
به گزارش سرویس فرهنگی مشرق، یوسفعلی میرشکاک، منقد ادبی، در گفتوگو با تسنیم، با اشاره به دیدگاه شبهروشنفکران به موضوع جنگ، دیدگاه این نوع نویسندگان را مبتنی بر انکار دانست و گفت: توجه نویسندگان شبهروشنفکری نسبت به جنگ، بر دو پایه انکار و بزرگنمایی نقطههای سیاه جنگ استوار است. در بیشتر آثار این نوع نویسندگان، ما شاهد وجوه منفی از جنگ هستیم تا وجوه مثبت و قدسی دفاع مقدس. ایرادی هم نمیتوان به این نویسندگان گرفت، چرا که انسان گرفتار چشماندازی است که از آن منظر فکر میکند. تنها کسی که از خیل این دسته از نویسندگان تلاش کرد تا علاوه بر این موضوعات، دید خود را وسیعتر کند و به موضوعات مختلف دیگری هم بپردازد، احمد محمود در کتاب «زمین سوخته» بود که حسابش با دیگران فرق میکند.
وی در ادامه با بیان اینکه بسیاری از این نویسندگان خود را از جنگ کنار کشیدند و زمانی که مردم ایران گرفتار مصائب و مشکلات متعدد ناشی از جنگ بودند به موضوعات عاشقانه و ... خود در آثارشان ادامه دادند، افزود: یکی از عمدهترین اشکالاتی که در آثار این دسته از نویسندگان که بعداً به سمت جنگ و نوشتن درباره آن پرداختند، میتوان دید همین فاصلهای است که آنها از جنگ و ملت گرفتند. این فاصله سبب شد تا بسیاری از آثار انها بر اساس مسموعات و شنیدهها نوشته شود، نه بر اساس آنچه که دیده بودند و تجربه کرده بودند. خیلی از نویسندگان این گرفتاری را دارند. امیدوارم آنهایی که در جنگ بودند بتوانند حق مطلب را ادا کنند و جنگ را آنطور که بود و شایسته است نشان داده شود، به نسل جوان منتقل کنند.
میرشکاک به آثار بزرگی که برخی از نویسندگان مانند "تولستوی" به رشته تحریر درآوردند، اشاره کرد و گفت: خیلی از نویسندگان جهان بودند که جنگ را ندیدند، اما عرق آنها به وطن سبب شد تا جنگی که داشتند را همانگونه که بود به تصویر بکشند و برای آیندگان حفظ کنند. بسیاری از این آثار که بر این مبنا نوشته شدند، ماندگار شدند. تولستوی یکی از این نویسندگان است که «جنگ و صلح» را نوشت. او که در جنگ ناپلئون با روسیه شرکت نداشت، اما اثرش را به گونهای نوشت که منطبق با حقیقت است و حق را به تصویر میکشد. مهم این نیست که نویسنده در جنگ بوده یا خیر، مهم این است که نویسنده عرق به وطن داشته باشد که در آثار شبهروشنفکران این دیده نمیشود.
این منتقد ادبی در ادامه به یکی از تأکیدات مقام معظم رهبری در خصوص تولید رمان خوب برای جنگ اشاره کرد و گفت: به نظرم منظور حضرت آقا بیشتر بر آثاری مانند گلعلی بابایی و حسین بهزاد است که در آثار کمحجم به مهمترین مسائل جنگ پرداختند که خود همین آثار می تواند زمینه را برای خلق آثار داستانی فراهم کند. کلام شهدای بزرگ را این پژوهشگران در آثار کمحجم ارائه دادند که میتواند مایه بسیاری از رمانهای خوب و ماندگار شود، البته اگر به این دغدغه توجه داشته باشیم.
میرشکاک با بیان اینکه هنوز بعد از چند سال از اتمام جنگ رمانی که حرفی برای گفتن داشته باشد، نداشتهایم، افزود: فکر میکنم این از محدود کردن نویسندگان نسبت به موضوعات اخلاقی و ... است که در مجموع موضعگیری جانبدارانهای به جنگ دارند. در آثار دفاع مقدس یا از این ور بام افتادهایم یا از آن ور بام. جنگ به تعبیر امام راحل(ره) نعمت بزرگی بود. زیانها و ضررهایی داشت و در عین حال مزایایی هم ا زنظر معنوی داشت. به نظرم برای اینکه گروه شبه روشنفکری نگاه دقیقی به موضوع دفاع مقدس و جنگ داشته باشد، باید از ایدئولوژی خود فاصله بگیرد. آنها ما را متهم به ایدئولوژیگرایی میکنند، اما آثار خودشان را در خدمت سیاست غرب میگذارند. این در حالی است که باید آثارشان را از این سیاست جدا کنند تا بتوانند در کمال آرامش، نه با عجله و شتاب، اثری فرهیخته ارائه دهند. نویسندگان و پژوهشگرانی مانند بابایی ماده خام آثار ادبی را ارئه میدهند، باید نگاه کنیم که تا چه اندازه از همین ماده خام برای نشان دادن چهره واقعی از دفاع مقدس بهره بردهایم.
وی در ادامه ادبیات سیاه جنگ در آثار شبهروشنفکران را یک بازی سیاسی از جانب غرب دانست و یادآور شد: یکی از رویکردهایی که اخیراً در حوزه ادبیات جنگ دیده میشود، سیاهنمایی از وقایع جنگ است. این از غرب نشأت میگیرد، از طرفی غرب انسانها را از جنگ میترساند و از طرف دیگر خود به فکر جنگافروزی است. مردم را میترسانند که از ملت و مملکتشان دفاع کنند. این سیاست آمریکا است. آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم که ارباب دنیا شده، به همین فکر بوده است. همین دیدگاهها و رواج آن از طریق آثار ادبی سبب شد تا در افغانستان و بعد در عراق شاهد آن باشیم که ملت بدون دفاع خاک خود را تقدیم نیروهای خارجی کنند. همین کار را دارند برای سوریه هم اجرا میکنند. آمریکا خودش اول صحنه سیاهی از جنگ را برای مخاطب به تصویر میکشد و بعد خود را در این آثار هنری مانند فیلم و داستانها به عنوان قهرمان معرفی میکند.
این نویسنده و منتقد ادبی به رویکرد سیاهنمایی در ادبیات و نقش کانون نویسندگان در پرورش نویسندگان شبهروشنفکری اشاره کرد و یادآور شد: نویسندگانی که عضو این کانون بودند، مقابل نویسندگانی بودند که دغدغه انقلاب داشتند. آنها لائیک بودند که انجمن کار پرورش آنها را برعهده داشت و مجمعی برای این نویسندگان به شمار میآمد. بعداً کمکم برخی از نویسندگان و شعرا مانند سایه، طبری و جماعتی از نویسندگان تودهای از این کانون فاصله گرفتند. این نویسندگان کارشان همین بوده که نگاهی سیاه به انقلاب و اسلام داشته باشند و تمامی رسانهها هم یککاسه از آنها طرفداری کنند. کارشان این بود که نفس سرد خودشان را در آثارشان منتشر کنند و به حاشیه و نه متن زندگی مردم بپردازند. آنها از اول انقلاب بودند و تا الان هم در جامعه حضور دارند، اما نمیدانند که این حرفها در دوره مدرنیته که همه چیز به حالت نسبیت بازگشته، اعتبار ندارد.
میرشکاک در پایان افزود: پافشاری بر ارزشهایی که بر باد رفته، سبب شد تا آثارشان در طول تاریخ انقلاب بیشتر از 300 جلد چاپ نشود. اینها کارشان از مشروطه تا به امروز همین بوده و مخاطبی هم نداشتهاند. از همان موقع با فرهنگ خود بیگانه بودند و به فرهنگ دیگری پناهنده شده بودند.