گروه فرهنگی مشرق - ادبيــات کــودک و نوجــوان بهعنوان بزرگترين و مهمترين دستـــاورد ملي و بينالمللي انقلاب اسلامي ايران در حوزه فرهنگ است. شمارگان بالا، دامنه وسيع موضوعات، اهميت مخاطبان بهعنوان آيندهسازان کشور، گردش مالي بالاي صنعت نشر، ترکيب ادبيات و هنر (در بخش متن و تصوير) در توليد اثر، شدت ارتباط بالاي آثار کودک و نوجوان با کودکان، خانواده و نظام جامع آموزشي و تربيتي جامعه، تعداد بالاي نويسندگان و تصويرگران فعال و جايزههاي ملي و بينالمللي متعدد، از جمله مواردي هستند که اهميت بالاي ادبيات کودک و نوجوان را بهعنوان دستاورد فرهنگي بعد از انقلاب اسلامي نشان ميدهند.
در شناخت کمي و کيفي ادبيات کودک و نوجوان پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، بايد سه محور را در نظر داشت، سپس نقش عناصر کاربردي در مسائل متني و فرامتني را بررسي کرد: اول، چگونگي پيدايش و تحول ادبيات کودک و نوجوان جديد در ايران و نقش پيروزي انقلاب اسلامي در آن. دوم، نقش تحولات اجتماعي و سياسي در تلاطمات پس از انقلاب مانند دوران دفاع مقدس و تحولات سبک زندگي در دهههاي 70 و 80. سوم، تحولات ديدگاههاي تربيتي، روانشناسي و انسانشناسي در حوزه کودک و نوجوان.
پس از توجه به اين سه محور، بايد نقش کاربردي دو عنصر «سياستگذاري فرهنگي» و «اقتصاد نشر» را در رشد، تحول و ارزيابي ادبيات کودک و نوجوان و پاسخ به «مسائل متني و فرامتني» مهم دانست.
در يک تقسيمبندي اعتباري، ادبيات کودک و نوجوان در دهههاي 40 و 50، «دوران تاسيسي» خود را گذراند چنانکه در دهههاي 60 و 70، «دوران شکوفايي» و در دهه 80 «دوران کاربردي» خود را طي کرده است. در آستانه دهه 90 و در يک پيشبيني، شايد بتوان اين دهه را دوران «انتظار نوزايي و استثنا» يا بهعبارت گوياتر دوران «انتظار نوزايي و شگفتي» بناميم!
ريشههاي شکلگيري ادبيات کودک و نوجوان در دوران تاسيسي را بايد در موارد زير جستجو کرد: تغيير نگاه متوليان و انديشمندان به کودک از سالهاي پس از پيروزي مشروطه، گسترش مدارس نو در ايران به سبک غربي و در تقابل آن مدارس اسلامي در دهههاي 20 و 30، شروع تحول بنيادين آموزش و پرورش پس از کودتاي 28 مرداد 1332، رويکرد تبليغي و انقلابي جريان ادبيات سوسياليستي به ادبيات کودک و نوجوان از دهههاي 30 و 40، تاسيس نهادهاي رسمي دولتي و غيردولتي ادبيات کودک و نوجوان از دهه 40، گسترش مطبوعات آموزش و پرورش در دهه 50 و تاثيرگذاري افراد مستقل با همت فرديشان.
پيروزي انقلاب باعث شد ادبيات کودک و نوجوان با رويکرد تربيت ديني مخاطبان در راستاي يک نسل انقلابي، به مسائل اجتماعي طبقه متوسط سنتي جامعه، بنمايهها و باورهاي مذهبي و آموزههاي تربيتي بپردازد و نويسندگان جوان، متعهد و خوشذوقي را به جامعه ادبي معرفي کند که ما همچنان از آنها به بزرگي ياد ميکنيم.
واقعيت اين است که نويسندگان دهههاي 60 و حتي 70، غير از تاثير تحولات فرهنگي انقلاب اسلامي، از تحولات بزرگ اجتماعي مانند دفاع مقدس و همچنين انديشههاي تربيتي و روانشناسي متفکران مذهبي دهههاي 60 و 70 نيز تاثير گرفته بودند.
بهنظر موفقيت دهه 60 ادبيات کودک و نوجوان انقلاب، تا حدود زيادي مرهون انديشهها و تلاشهاي دکتر شهيد بهشتي، استاد مطهري، دکتر باهنر، دکتر شريعتي، دکتر گلزاده غفوري، مرحوم فلسفي و... در دهه 50 بوده است. همچنين سياستگذاران فرهنگي دهه 60، ادبيات کودک و نوجوان را براي پرورش يک نسل انقلابي در راستاي نهادينه کردن يک انقلاب نوپا مهم ميدانستند و اقتصاد نشر نيز تحت حمايتهاي دولتي در خدمت ادبيات کودک و نوجوان بود.
ادبيات کودک و نوجوان در دهههاي 60 و 70 گامهاي بلندي را برداشت و به دوران شکوفايي رسيد. در اين دوران ادبيات انقلاب، ادبيات دفاع مقدس، ادبيات ديني در حوزه کودک و نوجوان کاملا شناخته شده بودند و صاحب متوليان، ناشران، نويسندگان، جشنوارهها، مطبوعات و رسانههاي مستقل و حرفهاي شدند.
اما ادبيات کودک در دهه 80، به لحاظ کمي مانند شمارگان، تعداد نويسندگان، انجمنها و نهادهاي فعال، گردش مالي عرصه نشر، جشنوارهها، جوايز ملي و بينالمللي، نسبت به دهههاي 60 و 70 رشد بيشتري داشت. بايد توجه کرد که دهه 80 دوران کاربردي ادبيات کودک و نوجوان است و ديگر رشد نويسندگان و پيدايش آثار برتر و بهاصطلاح پديدهاي مانند دوران تاسيسي يا شکوفايي به چشم نميآيد. در پايان دهه 80 دو حوزه تاليف و ترجمه نيز به برقراري توازن نسبي رسيد. اما همچنان مهمترين مسئله ادبيات کودک و نوجوان دهه 80 را بايد ضعف انسانشناسي دوران کودکي و نوجواني، چندگانگي سياستگذاري فرهنگي و ضعف اقتصاد نشر دانست.
اما ادبيات کودک و نوجوان در آستانه دهه 90 به دلايلي که ميآورم، در دوران انتظار نوزايي و شگفتي بهسر ميبرد. بالارفتن ذوق و پسند ادبي جامعه، کاهش آثار برگزيده در انواع جشنوارهها، جاي خالي پديدآورندگان مشهور و محبوب مانند دهههاي 60 و 70، جاي خالي ادبيات تاليفي در مقايسه با برطرف شدن نسبي نيازهاي آموزشي، علمي، تربيتي، سرگرمي و... در دوران کاربردي، رقابت نفسگير انواع ادبي کودک و نوجوان تاليفي با سياستگذاري روزافزون ناشران در ترجمه رمانهاي ترسناک، جادوگري و پليسي، رسانههاي رقيب مانند بازيهاي رايانهاي، سريالهاي داستاني تلويزيوني، ماهوارهها، شبکههاي اجتماعي فضاي مجازي و...، از مواردي هستند که وضعيت ادبيات کودک ونوجوان را در انتظار نوزايي و تجربه شکوفايي ديگر قرار ميدهد و ضعف سياستگذاري فرهنگي و اقتصاد نشر و آنچه در بخش مسائل متني و فرامتني ميآورم، ادبيات کودک و نوجوان را در انتظار شگفتي قرار ميدهد زيرا با همه خوشبيني و تقدير از فعاليتهاي اخير مانند تشکيل کميسيون کودک و نوجوان در خانه ملت و...، براي رسيدن به جايگاه واقعي کودک و ادبيات کودک و نوجوان در ايران 1404، با چنان غفلت و ضعفي در سياستگذاري و اقتصاد نشر روبهرو هستيم که بايد به استثنا و شگفتي، دلخوش کرد!
به هر روي، در اينجا براي شناخت کمي و کيفي ادبيات کودک و نوجوان امروز ايران، مسائل ادبيات کودک و نوجوان را در دو حوزه متني و فرامتني بررسي ميکنم. مسائل متني شامل اين سوالات است که ويژگي ادبيات کودک و نوجوان ايران امروز چيست؟ چه ژانرهايي بيشتر مورد پسند و نياز جامعه کودک و نوجوان کشور است؟ چه نگاه و رويکردي در توليدات ادبي براي مخاطبان مناسبتر است؟ نويسندگان ادبيات کودک و نوجوان چه ويژگيها، استعدادها و تلاشهايي بايد داشته باشند؟ رابطه نويسندگان با کودکان در چه سطحي است و اين رابطهها در کجاها رخ ميدهد؟ وضعيت، رويکرد و ميزان کمي و کيفي نقد ادبيات کودک و نوجوان چگونه است؟ و از همه مهمتر اينکه شناخت و اظهار نظر درباره اين ويژگيها، پسندها، رويکردها، نقدها و... برآمده از کدام پژوهشهاي ملي است؟
مسائل فرامتني شامل اين گونه سوالات است که متولي اصلي ادبيات کودک و نوجوان در ايران کيست؟ آيا اراده پايداري در برقراري، تنظيم يا واسپاري ميان سياستهاي دولتي و غيردولتي، رسمي و غيررسمي وجود دارد؟ مسئوليت، توان و وظيفه نهادها، انجمنها، شوراهاي غيردولتي در توليدات ادبيات کودک و نوجوان چيست؟ رابطه دولت با نهادهاي غيردولتي در کجا و چگونه تعريف و عملياتي ميشود؟ فعاليتهاي داوطلبانه در حوزه ادبيات کودک و نوجوان در چه سطحي است؟ نقش رسانههاي گروهي و ملي در شناساندن، ترويج و توزيع اين مهم چقدر و چگونه است؟ نقش سياست و سياستمداران در اين حوزه کجاست و چقدر است؟ نويسندگان اين حوزه کجا و چگونه پرورش مييابند؟ معيشت، بيمه و زندگي حرفهاي نويسندگان کودک و نوجوان چگونه است و چگونه تامين ميشود؟ صنعت نشر ادبيات کودک و نوجوان در کجا برنامهريزي ميشود؟ نقش متفکران، دانشگاهيان و پژوهشگران در توليد نظريههاي فرهنگي درباره کودک چيست؟ وضعيت ادبيات کودک و نوجوان امروز ما در کجا و چگونه آزمون ميشود؟
اما مسائل کلان متني و فرامتني ادبيات کودک و نوجوان ايران عبارتند از:
1. وضعيت انسانشناسي کودک و انسانشناسي نوجوان ايراني: ويژگيهاي انساني کودک و نوجوان امروز ايراني و ويژگيهاي دوران کودکي و دوران نوجواني آنها چيست؟ پاسخ به اين مسئله از سوي انسانشناسان و مطالعات مستمر و معتبر روانشناسي، جامعهشناسي، حقوقي و تربيتي از مهمترين مسائل و نيازهاي ادبيات کودک و نوجوان کشور است. در واقع، پديدآورندگان اين حوزه از دستاوردها و يافتههاي علمي و انسانشناسانه جديد در اين حوزه تغذيه نميشوند. پاسخ به سوالاتي درباره سبک زندگي کودک امروز، فرايند اجتماعيسازي کودک امروز، حقوق کودکان در خانواده، مدرسه، جامعه، نقش رسانههاي جهاني در شکلگيري دوران کودکي جديد، پرسشها، نيازها، آرزوها، اميدها، آينده متصور کودک امروز و... را بايد انسانشناسي کودک بکاود و بر عهده بگيرد تا نويسندگان را در توليد آثار ياري دهد.
2. وضعيت نظريههاي فرهنگي: آيا در دهه اخير نظريه فرهنگي مشخصي در ادبيات کودک و نوجوان ايران ديده ميشود؟ از دهه 20 تاکنون رويکردهاي پديدآورندگان در اين حوزه را نظريههاي تعليم و تربيتي در ادبيات کودک و نوجوان در دو سويه غربي و اسلامي يا عموما تلفيقي از هردو، تشکيل داده است. اما واقعيت اين است که براي پويايي بايد سراغ بازتوليد مستمر نظريهها و توليد نظريههاي بومي و جديد باشيم. جاي نظريههاي فرهنگي در ادبيات کودک و نوجوان خالي است.
3. وضعيت پديدآورندگان: نويسنده ادبيات کودک و نوجوان و اثر ادبي در کجا و چگونه پديد ميآيند؟ در دهههاي گذشته، بيشتر نويسندگان مطرح اين حوزه در آموزش و پرورش يا در ارتباط با مدارس رشد ميکردند. زيرا بهطور اصولي نويسنده بايد در ارتباط مستمر و پايدار با مخاطبان پديد آيد و مدرسه بهترين بستر بود و آموزش و پرورش نيز به اين مهم توجه لازم را داشت. بسياري از نويسندگان ادبيات کودک و نوجوان ما از دهه 40 تاکنون معلم مدارس بودهاند. اما الان اين روند قابل تشخيص نيست. واقعيت اين است که از نويسندگاني که کودکان را از پشت ميزشان، از ويترين تلويزيون، مهمانيهاي خانوادگي و از دور تماشا ميکنند، يا کودک امروز را در خاطرات و تجربههاي کودکي خود جستجو مينمايند، کمتر ادبيات کودک و بيشتر ادبيات خاطراتِ کودکي و زندگينامهاي توليد ميشود. از سوي ديگر، امکان زيست بهعنوان هنرمند و نويسنده به معناي واقعي و حرفهاي نداريم و هنوز نويسندگي به شکل شغل شناخته نشده است و نويسندگان نوقلم و شهرستاني استقبال کمي از سوي ناشران و افکار عمومي دارند.
4. وضعيت نهادهاي دولتي: ريشه بسياري از مسائل ادبيات کودک و نوجوان را بايد در نظام جامع آموزشي کشور جستجو کرد. به بيان ديگر متولي اصلي کتاب و ادبيات کودک و نوجوان در کشور بايد وزارت آموزش پرورش باشد مثل بسياري از کشورهاي ديگر. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، صداوسيما، سازمان تبليغات اسلامي و... بايد در پي ياري رساندن به آموزش و پرورش در امر مسئوليت ادبيات کودک و نوجوان باشند. اما الان وضعيت به گونه ديگري است.
5. وضعيت نهادهاي غيردولتي و فعاليتهاي داوطلبانه: چه ميزان از فعاليت نهادهاي غيردولتي، داوطلبانه و موثر است؟ آيا حاکميت و دولت بهعنوان متولي ثروت و سرمايه ملي، بسترهاي فعاليتهاي داوطلبانه را فراهم ميکند و اين نهادها را ارج مينهد؟ مسئوليت، توان و وظيفه نهادها، انجمنها، شوراهاي غيردولتي در توليدات ادبيات کودک و نوجوان چيست؟ رابطه دولت با نهادهاي غيردولتي در کجا و چگونه تعريف و عملياتي ميشود؟ رابطه نهادهاي غيردولتي با نهادهاي جهاني در چه سطحي و چگونه است؟ واقعيت اين است که فعاليت داوطلبانه برخاسته از عشق و ايثار و از خودگذشتگي، هويت فراموش شده بيشتر نهادهاي غيردولتي است.
6. صنعت نشر، تبليغ و توزيع: آيا از سوي نهادهاي دولتي و غيردولتي صنعت نشر ادبيات کودک و نوجوان برنامهريزي ميشود يا اينکه اين صنعت تابع سادهاي از وضعيت کلي اقتصاد نشر کشور است؟ واقعيت اين است که در صنعت نشر، دو عامل سياستگذاري فرهنگي دولتي و اقتصاد نشر نقش تعيين کنندهاي دارند. پاسخ سياستگذاران فرهنگي به مسائل و نيازها و وضعيت اقتصاد نشر از مسائل تعيينکننده ادبيات کودک و نوجوان است.
کم رونقي تبليغات کتاب کودک و نوجوان را بايد در سياستگذاري فرهنگي و اقتصاد نشر بررسي کرد. واقعيت اين است که سياستگذاران فرهنگي به دلايل نداشتن هماهنگي لازم با يکديگر و نداشتن ساز و کارهاي لازم تبليغات، در مواردي غفلت کرده و در عدم نياز به تبليغات در عرصه کتاب کودک و نوجوان ناکارآمد عمل ميکنند. ناشران نيز بهدليل عدم توزيع فراگير و سراسري کتاب و عدم رابطه موثر ميان تبليغات و فروش آن، تنها به تبليغات در نقطه و محل فروش و برخي نشريات تخصصي بسنده ميکنند. از اين رو، تبليغات در عرصه کتاب کم است. البته اخيرا در برخي برنامههاي تلويزيون مانند «کتاب 4»، «راديو 7» و «زنده باد زندگي» تلاشهايي ميشود که قابل تقدير است اما اين مقوله در صداوسيما يک رويکرد جامع نيست. در پايان اينکه، نقش اساسي و کاربردي عناصر سياستگذاري فرهنگي و اقتصاد نشر، در پاسخ به مسائل ادبيات کودک و نوجوان ايران را نوع و چگونگي رابطه سياست، اقتصاد و فرهنگ در ايران تعيين ميکند که خود حديث مفصل و البته مکرري است که بايد به آن پرداخت!
*هفته نامه پنجره*
در شناخت کمي و کيفي ادبيات کودک و نوجوان پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، بايد سه محور را در نظر داشت، سپس نقش عناصر کاربردي در مسائل متني و فرامتني را بررسي کرد: اول، چگونگي پيدايش و تحول ادبيات کودک و نوجوان جديد در ايران و نقش پيروزي انقلاب اسلامي در آن. دوم، نقش تحولات اجتماعي و سياسي در تلاطمات پس از انقلاب مانند دوران دفاع مقدس و تحولات سبک زندگي در دهههاي 70 و 80. سوم، تحولات ديدگاههاي تربيتي، روانشناسي و انسانشناسي در حوزه کودک و نوجوان.
پس از توجه به اين سه محور، بايد نقش کاربردي دو عنصر «سياستگذاري فرهنگي» و «اقتصاد نشر» را در رشد، تحول و ارزيابي ادبيات کودک و نوجوان و پاسخ به «مسائل متني و فرامتني» مهم دانست.
در يک تقسيمبندي اعتباري، ادبيات کودک و نوجوان در دهههاي 40 و 50، «دوران تاسيسي» خود را گذراند چنانکه در دهههاي 60 و 70، «دوران شکوفايي» و در دهه 80 «دوران کاربردي» خود را طي کرده است. در آستانه دهه 90 و در يک پيشبيني، شايد بتوان اين دهه را دوران «انتظار نوزايي و استثنا» يا بهعبارت گوياتر دوران «انتظار نوزايي و شگفتي» بناميم!
ريشههاي شکلگيري ادبيات کودک و نوجوان در دوران تاسيسي را بايد در موارد زير جستجو کرد: تغيير نگاه متوليان و انديشمندان به کودک از سالهاي پس از پيروزي مشروطه، گسترش مدارس نو در ايران به سبک غربي و در تقابل آن مدارس اسلامي در دهههاي 20 و 30، شروع تحول بنيادين آموزش و پرورش پس از کودتاي 28 مرداد 1332، رويکرد تبليغي و انقلابي جريان ادبيات سوسياليستي به ادبيات کودک و نوجوان از دهههاي 30 و 40، تاسيس نهادهاي رسمي دولتي و غيردولتي ادبيات کودک و نوجوان از دهه 40، گسترش مطبوعات آموزش و پرورش در دهه 50 و تاثيرگذاري افراد مستقل با همت فرديشان.
پيروزي انقلاب باعث شد ادبيات کودک و نوجوان با رويکرد تربيت ديني مخاطبان در راستاي يک نسل انقلابي، به مسائل اجتماعي طبقه متوسط سنتي جامعه، بنمايهها و باورهاي مذهبي و آموزههاي تربيتي بپردازد و نويسندگان جوان، متعهد و خوشذوقي را به جامعه ادبي معرفي کند که ما همچنان از آنها به بزرگي ياد ميکنيم.
واقعيت اين است که نويسندگان دهههاي 60 و حتي 70، غير از تاثير تحولات فرهنگي انقلاب اسلامي، از تحولات بزرگ اجتماعي مانند دفاع مقدس و همچنين انديشههاي تربيتي و روانشناسي متفکران مذهبي دهههاي 60 و 70 نيز تاثير گرفته بودند.
بهنظر موفقيت دهه 60 ادبيات کودک و نوجوان انقلاب، تا حدود زيادي مرهون انديشهها و تلاشهاي دکتر شهيد بهشتي، استاد مطهري، دکتر باهنر، دکتر شريعتي، دکتر گلزاده غفوري، مرحوم فلسفي و... در دهه 50 بوده است. همچنين سياستگذاران فرهنگي دهه 60، ادبيات کودک و نوجوان را براي پرورش يک نسل انقلابي در راستاي نهادينه کردن يک انقلاب نوپا مهم ميدانستند و اقتصاد نشر نيز تحت حمايتهاي دولتي در خدمت ادبيات کودک و نوجوان بود.
ادبيات کودک و نوجوان در دهههاي 60 و 70 گامهاي بلندي را برداشت و به دوران شکوفايي رسيد. در اين دوران ادبيات انقلاب، ادبيات دفاع مقدس، ادبيات ديني در حوزه کودک و نوجوان کاملا شناخته شده بودند و صاحب متوليان، ناشران، نويسندگان، جشنوارهها، مطبوعات و رسانههاي مستقل و حرفهاي شدند.
اما ادبيات کودک در دهه 80، به لحاظ کمي مانند شمارگان، تعداد نويسندگان، انجمنها و نهادهاي فعال، گردش مالي عرصه نشر، جشنوارهها، جوايز ملي و بينالمللي، نسبت به دهههاي 60 و 70 رشد بيشتري داشت. بايد توجه کرد که دهه 80 دوران کاربردي ادبيات کودک و نوجوان است و ديگر رشد نويسندگان و پيدايش آثار برتر و بهاصطلاح پديدهاي مانند دوران تاسيسي يا شکوفايي به چشم نميآيد. در پايان دهه 80 دو حوزه تاليف و ترجمه نيز به برقراري توازن نسبي رسيد. اما همچنان مهمترين مسئله ادبيات کودک و نوجوان دهه 80 را بايد ضعف انسانشناسي دوران کودکي و نوجواني، چندگانگي سياستگذاري فرهنگي و ضعف اقتصاد نشر دانست.
اما ادبيات کودک و نوجوان در آستانه دهه 90 به دلايلي که ميآورم، در دوران انتظار نوزايي و شگفتي بهسر ميبرد. بالارفتن ذوق و پسند ادبي جامعه، کاهش آثار برگزيده در انواع جشنوارهها، جاي خالي پديدآورندگان مشهور و محبوب مانند دهههاي 60 و 70، جاي خالي ادبيات تاليفي در مقايسه با برطرف شدن نسبي نيازهاي آموزشي، علمي، تربيتي، سرگرمي و... در دوران کاربردي، رقابت نفسگير انواع ادبي کودک و نوجوان تاليفي با سياستگذاري روزافزون ناشران در ترجمه رمانهاي ترسناک، جادوگري و پليسي، رسانههاي رقيب مانند بازيهاي رايانهاي، سريالهاي داستاني تلويزيوني، ماهوارهها، شبکههاي اجتماعي فضاي مجازي و...، از مواردي هستند که وضعيت ادبيات کودک ونوجوان را در انتظار نوزايي و تجربه شکوفايي ديگر قرار ميدهد و ضعف سياستگذاري فرهنگي و اقتصاد نشر و آنچه در بخش مسائل متني و فرامتني ميآورم، ادبيات کودک و نوجوان را در انتظار شگفتي قرار ميدهد زيرا با همه خوشبيني و تقدير از فعاليتهاي اخير مانند تشکيل کميسيون کودک و نوجوان در خانه ملت و...، براي رسيدن به جايگاه واقعي کودک و ادبيات کودک و نوجوان در ايران 1404، با چنان غفلت و ضعفي در سياستگذاري و اقتصاد نشر روبهرو هستيم که بايد به استثنا و شگفتي، دلخوش کرد!
به هر روي، در اينجا براي شناخت کمي و کيفي ادبيات کودک و نوجوان امروز ايران، مسائل ادبيات کودک و نوجوان را در دو حوزه متني و فرامتني بررسي ميکنم. مسائل متني شامل اين سوالات است که ويژگي ادبيات کودک و نوجوان ايران امروز چيست؟ چه ژانرهايي بيشتر مورد پسند و نياز جامعه کودک و نوجوان کشور است؟ چه نگاه و رويکردي در توليدات ادبي براي مخاطبان مناسبتر است؟ نويسندگان ادبيات کودک و نوجوان چه ويژگيها، استعدادها و تلاشهايي بايد داشته باشند؟ رابطه نويسندگان با کودکان در چه سطحي است و اين رابطهها در کجاها رخ ميدهد؟ وضعيت، رويکرد و ميزان کمي و کيفي نقد ادبيات کودک و نوجوان چگونه است؟ و از همه مهمتر اينکه شناخت و اظهار نظر درباره اين ويژگيها، پسندها، رويکردها، نقدها و... برآمده از کدام پژوهشهاي ملي است؟
مسائل فرامتني شامل اين گونه سوالات است که متولي اصلي ادبيات کودک و نوجوان در ايران کيست؟ آيا اراده پايداري در برقراري، تنظيم يا واسپاري ميان سياستهاي دولتي و غيردولتي، رسمي و غيررسمي وجود دارد؟ مسئوليت، توان و وظيفه نهادها، انجمنها، شوراهاي غيردولتي در توليدات ادبيات کودک و نوجوان چيست؟ رابطه دولت با نهادهاي غيردولتي در کجا و چگونه تعريف و عملياتي ميشود؟ فعاليتهاي داوطلبانه در حوزه ادبيات کودک و نوجوان در چه سطحي است؟ نقش رسانههاي گروهي و ملي در شناساندن، ترويج و توزيع اين مهم چقدر و چگونه است؟ نقش سياست و سياستمداران در اين حوزه کجاست و چقدر است؟ نويسندگان اين حوزه کجا و چگونه پرورش مييابند؟ معيشت، بيمه و زندگي حرفهاي نويسندگان کودک و نوجوان چگونه است و چگونه تامين ميشود؟ صنعت نشر ادبيات کودک و نوجوان در کجا برنامهريزي ميشود؟ نقش متفکران، دانشگاهيان و پژوهشگران در توليد نظريههاي فرهنگي درباره کودک چيست؟ وضعيت ادبيات کودک و نوجوان امروز ما در کجا و چگونه آزمون ميشود؟
اما مسائل کلان متني و فرامتني ادبيات کودک و نوجوان ايران عبارتند از:
1. وضعيت انسانشناسي کودک و انسانشناسي نوجوان ايراني: ويژگيهاي انساني کودک و نوجوان امروز ايراني و ويژگيهاي دوران کودکي و دوران نوجواني آنها چيست؟ پاسخ به اين مسئله از سوي انسانشناسان و مطالعات مستمر و معتبر روانشناسي، جامعهشناسي، حقوقي و تربيتي از مهمترين مسائل و نيازهاي ادبيات کودک و نوجوان کشور است. در واقع، پديدآورندگان اين حوزه از دستاوردها و يافتههاي علمي و انسانشناسانه جديد در اين حوزه تغذيه نميشوند. پاسخ به سوالاتي درباره سبک زندگي کودک امروز، فرايند اجتماعيسازي کودک امروز، حقوق کودکان در خانواده، مدرسه، جامعه، نقش رسانههاي جهاني در شکلگيري دوران کودکي جديد، پرسشها، نيازها، آرزوها، اميدها، آينده متصور کودک امروز و... را بايد انسانشناسي کودک بکاود و بر عهده بگيرد تا نويسندگان را در توليد آثار ياري دهد.
2. وضعيت نظريههاي فرهنگي: آيا در دهه اخير نظريه فرهنگي مشخصي در ادبيات کودک و نوجوان ايران ديده ميشود؟ از دهه 20 تاکنون رويکردهاي پديدآورندگان در اين حوزه را نظريههاي تعليم و تربيتي در ادبيات کودک و نوجوان در دو سويه غربي و اسلامي يا عموما تلفيقي از هردو، تشکيل داده است. اما واقعيت اين است که براي پويايي بايد سراغ بازتوليد مستمر نظريهها و توليد نظريههاي بومي و جديد باشيم. جاي نظريههاي فرهنگي در ادبيات کودک و نوجوان خالي است.
3. وضعيت پديدآورندگان: نويسنده ادبيات کودک و نوجوان و اثر ادبي در کجا و چگونه پديد ميآيند؟ در دهههاي گذشته، بيشتر نويسندگان مطرح اين حوزه در آموزش و پرورش يا در ارتباط با مدارس رشد ميکردند. زيرا بهطور اصولي نويسنده بايد در ارتباط مستمر و پايدار با مخاطبان پديد آيد و مدرسه بهترين بستر بود و آموزش و پرورش نيز به اين مهم توجه لازم را داشت. بسياري از نويسندگان ادبيات کودک و نوجوان ما از دهه 40 تاکنون معلم مدارس بودهاند. اما الان اين روند قابل تشخيص نيست. واقعيت اين است که از نويسندگاني که کودکان را از پشت ميزشان، از ويترين تلويزيون، مهمانيهاي خانوادگي و از دور تماشا ميکنند، يا کودک امروز را در خاطرات و تجربههاي کودکي خود جستجو مينمايند، کمتر ادبيات کودک و بيشتر ادبيات خاطراتِ کودکي و زندگينامهاي توليد ميشود. از سوي ديگر، امکان زيست بهعنوان هنرمند و نويسنده به معناي واقعي و حرفهاي نداريم و هنوز نويسندگي به شکل شغل شناخته نشده است و نويسندگان نوقلم و شهرستاني استقبال کمي از سوي ناشران و افکار عمومي دارند.
4. وضعيت نهادهاي دولتي: ريشه بسياري از مسائل ادبيات کودک و نوجوان را بايد در نظام جامع آموزشي کشور جستجو کرد. به بيان ديگر متولي اصلي کتاب و ادبيات کودک و نوجوان در کشور بايد وزارت آموزش پرورش باشد مثل بسياري از کشورهاي ديگر. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، صداوسيما، سازمان تبليغات اسلامي و... بايد در پي ياري رساندن به آموزش و پرورش در امر مسئوليت ادبيات کودک و نوجوان باشند. اما الان وضعيت به گونه ديگري است.
5. وضعيت نهادهاي غيردولتي و فعاليتهاي داوطلبانه: چه ميزان از فعاليت نهادهاي غيردولتي، داوطلبانه و موثر است؟ آيا حاکميت و دولت بهعنوان متولي ثروت و سرمايه ملي، بسترهاي فعاليتهاي داوطلبانه را فراهم ميکند و اين نهادها را ارج مينهد؟ مسئوليت، توان و وظيفه نهادها، انجمنها، شوراهاي غيردولتي در توليدات ادبيات کودک و نوجوان چيست؟ رابطه دولت با نهادهاي غيردولتي در کجا و چگونه تعريف و عملياتي ميشود؟ رابطه نهادهاي غيردولتي با نهادهاي جهاني در چه سطحي و چگونه است؟ واقعيت اين است که فعاليت داوطلبانه برخاسته از عشق و ايثار و از خودگذشتگي، هويت فراموش شده بيشتر نهادهاي غيردولتي است.
6. صنعت نشر، تبليغ و توزيع: آيا از سوي نهادهاي دولتي و غيردولتي صنعت نشر ادبيات کودک و نوجوان برنامهريزي ميشود يا اينکه اين صنعت تابع سادهاي از وضعيت کلي اقتصاد نشر کشور است؟ واقعيت اين است که در صنعت نشر، دو عامل سياستگذاري فرهنگي دولتي و اقتصاد نشر نقش تعيين کنندهاي دارند. پاسخ سياستگذاران فرهنگي به مسائل و نيازها و وضعيت اقتصاد نشر از مسائل تعيينکننده ادبيات کودک و نوجوان است.
کم رونقي تبليغات کتاب کودک و نوجوان را بايد در سياستگذاري فرهنگي و اقتصاد نشر بررسي کرد. واقعيت اين است که سياستگذاران فرهنگي به دلايل نداشتن هماهنگي لازم با يکديگر و نداشتن ساز و کارهاي لازم تبليغات، در مواردي غفلت کرده و در عدم نياز به تبليغات در عرصه کتاب کودک و نوجوان ناکارآمد عمل ميکنند. ناشران نيز بهدليل عدم توزيع فراگير و سراسري کتاب و عدم رابطه موثر ميان تبليغات و فروش آن، تنها به تبليغات در نقطه و محل فروش و برخي نشريات تخصصي بسنده ميکنند. از اين رو، تبليغات در عرصه کتاب کم است. البته اخيرا در برخي برنامههاي تلويزيون مانند «کتاب 4»، «راديو 7» و «زنده باد زندگي» تلاشهايي ميشود که قابل تقدير است اما اين مقوله در صداوسيما يک رويکرد جامع نيست. در پايان اينکه، نقش اساسي و کاربردي عناصر سياستگذاري فرهنگي و اقتصاد نشر، در پاسخ به مسائل ادبيات کودک و نوجوان ايران را نوع و چگونگي رابطه سياست، اقتصاد و فرهنگ در ايران تعيين ميکند که خود حديث مفصل و البته مکرري است که بايد به آن پرداخت!
*هفته نامه پنجره*