انتشارات «‌يا زهرا(س)» با چاپ كتاب «آن‌كه فهميد آن كه نفهميد» خوبي و بدي‌هاي جنگ را از منظر و نگاه نويسنده شناخته شده دفاع مقدس «‌حميد داود آبادي » منتشر كرده است.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - اين كتاب 111 صفحه‌اي كه در قالب خاطره نوشته شده نكات ناگفته زيادي از دوران دفاع مقدس و جبهه‌ها را روايت مي‌كند. اين كتاب در 14 بخش تدوين شده و در بخش انتهايي كتاب نيز عكس‌هايي متناسب با تيتر كتاب آمده است. روي جلد كتاب در بخش بالاي صفحه تصاوير شهداي دفاع مقدس آمده و عنوان آن «آن كه فهميد» و تصاوير نيمه پايين صفحه كتاب به صورت معكــوس از سران منافقين است و با عنوان آن كه نفهميد نامگذاري شده است. نويسنده در بخش اول هر فصل، در صفحاتي سفيد به بيان مردانگي‌ها و آزادگي‌هاي بروبچه‌هاي پاك جنگ كه عمدتا از دوستان او بوده‌اند پرداخته و بلافاصله در بخش ديگر همان فصل، با صفحاتي تيره رنگ، ذكر خباثت‌هاي برخي افراد كه روي موج خون شهدا سوار شدند را آورده است.

روايتي از خوبي و بدي‌هاي جنگ

داستان اين كتاب از آنجا شكل گرفت كه حميد داودآبادي فهميد ذكر برخي خاطرات تلخ در كنار ذكريات شيرين، هنري است زيبا كه پيام رساني به جا و ارزشمندي در پي خواهد داشت. نويسنده درباره كتابش مي‌گويد اين كتاب دربرگيرنده بخشي از خاطرات منتشر نشده نويسنده از دو گروه از آدم‌ها، ‌همرزمان و دوستاني بوده كه جايگاه خود را در جنگ و بعد از جنگ فهميده‌اند و نفهميد‌ه‌اند. اين كتاب تلنگري است به كساني كه ديروز در جبهه‌ها در مقابل دشمن ايستاده‌اند، ولي امروز به بيراهه رفته و مسير خود را نشناخته‌اند.

لحن ساده و صميمانه داودآبادي كتاب را براي كساني كه مخاطب‌كتاب‌هاي دفاع‌مقدسي نيستند و ممكن است براي اولين بار كتابي از اين حوزه را در دست گرفته‌اند لذتبخش باشد. داستان «‌شهيد محمدرضا تعقلي‌» كه با عنوان شير پاك خورده در صفحات ابتدايي كتاب آمده نمونه‌اي از بيان خودماني و ساده نويسنده است: «امروز رضا براي خودش تاجري شده ميلياردر. ديگه با هيچ كدوم از بچه‌هاي قديمي نمي‌پره. مگه اينكه طرف اهل معامله و تجارت باشه؛ اون هم صابون رضا به تنش نخورده و كلاهش رو برنداشته باشه! رضاي ميلياردر‌، امروز سه عدد ناقابل همسر ابتياع فرموده و با اجازه شما، لبي هم به «حقّه» مي‌چسبونه‌، يعني «آر‌پيجي» زن قهاري شده! البته از نوع جنگي؛ از اون نوع كه باهاش ترياك تناول مي‌فرمايند.»

قلم تند و نقادانه داودآبادي قابل تحسين است. او در بخش نفهميده‌ها گاهي آنقدر مستقيم افرادي را مورد هجوم قرار داده كه به خوبي مي‌شود از نشانه‌ها به نام آنها پي‌ برد و نويسنده هيچ ابايي از اين نقد كردن نداشته است. براي نمونه در بخشي از كتاب آمده كه يك شب شهيد نادر محمدي با يك چراغ قوه به حسينيه پادگان مي‌رود و چراغ قوه را در صورت سه چهار نفر مي‌اندازد كه مشغول خواندن نماز شب بودند، يكدفعه داد مي‌زند؛ «بي وجدان، تو كه هر روز از زير شستن ظرف غذاي بچه‌ها در مي‌ري وقتي نوبت شهرداريت مي‌شه، فرار مي‌كني و مي‌ذاري بچه‌ها كارهاي تو رو انجام بدن... چه نماز شب‌خون‌؟ تو غلط مي‌كني كارهاي خودت رو مي‌‌اندازي گردن اين و اون، بعد مياي واميستي جلوي خدا، براش ادا و اطوار در مياري و مثلاً گريه مي‌كني، نماز شب بزنه به كمرت، بي‌وجدان‌! تو چه جور رزمنده‌اي هستي كه حق‌الناس رو رعايت نمي‌كني‌؟ و آخر سر هم يه خط و نشون خطرناك براي فردا صبح مي‌كشيد و مي‌رفت سراغ نفر بعد. حالا هر كي زرنگ بود‌، نمازش رو مي‌شكست و در مي‌رفت تا گير نادر نيفته‌.‌»

نويسنده در اين كتاب از افعال شكسته و جملات محاوره‌اي استفاده كرده كه اگر چه در برخي موارد به لطافت و صميميت متن افزوده اما كاري غير عرف در نگارش كتاب‌هاي حرفه‌اي است. اين شكسته‌نويسي در برخي موارد، خواننده را با مشكل مواجه مي‌كند و مثلاً فرق شكم و شيكم و امثال آن را در يك بخش از كتاب بفهمد. همچنين داودآبادي در كنار لحن و زبان خاصي كه در كتابش به كار برده دست به اختراع واژه‌هايي مثل لمسيده بود (ص34)، پدال ترمز وجود (ص35) مي‌زند.
منبع : روزنامه جوان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس