دونده استقامت است، مسيرهاي طولاني زيادي را دويده. طولاني‌ترين مسيري که تا حالا پشت سر گذاشته مسير آستانه اشرفيه تا کربلاست که حدود ????کيلومتر مي‌شود. دونده‌اي که سوژه گزارش اين هفته ماست مي‌گويد حدود چهار سال است که خوابش نبرده، براي همين شبانه‌روز در حا

به گزارش مشرق به نقل از همشهري، همه چيز از پاييز ?? شروع شد؛ زماني که ابراهيم عطايي براي رفع مشکلي که دوست ندارد درباره‌اش حرفي بزند، نذر کرد که مسير شهرشان، آستانه اشرفيه تا مشهد را پياده طي کند؛ «وقتي مشکلم حل شد، وقت آن بود که نذرم را ادا کنم. به همين خاطر از خانه‌مان در آستانه اشرفيه تا حرم مطهر آقا امام‌رضا(ع) دويدم.» در طول سفر و در گلستان او با شخصي آشنا شد که سرطان داشت. وقتي او متوجه ‌شد که پسر جوان قصد دارد به سمت مشهد برود، مبلغي پول به همراه يک نامه به ابراهيم داد تا آن را به حرم امام رضا(ع) برساند؛ «وضع آن خانواده خيلي خوب بود اما يکي از اعضايش گرفتار سرطان شده بود. همان جا فهميدم که سلامتي بزرگ‌ترين نعمت و ثروت است که با آن به همه جا مي‌شود رسيد.» البته اين تنها خاطره سفر ابراهيم نبود؛ از آنجا که اين پسر دونده بار اولش بود که مسير طولاني‌اي را مي‌دويد در ميانه راه خون دماغ شد؛ «تازه به ساري رسيده بودم که حالم بد شد. يک گوشه افتادم و از دهان و بيني‌ام خون مي‌آمد. افرادي که همراهيم مي‌کردند با اورژانس تماس گرفتند و مرا به بيمارستان ساري منتقل کردند. دکترها بعد از معاينه گفتند به خاطر دويدن زياد دچار سرگيجه و حالت تهوع شده‌ام.» با توجه به اينکه ابراهيم از قبل با سازمان تربيت بدني آستانه اشرفيه هماهنگ کرده بود، در طول مسير يک خودروي نيروي انتظامي او را همراهي مي‌کرد.

با همه سختي‌ها بالاخره ابراهيم توانست در ?? روز مسير ???? کيلومتري آستانه اشرفيه تا مشهد را بدود تا نذرش را ادا کند اما او چند وقت بعد از برگشتن از مشهد متوجه حالت عجيبي شد که در او ايجاد شده بود؛ ابراهيم ديگر مثل گذشته نمي‌توانست بخوابد، هرچه چشمانش را مي‌بست خوابش نمي‌برد؛ «اوايل تصور مي‌کردم که به خاطر مشغله‌هاي ذهني نمي‌توانم بخوابم. شب‌ها تا صبح بيدار بودم و هر کار مي‌کردم خوابم نمي‌برد.» وقتي ابراهيم متوجه شد که ديگر نمي‌تواند بخوابد تصميم گرفت از اين فرصت بهترين استفاده را ببرد. او براي اين کار ورزش را انتخاب کرد؛ «براي اينکه وقتم را پر کنم تصميم گرفتم يک ورزش را انتخاب کنم. اين طوري شب‌ها برايم راحت‌تر و زودتر مي‌گذشت، براي همين شروع کردم به تمرين دوي استقامت.» به اين ترتيب عطايي شروع به تمرين دويدن کرد. او شب‌ها در روستايشان مي‌دويد اما خيلي‌ها که از مشکل او خبر نداشتند ابراهيم را دست مي‌انداختند؛ «اهالي تصور مي‌کردند که عقلم را از دست داده‌ام. هيچ کس از مشکل من با خبر نبود. همين موضوع گاهي مرا اذيت مي‌کرد.» اما اين دست انداختن‌ها و شوخي‌هاي نابجا نتيجه معکوس داشت. آقاي دونده با شنيدن طعنه‌هاي اطرافيانش، انگيزه تازه‌اي پيدا کرد تا رکورد جديدي را ثبت کند. اين بار او تصميم گرفت مسير گيلان تا کربلا را بدود.

مشکل بي‌خوابي
بعد از بازگشت از سفر مشهد بود که ابراهيم متوجه مشکل بي‌خوابيش شد. او در ابتدا بيماريش را زياد جدي نگرفت اما به مرور زمان فهميد که از بي‌خوابي رنج مي‌برد؛ «به دکتر مراجعه کردم اما فايده‌اي نداشت. هيچ دکتري علت بي‌خوابيم را تشخيص نداد و همه‌شان مي‌گفتند که من از نظر روحي، رواني و جسمي هيچ مشکلي ندارم و در سلامت کامل به سر مي‌برم و اين مشکل به خاطر مشغله‌هاي ذهني من است.» آقاي دونده بعد از اينکه راهي براي درمان بي‌خوابيش پيدا نکرد تصميم گرفت وقتش را با کارهاي ديگر پر کند. او شب‌ها نمي‌توانست بخوابد و به جاي آن يا کتاب مي‌خواند يا به موسيقي گوش مي‌کرد.

دويدن تا کربلا
بعد از اينکه ابراهيم توانست با موفقيت مسير آستانه اشرفيه تا مشهد را بدود تصميم گرفت در رکوردي ديگر از گيلان تا کربلاي معلا را هم پياده طي کند. او با کمک خانواده‌اش، شهرداري و اداره اوقاف دويدن در اين مسير را آغاز کرد؛ «من با شعار اصلاح الگوي مصرف، تندرستي و پيام صلح، حرکتم را از حرم حضرت سلطان سيدجلال‌الدين در آستانه اشرفيه شروع کردم.» طولاني‌ترين مسيري که ابراهيم قبلا دويده بود همان مسير آستانه تا مشهد بود؛ «در اين سفر ???? کيلومتري فقط از آستانه تا رشت مرا همراهي کردند و هيچ حمايتي از لحاظ مالي و جاني از من نشد. من در اين مسير از چهار استان گيلان، قزوين، همدان و کرمانشاه عبور کردم و وارد خاک عراق شدم.» او روزها هفت ساعت مي‌دويد و شب‌ها در تربيت‌بدني‌ اين شهرها استراحت مي‌کرد. به گفته خودش با وجود خستگي راه باز هم شب‌ها خوابش نمي‌برد. در اين مسير هيچ اتفاق خاصي براي آقاي دونده نيفتاد، جز اينکه يک لنگه کتانيش پاره شد؛ «بعد از اينکه وارد خاک عراق شدم سربازاني که در ايست بازرسي‌هاي لب مرز بودند از طريق مترجم خيلي از من سوال کردند. آنها مي‌گفتند چرا اينجا آمده‌اي، اصلا چرا مي‌دوي يا تصور مي‌کردند که تروريست هستم و قصد خاصي دارم اما با نشان دادن مدارکي که همراهم بود رهايم کردند تا به راهم ادامه بدهم.» ابراهيم بعد از عبور از مرز همراه با زائراني که به سمت حرم مطهر امام‌حسين(ع) در حرکت بودند به سمت حرم رفت. او چهار روز در عراق بود. در اين مدت هم همراه با زائران ايراني در هتل استراحت مي‌کرد؛ « زائران ايراني با ديدن مدارک ورزشيم، مرا به جمع خود راه دادند و به‌من غذا هم دادند و بعد با ماشين آنها به ايران برگشتم.» بعد از اين سفر عطايي به خاطر فشار زياد، بي‌خوابي و درد زانوهايش يک هفته در بيمارستان بستري شد. او علاوه بر اين دو مسير طولاني که دويده، يک‌بار هم ظرف سه روز مسير گيلان تا تهران را پشت سرگذاشته. اينها تنها رکوردهاي ابراهيم عطايي نيستند؛ به گفته خودش او مي‌تواند ??کيلومتر را با پنجه پاهايش رو به عقب بدود؛ «دلم مي‌خواهد يک حامي مالي خوب داشتم تا مي‌توانستم رکوردهاي بيشتري به ثبت برسانم.» يکي از آرزوهاي آقاي دونده اين است که دور دنيا را طي سه سال بدود. او حالا دنبال گرفتن مجوز و پيدا کردن يک اسپانسر خوب براي کارهايش است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس