
به گزارش مشرق به نقل از ايرنا،پس از نزديک به 4 ماه خبر رسيد حجت الاسلام والمسلمين 'ياسر خليلي' با پيگيري و رايزني هاي مقامات ايراني از زندان عربستان سعودي آزاد شده و به ميهن بازگشته است.
اين مساله بهانه اي شد تا سراغ اين روحاني برويم و در خصوص نحوه دستگيري، علل بازداشت و طي شدن دوران زندان و اسارتش با وي گفت و گويي انجام دهيم.
امام جماعت مسجد جواد الائمه (ع) کوي انقلاب شهرستان گرگان ابتدا در زمينه نحوه حضورش در مکه گفت: 28 تير ماه امسال ار گرگان جهت اعزام به حج، به قم عزيمت نمودم تا در 2 مرداد در قالب يک کاروان 120 نفره روحاني ايراني به مدينه عازم شويم.
خليلي در ادامه گفت: طي چند سال اخير اولين بار بود که يک کاروان تمام روحاني از ايران به حج اعزام مي شد به همين خاطر به ما اعلام شده بود که در آنجا تحت تدابير شديد امنيتي هستيم و يک تيم نامحسوس مراقب هتل و تردد ما خواهند بود.
وي تصريح کرد: شب نيمه شعبان به همراه يک کاروان از استان اصفهان مشغول برگزاري جشن نيمه شعبان بوديم و من نيز به عنوان واعظ در آن مراسم سخنراني نمودم و روز بعد به همراه يکي از دوستان بنياد شهيد استان گلستان به سمت بعثه آيت الله 'صافي گلپايگاني' رفته بودم که در حين برگشت از داخل صحن و مقابل ضريح حرم پيامبر (ص) ، جواني خوش رو سئوالي از ما کرد و ما براي پاسخ به اين سئوال کنجکاو شديم که چرا بخشي از ضريح حرم طلا دارد و همين مساله باعث شد تا نزديک روم و به آن دست بزنم وناگهان کفش هايم از بين دستها رها شد و به زمين افتاد که بلافاصله شيخ سعودي با حالتي تند و عصباني گفت که از صحن دور شوم.
اين روحاني آزاده از بند وهابيون سعودي افزود: پس از آن که از صحن و حرم دور شده بوديم، تعدادي از مامورين پليس سعودي آمدند و من را همراه خود بردند که هرچه شخص همراه خواست دليل دستگيري و بازداشت را بفهمد آنان مي گفتند که سريع باز خواهد گشت.
خليلي در ادامه گفت: من را به سمت هيئت امر به معروف و نهي از منکر که خود سعودي ها به صورت طعنه اميز به آن هيئت امر به منکر و نهي از معروف مي گويند، بردند و پس از 4 ساعت که نشسته بودم، به سراغم آمدند و گفتند که من به قبر دو تن از صحابه پيامبر لگد زده ام در صورتي که من اصلا چنين اقدامي را انجام نداده بودم.
وي يادآور شد: در آن 4 ساعت مامورين چندين بار مشغول نوشتن گزارش بودند و مرتب متن ان را عوض مي کردند و در عين حال با شخصي در جاي ديگر تماس برقرار مي کردند تا بالاخره گزارش را نوشتند .
اين روحاني اظهار داشت: من در آن ساختمان خواهان مترجم و نماينده سفارت بودم، اما آنان تنها سکوت مي کردند و بعد از 3 ساعت از بازداشت اوليه من نماينده بعثه و سفارت آمدند، اما به آنان نيز اجازه ورود داده نشد.
آنان مرا به پاسگاه بردند و در آنجا نماينده سفارت آمد، اما نتوانست کاري بکند و من را به جرم واهي به بازداشتگاهي به اندازه 35 متر مربع انتقال دادند که حدود 40 نفر از کشورهاي مختلف در ان زنداني بودند. وضعيت وحشتناکي بر زندان حاکم بود.
12 شب در اين بازداشتگاه بودم ، شبهاي سختي داشتم بطوري که اين ايام 12 روزه گويا مانند 2 سال بر من گذشت و بعد از 12 روز من را به زندان عمومي انتقال دادند.
زندان عمومي سعودي ها در منطقه 'ابيار علي' (چاههاي علي) بود که با دلهره و ترس زيادي وارد شدم و من را در بند 9 که مخصوص ايراني ها بود انداختند و بعد به بند 4 منتقل شدم که در آن بند 3 ايراني و 15 شيعه ديگر زنداني بودند که يکي از ايراني ها 'اکبر درستکار' بودو ديگري حجت الاسلام 'علي اسلامي' دادستان 'تفت' بود که23 روز قبل از من بازداشت شده بود که اتهام اين 2 ايراني نيز بسيار واهي بود.
بعد از 35 روز از زندان عمومي با غل وزنجير به محکمه برده شدم در حاليکه بر اساس قوانين خودشان که من مطالعه کردم در بند 138 جزاي عمومي کشور عربستان متهمين بايد بدون غل و زنجير در دادگاه حضور داشته باشند.
وي هدف از اين کار سعودي ها را تحقير کردن ايراني ها دانست و گفت: مسئولان زندان و حتي دوستان در سفارت ايران قول آزادي 99 درصدي را به ما مي دادند، اما اين کار ميسر نشد.
به گفته وي کمرنگ شدن روابط ايران و سعودي پس از واقعه اميري باعث شده بود تا مسئولان ايراني نتوانند در زمينه آزادي ايراني ها کاري انجام دهند
وي در خصوص فضاي حاکم بر دادگاه گفت: قاضي دادگاه حتي از جواب دادن به سلام
من اکراه داشت و حتي دفعه اول به علت نبود مترجم سه روز دادگاه به تاخير افتاد، بار دوم يعني يک هفته بعد قاضي نبود و بار سوم نيز شاهد نيامد و دفعه چهارم که دادگاه برگزار شد، در نهايت تعجب ديدم که شاهد همان شيخ وهابي سعودي بود که روز ميلاد نيمه شعبان من را از جلوي ضريح دور کرد و آنجا فهميدم که تمام کارها و برنامه هاي آنان و حتي سئوال آن جوان در آن روز يک نقشه بوده است.
من در دادگاه از شاهد خواستم که قسم بخورد، اما او اين کار را نکرد و طبق قوانين اسلامي، اگر حکمي به اين صورت صادر شود، باطل است،مگر آن که 2 شاهد در اين زمينه شهادت دهند.
من حتي دفاعيه نوشته بودم، اما قاضي بدون توجه به آن، راي دادگاه را 5 ماه زنداني و اجراي 150 ضربه شلاق در ملاء عام در صحن حرم پيامبر (ص) صادر نمود که بايد اين حکم اجرا مي شد.
خوشبختانه حکومت سعودي اجازه نمي دهد که در حرم شلاق بزنند، اما حکم من در زندان اجرا شد و پس از 115 روز و تحمل 150 ضربه شلاق آزاد شدم.
وي به برخي از برخوردهاي ناشايست زندانبانان اشاره کرد و اظهار داشت: هماينک بسياري از آثار شکنجهها و برخوردها را در بدن خود دارم و در اين مدت واقعا شاهد برخورد ناشايست آنان در برابر شيعيان بودم.
وي هدف اصلي برخوردهاي زننده وهابيها را فهم نادرست انان از مکتب اهل بيت دانست و خاطر نشان کرد: با وجود اين که ما در زمان حضورمان هيچ برخوردي با آنها نداشتيم ولي آنها با انواع برخوردهاي روحي رواني که در شان يک مسلمان نيست به دنبال فرافکني بودند تا از اين طريق خود را اثبات کنند.