گرگ سایمونز - نمایه

گرگ سایمنز، دانشمند سیاسی، می‌گوید امپراتوری آمریکا در حال فروپاشی است، اما این به معنای دست کشیدن این امپراتوری از تلاش برای کنترل و فشار علیه کشورهای جنوب جهانی نیست.

سرویس جهان مشرق - سومین همایش بین‌المللی «افول آمریکا» با عنوان «دوران جدید عالم»، روز سه‌شنبه، ۶ آبان ۱۴۰۴، به همت دبیرخانه‌ی مجمع تشخیص مصلحت نظام و دانشگاه جامع امام حسین علیه‌السلام، با مشارکت دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی داخلی و بین‌المللی، و با حضور پژوهشگران و اساتید داخلی و همچنین سخنرانی ویدیویی کارشناسان و کنشگران بین‌المللی در محل سفارت سابق ایالات متحده برگزار شد.

مشرق قصد دارد سخنرانی‌هایی را که شرکت‌کنندگان بین‌المللی به صورت ویدیویی برای این گردهمایی ارسال کرده بودند، همراه با زیرنویس فارسی و متن کامل سخنرانی خدمت مخاطبان محترم ارائه دهد. در ادامه، ویدیو و متن کامل سخنرانی «گرگ سایمنز» دانشمند سیاسی نیوزیلندی و استاد «دانشگاه بین‌المللی دفودیل» بنگلادش، آمده است.

اعتراف یک کنشگر آمریکایی در تهران: آینده کشورم فقط با نابودی امپریالیسم ممکن است

پوستر همایش «افول آمریکا: دوران جدید عالم» (+)


لازم به ذکر است که می‌توانید کتاب چکیده‌ی مقالات همایش «افول آمریکا: دوران جدید عالم» را به صورت پی‌دی‌اف و با حجم ۳۰ مگابایت از این‌جا دانلود کنید. سخنرانی‌های قبلی مهمانان بین‌المللی کنفرانس افول آمریکا را می‌توانید از لینک‌های زیر بخوانید:

کیلب ماپین: جمهوری اسلامی الگوی رهایی از امپریالیسم است

ای. مایکل جونز: اسرائیل سال ۲۰۲۸ نابود خواهد شد

اریک والبرگ: چشم امید روشنفکران غرب به ایران است


سخنرانی «گرگ سایمنز» دانشمند سیاسی نیوزیلندی و استاد «دانشگاه بین‌المللی دفودیل» بنگلادش، در کنفرانس «افول آمریکا: دوران جدید عالم» [دانلود]


عنوان مقاله‌ی من این است: «پایان پکس امریکانا [صلح آمریکایی] در غرب آسیا؛ تغییرات در معماری ژئوپلتیک جهان». برای بررسی بافت افول قدرت و نفوذ آمریکا در غرب آسیا، باید آن را در یک بستر وسیع‌تر، چه تاریخی و چه ژئوپلتیک، درک کرد. می‌توان دید که ریشه‌های این افول به همان «پیروزی» ظاهری آمریکا در جنگ سرد برمی‌گردد. این لحظه‌ای بود که می‌توان گفت عقل سلیم و واقع‌بینی [در آمریکا]، کم‌کم رنگ باختند و جای خود را به تکبر و پیگیری [آرمان‌های] ایدئولوژیک دادند. نکته این‌جاست که آمریکا «خود» را پیروز جنگ سرد می‌دید. دیدگاهش این نبود که «جهان» پیروز شده، بلکه خودش را پیروز نوعی جنگ می‌دانست. در نتیجه، خود را اجتناب‌ناپذیر و تنها قدرت تک‌قطبی روی کره‌ی زمین تصور می‌کرد. هیچ سازوکار نظارت و توازنی در نظام بین‌الملل وجود نداشت تا واقع‌بینی را به تفکر و رفتار آن‌ها بازگرداند.

حتی اگر به قبل از پایان کامل جنگ سرد هم برگردیم، می‌بینیم که پیشاپیش، این فرآیند توسعه‌طلبی و غرور آغاز شده. این موضوع، از همان سال‌های ۱۹۹۰ و ۱۹۹۱، با شروع جنگ اول عراق یا جنگ اول خلیج فارس مشهود بود. اتحاد جماهیر شوروی را قادر به مقابله یا مهار رفتار آمریکا نمی‌دیدند، چراکه شوروی در آستانه‌ی فروپاشی بود. چنان‌که گفتم، این مسئله منتهی به عقاید ایدئولوژیک و غرور سرکش شد. این عقاید، به‌وضوح، در افرادی مانند فرانسیس فوکویاما دیده شد که «پایان تاریخ» را اعلام کرد. این «پایان تاریخ» به معنای پایان فیزیکی خود تاریخ نیست، بلکه به معنای رسیدن جهان به نقطه‌ی اوج نهایی مسیر ایدئولوژیک است. یعنی جهان قرار بود به شکل سیاسی و ژئوپلتیک مدنظر آمریکا دربیاید و تحت کنترل این کشور قرار بگیرد. بنابراین، شاهد جنبش‌هایی برای عقب راندن نفوذ جهان دوم در اروپای مرکزی و شرقی و همچنین جنبش‌هایی در سراسر غرب آسیا و نقاط دیگر هستیم.

اگر جلوتر بیاییم، شاهد نظریه‌هایی از سوی حامیان ایدئولوژیک و ژئوپلتیک «امپراتوری آمریکا» هستیم، چون آمریکا واقعاً یک «امپراتوری» است؛ در نوع خودش یک امپراتوری است. خود برژینسکی، سال ۱۹۹۷، در کتاب «صفحه‌شطرنج بزرگ» بر اساس تجربیات امپراتوری‌های گذشته اشاره می‌کند: «آمریکا برای این‌که یک امپراتوری بشود و یک امپراتوری باقی بماند، سه ضرورت راهبردی ژئوپلتیک را باید تضمین کند: تحت حفاظت و مطیع نگه داشتن دولت‌های تحت‌الحمایه؛ وابسته و مطیع نگه داشتن دولت‌های دست‌نشانده؛ و جلوگیری از ظهور قدرت‌ها یا بلوک‌های قدرتی که بتوانند هژمونی آمریکا را به چالش بکشند.» بنابراین شاهد موجی از به‌اصطلاح «انقلاب‌های رنگی» در مرکز و شرق اروپا، اعضای سابق شوروی بوده‌ایم، و مهم‌تر از آن، در غرب آسیا، به‌اصطلاح «بهار عربی» را شاهد بودیم.

یک نکته‌ی دیگر هم این‌جا لازم به ذکر است: نقش اطلاعات و اخبار در گسترش این ایدئولوژی و در تضعیف، مهار، و براندازی قدرت‌هایی که تلاش می‌کنند یک بازیگر مستقل باشند؛ یعنی می‌خواهند در روابط بین‌الملل بازیگر فعال باشند، نه بازیگر منفعل. به عنوان مثال، خود عنوان «بهار عربی» یک تناقض جعلی است و نشان می‌دهد این مفهوم برای مخاطبان در غرب آسیا در نظر گرفته نشده، بلکه برای مخاطبان ساکن مناطق معتدل، مثل اروپا و آمریکای شمالی، ساخته شده. چون به قول یک محقق مصری، «بهار برای ما اعراب چیست؟ دوره‌ی کوتاهی است که بادهای شدید می‌وزد و طوفان شن به راه می‌افتد.» مفهوم بسیار ناخوشایندی است. در صورتی که بهار برای مردم آمریکای شمالی و اروپا مفهومی بسیار دل‌پذیرتر است. بنابراین خود این اسم در چارچوب جنگ روانی تعریف می‌شود.

این جنگ روانی، به‌شدت وابسته به مفهومی است که می‌توان آن را یک «صاعقه»ی شناختی-روانی توصیف کرد؛ یعنی هجوم و غلبه‌ی اطلاعات و اخبار علیه کسانی که سعی در دفاع از حاکمیت و یکپارچگی کشورشان دارند. این اتفاق از طریق فریب و فشار بسیار زیاد رخ می‌دهد، به این خاطر که می‌خواهند از طریق تعریف محیط [با استفاده از اطلاعات]، نظام را تعریف کنند. ایستادگی مقابل این جنگ روانی، در کوتاه‌مدت دشوار است، اما در بلندمدت آسان‌تر است. در کوتاه‌مدت، فرد نسبت به این جنگ روانی منفعل و واکنشگر می‌شود. به عنوان نمونه، می‌توان به موفقیت‌های اولیه در مصر و سوریه اشاره کرد. این‌ها موفقیت‌های کوتاه‌مدت بودند، در حالی که در بلندمدت، این روش‌ها کم‌اثرتر هستند؛ به‌خصوص اگر یکپارچگی نظام تصمیم‌گیری حفظ شود و رهبری سیاسی و نظامی، هوشیار و منطقی باقی بماند.

مقابله با چنین نظامی بسیار دشوارتر است. به همین دلیل هم می‌بینیم مثلاً برای تضعیف حکومت سوریه سعی می‌کنند بین قومیت‌ها و مذاهب مختلف تفرقه ایجاد کنند. چون اگر همه‌ی این گروه‌ها متحد بودند، تغییر رژیم در این کشور بسیار دشوارتر می‌شد. این قدرت اخبار و اطلاعات در «جنگ جهانی علیه تروریسم» هم نقش پررنگی داشت. درست است که این جنگ‌ها یکی از عوامل بزرگ پایان «صلح آمریکایی» در غرب آسیا بودند، اما آن [جنگ روانی و اطلاعاتی] در کوتاه‌مدت، توانست زمینه را برای تجاوزات نامشروع به افغانستان و عراق، و در نتیجه، بسیاری از عملیات‌های منطقه‌ای دیگر مانند لیبی، سوریه، و غیره، فراهم کرد.

اما اگر به سال صفر، یعنی ابتدای مسیر، نگاه کنیم، که سال ۲۰۰۱ بود، نتیجه‌ی جنگ جهانی علیه تروریسم اکنون چگونه به نظر می‌رسد؟ اگر به آمار «پروژه‌ی هزینه‌ی جنگ» در «مؤسسه‌ی واتسون» که وابسته به «دانشگاه براون» است مراجعه کنیم، شاخص تروریسم ظرف ۱۳ سال، از صفر درصد به ۶۵۰۰ درصد افزایش پیدا کرد. با نگاه به این ارقام، می‌توانیم ظاهر [دروغین] و واقعیت را ببینیم؛ و این وضعیت امروز هم ادامه دارد. این یعنی اهداف تاکتیکی کوتاه‌مدت محقق شده‌اند، اما زیان‌ها و ضعف‌های راهبردی بلندمدت به وجود آمده‌اند. برای مثال، اگر به حمله و اشغال نظامیِ تمام‌عیار و نامشروع عراق نگاه کنیم، آمریکایی‌ها در کوتاه‌مدت فکر می‌کردند از این جنگ سود کرده‌اند، اما در بلندمدت، ایران و عراق به هم نزدیک‌تر شدند، چون اکنون یک دشمن و تهدید مشترک دارند و این، اصلاً امنیت آمریکا را افزایش نداده؛ بلکه با ایجاد آسیب‌پذیری‌های جدید، امنیت آن‌ها را در منطقه کاهش داده.

در همین‌باره بخوانید:

›› گزارش اندیشکده بروکینگز: ۱۱ سپتامبر چگونه افول ایالات متحده را رقم زد؟

این مسئله در چارچوب وقایع اخیر چگونه است؟ این عملیات‌هایی که «[توماس] والدمن» آن‌ها را «جنگ وکالتی» توصیف می‌کند (یعنی استفاده‌ی غیرمستقیم و مخفیانه از عملیات‌های نظامی و سیاسی علیه مخالفان) آن‌ها را تضعیف کرده. عوارض این جنگ‌ها را هم می‌بینید: ارتش آمریکا نمی‌تواند به تعداد کافی، افرادی را استخدام کند که حاضر باشند در جنگ‌های بی‌پایان در خاک بیگانه، بدون هیچ دلیل موجهی، کشته شوند. بنابراین، استخدام ارتش آمریکا، فکر می‌کنم، الآن دست‌کم ۳۰ درصد کسری دارد. این‌همه ثروت از دست رفته. و نکته‌ی جالب این‌جاست: اگر به «شاخص فعالیت» در مقابل «شاخص اثرگذاری» نگاه کنیم... وقتی حدود یک تریلیون دلار بودجه‌ی نظامی دارید، انتظار می‌رود فعالیت ارتش با اثرگذاری‌اش مطابقت داشته باشد، اما چنان‌که می‌بینیم، این‌طور نیست. این مسئله، هم در جنگ علیه روسیه با استفاده از اوکراین دیده می‌شود و هم در حمایت از رژیم صهیونیستی، اسرائیل، در تجاوزات نظامی صهیونیست‌ها علیه چندین همسایه‌یشان، و جنگ ۱۲ روزه علیه ایران. همه‌ی این‌ها ثابت می‌کند که فعالیت‌های ارتش آمریکا با اثرگذاری آن مطابقت ندارد؛ به‌ویژه اگر عوامل ناملموس را در نظر بگیرید: مثلاً آیا ارتش و مردم به رهبری سیاسی و نظامی اعتماد و اطمینان دارند؟ خیر؛ ندارند. آیا مایلند برای این هدف کشته شوند؟ به طور فزاینده‌ای، خیر، حاضر نیستند. و اروپا هم همین‌طور است.

در این چرخش، جایی که نظم ژئوپلتیک جهانی دارد دگرگون می‌شود، می‌بینیم که نظم تک‌قطبی آمریکا به‌سرعت دارد قدرت و نفوذ سیاسی نظامی، اقتصادی، و غیره‌ی خود را در سراسر کره‌ی زمین از دست می‌دهد. و این افول نسبی در حال سرعت گرفتن است، چون وقتی یک امپراتوریِ روبه‌مرگ دچار استیصال می‌شود، اولین چیزی که در آن امپراتوری می‌میرد، بدن نیست، مغز است: یعنی توانایی و ظرفیت رهبری نظامی و سیاسی برای رویارویی با چالش‌ها. اگر به ترامپ ۲.۰ [دولت دوم ترامپ] و گروه تبهکارش نگاه کنیم، می‌بینیم که به هیچ وجه در حدی نیستند که از پس این چالش بربیایند؛ مانند فرانسه و بریتانیا در بحران کانال سوئز در سال ۱۹۵۶. آن‌ها هم هنوز خودشان را قدرت‌های جهانی می‌دانستند، در حالی که نشان دادند دیگر قدرت جهانی نیستند.

آمریکا هم اکنون دارد سقوط می‌کند و بسیاری از بازیگران را از خود می‌راند؛ از جمله بازیگرانی که قبلاً آن‌ها را «متحد» (بخوانید: «دست‌نشانده») می‌دانست و سعی می‌کرد آن‌ها را وابسته به خودش نگه دارد. مثلاً، چگونه عربستان را وابسته نگه می‌داشت؟ با به راه انداختن جنگی میان این کشور و یمن، با هدف «مهار و تضعیف ایران.» این به نفع عربستان نبود، اما از نظر شناختی، سعودی‌ها با ورود به این جنگ، به آمریکا وابسته شدند، چون به تسلیحات و تدارکات نیاز داشتند (یا فکر می‌کردند نیاز دارند)، و به این ترتیب، مطیعِ خواسته‌ها و دستورات آمریکا باقی ماندند. به محض این‌که به سعودی‌ها نشان داده شد که این جنگ به نفع‌شان نیست، دیدیم که چه اتفاقاتی می‌تواند رخ دهد؛ و چین این اتفاقات را بین ایران و عربستان رقم زد.

بنابراین می‌بینید که این چرخش از شمال جهانی به سوی جنوب جهانی دارد سرعت می‌گیرد. نکته این‌جاست که جنوب جهانی باید این تمرکز را حفظ کند، و فریب‌کاری‌ها و جعلیاتی را که در جنگ اطلاعاتی استفاده می‌شود، درک نماید؛ از جمله ترامپ و یاوه‌گویی‌هایش در تروث‌سوشال، که بگذارید بگوییم «دچار معلولیت شناختی» هستند. چون این‌ها تراوشات ذهنی فردی با هوش کم‌تر از معمول هستند که توان درک وقایع اطرافش را ندارد، اما بسیار سرخورده است، چون هنوز هم اعتقاد دارد که آمریکا یک امپراتوری است. این در حالی است که کشورهایی وجود دارند که می‌خواهند در روابط بین‌الملل، فعال باشند، نه منفعل، و در حال سرپیچی [از دستورات آمریکا] هستند؛ مانند ایران، مانند چین، مانند روسیه، و بازیگرانی که روزبه‌روز بیش‌تر می‌شوند.

ترامپ فقط می‌تواند [سازمان‌ها و] دولت‌های دست‌نشانده‌ی ضعیفی مانند اتحادیه‌ی اروپا را نگه دارد که خودشان و مردمشان را خوار و حقیر می‌کنند، و چیزی را به نمایش می‌گذارند که فقط می‌توان آن را «ذهنیت برده‌وار درونی» در قبال امپراتوری واشینگتن توصیف کرد. مانند تسلیم شدن «فون در لاین» مقابل دونالد ترامپ و آمریکا در یک زمین گلف. در حالی که دونالد ترامپ بین دو دور بازی گلف بود، فون در لاین [با امضای توافق با او] امنیت اقتصادی اتحادیه‌ی اروپا را به باد داد، در حالی که اصلاً حق انجام چنین کاری را نداشت. بنابراین، به نظر من توسعه‌ی تمدن (یا ضدتمدن) غرب به یکی از این دو نفر واگذار شده: نِرو یا کالیگولا [به عبارتی، «بد و بدتر»].

اگر به آثار منتشرشده در این‌باره در منابع مختلف هم نگاه کنیم، آن‌ها هم همین را می‌گویند. می‌گویند توسعه‌طلبی نظامی و این‌که کشورها می‌خواهند نقش فعالانه به جای منفعلانه داشته باشند [موجب افول آمریکا شده‌اند]. ترکیه دارد یک بازی بسیار محتاطانه می‌کند، اما بر سر دوراهی قرار دارد. اما دیگران... حتی اگر آمریکا شما را متحدش بنامند، باز هم تضمینی برای امنیت شما نیست: چنان‌که قطر اخیراً متوجه شد. می‌بینید که امارات هم عضو بریکس می‌شود. بنابراین امپراتوری آمریکا در حال فروپاشی است و من فقط فروپاشی بیش‌تر را برایش پیش‌بینی می‌کنم. اما این به معنای دست کشیدن امپراتوری از تلاش برای کنترل و فشار علیه کشورهای جنوب جهانی نیست، که می‌خواهند به عنوان بازیگران فعال در روابط بین‌الملل یک زندگی محترمانه داشته باشند.

متشکرم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 11
  • در انتظار بررسی: 3
  • غیر قابل انتشار: 1
  • IR ۱۱:۰۶ - ۱۴۰۴/۱۰/۰۳
    6 1
    آره آمریکا رو به افووووووله ما رو به پیشرفت
    • IR ۱۱:۴۲ - ۱۴۰۴/۱۰/۰۳
      3 0
      ما نزدیک قله هستیم و آمریکا رو به افول است و اسقاطیل هم نابود شده است
    • IR ۱۱:۴۳ - ۱۴۰۴/۱۰/۰۳
      0 0
      آمریکا همجنس باز است
    • IR ۱۱:۴۴ - ۱۴۰۴/۱۰/۰۳
      1 0
      اصلا آمریکا با خاک یکسان شده است ولی فکری به حال اقتصاد خودمان بکنید
    • TR ۱۱:۵۶ - ۱۴۰۴/۱۰/۰۳
      1 0
      خخخخخخخخخخخخ دقیقا !!!!!!!!!!!!!!
  • سیفی IR ۱۱:۰۶ - ۱۴۰۴/۱۰/۰۳
    2 0
    ما هم از پنجاه سال پیش مرتب گفتیم که امپراتوری امریکا رو به افول است ولی کو گوش شنوا
  • IR ۱۱:۰۷ - ۱۴۰۴/۱۰/۰۳
    3 0
    خدایا بسه دیگه خسته شدبم
  • IR ۱۱:۳۱ - ۱۴۰۴/۱۰/۰۳
    3 0
    آره آمریکا رو به فوفولهه اصلا هرچی شما بگی همونه فقط کی اقتصاد رو درست میکنین له شدیم زیر فشار
  • IR ۱۱:۵۰ - ۱۴۰۴/۱۰/۰۳
    1 0
    خدا را شکر که حالا که ما به قله رسیدم امریکا افول کرده
  • IR ۱۲:۰۸ - ۱۴۰۴/۱۰/۰۳
    1 0
    هر کدوم از این «افول» ها چند هزار دلار برامون آب میخوره؟
  • IR ۱۲:۱۳ - ۱۴۰۴/۱۰/۰۳
    0 0
    امریکاه خیلی وقته روبه افوله

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس