ربه منصور هادی رئیس جمهور فراری و یمن حساب کرده اند، این در حالی است که این نیروها با وجود حملات گسترده عربستان سعودی و حمایت خمپارهای و موشکی از آنها بر ضد مواضع ارتش یمن، مناطق تحت تسلط خود را از دست داده اند. به این ترتیب افق عملیاتی نیروهای حامی تجاوز عربستان سعودی به یمن مشخص میشود، افقی که مبتنی بر استفاده از روش جنگ چریکی و اقدام به عملیات تخریبی گسترده بر ضد تأسیسات و زیرساختهای باقیمانده یمن با ادامه روند حملات موشکی است، چرا که جنگهای زمینی همواره مملو از غافلگیری است.
نقش فرانسه در تحولات منطقه ای
تغییر در ترتیب اولویتهای آمریکا در منطقه خلیج فارس موضوعی است که تقریباً همه روزه به آن پرداخته میشود، سوسیالیستهای فرانسوی نیز در این راستا و با توجه به نظریه پر کردن خلأ که آمریکا بعد از عقب نشینی امپراتوری انگلیس از منطقه خلیج فارس آن را به اجرا گذاشت، همین روش را در پیش گرفتند. این در حالی است که این کشور از ماجراجوییهای خود در آفریقا و عراق و سوریه دست خالی خارج شده و از مناطق مهمی در آسیا اخراج شده است. پاریس البته ضرورتاً به دنبال به حاشیه بردن نقش واشنگتن در منطقه نیست، بلکه میخواهد تا حدی که برای آن امکان دارد وارد بازارهای جهانی شود. فرانسه فرصتی تاریخی در بازارهای خلیج فارس دارد، فرصتی که حضور بی سابقه فرانسوا اولاند رئیس جمهور این کشور در نشست سران شورای همکاری کشورهای حاشیه خلیج فارس به دنبال بهره برداری از آن بود.
سیاستهای فرانسه در جهان عرب تا حد زیادی با تصورات کشورهای عربی خلیج برای نفوذ و تسلط بر تصمیم سازیهای دولتهای بزرگ همخوانی دارد. همانطور که اشغال عراق و تخریب لیبی و به فرسایش کشاندن سوریه به صورت مساوی تا بیشترین حد ممکن از سوی دو طرف مورد حمایت قرار گرفت. فرانسه از افزایش مهاجرت عربها و مسلمانان به اراضی خود و فعالیتهای گروههای تروریستی در آن رنج میبرد و به دنبال تشویق دولتهای خلیج فارس برای تعهد به مسائل گذشته و محاصره کردن نیروهای افراطی در داخل سوریه و عراق و لیبی است.
البته موضوع آفریقا به ویژه منطقه سواحل غربی این قاره به صورت مشترک به این کشور و آمریکا تحویل داده شده است. در ابعاد اقتصادی رئیسجمهور فرانسه موفق شد برخی توافقنامه های بزرگ تجاری را به امضا برساند. تحویل 24 فروند جنگنده رافائل با ارزش اعلام شده حدود 7 میلیارد دلار به قطر و امضای توافق نظامی با عربستان سعودی و امارات از جمله این توافق نامهها است. این توافق نامهها در مجموع میتواند شکستهای فرانسه از تبادل گسترده تجاری با روسیه را که در نتیجه تعهد به تحریمهای آمریکا با آن مواجه شده، را جبران نماید.
تطابق رویکردهای عربستان و اسرائیل در یمن
وارونه شدن اولویت سیاستهای کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله عربستان سعودی به صورت لحظه ای و در نتیجه درگیریهای فراگیر با ایران نبود، بلکه ثمره بروز شرایط موضوعی و منطقهای بود که ریاض به دنبال تقویت آن به عنوان ریشههای ارتباطات قومی و عربی و تشویق تمام اقدامات و گامهایی است که برخی از سران عرب برای سازش با اسرائیل برمیدارند. توجه به این نکته لازم است که هیاهوی برخی دولتهای حاشیه خلیج فارس در مورد مالکیت امارات در جزایر سهگانه ایرانی در آبهای خلیج فارس در حالی دنبال میشود که این کشورها در قبال اشغال جزایر سهگانه عربستان سعودی در دریای سرخ از سوی اسرائیل در جریان تجاوز سال 1967 به نام های صنافیر و تیران بزرگ و کوچک سکوت مطلق اختیار کرده اند. عربستان، دولت مصر در زمان جمال عبدالناصر را مسئول شکست نظامی و خارج کردن این موضوع از بررسیهای انجام شده در شبه جزیره عربستان معرفی میکند.
تریبونهای تبلیغاتی تحت سلطه کشورهای خلیج فارس و به ویژه عربستان اولویتهای سیاسی خود را اینگونه تعریف کرده اند که دشمن آنها ایران و حزبالله است و نه اسرائیل. نشریه اینترنتی آمریکایی هافینگتون پست به نقل از یکی از ارکان اطلاعرسانی عربستان سعودی این موضوع را مطرح میکند و میافزاید: موضوع همکاری با اسرائیل برای مهار نفوذ ایران در منطقه واضح است و هیچ ابهامی در آن وجود ندارد و نباید به آن پرداخته شود. آمریکاییها از این موضوع بیاطلاع نیستند که عربستان سعودی و اسرائیل نگرانیهای مشابهی در زمینه توافق احتمالی بین ایالات متحده و ایران دارند.
المیادین می افزاید: ما به دنبال اثبات میزان همکاری گسترده بین دو طرف نیستیم، چرا که این وضعیت دیگر از حالت تحلیل و پیش بینی به اظهارنظرهای صریح و مستقیم و بدون خجالت یا رعایت احساسات قربانیان پروژههای اشغالگرایانه رژیم صهیونیستی در کشورهای عربی تبدیل شده است. ما سعی داریم میزان تطابق منافع 2 طرف را از طریق جدیدترین تحلیلها بررسی کنیم که عربستان سعودی و متحدان آن را به این نتیجه رسانده که بدون توجه به مبانی و ارزشهای ملی به دنبال تجاوز به یمن برآیند.
به این ترتیب این شرط مشوقی قوی برای عرستان سعودی برای مشارکت در عملیات عادی سازی واقعی با اسرائیل است که فواید آن متوجه ریاض و تل آویو میشود. از آنجایی که خروج کشورهای خلیج فارس از درگیری با اسرائیل به یک واقعیت ثابت و ملموس تبدیل شده، این نشریه آمریکایی می پرسد که چطور ممکن است عربستان سعودی و اسرائیل بتوانند همکاریهای فراگیر خود را ادامه دهند؟ به این ترتیب، این یک اعتراف ضمنی است، نه پیش بینی مناسبات و همکاریهای احتمالی.
امضای این طرح به عربستان سعودی و دیگر دولتهای عربی اجازه عادی سازی روابط با اسرائیل را میدهد که به تصور آنها این موضوع باعث میشود ایرانیها منبع اصلی نفوذ خود در بین اعراب اهل تسنن را از دست بدهند و زمینههای همکاری منطقهای فعال برای مقابله با ایران آماده شود. در ابتدا عربستان سعودی با حمایت از نمایندگان خود در یمن به صورت پشت پرده در این مسیر قدم برمیداشت، اما بعد از شکستهای متوالی، ریاض تصمیم به ورود مستقیم در این جنگ گرفت و به پیامدهای آن اهمیتی نداد.
کمپ دیوید برای خروج عربستان از باتلاق یمن طراحی شده است
میتوانیم بگوییم که برنامه کاری نشست کمپ دیوید با محوریت بحران یمن دنبال میشود، همانطور که در محافل آمریکایی گفته میشود، باراک اوباما سعی دارد دولتهای خلیج فارس را به اتخاذ گزینه حل بحران بر اساس مذاکرات در خارج از ریاض قانع کند. به نظر میرسد تلاشها برای اجرای آتش بس انسانی پلی برای عبور به سمت برون رفت از این بحران است، آن هم در شرایطی که عربستان سیاست جنایتکارانه زمین سوخته را در صعده و مران تا بیشترین حد ممکن پیش برده است.
علاوه بر یمن، موضوع سوریه نیز در این نشست حضور فعال خواهد داشت، چرا که تحولات میدانی این کشور به ویژه بعد از تعیین سریع سرنوشت جنگ قلمون که به اذعان رسانههای صهیونیستی سرنوشت بشار اسد را تعیین میکند، حساستر از پیش شده است. امکان اینکه این نشست بنا به ادعای رسانههای عربی با تصمیمات سرنوشتساز به پایان برسد، زیاد نیست. آنتونی کوردزمن کارشناس آمریکایی نزدیک به محافل پنتاگون و سرویسهای امنیتی این کشور نتایج احتمالی این نشست را در این جمله خلاصه میکند که نشست سران مذکور فرصت اساسی برای کشورهای خلیج فارس و آمریکا ایجاد میکند تا مشارکت استراتژیک مستحکمی را تاسیس کنند و نیاز به اقدام جمعی در سوریه و عراق و یمن را بررسی نمایند.
این کارشناس آمریکایی و سایر مسئولان این کشور میدانند که موضوع تنها منحصر به فقدان اقدامات جمعی صرف نیست، بلکه منظور آنها جستجوی راه حل سیاسی برای خارج کردن عربستان سعودی از بحرانهای پیش رو در نتیجه شکست در تمامی عرصهها به ویژه در یمن بوده است. موضعگیری مجدد نمایندگان منطقه ای آمریکا براساس دستورات مبتنی بر منافع این کشور جهت امضای توافق نهایی با ایران از دیگر مفاهیم منافع آمریکا از برقراری نشست است و دیگران چارهای جز پذیرش آن ندارد.