چندي پيش يک گروه مستند ساز ايراني در تب و تاب و اثناي برگزاري رفراندوم در جنوب سودان جهت ساخت يک مجموعه تلويزيوني به سودان و جنوب سودان سفر کرد.

مشرق- چندي پيش يک گروه مستند ساز ايراني در تب و تاب و اثناي برگزاري رفراندوم در جنوب سودان جهت ساخت يک مجموعه تلويزيوني به سودان و جنوب سودان سفر کرد. مشرق در تماس با اعضاي اين گروه، از اين پس بخشي از يادداشت‌هاي يکي از اعضا گروه را که حاوي نکات و مطالب جالبي درباره منطقه بحراني شمال آفريقا است منتشر خواهد کرد.
قسمت‌هاي اوليه اين يادداشت‌ها موضوعي است و به برخي مسايل روز آن منطقه باز مي‌گردد و در بخش‌هاي بعدي به يادداشت‌هاي روزانه پرداخته خواهد شد.
××××
اين روزها روزهاي پر التهابي براي شمال آفريقا است. سودان بر لبه تجزيه ايستاده، ديکتاتور تونس پس از نزديک به يک چهارم قرن فراري شده و هنوز آتشي که آن جوان سبزي فروش بر کاخ آرزوهاي حکومت هزار فاميل او زد خاموش نشده و زبانه هاي آن حتي به الجزاير و خانه فرعون مصر هم رسيده و حال چند روزي است که خاورميانه هم دست کمي از شمال آفريقا پيدا نکرده است.
زماني که ما از ايران خارج شديم تقريبا هيچ کدام از اين بحران ها و التهابات غير از سودان جدي نشده بود. اما همان روزهاي اول حضور ما در سودان با گر گرفتن آتش انقلاب تونس همزمان شد. خبرهاي ابتدايي را همان شبي دريافت کرديم که به خارطوم رسيديم و خبرهاي جدي تر را آن زمان که در جنوب سودان يعني در جايي که رفراندوم براي جدايي آن از شمال، در جريان بود شنيديم.اما در "جوبا" – مرکز جنوب سودان- مردم تنها به يک چيز مي‌انديشند؛ سرنوشت سرزمين‌شان، و اين که بالاخره چه تصميمي گرفته خواهد شد. با اين همه، سرعت تحولات به صورتي پيش مي رود که توجه مردم جنوب را نيز به خودش جلب مي‌کند. حالا ديگر در جنوب مسيحي نشين سودان نيز، مردم پاي تلوزيون نشسته و اخبار شمال آفريقا را پي‌گيري مي‌کنند. اينجا بيش از هر چيزي، الجزيره انگليسي رايج است؛ همين وضعيت براي رستوران هتلي که گروه ما وقت استراحتش را در آن مي‌گذراند وجود دارد. رستوران هتلي که بخشي از يک مرکز تجاري است و توسط چند برادر هندي اداره مي‌شود. مرکز تجاري بودن اين حسن را دارد که آدم‌هاي مختلفي را از مليت‌هاي متفاوت که يا خبرنگار هستند و يا سرمايه‌گذار در خود جاي داده است.
اما از جنوب که به مرکز يعني پايتخت سودان مي‌آييم اوضاع متفاوت است در خارطوم با وجود اينکه مردم به عنوان زبان دوم معمولا به انگليسي نيز مسلط هستند، اما ابا دارند؛تا مگر در زمانه اضطرار به اين زبان صحبت کنند و مي‌پسندند که بيشتر با آنها به زبان مادريشان يعني عربي سخن بگويند. البته لهجه عربي سوداني سخت تر از آن است که يک غير محلي بتواند به راحتي به آن حرف بزند؛ از همين رو است که بايد خواهش کنيم تا به زبان عربي فصيح سخن بگويند.مردم در شمال سودان و خصوصا خارطوم وقتي شبکه‌‌هاي خبري را هم انتخاب مي‌کنند عرب زبانهايش را بر مي گزينند. فرقي ندارد که کدام يک از شبکه‌هاي خبري باشد، در خارطوم مردم با حساسيت حوادث مصر را دنبال مي‌کنند.
الجزيره لحظه به لحظه از وقايع مصر خبر مي‌دهد؛ وقايعي که قيام مردم تونس و فرار بن علي ديکتاتور اين کشور را پشت سر مي‌گذارند و تقريبا تمامي خبرهاي مهم شبکه هاي خبري منطقه را به خودش اختصاص مي‌دهد. در روزهاي ابتدايي آتش قيام آرام آرام زبانه ‌کشيد؛ اما روزهاي بعدي طوفاني آغاز شد و در مقابل رژيم مصر هم کوشيد تا از قافله عقب نماند، اين طور بود که در طي دو يا سه روز سيصد نفر کشته شدند و چندين برابر آن روانه بيمارستان‌ها.از نگاه‌هاي مردم سودان نمي‌شود خواند که به چه مي‌انديشند؛ آيا معتقدند که قرار است فضاي ملتهب سودان هم آبستن حوادثي باشد يا خير. فقط اضطراب آميخته به اميد را مي‌شود در بعضي از چهره ها ديد. بعضي ها هم مثل سردبير روزنامه مشهور انگليسي زبان "sudan vision" با وجودي که حوادث اين روزهاي مصر را عجيب و بزرگ توصيف مي‌کند اما خيلي به پايان داستان بد بين است.
از پشت ميزش بر مي‌خيزد و همين طور که در دفترش و در ميان ما قدم مي‌زند با طمانينه اما به سرعت جملات استدلالش را پشت سر هم مي‌چيند تا ما را متقاعد کند که زياد به عاقبت اين قيام خونين خوش بين نباشيم.از پشت ميز تا مبل روبروي آن که او را در فاصله نزديک تري نسبت به مهمانانش قرار مي‌دهد هفت هشت جمله‌اي به زبان انگليسي مي‌گويد که خلاصه‌اش اين مي‌شود:
" با وجودي که مردم مصر خيلي انرژي گذاشته‌اند و قيامشان نسبت به سال‌هاي دور بي‌نظير است اما به جايي نمي‌رسند چون هيچ يک از گردانندگان جامعه جهاني نمي‌پسندد تا دژ محکم مصر که امنيت اسرائيل را حفظ مي‌کند به اين راحتي فرو بريزد."
به نظر او وارد کردن فشار بيشتر و امنيتي تر شدن فضا کار را تمام خواهد کرد و ارتش همه اراده هاي مردمي را در هم خواهد شکست. فرصتي نيست تا به او پاسخي بگوييم. او روزنامه‌نگار است و منتظر تا يک جمله بشنود و يک نيم صفحه روزنامه برايمان استدلال رديف کند اما وقتي براي کاري از اتاق بيرون مي‌رود به صورت عجيبي همه ما به ياد يک تجربه شبيه به ماجراي مصر مي‌افتيم ؛ انقلاب 57 ايران.
آقاي سردبير وقتي باز مي‌گردد به ياد ايران هم مي‌افتد. گله مي‌کند که ايران با وجود همه پايگاه مردمي و فرهنگي که در سودان دارد به صورت فيزيکي و محسوس نمي‌شود ايرانيها را در اين کشور مهم آفريقايي ديد و بعد مثال جالبي مي‌زند.
"بچه‌هاي نوجوان من خيلي فوتبالي هستند؛ مي‌دانيد که اين روزها بازي‌هاي آسيايي در جريان است و آنها هم به دقت بازي‌ها را پي‌مي‌گيرند. فکر مي‌کنيد که آنها طرفدار کدام تيم باشند؟ کره جنوبي؟ ژاپن؟ يا نه قطع بايد طرفدار عربستان سعودي باشند... نه آنها و خيلي هاي ديگر در سودان مثل آنها طرفدار پر و پاقرص ايران هستند.... چرا شما را در سودان نمي‌بينيم؟"


ادامه دارد...
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس