
يکي از عواملي که باعث چاپ و ترويج اين مباحث شد مقدمه اي بود که بر اين کتاب توسط استاد اخلاق و عرفان اسلامي دکتر اسماعيل منصوري لاريجاني زده بودند که انتقاداتي را نيز در پي داشت. بعد از بحث هاي مطروحه موافق و مخالف، شبکه خبري آتي نيوز اين مباحث را مستقيما از اين استاد مسلم عرفان اسلامي مطرح و ايشان هم با بزرگواري تمام پاسخ گفته تا به تمامي شايعات و ابهامات پايان بخشند. مشروح اين گفتگو را در ذيل مي خوانيم:
– آيا فلسفه يا معرفت فلسفي براي دين ضرورت دارد؟
فلسفه با پرسش شروع ميشود و پرسش صفت عقل است‘ انسانهايي که پرسش نميکنند بايد درسلامت عقل خود ترديد نمايند.امام باقر عليه السلام فرمود:"العلم خزاين مفتاحه السؤال" علم خزينه است وکليد آن پرسش.بنابراين معرفت فلسفي ويا پاسخ به چرايي ها با دين آميخته شده است.به عبارت ديگر فلسفه بادين تلازم دارد به طوري که دين باقواعد فلسفي توسعه مي يابد ودر انديشه ها فراگير مي شود و فلسفه نيز با تکيه بر آموزه هاي ديني استحکام مي يابد.
دنياي امروز دنياي پرسشگري است وفلسفه ماهيتي گفتماني پيدا کرده است وهرانساني ناگزيراست که فيلسوفي کند والا در فرآيند گفتمان فلسفي محو خواهد شد.
ازاينرو مقام معظم رهبري برضرورت فراگيري فلسفه و آشنايي با مکاتب گوناگون فلسفي در ديدار بااساتيد وطلاب حوزه علميه قم تاکيد نمودند.
– آيا ضرورت فلسفه باعرفان هم مثل فلسفه ضرورت دارد؟
اتفاقا فلسفه و عرفان با هم تعامل دارند و در شريعت اسلامي ازهم جدايي ندارند ولي نوع ماموريت آنها متفاوت است.
معمولا فلسفه راه کمال وسعادت رانشان ميدهد وعرفان چگونه رفتن وآداب سلوک در راه را تضمين ميکند.مثلا فلسفه با براهين مختلف به اثبات معاد مي پردازد وميگويد جهاني پس ازمرگ وجود دارد واين گزارش قرآني را به اثبات ميرساند"واليه ترجع الامور" وعرفان باچگونه رفتن وبا چه ها رفتن سالک را هدايت ميکند. البته عرفان وبرهان هردو ازجلوه هاي عقل ما هستند که دردو ساحت شهود وبرهان تجلي ميکند.
– با توجه به بحث هاي شما در صداوسيما در برنامه معرفت بادکترديناني پاسخ به اين سوال ضروري مينمايد که آيا شريعت اصل است يا طريقت؟
درعرفان شيعه شريعت از طريقت جدا نيست بلکه باطن احکام شريعت را طريقت مي گويند و هر چه عمل ما به احکام شريعت بيشتر و مخلصانه تر باشد ادراک باطن و سر احکام براي ما آسانتر ميشود.
کسانيکه ميگويند شريعت از طريقت جداست برخي نحله هاي صوفيه هستند که شريعت را نردبان و طريقت را پشت بام ميدانند و معتقدند وقتي سالک به حقيقت در طريقت نايل شد نيازي به شريعت ندارد.
چون شدي بر بام هاي آسمان زشت باشد جستجوي نردبان
اين عقيده مورد قبول عرفان شيعي نيست. اتفاقا وقتي انسان به سر عبادت و احکام شريعت رسيد تازه لذت تکليف را مي چشد و از عبادت سير نميشود.
– در عصرحاضر شاهد عرفانهاي نوظهوري هستيم راه شناخت ومقابله با آنها چيست؟
بهترين راه شناخت عرفانهاي کاذب و نوظهور آن است که ما شاخصه هاي عرفان اسلامي را به جوانانمان عرضه کنيم و مهمترين شاخص عرفان اسلامي آن است که ماخوذ از قرآن و معارف اهل بيت عليهم السلام است.
(به کتاب عرفان اسلامي نگارش حقيرکه توسط سازمان تبليغات چاپ شده است دراين باره مراجعه شود)همچنين به افراد امين و صاحب نظرکه توان نقد عالمانه نحله هاي عرفاني را دارند مراجعه کنيد تاشما را از ماهيت عرفانهاي کاذب مطلع نمايند دراين روزگاربه هر کسي نميتوان اعتماد کرد. دامهاي فريب وخيانت در کمين جوانان مافراوان است.
بقول مولوي:
چون بسي ابليس آدم روي هست پس به هر دستي نشايد داد دست
حرف درويشان بدزدد مرد دون تا بخواند برسليمي زان فسون
کار مردان روشني و گرميست کار دونان حيله و بي شرميست
- مقدمه شما برکتاب عرفان کيهاني براي چه بوده است؟ آيا روشنگري بوده است؟
بسياري از دانشجويان دوره دکتري وقتي کتابشان را چاپ و منتشرکردند ازبنده مقدمه خواستند ومعمولا ما اين کار را ميکنيم.البته مقدمه بنده برعرفان کيهاني هم به ده سال پيش مربوط مي شود.
اما در مورد کتاب عرفان کيهاني اولا قصد روشنگري و نقد داشته ام تا جوانان عرصه فلسفه و عرفان نارساييهاي عرفان کيهاني را در ساحت عرفان اسلامي بشناسند و تا جايي که عرفان اسلامي هست بدنبال عرفانهايي که حتي ادعاي تشيع و ولايتمداري ميکنند نروند.
خوبي نقد آن است که حتي صاحب نظريه متوجه اشتباه خود ميشود و بجاي لجاجت وتعصب بي مورد زبان به اعتراف مي گشايد.
تاکيد مقام معظم رهبري به تشکيل کرسي نقد و نظريه پردازي در دانشگاهها وقوف معظم له به برکات نقد عالمانه است.
ثانيا با مقدمه بنده مؤلف کتاب عرفان کيهاني جرات پيدا کرد کتابش را با مجوز رسمي به چاپ برساند وبا اين کار، خود را در معرض نقد صاحبنظران قرار دهد.
اگر پنهان کاري ميکرد ما تا بحال نمي توانستيم ماهيت او را بشناسيم کما اينکه برخي نحله هاي نوظهور پنهانکاري مي کنند چون مي دانند اگر در بوته نقد و واکاوي قرار بگيرند وکاستي هاي آنان براي پيروانشان نمايان شود متلاشي خواهند شد.
بااين حساب ما بايد سياستمان اين باشد که به همه انديشه ها ولو عليه ما باشند فرصت بدهيم تاخود را نشان بدهند سپس آنها را به حوزه نقد عالمانه هدايت کنيم و بدانيم بهترين راه مقابله با نحله هاي نوظهور نقد عالمانه وبرخورد منطقي است.
اگرحق باشندمي مانند والا"زبدا رابيا" چون کف روي آب خواهند رفت.
البته عرفان کيهاني از آغاز با ابهامات و تناقضات فراوان روبرو بوده است.در واقع ادعاي اين اشخاص ملغمه اي از عرفان اسلامي وحکمت خسرواني است که رگه هايي ازعرفان مسيحيت و بودا درآن مشاهده ميشود.
بعبارت ديگر بايد گفت مؤلف اين کتاب نه منطق وفلسفه ميداند ونه با عرفان اسلامي آشنايي دارد ونه مهارتي درفهم آيات و روايات دارد.
بهترين رهيافت براي عرفان کيهاني همان بود که مؤلف آن در سايت خود اعتراف کرد که مرد اين ميدان نبوده است و ورود او به ساحت آيات قرآن وحتي عرفان اسلامي از اول اشتباه بوده است.
اگرچه اين اعتراف ذهن پيروان ودوستانشان را به آشوب و تشويش کشيده است اما راهي جزاين درپيش رو نداشته است.
اين از برکات نقد و گفتمان انديشه است که دستگاههاي مسؤول در برخورد با او بکار گرفته اند.
اميد است روش نقد و گفتمان علمي بعنوان بهترين شيوه برخورد با انديشه ها درکنار برخوردهاي حقوقي قراربگيرد.
تاکيد مي کنم که عرفانهايي که با تناقض و ابهام ظهور ميکنند طلوعشان عين غروبشان است.
- نظر شما درمورد ادعاي فرادرماني وي چيست؟
در خصوص فرادرماني مدعيان از جمله اين شخص بايد عرض کنم که تاييد يا رد آن در تخصص بنده نيست که اظهارنظرکنم . بايد پزشکان متخصص اين حوزه در رد ياتاييد آن نظر بدهند.
اگر من مطلع بودم که ايشان اصلا آيات و روايات را نمي شناسد و اسناد ايشان به آيات و روايات وادبيات عرفاني چيدمان ديگران است اصلا به آن مقدمه نمي زدم ولي در ده سال پيش برخي دوستان مورد اعتماد ايشان رامحيي الدين ثاني معرفي نمودند.
البته مقدمه زدن ما يک خيري هم داشت وآن اينکه عرفان کيهاني خود را عرضه کرد و مورد نقد و شناسايي قرارگرفت و زود عمرش به پايان رسيد.
به نظر بنده عرفان کيهاني مرگش درتناقض گويي و اقتباس مؤلف از ديگران نهفته بود که تعدادي از بزرگان آن را مرده تلقي ميکنند زيرا ما اعراض مدعي در عرفان کيهاني را ازساحت قرآن و عرفان اسلامي اقدامي مثبت تلقي مي کنيم البته اگر من بعد بخواهد پنهان کاري نکند!
برادران و حقيقت جويان عزيز؛ جاي هيچ نگراني نيست. بنده خود باران ديده دوران انقلاب و دفاع مقدس هستم و به عنوان يک کارشناس ديني نگراني را اول در سکولاريزم دين در ماهيت علوم انساني دانشگاهها ميدانم که مقام معظم رهبري در سفر قم اشاره فرمودند وديگر آنکه سکولاريزم اخلاقي در کارهاي فرهنگي کشور که جبهه نرم مقابله بادشمن به شعار و روزمرگي کشانده است.
– توصيه شمابه جوانان علاقمند به عرفان چيست؟
توصيه من به جوانان جوياي معرفت آن است که قدر عرفان اسلامي را بدانند عرفاني که برآمده از آموزه هاي قرآني و معارف اهل بيت عليهم السلام است.
بنده در همه کتابها و نوشته هايم روشن کرده ام که بهترين راه مقابله با عرفانهاي کاذب حتي تصوف ونحله هايي که صبغه ديني دارند نشر عرفان قرآن و اهل بيت عليهم السلام است. بنده اين کار را بحمدالله هم در آثارم برجسته کرده ام و هم در برنامه هاي معرفت که از شبکه چهار سيما پخش مي شود آموزه هاي عرفاني و ولايي رامطرح مينمايم.
به خط و خال گدايان مده خزينه دل به دست شاه وشي ده که محترم دارد
والسلام عليکم