به گزارش مشرق به نقل از کافه سینما، هر سال شاهد چند چهره جوان و مستعد در سینمای ایران هستیم که میتوان نسبت به آینده کاری آنها امیدوار بود. امسال نیز سال خوبی برای جوانهای سینمای ایران بود و شاهد چند فیلم اول خوب و تعدادی بازیگر جوان و مستعد بودیم که احتمالا در آینده بیشتر دربارهشان خواهیم شنید. فقط امیدواریم شرایط لازم برای پیشرفت این جوانها فراهم باشد و استعداد و انرژی آنها برای خلق آثار قابل قبول مورد استفاده قرار گیرد. در بخش فیلمسازها تنها نام کارگردانهای موفق فیلم اولی مد نظر قرار گرفته است. کافه سینما کارنامه حضور جوانهای مستعد سینمای ایران در جشنواره سی و یکم را جمعبندی میکند.

فیلمسازان:

احسان عبدیپور (تنهای تنهای تنها): باید اعتراف کنم که با برخی از دوستان هر وقت میخواهیم سطح پایین کیفیت یک فیلم را توصیف کنیم، میگوییم در حد تولیدات مراکز استانی صدا و سیما بود! حالا یکی از همین تولیدات (محصول استان بوشهر) به یکی از غافلگیرکنندهترین فیلم های جشنواره امسال تبدیل شد. فیلمی که هنگام ورود به سالن اصلا فکرش را هم نمیکردیم قرار است این چنین هوشمندانه داستان رفاقت یک پسر بومی بوشهری و یک پسر روس و نقطه اشتراکشان بر سر باورداشتن سفینههای فضایی را به مناسبات سیاسی و مسائل هستهای پیوند بزند و مفهوم ضد جنگاش را با لحنی طنازانه و بدون لحظهای شعارزدگی انتقال دهد. فقط امیدوارم فیلم با همان عنوان «رنجرو» که گویا اسم اول آن بود به نمایش درآید. احسان عبدیپور فیلمی ساده، پرانرژی و بی ادعا ساخته و قدم اول را محکم برداشته است.

نرگس آبیار ( اشیا از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند): اولین فیلم نرگس آبیار بیش از آنکه اثری به یادماندنی و تاثیرگذار باشد، امیدوارکننده است. امیدوارکننده از این جهت که نوید یک فیلمساز زن را به سینمای ایران میدهد که پتانسیل ساخت آثار بهتری را نیز دارد. این فیلمی است پر از جزئیات که قرار است زندگی روزمره یک زن از طبقه فرودست جامعه را به تصویر بکشد. فیلمی که در شخصیت پردازی و خلق لحظات دلنشین موفق است، اما ضربهاش را از خط داستانی کم رمق و ضعف در درامپردازیاش میگیرد که باعث میشوند فیلم در لحظاتی خستهکننده به نظر برسد. با این وجود آبیار با این فیلم نشان داد که بیشتر به دنبال ملموس به تصویر کشیدن یک شخصیت زن است تا مثلا نشان دادن تقابل زن و مرد و رسیدن به مظلومیت زنان از طریق هیولا نشان دادن مردان. ویژگیای که باعث میشود با فیلمی طرف باشیم که نگاهی کاملا زنانه و قابل درک دارد.

محسن قرایی (خسته نباشید): قبل از هرچیز باید نام افشین هاشمی را نیز به عنوان کارگردان این فیلم در نظر گرفت، نامی که گویا به خاطر مسائل غیر سینمایی و به دستور معاونت سینمایی از عنوانبندی فیلم حذف شده است. به هر ترتیب اولین فیلم قرایی و هاشمی اثری گرم و در مواردی بامزه است در رابطه با تقابل انسانها با یکدیگر، با طبیعت و با سرزمین مادریشان. فیلم هر چه بیشتر جلو میرود جذابتر میشود و در گسترش نگاه انسانیاش موفقتر عمل میکند. کارگردانی شسته رفته، استفاده درست از کویر، پرهیز از شعارزدگی و کار خوب فیلمبردار و تیم بازیگری، از مهمترین نقاط قوت فیلم هستند. اولین فیلم قرایی و هاشمی اگرچه اثری ماندگار نیست، اما ما را نسبت به فیلمهای آینده کارگردانان جوانش امیدوار میکند.

بهروز شعیبی (دهلیز): دهلیز میتوانست یک فیلم تکراری دیگر در رابطه با قصاص باشد؛ با این وجود شعیبی با انتخابی هوشمندانه، رابطه پدر و پسر را اصل قرار داد و با پرداخت مناسب آن نتیجه قابل قبولی نیز گرفت. این یک ملودرام استاندارد است که بیهوده احساسات مخاطب را به بازی نمیگیرد. با این وجود هر چه جلوتر میرویم ضعفهای فیلمنامه بیشتر خودشان را نشان میدهند؛ ضعفهایی که در مواردی از تاثیرپذیری مخاطب میکاهند. نقطه قوت فیلم اما در کارگردانی شعیبی است که نشان میدهد پتانسیل او در عرصه کارگردانی بیش از بازیگری است. کیفیت قابل قبول دهلیز نوید یک فیلمساز مستعد را به سینمای ایران میدهد.

علی کریم (من عاشق سپیده صبحم): من عاشق سپیده صبحم فیلمی تجربهگرا و یادآور آثار کیارستمی است و نشان می دهد علی کریم توانایی ساخت فیلم قابل قبول بر اساس زندگی روزمره انسانها را دارد. کریم آگاهانه می خواهد فیلم اولش یادآور آثار کیارستمی و شخصیت اصلیاش (با بازی بسیار خوب بابک کریمی) یادآور خود کیارستمی باشد. نکته اینجاست که من عاشق سپیده صبحم به فیلمی فراتر از یک کپی خام دستانه از فیلمهای آن فیلمساز صاحب سبک میرود و به اثری تبدیل میشود که از بسیاری از آفتهای رایج این سبک فیلمسازی به دور است. همین ویژگی ما را امیدوار میکند که علی کریم در آثار بعدیاش بتواند از این فراتر رفته و فیلم شخصیتری بسازد. مهمترین نقطه ضعف فیلم نیز مدت زمان طولانی آن است.
****
بازیگران:

بهاره کیان افشار: بازیگری که با سریال کلاه پهلوی اولین تجربه حرفهایاش را بدست آورد و امسال نیز دو فیلم سینمایی هیچ کجا، هیچ کس و گناهکاران را در جشنواره داشت. کیان افشار با این دو فیلم سینمایی نشان داد که نگاهش به بازیگری جدی است و آمده تا حضوری موثر در سینمای ایران داشته باشد. سال آینده میتواند سال مهمتری برای این بازیگر جوان سینمای ما باشد. فعلا که او با انتخابهایش امیدوارکننده ظاهر شده. انتخابهایی که اگرچه تنها یکی از آنها به فیلمی موفق ختم شد، اما نشان از علاقه این بازیگر به حضور در آثار استاندارد دارند.

گلاره عباسی: عباسی با اینکه پیش از این در چند فیلم سینمایی به ایفای نقش پرداخته، اما بیشتر به خاطر بازی در سریالهای تلوزیونی شناخته میشود. این بازیگر جوان امسال نقش اصلی فیلم اشیا از آنچه در آینه میبینید نزدیکترند را بر عهده داشت؛ نقشی که میتواند به نقطه عطفی در کارنامه حرفهای او تبدیل شود. عباسی با بازی خوبش در این فیلم بخشی از تواناییهایش را به نمایش گذاشت و نشان داد که میتواند حضور موثرتری در سینمای ایران داشته باشد. اجرای قابل درک و با ظرافت عباسی از شخصیت یک زن ساده و پایین شهری در این فیلم را میتوان حتی جزو چند بازی خوب جشنواره سی و یکم در نظر گرفت.

نازنین بیاتی: مهمترین کشف امسال سینمای ایران در عرصه بازیگری. بیاتی بسیار خوش شانس بود که با نقش اصلی فیلم ماندگاری چون دربند وارد عرصه بازیگری شد. شانسی که البته با استعداد و توانایی نیز همراه بود و به نتیجه قابل توجهی ختم شد. موقعیت بیاتی بسیار یادآور موقعیت ترانه علیدوستی در اولین سال حضورش در سینمای ایران است. جالب اینجاست که این دو بازیگر امسال برای دریافت سیمرغ بهترین بازیگر زن اصلی رقیب یکدیگر نیز بودهاند. بازی دقیق و تاثیرگذار بیاتی در دربند این نوید را میدهد که بتوانیم برای این بازیگر تازه از راه رسیده آینده روشنی همچون ترانه علیدوستی متصور باشیم.

ندا جبرائیلی: یکی از بازیگران جوان فیلم قاعده تصادف که با این فیلم اولین حضور جدیاش را در سینما تجربه کرده است. جبرائیلی پیش از این تجربه حضور در تئاتر را داشته و نقش کوتاهی در فیلم گنجینه شرق کمال تبریزی بازی کرده که البته به خاطر به نمایش در نیامدن فیلم دیده نشد. با این وجود قاعده تصادف میتواند شروع مناسبی برای این بازیگر جوان باشد. بازیگری که نقش آفرینیاش به خوبی دیده شد و برایش نامزدی سیمرغ را نیز به ارمغان آورد. جبرائیلی در این فیلم بهترین لحظات حضورش را در مقابل بازیگر با تجربهای چون امیر جعفری تجربه کرده و به خوبی از پس به تصویرکشیدن دختر جوانی که هم پدرش را دوست دارد و هم از اعمال و رفتار او به تنگ آمده برآمده است.

روشنک گرامی: یکی دیگر از بازیگران جوان گروه قاعده تصادف که با این فیلم فرصت مناسبی برای بهتر دیده شدن در سینما پیدا کرده است. گرامی با اینکه پیش از این در سریال فاصلهها حضور داشت، اما جزو بازیگران کم تجربه فیلم بهزادی به حساب میآید. گرامی در قاعده تصادف یکی از همان جوانهای گروه تئاتر است که برای رفتن به خارج از کشور و اجرا در یک جشنواره بین المللی دچار مشکل میشوند. قاعده تصادف میتواند فرصت مناسبی برای این بازیگر به حساب بیآید تا بتواند در آینده نقشهای پررنگتری را به دست آورد. فعلا که او در اولین حضور جدیاش نقشآفرینی قابل قبولی را ارائه داده است.

مارتین شمعونپور: جوان مسئول موسیقیِ گروه تئاتر فیلم قاعده تصادف. شمعونپور که بیشتر سابقه فعالیت در عرصه موسیقی را دارد در این فیلم نقشآفرینی گرم و قابل باوری را ارائه داد و موجب شد تا شخصیت مارتین به یکی از کارکترهای به یاد مادنی آن فیلم تبدیل شود. حضور راحت و خودماتی شمعونپور در قاعده تصادف باعث شد تا بسیاری از مخاطبان، نسبت به شخصیت مارتین احساس نزدیکی پیدا کنند و با او همراه شوند. واکنشهای مخاطبان پس از تمام شدن فیلم نشان داد که شمعونپور توانست حتی بهتر از برخی از بازیگر حرفهای آن جمع تئاتری با مخاطب ارتباط برقرار کند.

حسام محمودی و فرزاد باقری: دو بازیگر جوان کرمانی فیلم خسته نباشید که در کنار جلال فاطمی و غوغا بیات یکی از بهترین تیمهای بازیگر جشنواره امسال را شکل دادند. این دو جوان کرمانی پیش از این فیلم تجربه حضور در تئاتر را داشتند و خسته نباشید اولین تجربه آنها به عنوان نقش اصلی در یک فیلم سینمایی است. محمودی و باقری در خسته نباشید یک زوج بامزه و دلنشین را به تصویر کشیدهاند که مخاطب به راحتی با آن همراه میشودو ارتباط برقرار میکند. یکی از مهمترین دلایل موفقیت خسته نباشید تیم بازیگری آن بود و بدون شک این دو بازیگر جوان و مستعد نقش مهمی در موفقیت آن ایفا کردهاند.





بهروز شعیبی (دهلیز): دهلیز میتوانست یک فیلم تکراری دیگر در رابطه با قصاص باشد؛ با این وجود شعیبی با انتخابی هوشمندانه، رابطه پدر و پسر را اصل قرار داد و با پرداخت مناسب آن نتیجه قابل قبولی نیز گرفت. این یک ملودرام استاندارد است که بیهوده احساسات مخاطب را به بازی نمیگیرد. با این وجود هر چه جلوتر میرویم ضعفهای فیلمنامه بیشتر خودشان را نشان میدهند؛ ضعفهایی که در مواردی از تاثیرپذیری مخاطب میکاهند. نقطه قوت فیلم اما در کارگردانی شعیبی است که نشان میدهد پتانسیل او در عرصه کارگردانی بیش از بازیگری است. کیفیت قابل قبول دهلیز نوید یک فیلمساز مستعد را به سینمای ایران میدهد.

علی کریم (من عاشق سپیده صبحم): من عاشق سپیده صبحم فیلمی تجربهگرا و یادآور آثار کیارستمی است و نشان می دهد علی کریم توانایی ساخت فیلم قابل قبول بر اساس زندگی روزمره انسانها را دارد. کریم آگاهانه می خواهد فیلم اولش یادآور آثار کیارستمی و شخصیت اصلیاش (با بازی بسیار خوب بابک کریمی) یادآور خود کیارستمی باشد. نکته اینجاست که من عاشق سپیده صبحم به فیلمی فراتر از یک کپی خام دستانه از فیلمهای آن فیلمساز صاحب سبک میرود و به اثری تبدیل میشود که از بسیاری از آفتهای رایج این سبک فیلمسازی به دور است. همین ویژگی ما را امیدوار میکند که علی کریم در آثار بعدیاش بتواند از این فراتر رفته و فیلم شخصیتری بسازد. مهمترین نقطه ضعف فیلم نیز مدت زمان طولانی آن است.
****
بازیگران:



نازنین بیاتی: مهمترین کشف امسال سینمای ایران در عرصه بازیگری. بیاتی بسیار خوش شانس بود که با نقش اصلی فیلم ماندگاری چون دربند وارد عرصه بازیگری شد. شانسی که البته با استعداد و توانایی نیز همراه بود و به نتیجه قابل توجهی ختم شد. موقعیت بیاتی بسیار یادآور موقعیت ترانه علیدوستی در اولین سال حضورش در سینمای ایران است. جالب اینجاست که این دو بازیگر امسال برای دریافت سیمرغ بهترین بازیگر زن اصلی رقیب یکدیگر نیز بودهاند. بازی دقیق و تاثیرگذار بیاتی در دربند این نوید را میدهد که بتوانیم برای این بازیگر تازه از راه رسیده آینده روشنی همچون ترانه علیدوستی متصور باشیم.



مارتین شمعونپور: جوان مسئول موسیقیِ گروه تئاتر فیلم قاعده تصادف. شمعونپور که بیشتر سابقه فعالیت در عرصه موسیقی را دارد در این فیلم نقشآفرینی گرم و قابل باوری را ارائه داد و موجب شد تا شخصیت مارتین به یکی از کارکترهای به یاد مادنی آن فیلم تبدیل شود. حضور راحت و خودماتی شمعونپور در قاعده تصادف باعث شد تا بسیاری از مخاطبان، نسبت به شخصیت مارتین احساس نزدیکی پیدا کنند و با او همراه شوند. واکنشهای مخاطبان پس از تمام شدن فیلم نشان داد که شمعونپور توانست حتی بهتر از برخی از بازیگر حرفهای آن جمع تئاتری با مخاطب ارتباط برقرار کند.

حسام محمودی و فرزاد باقری: دو بازیگر جوان کرمانی فیلم خسته نباشید که در کنار جلال فاطمی و غوغا بیات یکی از بهترین تیمهای بازیگر جشنواره امسال را شکل دادند. این دو جوان کرمانی پیش از این فیلم تجربه حضور در تئاتر را داشتند و خسته نباشید اولین تجربه آنها به عنوان نقش اصلی در یک فیلم سینمایی است. محمودی و باقری در خسته نباشید یک زوج بامزه و دلنشین را به تصویر کشیدهاند که مخاطب به راحتی با آن همراه میشودو ارتباط برقرار میکند. یکی از مهمترین دلایل موفقیت خسته نباشید تیم بازیگری آن بود و بدون شک این دو بازیگر جوان و مستعد نقش مهمی در موفقیت آن ایفا کردهاند.