کد خبر 338162
تاریخ انتشار: ۲ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۰:۴۱

فقط از ما می‌خواستند که با خدای خود روراست باشید با خدا سیاسی کار نکنید، گرچه ایشان خود با بندگان خدا هم سیاسی کاری نمی‌کرد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق به نقل از خبرگزاری دفاع مقدس، از مواردی که در سلامت کار و محیط کاری موثر بود برخورد مقتدرانه و با قاطعیت و حمایت همه جانبه در حد اعلا درجه از مجموعه کاری بود بطوری که هیچگاه کسی در هر مقامی که بود نمی‌توانست متعرض مجموعه کاری ایشان شود و تنها می‌بایست با خود ایشان برخورد کند و این تازه آغاز یک درس دیگر بود تا به همکاران خود بیاموزد که در مقابل هر شخصیتی که سفارش بی جا می‌آورد یا تقاضایی غیر از آنچه حق است دارد مواجه با برخوردی قاطع شود که در دیگر موارد حتی به خود جرأت تعرض به او را نداشته باشد.

نحوه برخورد  با سفارشات و درخواست ها

همکاران که از چنین حمایتی برخوردار بودند قدرتمندانه و با جان دل کار می‌کردند. برای آنکه اثر این رفتار را در همکاران به وضوح بیان کنم نمونه‌ای رااز خودم بیان می‌کنم. در مورد یک پرونده‌ای که با یکی از مقامات ارتباط فامیلی داشت و من روی ان کار می‌کردم در محضر استاد ارجمند آیت الله محمدی گیلانی که آن زمان ریاست دادگاه انقلاب اسلامی را داشتند با یکی از برادران صحبت شد، ایشان فرمودند اگر امکان این را دارد که نسبت به این پرونده تسریع یا ارفاقی صورت گیرد به مصلحت خواهد بود و من بدون توجه به اینکه در کجا حضور دارم و در محضر چه کسی هستم.

شخصیتی که هر حکمی که نسبت به پرونده بخواهند صادر کنند من کاره‌ای نیستم و در مرحله تکمیل پرونده فقط من نقش دارم و بدون ملاحظه احترام خاصی که باید قائل می‌شدم با اشاره دست و صدای بلند گفتم، نه خیر آقا! ایشان با کمال بردباری و بزرگواری هیچ سخن نگفتند و آن روز من متوجه اینکه چه برخوردی کرده‌ام نبودم، همکاران پس از مراجعت به من گفتند که این برخورد خوب نبود ایشان حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامی هستند و تو باید به این مطلب توجه می کردی، در اینجا نمی‌خواهم پیرامون اینکه این حرکت درست یا نادرست بود یا اینکه با توجه به شخصیت حضرت آیت الله گیلانی من در این مورد کاره‌ای نبودم و چگونه ایشان متواضعانه با من برخورد کردند و به روی من نیاوردند که بعدها تا بحال هنوز من شرمنده این درس بزرگ هستم، اما در خصوص نوع برخورد و اینکه زیرمجموعه کاری آقای لاجوردی تا چه حد احساس قدرت و شهامت می‌کرد که حتی در محضر چنین عالم بزرگ و ارزشمند، اینچنین گستاخانه و حتی بدون رعایت حد و مرز خود جواب قاطع را بدهد و این امر موجب اعتراض حاکم شرع دادگاه هم نشود، این نبود مگر درسی که شهید لاجوردی در برخوردهایش با هر نوع سفارش یا درخواست غیرمنطقی و بی جا به همه داده بود و طوری این در کل مجموعه رسوخ کرده بود که حکام شرع محترم هم بر آن واقف بودند و به آن توجه داشتند لذا این را در صدور احکامی که نسبت به پرونده‌ها در آن زمان داشتند متوجه بودند که مبادا خارج از ضوابط قانونی و شرع نسبت به کسی ارفاق بی‌جایی صورت بگیرد این رفتار یادآور کلام بزرگمردی دیگر از تبار سید‌الشهدا(ع) است که مظلوم زیست و مظلوم به شهادت رسید شهید دکتر بهشتی که «من تلخی برخورد صادقانه را بر شیرینی برخورد کاذب و منافقانه ترجیح می‌دهم» آری این نوع برخورد در جامعه امروز که جای خود دارد حتی آن روز که تازه چند بهار از پیروزی انقلاب اسلامی می گذشته بود موجبات ناخشنودی بسیاری از دست‌اندرکاران بود، اما آنها به صفا و پاکی و صداقت در این رفتار و اثراتی که بجا می‌گذارد واقف نبودند.

