کد خبر 30435
تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۱:۴۰

اگر کسي با آرزوي نادرست بودن نظريه ولايت فقيه، آن را مطالعه کند، هرگز به آن ايمان نخواهد آورد، چون فاقد مهم¬ترين شرط ايمان است که همان روحيه¬ي ولايت¬پذيري است.

به گزارش وبلاگستان مشرق، سيد مقدام حيدري در مطلب اخير وبلاگ "چشم خدا" نوشت: گاهي که نظريه­ي ولايت فقيه را براي برخي­ها مطرح مي­کنيم، قبل از اين که بخواهند درباره­ي حقيقت اين مسئله فکر کنند و لختي بيانديشند، مي­گويند: به چه دليل اين ادعا را مي­کنيد؟ چه کسي گفته از غير معصوم هم مي­شود اطاعت کرد؟ گيرم که بشود، به چه دليل اين آقا ولي فقيه است نه کس ديگر؟ چطور يقين کرديد که اين شخص نائب امام زمان است؟ مگر مي­شود بدون دليل راهي را پيمود و سخني را باور کرد و…

و شايد ما هم ساعت­ها خودمان را با اين طرف خسته کنيم و کلکسيون براهين عقلي و نقلي و براهين آميخته با عقل و نقل را برايش خرج کنيم، تا او در آخر بگويد: البته مسئله­ي بغرنج و پيچيده­اي است و نمي­شود به سادگي باورش کرد، بايد بيش از اينها تحقيق کرد!

راستي درد کار کجاست؟ آيا واقعا دليل­هاي ما همان گونه که اينها وانمود مي­کنند، سست و بي­پايه است؟ آيا واقعا مردمي که خيلي زود و بدون اين دنگ و فنگ­ها به ولايت فقيه ايمان آوردند، سادگي کردند؟ و آنهايي که ايمان نياورده­اند، آيا برهان قاطع­تر و شسته رفته­تري بر ردّ ولايت فقيه شنيده­اند که زير بار ايمان نمي­روند؟

هيچ کدام از اينها نيست و لازم نکرده سرکار اين حضرات برويم و براي قانع شدن ذهن دقيق و پيچيده و بسيار تيزبين و فوق العاده نقّادشان به دنبال استدلال­هاي محکم­تر و متقن­تر بگرديم.

مسئله اين است که همه­ي انسان­ها در هنگام مواجه شدن با بسياري از نظريات و حتي اخبار، با پيش­فرض و دست کم با احساسي خاص روبرو مي­شوند. مثلا وقتي پيامبري خبر پيامبري خود را اعلام مي­کرد، بعضي­ها همان ابتدا خوشحال مي­شدند و تقريبا يقين مي­کردند که او پيامبر است و تنها براي اين که دلشان قرص شود، اندک تحقيقي مي­کردند و با همان تحقيق ساده و غير حرفه­اي با آيات و نشانه­هاي محکم و روشن پيامبري اين انسان روبرو مي­شدند و دلشان کاملا آرام مي­گرفت.

اما گروهي ديگر، از همان آغاز اين خبر را تلخ، و ايمان به اين پيامبر را ناگوار مي­ديدند و اي کاش اي کاش مي­کردند که چنين خبري راست نباشد و ادعايش دروغ از آب درآيد. آن­گاه با لحني روشن­فکرانه و بسيار باکلاس مي­گفتند: البته اگر کسي پيامبر شد، حتما بايد دليل و برهان روشن و غير قابل انکاري داشته باشد که ما هنوز چنين چيزي از اين آقا نديده­ايم، و يا به خود پيامبر مي­گفتند: ما که تو را انساني معمولي مي­بينيم اگر راست مي­گويي و واقعا پيامبري دليل و برهان روشني بيار. "ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقين‏" [شعراء: 154]

مسئله اين است که در همه­ي زمان­ها کساني بودند که روحيه­ي ولايت­پذيري نداشته­اند و تمام تلاششان اين بود که به گونه­اي معجزات پيامبران را مخدوش جلوه دهند. و امروز هم وجود دارند.

آدم اگر آدم باشد، بايد آرزوي داشتن يک فرمانده و رهبر و ولي را داشته باشد، چرا که هيچ گاه خداوند متعال انسان­ها را بدون پيامبر يا امام رها نکرده است و اين به اين معناست که هيچ گاه انسان­ها بي­نياز از پيامبر و امام نبوده­اند. و اين نشان از اين دارد که اين نياز در ذات انسان نهاده شده است و خدا انسان را به همراه اين نياز آفريده است. حرف حساب نظريه­ي ولايت فقيه اين است که اي انسان، شاد و خوشحال باش که اين نيازت در زمان غيبت هم برآورده شده است و هم­اکنون نيز خداوند از ميان فقها رهبري مي­فرستد تا از او اطاعت کني و زير پرچم ولايتش زندگي کني.

اين نظريه پيش از اين که دليل و برهان داشته باشد، زيباست و کسي که زيبايي­اش را نتواند ببيند، لياقت ايمان به آن را ندارد. و اگر کسي با آرزوي نادرست بودن اين نظريه، آن را مطالعه کند، هرگز به آن ايمان نخواهد آورد، چون فاقد مهم­ترين شرط ايمان است که همان روحيه­ي ولايت­پذيري است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس