مشرق ـ چه خوشست بوي عشق از نفس نيازمندان دل از انتظار خونين دهن از اميد خندان
بنا بر نص صريح قرآن کريم، هنگامي که حضرت موسي (ع) بر آن شد که براي ملاقات و مناجات با پروردگار خويش آهنگ کوه طور نمايد، قوم خويش(بني اسراييل) را فراخواند و آنان را وعده کرد که تا پايان 30 روز آينده به سوي ايشان باز خواهد گشت و آنگاه که خداوند متعال 10 روز ديگر بر آن 30 روز افزود عدهاي از بني اسرائيل گفتند موسي (ع) خلف وعده کرده و اين مسئله زمينه ساز فتنه سامري و گوساله پرستي قوم يهود گرديد. (الأعراف/142)
با توجه به پيامها و عبرتهاي موجود در آيه ياد شده بايد گفت يکي از آفتها و آسيبهايي که ميتواند به منزله يک تهديد براي نهضت انسان ساز و اميد آفرين مهدويت به شمار رود مسئله "توقيت " يا تعيين وقت واقعه ظهور است.
به فراست ميتوان دريافت که مسئله "توقيت " اساساً بر خلاف فلسفه و مفهوم واقعي انتظار فرج است و ايبسا منتظران را سرخورده، دلسرد و نااميد سازد و يا اينکه در اصل اعتقاد ايشان به پديده ظهور خدشه وارد آورد؛ چه آنکه وقتي گفته ميشود ظهور در فلان زمان مشخص حتماً واقع خواهد شد ولي در زمان وعده شده ظهور تحقق نپذيرد آنگاه فرد منتظر افزون بر اينکه ممکن است ايمان خويش را نسبت به اصل ظهور منجي از دست دهد سرشکسته، مأيوس و نااميد نيز خواهد شد؛ از سوي ديگر چنانچه گفته شود ظهور تا فلان زمان خاص به وقوع نخواهد پيوست آنگاه فرد منتظر به خيال اينکه هنوز تا زمان ظهور فرصت کافي در اختيار دارد تلاش خويش را براي دستيابي به آمادگي لازم براي واقعه ظهور فروخواهد گذاشت.
از مدتها قبل در برخي از محافل ديني به نقل از حضرت آيتالله العظمي بهجت، (ره) گفته ميشود که ايشان در قبال سئوالي مبني بر بشارتهايي درباره ظهور فرمودهاند که ظهور نزديک است؛ آنقدر نزديک که حتي افراد سالخورده نيز ميتوانند به درک واقعه ظهور حضرت حجت(عجلالله تعالي فرجه) اميدوار باشند.
بدينسان ميتوان گفت کارکرد حقيقي انتظار در عصر غيبت در گرو عدم تعيين وقت خاص براي واقعه ظهور ميباشد.
از همين روست که در کثيري از روايات منقول از اهل بيت عليهم السلام، ادعاي تعيين وقت ظهور برابر با "کذب " خوانده شده و شيعيان مأمور به تکذيب اين مدعيان گرديدهاند؛ چنانکه در توقيع مبارک امام زمان عليه السلام به "اسحاق بن يعقوب " آمده است:
"... و اما ظهور الفرج فإنه إلي الله تعالي ذکره و کذب الوقّاتون " (و اما آشکار شدن فرج وابسته به اراده حق تعالي است و وقت گزاران دروغزناني بيش نيستند)
البته نهي از "توقيت " نبايد منجر به اين شود که شيعيان و منتظران، امر ظهور را پديدهاي دور از دسترس و مستقل از اراده خويش، که در آيندهاي محتمل و نامعلوم به وقوع خواهد پيوست، بيانگارند. بلکه بايد با حفظ روحيه نشاط و اميد، همواره ظهور را در چند قدمي خويش ببينند و اين همان چيزي است که در برخي مجامع روايي و پارهاي از متون ديني بدان تصريح شده است چنانکه در دعاي "عهد " آمده است: "... اللهم اکشف هذه الغمة عن هذه الامة بحضوره و عجل لنا ظهوره انهم يرونه بعيدا و نريه قريبا " (پروردگارا! با حضور ولي و دوست خود اندوه را از دلهاي اين امت بزداي ودر ظهور وي شتاب کن (هرچند) ديگران ظهور حضرتش را دور مي انگارند و لي ما آن را نزديک مي بينيم)
بنا بر آنچه گذشت گفتني است اين روزها در برخي از محافل ديني به نقل از مرجع عاليقدر حضرت آيتالله العظمي بهجت، (دامت برکاته) گفته ميشود که ايشان در قبال سئوالي مبني بر بشارتهايي درباره ظهور فرمودهاند که ظهور نزديک است؛ آنقدر نزديک که حتي افراد سالخورده نيز ميتوانند به درک واقعه ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالي فرجه) اميدوار باشند. ـ فايل صوتي اين نقل قول از زبان آيتالله ناصري به خبر پيوست است.
راقم اين سطور از يک سو در امين و ثقه بودن اين علماي فرزانه ذرهاي ترديد ندارد. از سويي ديگر ظاهر اين سخن ممکن است با پارهاي از احاديث منقول از اهل بيت عليهم السلام (روايتهايي که با عنوان "توقيت " شهرت يافتهاند) سازگار نيفتد بنابراين ديدگاه معقول و روي آورد منطقي در قبال مساله ياد شده چيست؟
به عقيده ما نميتوان و نبايد از سرشتابزدگي و با اخذ موضع عجولانه، شأن و منزلت برخي از سرمايهها و ذخيرههاي علمي و معنوي اين کشور را زير سئوال برده آنها را در عداد وقت گزاران امر ظهور و مصاديقي براي اينگونه روايتها به شمار آورد بلکه ميبايست آنجا که سخني چنين تامل برانگيز( آنهم به نقل از عالمي فرهيخته و دانشمند که خود بيش و پيش از ما بر اينگونه روايات اطلاع و اشراف کامل دارد) مطرح ميشود تمام سعي و دقت خويش را در فهم صحيح مراد و مقصود گوينده به کار بنديم.
به فراست مي توان دريافت که مسئله "توقيت " اساسا بر خلاف فلسفه و مفهوم واقعي انتظار فرج است و اي بسا منتظران را سرخورده، دلسرد و نااميد سازد و يا اينکه در اصل اعتقاد ايشان به پديده ظهور خدشه وارد آورد.
و اما رهيافت معقول و پاسخ به سئوال مزبور در گرو تقديم چند مقدمه است:
يکم:
همانگونه که غيبت بر دو گونه است: غبيت صغري و غيبت کبري؛ ظهور نيز بر دو گونه است: ظهور اصغر و ظهور اکبر.
منظور از ظهور اکبر همان فرج حقيقي و تحقق حکومت عدالت محور آخرين حجت خدا در دوران آخر الزمان است اما مراد از ظهور اصغر، تحقق پاره اي از نشانه هاي آخر الزمان نظير رويدادهاي اجتماعي همانند قيامها و جنگها، وبرخي حوادث طبيعي همچون زلزله، سيلابها، خسوف و کسوف غير عادي، و نيز برخي نشانه هاي خاص مي باشد که در برخي کتب مانند کتاب "عصر ظهور " تأليف عالم فرزانه آيتالله کوران به تفصيل تبيين و بررسي شده است.
دوم:
وقوع برخي از نشانه هاي ياد شده حتمي است بدين معنا که تا اين نشانه ها تحقق نپذيرد ظهور واقع نخواهد شد. برخي نشانه ها نيز محتمل الوقوعند.
سوم:
هر يک از نشانه هاي ياد شده به تنهايي در حکم معدّات و به منزله علت ناقصه، براي تحقق ظهور اکبر انگاشته مي شوند اما اراده و فعل انسانها به عنوان جزء اخير علت تامه در تحقق ظهور اکبر نقشي سرنوشت ساز و تعيين کننده دارد لذا در شماري از روايات، يکي از وظايف خطير منتظران در عصر غيبت دعا و استغاثه به محضر ربوبي به منظور تعجيل در امر فرج معرفي شده است؛ و حضرت حجت عليه السلام خود راز گشايش اين مسأله را به ما آموخته اند آنجا که درتوقيع صادر شده از ناحيه حضرتش مي فرمايند:
"... و اکثرو الدعا لتعجيل الفرج فإن ذلک فرجکم " (... تا ميتوانيد براي تعجيل در فرج دعا کنيد چراکه فرج شما همان است.)
نتيجه گيري:
قدر مسلم پارهاي از نشانههاي ظهور در عصر حاضر تحقق يافته است؛ ظهور اين نشانهها (ظهور اصغر) نويد بخش قريب الوقوع بودن ظهور اکبر است لکن اراده و فعل آدميان ميتواند در کنار ساير اسباب، موجب تسريع و يا تاخير آن گردد.
پايان بخش نوشتار حاضر تذکار اين نکته است که:
توقيت ياد شده از ناحيه علماي اعلام آن توقيت معهود در روايات نيست چراکه آن توقيت، تعيين زمان خاص الخاص و وقت دقيق براي امر ظهور است و اين نحوه توقيت از کلام اين بزرگان استنباط نميشود.
آيتالله ناصري به نقل از آيت الله العظمي بهجت(ره) گفته است: ظهور نزديک است؛ آنقدر نزديک که حتي افراد سالخورده نيز ميتوانند به درک واقعه ظهور حضرت حجت(عجلالله تعالي فرجه) اميدوار باشند.