گروه فرهنگی مشرق/
1. دیروز برج میلاد شاهد نمایش سه فیلم پرسروصدای جشنواره فیلم فجر بود. فضای هر سه فیلم کاملا با یکدیگر متفاوت بود. «دو» نمایش نزدیکی از آدم هایی بود که در تمام این سالها در سینمای ایران جایی نداشتند. یکی از دو شخصیت اصلی فیلم مربوط به قشری از جامعه بود که امکانات مادی زیادی ندارند، یک زن کارگر که در دسته بندی های معمول ما جزء طبقه پایین اجتماعی قرار می گیرد.آدمهایی که به ندرت در سینمای اجتماعی ما دیده میشوند و این روایت قابل توجهی از زندگی آنها بود.
«بهمن» مرتضی فرشباف اما دقیقا برخلاف «دو». آدمهایی از طبقه متوسط اجتماعی با دغدغههای خاص مربوط به شرایط زندگی متاثر از چندفرهنگی.
«دو» و «بهمن» اما هر دو در یک فضای سینمایی معمول، روایتهای سریع و بریده بریده ای از زندگی اجتماعی آدمها ساخته شده بودند.
«اعترافات ذهن خطرناک من» اما عبور سینمای ایران از قواعد و ژانرهای کلیشه شده و تکراری دو فیلم قبل بود. فضایی کاملا فانتزی و آوانگارد با آدم هایی جدید و هیجان برانگیز در سینمای ایران. فضا و شخصیت های فیلم جدید هومن سیدی، ابتکار نوینی در سینمای اجتماعی ایران بود، فیلمی پیشرو که امکانات تصویری و معنایی جدیدی به سینمای ایران اضافه کرد.
اما هر سه فیلم عملا فیلمهایی بدون نتیجه، منقطع از واقعیت، و بدون کارکرد اجتماعی قابلتوجه از آب درآمده بودند. با وجود همه تفاوتهای معنایی، فضایی، سینمایی،شخصیتی نتیجه هر سه فیلم برای سینمای ایران یکسان بود: اگر ساخته نمیشدند هم اتفاقی نمیافتاد.
سینمای ایران مسیر نادرستی انتخاب کرده است. تفاوتی نمی کند که به سراغ طبقه متوسط برود، یا به قشر محروم اجتماع ایران حق روایت بدهد. فضای رئالیسم اجتماعی را انتخاب کند، یا پیشروانه دست به ابتکارات فرمی و سینمایی جدید بزند. از تهران خارج شود یا لوکیشنهایش فقط در آپارتمان های ونک به بالا باشد.هیچ کدام عملا تفاوتی ایجاد نمیکند. مسیری که انتخاب شده است مسیری است که انتهای آن به کارکردی ختم نخواهد شد و این مسیر، مسیر بیآرمانی است. مسیری است که هیچ جهانبینی توصیهکننده ای در آن وجود ندارد، حد و مرز میل به خیر در آن، آنقدر ملایم و کمرنگ شده است که عملا یارای مقاومت دربرابر شر را ندارد، ترس از شعار و افتادن به ابتذال سفارشیسازی خود تبدیل به ابتذال دیگری به نام ترس از متهم شدن به آرمانگرایی تبدیل شده است و نهایتا فیلمهای اجتماعی سینمای ایران به ملغمهای از بیهودگی های معاصر بدل شده است.
دیشب بعد از تماشای هر سه فیلم، تمام چیزی که برایمان باقی ماند همین بود: اینکه پایان آرمانگرایی در سینمای اجتماعی ایران به شدت تلخ تر از آن چیزی است که تصورش را می کنیم. اینکه سینماگران ایرانی دیگر نمیتوانند خودشان را به یک مکتب؛ ایدئولوژی، فکر، آرمان و یا هدف اجتماعی متصل کنند و از آن برداشت کنند گزاره جدیدی نیست، اما شاید هیچگاه تلخ تر از روز پنجم جشنواره به اعماق وجودی جان مخاطبان حرفهای سینمای ایران ننشسته بود.
این بیهدفی، بیسرانجامی، سرگردانی و بیهودگی عملا نتیجه مستقیم چیزی جز این نیست، «دو»، «بهمن» و «اعترافات ذهن خطرناک من» هر سه فیلم هایی بودند معلق بین زمین و آسمان. می ترسیدند پایشان را روی زمین بگذارند و می ترسند که سرشان را به بالا ببرند و آسمان را نگاه کنند و این سرنوشت تلخ امروز سینمای ایران است و هر دست و پا زدنی عملا دیگر بیهوده است.
2. زنگ خطر برای اقتصاد سینمای ایران در سال آینده با ضرباهنگی تند و وحشتناک به صدا درآمده است. تمام فیلم هایی که در جشنواره فجر امسال به نمایش درآمدهاند، به غیر از دو استثنای «عصر یخبندان» و «رخ دیوانه» فیلم هایی از پیش شکست خورده در گیشه هستند. هیچ مایه قابلتوجهی برای کشاندن مخاطب به سینماها وجود ندارد و جذابیت بزرگترین گمشده فعلی سینماست. سال سخت سینمای ایران از پایان جشنواره فیلم فجر آغاز می شود.
کد خبر 387145
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۰:۱۲
- ۱ نظر
- چاپ
میترسیدند پایشان را روی زمین بگذارند و می ترسند که سرشان را به بالا ببرند و آسمان را نگاه کنند و این سرنوشت تلخ امروز سینمای ایران است و هر دست و پا زدنی عملا دیگر بیهوده است.
منبع: تسنیم