کد خبر 4144
تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۴:۳۹

آنچه که شخصا در آن ترديدي ندارم يک جمله بيشتر نيست و آن هم اينکه مشايي"عادي" نيست و اين عادي نبودن يعني او کبريت بي خطر نيست. مشايي شايد مهم ترين مشکل مملکت نباشد اما يک خطر "بالقوه" است.

اميرحسين ثابتي در جديدترين مطلب وبلاگ "دستنوشته هاي يک دانشجو"، 7 نکته درباره مشايي ذکر کرده و نوشته است:

1. اين سومين "مرداد"ي است که با خاطره تلخ اسفنديار گره خورده است.
مرداد 87 مردم اسراييل، مرداد 88 استعفا پس از يک هفته، مرداد 89 مکتب ايران ...
2. ترديدي ندارم که گفتار و رفتار مشايي "عادي" نيست. آنها که خوش بين هستند مي گويند همه اينها حاصل بزرگنمايي رسانه هاست، مشايي مظلوم است، مشايي چيزهايي مي فهمد که خيلي ها نمي فهمند و آنهايي که بدبين هستند مي گويند او نفوذي است، او بهايي است، او ماسون است، او حجتيه اي است و ... اما به نظرم خيلي مهم نيست که مشايي مظلوم است يا نفوذي، همه اينها يعني ما سر کار هستيم. آنچه که شخصا در آن ترديدي ندارم يک جمله بيشتر نيست و آن هم اينکه مشايي"عادي" نيست و اين عادي نبودن يعني او کبريت بي خطر نيست. مشايي شايد مهم ترين مشکل مملکت نباشد اما يک خطر "بالقوه" است.
3. نکته بعد که در آن ترديدي ندارم مسيري است که مشايي دنبال مي کند و آن هم به جان هم انداختن آن 25 ميليون به هم ديگر و از آن مهم تر ايجاد اختلاف ميان مسئولين است. از ذکر مصاديقي که ممکن است به راحتي پذيرفته نشود مي گذرم اما مثلا اگر با تساهل بشود گفت فيروزآبادي نبايد عليه مشايي آن جمله را مي گفت، عکس العمل مشايي چه توجيهي دارد؟ شکايت از حسن فيروزآبادي معنايش چيست؟ صداي مصباح يزدي را درآوردن در کدام پازل تعريف مي شود؟ از حسين شريعتمداري و کيهان دشمن ساختن چه سودي دارد؟ و اصلا شروع کننده اين بساط ها کيست؟ فيروزآبادي؟ شريعتمداري؟ مصباح؟ جنتي؟ سيد احمد خاتمي؟ يا مشايي ؟ ...
4. ترديدي ندارم که مشايي نه تئوريسن است و نه شانيت نظريه پردازي دارد. وي در بهترين حالت مهندسي است که مثل يک انسان خيلي خيلي معمولي يک ديد حداقلي از اسلام دارد و هيچ وقت "يک اسلام شناس بزرگ" نيست. عقل ناقص من حکم مي کند بين مشايي و مصباح، دومي است که عميق تر مي فهمد و حرف مي زند و بر فرض که حسين شريعتمداري نمي فهمد، بر فرض که فيروز آبادي تند صحبت کرده است، بر فرض که جنتي جوگير شده است، بر فرض که سيد احمد خاتمي حواسش نبوده و يک چيزي گفته است، اما مصباح يزدي و شيخ محمد يزدي هم مي فهمند چه بگويند و هم اسلام را اگر بهتر از مشايي نفهميده باشند، بدتر نفهميده اند. لذا تمام سخنم از اين پاراگراف اين است که مباحثي هم که مشايي مطرح مي کند نه جديد است و نه عميق. يکبار در ابتداي انقلاب همه اينها مطرح شده و در همان موقع نيز پاسخ داده شده لذا ريز شدن در مباحث وي نه لازم است و نه سودي دارد بلکه فقط بايد "خطر" و "عادي نبودن" او را بيش از هميشه احساس کرد.
5. اما سخت ترين مرحله اينجاست که مشايي مي شود سکوي پرتاب آنهايي که فقط مترصد فرصت هستند. آنچه از همه مهم تر است اول آن که آن 25 ميليون بفهمد مشايي حاصل بزرگنمايي رسانه ها نيست و واقعا "خطر" است و از آن مهم تر نبايد در دام قاليباف ها و رضايي ها و لاريجاني ها و توکلي ها و ... افتاد. اين استدلال که پس 3 سال ديگر براي انتخابات چه کار کنيم چون کسي را نداريم شرک است! سال 81 چه کسي فکر مي کرد احمدي نژاد 84 رييس جمهور است؟ اصلا چند نفر از آن 17 ميليون نام او را شنيده بودند؟ الان هم همان است. ما يک وظيفه اي داريم که در برابر انحراف بايستيم. انحراف هم الان ديگر چندان ابهامي ندارد اما نبايد در دامن کساني افتاد که در اين 5 سال کارنامه شان مشخص است. بچه بسيجي نبايد از ترس مرگ خودکشي کند. اينکه چون کسي را از الان براي 92 نداريم پس بايد به y و x تن بدهيم اشتباه است. همان کسي که 84 احمدي نژاد را بر دل مردم انداخت بهتر از آن را هم مي تواند رو کند ...
6. خيلي وقت بود مي خواستم مطلبي بنويسيم که عنوانش اين بود: "تکليف ما با احمدي نژاد چيست؟" اما بعد از اين ماجرا ترجيح دادم در دل همين مطلب آن را بازگو کنم.
من عليرغم همه کساني که معتقد به طرد دکتر هستند چنين نظري ندارم. اگرچه به نظرم اين 5 سال درس بزرگي حداقل براي شخص خودم داشت و آن هم اين بود که "احمدي نژاد آن گزينه مطلوب و 100% نيست" اما هم چنان معتقدم وي خير الموجودين است و حداقل از همه اينهايي که خوشان فکر مي کنند از او بهتر هستند ده ها بار برتر است و به آنها شرف دارد. لذا نکته اي جز اينکه "بايد به دکتر کمک کرد" به ذهنم نمي رسد. تا جاي ممکن بايد بين احمدي نژاد و مشايي تفکيک قائل شد و حساب اين دو را از هم جدا دانست. مي دانم اين کار سخت است چون اولين مانعش خود دکتر است که ارادت ويژه اي به اين فرد دارد و خيلي هم سعي مي کند تا در افکار عمومي ميان خود و مشايي رابطه "اين هماني" برقرار کند اما تنها راهي که وجود دارد همين است. خيلي بعيد مي دانم اما نه آرزو بر جوانان عيب است و نه فرض محال محال است که روزي احمدي نژاد به هر علت از مشايي اعلام برائت کند و از همه مهمتر آنکه ما موظف به انجام تکليف هستيم نه نتيجه. الان شرايط بي شباهت با خرداد 1384 نيست. برهه اي که حداقل خودم تصوري از رياست جمهوري احمدي نژاد نداشتم اما معتقدم بودم تکليف بر اين است که بايد به او راي داد و حتي يک راي هم بيشتر يعني يک نفر بيشتر وظيفه اش را انجام داده اما خيلي زود هم فرض محال مان محقق شد و هم به آنچه که مي خواستيم رسيديم. الان هم بايد فقط به "تکليف و وظيفه" فکر کرد و بس.
7. فتنه هر چقدر بزرگتر و پيچيده تر باشد، شيريني اش بيشتر است. ان مع العسر يسرا ...

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس