
گروه فرهنگی مشرق- از
همان لحظه شروع شد روزگار توأم با اندوه و رنج تو؛ از همان لحظه که کودکی
ات را با هفتاد و دو پروانه سرخ، بدرقه کردی، از همان لحظه که مصیبت را در
بالاترین درجه در پنج سالگی، به نظاره ایستادی، از همان لحظه که پا به پای
غل و زنجیرهای بسته بر دست و پای پدر، خون گریستی.
از همان لحظه، تو در مصیبت کربلا بزرگ شدی و رنج هایت همیشگی شد تا راوی دردهای بهترین بندگان خدا باشی. تا قصه عشق، فراموش نشود. تو را که «محمد» نام داشتی و شکافنده علوم نبوی بودی، تمام خانه های مدینه خشت خشت و کوچه به کوچه می شناسند!
تو را می شناسند؛ از عطر قدم هایت که نسیم وار از کوچه ها می گذرد و بوی عرش را می پراکند در رگه های شهر؛ از طنین صدایت که به گفت وگوی فرشته ها می ماند؛
از عطر شناورت که بی دریغ می پراکنی در شریان های زمین، تا خاک، اجازه یابد که یک بار دیگر نفس بکشد رایحه بهشت را؛
من جامه سیاه خود را هرگز از تن بیرون نخواهم آورد؛ که بعد از غروب غم انگیز ستاره روشن چشمانت، تا همیشه، سرزمین دلم، میهمان اندوه و درد است.
تاب نیاوردند شور خطابه هایت را که لرزه می افکند بر ارکان قدرت های پوشالی شان.
تاب نیاوردند وجودت را که هر لحظه ات، رستاخیزی به پا می کرد در جان های آشفته.
هشام، نتوانست تو را بفهمد. سنگ دلی و تیره بختی هشام، تو را تاب نیاورد؛ تو را که پژواک رسایی بودی از فریادی که از خنجر بریده خون خدا، بر خاک تفتیده نینوا جاری شد، تو را که تفسیری بودی از اشک های سی ساله «زین العابدین»، تو را که غم نامه ای بودی از سرگذشت جان گداز دختری سه ساله در کنج خرابه های شام.
بعد از تو، داغ، سهم همیشگی من است و اشک، میهمان دائمیِ چشمانم. بعد از تو، اندوه و غربت من پایانی ندارد.
تولد
امام پنجم، امام محمد باقر (عليه السلام) در روز دوشنبه سوم صفر و بنابه قولى، اول رجب سال 57 هجرى در مدينه متولد شدند .و الده آن حضرت، فاطمه دختر امام حسن مجتبى (عليه السلام) بود و از زنان باكمال محسوب مى شد.
از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه درشأن آن بانوى بزرگوار فرمود: جده ام زن بسيار راستگويى بود و در خاندان امام حسن (عليه السلام) زنى به درجه و مقام او نرسيد.
نام آن حضرت محمد ، كنيه ايشان ابوجعفر و القاب ايشان باقر ، شاكر و هادى است .
از همان لحظه، تو در مصیبت کربلا بزرگ شدی و رنج هایت همیشگی شد تا راوی دردهای بهترین بندگان خدا باشی. تا قصه عشق، فراموش نشود. تو را که «محمد» نام داشتی و شکافنده علوم نبوی بودی، تمام خانه های مدینه خشت خشت و کوچه به کوچه می شناسند!
تو را می شناسند؛ از عطر قدم هایت که نسیم وار از کوچه ها می گذرد و بوی عرش را می پراکند در رگه های شهر؛ از طنین صدایت که به گفت وگوی فرشته ها می ماند؛
از عطر شناورت که بی دریغ می پراکنی در شریان های زمین، تا خاک، اجازه یابد که یک بار دیگر نفس بکشد رایحه بهشت را؛
من جامه سیاه خود را هرگز از تن بیرون نخواهم آورد؛ که بعد از غروب غم انگیز ستاره روشن چشمانت، تا همیشه، سرزمین دلم، میهمان اندوه و درد است.
تاب نیاوردند شور خطابه هایت را که لرزه می افکند بر ارکان قدرت های پوشالی شان.
تاب نیاوردند وجودت را که هر لحظه ات، رستاخیزی به پا می کرد در جان های آشفته.
هشام، نتوانست تو را بفهمد. سنگ دلی و تیره بختی هشام، تو را تاب نیاورد؛ تو را که پژواک رسایی بودی از فریادی که از خنجر بریده خون خدا، بر خاک تفتیده نینوا جاری شد، تو را که تفسیری بودی از اشک های سی ساله «زین العابدین»، تو را که غم نامه ای بودی از سرگذشت جان گداز دختری سه ساله در کنج خرابه های شام.
بعد از تو، داغ، سهم همیشگی من است و اشک، میهمان دائمیِ چشمانم. بعد از تو، اندوه و غربت من پایانی ندارد.
تولد
امام پنجم، امام محمد باقر (عليه السلام) در روز دوشنبه سوم صفر و بنابه قولى، اول رجب سال 57 هجرى در مدينه متولد شدند .و الده آن حضرت، فاطمه دختر امام حسن مجتبى (عليه السلام) بود و از زنان باكمال محسوب مى شد.
از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه درشأن آن بانوى بزرگوار فرمود: جده ام زن بسيار راستگويى بود و در خاندان امام حسن (عليه السلام) زنى به درجه و مقام او نرسيد.
نام آن حضرت محمد ، كنيه ايشان ابوجعفر و القاب ايشان باقر ، شاكر و هادى است .

ساير امامان به جز امام علي(ع)، از آنجا كه مسؤوليت حكومت را بر عهده نداشته اند و در شرايط اجتماعي ويژه اي زندگي مي كرده اند، كه چه بسا استفاده از لباسهاي كم بها و وصله دار موجب تضعيف موقعيت اجتماعي آنان و توهين به شيعه مي شد، و بازتاب منفي داشته است، بر اساس وظيفه، آداب صحيح اجتماعي را رعايت كرده، به جمال و زي شرافتمندانه در جامعه اهتمام مي ورزيده اند.
امام باقر حتي در مورد چگونگي اصلاح محاسن خويش به مرد پيرايشگر رهنمود مي دهد. و در انتخاب لباس براي خويش، عزت و شرافت و زي شايسته را در نظر دارد! چنان كه گاه لباس فاخر و تهيه شده از خز مي پوشد. و براي لباس رنگهاي جذاب و پر نشاط انتخاب مي كند.
امام باقر از اين كه در اندام او آثار رخوت و كسالت و پژمردگي ظاهر باشد، متنفر بود.
حكم بن عتيبه مي گويد: امام باقر را ديدم كه حنا بر ناخنها نهاده است.
اين احاديث در مجموع مي رساند كه امام باقر به چگونگي وضع لباس و زي خويش در جامعه توجه داشته، بي قيدي و بد منظري و بي مبالاتي را نمي پسنديده است.
حضور فعال امام باقر در جامعه
امام باقر با اين كه توجه به استغناي نفس و لزوم تلاش براي كسب معاش داشت و عملا در اين راستا گام مي نهاد، اما هرگز زندگي خود را وقف تأمين معاش نكرده بود، بلكه همت اصلي آن حضرت، حضور سازنده و مؤثر در جامعه بود.
امام باقر در روزگار خود، بزرگترين تأثير علمي و عملي را براي جامعه خويش داشت.
حضور در مجامع علمي و تأسيس جلسات فرهنگي، يكي از بهترين و ارزنده ترين نوع حضور در جامعه و خدمت به اجتماع مسلمانان بوده و هست، زيرا هر گونه تكامل اجتماعي در ابعاد اخلاقي و معنوي و اقتصادي و...منوط به تكامل فكري و فرهنگي است.
براي تبيين نقش حياتي امام باقر در جامعه اسلامي، ياد همين نكته كافي است كه:
جمع عالمان بر اين عقيده اتفاق دارند كه فقيه ترين مردم در آغاز سلسله فقيهان شش نفرند و آن شش نفر از اصحاب و شاگردان امام باقر و امام صادق بشمار مي آيند. و سخن حسن بن علي الوشاء كه از معاصران امام رضا مي باشد، خود گواهي روشن بر مدعاي ماست كه مي گويد: نهصد شيخ و بزرگ راوي حديث را در مسجد كوفه مشغول تدريس يافتم كه همگي از امام صادق و امام باقر نقل حديث مي كردند.
خط مشی امام محمد باقر(ع)
با همه مهربان بود. حتي با کساني که نسبت به او رفتار بدي داشتند. اگر نيمه شبي مهماني مي رسيد، با مهرباني در به رويش مي گشود و در باز کردن بار و بنه به او کمک مي کرد. در تشييع جنازه ي مردم عادي شرکت مي کرد. ظاهري آراسته داشت. خوردن غذا را با نام خدا آغاز و با حمد خدا ختم مي کرد. آن چه را در اطراف سفره ريخته بود، اگر در خانه بود، بر مي داشت و اگر در بيابان بود، براي پرندگان وا مي نهاد. غذا دادن به مؤمنان به ويژه شيعيان را بسيار مهم مي شمرد و به ياران خود سفارش مي کرد دوستان و هم کيشان خود را ميهمان کنند.
يارانش را به کارو کسب تشويق مي کرد. آن گرامي تنها و تنها سفارش به کار نمي کرد؛ بلکه خود نيز به باغ و مزرعه ي خويش مي رفت وحتّي در هواي گرم تابستان، عرق ريزان کار مي کرد. با آن که در آمدش کم، خرجش بسيار و عيالوار بود، درعين حال بخشندگي اش بين خاص و عام، آشکار و بزرگواري اش مشهور و فضل و نيکي اش معروف بود. بخشش او به حدّي بود که مورد اعتراض نزديکان قرار مي گرفت. آن حضرت ياور بيچارگان، يار درماندگان و دستگير در راه ماندگان بود. بدين سبب، نيازمندان زيادي به منزلش مراجعه مي کردند و آن حضرت به غلامان و کنيزانش سفارش مي کرد که آن ها را تحقير نکنند و گدا ننامند، بلکه آن ها را به بهترين نامهايشان صدا بزنند. پيوسته يارانش را به همدردي و دستگيري يکديگر سفارش مي کرد و مي فرمود: «چه بد برادري است، برادري که چون غني باشي همراهت باشد و چون فقير شوى، تو را تنها بگذارد.»

پس از آنكه امام محمد باقر (ع) امر امامت را عهده دار شدند, زماني بود كه نارضايتي مردم باعث قيامهايي در گوشه و كنار كشور پهناور اسلامي شده بود و اين موقعيت براي احياي سنت فراموش شده نبوي فرصت مناسبي بود. حضرت از اين مجال بيشترين و بهترين استفاده را بردند و پاكسازي اسلام از غبار تحريفات بني اميه و همچنين خرافات يهود و اسرائيليات را در صدر فعاليتهاي خويش قرار دادند.
سالهاي (94-114) زمان پيدايش مشربهاي فقهي و اوج گيري نقل حديث دربارهي تفسير ميباشد. از علماي اهل سنّت كساني مانند ابن شهاب زهري، مكحول،قتاده، هشام بن عروه و ... در زمينهي نقل حديث و ارائهي فتوا فعاليت ميكردند.
وابستگي عالماني مانند زهري، ابراهيم نخعي، ابوالزناد، رجاء بن حياة كه همگي كم و بيش به دستگاه حاكميت اموي وابستگي داشتند، ضرورت احياي سنت واقعي پيامبر (صلي الله عليه و آله) را به دور از شائبههاي تحريف عمدهي خلفا و علماي وابسته به آنان مطرح ميكرد.
با نگاهي به فراواني روايات نقل شده در اين دوران و شهرت علم فقه در ميان محدثان اين زمان، ميتوان گفت كه علم فقه نزد اهل سنّت از اين دوره به بعد وارد مرحله تدوين خود شده است.
اولين بار در سال 100 هجري عمر بن عبدالعزيز فرمان تدوين احاديث را خطاب به ابوبكر بن حزم صادر كرد. اين خود بهترين شاهد است بر شروع تكاپوي فرهنگي اهل سنت در آغاز قرن دوم، مقارن با دوران امامت امام باقر (عليهالسلام). از اين رو امام احساس ميكرد كه ميبايست با ابراز و اشاعهي نظرات فقهي اهل بيت در برابر انحرافاتي كه به دلايل مختلفي در احاديث اهل سنت رسوخ كرده بود، موضعگيري نمايد. نقطه نظرات فقه شيعه گرچه تا آن زمان به طور محدود و در حد اذان و تقيه، نماز ميت و ... روشن شده بود، اما با ظهور امام باقر (عليهالسلام) قدم مهمي در اين راستا برداشته شد و يك جنبش فرهنگي تحسين برانگيزي در ميان شيعه به وجود آمد. در اين عصر بود كه شيعه تدوين فرهنگ خود ـ شامل فقه و تفسير اخلاق ـ را آغاز كرد.
پيش از اين در جامعهي اسلامي، فقه و احاديث فقهي در حد گسترده و به طور كامل مورد بي اعتنايي قرار گرفته بود. درگيريهاي سياسي و انديشههاي ماديگرايانهي شديدي كه دامنگير دستگاه حكومت شده بود، باعث غفلت از اصل دين و به خصوص فقه در ميان مردم گشته بود.
جلوگيري از تدوين حديث كه به دستور خليفهي اول و دوم انجام گرفت، از عوامل عمدهي انزواي فقه بود، فقهي كه حداقل 80 درصد آن متكي به احاديث روايت شده از پيامبر (صلي الله عليه و آله) بود.
ذهبي از ابوبكر نقل ميكند كه گفت: « فلا تحدّثوا عن رسول الله (صلي الله عليه و آله) شيئاً، فمن سألكم فقولوا: بيننا و بينكم كتاب الله فاستحلوا حلاله و حرّموا حرامه؛ از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) چيزي نقل نكيند و در جواب كساني كه از شما دربارهي حكم مسألهاي پرس و جو ميكنند بگوييد: كتاب خدا (قرآن) ميان ما و شما است، حلالش را حلال و حرامش را حرام بشماريد.»
در اين زمينه از عمر نيز چنين نقل شده: « أقلّوا الرّواية عن رسول الله و أنا شريككم؛ از رسول (صلي الله عليه و آله) كمتر حديث نقل كنيد كه در اين كار من هم شما را همراهي ميكنم. »
و از معاويه نقل ميكنند كه گفت: عليكم من الحديث بما كان في عهد عمر،فانّه كان قد أخاف الناس في الحديث عن رسول الله (صلي الله عليه و آله).
به رواياتي كه در عهد عمر از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) روايت شده است اكتفا كنيد؛ زيرا عمر مردم را در مورد نقل حديث از پيامبر بر حذر ميداشت. »
سید مهدی میرداماد
دانلود
مطالبی خواندنی از زندگی امام باقر(ع)
برای ابن عطا در را باز کن
عبد الله بن عطاى مكى گفت: خيلى مايل به زيارت حضرت باقر شدم آن روزها در مكه بودم. به طرف مدينه رهسپار شدم، فقط براى ديدار ايشان آن شب گرفتار باران شديد و هواى سردى شدم، همين كه به در خانه امام رسيدم، نيمه شب بود. با خود گفتم در نمي زنم در اين وقت شب ،همين جا هستم تا صبح شود در همين فكر بودم كه شنيدم فرمود، كنيز در را براى ابن عطا باز كن! كه امشب دچار سردى و ناراحتى شده، كنيز آمد و در را باز كرد، خدمت ايشان رسيدم.
نام امام باقر (ع) در تورات
پيغمبر روزى به جابر بن عبد الله انصارى فرمود: جابر تو زنده خواهى بود تا يكى از فرزندان من بنام محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب را كه در تورات معروف به باقر است ملاقات كنى وقتى او را ديدى سلام مرا برسان. روزى جابر خدمت زين العابدين عليه السلام رسيد، پسركى را در آنجا ديد، گفت: چند قدم جلو بيا. آمد باز گفت چند قدم عقب برو رفت. گفت به خدا سوگند، اين شمائل پيامبر است.
به حضرت زين العابدين عرض كرد اين پسرك كيست؟ فرمود اين فرزندم محمد باقر و امام بعد از من است جابر خود را به قدمهاى آن جناب افكند و شروع به بوسيدن نموده گفت: جانم فدايت باد يا ابن رسول الله، سلام پدرت را بپذير پيامبر اكرم به تو سلام رسانده.
در اين موقع ديدگان حضرت باقر (ع) پر از اشك شده، گفت: جابر سلام بر جدم پيامبر تا انقراض آسمان ها و زمين و سلام بر تو كه سلام پيامبر را رساندى.
پناهندگی کبوتر به امام باقر (ع)
حضرت باقر عليه السلام با ابو اميه انصارى در محمل نشسته بودند؛ به مکانی بنام هجين رسیدند در آنجا ابو اميه متوجه شد كبوترى روى محمل در طرف حضرت باقر (ع) نشسته، دستش را بلند نمود تا كبوتر را دور كند، امام عليه السلام فرمود ابواميه! اين پرنده به اهل بيت پيغمبر پناهنده شده مارى است كه هر سال جوجههاى او را ميخورد من از خدا خواستم كه شر آن مار را از او دفع كند و ديگر به او كارى نخواهد داشت.
بنيانگذار نهضت فرهنگي شيعه
بنابر آنچه به اختصار بيان شد, ميتوان گفت: امام باقر (عليهالسلام) بنيانگذار حوزهي علميهي شيعه و نهضت فكري و انقلاب فرهنگي تشيع ميباشد. برپايى كلاسهاى درس و تبيين احكام و معارف ناب اهل بيت (عليهمالسلام) در مسجد مدينه سبب شد تا در اثر آن صدها تن از شيفتگان علم و معرفت را همچون پروانه بر گرد شمع وجودش جمع گردد.
{$sepehr_album_6656}
برگزارى مناظرات علمى مختلف، پاسخ گويى به شبهات دينى، تبيين مسايل كلامى و معارف اصول دين، آوازه حضرت را نه تنها در حجاز بلكه در ساير بلاد اسلامى بلند كرد و موجب شد تا نخبگان آن سرزمين ها براى كسب فيض و آشنايى با فقه اصيل و علوم ناب نبوى (ع) حتى از عراق و خراسان به محضر امام (عليهالسلام)، شرف ياب شوند و خاضعانه در مقابل حضرت زانوى شاگردى بزنند.
تا جايي كه عبدالله بن عطاء مكي ميگفت: «ما رأيت العلماء عند احد قط منهم عند ابي جعفر ولقد رأيت الحكم بن عتيبه مع جلالته في القوم بين يديه كأنّه صبي بين يدي معلمه؛ علما را در محضر هيچ كس كوچكتر از محضر ابو جعفر نديدم. حكم بن عتيبه با تمام عظمت علمياش در ميان مردم، در برابر آن حضرت مانند دانش آموزي در مقابل معلم خود به نظر ميرسيد.»
امام باقر (عليهالسلام) در سخنان خود، اغلب به آيات قرآن مجيد استناد مينمود و ميفرمود: « هر مطلبي گفتم، از من بپرسيد كه در كجاي قرآن است تا آيهي مربوط به آن موضوع را معرفي كنم.»
تلاش در تحصيل معاش
شيخ مفيد از امام صادق (ع) روايت ميكند: « محمد بن منكدر ميگفت: گمان نميكردم كه همانند علي بن حسين (عليهماالسلام) بزرگواري، خلفي چون خود به يادگار گذارد؛ آن هنگام كه محمد بن علي (ع) را ملاقات كردم ميخواستم وي را پندي دهم كه ايشان مرا موعظتي فرمودند: اصحابش گفتند: به چه تو را پند داد؟
محمد بن منكدر گفت: روزي به سمت يكي از نواحي مدينه در حركت بودم هوا به شدت گرم بود. در ميان راه محمد بن علي (ع) باقرالعلوم را ديدم. ايشان بر دوش غلامان خود تكيه كرده بود و خرامان خرامان پيش مي رفت. با خو د گفتم: بزرگي از شيوخ قريش، در اين ساعت و چنين حالت، در طلب دينا بيرون شده است؟! بايد كه او را نصيحت نمايم.
به حضرت سلام كردم و ايشان نفس زنان در حالي كه عرق بر سر و رويشان جاري بود، سلام مرا پاسخ گفتند. گفتم: چرا بايد بزرگي چون شما با چنين حالت در طلب دنيا باشد؟ اگر مرگ به سراغتان بيايد و شما در اين حال باشيد،چه ميكنيد؟
ايشان دست از دوش غلامان برداشتند و فرمودند: به خدا سوگند اگر مرگ در اين حال به سراغم آيد من در حال انجام طاعتي از طاعات الهي بودهام چرا كه خود را از احتياج به تو و مردم بينياز كردهام. زماني از مرگ هراسناكم كه در حال انجام معصيتي از معاصي الهي باشم.
گفتم: « يرحمك الله» خواستم شما را موعظه نمايم. شما مرا پند و اندرز داديد.

هر چند ائمه (ع) در مقام عبادت و ذكر در راز و نياز با پروردگار بينياز در ديدگان عاشقان اهلبيت روشن و واضح است و تمام زواياي زندگي و هر لحظه در حال عبادت و بندگي حضرت حق بودند ولي،.به بيان پارهاي از حالات عبادي آن امام همام ميپردازيم تا چراغ هدايتي براي پيروان مكتب ايشان باشد:
يكي از خدمتكاران حضرت نقل ميكند: به همراه امام باقر (ع) براي انجام حج به مسجدالحرام وارد شديم. امام با مشاهده كعبه از خود بي خود شده و با صداي بلند شروع به گريه نمود.
عرض كردم: مردم به شما نگاه ميكنند: اگر ممكن است قدري آهستهتر گريه كنيد!
امام فرمودند: واي تو! صدايم را به گريه بلند ميكنم شايد مورد رحمت الهي قرار گيرم و فرداي قيامت رستگار شوم.
سپس امام (ع) طواف نمودند و پشت مقام به نماز ايستادند. چون نماز ايشان به پايان رسيد جايگاه سجدهاش از اشك ديدگان, تر شده بود.
امام صادق (عليهالسلام) مي فرمايند: هماره ياد خدا بر دل و زبان پدرم جاري بود؛ به گونهاي كه وقتي همراه ايشان راه ميرفتيم مشغول ذكر خدا بود، در ظاهر با مردم سخن ميگفت، ولي اين نيز او را از ياد الهي غافل نميكرد و پيوسته زبانش به گفتن «لا اله الا الله» مترنم بود.
عبادت و تهجّد حضرت زبانزد خاص و عام بود، امام دائم الذّكر بودند و در هر شب 150 ركعت نماز بجا مىآوردند.
كرامتي از امام باقر (عليهالسلام)
ابوبصير كه از شاگردان برجسته امام باقر (ع) بود، و هر دو چشمش نابينا شده بود به حضور امام باقر (ع) آمد و چنين گفت: آيا شما وارث پيامبر (ص) هستيد؟امام باقر (ع) فرمودند: بله.
ابوبصير گفت: آيا پيغمبر اسلام وارث پيامبران پيشين بود و هر چه آنها ميدانستند ميدانست؟ امام باقر (ع) پاسخ دادند:آري.
ابو بصير پرسيد: بنابراين، آيا شما ميتوانيد( مانند بعضي از پيامبران) مرده را زنده كنيد، و كور مادرزاد را بينا نماييد، و مبتلا به بيماري پيسي را درمان نماييد؟ امام باقر (عليهالسلام) فرمودند: آري، ميتوانم به اذن خدا.
آنگاه امام باقر به ابوبصير فرمود:«جلو بيا».
ابوبصير ميگويد: نزديك رفتم، امام باقر (ع) دست بر چهره و ديدهام ماليدند، همان دم خورشيد و آسمان و زمين و خانهها و هرچه در شهر بود همه را ديدم، آنگاه به من فرمود: « ميخواهي اين گونه باشي و در روز قيامت در سود و زيان با مردم شريك گردي؟ يا آنكه به حال اول برگردي و بدون بازداشت به بهشت روي؟» گفتم: ميخواهم، همانگونه كه بودم برگردم.
امام باقر (عليهالسلام) بار ديگر دست بر چشم او كشيد، و چشمان او به حال اول بازگشتند.
ابوبصير، اين جريان را براي «ابن ابي عمير» يكي از شاگردان ممتاز امام (ع) نقل كرد، ابن ابي عمير گفت: « من گواهي ميدهم كه اين حادثه حق و راست است، چنانكه روز، حق است.»
همسران و فرزندان امام باقر (ع)
امام باقر (ع) داراي هفت فرزند (پنج پسر و دو دختر از چهار همسر) بود، به نامهاي:
1ـ امام صادق (ع)
2ـ عبدالله بن محمد ( كه مدرشان « ام فروه» دختر قاسم بن محمد بن ابيبكر است.)
3ـ ابراهيم
4ـ عبدالله ( مادرشان «ام حكيم» دختر اسيد بن مغيره ثقفي است، اين دو برادر در دوران كودكي از دنيا رفتند.)
5ـ علي
6ـ زينب( كه مادرشان كنيز بود.)
7ـ ام سلمه ( كه مادر او نيز كنيز بود.)
کتاب هایی که باید بخوانید
ردیف |
حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) |
دانلود کتاب |
مؤلف |
1 |
با امام باقر علیه السلام در سایه قرآن |
![]() |
------------------ |
2 |
تاریخ زندانی ائمه (امام محمد باقر علیه السلام) |
![]() |
احمد حیدری |
3 |
چهل داستان و حدیث از زندگانی باقر العلوم(علیه السلام) |
![]() |
عبدالله صالحی |
4 |
سیره پیشوایان - زندگانی امام باقر علیه السلام |
![]() |
مهدی پیشوائی |
5 |
زلال معرفت (پژوهشى در زندگانى امام محمد باقر عليه السلام ) |
![]() |
محمد باقر طاهرى |
6 |
با امام باقر عليه السلام در سايه قرآن |
![]() |
سيد عليرضا جعفري |
7 |
عصر ظهور در كلام امام باقر علیه السلام |
----- | كریم حیدرى نهند |
8 |
شکافنده حقیقی علوم |
![]() |
------------------ |
وصيت امام(ع)
شيخ كلينى در كتاب كافى به سند خود از امام رضا (ع) روايت كرده است كه امام باقر (ع) به هنگام احتضار فرمود: هنگامى كه بهدرود حيات گفتم زمين را برايم بشكافيد و قبرى مهيا كنيد پس اگر به شما گفتند براى رسول خدا (ص) لحد بوده است، تصديق كنيد.
نگارنده: اين فرمايش بدان دليل بوده است كه امام باقر (ع) شكافتن زمين را از برخى جهات بهتر مىدانسته اگر چه فضيلت لحد بالاتر بوده است.
كلينى به سند خود از امام صادق (ع) نقل كرده است كه فرمود:
پدرم هر آنچه از كتب و سلاح و آثار و امانات انبياء در نزد خود داشت، به من به وديعت سپرد. پس چون لحظه وفاتش فرارسيد به من گفت: چهار شاهد فرابخوان. من چهار تن از قريش را دعوت كردم كه يكى از آنان نافع مولاى عبد الله بن عمر بود. پس به من فرمود:
«بنويس اين چيزى است كه يعقوب فرزندانش را بدان وصيت كرد كه اى فرزندانم خداوند دين را براى شما برگزيد، پس نميريد مگر آنكه تسليم رضاى خداوند باشيد. »و وصيت كرد محمد بن على به جعفر بن محمد و به وى فرمان مىدهد كه او را به جامه بردى كه هر جمعه در آن نماز مىخواند كفن كند و عمامهاش را بر سرش بندد و قبر او را چهار گوش و با فاصله چهار انگشت از زمين بلندتر قرار دهد و در موقع دفن بندهاى كفن او را باز كند. سپس به شهود فرمود: بازگرديد خداوند شما را رحمت كند!امام صادق (ع) گفت: به پدرم گفتم: اى پدر!در اين وصيت چه بود كه بر آن شاهد طلب كردى؟فرمود: پسرم!خوش نداشتم پس از من با تو به نزاع برخيزند به اين بهانه كه به تو وصيت نكردهام و مىخواستم بدين وسيله حجت و دليلى براى تو قرار داده باشم. در حقيقت امام (ع) مىخواست به اين وسيله همگان بدانند كه جعفر بن محمد (ع) ، وصى و جانشين و امام بعد از اوست.
كلينى در كافى به سند خود از امام صادق (ع) روايت كرده است كه فرمود: پدرم روزى در ايام بيماريش به من گفت: پسرم گروهى از قريشيان ساكن مدينه را بدينجا فراخوان تا آنها را گواه بگيرم. من نيز چنين كردم. پس امام در حضور آنان به من فرمود: اى جعفر هنگامى كه من دنيا را وداع گفتم مرا بشوى و كفن كن و قبرم را چهار انگشتبالاتر از زمين قرار ده و بر آن آب بپاش. چون گواهان رفتند به پدرم عرض كردم: اگر مرا (در خلوت هم) به اين كارها امر مىكردى، انجام مىدادم. چرا درخواستى تا عدهاى را به عنوان شاهد به نزدت بياورم؟ فرمود: پسرم مىخواستم با تو نزاع نكنند. (يعنى در امامت و خلافت از پس من با تو نزاع نكنند و بدانند كه تو وصى منى) .
كلينى در كافى به سند خود از امام صادق (ع) نقل كرده است كه فرمود: پدرم در وصيتش نوشته بود كه وى را در سه جامه كفن كنم. يكى رداى جمرهاى او بود كه در روز جمعه با آن نماز مىخواند و دو پيراهن ديگر. پس به وى عرض كردم: چرا اينها را مىنويسى؟فرمود: مىترسم مردم با تو از در نزاع وارد شوند و بگويند او را در چهار يا پنج جامه كفن كن اما تو به گفتار آنان راه مرو. عمامه خودم را بر سرم بند و البته عمامه را جزو كفن محسوب مكن بلكه عمامه از چيزهايى است كه بدن را به آن مىپوشانند.
شيخ كلينى در كافى به سند خود نقل كرده است كه امام باقر (ع) وصيت كرد كه هشتصد درهم براى برگزارى مراسم سوگوارى او اختصاص دهند و اين كار را از سنت مىدانست. زيرا پيامبر(ص) مىفرمود: براى خاندان جعفر طعامى فراهم آريد، آنان نيز به وصيتش عمل كردند.

شهادت امام باقر (ع)
امام باقر (ع) پس از عمرى تلاش در ميدان بندگى خدا و احياى دين و ترويجعلم و خدمات اجتماعى به جامعه اسلامى، در روز هفتم ماه ذو الحجه سال 114 رحلت كرد.
در سال رحلت و شهادت آن حضرت آراى ديگرى نيز وجود دارد.دستهاى از مورخان سال 117 و بعضى سال 118 و گروه اندكى سالهاى 116 و 113 و 115 و 111 را ياد كردهاند، اما بيشترين منابع تاريخى سال 114 را متذكر شدهاند.
منابع روايى و تاريخى علت وفات آن حضرت را مسموميت دانستهاند، مسموميتى كه دستهاى حكومت امويان در آن دخيل بوده است.
از برخى روايات استفاده مىشود كه مسموميت امام باقر (ع) به وسيله زين آغشته به سم، صورت گرفته است، به گونهاى كه بدن آن گرامى از شدت تأثير سم به سرعت متورم گرديد و سبب شهادت آن حضرت شد.
در اين كه چه فرد يا افرادى در اين ماجراى خائنانه دست داشتهاند، نقلهاى روايى و تاريخى از اشخاص مختلفى نام بردهاند.
بعضى از منابع، شخص هشام بن عبد الملك را عامل شهادت آن حضرت دانستهاند.
بخشى ديگر، ابراهيم بن وليد را وسيله مسموميت معرفى كردهاند.
برخى از روايات نيز زيد بن حسن را كه از دير زمان كينههاى عميق نسبت به امام باقر (ع) داشت، مجرى اين توطئه به شمار آوردهاند.
به طور مسلم وفات امام باقر (ع) در دوران خلافت هشام بن عبد الملك رخ داده است، زيرا خلافت هشام از سال 105 تا سال 125 هجرى استمرار داشته، و آخرين سالى كه مورخان در وفات امام باقر (ع) نقل كردهاند 118 هجرى مى باشد.
با اين كه نقلها بظاهر مختلف است، اما با اندكى تأمل در منابع روايى و تاريخ، بعيد نمىنمايد كه همه آنها به گونهاى صحيح باشد زيرا عامل شهادت آن حضرت لازم نيست يك نفر باشد بلكه ممكن است افراد متعددى در شهادت امام باقر (ع) دست داشتهاند كه هر روايت و نقل، به يكى از آنان اشاره كرده است.
با توجه به برخوردهاى خشن و قهر آميز هشام با امام باقر (ع) و عداوت انكار ناپذير بنى اميه با خاندان على (ع) شك نيست كه او در از ميان بردن امامباقر (ع) ـ اما بشكلى غير علنى ـ انگيزهاى قوى داشته است.
بديهى است كه هشام براى عملى ساختن توطئه خود، از نيروهاى مورد اطمينان خويش بهره جويد، از اين رو ابراهيم بن وليد را كه عنصرى اموى و دشمن اهل بيت (ع) است به استخدام مىگيرد و او امكانات لازم را در اختيار فردى كه از اعضاى داخلى خاندان على (ع) بشمار مىآيد و مىتواند در محيط زندگى امام باقر (ع) بدون مانع راه يابد و كسى مانع او نشود، قرار دهد، تا به وسيله او برنامه خائنانه هشام عملى گردد و امام به شهادت رسد.
امام باقر (ع) اين چنين به شهادت رسيد و به ملاقات الهى شتافت و در بقيع، كنار مرقد پدر بزرگوارش امام سجاد (ع) و عموى پدرش حسن بن على (ع) مدفون گشت.