این تبادل با تبادل های قبلی یک تفاوت عمده داشت. تعدادی را دو طرف قول داده بودند آزاد کنند و در صورت جلسه هم نوشته و امضا شده بود. نگرانی دو طرف در این مسئله بود که ممکن است در مرز،طرف مقابل این تعداد را تحویل ندهد و یا به جای افراد مورد نظر کسان دیگری را جایگزین کند.

گروه جهاد و مقاومت مشرق: در دومین نشست کمیته ی مشترک اسرا مذاکراتی صورت گرفت که تعدادی از اسرا بزودی آزاد شوند، لذا روحیه ی خاصی در بین خانواده های اسرا و مفقودان در ملاقات هایی که با آنها داشتیم، احساس می شد.

بر اساس توافقی که بین طرفین صورت گرفته بود، قرار شد دو طرف حداکثر تلاش خود را به کار گیرند تا کلیه ی اسرا و زندانیان زنده مورد اشاره در فهرست های مندرج در صورت جلسه دومین نشست کمیته، دوهفته پس از امضای سند مبادله شوند؛ یعنی حدوداً، چهارم یا پنجم فروردین سال ۱۳۷۷ تاریخ مبادله ی اسرا بود و بر همین اساس، کمیسیون اسرا آمادگی خود را برای اجرای این تبادل در تاریخ ۵/۱/۷۷ به وزرات امور خارجه اعلام کرد و توقع ما در کمیسیون اسرا این بود که وزرات امور خارجه هم به صلیب سرخ و عراق اعلام کند تا آنها هم آمادگی متقابلی در خود ایجاد نمایند و این کار به موقع انجام شود. صلیب سرخ که طی یادداشتی از نتایج مثبت گفتگوهای دو جانبه ی ایران و عراق در خصوص آزادی اسرا و زندانیان و دیگر اتباع آنها مطلع شده بود، از این توسعه و پیشرفت نوید بخش استقبال کرد و آمادگی خود رابرای نظارت بر تبادل اسرا از تاریخ ۱۵/۱/۷۷ اعلام نمود.

ما توقع داشتیم که صلیب سرخ زودتر بیاید؛ مثلاً پنج روز بعد از تاریخ اعلام شده ی ما (۱۰/۱/۷۷) اعلام آمادگی کند، ولی این گونه نشد. و برای ما جای سؤال بود که اگر آنها خوشحال هستند، چرا به موقع نمی آیند. بنابراین مکاتباتی از طریق وزارت امور خارجه با آنها داشتیم که حداقل تا تاریخ ۱۲/۱/۷۷ بیایند و تبادل انجام شود. روز دوازدهم فروردین را به این خاطر انتخاب کرده بودیم که این روز به نام جمهوری اسلامی ایران نامگذاری شده بود. ما قصد داشتیم تبادل در این روز با یک میمنت و مبارکی خاصی انجام شود.

تلاش های ما به نتیجه رسید. هم صلیب سرخ و هم عراق اعلام آمادگی کردند که از دوازدهم بیایند و این کاررا انجام بدهیم. در عمل کارها طوری انجام شد که متاسفانه روز دوازدهم اسیری مبادله نشد. در روز سیزدهم با یک روز تاخیر تبادل صورت گرفت که البته شاید هم موجه بود.

این تبادل با تبادل های قبلی یک تفاوت عمده داشت. تعدادی را دو طرف قول داده بودند آزاد کنند و در صورت جلسه هم نوشته و امضا شده بود. نگرانی دو طرف در این مسئله بود که ممکن است در مرز،طرف مقابل این تعداد را تحویل ندهد و یا به جای افراد مورد نظر کسان دیگری را جایگزین کند.

ما هیئتی قوی تر از هیئت های قبلی انتخاب کردیم. خودم در هیچ یک از تبادل های قبلی تا مرز خسروی نمی رفتم. این باربه مرز خسروی رفتم. در داخل خودرویی که پرده داشت در ۱۵ متری محل تبادل، داخل ماشین نشسته بودم. کسی مرا نمی دید، اگر هم می دیدند نمی شناختند، چون با تغییراتی آنجا رفته بودم که فقط  ناظر تبادل باشم[۱].

در ساعت ۲۲:۱۵ دقیقه روز سیزده فروردین اولین گروه از اسیران ایرانی وارد خاک وطن شدند. بررسی ما نشان داد که سیزده نفر آنها از همان عناصری هستند که در لیست ۶۲ نفری ما بودند و برای ما اهمیت خاصی داشتند. در راس آنها سرهنگ خلبان قاسم محمد امینی و دوازده نفر از برادران سپاهی. ما با این سیزده نفر ساعت ۱:۳۰ دقیقه بامداد ۱۴ فروردین در مهمانسرای قصر شیرین (مهمانسرای محل اقامت ما)جلسه ای برگزار کردیم. این جلسه از خاطرات فراموش نشدنی من است. این سیزده نفر به من گفتند:علت اینکه جلسه را ۱:۳۰ نصف شب برگزار کردیم این بود که شب جمعه بود و رفتیم دعای کمیل را برگزار کردیم. چند تقاضا از من داشتند که مطرح کردند؛ تقاضای اول آنها ملاقات با مقام معظم رهبری بود. اصلاً بحث خانواده را مطرح نکردند. با همان لباس های اسارت داخل اردوگاه اولین خواسته ی آنها، دیدار با رهبر انقلاب بود؛ چون خبر داشتند که امام (ره) رحلت کرده اند، می خواستند با مقام معظم رهبری ملاقات کنند.

خواسته ی دوم این سیزده نفر این بود: بقیه ی آن ۶۲ نفر با ما در زندان الرمادی بودند، از زمانی که آزاد نشوند ما به تهران برنمی گردیم. چون در تمام سختی ها و مشکلات با هم بوده ایم، حالا هم می خواهیم به تهران نزد خانواده هایمان برویم، می خواهیم همه با هم باشیم.

خواسته ی سوم: چون عراقی ها ما را به زیارت کربلا نبردند، ترتیبی اتخاذ کنید به روشی که در جمهوری اسلامی ایران وجود دارد، ما یک دفعه به زیارت کربلا برویم.

در مدت چند روز بعد هم تبادل اسرا ادامه یافت. ما هر وقت می خواستیم اسیری را آزاد کنیم، این دلهره را داشتیم که احتماًل دارد که عناصر اصلی و کلیدی ما را عراقی ها آزاد نکنند. در سری دوم بین اسیران ایرانی سه نفر عراقی را برای ما فرستاده بودند، نگرانی ما شدت یافت؛ یا یک نفر از آنها کر و لال بود که نمی توانستیم او را شناسایی کنیم که اصلاً ایرانی است یا عراقی؟ سواد هم نداشت که بنویسد. ما بسیار مصر بودیم در این تبادل؛ عراقی ها خلبان لشگری را تحویل دهند. خبری به ما رسید که عراقی ها اسم خلبان لشگری را آخر لیست گذاشته اند تا به عنوان آخرین نفر تحویل دهند؛ این هم باعث دلهره ما شده بود که از کجا معلوم نفر آخر را بدهند. بر فرض ما اگر پانزده نفر اسیر عراقی را هم نگه می داشتیم به درد ما نمی خورد. این مسائل باعث می شد که کار بغرنج تر شود. تا پایان روز ۱۶/۱/۷۷ تعداد ۲۶۹ نفر از اسرا و زندانیان ایرانی آزاد شدند. بین آنها خلبان لشگری نبود. بعضی از عناصر مهم همچون افراد اطلاعاتی برای ما ارزشمند بودند که آنها نیز تحویل داده نشده بودند.

ما مجبور شدیم ساعت ده شب شانزدهم فروردین، نشست سه جانبه ای در مرز تشکیل دهیم، چون فردای آن روز آخرین تبادل اسرا بود. هنوز خلبان لشگری و برخی عناصر کلیدی آزاد نشده بودند، بنابراین باید قضیه را روشن می کردیم.

جلسه ی سه جانبه با حضور من و بعضی از اعضای کمیسیون، صلیب سرخ و دکتر ریاض القیسی معاون امور بین المللی وزارت خارجه ی عراق، تشکیل شد. آن جلسه خیلی طولانی شد. تمام تلاش ما این بود که مسئله ی خلبان لشگری را زیاد تاکید نکنیم تا آنها خیلی حساس نشوند. از طرفی هم می خواستیم به هر ترتیبی شده او را از چنگ عراقی ها در بیاوریم. آن شب توکل مان به خدا بود، چون از دست ما واقعاً خارج بود و نمی دانستیم در ذهن آنها چه می گذرد. ما در این جلسه گفتیم اولین کسی که فردا آزاد می شود باید خلبان لشگری باشد تا بقیه ی کارها هم انجام شود. ریاض القیسی چون با من و تصمیمات قاطعی که برخی اوقات می گرفتم آشنا بود، احساس کرد که اگر این کار صورت نگیرد واقعاً روند تبادل اسرا ناتمام می ماند و کار گره می خورد.

[۱]. جلسه ای  روز دوازدهم فروردین در قصر شیرین برگزار شد. این جلسه را باحضور کلیه ی اعضای هیئت تبادل اسرا برگزار کردیم. تصمیماتی به این ترتیب گرفته شد: الف) من از همه ی اعضا خواستم اسیران ایرانی به محض آزاد شدن شناسایی شوند. فرمی را که به این منظور آماده مکرده بودیم، پر کنند و نتیجه را سریعا به من اطلاع دهند. ب) ایجاد ارتباط بین من و اعضای هیئت در مرز خسرویو ذانتقال سریع خبر ها به من. ج) ما با عراقی ها توافق کرده ب.ودیم تعداد اسیرانی را که آزاد می کنیم؛ تقریباً ۱۵ نفر اسیر عراقی در مقابل یک اسیر ایرانی باشد. اگر ما ۹۰ اسیر عراقی را آزاد می کردیم آنها باید ۶ نفر اسیر ایرانی آزاد می کردند. من تاکید کردم که اعضای هیئت این تناسب را دقیقاً رعایت کنند، چون تبادل در یک نوبت انجام نمی شد و چهار پنج روز طول می کشد، ممکن بود اگر دقت نکنیم در آخر کار مشکل به وجود بیاید. د) در هنگام آزاد سازی اسیران عراقی در وهله ی اول اسیران ثبت نام شده آزاد شوند، چون یک اسیر ثبت نام شده صلیب سرخ یک وجهه ی بین المللی دارد و از نظر عرف بین المللی باید زمانی آزاد شود.پس بهتر بود اول این ها را آزاد می کردیم.ه)از هیئت خو.دمان خواستیم تا تلاش کننداسرا و زندانیان ایرانی در زندان الرمادی آزاد شوند، چون از عناصر کلیدی بودند. [راوی]

امیر سرتیپ عبدالله نجفی، رئیس کمیسیون تبادل اسرا و مفقودین
*سایت جامع آزادگان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس