کد خبر 345065
تاریخ انتشار: ۲۴ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۵

شرايط اجتماعي، فرهنگي و سياسي كشور به نحوي بود كه مسئولين در عين ابراز هشياري مي‌كوشيدند فعاليت رسمي حزب توده را، عليرغم عمليات مخرب آن، تحمل كنند.

گروه تاریخ مشرق- در نيمه دوم سال 1361، اطلاعات دقيق و مستند و شواهد نظري و عملي مسئولين كشور را در جريان يك توطئه گسترده و عميق كه توسط حزب توده در شرف تكوين بود و براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران را هدف گرفته بود، قرار داد.
از بدو پيروزي انقلاب اسلامي، مسئولين نظام نسبت به ماهيت حزب توده شناخت كافي داشتند. اين شناخت، كه از تجربه عميق بررسي فعاليت كمونيست‌ها در ايران و ساير كشورهاي اسلامي سرچشمه مي‌گرفت، كافي بود تا رهبري انقلاب و مسئولين نظام را نسبت به فعاليت حزب توده و ساير گروههاي چپ در ايران به هشياري معطوف دارد. امام خميني (ره)، در سخنان خود، پيش و پس از انقلاب، بارها بر اين هوشياري تأكيد ورزيدند و تلاشهاي جريانهاي ماركسيستي و التقاطي را كه منافقانه دم از «اتحاد» با نيروهاي مسلمان مي‌زدند، خنثي كردند. با اين وجود، در سالهاي 1358ـ 1361، شرايط اجتماعي، فرهنگي و سياسي كشور به نحوي بود كه مسئولين در عين ابراز هشياري مي‌كوشيدند فعاليت رسمي حزب توده را، عليرغم عمليات مخرب آن، تحمل كنند. مهمترين عاملي كه سبب فعاليت آزادانه حزب توده در اين چهارسال شد، تعهد نظام نسبت به «اصل آزادي عقيده» بود.
امام(ره) در آخرين روزهاي اقامت خود در پاريس به صراحت بر اين اصل تأكيد ورزيده و اعلام داشتند در نظام آينده: «ماركسيست‌ها آزاد خواهند بود خواسته‌هاي خود را بيان كنند، اما آزادي توطئه عليه كشور را نخواهند داشت».

حزب توده

اين اصل، كه نظام جمهوري اسلامي عملاً تاكنون نيز پايبندي خود را به آن به ثبوت رسانيده، از دو بعد قابل بررسي است: بعد نخست را «اصل پويايي انديشه‌ها در شرايط تعارض» مي‌توان ناميد. اسلام از تعارض انديشه‌ها نه تنها بيم ندارد، بلكه آن را، در شرايطي، براي اعتلاي مباني مكتبي و انتخاب آگاهانانه افراد مفيد مي‌داند. اسلام مكتبي است كه در همه ابعاد نظري و عملي توانمندي و غناي خود را به اثبات رسانده و در شرايطي كه مكتب در معرض شبهات كفرآلود و شرك‌آميز قرار گيرد، مواجهه مكتبي و فرهنگي و دفع عقلايي تفكر منحرف از راه تعميق انديشه را كارساز مي‌شمرد و نه سركوب قهرآميز تفكر و رقيب و مهاجم را.

استاد شهيد مرتضي مطهري مي‌نويسد:
«من مكرر در نوشته‌هاي خود نوشته‌ام، من هرگز از پيدايش افراد شكاك در اجتماع كه عليه‌ اسلام سخنراني كنند و مقاله بنويسند، متأثر كه نمي‌شوم هيچ، از يك نظر خوشحال هم مي‌شوم. چون مي‌دانم پيدايش اينها سبب مي‌شود كه چهره اسلام بيشتر نمايان بشود. وجود افراد شكاك و افرادي كه عليه دين سخنراني مي‌كنند، وقتي خطرناك است كه حاميان دين آنقدر مرده و بي‌روح باشند كه در مقام جواب برنيايند يعني عكس‌العمل‌ نشان ندهند. اما اگر همين مقدار حيات و زندگي در ملت اسلام وجود داشته باشد كه در مقابل ضربت دشمن عكس‌العمل‌ نشان بدهد، مطمئن باشيد در نهايت امر به نفع اسلام است. همانطوري كه در طول 30ـ 40 سال اخير، كسروي پيدا شد عليه شيعه بالخصوص و احياناً عليه اسلام چيزها نوشت. توده‌‌اي‌ها آمدند در مقابل ما حرفهاي ديگري زدند و به اساس اسلام اعتراض كردند، افراد ديگري پيدا شدند كه به نام حمايت از مليت ايراني عليه اسلام سخناني گفتند. اينها بدون اينكه خودشان بخواهند و قصد داشته باشند، بطور غير مستقيم آنقدر به اسلام خدمت كردند كه خدا مي‌داند... توده‌اي‌ها آمدند. چقدر توانستند به طور غيرمسقيم بدون اينكه خودشان بخواهند به منطق فلسفي و منطق اجتماعي اسلام خدمت بكنند. يعني اينها سبب شدند كه دستهاي علماي اسلام از آستين بيرون آمد و چه آثار نفيسي در اين زمينه منتشر شد.
يك دين زنده هرگز از اينگونه حرفها بيم ندارد. يك دين زنده آنوقت بيم دارد كه ملتش آنقدر مرده باشد كه عكس‌العمل نشان ندهند و متأسفانه ما در گذشته گاهي چنين چيزي داشتيم... اساساً ديني كه منطقش براساس فكر و عقل است، براساس حساب است، بر اساس فلسفه است، براساس يك سلسله مصالح است، در اين جهت نگراني ندارد. روي همين حساب از صدر اسلام تاكنون آن آزادي تفكري كه اسلام به مسلمين و به ملل ديگر درباره اسلام داده، هيچ ملت ديگري نداده است و اين از افتخارات اسلام است.»

بعد دوم، ضرورت بازسازي فكري و فرهنگي نسلي بود كه در دوران حاكميت شاه ـ امريكا به شدت به فرهنگ غربي آلوده شده بود. اين بخش از جامعه كه در شرايط سلطه پرورش يافته بود، با پيشداوري‌هاي نظري و آلودگي‌هاي فرهنگي وارد نظام نوين اسلامي شد و بخشي از آن پيرامون گروه‌هاي مختلف چپ، از جمله حزب توده، مجتمع شد. مسئولين انقلاب و نظام اميد داشتند كه با گذشت زمان و آشنايي با آرمان‌ها و ارزش‌هاي اسلامي به تدريج عناصر كمتر‌ آلوده و صادق اين نيروها به آغوش اسلام باز گردند. امام(ره) به راستي همچون پدري دلسوز بارها و بارها در اين زمينه سخن گفتند و كوشيدند تا زمينه‌ بازگشت اين قبيل افراد را فراهم سازند. امام(ره) از جمله چنين فرمودند:

«... امروز همه با هم همصدا آزادي را طلب مي‌كنند و استقلال را والحمدالله اينها بدست آمده است و جمهوري‌اسلامي را مي‌خواهند كه آن هم انشاءالله با آراي عمومي بدست مي‌آيد. آنچه كه الآن لازم است براي همه ما حفظ اين وحدت است. ما از الآن بايد مستقل باشيم. نه طرف راست و نه طرف چپ، بلكه همه تحت لواي اسلام مستقل.
اگر بخواهيد مملكتتان مستقل بشود، اگر بخواهيد آزادي براي شما پيدا بشود، افكار متشتت را الآن كنار بگذاريد، و با هم، همصدا، با هم اين بار را به منزل برسانيد. شما مي‌دانيد كه الآن مملكت ما يك مملكت آشفته است.
... وحدت كلمه الآن در همه اقشار است. لاكن اشخاصي كه بخواهند اين وحدت را به هم بزنند و بخواهند آنهائي كه اين وحدت را ايجاد كردند تضعيف كنند، آنها بايد تجديدنظر در فكر خودشان بكنند، توجه بكنيد ما خيرخواه شما هستيم. ما خيرخواه اين ملت هستيم. اسلام خيرخواه شما است. اسلام دنيا و آخرت شما را سعادتمند مي‌كند. با اسلام آشتي بكنيد. آنهايي كه آشتي ندارند بيايند زير لواي اسلام. بيايند تعليمات اسلامي كه اجانب نگذاشتند كه معلوم شود و قشرهائي كه به آنها مربوط نيست رها كردند و تعاليمي را كه به آنها مربوط بود و با منافع آنها مخالف بود نگه داشتند. نگذاشتند كه ما مطالعه بكنيم و نگذاشتند كه ما انتشار بدهيم. شما بدانيد كه اسلام همه چيز را دارد. از وقتي كه ازدواج بين مرد و زن انجام مي‌شود تا وقتي كه توي قبر مي‌رود آثار دارد، احكام دارد، دستور دارد، همه دستورهاي مترقي، همه دستورهائي كه براي سعادت انسان چه در اين دنيا و چه در آن دنيا مفيد است...»

مقايسه اين ديدگاه اسلامي با ديدگاه قرون وسطايي مغرب زمين كه هر گونه دگر انديشي را با حربه «انگيزاسيون» (تفتيش عقايد) به صلابه كشيد و چهره‌هاي درخشان پويايي نظري و نوانديشي علمي (مانند گاليله و جئوردانوبرونو) را به مسلخ كشاند و جنايت‌هايي آفريد، كه معروف خاص و عام است، جالب توجه است. اين ديدگاه همچنين باتجربه هفتادساله جهان ماركسيسم كه شاخص آن تفتيش عقايد استاليني و نواستاليني است نيز تفاوت ماهوي دارد. هر چند، ابعاد تكان‌دهنده كشتار و سركوب‌ نه تنها دگر انديشان بلكه عامه مردم و حتي خواص حزبي در دوران استاليندر دورة ميخائيل گورباچف و پس از آن، افشا شده و مطبوعات رسمي احزاب كمونيست نيز بر اين واقعيات مدهش صحّه ‌گذاشتند، ليكن بجا است تا به گوشه‌اي از آن توجه شود:
الكساندر سولژنيتسين، نويسنده شهير روس، درباره سركوب معتقدين به اديان در نظام نوخاسته شوروي در دهه‌هاي 1920 و 1930 چنين مي‌نويسد:
«در بهار سال 1922 كميسيون ويژه مبارزه با ضد انقلاب و تخريب و سفته بازي‌ (چكا)، كه عنوان گ. ‌پ. او پيدا كرده بود، درصدد دخالت در امور كليسا برآمد... با اين همه، از بيخ و بن برانداختن مذهب در اين مملكت، كه در جريان سالهاي 20 و 30 يكي از بزرگترين هدفهاي «گ. پ. او» و «ان. كا.و.د» بود، از راه ديگري جز بازداشت گروه‌گروه جماعت ارتدكس مذهب تحقق نمي‌توانست بيايد. كشيش‌ها و راهبه‌‌ها را كه وجودشان روسيه پيش از انقلاب، را از همه ملوث مي‌كرد، فشرده فشرده، گروه‌گروه، از كليسا‌ها و صومعه‌ها بيرون مي‌آوردند، به زندان مي‌انداختند و از ديارشان نفي مي‌كردند، به ويژه، دست به توقيف و محاكمه مؤمن‌هايي مي‌زدند كه جنبش و كوششي داشتند. دايره پشت سرهم گسترش مي‌يافت و اكنون مدتي بود كه نوبت بازداشت مؤمن‌هاي ساده و بينوا، پيرمردان و به ويژه زناني شده بود كه ايمان سرسختانه‌تري داشتند و از آن پس و سالهاي دراز، در زندانهاي سر راه و بازداشت‌گاهها لقب «خواهران شفقت» به ايشان داده شد.
بي‌گمان، فرض اين بود كه بازداشت و محاكمه اينان به سبب خود دين و مذهب صورت نمي‌گيرد، كه براي‌ آن صورت مي‌گيرد كه اعتقادهايشان را با بانگ بلند اعلام مي‌دارند و فرزندانشان را با همين فكر پرورش مي‌دهند.
چنان كه تانيا خودكه‌ويچ ( Tania khodke vitch) نوشته‌ مي‌تواني، نمازت را به آزادي بخواني اما ... به اين شرط كه جز خدا كسي نشنود.
(و اين شعر برايش ده سال آب خورد.) كسي كه گمان مي‌برد به حقيقت روح و جوهر روحاني دست يافته است، بايد از فرزندان خويشتن پنهانش بدارد. در سالهاي 20، قضيه تعليم اصول دين و مذهب به فرزندان خود، به موجب ماده 58 ـ بند 10 جرم سياسي شناخته شد و به زبان ديگر، تبليغ ضدانقلابي به حساب آمد.»

به هر روي، بر اساس اين بينش مكتبي، نظام نوپاي جمهوري‌اسلامي، عليرغم فشار كم نظير ضد انقلاب داخلي و خارجي، فعاليت آزادانه احزاب و گروه‌هاي چپ را پذيرا شد. به تدريج‌ بخش عمده اين جريانات كه زيست در شرايط آرام سياسي انگيزه‌هاي وجودي و مايه‌هاي موجوديشان را به تاراج مي‌برد و دستمايه بس حقيرانه فرهنگ و انديشه‌شان را برملا ساخت، راه توطئه و آشوب را پيش گرفتند و توسط مردم از صحنه حيات اجتماعي كشور حذف شدند. ولي در اين ميان حزب توده ترفندي خاص پيش گرفت و زيركانه كوشيد تا توطئه‌هاي خود را زير پوشش حمايت صوري از نظام انقلابي پنهان دارد. مسئولين نظام هر چند هشيارانه به حركتهاي حزب توده توجه داشتند، با اين وجود، تا نيمه دوم سال 1361 با صبر و بردباري موجوديت آن را تحمل كردند. ولي در شرايطي كه اين موجوديت مي‌توانست به خطري براي كيان انقلاب و ارزشهاي برخاسته از خون هزاران شهيد تبديل شود، بردباري جايز نبود. نه تنها شرع، بلكه عرف جاري سياست جهاني، در همه اعصار و در همه كشورها، چنين بردباري را جايز نشمرده و نمي‌شمرد. بدينسان بود كه پرده‌دري از چهره توطئه‌آميز حزب توده در دستور روز نهادهاي انقلابي جمهوري اسلامي ايران قرار گرفت و مأموريت دستگيري سران حزب توده به «واحد اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي» محول شد.

*عمليات امير‌المؤمنين (ع)

در پي يك رشته عمليات مقدماتي در ساعت 30/4 بامداد روز 17/11/1361 با دستگيري نورالدين كيانوري، دبير اول كميته مركزي حزب توده و همسرش مريم فرمانفرمائيان فيروز، عضو هيئت سياسي كميته مركزي حزب، نخستين مرحله عملياتي آغاز شد. در ساعات اوليه بامداد همان روز بخش مهمي از مراكز پنهاني حزب توده به تصرف پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و حدود 40 تن از مهره‌هاي برجسته حزب توده و عناصر كليدي شبكه جاسوسي شوروي در ايران دستگير شدند. دستگيرشدگان بخش عمده اعضاي كميته مركزي و كادرهاي درجه اول حزبي را دربر مي‌گرفت. در پي دستگيري اين عناصر، بلافاصله تخليه اطلاعاتي با طبقه‌بندي حفاظتي بالا آغاز شد و هر گونه تلاش عوامل نفوذي شوروي و حزب توده و عناصر ضد انقلاب راست در ساير ارگانها، كه بعداً چگونگي آن كشف شد، براي اطلاع از ميزان اطلاعات به دست آمده، عقيم ماند. با تلاش پيگير نيروهاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در فاصله‌اي كمتر از دو ماه، كليه اطلاعات كليدي از عمليات پنهاني حزب توده به دست آمد و سازمانهاي مخفي و نظامي و شبكه‌هاي نفوذي و جاسوسي و طرحهاي براندازي خزنده و كودتايي حزب توده كشف شد. ابعاد مطالب كشف شده به حدي بود كه رهبري حزب توده هيچگاه تصور آن را نمي‌كرد و براي جبران آن طرح جانشيني (آلترناتيو) نينديشيده بود.
دومين مرحله عمليات، با نام «عمليات حضرت اميرالمؤمنين (ع)»، بر مبناي اطلاعات كشف شده در مرحله نخست، در شب ميلاد امام علي (ع) ـ 7/2/1362ـ آغاز شد. در نخستين گام اين عمليات، 4 نفر اعضاي رهبري حزب توده كه جلسه «هيئت دبيران» را تشكيل داده بودند (فرج‌الله ميزاني، مسئول تشكيلات كل؛ انوشيروان ابراهيمي، مسئول فرقه دمكرات آذربايجان؛ محمدمهدي پرتوي، مسئول سازمانهاي مخفي و نظامي؛ رحمان هاتفي، مسئول وقت سازمان ايالتي تهران پس از دستگيري حجري در ضربه اول) دستگير شدند. در اين عمليات، حدود 170 نفر از كادرهاي حزبي و اعضاي سازمانهاي مخفي و نظامي و عوامل جاسوسي و نفوذي در تهران و بيش از 500 نفر در شهرستان‌ها دستگير شدند. همچنين حدود 80 دستگاه خانه مخفي حزب، سه محل جاسازي شده اسلحه، شامل 200 قبضه انواع سلاح كمري، تفنگ ژـ 3، كلاشينكف، آر.پي. جي7، تيربار و مقادير زيادي فشنگ و نارنجك، صدها دستگاه اتومبيل و موتورسيكلت، انواع وسايل چاپ و تكثير و آرشيوهاي محرمانه حزبي و قريب به 9 ميليون تومان وجه نقد به دست آمد.
حزب توده در برگيرنده قريب به 10 هزار عضو و تعدادي هوادار بود كه بخش عمده آنان در سازمان‌هاي رسمي حزب سازماندهي شده بودند و مستقيماً در جريان توطئه‌ها و اقدامات پنهاني حزب قرار نداشتند. نكته‌اي كه مورد توجه جدي مسئولين قرار داشت بهره‌گيري از افشاي توطئه‌هاي پنهاني حزب به منظور بازگردانيدن اين عناصر به دامان نظام و جامعه و برخورداري آنان از يك زندگي سالم بود. بر اين اساس، همزمان با «ضربه دوم» ـ كه عناصري را كه مستقيماً در توطئه‌هاي پنهاني و جاسوسي حزب مشاركت داشتند در بر مي‌گرفت ـ برنامه افشاي ماهيت حزب نيز به اجرا در‌آمد. اولين گام در اين افشاگري، مصاحبه راديو تلويزيوني تعدادي از برجسته‌ترين سران حزب و اعتراف صريح آنان به مشاركت در تخلفات قانوني و توطئه‌هاي پنهاني و جاسوسي بود.

منبع:حزب توده ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس