شکل کلی اتفاقاتی که درباره بیینال ونیز افتاده است بیشتر به یک شوخی می ماند تا اتفاقی که در مهمترین معاونت هنرهای تجسمی در حال روی دادن است. اساسا دوسالانه ونیز از جمله مهمترین اتفاقات حوزه تجسمی است که به المپیک هنرمندان معروف است و حضور در آن برای هر هنرمندی می تواند موجب ایجاد شدن یک پیشینه چشمگیر شود. حالا این که این حضور با اهمیت را با همه اعتبارش به یک فضای 400 متری بدهیم کمی عجیب به نظر میرسد.
سالهای گذشته حضور ایران در ونیز چگونه بوده است؟
ایران در دوره های گذشته ونیز یا شرکت نمی کرده است و یا غرفه های کوچکی در حدود 100 متر می گرفته است و با صرف اعتباری در حدود یک و نیم میلیارد تومان چند اثر هنری را انتخاب می کرده و در قالب یک غرفه 100 متری با پرچم و نشان جمهوری اسلامی ایران به طور مستقل آثاری را که توسط اساتید داخلی انتخاب و تایید شده بودند را به نمایش می گذاشت تا دو هدف اصلی تامین شود.
اهداف ایران از شرکت در دو سالانه ونیز عبارت بوده است از:
1- هنرمندان منتخب کشور که از نگاه میهمانان دوسالانه نماینده هنر کشور و هنر انقلاب هستند بیشتر شناخته شوند و با این روش هر سال به تعداد نیروهای هنرمند معرفی شده به دنیا که مورد تایید انقلاب و نظام اسلامی هم هستند افزوده شود.
2-وجهه و چهره هنر اصیل ایرانی نزد سایر کشورهای جهان( که پس از انقلاب تلاش شده بود تا توسط بعضی هنرمندان مخالف نظام اسلامی تخریب شود) دوباره ترمیم شود و علاقمندان هنر دریابند که هنر اصیل ایرانی پس از انقلاب نه تنها رو به زوال نگذاشته که بر قدرت و صلابتش هم افزوده شده است.
این اتفاق در اغلب دوره ها با نظارت دستگاه های مهم فرهنگی و نهادهای نظارتی به درستی اتفاق افتاده است.
امسال در ونیز چه میکنیم؟
امسال برخلاف دوره های گذشته یک فضای 400 متری باعث شده است تا مسولان فرهنگی از خیر اهداف محتوایی این بینال بگذرند و اجازه دهند تا هدف های مورد نظر نه توسط نهادها و دستگاه های هنری نظام جمهوری اسلامی ایران که توسط یک بنیاد( ظاهرا فرهنگی و خصوصی که گویا در ایتالیا مستقرهستند) تأمین شود.
بر اساس توضیحات ملانوروزی مدیر مرکز هنرهای تجسمی شرح ماوقع این اتفاق و همه چیزهایی که منجر به این اتخاذ این تصمیم بی سابقه شده اینها بوده است:
همین بنیاد در زمانی نزدیک بینال ونیز دوباره برای رضای خدا سروکله اش پیدا می شود و مدعی می شود: من یک جای 2000 متری گرفته ام که در آن آثاری از چند کشور را به نمایش گذاشته ام. اگر بخواهید 400 متر از این فضا را به شما می دهم و شما در قبالش همان پول سال های گذشته را ( حدود یک میلیارد و چند صد میلیون تومان) را به من بدهید.
مدیر مرکز هنرهای تجسمی که به گفته خودش اطلاعی از سوابق و دلایل این بنیاد ندارد به امید این که انشاالله هدفشان خیر است می پذیرد و قرار می شود پرچم ایران در این غرفه نصب شود و این غرفه نه با نام بنیاد فیض نیا که با نام و پرچم کشور جمهوری اسلامی ایران فعالیت کند.
اما ماجرا به اینجا ختم نمی شود. این بنیاد یک چیز مهم دیگر می خواهد. این بار قرار نیست هنرمندان داخلی آثاری را به عنوان نمایندگی هنر ایران و هنر انقلاب انتخاب کنند. این بنیاد برای آن 300 متر اضافه این شرط مهم را می گذارد که : آثار باید توسط این بنیاد و یک هنرمند و پژوهشگر ایتالیایی انتخاب شوند و مدیران تجسمی فقط باید لیست آنها را تایید کنند. باز تا اینجا هم می گوییم انشاالله گربه است و امیدواریم هدف ها خیر باشد . اما وقتی لیست می رسد می بینیم اوضاع به این سادگی ها هم نیست.
یک لیست که وقتی اسامی هنرمندانش را نگاه می کنی می بینی اولا عکس های ضد حجاب و مدافع آمریکا و فمینیستی و ...در آثار بعضی از آنها هست.
بعضی حتی در ماجراهای سیاسی مانند فتنه فعال بوده اند و هیچ گاه هم از مواضع خود ابراز پشیمانی نکرده اند.
بعضی دیگر حتی آثاری در ضدیت با دین دارند، بعضی دیگر که اصلا سال هاست مقیم کشورهای دیگر هستند و هیچ تناسبی با هنر ایران ندارند و ...
این وسط چند نام هم هست که تازه از راه رسیده اند و چندان هنرمندان قوی نیستند. حالا از این میان مدیران فعال ایرانی باید پای این نام ها یک امضا بزنند و بعد هنر مورد علاقه و مورد نظر این دوستان راهی ونیز شود و همه این ها فقط برای 300 متر فضای بیشتر....ایران هم باید بیش از یک میلیارد هزینه مالی کند ، هم اهداف مورد نظرش را کلا بی خیال شود و هم اعتبار کشورش را در اختیار یک بنیاد بگذارد. بنیادی که شاید بیش از آن که ایرانی باشد در ایتالیا فعالیت دارد.
حالا این وسط استدلال های بالاترین مقام مرکز هنرهای تجسمی شنیدنی و خواندنی است:
«بیینال هم دانشگاه نیست که شما بخواهید در آنجا پیام بدهید. ما باید حضور داشته باشیم تا فقط ببینند که ما قابلیت هنری داریم.
اوضاع تجسمی و هنر به سبب معیشت در داخل خراب است. خروجی 60- 70 دانشگاه ها خیلی هایشان بیکار می مانند. استخدام نیست. گالری ها بعضی تعطیل هستند. فروش نیست و ...وضعیت معیشت هنر بحرانی است. باید رونق ایجاد کنیم.
اینکه بنیاد فیضنیا دنبال چه سودی است را ما نمیدانیم و چون که این بنیاد غیر انتفاعی بود و به نفع ما بوده است که هنر ایران در جهان مطرح شود و از این فرصتها استفاده میکنیم تا هنرمندانی و آثارشان برای نمایش مشکلی ندارد، به نمایش گذاشته شود.
به جهت این که این هنرمندان به گروه و طیف خاصی منتسب نشوند انواع رشتهها را شرکت دادیم که از همین نسلها زنان و مردان در این بیینال شرکت کردند و اقلیتهای مذهبی از جمله سنی و ارمنی هم حضور داشتند.
اگر به جایی برسیم که ببینیم حضور در بیینال ونیز بر ضد ایران است ترجیح میدهیم که در این بیینال هیچ اسمی از ایران نباشد.»
همه اینها یعنی چه؟
حالا همه اینها که گفتیم خلاصه اش این می شود که بنیادی که باید حضورش به عنوان یک بنیاد در ونیز محدود می ماند عنوان و اعتبار هنر جمهوری اسلامی ایران را از آن خود میکند. حدود یک و نیم میلیارد از ایران پول می گیرد. چند نفر از پاکستان و هند و ... را هم در این غرفه می گنجاند (این که بنیاد مورد نظر با آن کشورها هم قراردادی بسته یا نه را نه را نمی دانیم) و از آن طرف هم روی چند نفر که خودش انتخاب کرده سرمایهگذاری میکند و در آینده ای نزدیک از آنها و آثارشان سود زیادی به دست خواهد آورد.
وای به حال هنری که مدیرش بر اساس «انشاءالله گربه است» تصمیم می گیرد...
شاید باورش کمی سخت است که مدیران تجسمی استدلالشان این است که در این قضیه کشور ما برد کرده است و بنیاد فیض نیا هیچ سودی نبرده است. ساده انگاری مسؤولان کمی عجیب به نظر می رسد و بعید است در باره بقیه قراردادها و همکاری ها تا این اندازه ساده انگارانه و با خوش بینی افراطی کارها انجام شود. از سوی دیگر همه اینها که گفتیم هم در شرایط خوش بینانه برقرار است و اگر بخواهیم بدبینانه نگاه کنیم و شایعات را بشنویم پای سودهای شخصی دوستان و وابستگان فلان شخصیت پشت پرده و منافع گروهی آن یکی مسؤول و این یکی رییس میآید وسط که فعلا چون شایعه اند کاری به آنها نداریم و ما هم به سبک ملانوروزی می گوییم: انشاءالله گربه است.
فقط این وسط نمیدانیم دستگاه های نظارتی و نهادهای امنیتی مراقب این اتفاق هستند یا خیر اما این را میدانیم که هم بوی سودهای سرشار مالی از حراج اعتبار ایران به مشام میرسد و هم احتمال تلاش برای از بین بردن هنر انقلاب.
کیوان امجدیان