مصداق جریان فوق در توهین و ناسزا به مردم و مخاطبش شبیه محصول و تولید یک شرکت است که مصرف‌ کننده به هنگام خرید آن با فحش و ناسزایی روی جلد بسته‌ بندی مواجه شود.

مشرق ؛ پس از موضوع و محتوای فیلم‌ هایی که به خیانت ‌‌های خانوادگی می‌ پرداختند و علی ‌رغم واکنش متدینین و اخلاق ‌گرایان هم‌ چنان ادامه ‌ی حیات دارند؛ یک جریان جدید محتوایی دیگر هم به وجود آمده که در آن به مردم و اعتقاداتشان به صورت محرز و عینی توهین می ‌کند.

مصداق جریان فوق در توهین و ناسزا به مردم و مخاطبش شبیه محصول و تولید یک شرکت است که مصرف‌ کننده به هنگام خرید آن با فحش و ناسزایی روی جلد بسته‌ بندی مواجه شود.

در این جریان قبیح و زشت که فیلم‌ هایش در یک محتوا و مضمون با همدیگر وجه اشتراک دارند؛ باورهای مردم،‌ نیازهایشان، مشکلاتشان و حتی فضیلت ‌ها و رذیلت‌ های اخلاقی آن‌ ها به صورت صریح و عینی مورد تمسخر و استهزا قرار می ‌گیرند و تقریباً هیچ وجه و شأنی از زندگی آن‌ ها جا نیافتاده.

از مقاماتی که با رأی مستقیم مردم مسئولیت ‌گرفتند تا حریم شخصی ‌شان همه همه اهانت آمیز دست‌ مایه ‌ی محتوایی فیلم ها قرار گرفته و در نتیجه‌ گیری پایان شان همه ی مشکلات و دلایل عقب افتادگی و ناکامی ‌ کشور را از وجود مردم می‌ دانند.

این درست است که برای قصه‌ گویی و داستان ‌پردازی به پروتاگونیست (شبه قهرمان) و آنتی‌گونیست (شبه ضد قهرمان) نیاز است و شاید این سخت ‌گیرانه و غلط تلقی شود که سجایای اخلاقی و رذیلت‌ های شخصیت‌ های بد و خوب فیلم را به مردم و مخاطب نسبت داد، اما زمانی که در یک فیلم از سنبلیسم و نماد گرایی استفاده شده و به صورت کلیشه ای هر شخصیت‌ و تیپ نماینده‌ ی یک قشر از جامعه است و این نماد گرایی در حوادث و اتفاقات اجتماعی و حتی اقلیم ‌ها نیز صدق می‌ کند؛ دیگر با یک نقد جامعه و مخاطب مواجه هستیم.

جریان حاضر و نوپا به ژانر و یا نوع روایی خاصی تعلق خاطر و سندیت ندارد و همانند جریان محتوایی خیانت‌ گو، از داستان ‌های اجتماعی و خانوادگی گرفته تا جنگ و مفاهیم معرفتی، شامل همه ی پی ‌رنگ ‌های داستانی و قصه ‌گویی هستند.


البته یک تبار و سبب ‌یابی برای این جریان می‌ توان بر شمرد و آن فیلم‌ های سوپر مارکتی و دختر-پسری ‌ای ‌است که از سینمای دوم خرداد باب شد و در ظاهر و محتوا به صورت جریان مذکور فحش و ناسازیی برای مخاطب نداشته و فقط این سخیفی و پستی‌‌ آن ‌ها در فرم و محتوا بوده که به شعور مخاطب و مردمش توهین می ‌کردند.

جریان موهن فوق در نام سازننده و مالکان و سرمایه‌گذاران وابستگی خاصی به فرد یا جریان فکری و سیاسی خاصی ندارند. آن‌ ها به دو دسته تقسیم می ‌شوند. دسته ‌ی اول روشن‌ فکران و غرب‌ زدگان هستند که تکلیفشان طی دو سه دهه ی اخیر با مردم و باورهایشان مشخص شده و پس از دو واقعه‌ی سال ۸۸ یعنی انتخابات و یوم ‌الله ۹ دی به یک نوع کینه و بغض خاص از جامعه‌ ی حاضر و اعتقادات آن‌ ها رسیده ‌اند و در فیلم‌ هایشان پلان ‌به ‌پلان عقده‌ گشایی می‌ کنند.

«پذیرایی ساده»ی مانی حقیقی ملموس ترین مثال برای این دسته هستند که به نوعی این فیلم را باید اعلام موجودیت جریان موهن فوق دانست. فیلمی که در آن کارگردان روشن ‌فکر نما و شیفته ‌ی غرب، دیگر پشت دوربین طاقت نیاورده و برای عقده‌ گشایی و سنگ ‌پرانی به مردم، در مقام بازیگر جلوی دوربین آمده و هر چه خواسته انجام داده در قبرستان خود را به خاک و خل زده و و چوب حراج بهفرهنگ و معرفت ایرانی و اخلاق اسلامی زده است.

البته این دسته‌ ی روشن ‌فکری تا قبل از سال ۸۸ عقده ‌گشایی خود در برابر امت را معمولاً با سیاه‌ نمایی و عامیانه نشان ‌دادن عقاید و ایدئولوژی ملت و حتی مصاحبه با رسانه ‌های ضد انقلاب و غربی تخلیه می‌ کردند که پس از این سال و حوادث بعد از انتخابات دیگر نقاب از چهره برداشتند و رو توهین می‌کنند.

برای پرهیز از هر گونه واکنش‌های موردی و مصداقی و به فرع و حاشیه رفتن اصل موضوع، در این متن برای هر دو دسته از جریان فیلم ‌های توهین ‌کننده به مردم تنها به تحلیل و ذکر نام دو فیلم «یک پذیرایی ساده» و «گیرنده» بسنده می‌ شود. فقط برای هشدار و یادآوری از فیلم «یک خانواده محترم» نیز یادی می‌شود که در دسته ‌ی اول قرار می ‌گیرد و بر خلاف فیلم «یک پذیرایی ساه» حتی به مرحله ‌ی نمایش عمومی نرسید تا فاجعه ‌بار بودن و فتنه‌ انگیزی جریان مذکور را جلوه دهد.

اما دسته ‌ی دوم این جریان که بر خلاف اولی حداقل در حسن ‌نیت و خیر خواهی سازندگان و مالکان فیلم های آن می توان اعتماد داشت؛ فیلم هایی که توسط افراد و هنرمندان متعهد و خوش ‌سابقه تولید شده اند ولی به شکل غیر عمد، محتوا و پرداختی توهین آمیز به همان موارد و مشخصات از مردم را دارند.

دلیل اصلی بروز این نوع خطاها و غفلت‌ها از افراد و نیروهای ارزشی و خیرخواه را فقط در یک دلیل اصلی و عمده باید بر شمرد و آن تخصص نداشتن این افراد و عدم آگاهی آن‌ ها از قاعده و اصول رسانه ‌ها به ویژه رسانه تخصصی سینما ست که از مجموعه ای از چند هنر و رسانه قوام یافته است.

بهترین نمونه برای این دسته که هم زمان با فیلم «یک پذیرایی ساده» اکران شده و همکاری مشترکی میان مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی با موسسه‌ی شهید آوینی است؛ فیلم «گیرنده» به کارگردانی مهرداد غفارزاده و تهیه‌کنندگی محمد قهرمانی است.

غفارزاده کارگردان، از هم دوره‌ای های مخملباف در حوزه ‌ی هنری در سال های آغازین انقلاب است که از آن زمان تا کنون فرصت کارگردانی فیلمی را پیدا نکرده بود و به این دلیل که «گیرنده» اولین فیلم او ست نمی توان عمکرد او را در این موضوع خاص مورد نقد و بررسی قرار داد.

اما برای فردی مانند سردار محمد قهرمانی که سوابق درخشان انفلابی و پایبندی اش به نظام و ارزش ها برای همه واضح و مبرهن است تولید و تهیه ی چنین فیلمی بسیار عجیب و حیرت انگیز می نماید.

برای اثبات قرار دادن فیلم گیرنده در دسته ی دوم فیلم های توهین کننده به مردم که اکثر این فیلم ها هم با پول و سرمایه ی نظام و سیستم تولید می شوند؛ فقط بیان خلاصه داستان و روایت آن کفایت می کند و دیگر به ذکر باقی موارد مناقشه برانگیز فیلم مانند سابقه و عقاید عوامل سازنده نیازی نیست.

گیرنده درباره ی سفرهای استانی ریس جمهور به یک شهر کوچک و نامه های مردمی موسوم به نامه های پنجاه هزار تومانی است. در داستان فیلم رئیس جمهور در حالی به سمت فردگاه بر می گردد که گونی های حاوی نامه های مردمی داخل بخشداری جا مانده اند و از یک وانت بار تا یک مطرب دوره گرد مسئول رساندن نامه ها به رئیس جمهور و فرودگاه می شوند. طی این مسیر که بسیار سعی شده به طی طریق عارفانه شبیه شود؛ مسائل و موانع بسیاری به وجود می آید که در آخر سر هم یگان ویژه با هلی کوپتر به داد گونی های نامه می رسد که وانت اش داخل رودخانه ای گیر کرده است.

در گیرنده حتی یک شخصیت عاقل و معمولی و یا فردی که مشکلات و سختی های زندگی اش معمولی و مسخره آمیز نباشد وجود ندارد و سیستم و مردمی که به صورت نمادین از هر طبقه در فیلم معرفی شده اند در چنان گیجی و ناکارآمدی به سر می ‌برند که حتی عرضه و توانایی رساندن چند گونی پاکت نامه از بخش داری به فرودگاه را ندارند. حال حکایت نامه های پنجاه هزار تومانی و حواشی آن ها خود حدیث دیگری است.

برای جریان خیانت ‌گوی سینما در حال حاضر جز ممنوعیت و توقیف اقدام مؤثر دیگری نمی‌توان انجام داد و فیلم هایی که از این جریان روی دست سینما و بخش ‌های نظارتی مانده را تنها با رقیق کردن و به حاشیه و فرع کشاندن می‌توان تعیین تکلیف کرد اما برای جریان نو ظهور معرفی شده وقت و فرصت کافی وجود دارد.

با متر و معیار های مطرح ‌شده در متن پیش رو درباره ‌ی جریان توهین کننده به مردم و مخاطبان می‌توان فیلم ‌های یکی دو سال اخیر در این باره را شناسایی کرد. درباره ی اشخاص و مالکان فیلم‌ هایی که در سطرهای قبلی به دو دسته تقسیم شدند و به عمد و عقده گشایی و یا سهو و غفلت به تولید این آثار اقدام کرده اند و یا در سدد تولید هستند؛ هم با هشیاری و دقت می توان فعالیت هایشان را زیر نظر داشت تا قبل از هرگونه اقدام به تولید چاره اندیشی و پیشگیری داشت.

در آخر این هشدار را باید مد نظر داشت که بر خلاف جریان خیانت‌ گو، این جریان توهین کننده عواقب و عکس ‌العمل‌های اجتماعی و طیفی بسیار شدید‌تر خواهد داشت و اگر در جریان اول فعالین فرهنگی و اخلاق گرایان اعتراض هایی رسانه ‌ای و تریبونی داشتند در جریان دوم دیگر پای مردم و مخاطبان وسط است. و هرگونه واکنش افراطی و خشمگینانه از جانت مردم ابعاد و بستری بسیار وسیع ‌تر از حوزه‌ ی رسانه ها و مقابل وزارت ‌خانه ی فرهنگ و ارشاد اسلامی خواهد داشت.

هفته نامه سایبری رویکرد

مهدی نوروزخانی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • هادی ۲۳:۰۷ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۱
    0 0
    الا یا اهل السینما اجتنبو من مواضع التهم

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس