گروه فرهنگی مشرق - ناصر گيتيجاه جزو آن طيف از بازيگران سينما نبود كه بشود نام استار را رويشان گذاشت چون فيزيك بدني و البته چهرهاش جوري نبود كه بتواند با تكيه بر آنها براي بالا بردن رقم دستمزدش استفاده كند اما توانايي بازيگري وي آنقدر بود كه حتي در دمدستيترين فيلمها و كوتاهترين نقشها نيز سنگتمام ميگذاشت. او از تيپ بازيگراني بود كه سالهاي سال مكمل ماند و با همين عنوان مكمل هم توانست جايزهاي از جشنواره فجر بگيرد. گيتيجاه چه در برخوردهاي اجتماعي و چه در برخوردهاي كاري بازيگري محترم بود. يكي از همكارانش در «خوابم ميآد» گفته بود گيتي جاه جزو معدود بازيگراني بود كه وقتي سر صحنه ميآمد به همه احترام ميگذاشت؛ از كارگر خدماتي گرفته تا تداركاتچي و حتي هنروران و كمتر پيش ميآمد كه در سلام گفتن پيشقدم نباشد.
گيتيجاه مردمدار بود و مخاطبان هم او را دوست داشتند اما در سالهاي اخير به شدت از اوضاع و احوال حاكم بر سينما و تلويزيون گلايه داشت. يك بار وقتي بعد از دريافت جايزه به خاطر «خوابم ميآد» با او گپ ميزدم به صراحت گفت: « اين همه فيلم خوب بازي كردم اما آن موقع كه با انرژي بودم و روبه راه به من جايزه ندادند. وقتي در «خواستگاري» آنقدر خوب كار كردم كه فخيمزاده برايم كف زد، كسي نگفت حالت چطور است و حالا براي نقشي كه آنقدرها هم محوري نبود، ازم تقدير ميكنند شايد براي اينكه سني از من گذشته.»
آخرين بار همين يك ماه قبل بود كه با او صحبت كردم؛ وقتي بعد از ديدار با فرزندانش كه سالهاست آن سوي آبها هستند به ايران بازگشته بود و در حسرت نقشي تازه اوقات را ميگذراند. گيتي جاه از نامرديها، باندبازيها و بيتوجهيها به نسل خودش گلايه داشت و بارها به اين مسئله اشاره كرد كه فلان كس خواسته كه در باندش باشم و اگر پورسانتش را بدهم، ماهي يك نقش روي شاخم است! گيتيجاه ميگفت: « اين خوب نيست كه بعد از 40 سال بازيگري كارم به جايي برسد كه بخواهم با شيريني دادن، پول چاي دادن يا هر اسم ديگري كه رويش ميگذاريد، نقش بگيرم. بايد كيفيت كارم باشد كه مرا جذب پروژهها كند. اين خوب نيست كه من در خانه بنشينم و نابازيگراني كه دو سال قبل در كوچه و خيابان پيدايشان كردهاند، مرتب فيلم بازي كنند. آخر قاعده بازيگري چه ميشود؟ خيليها هستند كه ميگويند چرا به ديدار فلان مدير نميروي كه هوايت را داشته باشد اما من بازيگرم نه دلال و واسطهگر كه با مجيزگويي نقش بگيرم.»
صدالبته كه او مانند فلان بازيگر نبود كه پشت تريبون خانه سينما به جاي دفاع از هم صنفيهايش به مديحهسرايي مديران سينمايي بپردازد بلكه كارنامه سينمايياش پربارتر شود! او آدمي بود كه منتظر ميماند تا كارگردانان با او تماس بگيرند و برايش فيلمنامه بفرستند و آنگاه اگر از فيلمنامه خوشش ميآمد، حتي نقشي يك سكانسي مانند آنچه در «گشت ارشاد» ازش ديديم را نيز جاودانه ميكرد.
صد افسوس كه چنين آدمهاي وارستهاي تا زندهاند كسي سراغي از آنها نميگيرد و همه سهمشان از هنرشان ميشود يك قطعه در خانه هنرمندان اما آنها كه به جاي كار هنري، شدهاند سرباز سياسي، هم قدر ميبينند و هم بر صدر مينشينند. واحسرتا كه رئيس سازمان سينمايي و رئيس شوراي شهرمان براي بازديد از پشت صحنه فيلم تازه قجرزادهاي كه همه افتخارش تهيهكنندگي درامي اروتيك به نام «در امتداد شب» است، كورس ميگذارند اما كسي حالي از امثال ناصر گيتيجاه نميپرسد تا مرگشان برسد و آنگاه يك آگهي تسليت به خانوادهاش ميدهند و تمام!