اثبات ولایت پذیری محض

تعبد و اطاعت‌پذیری از ولایت در شخصی چون شهید لاجوردی که خود در کوران پیروزی انقلاب اسلامی استخوان خورده کرده بود بنحوی بود که همچون دیگر خصوصیات ایشان بارز و مختص خود ایشان بود. بطوری که بارها دیده شد ایشان نقطه نظراتی پیرامون مسائل داشتند. اما وقتی اعضاء محترم شورای عالی قضایی با منصوبین از طرف حضرت امام (ره) پیام می آوردند بدون هیچ واکنشی در نهایت اطاعت می‌پذیرفت و بنحو کامل طبق آن دستور می‌کرد اگرچه این دستور صددرصد در مقابل آن نقطه نظرات بود یادم است در یک مورد که با ایشان صحبت می‌کردم ایشان آنچنان با راحتی خیال و انعطاف‌پذیری محض فرمودند اگر حضرت امام(ره) به من امر کند که بدرون آتش برو و یا خود را از بلندی پرت کن علیرغم اینکه می‌دانم اینکار درست نیست و یا اینکه قبول نداشته باشم یا مخالف عقیده من باشد با کمال میل و آرامش کامل دستور را اجرا می‌کنیم و هیچ دغدغه‌ای ندارم. حتی برای خود اجازه اینکه سئوال کنم قائل نیستم فقط اطاعت خواهم کرد. همکاران ایشان در خیلی از موارد دیده‌اند که زمانی که آیت الله موسوی اردبیلی ریاست شورای عالی قضایی را داشتند به کرات با ایشان در خصوص موضوعاتی بحث می‌کردند اما همین که ایشان می‌گفت نظر حضرت امام(ره) اینچنین است شهید لاجوردی دیگر تأمل نمی‌کرد و بی چون و چرا اجرای دستور می‌کرد. این خود درس بزرگی برای همکاران ایشان در طول دورانی که با ایشان بودند بود بنحوی که در بعضی از مواقع که آنها اطلاع نداشتند که از حضرت امام(ره) خرج کرده‌اند به ایشان اعتراض می‌کردند که چرا فی المثل فلان موضوع را پذیرفته اند این اطاعت‌پذیری از ولایت وقتی که در سلسله مراتب مدیریتی قرار می‌گرفت که مورد تأیید ایشان بود دیگر نیاز به اینکه به ایشان گفته شود حضرت امام(ره) یا مقام معظم رهبری مدظله العالی چنین نظری دارند نبود  صرفا بنا به دستور آن مقام مافوق ولو مخالف نظر خودش بود عمل می‌کرد. جزئیات مربوط به این امر را چون بطور کامل بخاطر ندارم ذکر نمی‌کنم اما آنقدر می‌دانم که موارد متعددی بود که هم در زمان دادستان انقلاب و هم در زمان ریاست زندانها که ایشان بایک سلامت روحی و واقعا وجدان آرام نسبت به پذیرش دستورات یا نظرات یا اقداماتی که از ناحیه بزرگان نظام مقدس اسلامی مطرح می‌شد، انعطاف داشتند و بر کسی پوشیده نبود که این خود نیز درس دیگری بود که به دوستان و همکاران خود خوب آموخته بود. شما اگر امروز بعد از گذشت سالها اگر با یکی از کسانی که با آقای لاجوردی کار کرده‌اند برخورد داشته باشید بوضوح این امر را درمی‌یابید که نسبت به تعبد و اطاعت از ولایت از دیگران ممتازترند.

طی مراحل خودسازی و تماشایی در عبادت

این تعبد و اطاعت از ولایت نشای از یک اعتقاد عمیق دینی است کسی که در دین خود ثابت قدم باشد و همواره در کوران دین‌ستیزی جامعه و شرایط و اوضاع احوالی که به سختی انسان می‌تواند دین خود را حفظ کند، نگذارد خللی بر اراده دینی او پدید آید می‌تواند در اطاعت از ولایت نیز سرآمد همگان باشد، خود ایشان فرمودند در شرایط سخت و دشواری بودیم بطوری که آنهایی که سر و کارشان مبارزه با رژیم طاغوت بود تلاش می‌کردند تا این مبارزه با اسم‌های گوناگون باشد اما به اسم دین نباشد و همواره نمونه‌هایی را ذکر می‌کردندکه تفکرات مبارزاتی در قالب دین باشکست مواجه شده است و انقلاب دینی نمی‌تواند اداره حکومت رابر عهده بگیرد، اگر در جایی هم از روحانیت و عنصر دینی استفاده می‌کردند برای پیشبرد مقاصد بود و بس، در این رابطه می‌فرمودند کمتر کسانی بودند که در مقابل این همه هجمه علیه دین مقاومت می‌کردند و اگر هم سعی می‌کردند که دینشان از کف نرود فقط برای ترس از جهنم و عواقب آن بود نه برای اینکه با نام دین حکومت کنند و ما در این مبارزه انگشت شمار بودیم و برای اینکه بتوانیم مقاوم و استوار تا آخر کار باقی بمانیم تمام اعتقادات و باورهای دینی خود را هر از چند گاه مرور می‌کردیم از خداشناسی گرفته تا فروعات و در جمع‌هایی که داشتیم همواره این حالت را تقویت می‌کردیم و بطور خاص من علاوه بر این کارها خود را بیشتر آماده می‌کردم و همه چیز را از شک دوره می‌کردم. خیلی زحمت کشیدم بطوری که سه بار تا مرحله نفی همه چیز پیش رفتم اما هیچگاه نماز را ترک نکردم و تمام اعتقادات خود را به این نحو مستحکم و قوی کردم؛

 حالا که یاد حرفهای این عزیز سفر کرده می‌افتم درمی‌یابم که واقعاً اگر نبود این خودسازی اعتقادی امروز ما از آن به عنوان یک اسوه با تقوی نمی‌توانستیم یاد کنیم. همه می‌دانند دوست، دشمن، آشنا و غیرآشنا، چه از نظر سیاسی و غیرسیاسی همه بر دیانت و دینداری حاج آقای لاجوردی تاکید داشتند و هیچ شک و شبهه ای در این رابطه به کسی دست نداده بود و نخواهد داد زیرا اگر شما هم به هنگام نماز و راز نیازش با خداو معبود به او متوجه می‌شدید می‌دیدید که او واقعاً با معبودش سخن می‌گوید فقط بر زبان الفاظی را جاری نمی‌کند بلکه با تمام وجود با خدا حرف می زند خودشان می‌گفتند در بعضی شرایط به هنگام نماز اوج می‌گرفتم. یکبار در زندان که بودیم فردی با اشعار فیض کاشانی(ره) (اگر اشتباه نکنم) زمزمه‌ای می کرد، وقتی به عمق اشعار او توجه کردم یک حالت روحانی به من دست داد به نماز ایستادم، آنقدر در دریای عمیق این نماز غوطه ور بودکه گویی این جهان مادی را احساس نمی‌کردم؛

 عبادت خالص از اعتقاد راسخ سرچشمه می‌گیرد و شهید لاجوردی در اعتقادات و دینداری بی‌ریا و مخلص بود، در مقابل خدا آنچنان خاضع بود و اذکار نماز را طوری اداء می‌کرد که می‌خواستی فقط نظاره‌گر او باشی، ایشان آخرت را آغاز زندگی می‌دانستند و در تفسیر آیات کریمه قرآن می‌فرمودند؛ اول ایمان آمده است بعد هم عمل صالح و اگر در این زمینه فضای مناسبی می‌یافت منونات قلبی و دریافتهای خود را بر زبان جاری می‌ساخت. اما ایشان معتقد بودند آنچه من می‌گویم و درمی‌یابم برای همه کس قابل قبول نیست و ممکن است دیگران به اشتباه بیافتند و در این زمینه علیرغم خواهش های خیلی از دوستان به هر نحو ممن طفره می‌رفتند. فقط از ما می‌خواستند که با خدای خود روراست باشید با خدا سیاسی کار نکنید، گرچه ایشان خود با بندگان خدا هم سیاسی کاری نمی‌کرد، همواره تأکید داشتند که حساب خودتان را با خدا در طول روز روشن کنید و نگویید حالا هر چه شد شب نماز شب می‌خوانیم و استغفار می‌کنیم و خود اینچنین بود به واقع اینچین بود و در تمام روز هر کاری انجام می‌داد و هر حرفی می‌زد با در نظر داشتن یاد خدا و رضایت او بودو بس. من قادر نیستم همه آنچه که این استاد ارجمند در زمینه دین و دینداری و اعتقادات و باورهای دینی و برداشتی که از زندگی ائمه اطهار علیه السلام برایم گفته‌اند بر زبان جاری کنم یا اینکه بنویسم. زیرا ممکن است اولا خطا رفته باشم و ثانیاً فضا و شرایط سازگار آن باشد و خود و دیگران را دچار دردسر کنم که بعد راه حل نداشته باشد همین قدر که باخدا گفتن و با خدا بودن را در یک کلام از او به معنای کامل دریافته‌ام.
*اصغر فاضل

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس