
به گزارش مشرق، دکتر «اسماعيل شفيعي سروستاني» مدير مسئول موسسه موعود عصر(عج) و استاد دانشگاه، پنج شنبه گذشته در راديو معارف به واکاوي جريان فرقه ها و نحله هاي نوظهور پرداخت. متن سخنان وي را در ادامه مي خوانيد.
جريان فرقهسازي و نحلهپروري به رغم همة سوابق و لواحق، در عصر حاضر و در تمامي جغرافياي جهان و از جمله، شرق اسلامي و در ميان ما در زمرة مسئلهسازترين موضوع چند وجهي فرهنگي، اجتماعي، سياسي، امنيّتي و حتّي اقتصادي است.
به استناد «دايرة المعارف بزرگ فرقههاي نوظهور» که طيّ چند دهة اخير، راهاندازي شده، اطّلاعات مربوط قريب به 2000 فرقة شناخته شده، قابل جستوجوست. اطّلاعات غيررسمي حاکي از وجود قريب به 4000 فرقه است.
سرريز بسياري از فرقههاي رايج در غرب در «ايران» خودمان قابل شناسايي است.
اين مجموعه در دو گروه فرقههاي تأسيس شده در گذشته، به ويژه طيّ قرون دوازده و سيزدهم هجري قمري و فرقههاي نوظهور شبه مذهبي و شبه عرفاني قابل دستهبندي هستند.
ـ فرقههاي دستة اوّل؛ با رويکرد بخشي به آموزههاي اسلامي و متمايل به خاستگاه سياسي ـ اجتماعي استعمارگران، با اصرار ورزيدن بر «شبههافکني و تفرقهافکني» سعي در رخنه در کيان فرهنگي و جايگير شدن در بستر مناسبات و زمينههاي مذهبي و ملّي اين سرزمين اسلامي ميکنند. فرق وهّابيت و بهائيّت در اين گروه قابل شناسايياند.
ـ فرق دستة دوم؛ يعني شبه مذهبي و شبه عرفانيها، با التقاط و امتزاج ناشيانه و متفرّق آموزههاي مذهبي و غيرمذهبي رسيده از ملل و نحل، چونان يک ميکسر و مخلوط کننده، سعي در فراهم آوردن جماعتي از مردان و زنان جوان و سرگشته به گرد خويش نمودهاند. اين گروه، با متمرکز شدن بر هواجس و اهواء، با نوعي شريعتگريزي و سکوت جهتدار در برابر عملکرد زنجيرة مستکبران و جهانخواران، دامن زننده به نوعي پلوراليسمند، باعث جلب موريانههايند و بالأخره به عنوان ابزاري در اختيار نيروهاي آشکار و نهان شيطاني، مجال کارگر افتادن تيرهاي زهراگين ابليس لعين را بر جان و جسم پيروان اديان آسماني، فراهم ميسازند.
ـ اثرگذاري بر زنان و مردان جوان و گروههاي اجتماعي آسيب ديده؛ همچون معتادان، معلولان، فقرا و... جلب و جذب آنان در زير چتر شکستة فرقهاي، مهمترين هدف اين گروههاست.
بيگمان، تساهل و تسامح در مناسبات و روابط، آلودگي به افيون و مخدّر، بيتفاوتي در برابر شرايع ديني و چشم بر بستن و ترک هر گونه قيد و بندهاي محدود کنندة روابط، جاذبههايي هستند که گروههاي اجتماعي ياد شده را جلب و جذب ميکنند.
به همان سان که فرقههاي دستة اوّل از دامان استعمارگران اروپايي سر بر آوردند و به عنوان عملة ظلمه، موجب سست شدن بناي اعتقادي و سياسي اجتماعي ساکنان سرزمينهاي اسلامي شدند، گروه دوم، از خانههاي سياه مجامع مخفي ماسوني و صهيوني و سازمانهاي اطّلاعاتي و امنيّتي MI6 و موساد سربر آوردند تا همة مجال را از نهضتهاي اصيل سلب کرده و مانع از قوّت گرفتن آنها در وجوه مختلف امنيّتي، سياسي، اجتماعي و حتّي اقتصادي شوند.
چنان که اشاره کردم، عملکرد اين دو گروه، در وجوه اجتماعي، سياسي، فرهنگي، امنيّتي و حتّي اقتصادي قابل مطالعه است. اين گروهها بيآنکه جايگاهي اصيل در ميان مناسبات و ساختار حيات اجتماعي کشورهاي اسلامي؛ همچون ايران داشته باشند، به دليل تعدّد، پراکندگي و البتّه استفاده از پتانسيل و ظرفيّتهاي حاميان غيرشرقي و غيرمسلمان و رسانههاي مدرن، به سادگي ساختار بناي اجتماعي را در هم ميريزند و امکان انتظام، ثبات و هدايت آن را تحت استراتژي و طرحي بومي، ملّي و ديني از بين ميبرند.
ظهور بسياري از الگوها، شيوهها و روشهاي حشر و نشر و سير و سلوک فردي و جمعي که به سرعت از سوي بسياري از خامان و بيخبران، نمونهبرداري و تقليد ميشود، سلامت نظام اجتماعي را با مخاطره روبهرو ميکند. به ويژه، ولنگاري غيرقابل کنترل و قانونشکني و عنادورزي دربارة سنّتهاي مقبول و مطرح بر گسترة اين ناهنجاريها ميافزايد. تداوم اين وضعيّت، نه تنها الگوها و ساختار فرهنگي را در هم ميشکند، بلکه چنان به بسط خرده فرهنگها ميانجامد که در ميان آنها، فرهنگ اصيل، مقبول، بومي و متمايل به هويّتهاي ديني، روي به ضعف مينهد و در انزوا ميپوسد.
بر هيچ کس پوشيده نيست که تغيير الگوهاي رفتاري و عادت مردم، آن هم متأثّر از جريانات بيگانه و شيطاني، نه تنها امکان تصميمگيري بزرگ را از بين ميبرد، بلکه موجب تغيير در مسير و انحراف از مقاصد مطلوب نيز ميشود.
بيسبب نيست که اقوام، بيآنکه بدانند، مواجه با شرايطي تحميلي ميشوند و براي حفظ سايهاي از نظامهاي مقبول شروع به امتيازدهي به جريانات نامقبول و نامشروع ميکنند.
عقبنشيني از سنّتها و ميدان دادن به بدعتهاي عادّي و رايج شده، در زمرة بارزترين مصاديق تأثير منفي جريانات فرقهاي بر حيات اجتماعي و فرهنگي ملل مسلمان است.
ترديدي نيست که اين تأثيرگذاري، در سير تکويني، بر حيات سياسي و نظام حکومتي نيز تأثير ميگذارد. اين جريان، در کشورهايي که نظام دمکراتيک و متّکي به آراي مردمي را پذيرفتهاند، به سرعت بحرانآفريني ميکنند و سوگيري بخش بزرگي از ساختمان سياسي و حکومتي را تغيير ميدهند.
اين واقعه در کوتاه مدّت حاصل نميشود و به همين دليل در تمامي کشورها، ناديده گرفته ميشوند؛ ليکن رشد صعودي و گستردگي ماجرا، در کمتر از ده سال، باعث شکلگيري قطبها، جزاير و جرياناتي ميشوند که ديگر نه تنها قابل چشمپوشي و ناديده گرفتن نيستند؛ بلکه مديريّت خود را نيز بر ساختار نظام سياسي، اجتماعي و حتّي فرهنگي تحميل ميکنند.
حال اگر، حمايت بنيادهاي خارجي مؤثّر و وابسته به قدرتهاي بزرگ غربي مانند «انگلستان» و «آمريکا» و نهادهاي همسو با آنان، همچون سازمانهاي جهاني را به اين مجموعه اضافه کنيد، به زودي درمييابيد که جريانات فرقهاي از مجرا و مسير حمايتي دول استعماري و سازمانهاي جهاني در هيئت جريانات برانداز خاموش، چهره نشان ميدهند.
تغيير بافت جمعيّتي، تبديل شدن به اهرمهاي فشار سياسي و نقشآفريني در معادلات منطقهاي و فرامنطقهاي در موضوعات مختلف، به سادگي پرده از عواقب رشد و گسترش اين جريانات برميدارد. هيچ به کم و زياد شدن برخي از اقلام مصرفي استراتژيک در کشور، آن هم در نقطه عطفهاي مهم توجّه کردهايد؟
هيچ دربارة منشأ و مشربهاي اصلي صادرات و واردات کالاهاي استراتژيک انديشه کردهايد؟
هيچ گاه به انعقاد قراردادهاي خريد و فروش زمينها، باغات و نقاط استراتژيک در جنوب، غرب و شمال کشور توجّه داشتهايد؟
به جابهجايي جمعيّتها، افزايش بيدليل و خارج از عرف جمعيّت مناطق مختلف در شمال، شرق، غرب و جنوب چطور؟
به سر برآوردن برجهاي بزرگ تجاري در «هرمزگان»، «فارس» و ساير نقاط مهم.
شايد مطالعهاي جدّي ما را به سرمنشأ مهمّي برساند که متأثّر از جريانات فرقهاي، دير يا زود، نه تنها تناسب و تعادل مناسبات سياسي، اجتماعي و اقتصادي را در کشور به هم ميريزد؛ بلکه موجب بروز ناامنيهاي بزرگ و فراهم شدن زمينههاي حضور و عمل نيروهاي استعماري در منطقه نيز ميشود.
اين همه در حالي است که بسياري از ناامنيهاي خرد، مانند ايجاد جوّ بلوا، ترس حاصل از ترور شخصيّتها و امثالهم نيز در زمرة مصاديق ناامني حاصل از نضج جريانات فرقهاي به حساب ميآيند. بد نيست در پايان، تنها اشارهاي مختصر به برخي اقدامات اخير يکي از فرقهها از گروه اوّل؛ يعني بهائيان داشته باشم و برخي مصاديق آنچه را گفتم در اين جريان به نمايش بگذارم. به اميد آنکه موضوع به صورت جدّي، مورد مطالعة اشخاص حقيقي و حقوقي دستاندرکار امور اجتماعي، سياسي، اقتصادي و حتّي فرهنگي واقع شود. انشاءالله
با فراهم شدن زمينههاي تولّد و توسعة فرقههاي نوظهور و تسرّي آنها در جهان اسلام، عوامل مجامع مخفي و سيستمهاي امنيّتي استعماري، تقويّت فرقههاي تأسيس شدة قرن دوازدهم و سيزدهم هجري قمري را که در ساية انقلاب اسلامي ايران، منفعل و خاموش بودند، در دستور کار وارد ساختند.
تقويّت و حمايت از دو فرقة «وهّابيت» و «بهائيّت»، به منظور ترک انداختن بر ديوارة محافظ فرهنگي نهضت اسلامي ايران و تضعيف آن اتّفاق افتاد. فراز و نشيبهاي سياسي ـ اجتماعي در نقطه عطفهاي مهم، همچون ورود جريانهاي سياسي چپ و وقايع تأسّفبار 1388 ه .ش. بسترهاي مناسبي را براي جريانات فرقهاي و از جمله دو فرقة ياد شده فراهم آوردند.
به تازگي نشريهاي با عنوان «نوزده»، ويژة کودکان در يکي از شهرستانهاي استان «فارس» توزيع شده که به نحوي خاص، تلاش خود را صرف تأثيرگذاري بر کودکان و ايجاد انحراف عقيدتي در آنها ميکند. اين نشريه در ادامة اجراي طرح آموزشي «روحي» توسط اين فرقه منتشر ميشود.
در سال گذشته نيز، همين فرقه در بوستانهاي شهر «شيراز» زير پوشش تعليم نقّاشي و مربّي کودک، سعي در جذب کودکان و نونهالان اين شهر مذهبي داشتند.
چندي پيش، که سفري علمي به يکي از دانشگاههاي «کاشان» داشتم، با خبر شدم که مديران فرهنگي اين دانشگاه به دليل درج خبري دربارة اين فرقه، در يکي از نشريات داخلي دانشگاه، مورد نقد و اعتراض تند و حضور برخي از اعضاي فرقة بهائيّت واقع شدهاند.
اين حرکت، پرده از جرئت يافتن سران اين فرقه و گذر از مرزها و محدوديّتها برميدارد. برخي خبرگزاريها نيز طيّ روزهاي جاري، از شگرد اين فرقه براي حرکت تبليغي هرمي و حضور در مجالس و مجامعي که در ظاهر موضوعات اقتصادي و گلدکوئيستي را پيگيري ميکنند، حضور يافته و به کمک مبلّغان خود، سعي در تخريب اعتقادي حاضران در مجلس مينمايند.
جاي دارد، پرسيده شود، فرقهاي که همة حيثيّت خود را وامدار استعمار پير بريتانياي کبير است و با آرام يافتن در آغوش صهيونيسم جهاني به عنوان آلت فعل، عمل ميکند، چگونه جرئت مييابد خود را ايراني و مسلمان معرفي کرده و ادّعاي ارث از سرزمين اسلامي ايران داشته باشد.
گويا فراموش کردهاند که «جناب عبدالبهاء» يا همان «عبّاس افندي»، فرزند مؤسّس اين فرقه و جانشين ايشان، به پاس خدمتگزاري به دولت انگليس، نشان عالي «سِر» را از اين دولت دريافت کرد و سپس دست به دعا برداشت و گفت:
«بار الها! سراپردة عدالت در اين سرزمين برپا شده است و من تو را شکر و سپاس ميگويم...
پروردگارا! امپراتور بزرگ ژرژ پنجم، پادشاه انگلستان را به توفيقات رحمانيّت مؤيّد بدار و ساية بلند او را بر اقليم جليل فلسطين پايدار ساز.»
به دليل همين خدمات و دعاگويي به دولت فخيمة(؟!) انگلستان و صهيونيسم بينالملل بود که پس از مرگ اين ثناگو، يعني عبّاس افندي، دولت انگليس نمايندة ويژة خود، آقاي هربرت ساموئيل را براي عرض تسليت به جامعة بهائيان فرستاد تا اعلام کند:
«وزير مستعمرات حکومت اعليحضرت، پادشاه انگلستان، مستر وينستون چرچيل تقاضا نمود، مراتب همدردي و تسليت حکومت اعليحضرت پادشاه انگلستان را به جامعة بهايي ابلاغ نمايد.»
ناگفته نماند که اين فرقه، با داشتن زيارتگاه، هتل، باغ نُه طبقه و ساير مراکز تفريحي در حيفا و عکا، از شهرهاي مهمّ فلسطين اشغالي، همواره مورد حمايت، حفاظت و ياري رژيم اشغالگر قدس بوده است. در حالي که صاحبان اصلي اين سرزمين در محاصرة کامل، در غزّه و ساير نقاط، از آب و نان و قوت لايموت نيز بيبهرهاند. جز اين، فرقة بهائيّت در بسياري از کشورهاي تحت امر «بريتانيا»، «آمريکا» و سايرين مورد تفقّد واقع شده است. پرفسور نيوويچ، از شخصيّتهاي سياسي رژيم صهيونيستي در زمان مسئوليّتش، امتياز اسکان رايگان اعضاي بهائيان را در «هند» به آنها اعطا کرد.
اين اقدام، به منظور رخنه در اين سرزمين و ايجاد شکاف در روابط سياسي «هندوستان» و «جمهوري اسلامي ايران» صورت گرفته است. چنان که در ايجاد خدشه در اين روابط بيتأثير نبودهاند.
اين همه تنها به منظور نشان دادن مصاديق عمل فرقهها و خطرات آنها در شرق اسلامي بيان شد. باقي بقاي شما. والسّلام