کد خبر 26860
تاریخ انتشار: ۹ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۰:۲۵

در عالم انسانيت، هيچ‌کس مصون از اشتباه و خطا نيست، اما انگشت گذاشتن بر اين ضعف‌ها و بزرگ کردن آنها به منظور منفور جلوه دادن حريف در چشم ديگران، شيوه‌اي است که اگر فراگير شود، خود مروّج اين شيوه را نيز از آسيب مصون نگه نمي‌دارد.

مشـرق - گاهي در مطبوعات، بحث‌ها و ديالوگ‌هايي انجام مي‌گيرد که آثار مثبت يا منفي در پي دارد. بي شک، مطبوعات هم مثل هر عرصه ي ديگر بايد از معيارها، اصول و موازيني تبعيت کند که اين گونه بحث‌ها مفيد افتد و فضاي سالم را نيالايد و نقض غرضي نشود.
سال‌ها پيش، در يکي از فصلنامه‌هاي تحقيقي، مقاله اي در همين زمينه چاپ شده بود، با عنوان «مطبوعات و اخلاقِ گفتگو» به قلم سيد محمدمهدي‌زاده، که مباحث سودمندي داشت (رسانه، س 7، ش3، پاييز 1375 ش). در آن نوشته، مطالبي درباره ي گفتگو و جستجوي حقيقت، گفتگو و دموکراسي، آزادي بيان و گفتگو، معيارها و موازين اخلاقي و روش گفتگو، آمده بود. آنچه مي‌خوانيد، خلاصه و برگرفته اي از بخش اخير اين مقاله است.

 

موازين اخلاقي گفتگو
ار تباط متقابل و هماهنگ با ديگران را مي‌توان بر اساس خواست‌ها و تمايلات شخصي پيش برد. هنجارهايي بايد براي تنظيم روابط وجود داشته باشد که افراد را از حدّ خدشه دار ساختن ارتباط و هماهنگي، برحذر دارد. اين هنجارها که افراد را از منافع شخصي و آني دور مي سازد و آنان را در ارتباط با منافع کليّ و مجرد ديگران قرار مي‌دهد، «هنجارهاي اخلاقي» است که طرفين مکالمه ملزم به رعايت آنها هستند. اين موازين و معيارها عبارت‌اند از:
- به رسميت شناختن حريف.
- وضوح و روشني در گفتار.
- تفکيک انگيزه و انگيخته.
- ارتباط معطوف به تفاهم.
- بردباري و مدارا.
- پرهيز از توهين و افترا.

اينک توضيحي پيرامون اين اصول و موازين:

 

1. به رسميت شناختن حريف و حرمت گزاردن به او
به رسميت شناختن حريف و رعايت قاعده ي بازي آزادي، شرط گفتگوي فارغ از سلطه و آزادي فضاي عمومي نقد و مباحثه است. حقيقت‌طلبي و آزادي‌خواهي، مستلزم آن است که ضمن به رسميت شناختن حريف، در صدد لجن مال کردن و طرد او از صحنه نباشيم و براي ابراز وجود خود، وجود ديگران را انکار نکنيم و مهم‌تر اين که «نقد» را گرامي بداريم.
اگر انتقاد در کار نباشد، اعتقادهايي که زماني وجود داشته اند، به صورت عبارت‌هايي تو خالي در مي‌آيند که از بر شده‌اند. اعتقادات به تدريج به آيين‌هايي جزمي تبديل مي‌شوند که به طور انفعالي مورد پذيرش قرار مي‌گيرند و ذهن را قشري و متحجر مي‌سازند. جستجوي حقيقت، نه در انسان به منزله ي فرد، بلکه در رابطه‌اش با ديگران، در حرمت نهادن به حقيقت ديگري نهفته است. راه پيروزي در يک مسابقه، به رسميّت شناختن رقيب، دانستن قواعد بازي و مراعات آن و تلاش و تمرين است. اما آن پيروزي که از طريق راه ندادن رقيب، يا مراعات نکردن قواعد بازي و شکستن پاي رقيب به دست مي‌آيد، در هيچ فرهنگي «پيروزي» محسوب نمي‌شود!
شکستن حصارهاي اخلاقي در مباحث علمي، شکستن پاي رقيب در بازي است که ممکن است او را از حرکت بازدارد و خاموش کند، اما پيروزي به دنبال ندارد.

 

2. وضوح و روشني در گفتار و خودداري از فريب
شرط گفتگوي سالم و تفاهم‌آميز، وضوح و روشني در گفتار و نوشتار و رعايت چارچوب‌هاي منطقي بحث و خودداري از فريب و دروغ است. اگر در «گفتگو» انديشه‌هايي نهفته بماند، چون گفتگوکنندگان از يکديگر پنهان مي‌کنند، اگر از گفتن پاره اي چيزها خودداري ورزند و در دل خود به آن‌ها متکي بمانند و اگر در گفتگو حيله و تزوير را دخالت دهند، در آن صورت «گفتگو» مايه ي آزادي نيست، بلکه فريب است. گفت و شنودي اصيل است که هيچ خودداري و مراعاتي «صداقت» آن را آشفته نکند؛ زيرا حقيقت در اجتماع، تنها در صراحت بي‌قيد و شرط پديد مي‌ايد.
نبايد سخنان چند پهلو و قابل معاني متعدد گفت که هر فاسد القلبي بتواند آن را به تأييد خود بگيرد. بايد تا جايي که ممکن است، به لوازم و پيامدهاي سخن انديشيد. سخنان پر ابهام و فريب، نه تنها امتياز و نقطه ي قوتي براي گوينده ي آن نيست، بلکه حکايات از ضعف و زبوني و هراس وي از رويارويي با نقد و حضور در فضاي روشن و سالم مباحثه دارد.

 

3. تفکيک انگيزه و انگيخته
در مقام سنجش و نقد سخن و نوشته، بايد حکم انگيزه و انگيخته را از هم تفکيک کرد. جهان معرفت و انديشه، جهان عقل و منطق و استدلال است. پرداختن به انگيزه‌هاي حريف و جستجوي نيت‌هاي پنهان گوينده ي سخن به منظور کم اثر و بي‌ارزش جلوه دادن سخن، شيوه اي است مذموم، که در ترازوي تحقيق، وزني ندارد.
کساني که در برخورد با انديشه‌ها، به زعم خود با شناسايي نيّات و مقاصد احياناً سوء حريف و يا تاريخ و جغرافيا و سرزمين روييدن انديشه، باطل بودن آن انديشه و سخن را نتيجه مي‌گيرند، بر منطق و اخلاق جفا مي‌کنند.

 

4. ارتباط معطوف به تفاهم و فهم سخن حريف
قبل از هر گونه نقد سخنان حريف، بايد آن را به دقت مطالعه و فهم کرد و عجولانه و از روي هوا و هوس به قضاوت و داوري نپرداخت. نبايد حريف را دست کم گرفت و سخنانش را لغو و بيهوده قلمداد کرد. فضاي مباحثه، فضاي همدلي و همزباني است. زبان گفتگو بايد زبان تفاهم و توافق و امتياز دادن باشد. ارتباط معطوف به تفاهم، برخلاف ارتباط سلطه‌آميز، در صدد افزايش توانايي کلامي انسان و رهايي نوع بشر است.
نقّادي، فقط ردّ يک انديه نيست، بلکه ارزيابي و تشخيص صحيح و سقيم آن است. اگر کسي به افکار ديگران بها ندهد و آنها را دون شأن خواندن و شنيدن بداند و حاضر به گفتگو و مباحثه نباشد، يا در مباحثه، تنها غرضش غلبه بر حريف و محکوم کردن رقيب باشد نه مبادله ي رأي و آموختن نکته‌اي، چنين کسي متعصّب و جامدالفکر است.

 

5. بردباري و مدارا و خودداري از خشونت
از ظرافت‌ها و شرايط گفتگو و تبادل‌نظر، تحمل و بردباري در مقابل حريف است. برآشفته شدن و خشم نسبت به سخنان تازه و عدم مدارا و شکيبايي، به تدريج زور و خشونت را جايگزين گذشت و خويشتن داري مي‌کند و ترس، سايه‌اش را بر فضاي عمومي جامعه مي‌گستراند. نابردباري بر همه گونه تنوع عقايد مي‌تازد و شخص نابردبار، جز خويشتن، هيچ کسي را شايسته زيستن و انديشيدن نمي‌شناسد.
گاندي مي‌گويد: «فردي که به خشونت تمايل دارد، همواره خود را پليس ديگري مي‌داند و خود را متقاعد ساخته که آنچه در حق ديگري انجام مي‌دهد، ديگري کاملاً مستحق آن است. خشونت، هرگز حقيقت را بر کرسي ننشانده است؛ زيرا اقدام به خشونت، نشانه اي از حماقت، جهل و خشم بي‌حاصل است».

 

6. پرهيز از توهين و افترا
متهم نمودن حريف به رذايل فکري و اخلاقي به منظور شکست و عقب‌نشيني او از صحنه و ايجاد رعب و وحشت در دل او، روشي زشت و خرد ناپسند است. اين روش اگر در نقد و گفتگو رايج شود، اخلاق عمومي جامعه جريحه‌دار و آگاهي عمومي مختل مي‌شود و شأن و منزلت متفکران زير سؤال مي‌رود.
مروجّان اين روش ضدّ اخلاقي، قدرت رويارويي با انديشه‌ها را ندارند و ناگزير به حربه ي اتهام و تکفير متوسّل مي‌شوند.
در مقام نقد و انديشه، استفاده ار برچسب‌هايي چون: ارتجاعي، قشري، غرب‌زده، ليبرال، فاشيست و... براي تحقير و از ميدان به در کردن رقيب، ذرّه‌اي در بنيان منطقي سخن و انديشه کسي خلل وارد نمي‌کند. با ابرو در هم کشيدن و تخليه ي هيجانات و عقده‌گشايي، هيچ مشکل فکري حل نمي‌شود!
در عالم انسانيت، هيچ‌کس مصون از اشتباه و خطا نيست، اما انگشت گذاشتن بر اين ضعف‌ها و بزرگ کردن آنها به منظور منفور جلوه دادن حريف در چشم ديگران، شيوه‌اي است که اگر فراگير شود، خود مروّج اين شيوه را نيز از آسيب مصون نگه نمي‌دارد.
توهين و افترا و لجن‌مال کردن، شيوه ي کساني است که هميشه مي‌خواهند در مسابقه اي که حريفي وجود ندارد، برنده باشند و با شکستن قاعده ي اخلاقي و انساني بازي، «توپ» را وارد «دروازه ي خالي» نمايند. اين کار، فساد و فريب است و در خور هيچ عنوان اخلاقي نمي باشد.
-----------

*فرهنگ کوثر شماره 80

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس