
به گزارش مشرق به نقل از هنرنيوز، ساناز افتخار زاده کارشناس ارشد معماري، عضو هيئت رييسه سازمان نظام مهندسي، پژوهشگر معمار ايراني – اسلامي و سردبير اسبق فصلنامه معماري و ساختمان است. با وي در باره آسيب شناسي و تاريخچه مساجد به گفت و گو نشستيم.
*بحث ديگري که مطرح ميشود تناسب معماري با محيط است. با توجه به سابقه يکجانشيني و شهرنيشيني تمدن ايراني اين تناسب چگونه در مساجد ما بعد از اسلام نمود پيدا کرده است؟
فرهنگ در کالبد معماري و مخصوصاً در زبان مجسم ميشود. معماري يکي از مراکز ظهور فرهنگ است. ايرانيها خودشان خيلي مذهبياند هميشه هم مذهبي بودهاند. هيچ گروهي به اندازه ايرانيان خداپرست و دينگرا نبوده است. يکي از مراکزي که ايرانيان بسيار به آن اهميت ميدادند، مراکز آييني است. پس هر گاه خواستيم معماري ايراني را بررسي کنيم، مساجد نمونههاي خوبي بوده و هستند. چون اين اماکن براي ايرانيان از اهميت زيادي برخوردارند. مساجد ايران از مظاهر خوب فرهنگي - اسلامي هستند و اين برآيند هزاران سال شکلگيري فرهنگ است. فرهنگ يک شبه به وجود نيامده، دستاورد قوم ايراني در طول قرنها است و در نتيجه نمادها، نشانهها و نمودهاي آن را در مساجد قابل روءيت است.
ايراني احساس ميکند خدا در بالا قرار دارد. نور را نماد الهويت ميداند، در نتيجه از يک فرم ساکني مثل مربع که نماد زميني است، استفاده کرده و به فرم گنبد دايرهاي شکل ميرسد، که نماد آسمان و آسمانه است و در مرکز آن نور قرار دارد. به تعبيري يا خود نور ( اشعههاي خورشيد)را قرار ميدهند يا شمسه را، که آن هم نمادي از خورشيد است. به هر حال، گشودگي به سمت عالم بالا و نور هميشه در نزد ايرانيان نماد خداوند بوده است. اين افکار از ايران به سمت مسيحيت رفته و آنها هم همين افکار را دارند . اين نمونه، نمود فرهنگي، در مسجد است. چون بيانگر آن است که چرا مسجد به اين شکل ساخته شده است؟ يا نشان دهنده آن است که مناره به اين دليل حفظ شده که به مؤذن نياز بوده. علاوه بر اين اگر سبقه آن را هم در نظر بگيريم، مسجد محلي بوده براي اطلاعرساني و خبررساني به همين دليل شکل مسجد که محلي براي اجتماع بوده هم به لحاظ کاربردي حفظ شده هم به لحاظ سازهاي. مثال ديگري درباره کاربرد منارهها، در واقع منارهها مثل ميخ از رانشهايي که گنبد ايجاد کرده، جلوگيري و گنبد را حفظ ميکنند.
*امروزه با توجه به پيشرفت سازهها و تکنولوژي اذان را ميتوانيم با راديو پخش کنيم. و به همين دلايل گروهي مطرح ميکنند که مساجد ديگر نيازي به گنبد و مناره ندارند.آيا شما با اين نظر موافقيد؟
مسأله اين است که يک وقت چيزي، تبديل به آيکن (icon)يا نماد ميشود. مثلاً با نگاه به نقشههاي دنيا درمييابيم براي بيان اينکه اين مکان، محل مسجد و مسلماني است، يک گنبد و مناره ميکشند؟ حالا کساني که ميگويند چون مناره و گنبد کاربرد ندارد، بايد حذف شوند، در واقع در فرهنگ غالب، در فرهنگ صدها ساله دست ميبرند. مسأله شکل سازه آن نيست. اينجا مسألهي نماد بودن آن مطرح است، براي همين بايد اين شکل و نماد حفظ شود. چرا که فرهنگ ما در همين نشانهها تداوم پيدا ميکند.
*تهران آرمانشهري براي ساير شهرهاي ايران است که خود اسير محملي است که در آن شاهد زندگيهاي دم دستي هستيم که تعلقات فرهنگي- ديني يا فرهنگي- تفريحي يا اجتماع. هر چند شهرداري سعي ميکند به اين فاکتورها و المانها توجه کند ولي عملاً اين کمبود را احساس ميکنيم. اين شامل مساجد هم ميشود، مثلاً ساختماني ديده ميشود که در کنار ساختمانهاي ديگر قابل شناخت نيست. اين ضعفها برميگردد به چه چيزي؟ ما کتابخانهها، مراکز فرهنگي يا ورزشي و مذهبي را نميتوانيم از ساير ساختمانها شناسايي کنيم و ... گاهي ساعتها بايد دنبال اين مراکز برگرديم.علت چيست؟
اولين چيزي که مطرح ميشود ازدياد جمعيت است. نيازهاي اقتصادي بيشتر، فضا کم، زمين گران و ترافيک زياد است. وقتي ما گذشته را نگاه کنيم، درمييابيم که مردم هميشه بنا به نيازشان بيشترين جا را به مسجد اختصاص ميدادند تا راحت به آن دسترسي داشته باشند و وقتي وارد آن محيط ميشدند، حالت روحاني پيدا کنند. خيلي برايشان مهم بود کاربرد مساجد در هم آميخته نشود يا از لحاظ رعايت پاکي و نجيبي اماکن از هم تفکيک شده باشند و فضاي خيلي باز باشد.
زماني که وارد مساجد قديمي ميشويد حالت روحاني به شما دست ميدهد. معماران ايراني هوشمند بودند. در هنگام ورود به مسجد اول وارد صحن ميشويد. يک فضاي باز محصور که انسان را از محيط مادي جدا ميکند. يعني نمازگزار تا هنگام رسيدن به مکان اقامه نماز از فيلتري عبور ميکند که انسان را از زندگي مادي جدا کرده و به سمت خدا حرکت ميدهد. و اين نوع معماري فاصله را حفظ ميکند.
هنگامي که وضو ميگيرد روح و جسمش تازه ميشود. فقط خود فرضيه را نگاه کنيد. چيز جالبي است که شما را مرحله به مرحله جلو ميبرد.
هنرنيوز :امروزه کاري که در تهران و ساير شهرها کردند با رجوع به حديثي است که ميگويد:« هر چقدر محل نماز نزديک به مؤمنين باشد بهتر است و رسيدن به نماز جماعت ثواب بيشتري دارد.» بر اين اساس هر جا که خواستند مسجد ساختند و هر کس توانسته زمينش را بدون منع شهرداري وقف مسجد کند تا جايي که گاهي مثلاً دو تا مسجد رو به روي هم ساخته شدهاند.چگونه اين وضعيت روي داده است؟
خوب از اين جهت که دسترسي آسان باشد، خوب است. اما آيا ميتوانند حريم مسجد را حفظ کنند؟ آيا ميتوانند حرمتش را حفظ کنند؟ مثلاً مسجدي کنار ميدان کاج هست. بعد از مدتي ديدم زير آن را کاملاً خالي و تبديل به بانک کردند. يعني يک مکان مادي، که مستقيم در ارتباط با پول و اقتصاد است. در واقع با تخريب قسمتي از مسجد اين کار را انجام دادند. گاه بخشهايي از مساجد را به آشپزخانهها اجاره دهند. چند سالي است باب شده که مساجد به بيرون غذا ميدهند. در حالي که هيچ وقت چنين کاربري براي مساجد را تعريف نشده بود. اگر نمي توانيد حرمت مسجد را حفظ کنيد، مسجد نسازيد.
*درست مانند اتفاقي که براي مصلا افتاده ؟
بله دقيقا. مگر براي مصلا را براي نماز خواندن نساختند؟ مگر آن را براي همه مردم تهران نساختند؟
دکتر زرگر يک متخصص طراحي مساجد هستند. طي گفتگويي به من گفتند: «اين مصلايي که ساختيم، عين لباس گشاد به تن نمازگزار است.» يعني هر چقدر هم جمعيت انساني
جمع شود به چشم نميآيد. هر چقدر هم آن را تزئين ميکنند، باز هم ديده نميشود چون تناسب در آن رعايت نشده است. نميشود مسجدي که در دورههاي تاريخي مختلف ايران وجود داشته در ابعاد بزرگتر بسازيم و فکر کنيم چيز خوبي در ميآيد. صدها سال فکر کردند تا تناسبات را رعايت کنند بعد ما آمدهايم به زعم خودمان با چند برابر کردن اين تناسبات، مصلا ساختهايم. به عبارتي مصلا گنبد ، شبستان و مناره دارد اما بزرگ شده همان مسجد است. حالا بجاي اينکه در آن نماز بخوانند، مادام نمايشگاه ميگذارند. نمايشگاه کتاب، مطبوعات و ... .اين هتک حرمت يک مکان مذهبي است. چرا ما توجه نميکنيم. مکان مذهبي بايد واقعاً حفظ شود. همان کاربردي که برايش تعريف شده بايد رعايت کرد .
*يک کاربرد بسيار خوبي که در زمان صفويه براي مساجد تعريف شده محل اجتماعات مردمي است. مثلاً امام جمعه نقش خيلي مهمي در هدايت و تصميمگيريهاي اجتماعي پيدا ميکند. مسجد و مدرسه تلفيق ميشود. حوزهها به وجود ميآيد. چرا آن زمان اين تلفيقات و کاربردها آسيبي به مساجد نميزده اما کاربري هاي جديد وصلههاي ناجوري به نظر ميرسند؟
براي اينکه آن کاربردها در تناسب و راستاي مسير ديني بود. حرمت مسجد هم حفظ ميشد. در عين حال که اين کاربريها با هم تلفيق ميشدند، از هم جدا بودند. بحثي که امروزه مطرح ميشود بيشتر به عدم مديريت، برنامهريزي، پيشبيني و عدم توجه دقيق به کاربري عرصهها باز ميگردد. اگر برنامهريزي شهري در اختصاص دادن کاربريها مطرح شود آنوقت مشخص ميشود که مثلاً فلان مکان بايد تجاري باشد يا مسجد. بايد مکان آرامتر به مسجد اختصاص يابد. به بازار تهران نگاه کنيد. يک منطقه کاملاً تجاري است اما نقطههاي عطفي دارد که امامزادهها در آن مستقرند و مساجد هستند. اين ازدحام و جمعيت از حجرههاي بازار استفاده ميکنند، بعد از عبور از صحن بازار و صحن مسجد به سمت مکان عبادت متمرکز ميشوند اما در شهرسازي امروز در يک جاي نامناسب مساجد ساخته ميشوند، در فاصلههاي تنگ و غيرانساني مثلاً در مساجد امروزي، از يک راهرو ميگذري و فوري به مکان نماز ميرسي فکرت هنوز بيرون است. سر و صداي بيرون را هنوز ميشنوي و براي عبادت هم نميتواني متمرکز شوي. ديگر از آن بدتر اينکه يک جاي آن آشپزخانه شود، يکجا بانک و جاي ديگر ورزشگاه. کاربريهاي بيتناسبي که کاربري ديني را هم زير سئوال ميبرد.
* فکر ميکنيد چه راهکاري بايد ارائه داد و چه گروهي بايد متولي شوند که اين ساختارها حفظ شود تا هويت بخشي به تمام شهر از جمله مساجد بازگردد؟
متأسفانه در بخش شهرداري يک متولي نداريم که او مسئول اين کار باشد. وزارت مسکن يک کاري انجام ميدهد، شهرداري کاري ديگر و نيروي انتظامي هم نظر ديگري دارد.از طرفي ميراث فرهنگي بايد واقعاً وارد عمل شده متولي بافتهاي تاريخي شود تا علاوه بر هم حفظ الگوبرداري از آنها را ترويج دهد. دائم ميشنويم هيأت رئيسه معماري در سازمان نظام مهندسي اعلام ميکنند، منطقه 12 داراي بافتهايي قديمي در حال از بين رفتن است.از سوي ديگر شهرداري بناهايي را به عنوان بافت فرسوده مطرح کرده که عمدتاً حاوي ابنيههاي تاريخي هستند و نبايد در آن دستاندازي و ساخت و ساز جديد اعمال شود. خود سازمان نظام مهندسي دائماً دنبال اين است که بگويد اين موضوع اصلاً ربطي به ما ندارد. نميخواهد نقشي داشته باشد بقيه ارگانها هم پيگير قضايا نيستند.
شهرداري هم اخيراً در بخش معاونت معماري شهرسازي کميته مساجد ايجاد کرده که حداقل باعث خوشبختي است که يک نظارتي روي طراحي مساجد بکند اما تا کنون چيز مثبتي از آنها نديديم، که بدانيم چه کار ميکنند! نمونهاش يک مجموعه تجاري-مذهبي کنار تئاتر شهر است که ابتدا قرار بود مسجد ساخته شود بعداً يک مجموعه تجاري-مذهبي مطرح شد که شهرداري مشغول ساخت آن است و اصلاً هيچ ربطي به هويت فرهنگي ما ندارد (خود تجاري – مذهبي بودنش زير سئوال است)يعني آن نمادهاي اصيل مسجد را که ندارد،هيچ، کاملاً بيهويت و برگرفته از معماري غربي است.
هنرنيوز:پس در واقع در اين کميتهها اگر بخواهيم ميتوانيم خودمان را با قوانين توجيه کنيم و بگوييم به ما هيچ ربطي ندارد؟
در واقع نوعي بازي با قانون است اما وجدان و واقعيتهاي انساني چه ميشود. وقتي صحبت از هويت ميشود به خصوص در جمعهايي که خودشان را روشنفکر اين مملکت ميدانند، همه ميگويند ما دغدغه هويت نداريم. مثال سادهاي ميزنم وقتي ميپرسند شما چي هستيد؟ به جز بيان گذشته خودت، چيز ديگري داري بگويي؟ اگر اسمت را بگويي، اسمي است که برايت انتخاب شده، سنت، تعداد رقمهايي است که گذشته تا به اکنون رسيدهاي، فاميلت، نشان دهنده خاندانت است که حداقل يک سده تاريخ دارد. تحصيلاتي اگر داري، همه به گذشته باز ميگردد. در نظر بگيريد اگر کسي حافظهاش را از دست بدهد، هويتش را از دست داده است. اصلاً زندگياش از دست ميرود. چطور است که ما نبايد به اين مثال در اجتماع توجه کنيم. وقتي يک ملتي تاريخ خودش را کنار بگذارد يعني گذشته و هويت خودش را کنار گذاشته و آنوقت هيچ است و هيچ ندارد. خوب پس در حال حاضر مسئولان ذيربط ميخواهند چه کار کنند؟ ميخواهند ابداع کنند، نوآوري کنند. آيا ميخواهند يک راه و روش را از ابتدا به ساکن شروع کنند؟ در مورد مساجد مخصوصاً بايد اين کار قوياً محکوم شود.
*چرا؟
چون مسجد مکاني است که مردم بايد آن را تشخيص بدهند. بايد به گذشته خود ربط پيدا کنند و اين ديني است که هزار و400 سال قدمت دارد و به گذشته ارجاع داده ميشود اصلاً دين و سنت به گذشته پيوند خورده است. نميتوانيم آن را پاک کنيم. نميتوانيم بدعت و نوآوري در آن داشته باشيم. همانطور که در خودش نميتوانيم بدعت بگذاريم، بر مکانش هم نميتوانيم بدعت بگذاريم. چون به عنوان نماد فرهنگ و نشان يک ملت جاافتاده است. پس کساني که در کميته مساجد و يا در سازمان نظام مهندسي يا در ميراث فرهنگي و شهرداري نشستند، همه اينها مسئولند. همه مردم مسئولند بايد. به مکاني که به آن تعلق خاطر دارند، به دليل سابقه فکري ذهني و ديني که به آن دارند، نسبت به دگرگونياش معترض شوند. هيچ طراحي به نظر من حق ندارد در اين حد بدعتگذاري کند. هنر طراح آن است که اگر زمين کوچک و امکانات محدود به او ميدهند در اين مکان و با اين امکانات همان روح را مجسم کند نه اينکه بيايد تکهاي از آن را حذف کند.