
این فیلم که همچون دیگر آثار عطاران در بستر طنز جلو میرود به نمایش رفتارهای یک بازیگر ناشناس ایرانی میپردازد که میخواهد با حضور در جشنواره فیلم کن در فرانسه طرحی سینمایی را به دست وودی آلن برساند. او که شیفته ستارههای بزرگ سینما به ویژه استیون اسپیلبرگ است وقتی به کن میرسد با ماجراهای خاصی رو به رو میشود.
عطاران این فیلم را که در حاشیه جشنواره بین المللی کن ساخته است یک اثر شخصی و دلی میداند که در آن قصد تمسخر ایرانیان را نداشته است.
در این گفتگو تلاش کردیم درباره روند رسیدن ایده به فیلمنامه، سفر به جشنواره کن، قصه آدمهای این فیلم، شرایط کار، واکنش مخاطبان و... صحبت کنیم.
*فضای فیلم اول شما یعنی «خوابم میآد» با «رد کارپت» خیلی فاصله دارد. چطور شد در فیلم دوم سراغ سوژهای رفتید که درباره سینما است و فضای فیلم هم در خارج از کشور می گذرد؟

این ماجرا هم به احمدی تهیهکننده کار برمیگردد. وی دو سفر به جشنواره کن رفته بود و ایده ای داشت که با من درمیان گذاشت. او اتفاقا می خواست از آن یک فیلم کوتاه بسازد ولی در نهایت تصمیم گرفتیم یک فیلم بلند بسازیم.
داستان اولیه درباره فردی بود که میخواست در جشنواره کن روی فرش قرمز برود. در همان چند باری که با هم صحبت کردیم من اعلام کردم در این پروژه هستم. در طول مشورتها و همصحبتیها مدام این ایده پرورش پیدا کرد تا رسید به «رد کارپت» که حالا ساخته شده است. حالا دیگر فقط در فیلم فردی نیست که دوست دارد روی فرش قرمز برود. شاید آن طرح اولیه یک تلخی خاصی درون خود داشت که حالا شرایطش تغییر کرده است.
ما در زمان کار تصمیم گرفتیم که فیلم را بلند بسازیم.

*از همان اول این مساله مطرح بود که قصه «رد کارپت» فقط درباره آدمهای سینما است؟
خود من شاید اگر «ساعت خوش» نبود و همینطور در این سالها تئاتر کار میکردم و به دنبال یک فرصت بودم تا به جایی برسم، ممکن بود در ذهن خودم هم این ذهنیت به وجود آید که در ایران نمیشود کار کرد و بهتر است بروم آن طرف در خارج از کشور.
در اصل فکر کردم در قصه این فیلم می شود به اتفاقات خوبی رسید و خیلی از حرفها را بیان کرد.
* این برداشت هم می تواند به وجود بیاید که شما با این فیلم به قشری از آدم ها پرداختید که در این چند سال اخیر در سینما بدون اینکه جایگاه خاصی داشته باشند مدام مهمان جشنواره های خارجی بودند. شاید بیشتر آنها حتی روی فرش قرمز جشنواره های الف دنیا هم نتوانستند راه بروند. آیا شخصیت اصلی فیلم شما می تواند نماینده این افراد باشد؟
- شاید فیلم من لایه هایی متعددی داشته باشد. خیلی از این موارد در فیلم مطرح می شود و فقط در همین ارتباط نیست. حتی راجع به خیلی موارد بزرگتر در فیلم صحبت می شود.
این برداشت شما هم می تواند بخشی از اتفاقات فیلم باشد. فیلم در اصل بررسی یک آدم دیگر نیست؛ بلکه در اصل بررسی خودم است. من خودم دوست دارم به چنین فضاهایی بروم و فکر نمی کنم کسی این موضوع را درباره خودش منکر شود.
همه دوست دارند شرایطی پیش بیاد و بتوانند در آن طرف آب هم کار کنند. در اصل این فیلم بررسی و روانشناسی خودم در طول فیلم است. حتی پایان و نتیجه گیری خودم هم است.
* گرچه پایانبندی شما بر اساس حرفهای است که شخصیت اصلی فیلم دارد(پرچم ساز) که در ابتدای فیلم هم نشان میدهید، اما به نوعی پرچمی که ما در صحنه پایانی میبینیم این حس را القا میکند که یک فرد در هر شرایطی که باشد اگر به ریشه و وطنش برگردد، نجات مییابد.
*شما برای اولین بار برای ساخت این فیلم به جشنواره کن رفتید. با اینکه ذهنیت خاصی از فضا نداشتید اما به شدت تلاش کردید که درگیر زرق و برق چنین رویداد مهمی نشوید و قصه خودتان را تعریف کنید. این یکی از برگهای برنده فیلم محسوب میشود.
- ما طبق واقعیت جلو رفتیم. خدا را شکر آنجا ما را نمیشناسند. من اگر قرار بود عطاران باشم و آنجا بروم قطعا دیگر فیلم، این چیزی که هست، نمی شد. قطعا من می توانستم در همان شرایط بر اساس ارتباطاتی که سینمای ایران دارد، با اسپیلبرگ هم قراری بگذارم و طرح فیلمنامه ای که در فیلم داشتم به او بدهم؛ شاید هم او این طرح را بیرون می انداخت اما بالاخره می توانستم.
آن چیزی در فیلم قابل توجه و جذاب است، این است که این شخصیت تلاش می کند اما نمی تواند به آن شرایطی که می خواهد برسد. هر آدمی اگر قرار باشد به چنین سفری برود در حالی که هیچ ارتباطات و یا اطلاعات خاصی نداشته باشد قطعا با چنین شرایط و مشکلاتی در پیدا کردن جا و یا ارتباط برقرار کردن با افراد روبهرو میشود و یا چیزی شبیه همین شرایط برایش به وجود میآید.
* با این اوصاف به نظر می رسد «رد کارپت» خیلی برای شما شخصی است.
- دقیقا همین طور است.
* مخاطبی که هم اکنون در جشنواره فجر حضور دارد قطعا با مخاطبی که در اکران عمومی به دیدن فیلم شما می آید، تفاوت دارد. در همین شرایط جشنواره واکنش مخاطبان در سینماهای مردمی چگونه بود؟ دیشب در سالن برج میلاد که به نظر آمد اهالی رسانه از فیلم خوششان آمد.
خیلی جالب بود در این نمایش مردمی من با دو نفر از مردم روبرو شدم که می گفتند ما در طول فیلم گریه می کردیم چرا که می گفتند ما خودمان همین آدم هستیم که شخصیت اصلی فیلم شما است.
*آیا در ادامه مسیر فیلمسازی به دنبال همین سینمای شخصی می روید؟
- باید ببینم چه مسئله ای من را درگیر می کند.
* اصرار دارید که نقش اصلی فیلمهای خودتان را بازی کنید؟
* در «رد کارپت» به شدت از حضور بازیگر چهره پرهیز کردید.
- برای اینکه فیلم باید خیلی واقعی اتفاق می افتاد. یکی از ویژگیهای فیلم این است که بازیگران مانند نابازیگران بازی می کنند. در این فیلم فقط 6 نفر میدانند که جلوی دوربین فیلم هستند مابقی این 200 نفر نمی دانند که مقابل دوربین یک فیلمساز هستند.
چیز مهمی که اتفاقا برای من هم در این فیلم اهمیت دارد یکدست بودن آن است. ما یک بخش هایی را نوشتیم و بر اساس آن فیلمبرداری کردیم اما یک بخشهایی را گرفتیم و بر اساس آن نوشتیم. از طرفی برخی در این فیلم بازی می کنند و برخی دیگر نمی دانند که جلوی دوربین هستند. این بخشها باید یک دست شود. آن چیزی که من می بینم یکدست است.
* فکر میکنید با توجه به موضوع و فصایی که این فیلم دارد چقدر می توان به بحث نمایش آن در خارج از کشور فکر کرد؟
- نمی دانم. دعا می کنیم...